display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 10 سوره صافات، بخش اول

تفسیر آیات 1 تا 10 سوره صافات، بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 85 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 10 سوره صافات، بخش اول"
- علت طرح مباحث توحیدی در سوَر مکّی؛
- طرح وحدت «اله» بعد از سوگندها با استفاده از نظم عالم؛
- تبیین آیات دال بر آسمان و خلقت آن.


بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا (1) فَالزَّاجِراتِ زَجْراً (2) فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً (3) إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ (4) رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ (5) إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ (6) وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ (7) لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی‌ وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ (8) دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ (9) إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ (10)﴾

علت طرح مباحث توحیدی در سوَر مکّی
سوره مبارکه «صافات» از آن جهت که در مکه نازل شد و عناصر محوری سوَر مکه اصول دین و خطوط کلی اخلاق و حقوق است، به برخی از آیات الهی برای اثبات وحدانیّت خدا سوگند یاد می‌شود، زیرا مهم‌ترین نیاز جامعه مکه, تبیین توحید پروردگار بود؛ آنها اصل خالق را قبول داشتند، منتها در الوهیّت و ربوبیّت او مشرک بودند. جریان «صافات» و «زاجرات» و «تالیات» در کتاب‌های عقلی جداگانه شرح شده و در رحیق مختوم ـ به خواست خدا ـ خواهد آمد؛ لذا آن حرف‌هایی که در کتاب‌های عقلی آمده این‌جا تکرار نمی‌شود.

طرح وحدت «اله» بعد از سوگندها با استفاده از نظم عالم
بعد از این سوگندها، یاد کرد که تحقیقاً «اله» شما واحد است؛ «اله» دارید، واحد است و «لا شریک له» است. آن‌گاه بخشی از آیات الهی را تبیین می‌کند که از این نظم پی به وجود ناظم می‌برید, یک; و از انسجام منظوم پی به وحدت ناظم می‌برید, دو. فرمود آن ربّی که واحد است تدبیرکننده آسمان‌هاست, یک; تدبیرکننده زمین است, دو; تدبیرکننده بین آسمان و زمین است, سه; تدبیرکننده همه مشرق‌های عالَم است, چهار. کلّ «واحد‌ واحد» اینها را منظماً تدبیر می‌کند و مجموع اینها را هم هماهنگ تدبیر می‌کند، پس بیش از یک ناظم در عالم نیست.

تبیین آیات دال بر آسمان و خلقت آن
قرآ‌ن کریم درباره آفرینش آسمان چند طایفه آیات دارد: یک طایفه از آیات ناظر به «سماء» به معنای فضای عالی و جوّ است که می‌فرماید باران را ما از آسمان نازل می‌کنیم که این آسمان منظور از آ‌ن سپهر و مکان «شمس» و «قمر» و اینها نیست، همین جایی که ابر است و همین فضای بالا را آسمان می‌گویند, اگر در بخشی از آیات دارد که ما از آسمان برای شما باران نازل می‌کنیم، منظور از آسمان در این طایفه از آیات همان جوّ بالا و فضای بالاست و اطلاق آسمان بر جوّ بالا هم یک اطلاق محاوره‌ای است که هم در لغت عرب مطرح است و هم در محاورات مردم دیگر. طایفه دیگر از «سماء» در برابر «أرض» است و همان آسمانی است که جای ستاره‌ها و کواکب ثابت و سیّار است. آیه محلّ بحث که دارد ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا﴾ناظر به این بخش است.
مطلب دیگر درباره خلقت آسمان و زمین است که اینها اول با هم مرتبط بودند، بسته بودند، «رَتْق» بودند و خدای سبحان این بسته را باز کرد؛ اول خدای سبحان بسته آفرید, «رَتْق» آفرید، بعد این بسته را باز کرد که ﴿أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما﴾[1]که در سوره مبارکه «انبیاء» گذشت. پس اینها بسته بودند و باز شدند، دیگر دو طبیعت و دو هیئت و امثال ذلک نخواهند داشت تا برخی‌ها بگویند آنها دارای طبیعت خامسه‌ هستند و عنصر دیگر دارند.

بررسی آیات دال بر خلقت زمین و تعیین فصول
مطلب دیگر اینکه درباره خصوص زمین, آیاتی است که زمین را چگونه آفرید ﴿وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها﴾؛[2] دو روز طول کشید تا ساختار زمین تأمین شود, دو روز طول کشید تا ساختار این آسمان‌ها تأمین شود, قهراً دو روز هم گذشت تا موجودات بین آسمان و زمین و این فضا و هوا تنظیم شود, از اینکه فرمود اینها بسته بودند ما باز کردیم ﴿کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما﴾ از اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‌ سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾،[3]از اینکه بخشی از آیات آمده فرمود: ﴿وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها﴾ یا ﴿خَلَقَ الْأَرْضَ فی‌ یَوْمَیْنِ﴾[4] درباره آسمان‌ها هم فرمود: ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی‌ یَوْمَیْنِ﴾[5] از مجموع دو روز آسمان و دو روز زمین که می‌شود چهار روز، از مجموع ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ که کم کنیم دو روز می‌ماند، آن دو روز دیگر برای موجودات «بین الأرض و السماء» است که آن وقت این مجموعه کارش تمام می‌شود. درباره زمین و ساختار زمین فرمود ما زمین را طرزی آفریدیم که فصول چهارگانه داشته باشد تا نیازهای شما را در طیّ این فصول چهارگانه تأمین کند، فرمود: ﴿قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی‌ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾[6] این ﴿أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾غیر از آن ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ است؛ آن ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ برای خلقت دو روزهٴ آسمان, دو روزهٴ زمین, دو روزهٴ بین آسمان و زمین است.
اگر درباره خصوص زمین سخن می‌گوید فرمود: ﴿قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی‌ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾، نفرمود خلقت زمین چهار روز طول کشید، چون خلقت زمین را فرمود: ﴿فی‌ یَوْمَیْنِ﴾ «اقوات», «قوت» و روزی‌های مردم در زمین برابر چهار روز است، این چهار روز همان فصول چهارگانه است که ﴿قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی‌ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾؛ این ﴿أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾ هیچ ارتباطی با آن ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ ندارد، آن ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ مربوط به آفرینش آسمان و زمین و «بین الأرض و السماء» است و این ﴿أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾ برای تنظیم فصول چهارگانه است که این فصول چهارگانه برای ماها که در نیم‌کُره شمالی هستیم به یک سبک است و برای کسانی که در نیم‌کره جنوبی به سر می‌برند به سبک دیگر است. الآن ما در اسفندماه هستیم ماه سوم زمستانیم در نیم‌کره شمالی؛ ولی در نیم‌کره جنوبی آنها در فصول تابستان هستند که آن‌جا خیلی گرم است و در نیم‌کره شمالی مردم در سرما به سر می‌برند. وقتی زمستان تمام شد و تابستان فرا می‌رسد، آنها در زمستان به سر می‌برند و ما در تابستان؛ غرض این است که این چهار فصل، چه برای نیم‌کره شمالی و چه برای نیم‌کره جنوبی کاملاً منظم است که این نظم برای زمین است.

بیان نوع دیگر از آسمان غیر نجومی و محل بحث نبودن آن
اما درباره آسمان، فرمود آسمانی است شما می‌بینید که نظام نجوم و سپهر می‌تواند براساس معرفت‌های تجربی و ریاضی به آن دسترسی پیدا کند. یک سلسله آسمان‌هایی ما داریم که ارزاق شما از آن‌جاست و درهای آن آسمان به هیچ وجه به روی کفار باز نمی‌شود که ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾؛[7] اگر منظور از آن آسمانی که در سوره «اعراف» آمده که درهای آن به روی کفار باز نمی‌شود، همین آسمان‌های نجومی و ریاضی باشد که اینها هر روز آن‌جا به صورت یک ترمینال مسافر پیاده می‌کنند و مسافر رفت و آمد می‌کند، این درهای آسمان به روی کفار باز نمی‌شود یعنی چه؟ در سوره مبارکه «اعراف» که قبلاً گذشت فرمود درهای آسمان به روی کفار باز نمی‌شود، آیه چهل سوره «اعراف» چنین است: ﴿إِنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فی‌ سَمِّ الْخِیاطِ﴾، پس معلوم می‌شود یک آسمان دیگری هم هست که آن فعلاً در این‌جا مطرح نیست. در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) بود کسی از شام آمده خواست مسائلی را از خدمت آ‌ن حضرت سؤال کند، وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) که کودکی بود در آن جا نشسته بود, حضرت فرمود: از این کودک بپرسید, سائل گفت که «کم بین الأرض و السماء»؛ بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ فرمود: «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُوم»[8] این طبق تعبیر سیدناالاستاد از غرر روایات ماست.[9] فرمود ـ همین دو جمله ـ «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُوم»؛ یعنی اگر منظور شما آسمان ظاهر است تا چشم می‌بیند آسمان است که دیگر راه حساب و کیلومتر و اینها نیست و اگر منظور، آسمان باطن است آه مظلوم، «مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُوم»؛ آه مظلوم به آن‌جا می‌رسد که اگر به آن‌جا رسید یقیناً مستجاب می‌شود. پس ما آسمانی داریم که ریاضیات و «شمس» و «قمر» با آن کار دارند و آسمانی داریم که آه مظلوم با آن کار دارد, دعا با آن کار دارد, نماز با آن کار دارد، این همان است که در سوره «اعراف» آیه چهل فرمود درِ آن آسمان به روی کافر باز نمی‌شود ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾؛حالا شاید همان آسمانی باشد که ﴿وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ أَبْواباً﴾[10]از نظر بحث‌های ریاضی فعلاً آن آسمانی که جای دعای مظلوم است, جای استجابت دعاست, جای عبادات و اینهاست, ملائکه از آن‌جا نازل می‌شوند ﴿لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً﴾,[11] ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ فعلاً در آن آسمان بحث نیست که فرشته‌ها از آن‌جا نازل می‌شوند، دعاها به آن‌جا برمی‌گردد و روزی‌های ما از آن‌جا تنظیم می‌شود؛ همین آسمانی که فعلاً در مسائل ریاضی است و از آن می‌توان پی به وحدانیّت ذات اقدس الهی برد که قرآن دارد از این راه استدلال می‌کند، وگرنه آن آسمان غیبی هنوز برای مشرکان حجاز یا غیر حجاز روشن نشده بود تا قرآن کریم به آن استدلال کند.
پرسش: ما فوق «سماوات» و «تحت الأرض» مفهومی نیست که ربوبیتی هم داشته باشد؟
پاسخ: غرض این است که فعلاً برای استدلال بر وحدت ربوبی ذات اقدس الهی، همین آسمان سپهری کافی است؛ حالا اگر آیه سوره مبارکه «اعراف» یا آن بیان نورانی امام مجتبی مطرح شود، بله آن آسمان غیب خواهد بود که فرشته‌ها از آن آسمان می‌آیند نه از این آسمان؛ این آسمانی که خدا فرمود من این را در شش روز خلق کردم همین است، آن آسمانی که در سوره «اعراف» دارد که درهای آن به روی کفار باز نمی‌شود این آسمان نیست.

محل بودن نظم در آسمان نجومی و دلالت آن بر ناظم
پس آنچه فعلاً محلّ بحث است آسمان و زمینی است که بحث‌های نجومی و سپهری درباره آن کار دارد. در سوره مبارکه «انبیاء» آیه سی فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾این رؤیت, رؤیت علمی است. مگر اینها بررسی نکردند و تحقیق نمی‌کنند که ﴿أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً﴾اینها بسته بودند ﴿فَفَتَقْناهُما﴾ما فتق کردیم. «رتق» و «فتق»؛ یعنی کسی که بسته‌ها را باز می‌کند، «فاتِق»؛ یعنی کسی که «رتق» و بسته را می‌گشاید ﴿کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما﴾[12]بسته بودند ما اینها را باز کردیم، پس معلوم می‌شود یک طبیعت هستند, یک عنصر هستند و جهت مشترک دارند، این‌طور نیست که به زعم پیشینیان عنصر خامس باشند کون و فسادبردار نباشند, خرق و التیام‌بردار نباشند و مشکلی ایجاد شود، از اینها نیست. در این قسمت فرمود آسمان و زمین تحت تدبیر ذات اقدس الهی هستند.

تبیین دیدگاه اقدمین درباره آسمان و کواکب ثابت و سیار و نظم آن
در بحث‌های قبلی این مطلب گذشت که اقدمین برای آسمان‌ها مدار قائل بودند نه جسم؛ لذا بحث‌های «سماوات» را بحث‌های «کواکب» را, بحث‌های ثابت و «سیّار» را, بحث‌های خسوف و کسوف را در بحث‌های فنّ ریاضی ذکر می‌کردند؛ کم‌کم از زمان بطلمیوس به بعد که به صورت جسم ترسیم کردند، اول تمثیل کردند و بعد در اذهان به صورت جسم و پوست پیازی ترسیم شد مسئله فلکیات را در فنّ طبیعی مطرح می‌کنند؛ طبیعی اگر شد باید جِرم و جسم باشند؛ ولی ریاضی کاری با جرم و جسم ندارد. اقدمین این مسائل را در فنّ ریاضی ذکر می‌کردند، از دو هزار سال قبل تا این سال‌های اخیر در فنّ طبیعی ذکر می‌کردند؛ این مسئله جسم بودن, جرم بودن و اینها از بطلمیوس به بعد است، ظاهراً اقدمین مدار رسم می‌کردند؛ ولی در جریان ستاره‌ها گفتند، اینها بعضی ثابت هستند و بعضی سیّار, ثابت بودن بسیار مشکل است که کسی بگوید این ستاره هیچ حرکتی ندارد، منتها حرکت اینها از بس کُند است به رصد در نمی‌آید؛ اگر سی هزار سال باید طول بکشد تا مداری را طی کند کُند به نظر می‌آید یا ساکن به نظر می‌آید. ما با شمس و قمر مأنوس هستیم، اما آن کوکب‌هایی که سی هزار سال یا بیشتر, در مدارشان یک دور می‌گردند آنها در دسترس ما نیست؛ لذا از آنها به ثوابت یاد می‌کنند. این ستاره‌ها که گفتند هفت‌تا ثابت است چون بیشتر کشف نکرده بودند قمر و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل را کشف کرده بودند و سایر ستاره‌های متحرّک را کشف نکرده بودند اینها را به همین ترتیبی که معروف است گفتند قمر است و عطارد است و زهره است و شمس است و مریخ است و مشتری است و زحل; ترتیب اینها که قمر اول, عطارد دوم, زهره سوم, شمس چهارم است که این را هم طبق آن محاسبات دقیق رصدی کشف می‌کردند و هم طبق شواهد خسوف و کسوف. هرگز شمس باعث کسوف قمر نمی‌شود یا عطارد باعث کسوف قمر نمی‌شود یا زهره باعث کسوف قمر نمی‌شود، اما قمر همیشه باعث کسوف آنهاست معلوم می‌شود جلوی آنهاست؛ بین ما و آنها, این قمر فاصله است. هر کوکبی که باعث کسوف دیگری است و دیگری باعث کسوف او نیست، نسبت به ما که در کُره زمین هستیم معلوم می‌شود به ما نزدیک‌تر است. به حساب خسوف و کسوفی که این کواکب سبعه دارند و در رصد مشخص می‌شود که کدام کوکب باعث انکساف کوکب دیگر است، این ترتیب را به دست آوردند که قمر است و عطارد است و زهره است و شمس است و مریخ است و مشتری است و زحل که این براساس کسوف و خسوف است.

ورود مباحث هیوی قدیم در علم فلسفه و حدیث و ناکارآمدی آن
ببینیم حالا قرآن کریم این نظمی که در ریاضیات سابق یا طبیعات سابق بود را امضا می‌کند یا نه؟ آنها فکر می‌کردند که اینها قابل کون و فساد نیستند، البته این بحث از هیئت و نجوم وارد فلسفه شد، چه اینکه از هیئت و نجوم وارد حدیث هم شد. شما این کتاب شریف بحار مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) قسمت سماء و عالم آن را نگاه کنید، در سماء و عالم در روایاتی که مربوط به نفخ صور اول و دوم است آن‌جا دارد که چهارصد سال فاصله است.[13] در نفخ اول که همه ﴿فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ﴾[14] که «منتوی»[15] می‌شوند تا نفخ دوم چهارصد سال فاصله است. این سالی که شما می‌گویید باید متحرّکی باشد, جسمی باشد, حرکت کند تا سال و ماه تولید شود وقتی نفخ و «صعق» اول شد و همه فروکشیده شدند، دیگر آسمان و زمینی نیست تا سالی باشد. اگر کسی درصدد تحقیق است این «سما و عالم» (علامه مجلسی) چاپ شده است که جایش هم مشخص است، صفحه‌اش هم مشخص است، فاصله بین نفخ صور اول و دوم مشخص است، این روایاتش هم مشخص است که این بزرگوار دارد توجیه می‌کند. این چهارصد سال کجاست؟ چند احتمال می‌دهند: یکی از احتمالات این است که ممکن است در نفخ صور اول همه این «سماوات» و «أرض» بساطشان برچیده می‌شود ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمینِهِ﴾؛[16] ولی «فلک ‌الأفلاک» بماند، این «فلک ‌الأفلاک» است که با گردش آن شب و روز درست می‌شود. وقتی «فلک ‌الأفلاک» ماند، گردش آن ثابت است و شب و روز ثابت است؛ آن وقت اگر شب و روز داشتیم می‌شود چهارصد سال داشته باشیم. این فرمایش این بزرگوار مانند خیلی از بزرگواران دیگر به عنوان اصل موضوعی از هیئت سابق گرفتند که همین اصل موضوعی در فلسفه و کلام هم راه پیدا کرده است. یک فیلسوف اگر می‌خواست درباره آسمان‌ها سخن بگوید، بحث که بحث فلسفی نیست؛ بحث طبیعی و نجومی است؛ یک متکلّم اگر می‌خواست بحث کند که بحث کلامی نیست، این هم بحث نجومی است. آنها جزء اصول موضوعه است که از هیئت آن روز گرفتند. امروز هم اگر بخواهند به مناسبتی از آنها نام ببرند، برابر پیشرفت‌های فنّ جدید نام می‌برند که اینها جزء اصول موضوعیه فنّ کلام و فلسفه و حدیث و فقه است که از علوم نجوم و سپهری آمده است. ایشان می‌فرمایند این «فلک ‌الأفلاک» می‌ماند، شب و روز هست و چهارصد سال تأمین می‌شود، چون پیشینیان می‌گفتند هر کدام از این ستاره‌ها در فلک مخصوص خودشان هستند, یک; ماه هر شبانه‌روز سیزده یا دوازده و خرده‌ای درجه حرکت می‌کند, دو; شمس هر شبانه‌روز یک درجه حرکت می‌کند, سه; همه این افلاک که هر کدام فلکی دارند در «فلک ‌الأفلاک» هستند که از آن به فلک اطلس نام می‌برند که فلک نهم است و هیچ ستاره در آن نیست نه ستاره ثابت و نه ستاره سیّار و متحرّک و از «فلک ‌الأفلاک» به عنوان فلک اطلس یاد می‌کردند، همان‌طور که اطلس بی‌نقشه است یا اطلس بی‌نقطه است، فلک نهم هم بی‌نقطه است؛ یعنی بی‌ستاره است. آن چون شبانه‌روز یک دور می‌گردد این کواکب هر شبانه‌روز یک دور با مجموعه زمین حرکت می‌کنند و به ما نشان می‌دهند. همه این کواکب شبانه‌روز یک حرکت دارند به تبع «فلک ‌الأفلاک» و هر کدام حرکت خاصّ خودشان را دارند؛ شمس یک حرکت خاص دارد و قمر هم یک حرکت خاص دارد. براساس همان حرف‌هایی که هیویین سابق داشتند فلاسفه ما, متکلّمین ما, محدّثان ما, فقهای ما به عنوان اصل موضوعی همین فرمایش را داشتند، مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در بحار[17] در سماء و عالم در آن جلد چهارده رحلی بود الآن جلدهای دیگر است، همین فرمایش را دارند. سیدناالاستاد مرحوم علامه(رضوان الله علیه)[18] می‌فرماید با پیشرفت علم و روشن شدن این هیئت جدید بساط «فلک‌ الأفلاک» و فلک اطلس و امثال ذلک برچیده شد, بساط جِرم بودن برچیده شد اینها کراتی هستند در فضا معلّق که ﴿بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها﴾[19] ذات اقدس الهی اینها را نگه می‌دارد و هرگز نمی‌گذارد اینها بیفتند؛ این شهاب‌سنگ‌ها هم همین‌طور است، مگر اینکه خدای سبحان خودش اراده کند که یکی از اینها را به منطقه‌ای بزند.

بررسی آیات دال بر زیبایی آسمان
بنابراین از آیات برنمی‌آید آن‌طوری که در هیئت سابق بود، چه اینکه از آیات هم برنمی‌آید آن‌طوری که در هیئت اسبق بود. از آیات این مقدار برمی‌آید که اینها در آسمان اول زیبایی دارند؛ درباره زیبایی این کواکب چند طایفه آیات است: یک آیه این است که ما نزدیک‌ترین آسمان را به شما مزیّن کردیم، اما زینت آن به چیست؟ از این طایفه برنمی‌آید. از طایفه دیگر برمی‌آید که ما آنها را با «مصابیح», «مصباح» و چراغ مزیّن کردیم،[20] اما آن چراغ چیست روشن نیست؛ از طایفه ثالثه برمی‌آید که ما «بروج»ی در آسمان ایجاد کردیم،[21] «بروج»؛ یعنی قصر. قصرهای آسمان همین ستاره‌ها هستند، ما قصرهایی در آسمان‌ها ایجاد کردیم ﴿وَ جَعَلَ فیها سِراجاً﴾[22] این ﴿فیها﴾ یا به «سماء» برمی‌گردد یا به «بروج» برمی‌گردد؛ در این بروج چراغی روشن کردیم یا در آسمان چراغ روشن کردیم؛ اما طایفه چهارم همین است که فعلاً محلّ بحث است که فرمود ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ﴾ نه «بزینةِ الکواکب» ما اینها را مزیّن کردیم, به چه زینتی؟ ﴿الْکَواکِبِ﴾این یا عطف بیان است یا بدل آن است، آیه که این نیست «انا زینا السماء الدنیا بزینةِ الکواکب» تا بگوییم زینت کواکب؛ یعنی کواکب برای ما در آسمان دنیا خودشان را این‌طور نشان می‌دهند، بلکه این بدل یا عطف بیان است؛ یعنی ما نزدیک‌ترین آسمان به شما را با زینت, روشن کردیم، آن زینت چیست؟ ﴿الْکَواکِبِ﴾؛یعنی کوکب است که زینت آسمان است و این هم در آسمان دنیاست که نزدیک‌ترین آسمان است.

عدم دلالت کواکب هفت‌گانه در نجوم بر سماوات سبع در قرآن
پس احتمال اینکه این ستاره‌ها و این کواکب در دورترین آسمان باشد، نیست. بله، ممکن است آن مسائل ریاضی حق باشد، چه اینکه کسوف و خسوف نشان می‌دهد که قمر قبل از عطارد است, عطارد قبل از زهره است, زهره قبل از شمس است, شمس قبل مشتری و مریخ هست به این ترتیب هست، برای اینکه کسوف و خسوف چنین نشان می‌دهد, هرگز آن دومی باعث انکساف این نمی‌شود و همیشه این باعث انکساف او می‌شود؛ یعنی «قمر» هرگز جلوی نورِ «شمس» را نمی‌گیرد، «شمس» جلوی نور «قمر» را می‌گیرد؛ معلوم می‌شود این به ما نزدیک است، این حساب هست؛ اما این نشان نمی‌دهد که این «سماوات» «سبع»ی که در قرآن آمده همین «سماوات» «سبع»ی باشد که در بحث‌های نجوم هست. نه کلّ این سمایی که ما می‌بینیم که در نجوم ممکن است به عنوان «سماوات سبع» شمرده شود، چون هفت کوکب سیّار هست و اینها درجات دارند، مجموعه اینها در آسمان اول است، آن «سماوات» دیگر؛ یعنی آن شش آسمان را ما چه می‌دانیم. در بخش‌هایی از سوره مبارکه «واقعه» دارد ﴿فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ ٭ وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾[23]چه با چشم مسلّح چه با چشم غیر مسلّح, خیلی از چیزهاست که شما نمی‌بینید. اگر این «لام», «لام» زاید باشد که دلیل بر نفی است؛ ولی در این‌گونه از موارد می‌گویند لام, لام زاید است. قسم یاد می‌کند به آنچه می‌بینید و آنچه نمی‌بینید ﴿فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ ٭ وَ ما لا تُبْصِرُونَ﴾. اگر چیزهایی است که ما نمی‌بینیم دلیل ندارد که این کواکب هفت‌گانه را بر همین آسمان هفت‌گانه قرآ‌نی تطبیق کنیم؛ بله، آ‌ن مقداری که علم ثابت کرده است، ما این را به عنوان علم دینی می‌پذیریم.

عدم تلازم بین دینی بودن علم به کواکب و مصیب بودن آن
این نکته را توجه دارید که اگر علم, علم دینی بود معنایش این نیست که هر کسی وارد شده است به مقصد می‌رسد؛ تفسیر علم دینی است، فقه و اصول علم دینی است، حدیث علم دینی است؛ این همه اختلاف در آن هست بعضی «مصیب»‌ و بعضی «مخطی» هستند, اگر کسی روشمند بحث نکرد که خارج از حوزه سخن است، اگر کسی مجتهدانه و روشمندانه بحث کرد «مَنِ اجْتَهَدَ فَأَصَابَ‌ فَلَهُ‌ أَجْرَانِ‌، وَ مَنِ اجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ واحِد»[24] اگر چیزی علم دینی شد معنایش این نیست که هر که هر چه گفت درست گفته; این تفسیر, این فقه, این حدیث اینها همه علوم دینی هستند، اما این‌چنین نیست که هر مفسری, هر فقیهی, هر اصولی و هر محدّثی هر چه گفت درست گفته باشد؛ بعضی درست می‌گویند، بعضی اشتباه می‌کنند. هر چه در عالم هست، اگر کسی درباره خلقت بخواهد بحث کند که خلقت است نه طبیعت ما علم طبیعی نداریم و خلقت‌شناسی داریم این یقیناً دینی است، اما آن علومی که به افعال انسان برمی‌گردد نه به فعل خدا; مثل هنر, مثل خوانندگی, مثل نوازندگی, مثل سینما اینها فعل انسان است که این می‌تواند حلال باشد و می‌تواند حرام باشد, می‌تواند دینی باشد و می‌تواند غیر دینی باشد، اما در خلقت کسی بخواهد بحث کند فرض ندارد که علم غیر دینی باشد, پس معنای علم دینی این نیست که هر کسی هر چه گفته, درست گفته است؛ مثل تفسیر است, مثل فقه است, مثل حدیث است, مثل اصول است که اگر کسی بدون روش وارد شد که حق نداشت, اگر سالیان متمادی زحمت کشید و روشمندانه بحث کرد او راهش صحیح است که یا «مُصیب» است یا «مُخطی»؛ اگر «مصیب» بود «فَلَهُ‌ أَجْرَانِ» و اگر «مخطی» بود «فَلَهُ أَجْرٌ واحِد».

سبیل الله بودن تحقیق در نظام تشریع و تکوین منشأ علم دینی
ما الآن وقتی داریم درباره قرآ‌ن و درباره فقه بحث می‌کنیم اینها همه «سبیل الله» است، ما اگر بخواهیم راه خدا را طی کنیم که فرمود صراط مستقیم هست و ما هم از خدا می‌خواهیم ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ﴾،[25]می‌خواهیم این صراط مستقیم را بشناسیم چه کار می‌کنیم؟ با آیات و روایات و به کمک عقل می‌فهمیم که خدای سبحان چه چیزی را دستور داد، چه چیزی را حلال کرد و چه چیزی را حرام کرد، اینها «سبیل الله» است. همین «سبیل الله» که در نظام تشریع خدا به وسیله فقه و اصول و تفسیر و حدیث یادمان می‌دهد، همین «سبیل الله» را در نظام تکوین به این موجودات یاد می‌دهد فرمود: ﴿وَ أَوْحی‌ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ ٭ ثُمَّ کُلی‌ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی‌ سُبُلَ رَبِّکِ﴾[26]صبح که اینها از کندو بیرون می‌آیند برای اینکه گل‌ها را شناسایی کنند و مواد آن را تغذیه کنند این «سبیل الله» است؛ آن کندوشناس, آ‌ن عسل‌شناس, آن زنبورشناس دارد در «سبیل الله» حرکت می‌کند که بفهمد چگونه این زنبور, عسل را تولید می‌کند. قبل از همین جریان «سبیل‌اللّه»ی «نحل», جریان دامداری را ذکر کرده است; منتها در آن‌جا «سبیل الله» تعبیر نکرده ـ همه در یک بخش است در سوره مبارکه «نحل» ـ فرمود شما این گوسفندها را می‌بینید, این گاوها را می‌بینید، این دام‌ها را شما می‌بینید یک طرفش «روث» است و یک طرفش «دم», ما بین «روث» و «دم» این «لبن» خالص را تحویل شما می‌دهیم، این‌جا که لوله‌کشی نیست, آن‌جا که جدول‌بندی نیست ﴿مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً﴾[27] این «سبیل الله» است. اگر کسی بخواهد بحث کند این شیر چگونه تولید می‌شود, خاصیّت این شیر چیست؟ از کجا می‌جوشد؟ در چه راه باید صرف شود؟ این درباره «سبیل الله» دارد بحث می‌کند. حالا خیلی از حیوانات‌ هستند که اگر دقیق‌تر از مسئله زنبور عسل نباشند کمتر از این نیست؛ الآن جانورشناسی و جانورشناسان و این دقایق فنّی جفت‌گیری موجودات و اینها را که دارند ذکر می‌کنند اینها «محیّرالعقول» است; منتها چون درباره عسل چون پایانش دیگر ﴿شِفاءٌ لِلنَّاسِ﴾[28] است از این جهت درباره «نحل» یاد کرده است. چیزی در عالم نیست که «سبیل الله» نباشد، فرمود: ﴿فَاسْلُکی‌ سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً﴾،[29] پس این زنبور که از کندو بیرون آمده به گلستان می‌رود تا گل‌ها را شناسایی کند، آنکه بارده[30] است شناسایی کند و از آن بِمَکد این «سبیل الله» است. آن گُل را چه کسی به این صورت در آورده که غذای زنبور قرار داده؟ زنبور را چه کسی راهنمایی کرده که از آن گل بِمَکد؟ اینها «سبیل الله» است؛ اگر ﴿مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً﴾ در می‌آید این «سبیل الله» است؛ ما که در فقه و اصول بحث می‌کنیم؛ در «سبیل الله» است که این علم دینی می‌شود؛ آن زنبورشناس هم که دارد بحث می‌کند که چگونه این زنبور حرکت می‌کند و این گل‌ها را شناسایی می‌کند, تولید می‌کند این هم «سبیل الله» است; منتها بعضی علوم تعبّدی و بعضی توصّلی هستند، علم غیر دینی ما نخواهیم داشت؛ اما معنایش این نیست که هر کسی هر چه گفت درست است؛ مثل فقه ماست, مثل تفسیر ماست و مثل اصول ماست.

نقد علامه طباطبایی بر مفسّران در تفسیر آیات با روش علوم هیوی
بنابراین در جریان خلقت آسمان و زمین آیات قرآن یک چیز می‌گوید، آن امور رایج و دارج در هیئت و نجوم چیز دیگر است که گاهی منطبق بر این است و گاهی منطبق بر این نیست و قرآن طرزی حرف نزده که ـ معاذ الله ـ منطبق بر هیئت پیشینیان باشد که بطلانش ـ معاذ الله ـ ثابت شود. اینکه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) نقدی دارند، نقدی بر مفسّران دارند که آنها هم مُحِق بودند. اگر مرحوم علامه در آن عصر بود، مانند آنها برابر اصول موضوعه همین‌طور حرف می زدند، الآن هم که ما در این عصر هستیم براساس جاذبه حرف می‌زنیم، اینکه حرف آخر دنیا نیست؛ ممکن است یک تحقیق نهایی به بار بیاید و این ﴿بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها﴾ را دقیق‌تر و لطیف‌تر معنا کند، از جاذبه رقیق‌تر معنا کند؛ بزرگان و مفسّرانی که بعد از ما خواهند آمد حرفی می‌زنند که دقیق‌تر از حرف گالیله، نیوتن، کوپرنیک و مانند آن است؛ دنیا تمام نشده و علوم هم تمام نشده، ما برابر اصل موضوعه که تاکنون هست به همین مقدار بر اساس جاذبه داریم سخن می‌گوییم و اگر بعداً بطلان آن روشن شد، برداشت ما باطل خواهد بود نه تفسیر قرآن کریم.
به هر تقدیر در بخشی از آیات فرمود زینت آسمان‌ها همین ستاره‌هاست؛ همین آیه محلّ بحث هم همین است، پس گاهی زینت آسمان را «بروج» می‌داند, گاهی «سراج» می‌داند, گاهی «مصباح» می‌داند, گاهی خود «کوکب» که مبیّن همه اینهاست ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ﴾; ما تلک الزینة؟ «الکواکب» این ﴿الْکَواکِبِ﴾یا بدل آن است یا عطف بیان آن است، بالأخره روشن می‌کند که ستاره‌های ثابت و سیّار زینت آسمان‌اند ﴿وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ﴾که بحث خاصّ خود را دارد.

[1]انبیاء/سوره21، آیه30.
[2]نازعات/سوره79، آیه30.
[3]اعراف/سوره7، آیه54.
[4]فصلت/سوره41، آیه9.
[5]فصلت/سوره41، آیه12.
[6]فصلت/سوره41، آیه10.
[7]اعراف/سوره7، آیه40.
[8]بحارالانوار، العلامه مجلسی، ج10، ص88.
[9]المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه الطباطبائی، ج17، ص373. «و هو من لطائف کلامه(علیه السلام) یشیر به إلى ظاهر السماء و باطنها کما تقدم.».
[10]نباء/سوره78، آیه19.
[11]اسراء/سوره17، آیه95.
[12]انبیاء/سوره21، آیه30.
[13]بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج54, ص257. «فَلَا حِسٌّ یَبْقَى وَ لَا مَحْسُوسٌ ثُمَّ أُعِیدَتِ الْأَشْیَاءُ کَمَا بَدَأَهَا یُدَبِّرُهَا وَ ذَلِکَ أَرْبَعُمِائَةِ سَنَةٍ یَثْبُتُ فِیهَا الْخَلْقُ وَ ذَلِکَ بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ».
[14]زمر/سوره39، آیه68.
[15]لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص68. «و انْتَوَی القوْمُ انْتِواءً: انْتَقَلُوا مِن بلدٍ إلى بلدٍ»؛ «و لم أَرَ کامْرِى‌ء. یَدْنُو لخَسْفٍ *** له فی الأرضِ سَیْرٌ و انْتِواءُ».
[16]زمر/سوره39، آیه67.
[17]بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج54, ص 133 و 257.
[18]المیزان فی تفسیر القرآن، العلامه الطباطبائی، ج8، ص154.
[19]رعد/سوره13، آیه2.
[20]فصلت/سوره41، آیه12.
[21]نساء/سوره4، آیه78.
[22]فرقان/سوره25، آیه61.
[23]حاقه/سوره69، آیه38.
[24]الصراط المستقیم، علی بن یونس العاملی، ج3، ص236.
[25]فاتحه/سوره1، آیه6.
[26]نحل/سوره16، آیه68.
[27]نحل/سوره16، آیه66.
[28]نحل/سوره16، آیه69.
[29]نحل/سوره16، آیه69.
[30](اسم) میوه دهنده، ثمر دهنده (درخت).

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:07

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی