- 3243
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 72 سوره انفال
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره انفال - آیه 72
در سال سیزدهم بعثت و پس از گذشت ده سال از دعوت علنى پیامبر به اسلام، هنوز مشرکان مکّه دست از اذیّت و آزار پیامبر و مسلمانان برنداشته بودند، و روز به روز بر شدّت آن مى افزودند تا اینکه تصمیم گرفتند با توطئه اى حساب شده و اقدامى دسته جمعى، پیامبر را به قتل برسانند و اسلام را ریشه کن نمایند.
با اطلاع پیامبر از آن توطئه و جان فشانى على (ع)، شبانه مقدّمات هجرت فراهم شد و آن حضرت در اوّل ماه ربیع الاوّل ابتدا به غار ثور رفتند و به مدّت سه روز در آن جا به گونه اى معجزه آسا مخفى شدند و در این مدّت تنها حضرت على (ع) براى آن حضرت غذا تهیه کرده و اخبار بیرون را در اختیار آن جناب قرار مىدادند. سرانجام پیامبر با توصیه به حضرت على مبنى بر اعلان مهاجرت مسلمانان به یثرب و همراه آوردن اهل بیت آن حضرت، خود راهى یثرب شدند، و پس از طى مسافتى حدود چهارصد کیلومتر، روز دوازدهم ربیع الاوّل به محلّه قبا رسیدند و بقیّه مهاجرین نیز به آنان ملحق شدند.
مردم یثرب، از مهاجران استقبال شایانى به عمل آوردند و آنها را با آغوش باز پذیرفتند و یثرب را به «مدینةالنبىّ» و «مدینة الرّسول»، تغییر نام دادند. آنگاه پیامبر براى پیشگیرى و دورى از تفرقه، میان مهاجران و انصار که حدود سیصد نفر بودند، دو به دو عقد اخوّت و برادرى جارى کردند و مسجد قبا را پایه گذارى کردند.
مهاجرین، کسانى هستند که در مکّه به پیامبر ایمان آوردند و چون در آنجا تحت فشار بودند، خانه و کاشانه خود را رها کرده به همراه پیامبر به مدینه هجرت کردند و انصار، مسلمانان مدینه هستند که پیامبر اسلام و مهاجرین را استقبال نموده و آنان را در بین خود جاى داده و یارى نمودند.
در این آیه، محورهایى همچون: پیوند مهاجرین و انصار، ضرورت هجرت، بىاعتنایى به مرفّهان گریزان از هجرت، تعهّد متقابل میان مهاجران و انصار، و نجات مسلمانان دربند، در صورت عدم ضرر به پیمان هاى قبلى، مطرح شده است.
معموماً ملّت ها، مهم ترین و بزرگترین حادثه اى را که در حیات اجتماعى، علمى و مذهبى آنان رخ داده و آن را نقطه عطفى در سرگذشت ملّى خود مى دانند، مبدأ تاریخ خود قرار دادهاند، مثلا میلاد حضرت مسیح (ع) نزد مسیحیان و یا عام الفیل (سالى که سپاه ابرهه به مکّه حمله کرد و نابود شد) نزد اعراب، مبدأ سال قرار گرفت.
از آنجایى که دین اسلام کامل ترین شریعت آسمانى است و در عین حال از ادیان دیگر مستقل است، لذا مسلمانان میلاد حضرت مسیح را مبناى سال خود قرار ندادند، همچنین عام الفیل گرچه سال تولّد پیامبر نیز بود، و یا حتّى روز بعثت پیامبر اکرم، مبناى سال قرار نگرفت، امّا با هجرت پیامبر به مدینه که حکومتى مستقل در آن جا پایه گذارى شد و مسلمانان توانستند در نقطهاى آزادانه فعالیّت کنند، پیامبر شخصاً تاریخ هجرى را بنا گذاردند. چنان که مى توان از عبارت «مِن اوّل یوم»، در آیه «لمسجد اُسس على التّقوى من اوّل یوم احقّ ان تقوم فیه» که در مورد ساختن مسجد قبا مىباشد نیز پایه گذارى سال هجرى را استفاده نمود، زیرا اوّلین اقدام پیامبر در هجرت به مدینه ساختن مسجد قبا مى باشد. آرى اگر هجرت نبود، چه بسا اسلام در همان نقطه محدود و نابود مى شد.
بیشتر بلاهاى ما از غرق شدن در رفاه و ترک هجرت هاى سازنده سرچشمه مى گیرد. اگر همه مغزها و متخصّصان و کارشناسان مسلمانى که در کشورهاى غربى به سر مى برند، به کشور خود هجرت کنند، هم ضربه به دشمن است و هم تقویت اسلام و کشورهاى اسلامى.
هجرت، اختصاص به پیامبر ندارد، بلکه هجرت از محیط شرک، کفر و گناه، براى حفظ دین و ایمان و یا براى برگشت از نافرمانى خداوند لازم است، چنان که خداوند در پاسخ کسانى که عذر آلودگى خود و ارتکاب به گناه را محیط ناسالم مى دانستند و مى گفتند: «کنّا مستضعفین فى الارض»، مى فرماید: زمین خداوند که پهناور بود، چرا به مکانى دیگر هجرت نکردید؟ «قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة» البتّه با توجّه به عبارت «مستضعفین»، معلوم مى شود که اگر توانایى امر به معروف و نهى از منکر باشد، باید به این مهم اقدام نمود و جامعه را ترک نکرد و آن را مورد اصلاح قرار داد.
امام صادق (,9 مى فرماید: هنگامى که در محل و سرزمینى که در آن زندگى مىک نى نافرمانى و معصیت خدا مىکنند، از آنجا به جایى دیگر هجرت کن. «اذا عصى اللّه فى ارض انت فیها فاخرج منها الى غیرها»
چنان که هجرت براى آموختن علم و دانش و هجرت براى بیان آموخته هاى خود به دیگران نیز لازم است. «فلولانفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فى الدّین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم»
در صدر اسلام دو هجرت رخ داده است: یکى در سال پنجم بعثت، هجرت گروهى از مسلمانان به سرزمین حبشه و دیگرى در سال سیزدهم بعثت، هجرت از مکّه به مدینه.
پیام ها
1- اسلام، ایمان و عقیده، بدون تلاش و مجاهدت کافى نیست. مسلمانان صدر اسلام، یا مهاجر بودند یا پناه دهنده مهاجران، یا جهادگر و یا حامى مجاهدان. «انّ الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم... والّذین آووا و نصروا» (شرایط متفاوت براى هر کسى تکلیف خاصّى مى آورد، براى یکى هجرت و براى دیگرى پناه دادن به مهاجران.)
2- رابطه ولایى، مخصوص کسانى است که اهل هجرت، جهاد و کمک به دیگران باشند. «اولئک بعضهم اولیاء بعض»
3- خداوند میان مهاجرین و انصار حقّ ولایت مقرّر کرده است. «والّذین آووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض»
4- هجرت به سوى جامعه اسلامى، شرط ولایت است و کسى که هجرت نکند، ولایت ندارد. «لم یهاجروا مالکم من ولایتهم...»
5 - در جامعه اسلامى باید میان مجاهدان و مهاجران با مرفّهان هجرت گریز، فرق باشد. «آمنوا ولم یهاجروا»
6- کسى که هجرت نکند، نه او را یارى کنید و نه از او یارى بخواهید. (کلمه «ولایتهم» را دو گونه مى توان معنا کرد: یکى «ولایت و حمایت شما از آنان» و دیگرى «کمک و حمایت آنان از شما»)
7- هجرت، گاهى از جهاد مهم تر است. «حتّى یهاجروا» و نفرمود: «حتّى یجاهدوا»
8 - باید از متخلّفان پیشین که خواهان پیوستن به مسلمانان هستند، با آغوش باز استقبال کرد. «حتّى یهاجروا» (آرى، همینکه تارکان هجرت، هجرت کردند، شما آنان را حمایت کنید)
9- اگر مسلمانانِ دیگر مناطق، تحت فشار کفر قرار گرفتند، نسبت به استمدادشان نباید بى تفاوت بود. «ان استنصروکم فى الدّین فعلیکم النصر»
10- در روابط با دیگران باید اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامى که کفّار به پیمان هاى خود با مسلمانان پایبند هستند، نمى توان براى حمایت مسلمانانِ تحت سلطه آنان اقدامى کرد. «الاّ على قوم بینکم و بینهم میثاق»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
در سال سیزدهم بعثت و پس از گذشت ده سال از دعوت علنى پیامبر به اسلام، هنوز مشرکان مکّه دست از اذیّت و آزار پیامبر و مسلمانان برنداشته بودند، و روز به روز بر شدّت آن مى افزودند تا اینکه تصمیم گرفتند با توطئه اى حساب شده و اقدامى دسته جمعى، پیامبر را به قتل برسانند و اسلام را ریشه کن نمایند.
با اطلاع پیامبر از آن توطئه و جان فشانى على (ع)، شبانه مقدّمات هجرت فراهم شد و آن حضرت در اوّل ماه ربیع الاوّل ابتدا به غار ثور رفتند و به مدّت سه روز در آن جا به گونه اى معجزه آسا مخفى شدند و در این مدّت تنها حضرت على (ع) براى آن حضرت غذا تهیه کرده و اخبار بیرون را در اختیار آن جناب قرار مىدادند. سرانجام پیامبر با توصیه به حضرت على مبنى بر اعلان مهاجرت مسلمانان به یثرب و همراه آوردن اهل بیت آن حضرت، خود راهى یثرب شدند، و پس از طى مسافتى حدود چهارصد کیلومتر، روز دوازدهم ربیع الاوّل به محلّه قبا رسیدند و بقیّه مهاجرین نیز به آنان ملحق شدند.
مردم یثرب، از مهاجران استقبال شایانى به عمل آوردند و آنها را با آغوش باز پذیرفتند و یثرب را به «مدینةالنبىّ» و «مدینة الرّسول»، تغییر نام دادند. آنگاه پیامبر براى پیشگیرى و دورى از تفرقه، میان مهاجران و انصار که حدود سیصد نفر بودند، دو به دو عقد اخوّت و برادرى جارى کردند و مسجد قبا را پایه گذارى کردند.
مهاجرین، کسانى هستند که در مکّه به پیامبر ایمان آوردند و چون در آنجا تحت فشار بودند، خانه و کاشانه خود را رها کرده به همراه پیامبر به مدینه هجرت کردند و انصار، مسلمانان مدینه هستند که پیامبر اسلام و مهاجرین را استقبال نموده و آنان را در بین خود جاى داده و یارى نمودند.
در این آیه، محورهایى همچون: پیوند مهاجرین و انصار، ضرورت هجرت، بىاعتنایى به مرفّهان گریزان از هجرت، تعهّد متقابل میان مهاجران و انصار، و نجات مسلمانان دربند، در صورت عدم ضرر به پیمان هاى قبلى، مطرح شده است.
معموماً ملّت ها، مهم ترین و بزرگترین حادثه اى را که در حیات اجتماعى، علمى و مذهبى آنان رخ داده و آن را نقطه عطفى در سرگذشت ملّى خود مى دانند، مبدأ تاریخ خود قرار دادهاند، مثلا میلاد حضرت مسیح (ع) نزد مسیحیان و یا عام الفیل (سالى که سپاه ابرهه به مکّه حمله کرد و نابود شد) نزد اعراب، مبدأ سال قرار گرفت.
از آنجایى که دین اسلام کامل ترین شریعت آسمانى است و در عین حال از ادیان دیگر مستقل است، لذا مسلمانان میلاد حضرت مسیح را مبناى سال خود قرار ندادند، همچنین عام الفیل گرچه سال تولّد پیامبر نیز بود، و یا حتّى روز بعثت پیامبر اکرم، مبناى سال قرار نگرفت، امّا با هجرت پیامبر به مدینه که حکومتى مستقل در آن جا پایه گذارى شد و مسلمانان توانستند در نقطهاى آزادانه فعالیّت کنند، پیامبر شخصاً تاریخ هجرى را بنا گذاردند. چنان که مى توان از عبارت «مِن اوّل یوم»، در آیه «لمسجد اُسس على التّقوى من اوّل یوم احقّ ان تقوم فیه» که در مورد ساختن مسجد قبا مىباشد نیز پایه گذارى سال هجرى را استفاده نمود، زیرا اوّلین اقدام پیامبر در هجرت به مدینه ساختن مسجد قبا مى باشد. آرى اگر هجرت نبود، چه بسا اسلام در همان نقطه محدود و نابود مى شد.
بیشتر بلاهاى ما از غرق شدن در رفاه و ترک هجرت هاى سازنده سرچشمه مى گیرد. اگر همه مغزها و متخصّصان و کارشناسان مسلمانى که در کشورهاى غربى به سر مى برند، به کشور خود هجرت کنند، هم ضربه به دشمن است و هم تقویت اسلام و کشورهاى اسلامى.
هجرت، اختصاص به پیامبر ندارد، بلکه هجرت از محیط شرک، کفر و گناه، براى حفظ دین و ایمان و یا براى برگشت از نافرمانى خداوند لازم است، چنان که خداوند در پاسخ کسانى که عذر آلودگى خود و ارتکاب به گناه را محیط ناسالم مى دانستند و مى گفتند: «کنّا مستضعفین فى الارض»، مى فرماید: زمین خداوند که پهناور بود، چرا به مکانى دیگر هجرت نکردید؟ «قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة» البتّه با توجّه به عبارت «مستضعفین»، معلوم مى شود که اگر توانایى امر به معروف و نهى از منکر باشد، باید به این مهم اقدام نمود و جامعه را ترک نکرد و آن را مورد اصلاح قرار داد.
امام صادق (,9 مى فرماید: هنگامى که در محل و سرزمینى که در آن زندگى مىک نى نافرمانى و معصیت خدا مىکنند، از آنجا به جایى دیگر هجرت کن. «اذا عصى اللّه فى ارض انت فیها فاخرج منها الى غیرها»
چنان که هجرت براى آموختن علم و دانش و هجرت براى بیان آموخته هاى خود به دیگران نیز لازم است. «فلولانفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فى الدّین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم»
در صدر اسلام دو هجرت رخ داده است: یکى در سال پنجم بعثت، هجرت گروهى از مسلمانان به سرزمین حبشه و دیگرى در سال سیزدهم بعثت، هجرت از مکّه به مدینه.
پیام ها
1- اسلام، ایمان و عقیده، بدون تلاش و مجاهدت کافى نیست. مسلمانان صدر اسلام، یا مهاجر بودند یا پناه دهنده مهاجران، یا جهادگر و یا حامى مجاهدان. «انّ الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم... والّذین آووا و نصروا» (شرایط متفاوت براى هر کسى تکلیف خاصّى مى آورد، براى یکى هجرت و براى دیگرى پناه دادن به مهاجران.)
2- رابطه ولایى، مخصوص کسانى است که اهل هجرت، جهاد و کمک به دیگران باشند. «اولئک بعضهم اولیاء بعض»
3- خداوند میان مهاجرین و انصار حقّ ولایت مقرّر کرده است. «والّذین آووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض»
4- هجرت به سوى جامعه اسلامى، شرط ولایت است و کسى که هجرت نکند، ولایت ندارد. «لم یهاجروا مالکم من ولایتهم...»
5 - در جامعه اسلامى باید میان مجاهدان و مهاجران با مرفّهان هجرت گریز، فرق باشد. «آمنوا ولم یهاجروا»
6- کسى که هجرت نکند، نه او را یارى کنید و نه از او یارى بخواهید. (کلمه «ولایتهم» را دو گونه مى توان معنا کرد: یکى «ولایت و حمایت شما از آنان» و دیگرى «کمک و حمایت آنان از شما»)
7- هجرت، گاهى از جهاد مهم تر است. «حتّى یهاجروا» و نفرمود: «حتّى یجاهدوا»
8 - باید از متخلّفان پیشین که خواهان پیوستن به مسلمانان هستند، با آغوش باز استقبال کرد. «حتّى یهاجروا» (آرى، همینکه تارکان هجرت، هجرت کردند، شما آنان را حمایت کنید)
9- اگر مسلمانانِ دیگر مناطق، تحت فشار کفر قرار گرفتند، نسبت به استمدادشان نباید بى تفاوت بود. «ان استنصروکم فى الدّین فعلیکم النصر»
10- در روابط با دیگران باید اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامى که کفّار به پیمان هاى خود با مسلمانان پایبند هستند، نمى توان براى حمایت مسلمانانِ تحت سلطه آنان اقدامى کرد. «الاّ على قوم بینکم و بینهم میثاق»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است