display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 12 سوره یس، بخش دوم

تفسیر آیات 1 تا 12 سوره یس، بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 148 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 12 سوره یس، بخش دوم"
- تأیید مقام رسالت پیامبر(ص) و بر صراط مستقیم بودن او؛
- برهان در نفی پلورالیزم دینیَ؛
- علت ذکر نشدن تبشیر در کنار انذار و اثر نداشتن آن.


بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:تفسیر آیات 1 تا 12 سوره یس
﴿یس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ (2) إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (3) عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (4) تَنزِیلَ الْعَزِیْزِ الرَّحِیمِ (5) لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6) لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (7) إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِی إِلَی الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ (8) وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ (9) وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (10) إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ (11) إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْ‌ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ (12)﴾

تأیید مقام رسالت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و بر صراط مستقیم بودن او
بعد از سوگند به قرآن کریم فرمود شما از مرسلین هستید نه تنها از انبیا هستید از مرسلین هستید و صاحب کتاب هم هستید و بر صراط مستقیم هستید حالا یا این ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾ خبر بعد از خبر است یا متعلّق است به ﴿الْمُرْسَلِینَ﴾ اگر ﴿إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ﴾ متعلَّق این متعلِّق باشد که معنایش این است که همه مرسلین بر یک صراط‌اند، دیگر ما صراط‌های متعدّد نخواهیم داشت چون همه‌شان یک صراط‌اند «انّهم علی صراطٍ مستقیم» و اگر خبر بعد از خبر باشد هم باز همین معنا را می‌رساند تو از مرسلینی یقیناً تو بر صراط مستقیمی.

نفی پلورالیزم دینی با استفاده از ﴿ إِنَّکَ ... عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴾
جریان کثرت دینی به اصطلاح پلورالیزم دینی این بحثش هم در سوره مبارکه «انعام» گذشت هم سوره «اعراف» که ما بیش از یک صراط نداریم البته راه‌های فرعی که از آنها به عنوان شریعت و منهاج یاد می‌شود داریم ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾[1]هر دینی فروعات خاصّ خودش را دارد نمازش مخصوص, قبله‌اش مخصوص, روزه‌اش مخصوص، اینها فروعات خاصّ هر دین است ولی مجموعاً هر دینی, صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم یکی است این‌طور نیست که صراط‌های مستقیم ما داشته باشیم. حالا به آیات سوره مبارکه «انعام» و «اعراف» هم اشاره می‌شود.

برهان اول در نفی پلورالیزم دینی
برهان مسئله هم این بود که در سوره «هود» بیان قرآن این است که خدا بر صراط مستقیم است ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[2] تمام کارهای خدا سبحان بر صراط مستقیم است وقتی کار خدا بر صراط مستقیم بود کار انبیا و ائمه(علیهم السلام) هم بر صراط مستقیم است این‌چنین نیست که ما چندتا صراط مستقیم داشته باشیم یکی صراط مستقیمی باشد که راه خدا بر آن است یکی هم راه‌های مستقیم داشته باشیم که راه انبیا بر آن است اینکه نیست پس ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾که شد همه انبیا هم راهیان راه الله هستند, این یک مطلب. در سوره مبارکه «آل‌عمران» هم گذشت که تنها دین مرضیّ نزد خدا و مقبول نزد خدا اسلام است ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾[3]لذا دین نه تثنیه دارد نه جمع, صراط هم نه تثنیه دارد نه جمع; صراط یکی است, دین یکی است, اسلام یکی است آن فروع جزئی که ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ اینها راه‌های فرعی است که هر کدام از اینها باز به همین صراط مستقیم برمی‌گردد این‌طور نیست که ما چندتا صراط داشته باشیم.
پرسش: سُبُل با صراط چه فرق دارد؟
پاسخ: سُبل چون به غیر حق هم اسناد داده شده است ﴿سَبِیلَ الْغَیِّ﴾[4] هم داریم سبیل گاهی حق است گاهی باطل ولی صراط فقط حق است سبیل شیطان داریم.

برهان دوم در نفی پلورالیزم دینی
در سوره مبارکه «انعام» فرمود: ﴿وَهذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً﴾ این راه مستقیم الهی است که ﴿قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ﴾ آن وقت ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ﴾[5] این صراط مستقیمی که ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود همان ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾است که واحد است و کثیر نیست همان ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ است که واحد است و کثیر نیست; لکن در سوره مبارکه «اعراف» از آن به ﴿کُلِّ﴾ یاد شده است آیه 86 سوره مبارکه «اعراف» این بود: ﴿وَلاَ تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ﴾ آن معنایش این نیست که ما چند صراط داریم این صراط مستقیمی که از مبدأ تا معاد است این مقاطع گوناگونی دارد شما در مقطع نماز ننشین, در مقطع روزه ننشین, در مقطع حجاب و عفاف ننشین, به افرادی که در مدین شعیب(سلام الله علیه) به سر می‌بردند فرمودند شما سرِ راه مردم ننشینید کار خیری که مردم می‌خواهند انجام بدهند شما بنشینید آن‌جا جلوی کار خیر را بگیرید این‌چنین نباشد اگر نماز و روزه دو چیز است, اگر حج و عمره و زکات و خمس چند چیز است معنایش این نیست که ما چندتا صراط داریم این راه یکی است هر گوشه نامی دارد این‌چنین نیست که ما چندتا صراط داشته باشیم. پس ﴿بِکُلِّ صِرَاطٍ﴾ نه یعنی صراط‌های متعدّد یعنی بکلّ مقطع از مقاطع این صراط; چون خدا بر صراط مستقیم است همه انبیا هم بر همین صراط‌اند آنکه در سوره مبارکه «نساء» بود این بود که ﴿مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم﴾ اینها چه کسانی‌اند ﴿مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾[6] همه اینها همسفران همین راه‌اند این‌طور نیست که انبیا دارای صراط‌های گوناگون باشند اگر این‌چنین باشد که کسی همسفر انسان نیست اگر همه انبیا همسفرند, اگر همه اولیا همسفرند, اگر همه شهدا و صدّیقین همسفرند معلوم می‌شود راه یکی است ﴿فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾ خب اگر صراط‌ها متعدّد باشد هر پیامبری صراط خاصّ خودش را داشته باشد او دیگر همسفر انسان نیست. اینها وجوهی بود که قبلاً گذشت و جریان پلورالیزم دینی یعنی کثرت دینی ابطال شد; البته سبیل‌های فرعی هر دینی که به آن بزرگراه می‌رسد متعدّد است اینها شِرعه و منهاج است اینها دین نیست.
﴿عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾اگر متعلّق به مرسلین باشد; یعنی همه مرسلین بر یک صراط‌اند اگر خبر بعد از خبر باشد آن هم به همین وجه, تو بر صراط مستقیمی چه اینکه انبیای دیگر هم بر صراط مستقیم‌اند.

علت ذکر نشدن تبشیر در کنار انذار و اثر نداشتن آن
مطلب دیگر آن است که اگر انذار در اینها اثر ندارد تبشیر هم اثر ندارد چون معمولاً انذار اثرش بیش از تبشیر است اگر فرمود: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾این‌چنین خواهد بود «سواء علیهم أبشرتموهم أم لم تبشّر سواء علیهم انّهم لا یؤمنون» برای اینکه اگر انذار اثر نکرد یقیناً تبشیر اثر نمی‌کند برهان هم اقامه کنی اثر نمی‌کند چون خود آنها آمدند گفتند که برای ما بی‌تفاوت است ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾[7] نگفتند «سواء علینا أوعظت أم لم تعظ» گفتند اصلاً برای ما بی‌تفاوت است چه موعظه بکنی چه اصلاً جزء واعظین نباشی آن ﴿أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ که عِدل ﴿أَوَعَظْتَ﴾ نیست «سواء علینا أوعظت أم لم تعظ» اما «لم تعظ» نگفتند, گفتند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ چه موعظه بکنی چه اصلاً کارت این نباشد که موعظه بکنی برای ما بی‌تفاوت است. این افراد بی‌تفاوت وقتی گرفتار عذاب شدند بخواهند جزع بکنند می‌بینند اثر ندارد می‌گویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَحِیصٍ﴾[8]چه فریاد بکنیم چه ناله بکنیم چه ناله نکنیم باید عذاب را بچشیم همین‌ها که می‌گفتند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا﴾ آن روز هم می‌گویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَحِیصٍ﴾.

تشبیه و تمثیل بودن ﴿أَغْلاَلاً﴾ در صورت وضع الفاظ بر معانی ظاهری
اگر الفاظ برای همان معانی جِرمی و جسمی ظاهری وضع شده بود ـ کما ذهب إلیه بعض ـ این ﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً﴾ و مانند آن می‌شود تشبیه یا تمثیل, اما اگر الفاظ برای ارواح معانی و مفاهیم عامّه وضع شد ـ کما هو الحق ـ این حق است تشبیه و تنزیل نیست حجاب دو قسم است حجاب ظاهری, حجاب باطنی «حُجُب النور» همین است «حتی تخرق أبصار القلوب حجب النور»[9] همین‌ است حجاب چه ظاهری مثل پرده و دیوار, چه باطنی مثل درجات برتر. غُل این‌طور است و مقمح بودن این‌طور است, سد این‌چنین است پس تشبیه بودن و تمثیل بودن متفرّع بر این است که الفاظ برای همین معانی جِرمی و جسمی وضع شده باشد.

تقویت دیدگاه وضع الفاظ بر ارواح معانی و واقعی بودن ﴿أَغْلاَلاً﴾
اگر برای ارواح معانی وضع شده باشد این‌چنین نیست که تشبیه باشد واقعاً همین‌طور است مثل ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾,[10] ﴿طَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾[11] چاپ شده, حرف‌های نوشته پاک می‌شود اما چاپ‌شده پاک نمی‌شود فرمود: ﴿طَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾ مُهر شده, چه وقت مُهر می‌کنند ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾ نامه را چه وقت مُهر می‌کنند آن وقتی که جا برای نوشتن نباشد اگر انسان چهارتا کلمه هم بخواهد بنویسد که مُهر نمی‌کند وقتی کلّ نامه را پر کرد و نوشت و جا برای هیچ چیزی نبود آن آخرش امضا می‌کند فرمود اینها همه این صفحه دل را که لوح طیّب و طاهر بود ما به آنها دادیم این را پر کردند دیگر جا برای هیچ چیزی نیست فقط امضای ما مانده ما هم امضا کردیم ما مُهر کردیم اگر راه برای موعظه بود هرگز ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾نبود, ﴿طَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾ نبود, چون یک سطر هم که باشد باز امید توبه هست اما وقتی که کلّ صفحه را اینها سیاه کردند به جایی رسیدند که خودشان بالصراحه می‌گویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ذات اقدس الهی هم به پیغمبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾یعنی کلّ این صفحه لوح دل را اینها سیاه کردند خب دیگر ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ﴾می‌ماند یک امضا آن وقت ما امضا می‌کنیم مُهر می‌کنیم این دل, مُهرشده است.
پرسش:؟

گسترده بودن دایره انذارکنندگان الهی و شمول آن بر علمای بلاد
پاسخ: این بحثش گذشت فرمود نذیر حالا یا پیغمبر است یا امام معصوم است یا نایب خاص است یا نایب عام و علما هستند.
پرسش: راجع به ﴿لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ﴾مگر قرآن نمی گوید ﴿إن مِن أمَّةٍ إلَّا خَلا فیها نَذِیرٌ﴾؟[12]
پاسخ: بله, یعنی پیامبری نیامده به تمام افراد تبهکار که وارد جهنم می‌شوند می‌گویند: ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾[13] این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ که قبلاً بحث شد همین بود هیچ جهنمی نیست مگر اینکه فرشته‌های جهنم(سلام الله علیهم) به او می‌گویند مگر نذیر نیامده نذیر، تنها پیغمبر و امام نیست عالِم محل, امام جماعت, سخنران محل, واعظ محل, مسئله‌گوی محل اینها نذیرند, حجّت الهی را دارند می‌گویند, اگر تمام جهنمی‌ها هنگام گرفتاری به جهنم فرشته‌ها به آنها می‌گویند: ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ خب این معنایش این است که پیامبر مگر برای تو نیامد, مگر زمانی که انبیا بودند درِ خانه هر فردی می‌رفتند یا جانشینان می‌رفتند یا عالمان می‌رفتند یا مبلّغان می‌رفتند یا سفرایی که انبیا اعزام می‌کردند می‌رفتند اینها دیگر نذیر الهی بودند یک روحانی محل, یک امام جماعت, یک واعظ که احکام الهی را برای مردم آن محل می‌گوید این نذیر است هیچ وقت این‌چنین نیست که این در قیامت بتواند بگوید خدایا پیغمبر که در خانه ما نیامده می‌گوید خب بالأخره او شاگرد پیغمبر بود او هم حرف پیغمبران را زد از خودش که نگفت, آن روحانی محل, آن امام جماعت, آن واعظ که از خودش نگفت او هم گفت «قال النبی, قال الوصی» ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ آنها حرفی برای گفتن ندارند.
پرسش: حضرت استاد! ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ﴾ با آیه 71 سوره مائده که آنجا می فرماید: ﴿فعَموا وَ صَمُّوا ثُمَّ تَابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ ... .
پاسخ: پس معلوم می‌شود هنوز باز است این سطر آخر باز است تا آن آخرین لحظه خدای مهلت می‌دهد یک سطر مانده به آخرِ این لوح هم باز مهلت می‌دهد باز ﴿تَابَ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾[14] اگر اینها برگشتند خب خدا قبول می‌کند تا انسان زنده است و نفس می‌کشد توبه‌اش مقبول است اما اگر به وضع فرعون گرفتار شده است می‌گویند: ﴿آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ﴾[15] بنابراین اگر الفاظ برای معانی عام, مفاهیم عام و ارواح معانی وضع شده است اینها دیگر مجاز نیست.

تبیین معنای «غُل» از دیدگاه شیخ طوسی ره
مطلب بعدی آن است که همان‌طوری که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان فرمودند آن قلاّده است که به گردن آویزان می‌کنند; غُل, دست‌ها را به گردن می‌بندند[16] این می‌شود غل, این دست‌ها را به گردن می‌بندند تا زیر چانه که این نتواند سر خم کند. در بحث دیروز روشن شد که این شخص جلوی خود را نمی‌تواند ببیند آینده را هم نمی‌تواند ببیند از گذشته هم خبری ندارد زیر پای خودش را هم نمی‌تواند ببیند سر به هواست.

سرّ تعبیر به ﴿فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ﴾ با توجه به سر به هوا بودن تبهکاران
اگر سر به هواست آیا بالا را می‌تواند ببیند؟ اگر بالا را می‌تواند ببیند چرا بالقول المطلق فرمود: ﴿فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ﴾ سرّش این است که اینها مقمح‌اند; مقمح «المقموح رأساً, المغضوض بصراً» آن‌که سر به هواست و از شدّت هراس چشمش مغضوض است اینکه می‌گویند: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ چشمتان را فروهشته کنید, نگاهتان را کوچک کنید, بشکنید این است آن مرفوع‌الرأس مغضوض البصر را می‌گویند مقمح بنابراین هیچ جایی را نمی‌بیند این‌طور نیست که حالا سر به هوا کرد بالا را بتواند ببیند بالا را هم نمی‌بیند اگر بالا را می‌دید که مقمح نبود «أغشینا» نبود, ﴿فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ﴾ نبود این اِغشا که بعضی‌ها «أعشا» هم قرائت کردند[17] این شب‌کوری, این غشیه, این غشاوه, این ﴿لاَ یُبْصِرُونَ﴾ این مقمح بودن معلوم می‌شود که اینها سرشان به هواست که جلوی پا را نمی‌بینند, بالا را هم نمی‌بینند برای اینکه مغضوض‌البصرند چشمشان فروهشته و شکسته است دیدشان شکسته است اینها چنین گرفتاری دارند. حالا در این فضا فرمود: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾.

عدم استفاده تبهکاران از مهلت الهی در بازآفرینی سمع و بصر
در قیامت هم اینها به همین وضع گرفتار می‌شوند در قیامت اول «کأنّ» است بعد «أنّ» همان طوری که برای اولیای الهی اول مقام «کأنّ» است بعد مقام «أنّ» از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال کردند احسان چیست؟ احسان مستحضرید دو معنای روشنی دارد «أحسن» یعنی «فَعَل فعلاً حسنا» تواضع, احسان است ادب, احسان است. یکی اینکه متعدّی است «أحسن» یعنی «أعطی غیره شیئاً» نسبت به غیر کرامت کرده, کار خیری نسبت به دیگری انجام داده, مشکل دیگری را حل کرده, این به غیر احسان کرده. سوم اینکه مقامی از مقامات عبادت است که فرمود: «الإحسان أن تعبد الله کأنّک تراه فإن لم تکن تراه فإنه یراک»[18]این از وجود مبارک پیغمبر رسیده است در روایات حضرت است در منابع خاصّه و عامه هم آمده این را می‌گویند مقام احسان, مقام احسان این است که انسان طرزی خدا را عبادت کند که گویا می‌بیند اول «کأنّ» است بعد آن مراحل عالیه‌اش «أنّ» است که «ما کنت أعبد رباً لم أره»[19]این در بخش مثبت, در بخش منفی اول «کأنّ» است بعد خود «أنّ» اول گویا نمی‌شنوند, بعد حقیقتاً نمی‌شنوند. این گویا نمی‌شنوند را در آیه هفت سوره مبارکه «لقمان» بیان کرده فرمود: ﴿وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّی مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا﴾گویا نشنید, آخرها اصلاً نمی‌شنوند درک نمی‌کنند می‌گویند این افسانه است, خرافه است. پس اول «کأنّ» است بعد «أنّ» هم در مقام مثبت هم در مقام منفی، اینهایی که اول «کأنّ» بود به آنها مهلت دادند به جای اینکه «کأنّ» را تبدیل بکنند به سمع و بصر به «أنّ»ی ﴿لاَیُبْصِرُون﴾تبدیل شده است آن وقت ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾,[20]﴿لَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا﴾,[21]﴿لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا﴾,[22]﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا﴾[23]مثل این بت‌ها مثل این چوب‌ها.

اخبار قرآن به کور محشور شدن تبهکاران در قیامت
این گروه در قیامت به همین وضع گرفتار می‌شوند در سوره مبارکه «ابراهیم» آمده است در قیامت اینها همین گرفتاری را دارند آیه 42 به بعد سوره مبارکه «ابراهیم» این است ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ٭ مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُءُوسِهِمْ لاَ یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾ دلِ اینها خالی است هیچ چیزی در دلشان نیست, سرشان بالاست اما قدرت اینکه چشم را این طرف و آن طرف بکنند ندارند جایی را هم نمی‌بینند. همین افراد سر به هوایی که نه پیش پا را دیدند, نه جلو را دیدند, نه پشت سر را دیدند در قیامت هم به مضمون همین آیه 42 و 43 سوره مبارکه «ابراهیم» گرفتار می‌شوند.

وضع الفاظ برای معانی عام, دال بر تشبیه نبودن ﴿فَأَغْشَیْنَاهُمْ﴾ در آیه
بنابراین چون الفاظ برای معانی عام وضع شد این مجاز نیست حجاب تنها حجاب مادی نیست حجاب معنوی را هم شامل می‌شود «حتی تخرق ابصار القلوب حُجب النور» را واقعاً شامل می‌شود مجاز نیست, تشبیه نیست و حجاب هم گاهی مستور است گاهی مشهور; حجاب مشهور همین دیوار است و پرده است و در, حجاب مستور همان گناه است و امثال ذلک. گناه واقعاً حجاب است منتها آدم نمی‌بیند که این حجاب است. اگر این‌چنین شد ظاهر آیه سوره مبارکه «یس» بر معنای خودش حمل می‌شود و احتیاجی هم به تشبیه و امثال ذلک که جناب فخررازی گفتند نیست. فرمود: ﴿فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ ٭ وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ برای اینکه خودشان می‌گویند این ـ معاذ الله ـ افسانه است.

نمونه‌ای از شیرینی قرآن در آیه ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ...﴾
﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ﴾ چقدر این کتاب شیرین است وقتی می‌خواهد بترساند می‌گوید از خدای رئوف بترس نه از خدای منتقم آخر این تناسب ندارد وقتی می‌خواهند بترسانند به چه چیزی می‌ترسانند می‌گویند از آقایی که بخشنده است بترس یا می‌گویند از آقایی که منتقِم است بترس اما قرآن این‌طور حرف نمی‌زند چقدر این کتاب شیرین است! ﴿وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ﴾ اینها که حس و تجربه نیست یک وقت است که انسان از مار و عقرب می‌ترسد این خشیت بالحس است بالشهادة است این غیب نمی‌خواهد اما توحید، غیب است معاد غیب است وحی و نبوّت غیب است فرمود این همه رحمت, لطف, بزرگواری این خشیت شما باید مؤدبانه باشد ﴿وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ﴾ این دلیل است بر اینکه شما باید این کار را بکنید برای اینکه این همه رحمت کرد اگر هم نترسی باز هم رحمت می‌کند مگر اینکه خودت درِ رحمت را ببندی وگرنه او «دائم الفیض علی البریّة» است ﴿وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ﴾ این‌جا سخن از رحمت است, سخن از تبشیر است, سخن از مغفرت است سخن از اجر کریم است با چنین خدایی روبه‌رو هستیم اگر ـ معاذ الله ـ انسان با مُردن می‌پوسید خب حرفی نبود ولی وقتی از پوست به در می‌آید به جهان ابد سفر می‌کند با دست خالی رفتن کار آسانی نیست فرمود: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ﴾ همین کار را فرمود فقها و علمای حوزه باید انجام بدهند فرمود: ﴿فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا﴾[24] خب اگر ﴿وَلِیُنذِرُوا﴾ هست در قیامت که فرشته‌ها به جهنمی‌ها می‌گویند: ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ همین است نه اینکه حتماً پیغمبر بیاید, حتماً امام معصوم(علیهم السلام) بیایند همین علما که گفتند همین حرف انبیا را می‌گویند. ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ﴾ یعنی انذار تو در اینها اثر دارد ﴿وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ﴾.
پرسش: این آیات ... برگشتش به انفال و طینت نمی شود؟

طیّب و طاهر بودن همه نفوس و «مستوی‌الخلقه» بودن همه آنها
پاسخ: نه, یعنی در اینها نافع است همه طینت‌ها طیّب و طاهر است منتها درجاتش ممکن است فرق بکند ولی نصاب لازم را فرمود: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا﴾[25] فرمود قسم به کسی که نفس را مستوی‌الْخِلقه خلق کرد نفس مثل بدن نیست که بعضی‌ها ناقص‌الخِلقه به دنیا بیایند نفس هیچ کسی نقص خلقت ندارد ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا﴾ آن وقت سؤال: تسویه نفس به چیست؟ مستوی‌الخلقه بودن نفس به چیست؟ جوابش با آن «فاء» فصیحیه است که فرمود: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[26]به همه این سرمایه را داد البته بعضی بیشتر بعضی کمتر, آنهایی که بیشتر است مسئولیت بیشتری هم دارند آنهایی که کمتر است مسئولیت کمتری دارند ولی نصاب لازم تکلیف را به همه داد.
پرسش: بعضی ها که مجنون اند ... .
پاسخ: اگر مجنون هستند علمِ به علم نیست این‌چنین نیست که جلوی فطرت را بگیرد این دستگاه مغزش این‌چنین شده است وگرنه این‌چنین نیست که در درون او فطرت نباشد, در درون او الهام نباشد همان مجنون, راز و رمزی هم با خدای سبحان دارد.

ارائه فجور و تقوا به نفس و دفن شدن آن با پذیرش فجور
﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ این نصاب لازم را خدا به همه داد; منتها کسی اول قدری غبارآلود می‌کند بعد این را دفن می‌کند هیچ کسی آن فطرت خود را نمی‌تواند اِماته کند و بمیراند ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾[27] تَدسیس تفعیل است و مبالغه و کثرت باب ثلاثی مجرّد است «تدسیس» و «تدسیه» که این سین سوم تبدیل به یاء شد بعد یاء به الف تبدیل شد, شده ﴿دَسَّاهَا﴾اصلش «دَسَّسها» بود «تدسیس» که باب تفعیل است ثلاثی مجرّدش «دسیسه» است این است که انسان مقداری خاک‌ها را کنار ببرد چیزی را درون خاک بگذارد یک مقدار خاک رویش بریزد این را می‌گویند دسیسه که ﴿أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾[28]این است فرمود شما آن فطرت را دسیسه کردید خاک اغراض و غرایز روی آن ریختند ولی آن زنده است هرگز نمی‌میرد هرگز از بین نمی‌رود شما عمداً این را خفه کردید بنابراین هیچ کس بدون فطرت و بدون حجّت نیست.

محفوظ بودن کارهای انسان در نامه اعمال و ظهور آن در قیامت
فرمود ما سه کتاب داریم: یکی اینکه جمیع اشیا در آن کتاب هست که ﴿وَکُلَّ شَیْ‌ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ﴾ این کتاب مبین ماست لوح مبین ماست لوح محفوظ است این کتابی است که همه چیز از عرش تا فرش در آن‌جا ثبت است انسان و عقاید و اعمال انسان, حیوانات, نباتات, اینها هستند. یک کتاب برای امت و جامعه هست که ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ﴾[29] فرمود هر امّتی یک کتاب اجتماعی دارد که ما افراد را مطابق آن کتاب اجتماعی که شما در فلان مسائل اجتماعی چه کار کردید یکی هم ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ﴾[30] هر کسی را با اعمال فردی‌اش محشور می‌کنیم نامه اعمال هر کسی را به دست او می‌دهیم یا دست راست یا دست چپ. فرمود همه اعمال محفوظ است هیچ چیزی از بین نمی‌رود منتها اینها الآن نمی‌بینند وقتی ما این سدها را برداشتیم این غل‌ها را برداشتیم بعد بصر او را هم تقویت کردیم آن وقت می‌گوید: ﴿مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾[31] بله تمام آنچه در این کتاب نوشته است اینها اعمال من است ﴿مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾ فرمود: ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْ‌ءٍ أَحْصَیْنَاهُ﴾کلّ شیء را ما در آن‌جا گفتیم و نوشتیم البته فعلاً بحث در نامه اعمال اشخاص است که در قیامت ظهور می‌کند.

لدنّی بودن علم پیامبران دال بر عدم آموزش آنان توسط فرشتگان
اما اینکه آیا ممکن است فرشته‌ها در قوس صعود، چیزی یاد انبیا بدهند یا نه؟ این‌طور نیست برای اینکه خود انبیا(علیهم السلام) طبق بیان قرآن کریم مخصوصاً وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾[32]خب اگر علم لدنّی است, اگر تلقّی است, اگر ﴿لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾ است آن‌جا که جای فرشته‌ها نیست, پس کلّ قرآن را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لدی‌الله که بالاتر از عندالله است یاد گرفته یعنی کلّ قرآن برای آن حضرت علم لدنّی است بنابراین مراحل میانی و نازله‌ای که فرشته‌ها می‌آورند ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾[33] این‌طور نیست که حالا فرشته‌ها در قوس صعود چیزی به پیغمبر یاد بدهند اینها حرف‌هایی که خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آگاه است تقدیم می‌کنند.

[1]سوره مائده، آیه48.
[2]سوره هود، آیه56.
[3]سوره آل‌عمران، آیه19.
[4]سوره اعراف، آیه146.
[5]سوره انعام، آیه 126 و 127.
[6]سوره نساء، آیه69.
[7]سوره شعراء، آیه136.
[8]سوره ابراهیم، آیه21.
[9]السیدمحمدکاظم الطباطبائی الیزدی، العروه الوثقی، ج2، ص434.
[10]سوره بقره، آیه7.
[11]سوره توبه، آیه93.
[12]سوره فاطر، آیه24.
[13]سوره ملک، آیه8.
[14]سوره مائده، آیه71.
[15]سوره یونس، آیه91.
[16] التبیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 445.
[17]جامع البیان، ج 22، ص 99.
[18]بحارالأنوار، العلامه المجلسی، ج67، ص196.
[19]الاصول من الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص98.
[20]سوره بقره، آیه171.
[21]سوره اعراف، آیه179.
[22]سوره اعراف، آیه179.
[23]سوره اعراف، آیه179.
[24]سوره توبه، آیه122.
[25]سوره شمس، آیه7.
[26]سوره شمس، آیه8.
[27]سوره شمس، آیه10.
[28]سوره نحل، آیه59.
[29]سوره جاثیه، آیه28.
[30]سوره اسراء، ایه13.
[31]سوره کهف، آیه49.
[32]سوره نمل، آیه6.
[33]سوره شعراء، آیه 193 و 194.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:43

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی