display result search
منو
تفسیر آیات 35 تا 41 سوره مریم

تفسیر آیات 35 تا 41 سوره مریم

  • 1 تعداد قطعات
  • 35 دقیقه مدت قطعه
  • 52 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 35 تا 41 سوره مریم"

با به دنیا آمدن حضرت مسیح ع برای عدّه زیادی مسئله بود هم دوستان افراطی هم دشمنان تفریطی
ذات اقدس الهی به مریم(س) دوبار کلمهٴ «صفوة» را و «اصطفا» را اسناد داد.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿35﴾ مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَی أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿36﴾ وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ﴿37﴾ فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿38﴾ أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ ﴿39﴾ وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ﴿40﴾ إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ ﴿41﴾

وجود مبارک مسیح که به دنیا آمد برای عدّه زیادی مسئله بود هم دوستان افراطی هم دشمنان تفریطی و مانند آن, ذات اقدس الهی به عیسای مسیح(سلام الله علیه) دوتا معجزه داد یکی اصلِ گفتن که قولِ او معجزه بود, دوم مقول و تعیین گفته‌شده که او چه بگوید هم قدرت بر تکلّم هم تعلیم آن مقول وگرنه یک کودک نوزاد از کجا می‌داند که فقط مادر دارد بدون پدر به دنیا آمده و گذشته این‌چنین نبود آینده هم این‌چنین نیست نه در گذشته کسی بدون پدر به دنیا آمده و نه در آینده الی یوم القیامه کسی بدون پدر به دنیا می‌آید ذات اقدس الهی به مریم(سلام الله علیها) دوبار کلمهٴ «صفوة» را و «اصطفا» را اسناد داد ﴿یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾ اینکه دربارهٴ حضرت فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) گفته می‌شود که مریم(سلام الله علیها) سیّدهٴ نساء عالمیان عصر خود بود ولی وجود مبارک فاطمه(سلام الله علیها) سیّدهٴ نساء عالمیان مِن الأوّلین و الآخرین است این منصوص است, معقول هست و مقبول هم هست که حضرت فرمود اما خصیصه‌ای که مریم داشت آن برای همیشه جهانی بود و احدی نه در گذشته آن را داشت و نه در آینده آن ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ﴾ که او صَفوة الله است مصطفای خداست این نسبت به عالمیان عصر خودش است اما از اینکه بدون همسر مادر شده است این ﴿وَاصْطَفَاکِ﴾ دوم است که علی نساء العالمین من الأوّلین و الآخرین این دیگر مقیّد نیست آن قداست و علم و معنویّت و آنها محدود است بالنسبه الی نساء عالمیان عصر خودش اما از اینکه بدون همسر مادر شده است این علی نساء العالمین من الأوّلین و الآخرین است این دیگر مقیّد نیست, خب این کودک نوزاد از کجا می‌داند که فقط مادر دارد و احدی همسر مادر او نبود تا بگوید خدای سبحان به من سفارش کرد ﴿وَبَرّاً بِوَالِدَتِی﴾ خب اینها به تعلیم غیبی است دیگر, پس اصلِ گفتن را ذات اقدس الهی به عنوان کرامت و معجزه به عیسی(علیه السلام) دارد چه بگوید و چه چیزی بگوید آن را هم خدای سبحان به او آموخت که نسبت به مادر این‌چنین حرف بزن نگو «والدیّ» بگو «والدتی» نسبت به توحید و نماز و روزه و اینها هم آموخت که چه بگوید لذا قرآن کریم بعد از جریان بازگو کردن گفتن یک, و گفته‌ها دو, این دو معجزه را وقتی از وجود مبارک عیسای مسیح نقل کرد فرمود: ﴿ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ﴾ اگر کسی سؤال کند عیسی‌بن‌مریم مَن هو؟ معرّفی‌اش این است شناسنامه‌اش این است و همان طوری که دربارهٴ عیسی گفته می‌شود او کلمة الله است دربارهٴ عیسی گفته می‌شود او قول الله است, قول الحق است این قول الحق چه مرفوع خوانده بشود چه منصوب نظیر کلمة الحق است, کلمة الله است, آیة الحق است و مانند آن, ﴿ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ﴾ یعنی قال قولِ حق را خودش هم قول حق است کلمة الله است و کلمة الحق, دیگران که دربارهٴ وجود مبارک مسیح سخن گفتند با مِریه و شک سخن گفتند گرچه قطع روانی داشتند به حسب خودشان یعنی معرفت‌شناسی نداشتند ولی روانی داشتند ولی از نظر معرفت‌شناسی شک دارند کسی که از نظر روانی یقین دارد ولی از نظر منطقی یقین ندارد این در حقیقت شک دارد منتها حالا باورهای قومی, سنّتی و مانند آن او را وادار کرده که یقین پیدا کند حیف اصول که مسئلهٴ قطع و یقین و اینها را به جای عقل نشانده یک, و حیف اصول که و اصولیها که این دوتا بحثی که بزرگان مثل مرحوم شیخ و آخوند تا حدودی حل کردند اینها توسعه ندادند این قطع قطّاعی که مرحوم شیخ در اصول دارد که حجّت نیست این قطع روانی است نه قطع منطقی این از آن حرفهای عمیق اصول است منتها حالا باز نشده اینها منتظرند که از غرب دوتا قطع بیاید یک قطع منطقی یک قطع روانی, یک قطع روان‌شناختی یک قطع معرفت‌شناسی بعد درباره آن بحث بکنند خب اگر بحث را به دست شیخ انصاریهای هر عصری بدهند او کاملاً بین اینها تفکیک قائل‌اند این از آن برکات اصول است که آمده قطع روانی را از قطع منطقی کاملاً جدا کرده او را از حجیّت انداخته فقط برای خود قطّاع آن کسی که قطع روانی دارد وقتی در حوزهٴ قطع منطقی وارد بشود اهل مِریه و شک است قرآن کریم فرمود درست است یک عده قاطعانه تفریطی یا افراطی دربارهٴ مسیح(سلام الله علیه) سخن گفتند ولی وقتی به بازار استدلال بیایند جز مِریه و شک چیزی در دست آنها نیست آنها شک نداشتند آنها با ضرس قاطع حرف می‌زدند و قطع اینها هم قطع روانی بود نه قطع منطقی فرمود: ﴿قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» هم باز سخن از امتراء است در سایر سُوَر هم باز سخن از امتراء است خیلیها هستند که در اثر باورهای سنّتی و قومی خودشان یقین دارند ولی وقتی به عرضهٴ استدلال می‌رسد و بازار برهان می‌رسد می‌بینیم شک دارند. خب, فرمود: ﴿قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ﴾ چرا, برای اینکه اولاً ذات اقدس الهی اتّخاذ وَلد ندارد در آیات دیگر نظیر سورهٴ مبارکهٴ «توحید» فرمود: ﴿لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ﴾ از آنها قوی‌تر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بود که گذشت و آیاتی که در این گونه از سوَر مطرح است آن ﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ﴾ خدا اگر فرزند داشته باشد ـ معاذ الله ـ حتماً اتّخاذ کرده نه به بار آورده نه زائیده نه والد شده برای اینکه مستحیل است یک حقیقتِ محض که مجرّد صِرف است اهل توحید مادّی و جسمانی باشد اگر فرزند داشته باشد باید یکی از مخلوقها را فرزند خود قرار بدهد دیگر چون ما سوای او مخلوق او هستند و ممکن‌اند اگر به فرض محال بخواهد فرزند داشته باشد باید اتّخاذ کند لذا غالباً در این گونه از موارد دقیق‌تر از سورهٴ مبارکهٴ «توحید» می‌فرماید: ﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ﴾ والد شدنش که بیّن‌الغی است محال است اتّخاذ ولد هم محال است اگر کسی فرزند او باشد مخلوق اوست خب چرا کسی مخلوق را فرزند خود قرار بدهد او که سبحانِ مطلق است منزّه از هر نقص, مبرّای از هر عیب است اگر سبّوح قدّوس است منزّه مطلق است نیازی ندارد تا کسی را فرزند خود قرار بدهد ﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ﴾ چرا, ﴿سُبْحَانَهُ﴾ یعنی نسبّحه سبحانه, نسبّحه سبحانه او سبّوح است «لأنّه سبّوحٌ لأنّه سبحانٌ والسبحان لا یتّخذ ولدا فالله سبحانه و تعالی لا یتّخذ ولدا» این «سبّوحٌ» این «سبحان» اینها حدّ وسط برهان‌اند چرا باز برهان دوم برای اینکه او هر کاری که می‌خواهد بکند با اراده انجام می‌دهد این دیگر با نکاح و امثال ذلک که کار نمی‌کند که بخواهد کسی را ایجاد بکند هر چه را بخواهد بالقول المطلق انجام بدهد ایجاد بکند ﴿إِذَا قَضَی أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ مشابه این تعبیر دربارهٴ وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» گذشت آنجا وجود مبارک عیسی را به عنوان امر الله و به اینکه با امر الهی یاد شده است تعبیر فرمود آیهٴ 58 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» این است که ﴿إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ جریان حضرت عیسی مثل جریان حضرت آدم است, جریان حضرت آدم یک بخش مادّی دارد که ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ یک بخش ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ دارد آن بخش ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ آدم با بخش ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ وجود مبارک عیسی یکی است ﴿إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللّهِ﴾ شما اگر اشکال دارید می‌گویید چگونه کسی بدون پدر به دنیا آمده خب دربارهٴ حضرت آدم(سلام الله علیه) که شما قبول کردید او بدون پدر و مادر به دنیا آمده خدایی که بتواند بدون پدر و مادر خلق کند خب بدون پدر به طریق اُولیٰ می‌تواند خلق کند ﴿إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ﴾ که خَلَق آدم را ﴿مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ آن بخش ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ جداست آن بخش ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی﴾ با ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ است وجود مبارک عیسی هم با ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ به دنیا آمده ﴿الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلاَ تَکُن مِنَ الْمُمْتَرِینَ﴾ اینجا هم بعد از آن جریان فرمود: ﴿فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ اما این آیهٴ ﴿وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ همان طوری که در بحث دیروز گذشت ظاهراً مقول وجود مبارک خود حضرت عیساست عیسی برابر آیهٴ سی همین سوره فرمود: ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ اینها گاهی عطف مفرد بر مفرد است, گاهی عطف جمله بر جمله با این دو آیه‌ای که وسط جملهٴ معترضه شد دارد ﴿وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی﴾, «قال انی عبد الله و قال إنّ الله ربّی» عبودیّت خود و ربوبیّت الهی را تبیین می‌کند این مقول قول اوست نه این ﴿إِنَّ اللَّهَ﴾ عطف باشد بر صلات و زکات که تعبیر این‌چنین باشد «و أوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیّا و أوصانی بأنّ الله ربّی و ربّکم» این از آن قبیل نیست که خدا مرا وصیّت کرده باشد که گفته باشم این حضاضت دارد یک, و با آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» هم هماهنگ نیست دو, در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» آیهٴ 63 به بعد این است ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِیسَی بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ٭ إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ﴾ خب این روشن است کلام عیسی(سلام الله علیه) است پس آنچه در آیهٴ محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «مریم» است هم به قرینهٴ آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که دیروز خوانده شد هم به قرینهٴ آیهٴ 63 و 64 سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» این مقول قول حضرت عیسی(سلام الله علیه) است ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾.
پرسش: استاد ببخشید این آیات دالّ بر نبوّت حضرت عیسی در زمان خود هست یا نه؟
پاسخ: بله خب, چون دارد ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ اما حالا روایاتی که در این ذیل است ملاحظه فرمودید بعضیهایش دارد که وجود مبارک حضرت بعد دیگر به طور عادی شد دیگر مسئلهٴ نماز و روزه و اینها داشته باشد در دوران کودکی نماز بخواند و اینها نقل نشده چون دارد ﴿وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ بعد حالا عادی شده وقتی که به سنّ بلوغ و نبوّت رسیده آن وقت به احکام و حِکم الهی عمل کرده این در روایت هست.
خب, ﴿هَذا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾ که این ﴿هَذا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾ می‌شود خلاصهٴ بحث. ﴿فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ﴾ دوستان افراطی, دشمنان افراطی این حزبهای فرهنگی اختلاف فرهنگی پیدا کردند در برابر احزاب سیاسی و نظامی که در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است.
پرسش: دربارهٴ ﴿آتَانِیَ الْکِتَاب﴾ شما در جلسات قبل فرمودید در آینده قرار است کتاب بر من بیاید
پاسخ: بله دیگر ﴿وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ همین نبوّتی است که ذات اقدس الهی از راه وحی به او فرمود آن نبوّتی که مأموریت داشته باشد با رسالت همراه باشد تبلیغ بکند آن برای بعد است اما همین نبوّت بالفعل است دیگر کسی که از طرف خدا نبأ و خبر دریافت بکند می‌شود نبیّ دیگر آن نبوّتی که با رسالت همراه است با مأموریت البته آن برای بعد است اما همین که از ذات اقدس الهی دارد خبر می‌دهد اینها خبرها را از طرف خدا دارد می‌دهد دیگر تعلیمِ الهی شامل حالش شده و همین تعلیم را هم بیان کرده این نبوّت است دیگر نبوّت یعنی خبریابی البته آن نبوّتی که با رسالت همراه باشد این برای بعد است.
پرسش: ببخشید استاد کسی مگر شأن حضرت عیسی را نداشته آن.. حضرت آدم...
پاسخ: نه, منظور این است که درباره ٴحضرت عیسی اشکال کردند که چطور می‌شود کسی بدون پدر به دنیا بیاید قرآن کریم در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» می‌فرماید شما دربارهٴ قدرت خدا شک دارید خدای سبحان که آدم را بدون پدر و مادر آفرید همان خدا قدرت دارد که عیسی را بدون پدر بیافریند ﴿إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ خب اگر شما این را می‌گویند جدال, جدال حق, جدال احسن یعنی مقدّمات این قیاس ضمن اینکه حق است مسلّم و مورد پذیرش رقیب هم هست اگر از مقدّمات مسلّمه استنباط بشود می‌شود جدال احسن, اگر از مقدّماتی که طرف در اثر جهل باور کرده می‌شود مغالطه و جدال و مِراء باطل اما اگر نه, از مقدمات برهانی کمک گرفته شده چه طرف قبول بکند چه نکند از یقینیات کمک گرفته بشود, می‌شود برهان این یک ﴿جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ این جدال احسن است یک مطلب حقّی است که طرفین قبول دارند و آن این است که ذات اقدس الهی آدم(سلام الله علیه) را بدون پدر و مادر آفرید فرمود شما او را که قبول دارید اینکه وجود مبارک عیسی مادر داشت اینکه آسان‌تر از اوست چرا این را باور نمی‌کنید.
خب, ﴿فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ﴾ اینها عالِمانه حرفی نداشتند ﴿فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا﴾ آنها که در اثر افراط گفتند این ابن الله است یا در اثر تفریط گفتند ـ معاذ الله ـ این فرزندِ آلوده است طهارت مولِد ندارد ﴿فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا﴾ از چه چیزی؟ از روزی که مَشهَد عظیم است هم انبیا شهادت می‌دهند, اولیا شهادت می‌دهند, اعضا و جوارح شهادت می‌دهند این قیامت را می‌گویند روز مشهَد و جای شهود وَیل برای اینها از روزی که شهودِ عظیم دارد خود قیامت هم روز عظیم است و مانند آن, آن روز خیلی از چیزها را می‌شنوند که نشنیده بودند, خیلی از چیزها را می‌بینند که ندیده بودند اما نه آن شنیدن اثر دارد نه این دیدن, مشکل کفار و منافقین در قیامت این است که حق برایشان مثل آفتاب روشن می‌شود می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اما توان ایمان ندارند قبلاً هم این بحث گذشت که علم در اختیار کسی نیست وقتی مبادی حاصل شد آدم علم پیدا می‌کند دیگر نمی‌تواند بگوید من نمی‌خواهم بفهمم اما ایمان کارِ علم نیست علم یک دستگاه دیگری دارد که مسئول اندیشه است به نام عقل نظر که او اگر مبادی حاصل بشود می‌فهمد اگر حاصل نباشد نمی‌فهمد اما ایمان, تدیّن, باور برای عقل عمل است که کاملاً از عقل نظر جداست آن عقلی که «عُبد به الرحمٰن واکتسب به الجنان» صاحب اراده و اختیار است. بین نفس و بین فهمیدن اراده فاصله نیست که کسی بگوید من نمی‌خواهم بفهمم می‌شود گفت من نمی‌خواهم مطالعه کنم, فکر بکنم اینها کار است اما وقتی برهان اقامه شد کسی نمی‌تواند بگوید من نمی‌خواهم بفهمم بین نفس و بین فهم اراده فاصله نیست ولی بین نفس و بین باور, ایمان, تدیّن و مانند آن اراده فاصل است ممکن است مطلبی صد درصد برای کسی ثابت بشود حق است ولی باور نکند چون کاملاً یعنی کاملاً دستگاه اجرایی از دستگاه اندیشه جداست همان طوری که در فضای بدن ما یک چشم و گوشی داریم که می‌شنوند و درک می‌کنند و دست و پایی داریم که کار می‌کنند و چهار قسمت است که اقسام چهارگانه مبسوطاً در بحثهای قبل گذشت گاهی ممکن است چشم کسی, گوش کسی خیلی قوی باشد اما دست و پای او فلج است راه نمی‌رود در دستگاه درون هم همین طور است آن حکمت نظری, عقل نظری خیلی قوی است مطالب را خوب تحلیل می‌کند اما آن مرکز عَزم و اراده و نیّت و اخلاص که باید تصمیم بگیرد فلج است می‌شود عالِم فاسق خوب می‌فهمد آیه را ممکن است درس بگوید مقاله هم بنویسد ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ اما وقتی نامحرم را دید کنترل نمی‌کند این دستگاه جزم کاملاً جدای از دستگاه عزم است فرمود اینها جدایی‌اش در قیامت کاملاً مشخص می‌شود در خواب که کاملاً برای همه ما مشخص است خیلی از ماها در مدّت عمر تجربه کردیم خوابهایی دیدیم خوب یا نیمه‌ خوب بعد وقتی بیدار شدیم می‌گوییم ای کاش ما این مطلب را سؤال می‌کردیم ای کاش فلان شخص را که دیده بودیم فلان مطلب را سؤال می‌کردیم این ای کاش و ای کاش دست ما نیست ما در بیداری هر چه کردیم در خواب برابر همان عمل می‌کنیم خیلی از ماها خوابِ خوبی هم می‌بینیم افرادی را هم می‌بینیم اما نمی‌فهمیم چه چیزی سؤال بکنیم بلد نیستیم چه چیزی سؤال بکنیم چه چیزی بپرسیم بعد که بیدار شدیم می‌گوییم ای کاش این را سؤال می‌کردیم این ای کاش باید قبلاً می‌گفتیم روح را آماده می‌کردیم تطهیر می‌کردیم تا او بتواند سؤالات خوب داشته باشد. قیامت ظرف تکاملِ علمی هست خیلی از چیزها را انسان در اینجا که محجوب است نمی‌بیند آنجا می‌بیند می‌گوید ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اما ظرف تکامل عملی نیست که حالا ایمان بیاورد کار خوب بکند به مقصد برسد تمام حسرت در این است که آدم می‌فهمد ولی نمی‌تواند ایمان بیاورد مثل اینکه مار و عقرب را می‌بیند نمی‌تواند بدود برای اینکه دست و پای خودش را بسته دیگر اینکه فرمود دست و پای شما بسته است مغلول است «فَفکّوها باستغفارکم» این است فرمود اینها خیلی چیز می‌فهمند خیلی چیز را می‌بینند اما چون ظالم‌اند جز جهنّم کیفر دیگر ندارند ﴿أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا﴾ لکن هیچ اثری این سمع و بصر نمی‌کند ﴿لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ ٭ وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ﴾ حالا قبل از اینکه این دو آیه پایانی این بخش را بخوانیم بیانی از مرحوم کاشف‌الغطاء بخوانیم تا روشن بشود که اگر قرآ‌ن کریم ادّعا کرد که مُهیمن بر سایر کتابهاست هَیمنه قرآن تنها در این نیست که آنها را از تحریف نجات داد یا مطالب مبهم آنها را تبیین کرد یا بعضی از احکام منهاج و شریعت آنها را نسخ کرد این ناملایماتی که در کتابهای آنها هست بعد آلودگیهایی که در این دینهای تحریف‌شده راه پیدا کرده باعث شد که مرحوم کاشف‌الغطاء(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب قیّم کشف‌الغطاء آن چاپهای رحلی سابق صفحهٴ 391 در کتاب جهاد این فرمایش را دارد کسانی که در فقه می‌خواهند کار کنند ناچارند این کتابها را ببینند نباید بگویند که حالا این استدلالی نیست آن قدر مرحوم کاشف‌الغطاء مسلّط بر فقه بود که یَجب و یَحرم برای او مثل آبِ روان بود مرحوم صاحب جواهر که یک بار همان عبارتش خوانده شد در جواهر دارد که من فقیهی به حِدّت ذهن مرحوم کاشف‌الغطاء ندیدم مرحوم کاشف‌الغطاء در صفحهٴ 391 همین کشف‌الغطاء طبق این چاپهای رحلی دارد «ثمّ إنّی اُقسم بِمَن تفَرَّد بالقِدَم و أبَرز نور الوجود مِن ظلمة العدم و جعل نبیّنا أفضل مَن تأخّر مِن الأنبیاء و تقدّم و صیَّر امّته فی الظهور کنارٍ علی علم أنّه لولا ثبوت نبوّة نبیّنا بإعجاز القرآنِ و بالمعجزات الّتی یَکفی کلّ واحدةٍ مِنها فقیام البرهان و نصّه علی کلّ شیءٍ قدیم لما ثَبت و الله نبوّت موسیٰ و لا عیسیٰ و لا نوح و لا ابراهیم لقضاء ما فی الانجیل و التوراة مِن الاختلافات الظاهرات بعدم صدورهما مِن جبّار السماوات و یکونان علی نَفی النبوّة أدل مِن الإثبات» این قسمها را می‌خورد فرمود اگر قرآن نبود دینی روی زمین نبود برای اینکه این تورات و انجیل تحریف‌شده کتابی نیست که بشر آن را باور کند مسیحیّت رخت برمی‌بست, یهودیّت رخت برمی‌بست کفر عالم‌گیر می‌شد اما قرآن که آمده معجزه را معنا کرده, کرامت را معنا کرده, عیسی را معرفی کرده, موسی را معرفی کرده, مریم را معرفی کرده به عَذرا بودن معرفی کرده, به عظمت معرفی کرده, به عصمت معرفی کرده اینها مانده از این جهت می‌شود مهیمن اگر ـ معاذ الله ـ قرآن نبود دینی روی زمین نبود برای اینکه با پیشرفتهای علمی هیچ عالِم محقّق دین‌پژوهی این تورات و انجیل را قبول ندارد و آن معجزهٴ اصلی هم که نیست آن کتاب اصلی هم که نیست و ایشان می‌فرمایند اینها دلیل بر نفی نبوّت است تا اثبات نبوّت چون از بس حرفهای باطل و حرفهای اختلافی در آن هست. «و أمّا المعجزات فلا تَثبتُ بعد طول العهد و تمادی الأزمنة و الأوقات و لاحتملنا أنّها مِن جملة مثلاً المزخرفات الصادرة من الیهود و النصاریٰ و باقی أهل الملل السافات ثمّ إنّ بناء مذهبهم علی التثلیث و الاتّحاد قالوا» تا پایان بحث که این را حتماً می‌بینید این ایام هم چون مربوط به گرامیداشت شهیدین بود فرمایشی مرحوم کاشف‌الغطاء در صفحهٴ 420 در شرایط اجتهاد, وظایف مجتهد که مجتهدین چه کتابی را بخوانند چه کتابی را اهمیّت بدهند این فرمایش را دارد این بزرگان مرحوم صاحب جواهر که به مرحوم کاشف‌الغطاء خیلی بها می‌‌دهد اما از آقا باقر وحید بهبهانی به عنوان استاد اکبر یاد می‌کنند مرحوم کاشف‌الغطاء هم خیلی حرمت قائل است برای آقا باقر وحید بهبهانی می‌فرمایند این طلاب فاضل این اساتید این مجتهدین بخواهند کتابهای فقهی را مطالعه کنند کتابهای بعد از قرآن و روایات اهل بیت بخواهند کتاب مطالعه کنند این است «ثمّ کُتب الأموات» در بین کتابهای علمای رخت‌بربسته آن را مطالعه کند که «ککتاب الآقا نوّر الله ضریحه» روزی که مرحوم آقای بروجردی زنده بود وقتی در حوزه می‌گفتند آقا فرمود یعنی آقای بروجردی مرحوم کاشف‌الغطاء در حوزهٴ نجف سایر مراکز علمی وقتی می‌گویند آقا یعنی وحید بهبهانی «ککتاب الآقا نوّر الله ضریحه و المجتهدین مِن تلامذه و کُتب المحقّق و الشهید الأول» درست است شهیدین هر دو بر تارک اوج‌اند اما حساب شهید اول خیلی جداست شما شرح حال شهید اول را با قلم خودشان بخوانید که این فقه چقدر خوانده, اصول چقدر خوانده, فلسفه چقدر خوانده, نزد چه کسی فلسفه خوانده می‌گوید من در دمشق فلسفه را نزد قطب‌الدین رازی از انفاس قدسی او استفاده کردم قطب‌الدین رازی همین ورامین کنار تهران است خب این قطب‌الدین رازی غیر از قطب شیرازی است این کسی که صاحب محاکمات است یعنی اشارات و تنبیهات مرحوم بوعلی را که امام رازی نقد کرده مرحوم خواجه آمده پاسخ داده و دفاع کرده این قطب رازی همین عالِم ورامینی محاکمات نوشته بین شارحین و گاهی بین شارحین و ماتِن کتابی ما در مدّت عمر به عظمت اشارات و تنبیهات ندیدیم یک کتاب جدّی است الآن شما می‌بینید مثلاً مرحوم آخوند نسبت به فرمایشات مرحوم شیخ می‌خواهد نقد کند خیلی محترمانه قوله(قدّس سرّه) با این نرمش نقد می‌کند اما فخررازی آمده با پدافند به جنگ ابن‌سینا قدم به قدم نقد کرده آن هم قهّارانه و مرحوم خواجه هم آمده در کمال سلطنت حرفهای بوعلی را معنا کرده, نقدهای فخررازی را کاملاً برطرف کرده این یک میزگرد جنگی است قطب‌ رازی آمده بین شارحین گاهی بین شارحین و ماتن محاکمه کرده این‌ ‌چنین مردی است همین برای ورامین است مرحوم شهید در شرح حالش می‌گوید من فلسفه را نزد قطب رازی خواندم و از انفاس قدسی او استفاده کردم بنابراین حساب شهید اول از شهید دوم جداست می‌دانید یک دور متنِ عظیم فقهی را انسان در زندان بنویسد خب همهٴ ما محلّ ابتلای ماست دیگر دو روز کتاب دست ما نباشد ما مشکل جدّی داریم کسی در زندان باشد اول تا آخر فقه را بنویسد این سلطانی باید باشد در فقه مرحوم کاشف الغطاء دارد که در بین کتب اموات کتاب آقا یعنی آقای وحید بهبهانی و کتاب محقّق و شهید اول خب شهید ثانی هم از اقدار آسمان معرفت است ولی مع ذلک آن‌چنان نیست همین تفکّر عقلیِ مرحوم کاشف‌الغطاء باعث است که در همین کتاب شریف کشف‌الغطاء در بحث وقف می‌گوید اگر کسی مالی را وقف اخباریها بکند که مخالف تفکّر اصولی‌اند این وقف باطل است این طور اینها تفکّر عقلی را حفظ کردند با شهامت حفظ کردند با قدرت حفظ کردند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 35:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی