display result search
منو
تفسیر آیات 30 تا 33 سوره انبیاء _ بخش سوم

تفسیر آیات 30 تا 33 سوره انبیاء _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 8 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 30 تا 33 سوره انبیاء _ بخش سوم"

تفوق صفات فعل بر یکدیگر و تفاوت آن با صفات ذات
بیان تجرد نفسی و تجرد عقلی
مراتب مدبرات امر و تدبیر آسمانهای سه‌گانه


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَفَلاَ یُؤْمِنُونَ ﴿30﴾ وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَّعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ﴿31﴾ وَجَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴿32﴾ وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ﴿33﴾

تفوق صفات فعل بر یکدیگر و تفاوت آن با صفات ذات
در بحثهای مربوط به صفات ذات اقدس الهی گفته شد که رحمتِ خدا بیش از غضب خدا و پیش از غضب خداست. گاهی ممکن است مطرح بشود که صفات خدا که عین ذات اوست، زیاده و نقص نمی‌پذیرند؛ ولی باید عنایت کرد که صفات الهی دو قِسم است. آن صفاتی که عین ذات است زیاده و نقص ندارد، همه‌شان عین هم‌اند (یک) و همه‌شان عین ذات‌اند (دو)؛ علم عین قدرت است عین حیات است و حیات و قدرت عین علم‌اند و همه عین ذات‌اند و مانند آن؛ اما صفات فعل، بعضها فوق بعض‌اند مثلاً شِفا زیرمجموعهٴ رزق است که گاهی خدای سبحان روزیِ مال می‌دهد گاهی روزیِ کمال می‌دهد گاهی روزیِ سلامت می‌دهد؛ شافی زیرمجموعهٴ رازق است رازق زیرمجموعهٴ خالق است [و] خالق زیرمجموعهٴ قادر. صفاتِ فعل بعضها فوق بعض‌اند [و] بعضها اَزید از بعض‌اند، چون صفات فعل عین فعل است نه عین ذات.

بیان تجرد نفسی و تجرد عقلی
مطلب دوم دربارهٴ فرشته‌هاست. برهان عقلی دربارهٴ موجود مجرّد مطرح است اما حالا فرشته از چه سنخ است، این را باید با دلیل معتبر ثابت کرد. اگر فرشته‌ای دارای تجرّد عقلی بود یعنی به هیچ نحو به بدن مرتبط نبود، این بدأ و حشرش یکی است عباداتش یکی است و اگر کمالی مطرح است از سنخ ظهور و خفاست؛ مثل اینکه خود ذات اقدس الهی گاهی قدرتش ظاهر می‌شود گاهی علمش ظاهر می‌شود گاهی با «هو الظاهر» تجلّی می‌کند گاهی با «هو الباطن» تجلّی می‌کند و مانند آن.

مراتب مدبرات امر و تدبیر آسمانهای سه‌گانه
از آیهٴ ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾ برمی‌آید که یک عدّه مدبّرات آسمان‌اند و تدبیر را با وحیِ الهی تلقّی می‌کنند و با دریافت وحی، آسمانها را اداره می‌کنند که فرمود: ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾.
سه بخش از آسمان مطرح است: یک آسمان ظاهری است که فعلاً محلّ بحث است که چند طبقه است و منظومه شمسی دارد راه شیری دارد و مانند آن؛ یک آسمان است که درش به روی کفّار باز نمی‌شود که فرمود: ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ ؛ درهای آسمان به روی کفّار باز نمی‌شود. اگر منظور این آسمان ظاهری باشد که الآن کافران آنجا رفت و آمد روزانه دارند؛ اینکه فرمود درهای آسمان به روی کفّار باز نمی‌شود شاید یک آسمان دیگری باشد که باطن این آسمانهاست که کفّار به آنجا راه ندارند. طایفهٴ سوم یا قِسم سوم از بحث، کیفیت تدبیر فرشته‌هاست نسبت به آسمانها که خدا فرمود: ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾؛ امر هر آسمانی را به مدبّر آن آسمان سپرده است که اینها مدبّرات امرند. بنابراین اطمینان اینکه اینها همه‌شان از یک سنخ‌اند از یک دسته‌اند از یک طایفه‌اند، کار آسانی نیست.
آنجا که فرمود: ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾، امرِ تدبیر هر آسمانی را به مسئول آن آسمان می‌سپارد، ممکن است این آسمان به منزلهٴ بدن او باشد و او به منزلهٴ نفس این باشد و اگر فرشته‌ای در حدّ نفس بود اطاعتش باعث کمال است و امثال ذلک. این هم دو مطلب مربوط به مسائل گذشته.

لزوم اسلامی بودن علوم در مرحله تعلیم و کاربرد
آنچه مربوط به مسائل روز است این است که در جریان خلقت آسمان و زمین و علوم تجربی، چهار مطلب مطرح است. مطلب اول اینکه تعلیم و تعلّم باید اسلامی باشد وگرنه سودمند نیست یعنی معلّم برای رضای خدا تدریس کند و متعلِّم برای رضای خدا یاد بگیرد تا فیضی ببرد و اگر تعلیم و تعلّم لله نبود سودی ندارد (این بخش اول). بخش چهارم این است که کاربرد علوم باید اسلامی باشد یعنی آدم چیزی را که یاد گرفت برای نفع خود و جامعه باشد یعنی اگر انرژی هسته‌ای به او دادند این بهرهٴ صلح‌آمیز ببرد نه اینکه یا خدای ناکرده به سراغ بمب‌سازی و امثال ذلک برود. مطلب اول و مطلب چهارم روشن است یعنی تعلیم و تعلّم باید اسلامی باشد این را همه می‌دانیم و کاربرد علوم هم باید بهرهٴ انسانی بدهد آن را هم همه می‌دانیم.
اسلامی شدن علوم به مطلب اول و چهارم نیست برای اینکه این را سالیان متمادی است که همه گفتند و شنیدیم

تبیین اسلامیت روشهای چهارگانه علوم
تمام محور بحث این است که مطلب دوم و سوم اسلامی است: مطلب دوم یعنی علم [و] مطلب سوم یعنی معلوم؛ علم اسلامی است و لاغیر، معلوم اسلامی است و لاغیر. علم یعنی روش چه تجربی، چه نیمه‌تجربی که در ریاضیات مطرح است، چه تجریدی که در فلسفه و کلام مطرح است و چه شهودی که در عرفان مطرح است، راه خداست. ذات اقدس الهی انسان را با راههای گوناگون به مقصد آشنا کرد و به مقصود رساند؛ فرمود: ﴿قَدَّرَ فَهَدَی﴾ . هدایتِ انسانها به مقصد با این روشهاست [مثلاً] در مسائل تجربی یک طبیب یا غیر طبیب که از راه تجربه دارد مطلبی را یاد می‌گیرد به عنایت الهی است. اگر کسی خواست انسان را موجودیِ انسان را هویّت انسان را بفهمد مطابق سورهٴ «نحل» باید بداند که ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً﴾ [و] مطابق سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» باید بفهمد که ﴿أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِن مَنیٍّ یُمْنَی﴾ ؛ اینها شناسنامهٴ انسان است. بقیه بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ دادهٴ اوست [و] چون دادهٴ اوست فیضِ اوست لطف اوست [پس] این عین اسلامیّت است؛ چگونه می‌شود فعلِ خدا، آیت خدا، خلق خدا، نعمت خدا الهی نباشد؟! پس علم با هر روشی از روشهای چهارگانه، اسلامی است، معلوم هم که مخلوق اوست. مشکل دانشگاهها یا اسلامی شدن علوم در مطلب اول و مطلب چهارم نیست یعنی تعلیم و تعلّم باید قربة الی الله باشد، بله، کاربرد علوم هم باید به سود جامعه باشد، بله؛ اما این علم را اسلامی نکرده است. هیچ روشی [از روشهای چهارگانه] نیست مگر اینکه خدا داده است [و] هدایت الهی است.

تلاش تفکر غرب برای مبارزه با تفکر اسلامیت علوم
مطلب دیگر اینکه این حرف اگر دهها بار تکرار بشود برای آن است که آنها صدها بار دارند می‌گویند، ما اگر صد بار گفتیم برای این است که آنها هزار بار می‌گویند که مگر علم اسلامی است! پارسال مفصّلاً ما این جریان همایش را برای شما در همین مسجد نقل کردیم که ظاهراً در مالزی بود که همایشی تشکیل دادند، آن مسئول رسمی این همایش گفت من حرفم را از یک طنز شروع می‌کنم تا به مقصد برسیم [آن گاه] مطلب را با طنز شروع کرد و خندید و خنداندند و همین راه را ادامه داد و برای حضّار آن همایش یقینی شد که علم اسلامی نیست! طنزش از اینجا شروع شده بود که مگر ما دوچرخهٴ اسلامی و غیر اسلامی داریم، یک عدّه خندیدند گفتند نه آخر دوچرخه اسلامی و غیر اسلامی که نداریم گفت این یک؛ دو: مگر ما دوچرخه‌سواری اسلامی و غیر اسلامی داریم که اگر اسلامی شد این طور رکاب بزن غیر اسلامی شد آن طور رکاب بزن، باز هم یک عدّه خندیدند گفتند نه، دوچرخه‌سواری اسلامی و غیر اسلامی نداریم؛ گفت سه: دوچرخه‌سوار یا مسلمان است یا کافر، گفتند بله همین است. گفت حالا از دوچرخه برویم به اتومبیل از اتومبیل و سایر صنایع برویم سراغ زمین‌شناسی، ما زمین‌شناسی اسلامی و غیر اسلامی نداریم مثل اینکه زمینِ اسلامی و غیر اسلامی نداریم [یا] دریای اسلامی و غیر اسلامی نداریم، دریا دریاست دیگر، همه گفتند آری! اینها از دوچرخه و شوخی و لبخند و طنز شروع کردند، برای همه مسلّم شد که علم اسلامی نیست علم یا ضدّ اسلامی است یا بی‌تفاوت!

مغالطه‌آمیز بودن تفکر غرب و اسلامی بودن مخلوق
پارسال در همین مسجد پاسخ داده شد که شما آمدید غارت کردید، اولاً ما طبیعت نداریم این خلقت را غارت کردید گفتید طبیعت، [سپس] طبیعت را به صورت صنعت در آوردید. صنعت دست‌ساخت بشر است [و] آنچه را که بشر می‌سازد مونتاژ از خلقت است یعنی اعضا و جوارح را حالا یا آهن است یا چوب است [یا چیز دیگر] از همین خلقت می‌گیرد کنار هم سر هم می‌کند یا می‌شود دوچرخه یا می‌شود اتومبیل یا می‌شود یخچال یا می‌شود تلویزیون. [انسان] اجزای پراکندهٴ این عالم را جمع می‌کند می‌شود یک صنعت، پس صنعت چیزی جز مونتاژ طبیعت نیست، طبیعت هم کذب اندر کذب است، ما چیزی به عنوان طبیعت نداریم، هر چه هست خلقت است.
حالا که معلوم شد هر چه هست خلقت است، سؤال بکن [آیا] ما مخلوقِ اسلامی و غیر اسلامی داریم! مخلوق غیر از اسلامی چیز دیگر نیست؛ دریا آیت حق است، صحرا آیت حق است؛ معلوم غیر از فعل حق و فیض حق چیز دیگر نیست.

الهی بودن روشهای تولید علم و فقر ذاتی انسان
می‌ماند روش؛ روش، این هدایت، این رهبری، فقط فیض خداست و لاغیر؛ بشر که چیزی از خود نداشت. یک موجود فقیرِ فاقد که هیچ از خود ندارد و با تحوّلی در سلولهای مغز <من هر چه خوانده‌ام همه از یاد من بِرَفت> [و] گرفتار سهو و نسیان می‌شود، این بشر چه از خود دارد؟! غالب اینها اسلامی حرف می‌زنند و قارونی فکر می‌کنند، آن قارون هم حرفش همین بود گفت ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ ؛ من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم. بشر روشی که دارد به عنایت الهی و هدایت الهی است: ﴿قَدَّرَ فَهَدَی﴾ ، ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾ ، ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ . تولید علم هم از همین ‌جا شروع می‌شود؛ این ﴿رَبِّ زِدْنِی﴾ ، ﴿رَبِّ زِدْنِی﴾ برای آن است که انسان تولید علم بکند. تولید علم هم با تلاش و کوشش است؛ فرمود شما یک مقدار کوشش کنید ذات اقدس الهی به شما عطا می‌کند. روش هم، ذات اقدس الهی در درون افراد این روش را غَرس کرده است.

حجیت روشهای علوم، دال بر الهی بودن آن
الآن ما که در حوزه به سر می‌بریم اساس کار ما فقه و اصول است. در اصول ـ مستحضرید ـ دو آیه هست آن هم برای تحقیق و اینکه این دو آیه تشحیذاً للأذهان مطرح است؛ دربارهٴ آیه «نبأ» و آیهٴ «نَفْر» همهٴ محقّقین گفتند اینها دلیل حجیّت خبر واحد نیستند [بلکه] مهم‌ترین دلیل حجیّت خبر واحد بنای عقلاست. خب این بنای عقلا که اساس اصول را تأمین می‌کند و فقه ما که به خبر واحد وابسته است حجیّت خبر واحد به بنای عقلاست، این روش را خدای سبحان در دلها الهام کرده (یک) و به وسیلهٴ وحی امضا کرده با عدم ردع (دو)، شده حجّت شرعی (سه). همین بنای عقلا که در حجیّت خبر واحد است و روش‌مندانه حوزه را دارد اداره می‌کند، همین بنای عقلا که تجربه است روش‌مندانه دارد دانشگاهها را اداره می‌کند، این می‌شود حجّت شرعی. اگر طبیبی با روش تجربی به جایی رسیده که این روزه برای فلان بیمار ضرر دارد، این حجّت شرعی دارد [یعنی] اگر خودش بیمار است که روزه نگیرد و اگر کسی بیمارِ اوست هم که به او بگوید روزه برای تو ضرر دارد؛ این حجّت شرعی است. معلوم می‌شود این روش تجربی، آن کانال اصلی‌اش را ذات اقدس الهی به او عطا کرده، با امضای صاحب شریعت حجّت شده و دارد پیش می‌رود.
حجیت خبر واحد و روش بنای عقلا از الطاف خداوند
الآن ما هیچ ـ‌ یعنی هیچ ـ دلیلی نداریم بر حجیّت خبر واحد و دین ما هم با خبر واحد دارد اداره می‌شود.
خدا غریق رحمت کند سیدناالاستاد مرحوم آیت الله محقّق داماد را! می‌فرمود درست است بخشی از دین ما متواتر است اما بخشهای وسیعی از دین ما به خبر واحد وابسته است. الآن مطلبی را مثلاً دربارهٴ صوم و صلات و امثال ذلک می‌بینید اینها هزار کتاب در این زمینه نوشتند، خیال می‌کنیم همیشه همین طور بود [در حالی که] الآن هزارتاست. فرمایش ایشان این بود که وقتی شما این هزارتا کتاب را بررسی می‌کنید به عصر مرحوم مجلسین می‌رسید می‌بینید این هزارتا کتاب می‌شود صدتا کتاب، وقتی به عصر ابن‌ادریس و شیخ طوسی و اینها می‌رسید می‌بینید که این هزارتا شده چهل‌تا و شده سی‌تا و شده ده‌تا و شده چهارتا شده کُتب اربعه [و] وقتی کتب اربعه را بررسی می‌کنید می‌بینید چهارتا نیست سه‌تاست برای اینکه کتاب چهارتاست ولی نویسنده‌اش سه نفرند: شیخ طوسی تهذیب و استبصار نوشته، مرحوم کلینی و مرحوم صدوق من لا یحضره الفقیه و کافی را نوشتند پس چهارتا کتاب به سه نفر بسته است، این سه نفر هم گاهی مرحوم شیخ طوسی از آن دو بزرگوار نقل می‌کند می‌شود دو نفر، این دو نفر هم از زراره نقل می‌کنند می‌شود یک خبر واحد؛ بسیاری از مسائل به خبر واحد وابسته است. اینجا شما دامنهٴ بحث را نگاه می‌کنید می‌بینید هزارتا کتاب است قدری جلوتر می‌روید می‌بینید لاغر و باریک شده، شده یک نفر، خب این خبر واحد است که اساس حوزه‌ها را دارد اداره می‌کند و حجیّت خبر واحد هم به بنای عقلاست. این روشِ عقلایی را شارع مقدس در دلها مستقر کرده است (اولاً)، با امضای صاحب شریعت این را تأیید کرده فروزان کرده «یثیروا لهم دفائن العقول» کرده (ثانیاً)، روشهای تجربی هم همین طور است.
حالا چرا حوزه این کار را نمی‌کند، دانشگاه آن کار را نمی‌کند، حوزه و دانشگاه دیگر می‌شود یکی؛ الآن تخصّصی شدن علوم باعث شده که بخشی از علوم را حوزه به عهده بگیرد بخشی از علوم را دانشگاه به عهده بگیرد [لذا] آن هم می‌شود حوزهٴ اسلامی این هم می‌شود دانشگاه اسلامی، فرقی در نام-گذاری نیست؛ منتها رشته¬ها تخصّصی شده است. الآن دیگر ممکن نیست کسی مثل سابق باشد دائرةالمعارفی بنویسد که هم فقه و اصول در آن باشد هم تشریح در آن باشد هم ریاضی در آ‌ن باشد و مانند آن.

اسلامی بودن روشها در علوم مختلف و اهمیت آن
خب می‌بینید قدم به قدم ذات اقدس الهی این مسائل را مطرح کرده دهها برابر آنچه در قاعدهٴ فقهی و اصولی داریم دربارهٴ خلقت آسمان و زمین هست. هر کدام از این سی، چهل قاعده‌ای که هست یک سطر است بیشتر نیست اما دربارهٴ خلقت آسمان و زمین قدم به قدم آمده ذکر کرده، در خطبه‌های نورانی اهل بیت(علیهم السلام) این را باز کردند مخصوصاً خطبه اول و خطبهٴ 91 نهج‌البلاغه که خدای سبحان اول فضا آفرید بعد آب آفرید بعد باد را خلق کرد [و] این باد را بر آب مسلّط کرد، این آب در اثر حرکتهای فراوان و حرکتهای تند به صورتهای گوناگون در آمد، گاز پیدا شد و آن گاز بسته بود بعد در شش روز اینها را از هم جدا کرد، آسمان را دو روز، زمین را دو روز، بین‌الأرض و السماء را دو روز، جمعاً شده شش روز. این طور تفصیلی که دربارهٴ آسمان و زمین است که دربارهٴ هیچ کدام از این قواعد فقهی نیست. روش، روش اسلامی است یعنی علم [اسلامی است] و معلوم هم که اسلامی است.
در بین امور چهارگانه، تعلیم و تعلّم را ما اسلامی بدانیم [این] از دیرزمان مطرح بود [یا] کاربرد علوم، اسلامی باشد [این] از دیرزمان مطرح بود، اینها را کسی منکر نیست؛

تفکر نسبت‌گرا و تضاد آن با اسلامیت علوم
منتها آنها که می‌گویند اخلاق یک امر نسبی است، می‌گویند خب شما به خدا و قیامت معتقدید و فکر می‌کنید این راه را باید طی کرد [ولی] چون اخلاق نسبی است و انسان با مُردن می‌پوسد، ما این طور استفاده می‌کنیم شما آن طور استفاده می‌کنید! آنها مسئلهٴ دین را و ترس از جهنم را علمی نمی‌دانند، می‌گویند خب شما باورتان این است؛ شما از سوسک می‌ترسید ما نمی‌ترسیم! کسی که از سوسک می‌ترسد دلیلی ندارد برهان عقلی ندارد این یک امر نفسانی است؛ می‌گوید جناب¬عالی از جهنم می‌ترسی مثل اینکه از سوسک می‌ترسی [زیرا] خیال کردی ضرر دارد اما ما نمی‌ترسیم. آن کسی که دین را علمی نمی‌داند عقلانی نمی‌داند و می‌گوید یک امر شخصی است و به عاطفه وابسته است، گرفتار چنین چاهی است. می‌گوید شما می‌گویید نباید استفاده کرد، ما هم می‌گوییم نه، ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾ ؛ امروز حرف اول را کسی می‌زند که بمب اتم داشته باشد؛ شما به دنبال صلح‌آمیز هستید ما به دنبال این هستیم. وقتی ما اصلِ مطلب را نتوانستیم ثابت کنیم، به اخلاق که رسیدیم می‌گویند می‌شود عاطفی، می‌گویند غیر علمی است قابل استدلال نیست ابطال‌پذیر نیست اثبات‌پذیر نیست و مانند آن، خب آن را البته فلسفه باید ثابت کند.
بنابراین اگر ما موفق شدیم که علم و معلوم را یعنی دوم و سوم را الهی کنیم چه اینکه هستند، اسلامی بکنیم چه اینکه هستند، آن‌گاه روشن می‌شود که امر اول و امر چهارم هم اسلامی خواهد بود.

نمونه‌هایی از بیانات علمی در قرآن و کلمات ائمه ع
در بیانات ذات اقدس الهی آمده که ما این آسمانها را توسعه می‌دهیم: ﴿وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ و الآن شما مرتّب می‌بینید که ستاره‌ای متولّد می‌شود و کهکشانها و امثال ذلک یکی پس از دیگری اضافه می‌شوند. خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه)را! بسیاری از این مسائل را در کتاب شریف بحارالأنوار در بحث سماء و عالم ذکر کرده [که مثلاً] آسمان اول چیست آسمان دوم چیست، تمام این ستاره‌ها هم در آسمان اول است: ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ﴾ یا ﴿بِمَصَابِیحَ﴾ ؛ آسمانهای بعدی چیست [آن را] بشر باید کشف بکند فرمود: ﴿فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ٭ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾ .
در جلد پنجم کافی صفحهٴ 307 حدیث پانزدهم از وجود مبارک امام صادق است؛ ثُمالی می‌گوید: «مَرَرْت مع أبی‌عبدالله(علیه السلام) فی سوق النحاس»؛ من در خدمت امام صادق(سلام الله علیه) در بازار مسگرها داشتیم عبور می‌کردیم «فقلتُ جعلتُ فداک هذا النحاس أیّ شیءٍ أصله»؛ این مِس اصلش از چیست؟ «فقال فِضّةٌ إلاّ أنّ الأرض أفَسَدْتها فَمَن قَدَر علی أن یُخرِجَ الفساد منها انتفعَ بها» ؛ فرمود این اگر زودتر به آن برسند این نقره است [اگر] دیرتر برسند [و] خاک در او اثر بگذارد به صورت مِس در می‌آید. مِس و روی و برنج اینها یا اصناف یک نوع‌اند یا انواع یک جنس‌اند ولی نقره حساب خاصّی دارد.
.....

اسلامیت روش تجربی و محدوده حجیت آن
خب اینها چه فرقی با روایت «علی الید ما أخذت» دارد؟! چه فرقی با «لا تعاد» دارد؟! اینها همان طوری که در تشریع فرمودند در تکوین فرمودند. مگر این قواعد فقهی بیش از یک خط است؟! مگر این بنای عقلا را شارع مقدس تأسیساً آورد یا امضا کرده؟ روش تجربی هم بشرح ایضاً؛ مگر شارع مقدس که فرمود طب تحصیلش واجب است ـ جزء واجبات نظامیه است دیگر، ما باید طبیب داشته باشیم؛ تحصیل فنّ شریف طب واجب است، برای بعضیها واجب عینی برای بعضیها واجب کفایی ـ روشش را شارع ذکر کرده یا خواصّش را ذکر کرده یا دستور داده؟ در بیانات نورانی امام صادق(سلام الله علیه) هست که هیچ کشوری هیچ تمدّنی بدون این سه اصل نخواهد بود «فإن عدموا کان هَمجاً»؛ سه مطلب است [و] سه فضیلت است که اگر کشوری [و] ملّتی فاقد این اصول سه‌گانه بود هَمج‌ است نه متمدّن: اول «فقیهٌ عالمٌ وَرِعٌ»؛ دوم «أمیرٌ خیّرٌ مطاع»؛ سوم «طبیبٌ بصیرٌ ثِقَهٌ» . خب یکی از این اصول سه‌گانه، مسئله طب است؛ فرمود کشور بدون طب و طبیب هَمج است این متمدّن نیست. خب وقتی طب واجب است [آیا] از امام صادق سؤال بکنیم که شما کیفیت درمان قلب باز و بسته را هم پس بگو یا همین که به بشر داد، داده است؟
مگر چیزی را ذات اقدس الهی به عنوان لوح نانوشته به ما داد یا در اینجا چیزهایی را گذاشت؟ فرمود ما خیلی از چیزها را در درون شما نهادیم؛ ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ هست، ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ هست، ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾ هست. اینها نعمتهایی است در درون انسان [که] انبیا آمدند اینها را اِثاره کنند، شکوفا کنند: «و یثیروا لهم دفائنَ العقول» ، وقتی شکوفا کردند [آن گاه] شفاف‌تر می‌شود و انسان راه را می‌بیند که چگونه استخراج کند چگونه بهره‌برداری کند، جهت اول و جهت چهارم را هم تأمین می‌کند. عمده آن است که این وسطها بفهمد روش، الهی است و لا غیر، معلوم الهی است و لا غیر.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:02

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن