display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 5 سوره سبأ

تفسیر آیات 1 تا 5 سوره سبأ

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 158 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 5 سوره سبأ"
- فراهم نمودن مقدمات طرح معاد در سورهٴ سبأ؛
- حکیم و خبیر بودن جامع هدفمندی دنیا با معاد؛
- تعلیمی بودن آغاز پنج سورهٴ قرآن با حمد.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (1) یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ (2) وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَی وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماوَاتِ وَلاَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ أَصْغَرُ مِن ذلِکَ وَلاَ أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ (3) لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4) وَالَّذِینَ سَعَوْ فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِن رِّجْزٍ أَلِیمٌ (5)﴾

تبیین مشهود نبودن ذات الهی و محبوب بودن او
چند نکته کوتاهی که مربوط به بحث پایانی سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است این است که گرچه ذات اقدس الهی معبود کسی نیست چون حقیقت, بسیط است و نامتناهی است و تجزیه‌پذیر نیست و قابل شهود نیست اما اسمای حسنای او آیت‌‌ و علامت‌ و آینه‌اند, وجهِ او آیت و آینه است انسان در وجه خدا, خدا را مشاهده می‌کند و او را می‌پرستد و اگر خلقت, ناظر به مقام فعل است و فعل, ممکن است و ممکن است هدف داشته باشد هدفِ فعل همان فاعل است که خود خدای سبحان است پس اگر کار را به خود خدا اسناد بدهیم چون هدف است «هو الآخر»[1] است برتر از او چیزی نیست او کاری را انجام نمی‌دهد که به آن مقصد برسد خودش هم مبدأ است هم منتها هم اول است هم آخر و اگر وجه او کاری را انجام می‌دهد مقصد و مقصودِ وجهِ خدا خود خداست زیرا او مقصود بالذّات و محبوب بالذّات است.
دلیل ادبی در جمع آمدن «انّا» در ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ...﴾
مطلب دیگر آنکه در جریان خلقت گرچه فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾[2] مفرد آورد متکلّم وحده آورد و در اینجا سخن از ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾[3] است اما ﴿إِنَّا﴾ گاهی برای آن است که بفرماید من و ملائکه‌ای که در تحت اختیار من‌اند این کار را انجام دادیم مثل ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾[4] و مانند آن که فرمود: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾[5] یا ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[6] که فرشته‌ها سهمی دارند گاهی فقط برای تفخیم و تعظیم است نظیر آنچه در همین آیه ذکر شده که ﴿إِنَّا﴾ و در جریان سجده فرشته‌ها هم فرمود: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا﴾[7] آنجا دیگر منظور این نیست که ما و ملائکه دستور دادیم بلکه ما که متکلّم مع‌الغیر است فقط برای تفخیم است پس ﴿نَحْنُ﴾ و ﴿إِنَّا﴾ و مانند آن گاهی للتفخیم است گاهی برای آن است که کار با حضور فرشته‌ها انجام می‌گیرد در ﴿إِنَّا عَرَضْنَا﴾ ظاهراً برای تفخیم است فرشته‌ها حضور ندارند.
معنا و مفهوم «حمل» در آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ ... فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا...﴾
مطلب بعدی آن است که گرچه حمل را برخی‌ها نقل کردند که حمل به معنی خیانت است[8] ولی حمل در اینجا به معنای امتثال است نظیر آیه سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» که فرمود: ﴿حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا﴾[9] یعنی احکام الهی بر اینها تحمیل شد بر اینها واجب شد که انجام بدهند ولی اینها انجام ندادند پس حمل به معنای امتثال است و اطاعت ﴿لَمْ یَحْمِلُوهَا﴾ یعنی اطاعت نکردند و امتثال نکردند.
دلیل ذکر نام آسمان و زمین و جبال در کنار انسان
سرّ نام بردن آسمان و جبال و مانند آن برای آن است که به انسان بفهماند اگر شما بخواهید به قدرت‌های ظاهری تکیه کنید این سلسله جبال از شما محکم‌ترند آسمان‌ها از شما محکم‌ترند ﴿ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا﴾[10] اگر به قدرت معنوی بخواهید تکیه کند حق با شماست کاری از انسان ساخته است که از آسمان و زمین ساخته نیست اما آن انسانی که درصدد امتثال حکم خداست و حکم خدا بخشی از آن به مراحل عالیه ولایت است بخشی هم به مراحل میانی و نازله ولایت است که امتثال احکام است و این امور اعتباری را به همراه دارد بنابراین ما آن حقیقتی که بتواند ولیّ‌الله و خلیفةالله را تربیت کند عرضه کردیم هیچ کس نتوانست این بار را بکشد فقط انسان است که این بار را می‌کشد چون خیلی از افراد می‌توانستند این کار را بکنند به نوبه خود خلیفه خدا بشوند ولو در حدّ میانی یا نازل, لکن اکثر مردم راه انحراف را طی کردند مسئله ﴿لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ﴾[11] را ذکر فرمود, که این «لام», «لام» عاقبت است نه «لام» غایت.
انحصاری بودن قدرت اطاعت‌پذیری و عصیان انسان
پرسش:... پاسخ: برای اینکه انسان است که هم می‌تواند عادل باشد هم می‌تواند ظالم باشد, هم می‌تواند عالِم باشد هم می‌تواند جاهل باشد, کوه این‌چنین نیست آسمان این‌چنین نیست زمین این‌چنین نیست ملائکه فقط عادل‌اند فقط عالِم‌اند موجودی که بتواند هم اطاعت کند هم عصیان انسان است البته جن هم هستند اما جن این قدرت را ندارند که بار امانت را بتوانند حمل کنند.
مکّی بودن سورهٴ سبأ و عناصر محوری آن
سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» که در مکه نازل شد مانند سایر سوَر مکّی عناصر محوری آن اصول دین است عقاید و معارف اصلی است البته خطوط کلی اخلاق و حقوق و مانند آن در ضمن آن مطرح است این قدر مشترکی است بین سوَر مکّی.
ضرورت توجه به شأن و جوّ و فضای نزول در تفسیر آیات
منتها برای بررسی تفسیر آیات قرآن کریم همان‌طوری که در اوایل ملاحظه فرمودید ما سه مطلب را باید در نظر داشته باشیم یکی شأن نزول, یکی جوّ نزول, یکی فضای نزول; شأن نزول برای آیه است که آیه در چه موردی نازل شد جوّ نزول برای آن مقطع تاریخی است که این سور‌ه در ظرف یک سال یا دو سال یا کمتر و بیشتر به تدریج نازل می‌شد رخدادهای تاریخی آن مدت زمانی چه بود فضای نزول برای این 23 ساله است که در ظرف این 23 سال در عربستان در منطقه در حوزه بین‌الملل در حوزه محلّی چه حادثه‌ای اتفاق افتاده چه چیزی بوده که اگر کسی بخواهد کلّ قرآن را بررسی کند باید فضای جهانی آن 23 سال را در نظر داشته باشد و اگر بخواهد خود سور‌ه را ارزیابی کند باید بداند در این منطقه در ظرف مدت زمان نزول سور‌ه چه گذشت اگر بخواهد خود آیه را به خوبی بررسی کند باید شأن نزول آن را کاملاً بداند.
معاد, عنصر محوری سورهٴ سبأ
در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» که در مکه نازل شد گرچه توحید و وحی و نبوّت مطرح‌اند اما عنصر محوری‌اش را جریان معاد قرار می‌دهد برای اینکه در این مدّت، شبهه معاد و شبهه اینکه انسان معدوم شد دوباره برمی‌گردد یا نه و شبهه اختلاط ذرّات و اینها بیش از موارد دیگر بود لذا در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» که مکّی است بیشتر از مسئله وحی و توحید, درباره معاد سخن گفته شد یکی پس از دیگری آیات معاد ذکر می‌شود.

فراهم نمودن مقدمات طرح معاد در سورهٴ سبأ
برای اینکه مسئله معاد ذکر بشود جریان قیامت در برابر دنیا اول بازگو می‌شود (یک) حکمت خدا بازگو می‌شود (دو) خبیر بودن خدا مطرح می‌شود (سه) در اول آیه فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ که این مجموعه, شکرآور است نعمت خداست نعمت زمینی, نعمت آسمانی, علوم فراوان از اینجاست برکات فراوان حیاتی از اینجاست و مانند آن. درباره دنیا سخن نفرمود اما از آسمان و زمین که سخن گفت ناظر به دنیاست ولی فرمود: ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ﴾ این نشان می‌دهد که سَمت و سوی بحث سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» به طرف اثبات معاد است.
حکیم و خبیر بودن جامع هدفمندی دنیا با معاد
جامع این دو قسمت هم این است که او حکیم است و خبیر. حکیم است یعنی کارِ او منشأ حکمت و منفعت و غایت و هدفمندی است خبیر است یعنی به تمام ذرّات و جزئیات آگاه است که خبیر, دقیق‌تر از علیم است علیم ناظر به مطلق اشیاست چه کلی چه جزئی, اما خبیر یعنی خُبره‌بودن ناظر به امور جزئی است برای اینکه مشکلات کسانی که درباره معاد بداندیش بودند این بود که این ذرّات که حالا مخلوط شد گُم شد چگونه خدای سبحان دوباره اینها را احیا می‌کند ولی وقتی می‌فرماید خبیر است به تمام ذرّات آگاه است پاسخ اینها داده می‌شود.
تعلیمی بودن آغاز پنج سورهٴ قرآن با حمد
پنج سور‌ه است که گفتند در قرآن کریم آغاز آنها حمد است اول سورهٴ مبارکهٴ «فاتحةالکتاب» است که با حمد شروع می‌شود بعد «انعام» است که با حمد شروع می‌شود بعد «کهف» است که با حمد شروع می‌شود بعد سورهٴ «سبأ» است که با حمد شروع می‌شود بعد سورهٴ «فاطر» است که بعد از سورهٴ «سبأ» است با حمد شروع می‌شود این آیاتی که ناظر به خلقت است حالا خلقت دنیا یا خلقت آخرت یا مجموع خلقتین، این جای حمد و سپاس را دارد که خدای سبحان ما را تعلیم می‌دهد که در برابر این نعمت شاکر باشیم.
سرفصل مباحث سور‌ه بودن آغاز آن با اسمای الهی
آنچه در آغاز سور‌ه ذکر شده است به منزله متن است و آنچه تا پایان سور‌ه می‌آید به منزله شرح, اگر در آغاز سور‌ه سخن از حکیمِ خبیر به میان آمد تا پایان سور‌ه, تبیین حکمت خدا و خبیر بودن خدا مطرح است گاهی پایان یک آیه اسمی یا دو اسم از اسمای حسنای خداست این اسمی که در پایان آیه مطرح است این ضامن مضمون خود آیه است اما وقتی در آغاز سور‌ه اسمای الهی مطرح است این به منزله سرفصل است به منزله متن است که تا پایان سور‌ه باید این یک اسم یا دو اسم را شرح کرد.
معاد,مقتضای حکمت الهی
طرح مسئله معاد بر اساس مسئله حکیم بودن است که یقیناً معاد هست برای اینکه کار خدا حکیمانه است و هیچ محذوری نیست برای اینکه او به تمام ذرّات و جزئیات آگاه است برای بیان حکیمانه بودن معاد از حکمت خدا استفاده شده است چرا عالَم معاد دارد؟ برای اینکه اگر روز حسابی نباشد کتابی نباشد پاداش و کیفری نباشد هر که هر چه کرد و هر چه گفت و هر چه آورد حساب و کتابی نباشد که می‌شود عالَم لغو می‌شود عالَم باطل. بارها این دو اصل از قرآن کریم مطرح شد یکی به صورت موجبه کلیه یکی به صورت سالبه کلیه, موجبه کلیه این بود که فرمود خدا هر چه آفرید به حق آفرید سالبه کلیه این است که هرگز خدا کار باطلی انجام نداد خب اگر چیزی همیشه حرکت بکند هر که هر چه کرد, کرد هر چه گفت, گفت هر چه خورد, خورد حساب و کتابی در عالم نباشد می‌شود باطل، فرمود ما نگذاشتیم بطلان در عالم راه پیدا کند عالم, کارِ ماست ما هم باطل‌گو و باطل‌رو نیستیم ما هرگز کار باطل و عبث نکردیم ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً﴾[12] گاهی می‌فرماید: ﴿مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾[13] این کلّ صحنه باید به مقصد ‌برسد اگر کسی خیالی کرد حتی خیال ظریف و ضعیف گوشهٴ ذهن این به حسابش رسیده نشود می‌شود لغو, فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ﴾[14] بدانید تمام ذرّات ذهنتان را او می‌داند مواظب خاطراتتان باشید مگر ذهن و ذرّات و خاطرات ذهن جزء مخلوقات عالَم نیست فرمود همه آنها را خدا می‌داند مواظب خاطراتتان باشید پس گاهی به صورت موجبه که فرمود ما عالَم را به حق آفریدیم, گاهی به صورت سالبه که فرمود ما باطل‌رو نیستیم ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾ و گاهی خودش را به عنوان حکیم معرفی می‌کند مگر ممکن است حکیم, کار عبثی بکند تمام خاطرات ما حساب‌شده است تمام قیام و قعود ما حساب‌شده است آن وقت حکمت را که سرفصل این سور‌ه است تا پایان این سور‌ه شرح می‌دهد.
دلیل اختصاص حمد و سپاس به خداوند
فرمود: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ حمد چرا برای خداست؟ برای اینکه خلقت آسمان و زمین, نعمت اوست این سفره را او پهن کرده و هر که مُنعِم باشد محمود است پس خدا محمود است (یک) حمد آخرت هم برای اوست بهشت را آفریده که ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾,[15] ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَا﴾[16] (دو) وقتی بهشتی‌ها وارد بهشت شدند این‌گونه خدا را حمد و سپاس می‌گویند خدا را شکر که به ما بهشت داد خدا را شکر که هر جا بخواهیم بیارمیم, می‌آرمیم خدا را شکر که همه غم و غصه را از ما زدود ﴿دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[17] این حمدِ بهشتی‌هاست در برابر این نعمت, پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی﴾,[18] ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ﴾ در برابر هر نعمتی باید انسان سپاسگزار باشد.
دلیل باطل نبودن خلقت با برهان هدفداری حرکت
به چه دلیل قیامت حق است به دلیل اینکه او حکیم است ﴿وَهُوَ الْحَکِیمُ﴾ مگر می‌شود حکیم کاری را انجام بدهد و بی‌اثر باشد هر که هر چه کرد, بکند. در سورهٴ مبارکهٴ «ص» فرمود ما چیزی را به عنوان باطل خلق نکردیم آیه 27 سورهٴ مبارکهٴ «ص» این است ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾ حرکت مستحضرید که هدف‌دار است حرکت, غیرمتناهی باشد محال است یعنی چیزی دائماً حرکت بکند خب برای چه دارد حرکت می‌کند کجا می‌خواهد برود؟! حرکت, به سمت چیزی رفتن است لذا ممکن نیست حرکت, نامتناهی باشد حرکت الاّ ولابد باید به دارالقرار برسد فرمود اگر به دارالقرار نرسد هر کسی نتیجه کار خودش را نبیند که می‌شود باطل ما باطل خلق نکردیم ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِین کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ﴾.
بطلان هدف‌مندی خلقت در صورت نبود معاد
اگر معاد نباشد به چه دلیل عالَم باطل است به دلیل آیه 28 سورهٴ «ص» فرمود: ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ﴾ خب طالح و صالح, عادل و ظالم اینها اگر مُردند معدوم بشوند «لا مَیْز فی الأعدام من حیث العدم»[19] در معدومات که خبری نیست نه به کسی پاداش می‌دهند نه به کسی کیفر, اینها که مادی فکر می‌کنند یا کمونیست‌اند یا ملحدند یا هر چه هستند اینها با وهم دارند زندگی می‌کنند این بزرگداشت اینها برای کُشته‌های خودشان یا برای مرده‌های خودشان بزرگداشت می‌گیرند سبّ و لعن آنها با طلب مغفرت آنها یکی است اگر کسی معدوم شد نیست شما نسبت به او بد بگویید نسبت به او احترام بکنید هر دو لغو است الآن اینجا شخصی نیست نشسته نیست وقتی معدوم است نه احترام‌پذیر است نه توهین‌پذیر, اگر انسان می‌میرد می‌پوسد و نابود می‌شود شما دسته گل را برای چه کسی می‌برید این بزرگداشت را برای چه کسی می‌گیرید این مقاله و مقالت را برای چه کسی می‌نویسید معدوم بما أنّه معدوم نه احترام دارد نه اهانت. خدا می‌فرماید اگر مرگ پوسیدن بود و ـ معاذ الله ـ بعد از مرگ هیچ خبری نبود معنایش این است که صالح و طالح یکی هستند یعنی عادلِ زحمت‌کشیده نابود شده است ظالمِ ستم‌پیشه هم نابود شد این می‌شود لغو, اگر ـ معاذ الله ـ معاد نباشد لازمه‌اش تساوی عادل و ظالم است ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ﴾ اینهایی که نمی‌گفتند معاد هست قیامت هست خدا هر دو را به جهنم می‌برد یا هر دو را به بهشت می‌برد تا خدا بفرماید ما برای هر دو یک‌ نحو حکم می‌کنیم مگر آنها می‌گفتند هر دو به جهنم می‌روند یا هر دو به بهشت می‌روند تا خدا بفرماید اینها یکسان نیستند آنها می‌گفتند هر دو نابود می‌شوند خدا می‌فرماید اگر هر دو نابود می‌شوند هر دو یکسان خواهند بود یعنی عادل هر چه کرد بی‌نتیجه, ظالم هم هر چه کرد بی‌کیفر و این در کارگاه ما نیست ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ﴾ یعنی زشت و زیبا یکسان است در بحث‌های دیگر هم همین مطلب را فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» هم همین را فرمود آیه 21 و 22 سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» همین است در آیه 21 فرمود: ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ آیا ظالمین و تبهکاران خیال می‌کنند ما اینها را مثل مؤمنین عادل قرار می‌دهیم خب آنها مگر خیال می‌کردند مؤمن عادل در بهشت است و اینها هم بعد از مرگ می‌روند بهشت تا خدا بفرماید که نه ما شما را یک‌ نحو حکم نمی‌کنیم بین شما فرق می‌گذاریم آنها چنین حرفی نمی‌زدند آنها می‌گفتند تبهکار که مُرد, پوسید پرهیزکار هم که مُرد, پوسید مرگ, پوسیدن است فناست فرمود خیر این‌چنین نیست که شما هر دو نابود بشوید و فرقی بین شما نباشد هر دو زنده خواهید شد هر کدام برابر پاداش و کیفر خودشان جزا و کیفر می‌بینند. ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ﴾ چرا؟
حق بودن خلقت آسمان و زمین دال بر ضرورت منطقی معاد
در آیه 22 فرمود برای اینکه ﴿وَخَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ این عالَم حسابی دارد کتابی دارد این آیه سورهٴ «جاثیه» می‌شود موجبه, آن آیه سورهٴ «ص» می‌‌شود سالبه در آنجا فرمود ما باطل خلق نکردیم در اینجا فرمود ما حق خلق کردیم یعنی کار ما هدفمند است چون هدفمند است الاّ ولابد معاد می‌شود ضروری این ضروری قبلاً ملاحظه فرمودید در فرهنگ قرآن به جای اینکه بفرماید الف, باء است بالضروره می‌فرماید الف, باء است «لا ریب فیه» این ﴿لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾ در قرآن همان بالضروره منطق است یعنی شک‌بردار نیست ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾[20] یا ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾[21] خب «القرآن حقٌّ لا ریب فیه» نه اینکه ممکن‌الحق باشد, ضروری‌الحق است نه اینکه معاد ممکن‌الوقوع باشد بلکه ضروری‌الوقوع است این ﴿لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾ در قرآن همان بالضروره منطقی است؛ معاد واقع می‌شود بالضروره, قرآن حق است بالضروره, شک‌بردار نیست ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾, ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾ پس گاهی به صورت موجبه ذکر می‌کند مثل آیه سورهٴ «جاثیه» گاهی به صورت سالبه ذکر می‌کند مثل آیه سورهٴ «ص» و در هر دو حال, جهتِ قضیه, ضرورت است اگر قضیه‌ای بخواهند جهتش را مشخص کنند ربط موضوع و محمول را باید ارزیابی کنند معاد واقع می‌شود بالضروره, کار خدا حق است بالضروره, کار خدا باطل نیست بالضروره, این ﴿لاَ رَیْبَ فِیهِ﴾ها همان معنای بالضروره را می‌فهماند.
تبیین چگونگی حق بودن آفرینش با توجه به نبود قانون از قبل
فرمود ما نظم عالم را برای شما بازگو کنیم تا این نظم حکیمانه, شما را به مقصد برتر و والاتر برساند آن نظم حکیمانه این است که خدای سبحان آنچه آفرید با حکمت و منفعت آفرید حتی قانون از کار خدا استفاده می‌شود می‌بینید حق, عدل, حکمت اینها یک قانون از پیش نوشته نیست که خدا کارهای خود را مطابق آن قانون انجام بدهد آ‌ن دیگر ـ معاذ الله ـ خدا نیست که ما قانون جدایی داشته باشیم قانون عقلی مثلاً که خدا کارهای خود را مطابق با آن قانون انجام بدهد این پیغمبر است دیگر خدا نیست پیغمبرها این کار را می‌کنند مطابق ما هو الحق, ما هو الواقع, ما فی نفس الأمر و اینها کار می‌کنند اما خدای سبحان نفس‌الأمر آفرین است حق‌آفرین است این آیه نورانی فرمود: ﴿الْحَقُّ مِن رَبِّکَ﴾[22] ما یک قانون نوشته خارجی نداریم که خدا کارش را برابر آن انجام بدهد متن قانون از کار خدا گرفته می‌شود می‌گوییم باید عدل باشد عدل یعنی چه؟ «وضع کلّ شیء فی موضعه» جای اشیا کجاست جای اشخاص کجاست جای اشیا را اشیاآفرین معین کرد جای اشخاص را اشخاص‌آفرین معین کرد نه این است که قبلاً قانونی باشد که آسمان جایش آنجاست زمین جایش آنجاست انسان جایش آنجاست فرشته جایش آنجاست ـ معاذ الله ـ خدای سبحان کار خودش را مطابق آن نقشه انجام بدهد این همه خطبه‌های نورانی اهل بیت مخصوصاً حضرت امیر(سلام الله علیهم) که خدا آسمان و زمین را بر اساس نقشه خلق نکرد خدا آسمان و زمین را بر اساس الگو خلق نکرد خدا آسمان و زمین را مطابق یک قانون خلق نکرد بلکه قانون, مخلوق اوست همین است او قانون‌آفرین است همان‌طوری که تشریع کرد تکوین هم کرد الآن یک مرجع تقلید وقتی بخواهد فتوا بدهد مطابق کتاب و سنّت اهل بیت(علیهم السلام) فتوا می‌دهد این شریعت را این مرجع از این منبع می‌گیرد خدای سبحان که شریعت را تشریع کرد اوّلین شارع است یعنی شریعت و فتوا را ـ معاذ الله ـ از جای دیگر گرفته یا کارِ او متن تشریع است و شریعت نهادن در تکوین هم بشرح ایضاً فرمود او حکیم محض است چون حکیم محض است سر تا پای کار او دارای منفعت و برکت و رحمت و عنایت است و بهترین کارش هم این است که هر کسی به مقصد برسد و مقصود خود را در آن مقصد ببیند لذا فرمود: ﴿وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ﴾.
وجود معاد, لازمه حق بودن آفرینش و مقابل نداشتن آن
پرسش:... پاسخ: بله هر آ‌نچه خدا می‌کند حق است اما وقتی که خدای سبحان این عالَم را آفرید فرمود حق این است عدل این است آن‌گاه ما می‌گوییم و مطمئنیم که خدا هرگز مؤمن را به جهنم نمی‌برد چرا, چون خود خدا فرمود من این کار را می‌کنم آن بخش را که احدی انکار نکرده هیچ کسی هم ادّعا نکرده و نمی‌تواند ادّعا کند که ما قانونی داریم عقلی داریم خب عقل را چه کسی خلق کرده قانون را چه کسی خلق کرده «کان الله و لم یکن معه شیء»[23] عدمِ محض بود در عدم محض نه سَبق و لحوق فرض دارد نه قانون فرض دارد خدای سبحان حقّ صِرف است ﴿ذلکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾[24] آن حق, مقابل ندارد چون حقیقتی است نامتناهی این حق بخواهد بیافریند حق خلق می‌کند این خلقت, حق است ﴿الْحَقُّ مِن رَبِّکَ﴾ آن حقّی که در سورهٴ «لقمان» است ﴿ذلکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾ آن دیگر مقابلی ندارد حق است بسیط است نامتناهی است و لاغیر و چیزی با او نبود عدمِ محض بود آن‌گاه خدای سبحان حق آفرید ما از این حق, قانون می‌گیریم.
لزوم تنظیم کارها با هندسه حق بودن آفرینش
حالا که از این حق, قانون گرفتیم کلّ کارهای بعدی را مطابق با این هندسه الهی تنظیم می‌کنیم می‌گوییم اگر کسی خلاف کرد یقیناً کیفر می‌بیند انبیا یقیناً پاداش می‌بینند مؤمنین یقیناً پاداش می‌بینند این را از حق می‌گیریم یعنی از کار خدا می‌گیریم نه اینکه قبلاً نقشه‌ای بود ـ معاذ الله ـ خدای سبحان کار خود را مطابق آن نقشه انجام داد آن اختلافی که بین ما و اشاعره و مانند آن است این در بخش دوم است.
خدای خبیر و آگاه دعوت‌کننده به صحنه قیامت
این خدا که حکیم خبیر است کارهای فراوانی کرده مطابق حکمت و چون خبیر است به همه این امور جزئی عالِم است بعد ما را به صحنه معاد دعوت می‌کند ﴿یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ﴾ تمام آنچه در زمین فرو می‌رود تمام بذرها که بعد باید بشود خوشه تمام هسته‌ها که بعد باید بشود شاخه و درخت همه آنچه در زمین فرو می‌رود او می‌داند ﴿یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ﴾ (یک) ﴿وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا﴾ (دو) تمام آنچه از زمین سر برمی‌دارد تمام علف‌ها تمام نباتات تمام گل‌ها تمام خوشه‌ها تمام شاخه‌ها هر چه از زمین سر برمی‌دارد او می‌داند ﴿وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ﴾ چه رزق معنوی مثل ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾ معارف الهی, حِکم الهی, علوم الهی چه باران و تگرگ و برف و نزولات آسمانی همه را او می‌داند ﴿وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا﴾ آنچه در آسمان‌ها عروج می‌کند آسمان‌ها مسیر و معبرند نه مقصد, عملِ صالح و نیّت‌های پاک, مقصدشان خداست که ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾[25] اما از آسمان‌ها می‌خواهد عبور بکند که ﴿یَعْرُجُ فِیهَا﴾ نه «یعرج الیها» اعمال ما به طرف آسمان‌ها نمی‌رود از مسیر آسمان‌ها عبور می‌کند تا به ذات اقدس الهی برسد مستحضرید آن آسمان‌هایی که منشأ وحی است که ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[26] آن آسمان‌هایی که فرمود دعای شما مستجاب است آن آسمان‌هایی که فرمود درهای آنها به روی کفار باز نمی‌شود این آسمان‌ نجومی و سپهر ریاضی نیست این را که اینها آ‌نجا پارکینگ درست کردند ترمینال درست کردند کفار مرتب دارند رفت و آمد می‌کنند اینکه فرمود: ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾[27] درهای آسمان به روی اینها باز نمی‌شود الآن تمام درها را گرفتند, همان بیان نورانی امام حسن مجتبی(سلام الله علیه) است که در محضر حضرت امیر(سلام الله علیهما) بودند آن شخصی که از شام آمده از وجود مبارک حضرت امیر(علیه السلام) سؤال کرده حضرت ارجاع داد به وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیهما) که سؤال کردند «کَم بین السماء و الأرض» حضرت فرمود: «دعوة المظلوم و مدّ البصر»[28] سؤال کردند که بین آسمان و زمین چقدر فاصله است فرمود: «مدّ البصر و دعوة المظلوم» یعنی اگر منظورتان آسمان ظاهری است آنکه متراژپذیر نیست تا چشم می‌بیند آسمان است اگر آسمان غیب است آهِ مظلوم, آه مظلوم به آسمان می‌رود این روایت را سیدناالاستاد مرحوم علامه فرمود از لطایف است[29] یک دعا از قلب شکسته مظلوم برخیزد این همه درهای آسمان را می‌شکافد این آسمانی که درهایش به روی کفار باز نمی‌شود «دعوة المظلوم» به آسمان‌ها می‌رود این آسمانی است که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ این آسمانی است که ﴿وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ﴾ این آسمانی است که ﴿وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا﴾ اعمال انسان از همین‌جا عبور می‌کند تا ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ شاملش بشود.
نزول باران و جوشش چشمه و وجود شیر از مصادیق رحمت الهی
خدا البته رحیم و غفور است در همه آن موارد رحیم و غفور است در جریان ﴿مَا یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ﴾ رحمت الهی و غفران الهی هم به همین است که شما ملاحظه بفرمایید در بخش‌هایی از سورهٴ مبارکهٴ «زمر» فرمود ما ترافیک را, ورود ممنوع را, یک طرفه را, همه اینها را در زیر زمین رعایت کردیم این آب‌‌ها که آمد کجا برود کجا نرود کجا چهارراه باشد کجا سه‌راه باشد کجا یک طرفه بشود کجا ذخیره بشود که روزی به صورت چشمه در بیاید روزی به صورت چاه در بیاید آیه 21 سورهٴ مبارکهٴ «زمر» این است ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ اینجا که فرمود: ﴿وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ﴾ خب باران را نازل می‌کند همین‌طور این را زیر زمین رها می‌کند یا نه, ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ﴾ تمام راه‌ها دو راه, سه راه, چهار راه کجا این آب‌ها برود کجا مستقر بشود کجا زمینه بشود برای چشمه شدن کجا قدری فاصله کمتر بشود که با حفر چاه به دست آنها بیاید لذا در پایان آن سورهٴ مبارکهٴ «ملک» فرمود: ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾[30] اگر این آب‌ها هم مثل معدن نفت و گاز چند هزار متری بود کسی نمی‌توانست روی زمین زندگی کند فرمود ما این آب‌ها را گفتیم دمِ دست شما باشد اگر قدری بیراهه رفتید ما به این آب‌ها دستور می‌دهیم قدری پایین برود مثل نفت و گاز بشود چه کسی می‌تواند حالا برای شما آب بیاورد؟! ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً﴾ غائر بشود فرو برود در زمین برود در دسترس شما نباشد ﴿فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَعِینٍ﴾ آب مَعین آبی است که «تراه العیون و تناله الدلاء» آبی که در دسترس دلو است آبی که عین و چشم آن را می‌بیند آن را می‌گویند ماء معین خب آب غائر تحت ده‌ها کیلومتر که ماء معین نیست فرمود اگر ما این آب‌ها را بگوییم قدری پایین‌تر بروند زندگی شما فلج است بنابراین ما می‌دانیم چقدر باران نازل کنیم می‌دانیم چقدر اینها را ببریم آنجا تصفیه بکنیم می‌دانیم از بین صدها لجن, آب طیّب و طاهر تحویل شما بدهیم مگر آنجا لوله‌کشی است شما ببینید یک مختصر باران می‌آید تمام آب‌ها گِل می‌شود این آب‌ها که لوله‌کشی نیست از همین لجن‌ها در می‌آید از لای گل در می‌آید همان خدایی که شیر شفاف و صاف را از بین فرث و دم در می‌آورد همان خدا از لابه‌لای لجن, آب شفاف چشمه‌ها را در می‌آورد مگر این شیر لوله‌کشی شده اینکه تصفیه شده از کجا عبور کرده فرمود: ﴿مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ﴾[31] درباره انسان هر دو نجس است و هر دو هم بدبوست.
آب و شیر نمونه قدرت الهی در جداسازی خبیث از طیّب در قیامت
فرمود ما از بین اینها داریم شما را تأمین می‌کنیم حواستان جمع باشد این‌طور نیست که لوله‌کشی باشد آنجا ما شلنگ داشته باشیم این‌طور نیست خدا این است پس وقتی این قدرت هست آخر شما چرا بیراهه می‌روید شما مگر هر روز این شیرها را مصرف نمی‌کنید مگر هر روز اینها از بین فرث و دم نمی‌گذرند مگر اینها را نمی‌بینید این می‌شود قادر, آن آبی که می‌بینید از بین خاک‌ها و لجن‌ها عبور کرده الآن چشمه زلال شده, شده آب معدنی آن شیری که می‌بینید بین فرث و دم عبور کرده شده لبن خالص این از آسمان که نیامده پس ما می‌توانیم جدا بکنیم پس می‌توانیم ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ جدا بشود همه ذرّات در اختیار ما هستند همه مسبّح‌اند همه حامدند همه تسلیم‌اند همه مسلم‌اند همه منقادند همه ساجدند همه تابع‌اند اگر این است ﴿فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ﴾ در آیه 21 سورهٴ مبارکهٴ «زمر» این را فرمود.
تبیین در قبال بیّنه نبودن سوگند الهی دال بر معاد
﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لاَ تَأْتِینَا السَّاعَةُ﴾ اینها خیال می‌کنند معاد این است که این مرده‌ها از قبرستان بر‌گردند بیایند دنیا خب دنیا که جای آزمون است انسان دوباره به محلّ آزمون برنمی‌گردد باید به مقصد برود اینها می‌گویند قیامت نیست شما سوگند یاد بکن بگو قیامت هست قسم به پروردگار من سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) مثل سایر مطالب یک مطلب لطیفی دارند برای قسمِ خدا, می‌فرماید قسم، در محکمه در مقابل بیّنه است کسی دلیل دارد دلیل اقامه می‌کند دیگری باید سوگند یاد کند اما قسم‌های خدا یعنی قسم‌های خدا این به بیّنه است نه در قبال بیّنه یک وقت کسی می‌گوید الآن روز است می‌گوییم به چه دلیل روز است این قسم می‌خورد که روز است یک وقت است نه, اشاره می‌کند به آفتاب می‌گوید قسم به این آفتاب الآن روز است این به دلیل, قسم خورده نه به چیز دیگر، خدا به دلیل قسم می‌خورد می‌فرماید به ربوبیّت خدا قسم قیامت حق است یعنی اگر او ربّ است حساب دارد باید بپروراند پرورش در این است که انسان باید به مقصد برسد ﴿قُلْ بَلَی وَرَبِّی﴾ قسم به ربوبیّت خدا قیامت حق است یعنی اگر او رب است خب یقیناً قیامت دارد پس چه چیزی را می‌پروراند چه کسی را می‌خواهد بپروراند تا کجا می‌خواهد بپروراند هر که هر چه کرد, کرد؟! این‌طور نیست پس این قسم, قسم به برهان است قسم به حدّ وسط است مثل اینکه کسی ادّعا کند الآن روز است و به آفتاب قسم بخورد بگوید قسم به این آفتاب که الآن روز است قسم به ربوبیّت خدا قیامت حق است ﴿قُلْ بَلَی وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ﴾ این ساعت و قیامت خواهد آمد.
ردّ بر شبهه چگونگی جمع‌آوری ذرّات پراکنده عالم
فإن قلت این ذرّات پراکنده‌اند فرمود باشد این ذرّات پراکنده‌اند نزد شما مخفی‌اند او ﴿عَالِمِ الْغَیْبِ﴾ است ﴿لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماوَاتِ وَلاَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ أَصْغَرُ مِن ذلِکَ وَلاَ أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ﴾ مگر همه در کتاب مبین هستند در مشهد الهی‌اند در مخزن الهی‌اند او خبیر بکلّ شیء است پس اگر قیامت نباشد عالَم می‌شود لغو با دو قضیه موجبه و سالبه این را ابطال کرد و اگر قیامت نباشد ربوبیّت خدا حق نیست در حالی که او رب است لا ریب فیه پس قیامت حق است می‌ماند شبهه اینکه ذرّات پراکنده چه کاره‌اند فرمود همه اینها در مشهد علم ذات اقدس الهی است چرا قیامت حق است به دلیل این دو آیه ﴿لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ که پرهیزکاران به مقصد برسند ﴿أُولئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ﴾ تبهکاران چطور ﴿وَالَّذِینَ سَعَوْ فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ﴾ که خواستند ما را به عقب برانند و دور بزنند اینها گرفتار عذاب می‌شوند ﴿أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِن رِّجْزٍ أَلِیمٌ﴾ پس تبهکار به کیفر می‌رسد پرهیزکار به مقصد می‌رسد عالَم هدف دارد و همه ذرّات معلوم و مشهود ذات اقدس الهی‌اند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . الکافی, ج1, ص115.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 30.
[3] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 72.
[4] . سورهٴ قدر, آیهٴ 1.
[5] . سورهٴ شعراء, آیات 193 و 194.
[6] . سورهٴ عبس, آیهٴ 15 و 16.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 34.
[8] . ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص368.
[9] . سورهٴ جمعه, آیهٴ 5.
[10] . سورهٴ نازعات, آیهٴ 27.
[11] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 73.
[12] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 115.
[13] . سورهٴ روم, آیهٴ 8.
[14] . سورهٴ بقره, آیهٴ 235.
[15] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 34.
[16] . سورهٴ زمر, آیهٴ 74.
[17] . سورهٴ یونس, آیهٴ 10.
[18] . سورهٴ قصص, آیهٴ 70.
[19] . شرح المنظومه, ج2, ص191 و 192.
[20] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 9.
[21] . سورهٴ بقره, آیات 1 و 2.
[22] . سورهٴ بقره, آیهٴ 147.
[23] . اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن, آیهٴ 102; تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم, ج1, ص352; ر.ک: التوحید (شیخ صدوق), ص67 و 145.
[24] . سورهٴ حج, آیات 6 و 62; سورهٴ لقمان, آیهٴ 30.
[25] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 10.
[26] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 12.
[27] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 40.
[28] . الخصال, ج2, ص441.
[29] . المیزان, ج17, ص373; مرحوم علامه طباطبایی این روایت را از حضرت امیر(علیه السلام) نقل می‌نمایند.
[30] . سورهٴ ملک, آیهٴ 30.
[31] . سورهٴ نحل, آیهٴ 66.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:36

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی