display result search
- 863
- 1000
- 1000
- 1000
زندگی پس از زندگی - تمسخر
قسمت ششم از سری اول برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای پویا باجلانی فر
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب می‌شوند.
در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای پویا باجلانی فر را می شنویم:
سانحه رانندگی و خوردن ضربه به سر و همزمان درک حضور در تونلی سفید که بدون اختیار و با سرعت بسیار زیاد در آن حرکت کردن به سمت بالا
حضور در بیابانی برهوت و هراسناک و احساس ترس و تنهایی و سرگردانی
مشاهده روح یکی از اقوام که آمده بود مرا از سختی های این محیط آگاه کند
دنبال راه نجات گشتن و ادامه دادن مسیر در آن بیابان تا رسیدن به بلندی هایی که ساختمان هایی بسیار بلند و بزرگ روی آن قرار داشت
رفتن به بالای آن بلندی و دیدن افرادی با لباسهای سفید که در کنار حوض آب نشسته بودند و نوشیدن از آب گوارای آن حوض
نگاه کردن به سمت دیگری که مشاهده اش بسیار ناراحت کننده بود و انسان هایی که در زندان هایی اسیر بودند و در حال عذاب شدن بودند
شناختن یکی از افرادی که در حال عذاب شدن بود و سوال از او که چرا به این روز افتاده ای؟
ناله آن شخص و خبر دادن از حق الناسی که او را به این روز انداخته بود و درخواست کمک برای رهایی از این گرفتاری و عذاب
حضور دوباره در آن بیابان برهوت و ناگهان مشاهده یک بانوی نورانی و با اشتیاق به سمت ایشان رفتن و زاری و التماس و درخواست کمک کردن
انداختن جامه نورانی و سفید بر سر و ناگهان بازگشت روح به بدن در بیمارستان
پیدا کردن آدرس مربوط به حق الناس آن شخص و فهمیدن این موضوع که در جمع، کسی را تحقیر کرده و دل او را شکسته
«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب می‌شوند.
در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای پویا باجلانی فر را می شنویم:
سانحه رانندگی و خوردن ضربه به سر و همزمان درک حضور در تونلی سفید که بدون اختیار و با سرعت بسیار زیاد در آن حرکت کردن به سمت بالا
حضور در بیابانی برهوت و هراسناک و احساس ترس و تنهایی و سرگردانی
مشاهده روح یکی از اقوام که آمده بود مرا از سختی های این محیط آگاه کند
دنبال راه نجات گشتن و ادامه دادن مسیر در آن بیابان تا رسیدن به بلندی هایی که ساختمان هایی بسیار بلند و بزرگ روی آن قرار داشت
رفتن به بالای آن بلندی و دیدن افرادی با لباسهای سفید که در کنار حوض آب نشسته بودند و نوشیدن از آب گوارای آن حوض
نگاه کردن به سمت دیگری که مشاهده اش بسیار ناراحت کننده بود و انسان هایی که در زندان هایی اسیر بودند و در حال عذاب شدن بودند
شناختن یکی از افرادی که در حال عذاب شدن بود و سوال از او که چرا به این روز افتاده ای؟
ناله آن شخص و خبر دادن از حق الناسی که او را به این روز انداخته بود و درخواست کمک برای رهایی از این گرفتاری و عذاب
حضور دوباره در آن بیابان برهوت و ناگهان مشاهده یک بانوی نورانی و با اشتیاق به سمت ایشان رفتن و زاری و التماس و درخواست کمک کردن
انداختن جامه نورانی و سفید بر سر و ناگهان بازگشت روح به بدن در بیمارستان
پیدا کردن آدرس مربوط به حق الناس آن شخص و فهمیدن این موضوع که در جمع، کسی را تحقیر کرده و دل او را شکسته
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
تاکنون نظری ثبت نشده است