display result search
منو
تفسیر آیات 18 تا 21 سوره سبأ

تفسیر آیات 18 تا 21 سوره سبأ

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 91 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 18 تا 21 سوره سبأ"
- مکّی بودن سوره سبأ و عناصر محوری آن؛
- سنّت الهی در عطابخشی نعمتها؛
- چگونگی کفران نعمتهای الهی توسط قوم سبأ؛
- نتیجه کفران نعمتها در قوم سبأ.



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُری ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَأَیَّاماً آمِنِینَ (18) فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (19) وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ (20) وَمَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ وَربُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَفِیظٌ (21)﴾

مکّی بودن سوره سبأ و عناصر محوری آن
در سال گذشته سوره مبارکه «سبأ» که مطرح شد تا آیه هفده بحث شد امسال به لطف الهی از آیه هجده شروع می‌شود سوره مبارکه «سبأ» که 54 آیه دارد در مکه نازل شد مستحضرید سوَری که در مکه نازل شده عناصر محوری آن, اصول دین است و خطوط کلی اخلاق و فقه است مسائل جزئی فقه, مسئله حج, مسئله جهاد, مسئله صوم و سایر مسائل مربوط به فروع جزئی فقه در مدینه نازل شد لذا در سوَر مکّی از اصول دین و از قصص انبیا و از خطوط کلی فقه و حقوق سخن به میان میآید در این سوره مبارکه هم که اوّلش با حمد الهی شروع شد تا آیه هفده بحث شد بخشی از اصول دین مطرح بود و جریان حضرت داوود و سلیمان(سلام الله علیهما) مطرح بود و جریان سبأ که برای یمن است.

سنّت الهی در عطابخشی نعمتها
در جریان سبأ یمن فرمود منطقه‌ای بود ما از هر نظر اینها را مرفّه کردیم نعمت‌های فراوان دادیم سنّت الهی هم بر این است که نعمتی را که به یک قوم داد هرگز از آنها نمی‌گیرد مگر اینکه آنها مسیر دریافت نعمت را تغییر بدهند ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾[1] هست, ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[2] هست این دو آیه آن سنّت عمومی خدا را نشان می‌دهد که لطف خدا ابتدایی است ولی قهر خدا ابتدایی نیست از این جهت مِهر او بیش از قهر اوست و پیش از قهر اوست روشن می‌شود هرگز خدا ابتدائاً کسی را گرفتار نمی‌کند تمام نعمت‌ها را طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه که فرمود منت‌های تو ابتدایی است[3] بدون استحقاق اشخاص عطا می‌کند و هرگز نعمتی را که به ملّتی داد از آنها نمی‌گیرد مگر اینکه آنها کفران نعمت کنند و نعمت را پس بزنند.
انواع نعمتهای عطا شده به قوم سبأ
فرمود ما به منطقه سبأ یمن نعمت‌های فراوانی دادیم این نعمت‌های آن منطقه دو بخش شد یک منطقه درون‌مرزی, یک منطقه برون‌مرزی; منطقه‌ درون‌مرزی را شرح داد فرمود: ﴿فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمالٍ﴾[4] وارد منطقه سبأ می‌شدید دست راست‌تان, دست چپ‌تان, طرف شمال و طرف یمین سرسبز بود باغ‌های خرم داشت باغ‌های پرمیوه داشت هم کشاورزی‌شان هم باغداری‌شان تأمین بود این برای برکت‌های درون‌مرزی بعد فرمود: ﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ﴾[5] که بحثش در سال گذشته بازگو شد اما در آیه هجده درباره نعمت‌های برون‌مرزی است فرمود این منطقه سبأ که در یمن واقع شد یمن چه یمن شمالی و یمن جنوبی این قسمت در جنوب منطقه شامات است از یمن که به طرف شمال حرکت می‌کنید به منطقه شامات می‌رسید فرمود فاصله سبأ که در یمن بود تا منطقه شامات این دو طرفش یا یک طرفش منطقه‌های سرسبز و آباد، متّصل و نزدیک هم فراوان بود اینها می‌خواستند به طرف شامات حرکت کنند هیچ مشکلی نداشتند بین سبأ یمن تا محدوده شامات ﴿قُری ظَاهِرَةً﴾ قریه‌هایی بود ظاهر هم برای عابر، ظاهر بود; یعنی کسی که از مسیر رسمی عبور می‌کرد این قریه‌ها در دسترس بود نزدیک بود و می‌دیدند و ممکن بود به آسانی وارد آن قریه بشوند هم خود این قُراء برای یکدیگر ظاهر بودند فاصله‌شان زیاد نبود کسی می‌خواست از قریه‌ای به قریه دیگر سفر کند نیازی به زاد و راحله نداشت به آسانی حرکت می‌کرد. دو نعمت مهم را که ذات اقدس الهی به مردم مکه داده بود به اینها هم عطا کرد درباره مردم مکه فرمود ما به برکت کعبه، این دو نعمت را به مردم مکه دادیم که ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾[6] با اینکه خودش نه جای کشاورزی است نه جای دامداری است اما تمام نعمت در طول سال در سرزمین مکه فراوان و فراهم است هم امنیت هست هم رزق فراوان. بعضی از شهرها و منطقه‌ها هستند که در اثر داشتن هوای مناسب, آب فراوان, سرزمین حاصلخیز نعمت‌های خودکفا دارند اما آنجا یک سرزمین ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ است با اینکه ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ است که بدتر از «لم یزرع» و بدتر از موات است چون زمین اگر دایر نبود بایر است بدتر از بایر, موات است بدتر از موات, «لم یزرع» است بدتر از «لم یزرع», «غیر ذی ذرع» است که هیچ وقت قابل کِشت نیست مکه سنگلاخی بیش نبود بیان نورانی حضرت ابراهیم خلیل این بود که ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾,[7] ﴿غَیْرِ ذِی زَرْعٍ﴾ غیر از «لم یزرع» است و غیر از موات است و غیر از بایر است یعنی اصلاً قابل کشت و زرع نیست. مردم چنین سرزمینی را ذات اقدس الهی ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ هم امنیتشان را تأمین کرد که خیلی‌ها در اثر بیکاری ممکن بود دست به غارتگری بزنند ولی مکه امن بود خیلی‌ها ممکن بود در اثر بیکاری و نداری دست به سرقت بزنند ولی مکه امن بود هم نعمت‌های الهی در آن سرزمین فراوان بود هم امنیت که ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ در اینجا هم فرمود ما هم همین کار را کردیم سرزمینی به شما دادیم که نعمت‌های فراوانی دارد ﴿کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾[8] بخواهید مسافرت کنید فاصله یمن تا شام که فاصله کمی هم نیست تمام این منطقه, قریه‌هایی است آباد (یک) نزدیک هم (دو) نزدیک به جاده (سه) شما هم می‌توانید این فاصله‌ها را به آسانی با امنیت طی کنید (چهار) احتیاجی به زاد و راحله هم ندارید (پنج) اینها را ما به شما دادیم.
چگونگی تأمین نیازهای امنیتی و اقتصادی قوم سبأ
﴿وَجَعَلْنَا﴾ بین همین اهل سبأ, سبأ که نام شخصی بود و مردم منطقه به نام نیایشان مردم سبأ نامیده می‌شدند فرمود بین مردم منطقه سبأ که نامگذاری این سبأ به مناسبت نیای این جمعیت بود ﴿وَبَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا﴾ که منظور سرزمین شامات است بین یمن و شام ﴿قُری ظَاهِرَةً﴾ این شام را ذات اقدس الهی در جریان اسراء و معراج هم فرمود: ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ﴾[9] آن ﴿بَارَکْنَا حَوْلَهُ﴾ مربوط به سرزمین شامات و فلسطین است. فرمود: ﴿وَبَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُری ظَاهِرَةً﴾ هم برای عابر و مسافر ظاهر است خیلی دور نیست هم خود این قریه‌ها برای یکدیگر ظاهرند و نیازی به زاد و راحله نیست ﴿وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ﴾ فاصله بین این قریهها را هم منظم کردیم نظیر آنچه به وجود مبارک داوود دستور داد فرمود: ﴿قَدِّرْ فِی السَّرْدِ﴾[10] این زِرهی که می‌بافی این روزنه‌هایش این سوراخ‌هایش منظم باشد یکی بزرگ یکی کوچک نباشد تقدیر سَرد عبارت از همین است اینجا هم تقدیر قُرا عبارت از همین‌هاست این چنین نیست که فاصله یکی کم باشد یکی زیاد باشد, فاصله‌ها کم بود همه‌اش یکسان بود یک مسافر به آسانی از قریه‌ای به قریه دیگر حرکت می‌کرد بدون اینکه به زاد و راحله احتیاج داشته باشد ﴿وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ﴾. در ذیل این آیه, روایتی هست که بر رسل(علیهم السلام) تطبیق شده است که رابط بین ذات اقدس الهی و جامعه بشری‌اند و بر علما که رابط بین اهل بیت(علیهم السلام) و توده مردم، علما هستند[11] که اینها قریه‌هایی هستند که بین آن منبع اصلی و توده مردم‌اند البته این تطبیق آیه است و نه تفسیر مفهومی. ﴿وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا﴾ یعنی سرزمین شامات ﴿قُری ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ﴾ یعنی حرکت و سیر بین این قُراء تقدیرشده است هر کدام به قدر معیّن هندسی‌شده است نظیر آن تقدیر روزنه‌ها و سوراخ‌های زره که هر کدامشان منظم است ﴿وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ﴾ بعد به اینها گفتیم ﴿سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ﴾ (یک) ﴿وَأَیَّاماً﴾ (دو) بخواهید شب مسافرت کنید در امنیت هستید بخواهید روز مسافرت کنید در امنیت هستید بخواهید سفر درازمدت داشته باشید که بعضی از شب‌ها و بعضی از روزها را در راه باشید در امنیت هستید بخواهید از یمن تا قریه‌های مجاور بروید که سیر یک روزه است در امنیت هستید, بخواهید این فاصله را شبانه طی کنید در امنیت هستید بخواهید از یمن تا شام که فاصله زیاد است چند شبانه‌روز در راه باشید در امنیت هستید ﴿سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ﴾ (یک) ﴿وَأَیَّاماً﴾ (دو) ﴿لَیَالِیَ وَأَیَّاماً﴾ (سه) در هر سه مقطع ﴿آمِنِینَ﴾ هستید شما در کمال امنیت هستید بنابراین هم نعمت اقتصادی‌تان تأمین است برای اینکه ﴿کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا﴾ که مربوط به درون‌مرزی است هم اینجا قریه‌هایی است که ظاهر است و امنیت است این هم برون‌مرزی است هم امنیت هم اقتصاد.
چگونگی کفران نعمتهای الهی توسط قوم سبأ
آن‌گاه اینها عملاً این نعمت را کفران کردند همان‌طوری که درباره قوم بنی‌اسرائیل فرمود ما به اینها مَنّ و سلوا دادیم اینها از ما پیاز و سیر خواستند که خدای سبحان فرمود: ﴿أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا﴾[12] موسای کلیم به اینها فرمود شما آن منّ و سلوا را به سیر و پیاز تبدیل کردید خیلی‌ها هم هستند که همین‌طور است آن نعمت‌های معنوی و نعمت‌های الهی را به نعمت‌های مادی تبدیل می‌کنند که در حقیقت کفران نعمت است. فرمود ما نعمت‌ها را به این منطقه سبأ و اهل سبأ دادیم اینها گفتند که بین ما با آن منطقهای که می‌خواهیم برویم فاصله زیاد باشد که سوار راحله بشویم حالا این را قولاً گفتند یا کاری کردند که استحقاق این را داشته باشند خب اگر این قریه‌های مجاور ویران بشود به فاصله‌های طولانی قریه‌ای پیدا بشود اینها ناچارند با زاد و راحله بروند اینکه گفتند: ﴿رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا﴾ یعنی عملاً حرفی زدند که این قریه‌ها ویران شده وقتی ویران شده فاصله بین اینها تا شامات طولانی می‌شود اینها با زاد و راحله باید حرکت کنند این منطقه‌ها ویران شده الآن هم شما می‌بینید به صورت یک کویر خشک در آمده یعنی از یمن چه یمن شمالی چه یمن جنوبی که اینها همه‌شان در جنوب شامات هستند در یک خط نیستند مقداری یمن در جنوب شرقی فاصله زیاد دارد در جنوب شرقی شامات قرار دارد در یک خط نیست بخشی وسیعی از آن در یک خط است اینها باید بیایند مکه بعد بیایند مدینه بعد بیایند شامات برسند.
نتیجه کفران نعمتها در قوم سبأ
فرمود اینها عملاً از ما خواستند این فاصله‌ها زیاد باشد ﴿وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ﴾ درست است که معصیت کردند نعمت‌های الهی را کفران کردند آن نعمت توحید و وحی و نبوّت را کنار گذاشتند اما اینها در حقیقت به خودشان ستم کردند مستحضرید که اگر کسی به مقصد نرسد به خودش ستم کرده است نه به ذات اقدس الهی خدای سبحان که غنیّ محض است و قدیر صِرف هرگز به چیزی نیازمند نیست (یک) و کسی توان آن را ندارد که به ذات اقدس الهی آسیب برساند (دو) اگر به دین الهی آسیب رساند در حقیقت به خودش آسیب رساند چون «أعدیٰ عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»[13] به خودش آسیب رسانده فرمود: ﴿وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ﴾ به خودشان ستم کردند چون این‌چنین شد ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾ ما کلّ اینها را برداشتیم از بین بردیم اینها را گذاشتیم در تاریخ، الآن فقط اسم‌شان را شما در کتاب‌های تاریخ می‌بینید می‌گویید روزی در این مملکت ساسانیان بودند, سامانیان بودند, سلجوقیان بودند, همین! تا کسی به کتاب تاریخ مراجعه نکند لابه‌لای کتاب تاریخ را نبیند دیگر نمی‌فهمد سبأای بود و مردمی در آن منطقه بودند و امکاناتی داشتند و بعد ویران شدند فرمود ما اینها را حدیث قرار دادیم روزی این مملکت, روزی فاصله بین یمن و شامات آباد بوده است این یک حدیث است یک تاریخ است هیچ خبری در خارج از اینها نیست ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾ اُحدوثه قرار دادیم همین, هیچ اثری از اینها در خارج نیست. در بخش‌های دیگر فرمود اینها با اینکه ریشه‌دار بودند ما طرزی ریشه اینها را کَندیم که ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾[14] این ﴿لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾ که بحثش قبلاً گذشت این است که یک وقت است که یک چنار کهنی را انسان ریشه‌کن می‌کند خب مدت‌ها جایش خالی است شاید چند سال طول بکشد تا این جا پر بشود همین یک چنار کهنسالی را از جایی بِکَنند معلوم می‌شود اینجا درختی بود کَنده شد اما اگر شما یک علف یک سانتی را که در کنار یک جوی روئیده می‌شود این را بکنید این اصلاً معلوم نیست فرمود ما طوری ریشه ساسانی و سامانی و سلجوقی و اینها را کَندیم که گویا اصلاً دیروز اینجا کسی نبود ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾ غَنِیَ بالمکان, یَغنی بالمکان یعنی اینجا غنوده بود خب حالا شما یک علف یک سانتی را بِکَنید فردا عابری بخواهد رد بشود خب جایش معلوم نیست چون ریشه‌ای نداشت اینها که ریشه‌دار کهنسال بودند طرزی ما اینها را ریشه‌کن کردیم که گویا اصلاً دیروز اینجا نبودند ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾ خب این ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾ یعنی اینها اثر خارجی ندارند فقط اسمشان در کتاب‌های تاریخ مانده ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾ پس اثر خارجی ندارند چون ما اینها را ریشه‌کن کردیم آن‌طوری که یک علف یک سانتی را ریشه‌کن می‌کنند نه آن‌طوری که یک چنار را ریشه‌کن می‌کنند چون در خارج اثری نیست اگر کسی بخواهد از اینها باخبر بشود باید به کتاب تاریخ مراجعه کند ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾ خب اینها کجا رفتند؟ این مَثلی است معروف در کتاب‌های ادبی ما که می‌گوییم «تفرّقوا أیادی سبأ»[15] همین است فرمود مردم یمن این منطقه سبأ که ویران شدند بخشی به تهامه آمدند که تهامه همان اطراف مکه است بعضی‌ها به یثرت آمدند یعنی مدینه, بعضی به شام رفتند بعضی به عمّان رفتند این جمعیت پرنشاط متمکّن آن‌چنان متفرّق شدند که اثری از اینها نیست «تفرقوا ایادی سبا» که مَثل شده است یک مَثل تاریخی است فرمود ما به همه اینها نعمت دادیم نعمت‌های درون‌مرزی دادیم نعمت‌های برون‌مرزی دادیم همان‌طوری که بنی‌اسرائیل مَنّ و سلوا را به پیاز و سیر تبدیل کردند اینها هم نزدیک‌ها را به دور تبدیل کردند, نعمت‌های الهی را کفران کردند ﴿ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ﴾ تَمزیق یعنی تفریق; اینها را جدا کردیم طوری که اثری از اینها دیگر در منطقه سبا نیست.
حفظ نعمتهای الهی با صبر در امتحانات و شکر در نعمتها
فرمود این کار را ما کردیم ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ﴾ هر کسی در برابر امتحان‌های الهی صابر باشد (یک) در پیشگاه نعمت‌های خدا شاکر باشد (دو) گرفتار مسئله منطقه سبأ نخواهد شد (سه) هم نعمت‌های درون‌مرزی‌اش محفوظ است هم نعمت‌های برون‌مرزی‌اش محفوظ است. فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ﴾.
قانون کلّی در کفران نعمتها و نقش شیطان در آن
حالا این قضیة فی واقعة داستانی است مربوط به یمن یا نه, یک اصل کلی است فرمود یک اصل کلی است اختصاصی به یمن و غیر یمن ندارد آن اصل کلی این است که شیطان در این جهان نقشی دارد و آن دعوت کردن و وسوسه کردن است کار حرامی است که او دارد می‌کند ولی اختیار را از هیچ کسی سلب نمی‌کند اینکه شیطان وسوسه می‌کند معصیت است خلاف شرع است مثل اینکه کسی مرکز فساد دایر می‌کند خب کسی که مرکز فساد دایر می‌کند هیچ جوانی را مجبور نمی‌کند ولی زمینه گناه را فراهم می‌کند این وسوسه کردن, تبلیغ گناه کردن, ترویج گناه کردن این معصیت است شیطان هم همین کار را می‌کند اما کسی را مجبور نمی‌کند کارش در همین حد است فرمود آنچه دامنگیر مردم سبأ شد همان است که دامنگیر مردم منطقه دیگر هم می‌شود اصل کلی این است که شیطان عده‌ای را تبلیغ می‌کند به طرف گناه, برخی‌ها می‌پذیرند برخی‌ها نمی‌پذیرند. شیطان گفت من اینها را اغوا می‌کنم اینکه می‌گویند دشمن قسم‌خورده منظورش شیطان است شیطان سوگند یاد کرد گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾[16] این دشمنی است که سوگند یاد کرده است عرض کرد خدایا! به عزّت تو قسم من اینها را گمراه می‌کنم گمراهی‌اش هم در حدّ وسوسه است وسوسه کردن، او را به جهنم می‌برد چون معصیت کرده تشویق کرد و وسیله گناه را فراهم کرد اما بار تبهکاران را کم نمی‌کند لذا در سوره مبارکه «ابراهیم»(سلام الله علیه) که قبلاً گذشت فرمود وقتی در صحنه قیامت که یوم الاحتجاج است طرفین، حجّت اقامه می‌کنند شیطان می‌گوید من دعوت‌نامه نوشتم خب می‌خواستید نیایید عقل و فطرت از درون، شما را به حق دعوت کرده است انبیا و اولیا(علیهم السلام) از بیرون شما را به حق دعوت کردند, آنها که بزرگ و مقدس‌تر و محترم‌تر بودند آنها که معصوم بودند آنها که بیشتر بودند خب می‌خواستی حرف آنها را گوش بدهی چرا حرف مرا گوش دادی می‌خواستی نیایی همین حرفی که در سوره مبارکه «ابراهیم» آیه 22 مطرح است همان حرف در سوره مبارکه «سبأ» هم طرح می‌شود در آیه 22 سوره مبارکه «ابراهیم» این است که ﴿وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ﴾ به تبهکاران می‌گوید ﴿إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ﴾ (یک) ﴿وَوَعَدتُّکُمْ﴾ (دو) من وعده دادم خدا هم وعده داد من خُلف وعده کردم من به شما وعده دادم که اگر اینجا بیایید تمدّن هست, مدنیّت هست, آزادی هست, دروغ گفتم, ذات اقدس الهی به شما وعده داد و درست گفت, خدا وعده داد ﴿إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ﴾ من وعده‌ دروغی دادم خدا وعده راست داد خب می‌خواستید آنجا بروید ﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ﴾ من که مسلّط نبودم من یک مرکز فساد باز کردم همین! خودم گناه کردم گناه هست باید جهنم بروم خب درست است اما من شما را مجبور نکردم, همین! ﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ﴾ من هیچ سلطنتی نداشتم این به استثنای منقطع شبیه‌تر است همین استثنای منقطع یا شبیه استثنای منقطع در محلّ بحث سوره مبارکه «سبأ» هم هست سلطنت من فقط به این بود که برای شما دعوت‌نامه نوشتم همین! خب من یک دعوت‌نامه نوشتم شما سه, چهارتا دعوت‌نامه دریافت کردید از عقل دریافت کردید, از فطرت دریافت کردید, از پیغمبر دریافت کردید, از اهل ‌بیت دریافت کردید, ﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ﴾ همین! ﴿فَاسْتَجَبْتُمْ لِی﴾ شما دعوت مرا اجابت کردید خب می‌خواستید نکنید ﴿فَلاَ تَلُومُونِی﴾ مرا ملامت نکنید ﴿وَلُومُوا أَنفُسَکُم﴾ خودتان را ملامت کنید ـ ﴿لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾[17] همین است ـ ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ﴾ من امروز مشکل شما را حل نمی‌کنم مُصرِخ یعنی کسی که نالهٴ دیگری را شنید به صَریخ و ناله دیگری پاسخ مثبت بدهد می‌گویم از من برنمی‌آید که مشکل شما را حل کنم ﴿وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِیَّ﴾ من هم صریخ و ناله و فریاد دارم شما هم مشکل مرا حل نمی‌کنید ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ این آیه مبسوطاً در سوره مبارکه «ابراهیم» گذشت. همان مضمون اینجا مطرح است.
عدم اختصاص وسوسه شیطان به قوم سبأ و ابتلای اکثر مردم به آن
فرمود در آیه بیست همین سوره «سبأ» ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ﴾ ابلیس گمانش را نسبت به اینها صادق قرار داد «جعله صادقا» گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ گمانش این بود که اکثری مردم به بیراهه بروند هم مبتلا به خطای فکری بشوند هم دچار خطیئه عملی; این گمانش را عملی کرد ﴿صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ﴾ گمانش این بود که مردم یا گرفتار خطای فکری‌اند یا خطیئه عملی; این گمان را با وسوسه به مرحله صِدق رسانده ﴿صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ﴾ گمان کرد که اینها بیراهه می‌روند (یک) این گمان را به مرحله صدق رسانده با وسوسه (دو) این کار را کرد ﴿فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ در هر عصر و مصری این‌طور است این اختصاصی به سبأ و یمن و مردم سبأ ندارد در هر عصری همین‌طور است که آنها که پیروان اهل بیت‌اند کم هستند پیروان شیطان‌اند زیاد هستند.
عدم ارتباط بین تابعیت شیطان با جهنمی شدن انسان
البته این معنایش این نیست که اکثری مردم اهل جهنم‌اند چون یک وقت انسان دنیا را حساب می‌کند دنیا یک مقطع خاص و کوچک و کوتاهی است نسبت به کلّ عالَم, کلّ عالم را که حساب می‌کنیم اکثری اهل رحمت‌اند بالأخره اکثری اینها که گرفتار هستند اکثری اینها که مشرک و ملحد نیستند اکثری گنهکارند اینها یا عندالاحتضار یا در برزخ و قبر یا عند ساهرة القیامه یا در طلیعه جهنم بالأخره با یک مقدار سوخت و سوز پاک می‌شوند منتها حالا سوخت و سوز طوری نیست که ما بگوییم با یک مقدار سوخت و سوز پاک می‌شوند تحمل‌پذیر باشند یک لحظه‌اش قابل تحمل نیست آن بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) این است که شما یک مقدار آتش را در کف دست بگذار هر اندازه که توانستی نگه بداری معصیت بکن[18] خب ما آتش را در کف دست یک لحظه هم نمی‌توانیم تحمل کنیم فرمود به همان اندازه که می‌توانی آتش را در کف دست بگیری به همان اندازه گناه کن یعنی هیچ دیگر, خب اینها که معصیتکارند به دنبال کار حرام می‌روند اینها ـ معاذ الله ـ ملحد که نیستند مشرک و بت‌پرست که نیستند مسلمانِ معصیتکارند این مسلمان معصیت‌کار یا عندالاحتضار گرفتاری می‌بیند یا در قبر و برزخ گرفتاری می‌بیند یا در ساهره قیامت گرفتاری می‌بیند یا ـ معاذ الله ـ وارد جهنم می‌شود و گرفتاری می‌بیند; ولی وقتی شما نسبت به ابد که فکر می‌کنید خب اکثری اهل نجات‌اند این‌طور نیست که یک مسلمان معصیت‌کار، خالد در جهنم باشد نسبت به کلّ عالَم که حساب بکنید «من رحمة بدا و إلی رحمة یؤل»[19]
گر وعده دوزخ است و یا خُلد غم مخور ٭٭٭ بیرون نمی‌برند تو را از دیار دوست[20]
بالأخره سرانجام بهشت است اما آن یک لحظه‌اش هم قابل تحمل نیست.
پرسش: در آیه قرآن هست که برخی‌ها﴿خَالِدِینَ فِیهَا﴾.[21]
پاسخ: خب بله ﴿خَالِدِینَ فِیهَا﴾ نسبت به ملحدین نسبت به مشرکین این درست است اما نسبت به مسلمان فاسق که خالدین نداریم.
پرسش: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ﴾.[22]
پاسخ: آنجا دیگر آدم خلود ندارد خیلی‌ها در جهنم می‌روند و برمی‌گردند اینکه در روایات دارد در شب‌های ماه مبارک رمضان هنگام افطار فلان تعداد از آتش دوزخ آزاد می‌شوند[23] همین است منتها تحملش یک لحظه‌اش سخت است نسبت به کلّ جهان, نسبت به ابد که انسان حساب می‌کند می‌بیند مخلّدین خیلی کم هستند مشرکین چرا, ملحدین چرا, آنها حسابشان چیز دیگر است اما مسلمانی که معصیت کرده بالأخره آن اعتقادی که دارد به قرآ‌ن معتقد است به وحی معتقد است به نبوّت معتقد است به معاد معتقد است این نمی‌گذارد او مخلّد باشد.
فرمود: ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ﴾ ابلیس گمان کرد که اکثری شاکر نیستند ﴿وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ﴾[24] این گمان ابلیس بود (یک) با وسوسه و تبلیغ سوء این گمان را به مرحله صدق رسانده که این گمان واقع شد صادق بود (دو) ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ که گروهی از او اطاعت نکردند.
نفی سلطه و سیطره شیطان نسبت به تبهکاران
بعد می‌فرماید: ﴿وَمَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِن سُلْطَانٍ﴾ این‌چنین نیست که کسی بگوید شیطان مقصّر بود ما مجبور بودیم, جبری در کار نیست چون اگر یک وقت کسی در اثر اضطرار, الجاء, اجبار, خطا, سهو, نسیان دست به خلافی زد که اینها مطابق حدیث رفع[25] اصلاً معصیت نیست اگر کسی سهواً کاری کرد, نسیاناً کاری کرد, غفلتاً کاری کرد, الجائاً کاری کرد, اجباراً کاری کرد, اضطراراً کاری کرد اینها که معصیت نیست حالا حکم وضعی‌اش سر جایش محفوظ است اگر کسی عالماً عامداً خلاف کرد بله این معصیت است خب این عالماً عامداً معنایش این است که اختیار محفوظ است فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِن سُلْطَانٍ﴾ هیچ سلطنتی, سیطره‌ای شیطان نسبت به تبهکاران نداشت و ندارد.
امتحان بودن وسوسههای شیطان و نفی آن با اعتقاد به معاد
همین حد بود که فقط دعوت کرد ما هم می‌خواستیم افراد را امتحان بکنیم, اگر امتحان نباشد که مشخص نمی‌شود درون افراد هم ظاهر نخواهد شد استعدادها هم شکوفا نمی‌شود امتحان از بهترین برکات الهی است ﴿إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ﴾ شکّ در آخرت مثل یقین به عدم آخرت ـ معاذ الله ـ منشأ فساد است درست است که اعتقاد به توحید برکات فراوانی دارد اما سهم محوری اخلاق و حقوق را اعتقاد به قیامت تأمین می‌کند اثر علمیِ اعتقاد به مبدأ فراوان است اما اثر عملیِ اعتقاد به معاد فراوان است به حیثی که «لا یقاس به شیء» انسان اگر معتقد به قیامت باشد اعمالش صالح است اگر ـ معاذ الله ـ معتقد نباشد یا شک داشته باشد خب هر کاری را انجام می‌دهد تنها چیزی که جلوی انسان را می‌گیرد مسئله مسئولیت است اگر خدای ناکرده این مسئله مسئولیت و یوم المعاد به صورت مقطوع‌العدم یا مشکوک الوجود باشد انسان دست به هر کاری می‌زند. فرمود لازم نیست که اینها یقین داشته باشند که قیامتی نیست اگر ـ معاذ الله ـ شکّ در قیامت داشته باشند دست به هر کاری می‌زنند ﴿لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ وَربُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَفِیظٌ﴾ در سوره مبارکه «ص» ملاحظه بفرمایید آیه 26 محور اصلی را فراموشی قیامت می‌داند برای تبهکاران فرمود: ﴿یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ﴾ اینها قضایایی است که به خود حضرت داوود فرمود.
انکار معاد مشکل جوامع انسانی
آن‌وقت یک اصل کلی به عنوان کبرای کلی به این صورت می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ﴾ چرا؟ ﴿بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ﴾ نه «بما کفروا بالله» مشرکین همه‌شان معتقد بودند که خدا هست, مشکل مشرکین حجاز این نبود که اینها خدا را قبول نداشتند می‌گفتند غیر از خدا, بت‌ها هم هست و اساس خطرشان بعد از آن شرک, انکار معاد بود می‌گفتند: ﴿ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ﴾[26] تمام مشکل مردم حجاز این بود الآ‌ن هم مشکل غرب با اینکه مسیح(سلام الله علیه) را قبول دارند خدا را قبول دارند مشکل جدّیشان مسئله معاد است فرمود چون قیامت فراموششان شده خب اگر کسی قیامت ـ معاذ الله ـ یادش برود خودش را رها می‌بیند استدلال این آیه این است که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ﴾ چرا؟ ﴿بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ﴾. «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا»
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سوره رعد، آیه 11.
[2] . سوره انفال، آیه 53.
[3] . الصحیفة السجادیة، دعای 45.
[4] . سوره سبأ، آیه 15.
[5] . سوره سبأ، آیه 16.
[6] . سوره قریش، آیه 4.
[7] . سوره ابراهیم، آیه 37.
[8] . سوره سبأ، آیه 15.
[9] . سوره اسراء، آیه 1.
[10] . سوره سبأ، آیه 11.
[11] . الاحتجاج, ج2, ص327.
[12] . سوره بقره، آیه 61.
[13] . عدة الداعی، ص 314.
[14] . سوره یونس، آیه 24.
[15] . معجم الادباء(یاقوت حموی)، ج 2، ص 797؛ «و مبنی خیام من فریق تفرّقوا ٭٭٭ أیادی سبأ و البین للشمل مغتال».
[16] . سوره ص، آیه 82.
[17] . سوره قیامت، آیه 2.
[18] . ر.ک: مجموعه ورام، ج 2، ص 37.
[19] . مجموعه آثار حکیم صهبا، ص 260.
[20] . میرزا محمود قمی.
[21] . سوره بقره، آیه 162؛ سوره نساء، آیه 169.
[22] . سوره اعراف، آیه 179.
[23] . الامالی(شیخ مفید)، ص 231.
[24] . سوره اعراف، آیه 17.
[25] . التوحید(شیخ صدوق)، ص 353.
[26] . سوره ق، آیه 3.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:06

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی