display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 3 سوره فاطر _ بخش اول

تفسیر آیات 1 تا 3 سوره فاطر _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 209 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 3 سوره فاطر _ بخش اول"
- مکی بودن سورهٴ «فاطر» و خطوط کلّی آن؛
- تدبیر آسمان و زمین با آفرینش فرشتگان معصومِ مدبّر امور ؛
- تعلیم اسماء بر انسان کامل در هر عصر.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (1) مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (2) یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ منْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ (3)﴾

مکی بودن سورهٴ «فاطر» و خطوط کلّی آن
سوره مبارکه «فاطر» مثل سوره مبارکه «سبأ» در مکه نازل شد و همان‌طوری که مستحضرید مطالب محوری سوَر مکّی, اصول دین یعنی توحید, نبوّت و معاد و همچنین خطوط کلی اخلاق و حقوق و فقه است.
تکرار نبودن حمد در آغاز پنج سوره
در پنج سور‌ه از سوَر قرآن کریم بعد از ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحمن الرَّحِیم﴾ سخن از حمد خداست سوره مبارکه «انعام» و «کهف» و سوره مبارکه «سبأ» و «فاطر» این چهار سور‌ه با حمد شروع شدند هر کدام حمد در برابر نعمت خاص است ولی سوره مبارکه «فاتحةالکتاب» که امّ‌الکتاب است سبع مثانی است حمدش با ربوبیّت خداوند برای عالَمین آغاز شده است ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾[1] بر خلاف سوره مبارکه «سبأ» یا سوره «فاطر» در آیه اول سوره «سبأ» که گذشت این‌چنین آمد: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ در سوره «فاطر» که آغاز شد آمده ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ و مشابه این حمدها در اول سوره مبارکه «کهف» هم هست اما آن ربوبیت مطلقه برای امّ‌الکتاب است برای سبع‌المثانی است یعنی سوره مبارکه «حمد» بنابراین تکرار نیست چون در هر کدام از این حمدهای پنج‌گانه کیفیتی از کیفیت‌های آفرینش الهی, ربوبیت الهی, اِنعام الهی مطرح شد.
وجوه ارائه شده در معنای فاطر و دیدگاه ابنعباس در آن
مطلب بعدی آن است که در جریان فاطر، وجوهی گفته شد برخی‌ها خواستند فاطر را به معنای خالق معنا کنند[2] برخی‌ها خواستند فاطر به معنای بدیع و نوآور معنا بشود[3] لکن با هیچ کدام از آن معانی ظاهراً سازگار نیست «فَطْر» یعنی شکافتن. زمخشری در کشاف و همچنین بعضی دیگر از مفسّران از مجاهد که جزء شاگردان ابن‌عباس است نقل می‌کنند که ابن‌عباس گفت من معنای فاطر را متوجه نمی‌شدم مگر اینکه دو نفر عرب درباره تملّک چاهی اختلاف داشتند اینها که نزد ما آمدند درباره مالکیّت آن چاه, یکی گفت: «أنا فطرتها» یعنی من قبل از او این چاه را شروع کردم به حفاری کردن, ابن‌عباس می‌گوید من معنای فاطر را از این جریان مخاصمه دو عرب ساده که یکی گفت «أنا فطرتها» فهمیدم که فاطر یعنی حفّار یعنی کسی که می‌شکافد[4] (نه نوآور) آن کسی که نوآور است و کارش بی‌سابقه است به او می‌گویند مبدع و بدیع اما کسی که می‌شکافد به او می‌گویند فاطر که فاطر یعنی شکافنده; لذا برخی از بزرگان به استناد همین شواهد یادشده گفتند این ناظر به سوره مبارکه «انبیاء» است در سوره «انبیاء» آیه سی به این صورت آمده است ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾ رَتْق یعنی بسته, فَتْق یعنی بازشده و شکافته‌شده. خدای سبحان، اول آسمان و زمین را که خلق کرد اینها یک مجموعه به هم پیوسته بودند الآن که سخن از تولد ستاره‌هاست جدا شدن ستاره‌ای از یک مجموعه هست از همین فَتق بعد از رتق است در آیه سی سوره «انبیاء» آمده است که خدای سبحان آسمان و زمین را اول که خلق کرد به صورت یک مجموعه بسته خلق کرد بعد کم کم آسمان را از زمین, زمین را از آسمان این کُرات را از هم جدا کرد و نظم خاصّی به اینها داد که این فتق یعنی گشودن و شکافتن بعد از آن رتق یعنی بستن است رَتق یعنی بستن, فتق یعنی گشودن. ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾ اگر فَطْر به معنای شکافتن است که ابن‌عباس از گفتار آن عرب عادی که گفت «أنا فَطرْتها» یعنی من قبل از آن یکی, این چاه را حفاری کردم و زمین را شکافتم که در حقیقت «فتق الأرض» است «بعد رتقها» [برداشت کرد] آن وقت ﴿فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ یعنی خدایی که این مجموعه بسته را از هم جدا کرد یکی کُره زمین شد یکی کُره آفتاب شد یکی کُره ماه شد و مانند آن ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾.
تدبیر آسمان و زمین با آفرینش فرشتگان معصومِ مدبّر امور
آن وقت خدای سبحان فاطر است به همین معنا ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ برای تدبیر چه کار کرد؟ برای تدبیر, فرشته‌ها را که مدبّرات امرند آفرید فرشته‌ها دارای قوا و شئون گوناگونی‌اند برای فرشته، قرآن کریم اسمای زیاد و اوصاف و افعال زیاد ذکر کرده است مهم‌ترین وصفی که برای فرشته‌ها ذکر کرد همان طهارت از گناه است که در سوره مبارکه «انبیاء» آمده است که اینها ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾[5] هرگز قبل از دستور خدای سبحان حرکت نمی‌کنند, بدون فرمان الهی حرکت نمی‌کنند که این نشانه عصمت آنهاست همین تعبیر بلند در بیانات نورانی امام هادی(سلام الله علیه) در زیارت «جامعه» مربوط به اهل بیت(علیهم السلام) آمده است که اهل بیت «لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون»[6] همان وصفی که برای فرشته‌های مکرّم هست برای اهل بیت کرام هم هست.
تبیین دلیل قرآنی دال بر عصمت «ملائکة السماء»
این وصف عمومی آنها یعنی عمومی که خدای سبحان اینها را به عنوان حافظان امور, مدبّران امور, حاملان عرش, مسئول اماته و احیا و کِیل و امثال ذلک ذکر می‌کند و درباره فرشته‌هایی که مخصوص دوزخ هستند فرمود: ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ﴾[7] فرشته‌هایی که موکّل و مأمور امور دوزخیان‌اند اینها معصوم‌اند خب وقتی درباره فرشته‌های مأمور امور دوزخ تصریح به عصمت شد فرشته‌هایی که بالاتر از فرشته‌های مسئول دوزخ‌اند فرشته‌های مسئول بهشت و فرشته‌های عالَم اعلا اینها یقیناً معصوم‌اند.
عدم دسترسی ما بر ادله عصمت «ملائکة الارض»
اما فرشته‌های دیگر مثل ملائکةالأرض, فرشته‌ای که مسئول آوردن قطرات باران و برف و تگرگ است که در بعضی از نصوص آمده[8] آنها به هر معنایی که تفسیر شده دلیلی بر عصمت آنها نیست اینها ملائکةالأرض هستند آنچه ملائکةالسماء است و امور وحی و امثال ذلک را به عهده دارد یقیناً معصوم‌اند اما حالا این ملائکةالأرض که رقمشان و عددشان و کارهایشان مشخص نیست اینها هم معصوم‌اند یا معصوم نیستند دلیلی بر عصمت اینها نیست اما فرشتگانی که مربوط به امور وحی‌اند, قبض ارواح‌اند, مسئول بهشت‌اند, مسئول دوزخ‌اند, مسئول کِیل‌اند اینها خب یقیناً معصوم هستند.
پرسش: وقتی ملائکه خورد و خواب نداشته باشند چه داعیه دارند گناه بکنند؟
پاسخ: حالا آن ملائکه که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در خطبه اول نهج‌البلاغه برای آنها اوصافی ذکر کرد آنها معصوم‌اند اما ملائکةالأرض که در بعضی از نصوص دارد هر قطره بارانی که می‌آید فرشته‌ای آن را می‌آورد و مانند آن که عدد آنها مشخص نیست این‌گونه از ملائکةالأرض که ما خیلی درباره آنها دسترسی نداریم راهی هم برای اثبات عصمت اینها نیست ما از کجا بفهمیم معصوم هستند.
پرسش: آنهایی که گناه ندارند معصوم‌اند؟
پاسخ: اگر کسی گناه ندارد معصوم است اینهایی که در قرآن کریم آمده است ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ﴾ کاملاً مشخص است و فرشتگانی که بالاتر از آنها هستند هم یقیناً معصوم هستند قرآن کریم درباره ملائکةالسماء که مدبّرات امرند این تعبیرات را دارد چه در سوره «انبیاء» چه در سایر سوَر، از اینها کاملاً می‌شود عصمت فرشته‌ها را اثبات کرد اما ملائکةالأرض که هر قطره بارانی را فرشته‌ای می‌آورد و مانند آن, رقم و عددشان مشخص نیست, حیات و مماتشان مشخص نیست ما از کجا عصمت اینها را ثابت کنیم.
تعابیر بلند بعضی از آیات دربارهٴ فرشتگان حامل وحی
پرسش: اینها مجرّدند یا جسم لطیف‌اند؟
پاسخ: الآن سخن از عصمت و عدم عصمت اینهاست آنها که حاملان وحی‌اند و می‌آیند در قلب مطهر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خب یقیناً مجرّدند برای اینکه فرمود: ﴿بِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ﴾[9] بعد در جای دیگر فرمود: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾[10] این معلوم می‌شود مجرّد است درباره سوره مبارکه «انعام» دارد هفتاد هزار فرشته این سوره را بدرقه کردند تا قلب پیغمبر آمده[11] خب معلوم می‌شود مجرّدند که فرمود اینها آمدند در قلبت در دلت نشستند ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾ اما حالا ملائکةالأرض که ما نه عددشان را می‌دانیم نه کیفیت آنها را می‌دانیم از کجا حکم بکنیم که اینها معصوم هستند.
عدم منافات لغزش فطرس با عصمت فرشتهها بر فرض مَلَک بودن او
پرسش: فطرس مَلک را می‌توانیم همین‌طور بدانیم؟
پاسخ: شاید همین باشد, در آن زیارت سوم شعبان سیدالشهداء(سلام الله علیه) نام فُطرس آمده که یک اسم یونانی است اما از مَلک بودن او سخن به میان نیامده، دارد «عاذ فطرس بِمَهده»[12] حالا این اصلِ عود و پناهندگی دلیل بر این است که قبلاً گناه کرده یا نه این روشن نیست بر فرض گناه کرده باشد از سنخ ملائکةالأرض است و فرشته‌ای که مسئول وحی باشد, مسئول تدبیر امور باشد جزء مدبرات امر باشد اینکه نبود, بنابراین اگر چنین چیزی ثابت بشود که فرشته‌ای لغزید منافات ندارد با عصمت فرشته‌ها.
ثبوت عصمت چهار فرشته مقرّب الهی و مدبّرات امور و زیرمجموعه آنها
این فرشته‌هایی که در قرآن کریم به آنها اشاره شده و مسئولان وحی هستند و زیرمجموعه جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل(سلام الله علیهم) هستند این‌طورند عده‌ای هستند که زیرمجموعه حضرت جبرئیل(سلام الله علیه) هستند که علوم را به افراد شایسته عطا می‌کنند عده‌ای هستند که زیرمجموعه اسرافیل(سلام الله علیه) هستند حیات می‌بخشند, عده‌ای هستند زیرمجموعه عزرائیل(سلام الله علیه) هستند که در قبض ارواح حضور دارند که دارد ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾[13] کم هستند افرادی که در هنگام مرگ حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) را زیارت بکنند مؤمنان شایسته و کامل و اینها اگر لیاقت داشته باشند حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) را ببینند آنها که ﴿یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ﴾[14] آنها جزء اوحدیّ اهل ایمان هستند برخی‌ها نظیر انبیای الهی را خود ذات اقدس الهی جانشان را قبض می‌کند که ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا﴾[15] غرض این است که اینها که مدبّرات عالَم هستند به اذن خدای سبحان اینها را ما دلیل بر عصمتشان داریم از طرفی هم ظاهراً نام چهار فرشته در قرآن کریم آمده است یکی جبرئیل, یکی میکائیل(سلام الله علیهما) جریان هاروت و ماروت هم در سوره مبارکه «بقره» به مناسبتی آمد که اینها برای آزمون, سِحر را به عده‌ای تعلیم می‌دادند و می‌گفتند که ما این سِحر را به شما آموختیم ولی شما عمل نکنید﴿وما یعلمان من احد﴾ اینکه گفتند ما آزمونیم مبادا از این سِحر بهره سوء ببرید منتها عده‌ای بهره سوء بردند که ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾[16] به هر تقدیر, آن ملائکه جزء مدبّرات امرند بله یقیناً معصوم هستند اما رقم و عدد ملائکةالأرض و کیفیت آنها برای ما روشن نیست.
نیازمند دلیل بودن الحاق «ملائکة الارض» در عصمت به «ملائکة السماء»
پرسش: چه دلیلی بر تفکیک داریم که یک عدّه ملائکه را معصوم بدانیم یک عده را غیر معصوم؟
پاسخ: اثبات می‌خواهد که ما ملائکه غیر از این نداریم نفی و لا أدری دلیل نمی‌خواهد آنچه ما داریم ملائکةالسماء است فرشتگانی هستند که مسئول وحی هستند تصریح شده است درباره اینها که اینها ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ﴾ در سوره «انبیاء» تصریح شده است که ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ اما غیر از اینها فرشته‌ای نیست و اگر هم باشد آنها هم مثل اینها هستند آن دلیل می‌خواهد.
لازمه دیدگاه ابنعباس در معنای فاطر و تطابق آن با آیه سورهٴ «انبیاء»
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ قهراً می‌شود «فاتق السماوات و الأرض» اگر فتق به معنی شکافتن باشد که ابن‌عباس می‌گوید من معنای فاطر را از قول آن عرب فهمیدم که گفت: «أنا فطرتها» من قبل از دیگری این زمین را شکافتم قهراً این آیه مطابق با آیه سی سوره مبارکه «انبیاء» خواهد شد ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ تدبیر عالَم به وسیله فرشته‌هاست سوره مبارکه «فاطر» همان‌طوری که به نام فاطر معروف است به نام سوره «ملائکه» هم معروف است.
پرسش:
پاسخ: اینها یک مجموعه بودند از هم جدا کرد الآن سخن از تولید ستاره‌هاست می‌گویند فلان کُره از فلان کره جدا شده است قبلاً مجموعاً رتق بودند بسته بودند بعد باز شدند.
پرسش: کنایه از خلقت است؟
پاسخ: نه, کنایه نیست تصریح است رتق یعنی رتق, فتق یعنی فتق, هر دو بعد از خلقت هستند.
تبیین شاگرد انبایی انسان کامل بودن فرشتگان مدبّر امور
﴿جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ﴾ فرشته‌ها مدبّرات الهی هستند و شاگردان انسان کامل هستند.
الف: اداره جهان خلقت با اسمای الهی
در دعاها هست بسیاری از این ادعیه، تفسیر آیات قرآن کریم است در برخی از دعاها آمده است خدایا تو را به اسمی قسم می‌دهیم که با آن اسم فلان کار را کردی پس خدای سبحان با اسمای الهی جهان را اداره می‌کند و اسمای الهی جهان را پر کرده است «و بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء».[17]
ب: انسان کامل ـ اهل بیت(علیهم السلام) ـ مظهر اسم اعظم الهی
این الفاظی که ما می‌گوییم اینها اسمای اسمای اسما هستند این الفاظ اسما هستند برای مفاهیم, آن مفاهیم اسما هستند برای آن حقایق, آن حقایق مظاهری دارند به نام انسان کامل که ائمه فرمودند: «نحن الأسماء الحسنی»[18] پس اینها اسم الاسم الاسم هستند با این لفظ, مشکل حل نمی‌شود با آن مفهومِ این لفظ هم مشکل حل نمی‌شود آن حقایقی که این مفاهیم از آن حقایق کارساز هستند آنها اسم اعظم هستند با آنها مشکل حل می‌شود و کسانی که مظهر اسم اعظم هستند مثل اهل بیت(علیهم السلام) با آنها کار حل می‌شود آنها در مرحله چهارم هستند اسمای الهی مرحله سوم است مفاهیم مرحله دوم است و الفاظی که ما به آن ملفوظ هستیم و دلمان می‌خواهد با گفتن این لفظ مشکلمان حل بشود مرحله اول است آنکه «بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء» آن حقایق خارجیه است نه مفاهیم ذهنیه.
ج: تعلیم اسما بر انسان کامل در هر عصر
این اسما را ذات اقدس الهی به حضرت آدم که انسان کامل است یاد داد این را هم مستحضرید که این «قضیة فی واقعة» نیست که قصه ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾[19] تمام شده باشد این حقیقتی است که ذات اقدس الهی تنها شاگرد بلاواسطه‌اش انسان کامل است و حقایق عالم را به انسان کامل یاد داد امروز شاگرد بلاواسطه ذات اقدس الهی وجود مبارک ولیّ عصر است که ذات اقدس الهی حقایق عالَم را به انسان کامل یاد می‌دهد.
د: فرشتگان شاگردان انبایی انسان کامل در اداره امور
بعد به انسان کامل می‌فرماید: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[20] نه «عَلَّمْهُمْ» فرشته‌ها در حدّ اِنباء (نه تعلیم), شاگردان انسان کامل هستند آن وقت این فرشته‌ها که در حدّ اِنباء شاگردان انسان کامل هستند دارند جهان را به اذن خدا اداره می‌کنند حالا اگر در بعضی از نصوص آمده است که «فسبّحنا فسبّحت شیعتنا فسبّحت الملائکة لتسبیحنا و قدّسنا فقدّست شیعتنا فقدّست الملائکة لتقدیسنا»[21] بر اساس همین معیارها خواهد بود خب این ملائکه دارند عالم را تدبیر می‌کنند.
توصیف فرشتگان به اوصاف گوناگون و بعض مصادیق آن
خدای سبحان اینها را با شئون گوناگون موصوف کرد با قوای گوناگون موصوف کرد با جناح‌ها, با بال‌های گوناگون اینها را موصوف کرد و مقتدر کرد که بتوانند جهان را به اذن خدای سبحان اداره کنند البته بالی که فرشته دارد نظیر بال کبوتر و مرغان خانگی نیست برای اینکه همین فرشته‌ها آمدند در قلب پیغمبر.
بررسی تجسّم یا تمثل بودن توصیف فرشتگان به اجنحه ـ بال ـ
آیا از باب تمثّل است یا غیر تمثّل، آنچه درباره حضرت مریم(سلام الله علیها) آمده است که ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾[22] آیا واقعاً تمثّل است آنچه را انسان می‌بیند یا تجسّم است به جسمیّت در می‌آید بحث خاصّ خودش را دارد ولی به هر تقدیر اینها وارد قلب پیغمبر شدند این فرشته‌هایی که وحی را آوردند وارد حریم قلب وجود مبارک پیغمبر شدند ﴿جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً﴾ اینها ﴿أُوْلِی أَجْنِحَةٍ﴾ دارای بال‌ها هستند بعضی دارای دو بال‌اند بعضی دارای سه بال‌اند بعضی دارای چهار بال‌اند یعنی دوتا دوتا, سه‌تا سه‌تا, چهارتا چهارتا ﴿یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ﴾ همان‌طوری که پا برای بعضی‌ها دوتاست بعضی بیشتر بعضی چهارتا, بعضی هزارپا هستند به اصطلاح یعنی دارای پاهای فراوان هستند جناح هم همین‌طور است ﴿جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی﴾ یعنی دو به دو ﴿وَثُلاَثَ﴾ یعنی سه به سه ﴿وَرُبَاعَ﴾ یعنی چهار به چهار.
نفی عبودیت فرشتگان با انحصار ِ قدرت آنها به اراده الهی
﴿یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ﴾ چطور؟ برای اینکه ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ﴾ عده‌ای ملائکه را متأسفانه در جاهلیت می‌پرستیدند خدای سبحان درباره آنها می‌فرماید آنها هم بندگان ما هستند آنها هم کمترین تخطّی بکنند گرفتار قهر الهی هستند آنها هم مثل شما عابدند نه اینکه صلاحیت معبودیّت داشته باشند ﴿یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ﴾ چون ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ﴾.
ذوقی بودن تبیین تفاوت جناح مَلَک با بال پرندگان
حالا این قدرت الهی برای همه جوانب است برخی‌ها گفتند فرق جناح مَلک با جناح طائر این است که طائر بال پیدا کرده تا پرواز کند مَلک بال پیدا کرده تا فرود بیاید آن برای فراز می‌خواهد این برای فرود; پرنده‌ها برای پایین آمدن لازم نیست بال بزنند چون همان جِرم طبیعی‌شان, جسم طبیعی‌شان همین که میل به زمین پیدا کردند دیگر نیازی به بال زدن ندارند اگر بخواهند بالا بروند نیاز به بال دارند اما فرشته‌ها چون بر خلاف طبع اوّلیه حیات آنهاست اگر بخواهند به زمین بیایند بال می‌خواهند البته این یک ذوق است این باید اثبات بشود یا با دلیل نقلی یا با دلیل عقلی, ولی تفطّنی است که برخی از اهل تفسیر به این سَمت هم گرایش پیدا کردند.
فرشتگان مأموران رحمت الهی نه عذاب او
بعد فرمود اینها مأموران رحمت الهی هستند ما به هیچ کسی عذاب نمی‌فرستیم قهر نمی‌فرستیم ضلالت نمی‌فرستیم درست است که در مواردی گفتیم یک عده را عذاب می‌کنیم یک عده را رحمت می‌دهیم, یک عده را گمراه می‌کنیم یک عده را هدایت می‌کنیم ولی در همه موارد, همه برکات با فتح رحمت است که از طرف خداست ولی وقتی صلاح نبود دیدیم او رحمت را هدر داد و از آن استفاده نکرد این درِ رحمت را به روی او باز نمی‌کنیم همین! خب اگر لطف الهی به موجودی نرسد او بالأخره نه آن قدرت را دارد که معارف را درک کند نه آن قدرت را دارد که خودبه‌خود به حقیقت و سعادت برسد قهراً گرفتار ضلالت و گمراهی می‌شود این اصل جامعی است که بر بسیاری از آیات قرآن حکیم حاکم است.
لزوم تفسیر بال فرشتگان با نگاه مثالی، ملکوتی و ...
پرسش: این ملائکه که مجرّد هستند چه ربطی به بال دارند؟
پاسخ: بله بالِشان هم مجرّد است ما رؤیاهایی که داریم همین‌طور است بال یعنی قوّه, خدای سبحان چندین قوّه به اینها عطا کرده است, تعبیر قرآن کریم درباره فرشته‌ای که برای حضرت مریم آمده است تمثّل است ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾.
پرسش: یعنی واقعاً اینها بال ندارند؟
پاسخ: چرا, واقعاً بال دارند منتها بالِ مثالی قوی‌تر از بال مادی است ما در محدوده طبیعت که زندگی می‌کنیم نباید هستی را در محدوده طبیعت خلاصه کنیم بالاتر, قوی‌تر, برتر, بهتر از عالم طبیعت, عالم مثال است قوی‌تر و بالاتر از عالم مثال, عالم عقل است همه اینها موجودند هر جایی که این کلمه به کار رفت مناسب با همان موطن است مثل آمدن مثل رفتن, وقتی گفتیم ﴿جَاءَ رَبُّکَ﴾[23] این معنی حقیقی است معنی مجازی نیست منتها ما ﴿جَاءَ﴾ را نباید به «جاء»ی زمینی معنا کنیم آمدن, رفتن, گفتن, این همه حرف‌هایی که بین ذات اقدس الهی و انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) در معراج‌ها, غیر معراج‌ها مطرح شد آهنگ که نبود, لفظ که نبود, صوت که نبود ولی حقیقت کلام بود, حقیقت قول بود این ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾[24] را ذات اقدس الهی فرمود, اینجا اگر کسی بخواهد بگوید یک زبان می‌خواهد, یک دهن می‌خواهد, یک گفتن می‌خواهد, همین ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ را آنجا فرمود بدون زبان, بدون دهن, بدون موج, بدون آهنگ این‌طور نیست که ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ اینجا آمده باشد این ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ آنجا هم بوده که فرمود: ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾[25] هر جایی این کلمه معنای خاصّ خودش را دارد اگر هر جایی این کلمه معنای خاصّ خودش را دارد بال هم بال مادی داریم بال ملکوتی داریم بال جبروتی داریم بال بالاتر از اینها هم خواهیم داشت.
تمثیلی بودن تعداد بال برای فرشتگان
پرسش: استاد! فرق مثنی و ثلاث و رباع چیست؟
پاسخ: مثنی یعنی دو به دو, ثلاث یعنی سه به سه, رباع یعنی چهار به چهار, بعضی‌ها یک بال طرف راست, یک بال طرف چپ دارند همین مرغ‌های معمولی هستند بعضی دو بال طرف راست دارند دو بال طرف چپ, بعضی سه بال طرف راست دارند سه بال طرف چپ, بعضی چهار بال طرف راست دارند چهار بال طرف چپ, وجود مبارک حضرت فرمود: «ستمائة» ششصد بال برای جبرئیل(سلام الله علیه) بود که وجود مبارک پیغمبر مبهوت شد نه بیهوش, بنابراین این حالت‌ها هستند که ﴿یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ﴾.
واقعیت خارجی داشتن بال فرشتگان در مثال منفصل
پرسش: این در ذهن پیامبر بود یا واقعیت؟
پاسخ: واقعیت خارجی بود بالاتر از ذهن که مفهوم دارد.
پرسش: مسموع مگه نیست در ذهن است دیگر؟
پاسخ: نه, مفهوم در ذهن است اما آن حقیقت خارجی در مثال منفصل است مثل اینکه وجود مبارک حضرت ابراهیم گفت: ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾[26] این مفهوم نبود (یک) مثال متّصل نبود که بشود اضغاثُ احلام (دو) مثال منفصل بود (سه) واقعیت خارجی است آدم واقعیت خارجی را می‌بیند در عالم طبیعت واقعیت خارجی یک درخت خارجی است آدم با چشم مادی می‌بیند, وقتی چشم را بست وارد عالم ملکوت شد واقعیت ملکوت را با ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ می‌بیند اگر آن نباشد در درون خودش ببیند می‌شود اضغاثُ احلام.
پرسش: تمثّل همان واقعیت خارجی است؟
پاسخ: بله دیگر, تمثّل مثال منفصل است, اگر مثال متصل باشد که در درون خودش باشد که اصغاثُ احلام است مثل خواب‌هایی که انسان عادی می‌بیند آنچه در روز انجام داد همان‌ها شب برایش متمثّل می‌شود این می‌شود مثال متّصل دیگر تعبیر هم ندارد چون برخاسته از خواسته‌های خود اوست اما در جریان ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ حضرت واقعیت را دید همان عالم مثال را دید, همان قضا و قدر الهی را دید و معصومانه به جِدّ گفت: ﴿إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ﴾ لذا خدای سبحان فرمود درست گفتی, همانچه دیدی عمل کردی.
امکان ظهور فرشتگان به صورت‌های گوناگون بدون ماده خارجی
پرسش: تمثل جبرئیل فقط برای شخص راوی است.
پاسخ: هر صورتی که بخواهند به اذن خدا برمی‌آیند گاهی به صورت دحیه کلبی در می‌آیند گاهی به صورت دیگر, آنجایی که برای حضرت مریم بود اگر کسی نزد حضرت مریم ایستاده بود که نمی‌دید, اگر یک چشم ظاهری باشد ماده خارجی باشد مرئی خارجی باشد اگر کسی نزد حضرت مریم ایستاده بود باید می‌دید در حالی که نمی‌دید, این فرشته‌ای که برای وجود مبارک پیغمبر می‌آمد اگر حضرت اجازه نمی‌داد یا تصرّف نمی‌کرد هیچ کس نمی‌دید گاهی به صورت دحیه کلبی در می‌آمد که حضرت به بعضی‌ها نشان می‌داد.[27]
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سوره فاتحةالکتاب, آیه 2.
[2] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص411.
[3] . تفسیر القرآن العظیم (ابن‌ابی‌حاتم), ج10, ص3170.
[4] . الکشاف, ج3, ص595; جامع‌البیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص101.
[5] . سوره انبیاء, آیه 27.
[6] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص610.
[7] . سوره تحریم, آیه 6.
[8] . الصحیفة السجادیة, دعای 3; «وَ مُشَیِّعِی الثَّلْجِ وَ الْبَرَدِ وَ الْهَابِطِینَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ»
[9] . سوره اسراء, آیه 105.
[10] . سوره شعراء, آیات 193 و 194.
[11] . الکافی, ج2, ص622.
[12] . مصباح المتهجّد, ص827.
[13] . سوره انعام, آیه 61.
[14] . سوره سجده, آیه 11.
[15] . سوره زمر, آیه 42.
[16] . سوره بقره, آیه 102.
[17] . البلد الأمین, ص188.
[18] . بحارالأنوار, ج25, ص5 و ج27, ص38.
[19] . سوره بقره, آیه 31.
[20] . سوره بقره, آیه 33.
[21] . جامع‌الأخبار, ص9.
[22] . سوره مریم, آیه 17.
[23] . سوره فجر, آیه 22.
[24] . سوره هود, آیه 114.
[25] . سوره نمل, آیه 6.
[26] . سوره صافات, آیه 102.
[27] . ر.ک: الکافی، ج 2، ص 587.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:50

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    نظریه انفجار بزرگ می‌گوید همه هستی از یک نقطه با یک انفجار بزرگ شکافته شده است که معنی آسمانها می‌توان همه کیهان باشد. به نظر حقیر این معنی به آیه نزدیکتر است اگر نظریه صحیح باشد.

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی