display result search
منو
تفسیر آیات 26 تا 36 سوره یس

تفسیر آیات 26 تا 36 سوره یس

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 96 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 26 تا 36 سوره یس"
- خاموش شدن تهدیدات با حرارت و خروش مشرکان با تشر الهی؛
- تأثیر اهمیت موارد در کیفیت عذاب‌ها و نزول فرشتگان؛
- تکوینی بودن اطاعت اوامر الهی توسط موجودات همراه با اختیار


بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ (26) بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ (27) وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ وَ مَا کُنَّا مُنزِلِینَ (28) إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (29) یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ (30) أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ (31) وَ إِن کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ (32) وَ آیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَ أَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ (33) وَ جَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ وَ فَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ (34) لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلاَ یَشْکُرُونَ (35) سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ (36)﴾

مروری بر مباحث ماجرای اصحاب قریه و پیام شهدا
چون سوره مبارکه «یس» در مکه نازل شد و مطالب محوری این سوره اصول دین و خطوط کلی اخلاق و حقوق است، بعد از نقل آن جریان اصحاب قریه و پی بردن از آن مثال به ممثّل و روشن شدن اینکه فضای این بخش از آیات سوره تقریباً چند ضلع داشت که همه این اضلاع چند‌گانه روشن شد، فرمود وقتی این شهید وارد بهشت برزخی شد از آن‌جا پیامی دارد و خدای سبحان پیام شهدای برزخ را به جامعه می‌رساند؛ بخشی از آن پیام به صالحان است و بخشی هم موعظه به طالحان؛ آنها که صالحان هستند با بشارت به آنها می‌گویند: ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی﴾ که این با رجا و بشارت همراه است، آنها که طالح‌ هستند بالأخره تا آخرین لحظه مورد نصیحت عالمان الهی می‌باشند، شهدا هم از اینها صرف‌نظر نمی‌کنند اینها را نصیحت می‌کنند، بلکه ـ ان‌شاءالله ـ اینها به راه بیفتند.
بنابراین آنچه ما بازماندگان درباره شهدا می‌گوییم «یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَکُمْ»[1]این رجا و امید است و آنچه آنها می‌فرمایند: ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی﴾نسبت به صالحان رجاست و نسبت به طالحان در حدّ یک دعوت است لازم نیست که پیام از دو طرف یکسان باشد ما که می‌گوییم «یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَکُمْ» براساس اعتقاد می‌گوییم و آنها که پیام می دهند: ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ﴾ برای هر دو گروه پیام می‌دهند؛ هم گروه صالحان که معتقدند و هم گروه طالحان که غیر معتقدند، برای آنها صبغه بشارت و رجا دارد، برای آنها صبغه انذار و هدایت دارد.

خاموش شدن تهدیدات با حرارت و خروش مشرکان با تشر الهی
بعد فرمود این گروه که در برابر رهبران الهی ایستادند با اقتدار و خشم سخن می‌گفتند, می‌گفتند: ﴿إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ﴾, یک; ﴿لَنَرْجُمَنَّکُمْ﴾, دو; ﴿وَ لَیَمَسَّنَّکُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾,[2]سه; این حرارت و خروش اینها را ما با یک تشر خاموش کردیم نه اینکه اینها را از بین بردیم, از بین بردیم؛ ولی عمده این است که تمام سر و صدای آنها را ما با یک تشر خاموش کردیم ﴿فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴾ گرچه اینها به هلاکت رسیدند, گرچه اینها مُردند، اما تعبیر به خُمود کرده است؛ فرمود اینها که مرتب می‌گفتند: ﴿إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ﴾اینها که می‌گفتند: ﴿لَنَرْجُمَنَّکُمْ﴾, می‌گفتند: ﴿وَ لَیَمَسَّنَّکُم﴾همه این حرف‌ها با یک تشر خاموش شد ﴿فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴾.

عدم نزول فرشتگان برای تنبیه مشرکان اصحاب قریه و دلیل آن
بعد فرمود ما برای خاموش کردن اینها فرشتگان را نازل نمی‌کنیم، البته ضرورت جنگ اگر باشد مثل بدر و امثال بدر فرمود: ﴿وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا﴾[3]آن‌جا مسئله جبهه رسمی است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کار است و اینها که فرشتگان نازل می‌شوند، اما برای خاموش کردن سر و صدای این گروه, فرشته‌ها همان آسمان هم که هستند اگر یک تشر بزنند حل است لازم نیست آنها پایین بیایند ما افرادی را با انحای گوناگون اینها را به هلاکت می‌رسانیم برای همه فرشته نازل نمی‌کنیم یک اصل کلی این است که کلّ آسمان و زمین در اختیار ذات اقدس الهی است ﴿فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾[4]نه «طائِعَین» فرمود ما با تثنیه به این دو موجود؛ یعنی به آسمان و زمین گفتیم ﴿ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً﴾اینها هم ﴿قَالَتَا﴾تثنیه است ﴿قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾نه «طائِعَین» این دو موجود؛ یعنی آسمان و زمین عرض کردند ما با همه آنچه در آسمان و زمین است و می‌دانیم و نمی‌دانیم همه در پیشگاه تو طائع و خاضع هستیم. اگر ﴿قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾نه «طائعَین» همه در «طوع» و رغبت هستند دیگر لازم نیست خدای سبحان برای هلاکت قارون فرشته نازل کند، همین زمینی که در اطاعت خدای سبحان است فرمود: ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾[5] گفت: ﴿فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾[6] همه اینها را ریختیم در دریا، دیگر لازم نیست فرشتگانی که مدبّرات امر هستند نازل شوند؛ لذا اصل کلی این است که تمام موجودات آسمان و زمین مطیع فرمان ذات اقدس الهی هستند, یک; نحوه تعذیب فرق می‌کند گاهی از باب «شقّ‌القمر» است, گاهی «شقّ‌الأرض» است, گاهی «شقّ‌البحر» است, گاهی «شقّ‌الحجر» است, گاهی «شقّ‌الشجر» است همه اینها را فرمود ما انجام دادیم ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾ بود، «شقّ‌الأرض» بود, ﴿بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ بود «شقّ‌البحر» بود, ﴿بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً﴾[7] «شقّ‌الحجر» بود همه اینها را انجام می‌دهیم، این‌چنین نیست که حالا در هر موردی لازم باشد مدبّرات نازل شود، اما وقتی جریان جنگ بدر است و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و از آن طرف کفار هزار نفرند و از این طرف مسلمین سیصد نفرند و از آن طرف آنها با عُدّه و عِدّه مسلّح هستند و از این طرف اینها دست‌خالی هستند در چنینشرایطی ﴿جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا﴾.[8]

تأثیر اهمیت موارد در کیفیت عذاب‌ها و نزول فرشتگان
پس یک بحث در اطاعت کلی موجودات است و یک بحث در تقسیم کار است. در جریان تقسیم کار که کیفیت‌های عذاب فرق می‌کند، در سوره «عنکبوت» آیه 39 به بعد این است: ﴿وَ قَارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَ لَقَدْ جَاءَهُم مُّوسَی بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ مَا کَانُوا سَابِقِینَ﴾، اما ما همه اینها را به انحای گوناگون از بین بردیم ﴿فَکُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ﴾ این متن؛ ما همه اینها را در اثر گناهی که کردند کیفر دادیم، تفصیل آن: ﴿فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً﴾ این سنگ‌ریزه‌ها و شهاب‌سنگ‌های آسمانی که اینها عذاب الهی است که اگر ـ خدای ناکرده ـ برخی از اینها به کره زمین برسد کلّ کُره را پودر می‌کند، این سنگ‌ها در همان فضای بالای جوّ منفجر می‌شوند ﴿فَمِنْهُم مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً﴾ سنگ‌ریزه, ﴿وَ مِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ﴾ با یک تشر, ﴿وَ مِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ﴾ مثل قارون, ﴿وَ مِنْهُم مَنْ أَغْرَقْنَا﴾ مثل فرعون, ﴿وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِن کَانُوا اٴنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾[9] برای هیچ‌کدام از اینها ما فرشتگان و مدبّرات امر نازل نکردیم، اما در جریان جنگ احزاب و بدر و امثال ذلک یک عده فرشته نازل کردیم؛ آیه نه سوره «احزاب» این بود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا﴾؛ ما بساط آنها را با تندباد به هم زدیم, یک; یک سلسله فرستاده‌هایی هم فرستادیم که شما آنها را نمی‌بینید, دو. در جریان «خندق» ـ جنگ «احزاب» ـ ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً﴾, یک; ﴿وَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا﴾, دو; ﴿وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیراً﴾.در سوره مبارکه «آل‌عمران» قصه بدر را مبسوطاً ذکر فرمود، در بدر و مانند بدر که فرشته‌های الهی آمدند آیه 124 به بعد سوره مبارکه «آل‌عمران» این است: ﴿إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَن یَکْفِیَکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةٍ مُنزَلِینَ ٭ بَلَی إِن تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُم مِن فَوْرِهِمْ هذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ﴾[10]این‌جا ﴿جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا﴾. بنابراین اگر کار خیلی مهم باشد مثل جریان بدر و احزاب و امثال ذلک فرستاده‌های الهی از نزدیک می‌آیند و تصدّی امور را دارند، اما اگر برای یک گروه غیر رسمی جنگ و امثال جنگ نباشد فرشته‌های الهی همان‌جا یک تشر بزنند کافی است، اگر لازم باشد از نزدیک دخالت می‌کنند و اگر لازم نباشد که از دور دخالت می‌کنند, پس اصل اوّلی این است ﴿أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ و اصل دوم این است که کلّ موجود هر کدام ﴿فَکُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ﴾ همه‌ آنها اطاعت کردند, اصل سوم این است که در موارد مهم فرستاده‌های الهی و فرشته‌های الهی نازل می‌شوند، اما معنای ﴿مَا کُنَّا مُنزِلِینَ﴾ این نیست که ما هرگز فرشته نازل نمی‌کنیم، بلکه معنای آن این است که برای اینها این کار را نکردیم، چون آ‌ن‌قدر لازم نبود که حالا فرشتگان الهی تنزّل پیدا کنند ﴿وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ وَ مَا کُنَّا مُنزِلِینَ ٭ إِن کَانَتْ ﴾؛ یعنی آن عقوبت نبود ﴿إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً﴾.
پرسش: در جنگ موسای کلیم و فرعون از جنگ بدر کمتر بود... .
پاسخ: جریان جنگی در کار نبود، برای اینکه اینها رفتند دریا همان دریا کافی بود «بأمرٍ واحدٍ» و «بمطلبٍ واحدٍ» مثل جریان ﴿فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ﴾[11] با یک امر, دو کار شده است: با «شقّ‌البحر» وجود مبارک موسی و مؤمنان اطراف او وارد شدند و به مقصد رسیدند، فرعونیان با همان صحنه غرق شدند.

تکوینی بودن اطاعت اوامر الهی توسط موجودات همراه با اختیار و علم
پرسش: فایده اطاعت زمین و امثال زمین که بدون اختیار هستند مگر ... ؟
پاسخ: بله, اختیار است; منتها آن اختیاری که انسان دارد که با شریعت و تکلیف همراه باشد نیست. این همه روایاتی که آمده است زمین شهادت می‌دهد, مسجد شهادت می‌دهد, مسجد شکایت می‌کند، اختیار تکلیفی ندارند که شریعتی, رسالتی و تکلیفی داشته باشند.
پرسش: مگر می شود زمین با حکم خدا مخالفت کند؟
پاسخ: نه, آن دیگر می‌شود تشریع، به آن صورت تشریع نیست, اما کاملاً درک می‌کند چه کسی آمده و چه کسی نیامده, کدام همسایه در مسجد شرکت کرده و کدام همسایه شرکت نکرده، شفاعت می‌کنند, شکایت می‌کنند, گزارش می‌دهند.
پرسش:؟پاسخ: اطاعت تکوینی هست و معنای آن همین است فرشته‌ها معصیت نمی‌کنند، چون اختیار دارند با عصمت, اما کلّ موجودات عالَم طبیعت تکویناً یک هوش مناسب خود دارند و یک اطاعت مناسب خود دارند و اصلاً معصیت نمی‌کنند، برای اینکه آن شهوت و غضب و وهم و خیال و امثال ذلک که عامل تعدّی و پرخاشگری است در اینها نیست. اگر اینها ادراک نمی‌کردند و نمی‌فهمیدند کلّ این روایات را ما باید توجیه می‌کردیم، آن وقت آن آیه سوره مبارکه «اسراء» که دارد ﴿إِن مِن شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾[12] همه را باید توجیه کنیم، در حالی که این‌طور نیست، واقعاً تسبیح دارند, واقعاً درک دارند، منتها ما نمی‌فهمیم.
پرسش: اطاعت آنها به چه صورت است.
پاسخ: اطاعت آنها همین است که هر چه ذات اقدس الهی بخواهد در همان مسیر حرکت می‌کنند، این‌چنین نیست که خدای سبحان دستور دهد که زمین دهن باز کند قارون را بگیرد و او اطاعت نکند و بگوید من حالا سفت و سخت هستم، این‌طور نیست.

استثنا بودن هدهد درباره سلیمان و مسئول بودن او
پرسش: پس این روایتی که راجع به داستان سوره «نمل» است در آنجا چرا سلیمان دستور داد آن حیوان را مجازات کنند؟
پاسخ: آن حیوان, تربیت‌شده دستگاه وجود مبارک سلیمان بود و اولاً آن حیوان بود نه انسان و بخش وسیعی از ادراکات را به برکت حضرت دریافت کرد، می‌بینید استدلالی می‌کند که شبیه استدلال برخی از حکمای بزرگ و متکلّمین بزرگ است، مگر هر حیوانی این‌طور استدلال می‌کند؟ هر هدهدی مگر این‌طور استدلال می‌کند؟ گفت: ﴿وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ﴾[13] گزارش داد که من رفتم جایی را دیدم که اینها آفتاب را می‌پرستند، چرا آفتاب‌آفرین را نمی‌پرستند؟! وقتی می‌گوید من دیدم عدّه‌ای دارند شمس را عبادت می‌کنند چرا شمس‌آفرین را عبادت نمی‌کنند این حرف یک فیلسوف و متکلّم است، هر حیوانی که این گونه حرف نمی‌زند، خیلی از افراد عادی این‌طور استدلال نمی‌کنند ﴿وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ﴾؛ چرا اینها خدا را عبادت نمی‌کنند؟! این تربیت‌شده مکتب سلیمان است آن وقت مسئولیت هم دارد، مگر هر حیوانی این‌طور استدلال می‌کند؟

علت ادبی تأنیث ﴿کَانَتْ﴾ و آوردن ﴿الْعِبَاد﴾ در آیه
فرمود: ﴿إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً﴾ این تأنیث به لحاظ آن خبر است؛ یعنی «إن کانت العقوبة الاّ صیحة واحدة» مثل ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ یُرَی إِلَّا مَسَاکِنُهُمْ﴾[14] گاهی اسم را مؤنث می‌آورند به لحاظ خبر ﴿کَانَتْ﴾تأنیث آن به لحاظ آن خبر است و اگر خبر مؤنث نبود می‌گفتیم آن عِقاب, آن عذاب, «إن کانت عقوبة» با یک تشر ﴿صَیْحَةً وَاحِدَةً﴾ آن وقت همین‌ها که می‌گفتند: ﴿لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُم﴾[15] همه حرارت‌های اینها خاموش شد، سخن از مُردنِ محض نیست. فرمود: ﴿فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴾ بعد فرمود اینها بنده‌ هستند, بنده وظیفه‌ او اطاعت کردن مولاست که این تعلیق حکم بر وصف است، بنده که حق ندارد در برابر مولا تمرّد کند ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ﴾ نه «علی الناس», «الناس» اگر می‌فرمود برهان می‌خواست، اما وقتی می‌فرماید: ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ﴾این تعلیق حکم بر وصف است و این مشعر به علیّت است. بنده باید حرف مولای خود را گوش دهد، اگر همه هویّت و هستیِ اینها به عنایت ذات اقدس الهی است، پس نباید تمرّد کنند.

سرّ استهزای انبیا توسط مشرکان و بیان شبهه آنان
﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾، اینها از نظر معرفت‌شناسی، گرفتار حس و تجربه‌ هستند، در درون، مزاحمی دارند به نام شهوت و غضب که مزاحم عملی آنهاست, یک مزاحم معرفتی دارند که وهم و خیال است آنها مزاحم استدلال و برهان اینهاست ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ﴾، چون مزاحمات اندیشه را اصلاح نکردند؛ یعنی وهم و خیال را تحت عقل نیاوردند و شهوت و غضب را هم هدایت نکردند و به رهبری عقل عملی در نیاوردند و از دشمن درون نجات پیدا نکردند، هر وقت پیامبری آمد اینها مسخره می‌کنند و می‌گویند مگر انسان که مُرد دوباره زنده می‌شود؟! شبهه معاد را دارند، اصلِ مبدأ برایشان روشن نشد، فرمود ما برای اینها اظهار تأسف می‌کنیم، هم برهان اقامه می‌کنیم بر مبدئیّت خدای سبحان و هم برهان اقامه می‌کنیم بر مرجعیّت خدای سبحان که هر دو برهان را الآن این‌جا ذکر می‌کند: ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ ٭ أَ لَمْ یَرَوْا﴾.

جامعیّت قرآن در مباحث تجریدی و تجربی با دعوت مردم به قصص انبیا
قرآن که بحث‌های غیبی و تجریدی ندارد بحث‌های تجربی هم دارید، چند بخش از قرآن کریم ناظر به همین است که فرمود ما انبیایی را که در خاوردور هستند قصه‌هایشان برای شما نگفتیم, انبیایی که برای باختردور هستند قصه‌های آنها را برای شما نگفتیم، فقط قصه انبیایی که برای خاورمیانه هستند را برای شما گفتیم، برای اینکه می‌خواهیم شما با تجربه هم مسئله را بفهمید؛ بگوییم فلان جا پیامبر آمد عدّه‌ای هدایت شدند، عدّه‌ای تمرّد کردند و به روز سیاه نشستند بروید ببینید، این بروید ببینید را که ما نمی‌توانیم درباره خاوردور و باختردور بگوییم، نه اینکه ـ معاذ الله ـ تمام انبیا در خاورمیانه بودند و شرق دور و غرب دور پیغمبر نداشت، این با بسیاری از آیات هماهنگ نیست، زیرا فرمود هیچ سرزمینی نیست مگر اینکه ما پیغمبر فرستادیم ﴿إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ﴾،[16]اما در چند بخش آیات قرآن کریم فرمود: ﴿مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَ مِنْهُم مَن لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ﴾،[17]ما بگوییم آن طرف غرب دور و این طرف شرق دور انبیایی بودند وضعشان چنین بود که قومشان اطاعت نکردند و به عذاب مبتلا شدند، آن وقت چه راهی برای اثبات داریم؟ اما این‌جا داریم ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ﴾,[18] درباره بسیاری از انبیای خاورمیانه حرف ما این است، بروید ببینید. آن‌جا که دسترسی نیست چگونه می‌توانیم بگوییم بروید ببینید؟ اجمالاً بدان که آن طرف هم پیغمبر بود این طرف هم پیغمبر بود و ما نگفتیم ﴿مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَ مِنْهُم مَن لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ﴾. حالا این انبیایی که در خاورمیانه بودند و قصه‌هایشان علنی بود، تاریخشان روشن بود، سرزمینشان و هلاکتشان روشن بود فرمود: ﴿أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِنَ الْقُرُونِ﴾ شما که بسیاری از اینها را از نزدیک دیدید و برای بخشی از شما هم به خبر متواتر رسید که عدّه‌ای متمرّد بودند و به بدترین وضع مبتلا شدند، این‌طور نبود که به مرگ عادی بمیرند تا شما بگویید که این مرگ برای همه هست، تندبادی می‌آید ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾[19] آنها که مؤمن‌ هستند خودشان, خانه‌شان, زندگی‌شان سالم است و آنها که مؤمن نیستند در مسیر این تندباد می‌باشند که این می‌شود معجزه, اگر یک سونامی بیاید, یک زلزله بیاید یک عدّه را کار داشته باشد و یک عدّه را کار نداشته باشد معلوم می‌شود معجزه است، این ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ همین است اینها را ﴿أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ﴾[20] کردیم همین است، بروید ببینید. اینها پیداست معجزه است و این از علم تجربی کمک گرفتن است.

دعوت قرآن به اندیشه در هلاکت بی‌بازگشت اقوام گذشته
فرمود: ﴿أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِنَ الْقُرُونِ﴾ در هر عصر و مصری اینها شواهد فراوانی ‌دیدند؛ یک مقدار را مشاهده کردند، یک مقدار به عنوان خبر متواتر برای آنها ثابت شده است، آن‌چنان از بین رفتند که دیگر برنمی‌گردند ﴿أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ نه «إلینا» نزد ما برمی‌گردند، چون ﴿إِنَّا لِلّهِ و إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾،[21] اما دیگر نزد اینها برنمی‌گردند ﴿أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾، این‌چنین نیست که اینها نابود شده باشند، همه اینها نزد ما حاضرند. ﴿وَ إِن کُلٌّ لَمَّا﴾؛ یعنی «إلاّ» ﴿جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ﴾، همه اینها برابر سوره مبارکه «واقعه» ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[22] در سوره مبارکه «هود» هم گذشت که یوم مشهودی در پیش است که همه آن‌جا حضور دارند؛ آیه 103 سوره مبارکه «هود» این بود که ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ﴾ نه اجتماع در کار است، بلکه جمع هستند؛ زندگی معاد, زندگی فردی است که همه هستند؛ ولی هر کسی مهمان سفره خودش است ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾، اما ﴿کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْداً﴾؛[23] زندگی آن‌جا زندگی فردی است ﴿یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ﴾[24] من کذا و من کذا که هیچ‌کس مشکل دیگری را حل نمی‌کند، نه ضابطه است و نه رابطه است، نه با خرید و فروش می‌شود مشکلات را حل کرد و نه با رحامت و دوستی و امثال ذلک می‌شود نیازها را برطرف کرد، روزی است که ﴿لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَ لاَ خُلَّةٌ﴾[25] این «لا», «لا»ی نفی جنس است؛ نه رابطه در کار است که کسی خلیل باشد, دوست باشد, رفیق باشد, رَحِم باشد و مشکل را حل کند، چون همه از خاک برخاستند, نه ضابطه‌ای در کار است که کسی چیزی بخرد, چیزی بفروشد, چیزی اجاره کند نیاز هست, یک; انسان مسکن می‌خواهد, مأوا می‌خواهد, لباس می‌خواهد, غذا می‌خواهد اینها هست، چون بدن دارد؛ به نحو سالبه کلیه هیچ ضابطه‌ای نیست که انسان با آن ضوابط تجاری این نیازهای خودش را برطرف کند، هیچ رابطه‌ای هم نیست که کسی از راه پدری, پسری, مادری, دختری مشکل را حل کند می‌ماند شفاعت که شفاعت برای اهل بیت و انبیا و اولیا هست، «مشفوع‌له» هم باید یک انسان «مرضی‌المذهب» باشد, ﴿لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾[26] باشد؛ «مرتضی‌المذهب» و «مرضیّ‌المذهب» همان کسی است که دین خداپسند را دارد که ﴿وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً﴾،[27] اگر کسی اسلامی که دین خداپسند است ﴿وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً﴾ دارای این مَلکه بود می‌شود «مرتضی‌المذهب» و «مرضیّ‌المذهب» مشمول این آیه که ﴿لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾ می‌شود که آنها از شفاعت استفاده می‌کنند. فرمود آن روز, روز جمع است نه اجتماع که کسی زندگی اجتماعی داشته باشد، آن‌طور نیست ﴿کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْداً﴾، اما در آن روز همه نزد ما حاضرند ﴿وَ إِن کُلٌّ لَمَّا﴾ یعنی «الاّ» ﴿جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ﴾ نه اینکه خودشان حاضر باشند، ما کشان‌کشان اینها را می‌آوریم. احضار؛ یعنی جلب کردن، البته یک عدّه مستثنا هستند فرمود بندگان مخلَص را کسی احضار نمی‌کند آنها تشریف می‌آورند مگر عباد «مخلصین»[28] همه مُحضَرند مگر آن افراد, ما آنها را جلب نمی‌کنیم آنها آن‌جا حضور دارند.

اقامه برهان در اثبات معاد به زمین مرده و احیای آن در بهار
فرمود اینها آیات الهی را چه درباره مبدأ, چه درباره معاد نادیده می‌گیرند، حالا ما درباره هم مبدأ و هم معاد برهان اقامه می‌کنیم. ﴿وَ آیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ﴾ اینها این زمین را که می‌بینند، این زمین مخلوق است و زمین، مُرده است و این خاک هم مُرده است، وقتی بهار فرا رسید درخت‌ها که خواب هستند ما این خوابیده‌ها را بیدار می‌کنیم، وقتی بیدار شدند احساس گرسنگی و تشنگی می‌کنند محتاج به غذا هستند، تغذیه آنها با آب و خاک و لوازم دیگر است این درختی که خواب بود اکنون بیدار شد شروع کرد به تغذیه که این خاکِ مجاور خود را به عنوان غذا می‌گیرد، این خاک، مُرده است، همین خاکِ مُرده می‌شود خوشه زنده, شاخه زنده, میوه زنده. ما در بهار دو کار می‌کنیم: یکی اینکه خوابیده‌ها را بیدار می‌کنیم و یکی اینکه مرده‌ها را زنده می‌کنیم، اگر زنده کردن مرده را دیدی پس می‌شود یک مرده را زنده کرد ﴿وَ آیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا﴾ما این را زنده می‌کنیم و آن هسته‌ای که مُرده است وقتی غرس کردند و در دل خاک کاشتند ما آن را به صورت درخت در می‌آوریم، ما آن مُرده را زنده کردیم ﴿فَالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوَی﴾[29] ما هستیم، اگر حبّه گندم باشد ما «فالق» هستیم, اگر هسته خرما باشد ما «فالق» هستیم, بعد از مدتی این را می‌شکافیم یک طرف آن به دل خاک می‌رود به نام ریشه, یک طرف آن سر از خاک برمی‌دارد به نام خوشه و شاخه, ما هم آ‌ن ریشه را در درون خاک تقویت می‌کنیم، هم این خوشه و شاخه را در بیرون خاک تربیت می‌کنیم، ما مُرده را زنده می‌کنیم, خوابیده را بیدار می‌کنیم, میوه‌های فراوان می‌دهیم.

اثبات مبدأ آفرینش با توجه به نظم عالمانه خلقت و هدفداری آن
اگر خوب نگاه کنید این نظم دقیق کشاورزیِ عالمانه است. شما که می‌گویید فلان کس مهندس کشاورزی است، دانشمند است و فرهیخته است، برای اینکه به گوشه‌ای از اسرار کار ما پی برد خب کار ما متنِ علم است و کتاب علمی است آن کسی که فرهیخته است یک مقدار مطالعه می‌کند گوشه‌ای از صفحات این کتاب علمی را می‌فهمد. اگر آن شخص عالِم است، برای اینکه گوشه‌ای از اسرار این نظم را دارد می‌فهمد ما که نظم‌آفرین هستیم. ﴿أ َلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ﴾[30] شما می‌گویید اینها دانشمندند، چرا دانشمند هستند؟ برای اینکه گوشه‌ای از کارهای یک درخت را تازه بعد از چند سال درس خواندن فهمیدند. اگر اینها علمشان به این است که از نظم این درخت باخبر باشند، درخت‌آفرین که عالِم‌تر است ﴿أ َلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ﴾،پس این برای مبدأ و آن هم درباره معاد، شما دنبال چه چیزی می‌گردید؟! اگر کلّ عالَم را بگویید ما درباره کلّ عالم قبلاً برهان اقامه کردیم که این عالَم هوس نیست, هوا نیست که هر کسی هر کاری خواست بکند, بکند. هم به صورت قضیه موجبه فرمود, هم به صورت قضیه سالبه فرمود, هم در صورت قضیه سالبه فرمود این عالَم باطل نیست و بطلان‌پذیر نیست ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾[31] این قضیه سالبه است، هم به صورت موجبه فرمود که ﴿السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾,[32] ﴿بِالْحَقِّ﴾؛ یعنی هدفدار است و این‌چنین نیست که هر کسی هر کاری کرده, کرده; هیچ‌کسی کاری نمی‌کند مگر اینکه ﴿فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ﴾[33] است، نظمی است, حسابی است, کتابی است، حالا یا پاسخ را نقداً می‌گیرد یا نسیه، یا زود یا دیر، بالأخره ﴿إِنَّا کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾[34] آن دو قضیه که یکی موجبه است و یکی سالبه, ناظر به این است که عالَم ﴿بِالْحَقِّ﴾ است حالا این «باء» یا «باء» مصاحبه است یا «باء» ملابسه است؛ یعنی هستیِ ما پیچیدهٴ در حقیقت است یا پوشیده در حقیقت است یا همراه با حقیقت است، پس هیچ‌کس نمی‌تواند کاری انجام بدهد و فرار کند، این‌طور نیست، اگر حساب و کتابی نبود، حق نبود؛ یعنی باطل بود؛ یعنی هر کسی هر چه کرد, کرد; ولی چون حساب و کتابی هست و هر کسی هر کاری انجام دهد در گِرو آن است ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾؛[35] بدهکار است و بدهکار باید گِرو بدهد، ما مال و منال را گرو نمی‌گیریم، خود شخص را گرو می‌گیریم، این در گرو ماست تا تنبیه‌اش کنیم.
پس کلّ عالم بر اساس آن دو قضیه حساب و کتابی دارد؛ درباره این مسائل شخصی هم دو قضیه هست، هم قدرت خداست که می‌تواند بیافریند و مُرده را زنده کند و هم معاد حق است، برای اینکه شما می‌گویید مرده را چگونه زنده می‌کند؟ هر سال شما دارید می‌بینید که مُرده‌ها را خدا دارد زنده می‌کند اینکه گفتند: «إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور»[36]ناظر به همین است. فرمود: ﴿وَ آیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا﴾ما زمین را زنده می‌کنیم, مُرده را زنده می‌کنیم ﴿وَ أَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً﴾.

هنرنمایی خدای سبحان در آفرینش میوه‌های متعدد از یک قطعه زمین
در همین سوره مبارکه «سبأ»[37] و «فاطر»[38] گذشت فرمود: صرف‌نظر از آن هنرهایی که داریم فعلاً درباره اصلِ احیای موتا سخن می‌گوییم، وگرنه هنرهای ما در سوره مبارکه «رعد» هست که ﴿وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ﴾[39]در یک هکتار زمین شما می‌بینید ده‌ها نوع میوه از این گرفته می‌شود, ده‌ها نوع درخت در این یک هکتار زمین رشد می‌کند که نه برگ‌ها شبیه هم هستند, نه میوه‌ها شبیه هم هستند, نه مزه‌ها شبیه هم هستند, نه بوها شبیه هم هستند ﴿وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ ... نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ﴾خاک که یکی است, هوا که یکی است, آب که یکی است, باغبان که یکی است, این همه اختلافات از کجا پیدا شده است؟ فرمود کارِ ماست که با نظم داریم انجام می‌دهیم، این هم در سوره مبارکه «رعد» گذشت، هم در سوره مبارکه «سبأ»[40] و «فاطر»[41] گذشت که در آن ناظر به تفصیل خلقت است.
فتحصّل «أنّ العالَم یدور مدار الحق» هیچ جایی نیست که باطل راه پیدا کند ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾[42] ثانیاً نظم عالمانه هست که اصلِ هستی براساس نظم است, احیای موتا براساس نظم است, ثالثاً هنرهایی که ذات اقدس الهی نشان می‌دهد برای آن است که نیازهای افراد، متنوّع است و هر کسی نیاز خود را در گوشه‌ای از گوشه‌های هنرنمایی ذات اقدس الهی ببیند. فرمود: ﴿وَ آیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا﴾, یک; ﴿وَ أَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً﴾گندم, جو, برنج و سایر فواکه ﴿فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ﴾, ﴿وَ جَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ﴾ این دو میوه را قرآن کریم به طور خصوص در بخشی از آیات جداگانه ذکر می‌کند: انگور و خرما، ﴿وَ جَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ﴾ باغ‌هایی از ﴿نَّخِیلٍ﴾و انگورها ﴿وَ فَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ﴾ ما یک راهنمایی عالمانه داریم.

باردار شدن ابرها و نظم حکیمانه در بارش, دال بر اثبات مبدأ
طبق نیاز، این ابرها را باردار می‌کنیم، نکاحی بین این ابرها به وسیله همان بادها برقرار می‌شود، وقتی این ابرها باردار شدند ما برای اینها رَحِم درست می‌کنیم که اینها شلنگی نبارند که مزرع و مرتع را ویران کنند ﴿فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾[43] غربالی برف می‌آید, تگرگ می‌آید, باران می‌آید و بارش می‌آید، از خلال و لابه‌لای این ابر باردار قطرات می‌ریزد نه از دهنه اینها بریزد ﴿فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ﴾ این قطره را ﴿مِنْ خِلاَلِهِ﴾ این کار را می‌کنیم. حالا این کار را کردیم بعد از اینکه اینها لواقح شدند، گیاهان را تلقیح کردند، و برای باردار شدن آماده کردند این باران را می‌بارانیم و این سرزمین را احیا می‌کنیم این کارِ ما از آن سو, این کارها را که کردیم قدرت ما در نظم عالمانه هست, در اثبات مبدأ هست, در اثبات معاد هم هست.

جریان چشمه و حرکت آب‌های زیرزمینی و دسترسی به آن دلیل دیگر
﴿وَ فَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ﴾ حالا ما برای رفع نیاز اینها و رفع نیاز شما چشمه‌ها را جاری می‌کنیم. این آب‌ها به وسیله این برف‌ها و تگرگ‌ها و باران‌ها می‌رود زیر زمین وقتی زیر زمین رفتند یک راهنمای دقیقی در «تحت‌الأرض» هست که کجا سه‌راه باشد, کجا چهار‌راه باشد, کجا یک‌راه باشد, کجا اتوبان باشد, کجا عمیق باشد, کجا غیر عمیق باشد, کجا در دسترس باشد, کجا در دسترس نباشد، فرمود: ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ﴾[44] مَسلک دادن, مسیر دادن, اتوبان کردن, کوچه و پس‌کوچه دادن, کوی و برزن دادن زیرزمین را ما انجام می‌دهیم، اگر ـ خدای ناکرده ـ شما مورد قهر ما قرار بگیرید این آب را ما قدری پایین‌تر می‌بریم، اگر پایین‌تر بردیم در دسترس شما نبود چه کار می‌کنید؟! ﴿قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾[45] «ماء مَعین» آبی است که «تراهُ العیون و تناله الدلاء»[46] آن آبی که در دسترس است، دلوپذیر است و چشم آن را نگاه می‌کند به آن می‌گویند «ماء معین»، فرمود: اگر ما این آب را بخواهیم دو سه هزار کیلومتر پایین‌تر برود الآن هم اگر ـ خدای ناکرده ـ این نفت و گاز و اینها اگر چند کیلومتر پایین‌تر بروند که فوق صنعت باشد کشور از لحاظ اقتصادی خشک می‌شود. فرمود: ﴿قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾ ما اینها را در دسترس شما قرار دادیم، ما به اینها می‌گوییم نزدیک باشید که اینها با صنعت دسترسی پیدا کنند، ما از لابه‌لای این لجن, آب زلال و کوثری به شما می‌دهیم آن‌جا که لوله‌کشی نیست از داخل لجن‌ها در می‌آید، مگر ما بین «فرث» و «دم» لبن خالص در نیاوردیم؟ ﴿مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ﴾[47] لبن خالص در می‌آوریم، این در گاوها این‌طور است، در گوسفندها این‌طور است، در انسان‌ها این‌طور است، این‌جا که لوله‌کشی نیست. این خدایی که بین «فرث» و «دم» لبن خالص در می‌آورد و این خدایی که از لابه‌لای لجن‌ها این ماء شفاف در می‌آورد، شما این کوهستان‌ها نظیر چشمه اعلای دماوند و امثال دماوند می‌بینید که قرن‌هاست دارد می‌جوشد، یک لکّه غبار روی این ریگ‌هانیست با اینکه همه از لای لجن در می‌آیند، شما تمام این سنگ‌ها و ریگ‌هایی که در چشمه است می‌بینید شفاف است، هیچ‌کدام غباری نیستند و هیچ‌کدام رنگ نگرفتند، برای اینکه هیچ‌کدام از اینها لجنی نیستند، فرمود ما این کارها را برای شما کردیم. اگر لوله‌کشی الهی است و اگر نظم الهی است فرمود: ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ﴾، فرمود: اگر دیر بجنبید ما قدری اینها را پایین می‌بریم، این می‌شود تحریم الهی، اما اگر با او رابطه داشتیم حسابمان درست است می‌گوید در دسترس شما قرار دادیم، فرمود: ﴿قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً﴾.

مونتاژ خلقت بودنِ صنعت بشر در استفاده از آن
آن وقت آنچه بشر دارد در حقیقت مونتاژ خلقت است نه طبیعت, صنعت بشر مونتاژ خلقت است؛ یعنی تمام این اجزای پنج‌ شش‌گانه را مثلاً بررسی می‌کند آثار اینها را شناسایی می‌کند, تک‌تک اینها اگر باشند چه اثر دارد؟ جمع اینها چه اثر دارد؟ وقتی این جمع را کنار هم وصل کرد می‌شود اتومبیل, می‌شود هواپیما, می‌شود کشتی, صنعتی که بشر دارد مونتاژ همین کار خلقت است اینکه گفته می‌شود ما علم غیر دینی نداریم، برای همین است. به نحو سالبه کلیه، بشر هیچ چیزی از خود ندارد، فقط چراغی خدا به او داد؛ این چراغ خدادادی که به نام عقل است علم تجربی, نیمه‌ تجربی, تجریدی و هر چه هست این چراغ, این اجزا را شناسایی می‌کند, یک; اثر تک‌تک اینها را ارزیابی می‌کند, دو; اثر جمع اینها را ارزیابی می‌کند, سه; اینها را کنار هم جمع می‌کند, چهار که می‌شود هواپیما, اتومبیل, یخچال و تلویزیون، این‌طور نیست که ما چیزی داشته باشیم به نام صنعت و بگوییم این علم دیگر دینی نیست، این صنعتی که این صنعتگر دارد چه کار می‌کند؟ غیر از اجزای خلقت و مونتاژ خلقت، آن هم با چراغ خلقت, چیز دیگر انجام نمی‌دهد.

سزاوار افسوس بودن استهزای مشرکان با توجه به نظم توحیدی جهان
بنابراین فرمود شما هر جایی را بررسی کنید هم دلیل توحید و هم دلیل معاد را می‌بینید; لذا اگر ما گفتیم: ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾ این تحسّر ما به‌جاست و شما به جای اینکه از این نعمت‌ها بهره‌برداری کنید و خدا را شاکر باشید با اسراف و اتراف می‌گذرانید، ما این کارها را کردیم ﴿لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ﴾ اعمال شما هم مجاری فیض ماست و ما به شما یاد دادیم ﴿أَفَلاَ یَشْکُرُونَ﴾.

اخبار قرآن به جهل انسان به راز و رمز بخش وسیعی از خلقت
بعد فرمود: ﴿سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ﴾فرمود تنها آسمانی‌ها نیستند که خیلی از چیزها را شما نمی‌بینید تنها موجودات سپهری نیست که ما بگوییم ﴿فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ٭وَ مَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾[48]خیلی از چیزهاست که شما کار انجام می‌دهید و نمی‌دانید, راز و رمز کشاورزی‌ها هنوز برای شما حل نشده, خیلی از بیماری‌ها برای شما حل نشده، تنها بیماری‌های انسان نیست بیماری دام هم برای شما حل نشده, تنها بیماری انسان و دام نیست بیماری کشاورزی هم برای شما کشف نشده, خیلی از آفات است که شما هنوز سمّ آن را کشف نکردید یا نمی‌کنید این‌چنین نیست که همه کارهای کشاورزی و درد و درمان کشاورزی برای بشر حل شده باشد، فرمود هنوز خیلی از چیزها را نمی‌دانید، حالا بعدها ممکن است به عنایت الهی ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾[49] یادتان بیاید؛ این مجموعه حیرت‌آور هم نشانه مبدئیّت خدای سبحان است و هم نشانه مرجعیّت خدای سبحان است.

[1]صحیفه نور، السیدروح الله الخمینی، ج6، ص111.
[2]سوره یس، آیه18.
[3]سوره توبه، آیه26.
[4]سوره فصلت، آیه11.
[5]سوره قصص، آیه81.
[6]سوره قصص، آیه40.
[7]سوره بقره، آیه60.
[8]سوره توبه، آیه26.
[9]سوره عنکبوت، آیه40.
[10]سوره آل عمران، آیه124.
[11]سوره حدید، آیه13.
[12]سوره اسراء، آیه44.
[13]سوره نمل، آیه24.
[14]سوره احقاف، آیه25.
[15]سوره یس، آیه18.
[16]سوره فاطر، آیه24.
[17]سوره غافر، آیه78.
سوره آل عمران، آیه137.
سوره حاقه، آیه7.
سوره حاقه، آیه7.
[21]سوره بقره، آیه156.
[22]سوره واقعه، آیات49.
[23]سوره مریم، آیه95.
[24]سوره عبس، آیه34.
[25]سوره بقره، آیه254.
[26]سوره انبیاء، آیه28.
[27]سوره مائده، آیه3.
[28]سوره صافات، آیه40.
[29]سوره انعام، آیه95.
[30]سوره ملک، آیه14.
[31]سوره ص، آیه27.
[32]سوره رم، آیه8.
[33]سوره انعام، آیه59.
[34]سوره قمر، آیه49.
[35]سوره طور، آیه21.
[36]تفسیرالرازی مفاتیح الغیب او التفسیرالکبیر، الرازی،فخرالدین، ج17، ص194.
[37]سوره سبأ، آیه14.
[38]سوره فاطر، آیه9.
[39]سوره رعد، آیه4.
[40]سوره سبأ، آیه24.
[41]سوره فاطر، آیه3.
[42]سوره حج، آیه6.
[43]سوره نور، آیه43.
[44]سوره زمر، آیه21.
[45]سوره ملک، آیه30.
[46]معالم التنزیل، ج5، ص128.
[47]سوره نحل، آیه66.
[48]سوره حاقه، آیات38.
[49]سوره علق، آیه5.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:46

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی