display result search
منو
تفسیر آیات 21 تا 23 سوره فرقان

تفسیر آیات 21 تا 23 سوره فرقان

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 96 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 21 تا 23 سوره فرقان"
- جواب کفار در مورد درخواست رؤیت فرشتگان؛
- معنای امانت الهی؛
- چگونگی نابودی اعمال کفار


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلاَئِکَةُ أَوْ نَرَی رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً کَبِیراً (21) یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلاَئِکَةَ لاَ بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً (22) وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً (23)﴾

بعد از بیان عناصر محوری اصول دین و برخی از خطوط کلی فقه و اخلاق, شبهات منکران وحی و رسالت و همچنین منکران جریان معاد را یکی پس از دیگری ذکر فرمود. در بخشهای گذشته فرمود شبهه آنها این است که بین رسالت و بشریّت تنافی است اگر کسی رسول است حتماً باید فرشته باشد و اگر کسی بشر است حتماً از رسالت محروم است این تفکّر باطل وثنیها [بود]. بعد می‌گفتند که اگر رسالت یک امر ملکوتی هست چه اینکه هست نباید بر بشر نازل بشود یا بشر به او دسترسی پیدا کند و اگر بشر به او دسترسی پیدا می‌کند ما هم باید به او دسترسی پیدا کنیم چون «حُکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» اگر شما بشری هستید مثل ما خب بر شما نازل می‌شود بر ما هم نازل بشود اگر بر ما نازل نمی‌شود بر شما هم نازل نشود این یک توهم و شبهه.
شبهه دیگر اینکه می‌گفتند اگر شما با فرشته‌ها رابطه دارید فرشته‌ای بیاید که تأیید کند و ما هم آن فرشته را ببینیم لازم نیست بر ما نازل بشود همان فرشته‌ای که بر شما نازل شده است و مدّعی هستید که فرشته بر ما نازل می‌شود ما هم او را ببینیم که با شما باشد و مصدّق و مؤیّد شما باشد. این توهّمهای گوناگونی بود که تاکنون نقل شده است.
پاسخی که ذات اقدس الهی به اینها مرحمت فرمودند چندتا بود که بعضی از آن پاسخها گذشت. آنچه در این آیه مطرح است که ﴿وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ﴾ فرمودند فرشته را می‌شود دید ولی شما چشمتان را بستید و کور کردید اگر ﴿لاَ تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور﴾[1] شما عمداً آن چشمِ قلب را کور کردید خب فرشته را نمی‌بینید وگرنه عدّه‌ای فرشته را می‌بینند یک نابینا اگر بخواهد بگوید که شما می‌بینید من هم باید ببینم چون «حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد»، اوّلین پاسخ این است که «لا یستوی الحیّ و المیّت, لا یستوی الأعمی و البصیر», ﴿هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ﴾[2], «هل یستوی الحیّ و المیّت» این «حکم الأمثال» یک اصل کلّی است ولی شما مثل او نیستید شما کورید و وجود مبارک حضرت بیناست اگر برابر سورهٴ «حج» کافران و مشرکان کوردل‌اند و با چشم دل می‌شود فرشته‌ها را دید این چه حکم الأمثالی است که بیجا تطبیق کردید؟!
بعد فرمود در هنگام مرگ شما فرشته‌ها را می‌بینید شما که به قیامت معتقد نیستید و مرگ را پایان راه می‌دانید و می‌گویید انسان که می‌میرد از بین می‌رود و می‌پوسد ولی بدانید هنگام مرگ فرشته را می‌بینید برای اینکه این چشمِ ظاهری شما بسته می‌شود آن چشم باطنی را باز می‌کنند و فرشته‌‌ها را می‌بینید اما فرشته رحمت را نمی‌بینید فرشته عذاب را می‌بینید آن روز, روز بشارت و مژده نیست (یک) نه تنها روز بشارت و مژده نیست روز تلخ‌کامی شما هم است (دو) شما وقتی فرشته را دیدید می‌گویید ما به خدا از تو پناه می‌بریم, پناه می‌بریم به خدا از تو. زمخشری نقل می‌کند که سیبویه این اصطلاح را از عرب نقل کرد که وقتی در گذشته به کسی حرفی می‌زدند که آیا تو این کار را کردی می‌گفتند «حِجراً» این «حجراً محجورا» به منزله ـ معاذ الله ـ است[3] یعنی من به خدا پناه می‌برم از این کار, هرگز من این کار را نکردم «حِجراً محجورا» یعنی «مَنعاً ممنوعا» از من دور باشید من پناه می‌برم به خدا از شما.
فرمود: ﴿وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا﴾؛ در قیامت، لقاء الله روشن می‌شود یعنی خدای سبحان که با چشم ظاهر دیده نمی‌شود در خواب هم دیده نمی‌شود در برزخ هم دیده نمی‌شود در قیامت هم دیده نمی‌شود نه با چشم ظاهر نه در حدّ تمثّل, در حدّ تعقّل درک می‌شود و مشاهده می‌شود و این برای کسی است که همه حجابها را برطرف کرده باشد. در دنیا خداوند آیات خود را نشان داد و با فعل مضارع هم تعبیر کرد ﴿سَنُرِیهِمْ﴾[4] مرتب آیات آفاقی و انفسی را نشان می‌‌دهد آنها که بینا هستند می‌بینند آنها که نابینا هستند ﴿وَکَأَیِّن مِنْ آیَةٍ﴾ چه در ارض چه در سماء ﴿یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ﴾[5] اینها مرتّب آیات الهی از کنارشان رد می‌شود یا اینها از کنار آیات الهی می‌گذرند و نمی‌بینند. در قیامت این موانع برطرف می‌شود این مشاغل برطرف می‌شود آن اوهام باطل رخت برمی‌بندد. در قرآن کریم فرمود: ﴿دِینَهُمُ الْحَقَّ﴾ را خدا به اینها نشان می‌دهد و اینها بیّن‌الرشد بودن خدای سبحان را درک می‌کنند[6] البته آن معارف برین نصیب اینها نمی‌شود آن مرحله عالی توحید را درک نمی‌کنند ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾[7] آن حجاب همچنان هست آ‌ن طوری که اوحدی مثلاً معنای ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[8] را در قیامت می‌بیند نه تنها بفهمد آن طور را کفار و مشرکین درک نمی‌کنند ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾ اما جلال الهی را می‌بینند همان طوری که بهشتیها جمال الهی را در بهشت مشاهده می‌کنند دوزخیان جلال الهی را قهر الهی را انتقام الهی را در دوزخ می‌بینند که می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[9] بنابراین اینها دو پیشنهاد داشتند یکی اینکه چرا ما ملائکه را نمی‌بینیم ﴿لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلاَئِکَةُ﴾ یکی اینکه ﴿نَرَی رَبَّنَا﴾.
درباره ربّ هیچ پاسخی خدای سبحان به آنها نداد برای اینکه این ممنوع بود و محال بود به آن اشاره‌ای نکردند که خدا دیدنی نیست اما درباره فرشته‌ها فرمود می‌بینید منتها با چشم برزخی می‌بینید در حال احتضار می‌بینید آن روز به شما سخت هم می‌گذرد. الآن توقّعشان این نیست که ملائکه را ما ببینیم می‌گویند ملائکه بر ما نازل بشود. در آن آیات قبلی که داشتیم ﴿لَوْلاَ أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً﴾ یعنی آیه هفت همین سورهٴ «فرقان» اینها ادّعا نمی‌کردند که فرشته بر ما نازل بشود می­گفتند این فرشته‌ای که بر پیغمبر نازل می‌شود و او را تأیید می‌کند ما او را ببینیم یا یک فرشته مخصوصی بیاید برای تأیید او که ما آن فرشته را ببینیم اما الآن سخن از رؤیت فرشته نیست سخن از انزال ملائکه است بر آنها.
در جریان نزول فرشته‌ها در هنگام مرگ چه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این آیات گذشت که فرشته‌ها هنگام مرگ نازل می‌شوند و اشخاص هم هنگام مرگ این طور نیست که خودشان بمیرند اینها را می‌میرانند همین طور که حیات این طور نیست که خود انسان زنده بشود بلکه آنها را احیا می‌کنند البته همه اینها در تحت تدبیر خدای سبحان است لکن مسئول احیا حضرت اسرافیل(سلام الله علیه) است مسئول اماته حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) آن طور نیست که همه کسانی که حیات تحصیل می‌کنند زنده می‌شوند آنها حین حیات، خدا را مشاهده کنند یا اسرافیل(سلام الله علیه) را مشاهده کنند اگر یک شهود ضعیفی هم هست نسبت به سَدنه و خدمه زیرمجموعه اسرافیل(سلام الله علیه) است در هنگام موت هم این‌چنین نیست که همه بتوانند عزرائیل(سلام الله علیه) را مشاهده کنند بسیاری از مردم از مشاهده حضرت عزرائیل(سلام الله علیه) محروم‌اند با همان سدنه و حفظه زیرمجموعه عزرائیل برخورد دارند که ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾[10] آن ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ مأمورانی هستند که زیرمجموعه حضرت عزرائیل‌اند اوحدیّ از مسلمانها و موحّدان‌اند که با عزرائیل(سلام الله علیه) رابطه دارند و جان را تسلیم می‌کنند نه حیات برای خود انسان است که انسان خودبه‌خود زنده بشود نه موت در اختیار انسان است که انسان خودبه‌خود بمیرد بلکه حیات را به انسان عطا می‌کنند انسان می‌پذیرد, در موت که قبض روح است روح را از انسان می‌گیرند انسان هم به همراه می‌رود دیگر انسان در حقیقت به همراه می‌رود بدن را می‌گذارد تا دوباره برگردد او را می‌برند.
پرسش:
پاسخ: مرگ را بله, اما این رفتن که امر وجودی است این در اختیار او نیست ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[11] موت همان انتقال است انسان این مرگ را می‌چشد اما رفتن و بردن که قبض می‌کند قبض در اختیار قابض‌الأرواح است خب.
در آیه 97 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ﴾ در هنگام مرگ با آنها گفتگویی دارند ﴿قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ﴾ در چه حالتی بودید در چه شرایطی بودید ﴿قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ﴾ ما مورد استضعاف قرار گرفته بودیم در زمین, فرشته‌ها پاسخ می‌دهند ﴿أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً﴾ اینکه هجرت مثل جهاد واجب است و رفتن در سرزمین شرکی که انسان نتواند اعمال عبادی را انجام بدهد حرام است به همین مناسبت است اگر کسی برود در زمین کفر که نتواند احکام دینی‌اش را انجام بدهد یا در زمین کفر هست ولی نمی‌تواند اعمال دینی‌اش را انجام بدهد هجرت بر او واجب است فرشته‌ها در هنگام مرگ می‌گویند چرا در سرزمین کفر ماندید، اینها می‌گویند که ما مستضعف در زمین بودیم فرشته‌ها در هنگام قبض روح می‌گویند ﴿أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فیهَا﴾ خب زمین خدا که وسیع بود شما باید هجرت می‌کردید به جایی که بتوانید احکام دینی‌تان را انجام بدهید ﴿فَأُولئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیراً﴾ این گروه با این وضع روبه‌رو هستند و آسیب می‌بینند.
در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آنجا به این صورت بیان فرمود که در هنگام مرگ یک برخورد تندی فرشته‌ها با تبهکارها دارند آیه 93 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این است ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‏ءٌ وَمَن قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلاَئِکَةُ بَاسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ﴾ هنگام مرگ فرشته‌ها با شدّت می‌گویند جان را بدهید اینها هم تسلیم می‌‌شوند روح را با شدّت می‌گیرند سابقاً که تخدیر اعضا در کار نبود این دندان کشیدن خیلی صعب و دشوار بود چرا دندان کشیدن یا قطع کردن یک عضو سخت است برای اینکه این عضو این پوست این گوشت زنده است این دندان زنده است این زنده زنده را کسی می‌خواهد اماته کند بمیراند دیگر, مرگ این طور است تمام بدن را می‌میرانند آنجا دیگر تزریق نمی‌کنند انسان را بیهوش نمی‌کنند انسان را تخدیر نمی‌کنند این روح را از تمام اجزای بدن می‌گیرند حالا حساب کنید چقدر سخت می‌گذرد ولی اگر کسی قطع علاقه کند حواسش به جای دیگر باشد او مدهوش است نه بیهوش این مدهوش چیز دیگر است و هیچ احساس نمی‌کند غرض این است که اگر کشیدن دندان دردآور است برای اینکه یک موجود زنده‌ای را می‌خواهند بی‌روح کنند بریدن یک مقدار گوشت دست دردآور است برای اینکه یک موجود زنده‌ای را می‌خواهند بی‌روح کنند در هنگام مرگ همین طور است این روح را از تمام اجزای بدن می‌کشند بیرون, اگر کسی مدهوش باشد (نه بیهوش) و حواسش جای دیگر باشد این هیچ دردی را احساس نمی‌کند.

پرسش:
پاسخ: نه خب برای اینکه اینها که اوحدی از انسانها هستند که همیشه تمنّی موت دارند راحت‌اند؛ غرض این است که اگر کسی در حال عادی باشد این می‌شود فشار جان کندن.
فرشته‌ها به این ظالمین می‌فرمایند: ﴿ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ﴾ ولی اگر کسی مدهوش حق باشد فرشته‌ها می‌آیند گُلی به او می‌دهند او بو می‌کند و همه خاطرات را همه تعلّقات را از دست می‌دهد و هیچ علاقه‌ای ندارد و مشتاقانه سفر می‌کند که مرحوم کلینی و دیگران از ائمه(علیهم السلام) نقل کردند که هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت موت نیست[12]. خب این گروه که ﴿لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا﴾ توقّع بی‌جایشان در این بخش از آیات این است که فرشته‌ها بر ما نازل بشوند نه فرشته بر پیغمبر نازل بشود به عنوان تصدیق‌کننده او و ما او را ببینیم ﴿لَوْلاَ أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً﴾ آیه هفت همین سور‌ه بود که گذشت, اما الآ‌ن مدّعی‌اند که بر ما نازل بشود آن‌گاه ذات اقدس الهی می‌فرماید شما که پرتوقّع‌اید یک وقت فرشته بر شما نازل می‌شود اما به شما سخت می‌گذرد. درباره ﴿أَوْ نَرَی رَبَّنَا﴾ هیچ پاسخی ندادند برای اینکه ﴿لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ﴾[13] و اگر «تُدرکه القلوب بحقائق الإیمان»[14] شما که حقایق ایمان را ندارید این گروه نه در دنیا نه در برزخ نه در قیامت از شهود حق طرْفی نمی‌بندند ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾[15].

فرمود: ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً کَبِیراً﴾ اینها یک انسان مستکبر و از خودراضی بودند که در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» از استکبار آنها چنین یاد می‌کند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ أَلَّا کِبْرٌ﴾ اینها بزرگی می‌طلبند ﴿مَا هُم بِبَالِغِیهِ﴾[16] هرگز به آن نمی‌رسند توقّع بی‌جایی است. همین گروهی که از خودراضی‌اند و خود را می‌بینند ذات اقدس الهی نسبت به اینها می‌فرماید زمینی که رویش راه می‌روید از شما بهتر است بزرگ‌تر است مستحکم‌تر است آسمانی که بالای سر شما سایه انداخت از شما بزرگ‌تر است بهتر است اما نسبت به مردان الهی می‌فرماید ما امانتی داشتیم هیچ کدام از سماوات و ارض توان حمل آن را نداشتند فقط انسان آن را حمل کرد اگر ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ هست آنها ﴿فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها و اَشفَقنَ مِنها﴾[17] و اِبای آنها هم اِبای اِشفاقی بود و نه ابای استکباری یک وقت است اِبا بر اساس استکبار است مثل اِبای شیطان که ﴿أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ﴾[18] یک وقت اِبای اشفاقی است که ما نمی‌توانیم, اظهار عجز می‌کنند ﴿فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها و اَشفَقنَ مِنها﴾ این اِبای اشفاقی مورد ترحّم ذات اقدس الهی است اما آن اِبای استکباری مورد خشم خداست این آسمان و زمین که اِبای اشفاقی داشتند کاری نتوانستند انجام بدهند که انسان می‌کند بنابراین انسانی که حامل امانت اله باشد از آسمان و زمین برتر و بالاتر است ولی اگر این امانت الهی را نپذیرفت یا خیانت کرد می‌فرماید: ﴿ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا﴾[19], ﴿لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ﴾[20], ﴿إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾[21] شما اگر منهای آن امانت‌پذیری یک انسان عادی حساب بشوید که خلیفه خدا نیست امین الله نیست این زمینی که رویش راه می‌روید از شما محکم‌تر است آسمانی که سایه می‌اندازد از شما محکم­تر است همین قرآنی که می‌فرماید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ همین قرآن می‌فرماید: ﴿لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ﴾ این کدام ناس است خب اگر انسان منهای ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾[22] باشد می‌شود همین که در تالار تشریح است البته آسمان و زمین از او بزرگ‌ترند اما اگر انسانی که ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾ باشد, ﴿فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ﴾[23] را به همراه داشته باشد می‌شود ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[24] بنابراین این آیه 57 سورهٴ «غافر» که دارد آسمان از شما بزرگ‌تر است زمین از شما بزرگ‌تر است برای کسانی است که همان ﴿یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ﴾[25] را فقط دارند این‌چنین نیست که حقایقی را که به عنوان امانت الهی است درک بکنند و تحمّل بکنند خب پس ﴿إِن فِی صُدُورِهِمْ أَلَّا کِبْرٌ مَا هُم بِبَالِغِیهِ﴾ درباره چنین گروهی فرمود: ﴿لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ﴾[26] همین ناسی که این‌چنین‌اند دیگر.
پرسش:
پاسخ: نه، آن امین، روح است امانت چیز دیگر است امانت را گفتند ولایت است، معرفت است، دین است، حقیقت قرآن است و بیان نورانی حضرت امیر که در نهج‌البلاغه بود و خواندیم همین امانتهاست فرمود آسمان و زمین نروید همین امانتهایی که نزد یکدیگر می‌سپارند کمتر امینی است که مال مردم را حفظ بکند بیت‌المال به دست او برسد و او «علی ما هو حقّه» عمل بکند خود حضرت امیر(سلام الله علیه) آن طوری که نقل کردند هفته‌ای یک بار آنچه در بیت‌المال بود توزیع می‌کرد و «یَکنس» آنجا را جارو می‌کرد بعد دو رکعت نماز می‌خواند[27] شما از صدر اسلام تا الآن پیدا نمی‌کنید کسی که این چنین بوده باشد خب بالأخره این کاری که حضرت امیر کرد این یک تکلیف الهی بود دیگر که با بیت‌المال این طور رفتار بکند بگوید من با یک طلبه عادی فرقی نمی‌کنم این را پیدا نمی‌کنید بنابراین در نهج‌البلاغه حضرت فرمود آسمان نروید نگویید «إنّا عرضنا الأمانة أی الولایة أی المعرفة آنها سر جایش محفوظ است نه همین امانت را، فرمود امانت چیزی است که خدا درباره آن «إنّا عرضنا الامانة» را فرمود[28] فوراً می‌رود آسمان، خیال می‌کند این امانت‌داری کار آسانی است فوراً می‌رود ولایت، ولایت یک کار آسانی نیست که هر کسی تحمّل بکند که آنکه در نهج‌البلاغه است که چندبار همین جا خواندیم فرمود همین امانت مالی است این امانت مالی را آسمان و زمین نمی‌تواند حمل بکند خب انسانها هم نمی‌توانند حمل بکنند شما این بیت‌المال را به هزار مرجع به هزار مجتهد بدهید علی از بین آنها در نمی‌آید همین است دیگر.
خب بنابراین اگر انسان امین‌الله بود خب از آسمان و زمین بالاتر است برای اینکه آسمان و زمین از بین‌رفتنی است و امین‌الله از بین‌رفتنی نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله امتحان می‌کنیم دیگر، یک عدّه حمل کردند یک عدّه حمل نکردند اصلِ عرض امانت به عنوان امتحان است دیگر، یک عدّه حمل کردند شدند امین‌الله، یک عدّه حمل نکردند خیانت کردند ﴿لاَتَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ﴾[29] خیانت به خدا، خیانت به پیغمبر و خیانتهای عادی سه قسم را مشخص کرد آ‌نها که حمل کردند شدند امین‌الله. یکی از برجسته‌ترین القابی که وجود مبارک حضرت امیر در همین زیارت «امین‌الله» دارد که لابد هر روز شما آقایان می‌خوانید این است که عرض می‌کنیم «یا امین الله»[30] خب این کم مقامی نیست اگر کسی نظیر شیخ انصاری شد خب آدم می‌رود کنار قبرش می‌گوید «السلام علیک یا أمین الله» دیگر یا اگر بحرالعلوم شد یا اگر ابن‌طاوس شد یا اگر آقای بهجت شد یا اگر زید شد یا اگر عمرو شد می‌گوید «السلام علیک یا امین الله» دیگر، این دیگر نظیر رسالت نیست نظیر نبوّت نیست نظیر امامت نیست که ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[31] آدم نتواند به غیر از چهارده معصوم این حرفها را بزند که اگر کسی واقعاً امین دین خدا بود احکام خدا را کم و زیاد نکرده بیت‌المال را کم و زیاد نکرده می‌شود امین‌الله دیگر.
پرسش: اگر هزاران مجتهد چنین توانایی را نداشتند که امانت مالی را در حد حضرت امیر رعایت کنند آیا این تکلیف مالایطاق نیست.
پاسخ: نه، ما باید تابع کسی باشیم که تکلیف را رعایت کرده است و او علی(سلام الله علیه) است آنها که نمی‌توانند باید پناهنده بشوند به کسی که می‌تواند آن چهارده نفر توانستند این کار را بکنند لذا آنها دستور می‌دهند، ما اطاعت می‌کنیم.
خب بنابراین انسان اگر امین‌الله بود بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» شامل حالش می‌شود نبود خب آسمان از او بزرگ‌تر است زمین از او بزرگ‌تر است ﴿إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾[32] شما با همین قدرت بدنی زندگی می‌کنید آن معنویت را که از دست دادید خب اگر با قدرت بدنی دارید زندگی می‌کنید با همین باربرداری دارید زندگی می‌کنید زمین از شما سنگین‌تر است کوه از شما سنگین‌تر است به چه چیزی می‌نازید؟! در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» یعنی آیهٴ 57 می‌فرماید آسمان از شما بالاتر است زمین از شما بالاتر است اگر آن امین‌الله باشد بله، شما از آسمان و زمین بالاتری اما اگر امین‌الله نباشد خب زمین از شما بزرگ‌تر است آسمان از شما بزرگ­تر است شما همین جسم‌اید دیگر آن روح را که از دست دادید آن امانت را از دست دادید.
بنابراین اگر انسان امین الله بود از زمان و زمین بالاتر است می‌شود ولیّ زمان، می‌شود صاحب زمان نه تنها ولیّ زمان، ولیّ زمین نه تنها ولیّ زمین، ولیّ آسمان «بیمنه رُزِقَ الوریٰ»[33]، «وری» اختصاصی به زمین ندارد موجودات آسمانی هم همین طورند.
این گروه پرتوقّع که ﴿لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا﴾ اینها اگر درخواست نزول فرشته داشتند خدا می‌فرماید فرشته بر شما نازل می‌شود در هنگام مرگ نازل می‌شود در دو جای قرآن هم دارد که ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾[34] فرشتگانی که موکّل امور دنیا هستند پشتشان را محکم می‌کوبند می‌گویند وقتت تمام شد نوبتت تمام شد برو بیرون، فرشته‌های موکّل برزخ هم می‌بینند این با دست خالی روی سیاه دارد می‌آید سیلی به صورتش می‌زنند که با این وضع کجا می‌آیی؟! این ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾ را این طور معنا کردند.
خب فرمود: ﴿لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً کَبِیراً﴾ درباره رؤیت خدا که اصلاً سخنی نفرمود چون ﴿لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ﴾[35] درباره رؤیت ملائکه فرمود: ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلاَئِکَةَ﴾ اما ﴿لاَ بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ﴾ نسبت به مؤمنین بُشراست بشارت است ﴿وَیَقُولُونَ﴾ همین مجرمین ﴿حِجْراً مَحْجُوراً﴾ این ﴿حِجْراً مَحْجُوراً﴾ یعنی «عوذةً» یعنی «معاذةً» طبق نقلی که جناب زمخشری از سیبویه دارد[36] بعد می‌فرماید اینها که می‌آیند یک مُشت اعمالی دارند که این اعمال همه را ما باید بریزیم دور ﴿وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً﴾ حالا این ﴿قَدِمْنَا﴾ یعنی امروز که روز قیامت است یا امروز که صحنه برزخ است ما این کار را می‌کنیم یا نه همان وقتی که اینها انجام دادند، اینها چه کار کردند؟ اینها گفتند که ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾[37] اینها گفتند که ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[38] این اعمال شرک‌آلود را ما هباء منثور قرار دادیم در سورهٴ مبارکهٴ «نور» گذشت که ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾[39] این از همان اول بیراهه می‌رفت نه اینکه عملی بود حالا فرشته‌ها ثبت کردند و در قیامت این را هباء منثور قرار می‌دهد قیامت ظرف ظهور هباء منثور شدن این اعمال است اینها در جبهه‌های جنگ وقتی می‌خواستند علیه نظام الهی لشگرکشی کنند آن توده مردم می‌رفتند کنار کعبه از بتهای عمومی کمک می‌گرفتند، خواصّشان که گذشته از بتهای عمومی، بتکده خصوصی در منزل داشتند از این بتهای خصوصی هم کمک می‌گرفتند که آ‌نها یاریشان کنند که اینها بیایند اسلام را از پا در بیاورند با چنین عقیده‌ای می‌آمدند می­جنگیدند یعنی از بتها کمک می‌گرفتند تضرّع می‌کردند ناله می‌کردند که ما را یاری کنید برویم دین را خاموش کنیم این کار را می‌کردند این اعمال اصلاً ﴿کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ بود، همان وقت هباء منثور بود منتها اینکه ذات اقدس الهی می‌فرماید: ﴿وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا﴾ اگر ناظر به این باشد که ما امروز این کار را می‌کنیم امروز ظرف ظهور ﴿هباء منثورا﴾ است و اگر منظور این باشد که همان وقتی که اینها انجام دادند هباء منثور بود که فعل ماضی است ما این کار را کردیم برای آنها کشف نشد و امروز کشف می‌شود که فرمود: ﴿قَدِمْنَا﴾ نه اینکه امروز ما این کار را می‌کنیم همان وقتی که اینها انجام دادند هباء منثور بود.
پرسش: فرمودید... اینجا ظرف ظهور است در حالی که اینجا خداوند می­فرماید جعلنا...
پاسخ: چرا با فعل ماضی دارد دیگر برای آ‌نها ظهور است نه اینکه برای خدا ظهور باشد فرمود: ﴿وَقَدِمْنَا﴾ چه وقت ﴿قَدِمْنَا﴾ چون فعل ماضی است، همان وقتی که اینها انجام دادند ﴿کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ بود کار خیری نبود ماندگار نبود چون ﴿وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ اگر کاری عنداللّهی نبود ما عند الناس بود خب ﴿یَنفَدُ﴾، ﴿مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾[40] چیزی که شرک است کفر است الحاد است این ماندنی نیست همان وقتی که اینها بتها را می‌پرستیدند هباء منثور بود منتها برای اینها روشن نبود اینکه فرمود: ﴿فجَعَلْنَاه﴾ اینکه فرمود: ﴿قَدِمْنَا﴾ چون هر دو فعل ماضی است یعنی ما قبلاً این کارها را کردیم حالا برای مشرکان امروز روشن می‌شود که اینها هباء منثور است ﴿وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ﴾ هر کاری که اینها انجام دادند این عمل غیر از فعل است فعل را به غیر انسان هم اسناد می‌دهند اما عمل را دیگر نمی‌گویند فلان سنگ عمل کرد فلان درخت عمل کرد اما فعل به معنی اصل جامع کار را به غیر انسان هم اسناد می‌دهند.
پرسش: وقتی اعمال کفار کالسراب است و سراب لاشئ است چیزی نیست که بخواهد هباء منثور باشد.
پاسخ: بله همین دیگر، این می‌بینند که دود شد بی‌جاست مثل سراب است دیگر، خود این کاری که انجام می‌دهند قربانی می‌کنند قبلاً قربانی می‌کردند بخشی از گوشت قربانی را به دیوار کعبه میخ‌کوب می‌کردند که خدا قبول کند خون قربانی را به دیوار کعبه می‌مالیدند که خدا قبول کند آیه سوره «حج» نازل شده است ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ همین دخیل بستنهایی که هست از جاهلیّت هم بود الآن فوراً قفلی می‌بندند فوراً یک پارچه می‌بندند آنها قربانی می‌کردند گوشت را فوراً آویزان می‌کردند به سینه دیوار کعبه، خون را می‌مالیدند آیه نازل شد که خون و گوشت که به خدا نمی‌رسد چرا دیوار کعبه را آلوده می‌کنید ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی﴾[41] که شما ندارید این شرک را دست بردارید توحید پیدا کنید تقوا پیدا کنید تا خدا قبول کند. خب ذات اقدس الهی باطن این کار را نشان می‌دهد باطن این کار هباء منثور است دیگر، باطن این کار سراب است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله، این هیچ چیزی نیست این هباء منثور تأکید منثور روی هباء برای آن است که ثابت کند این هم شبیه سراب است این ﴿حِجْراً مَحْجُوراً﴾ یا ﴿هَبَاءً مَّنثُوراً﴾ یا ﴿کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ﴾[42] این گونه از اوصاف مضاعف و تأکیدی برای آن است که اصلاً آن شیء را کَلاٰ شیء قرار بدهد خب تعبیر به اینکه اینها بوزینه‌اند کم‌تعبیری نیست فرمود بوزینه خاسئ‌اند تعبیر به اینکه هباء است کم‌ تعبیری نیست اما هباء منثور، این ذرّات کنار هم، هم نیستند پراکنده‌اند.
پرسش: درباره اعمال منافقین دارند﴿ولایذکرون الله الا قلیلا﴾.
پاسخ: آن برای این است که اینها برای دنیا کار می‌کنند (یک) درباره دنیا هم فرمود: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾[43] (دو) اینها که برای آخرت کار نمی‌کنند اینها برای دنیا کار می‌کنند دنیا چیست؟ ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ در آنجا یک اشکال عمیق شد اینها ذرّه‌ای برای خدا کار نمی‌کنند مگر منافق خدا را قبول دارد مگر منافق برای خدا کار می‌کند منتها کم؟! منافق اصلاً خدا را قبول ندارد تا برای او کار کند این «کافرٌ فی باطنه» نه ذکر قلیل دارد نه ذکر کثیر، این از غرر روایات حضرت امیر(سلام الله علیه) است که در ذیل همین آیه آمده وجود مبارک حضرت امیر در ذیل این آیه دارد که اینها که برای خدا کار نکردند مگر منافق برای خدا کار می‌کند تا شما بگویید کم کار کرده منافق اصلاً خدا را قبول ندارد قیامت را قبول ندارد این «لا یعمل لله أصلاً و أبدا» پس برای چه عمل می‌کند؟ «للدنیا» (یک) ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ (دو) اینکه قرآن را باید با اهل بیت فهمید همین است این از غرر روایات ماست که در ذیل همین آیه از وجود مبارک حضرت امیر رسیده است که منافق ذرّه‌ای برای خدا کار نمی‌کند فقط برای دنیا کار می‌کند[44] دنیا هم متاع قلیل است و اگر خدای سبحان فرمود اینها ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلَّا قَلِیلاً﴾[45] بازگشتش به استثنای منقطع است نه استثنای متّصل چون منافق که اصلاً به یاد خدا نیست.
خب بنابراین اینکه فرمود: ﴿وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً﴾ بازگشت این هباء منثور به همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» به این صورت فرمود: ﴿أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾[46] یا اعمال آنها ﴿کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُورٍ﴾[47] خب این کجا را می‌خواهد بگیرد این دست خودش را نمی‌تواند ببیند این می‌گوید انسان از گور تا گهواره است بعد خبری نیست چنین انسانی که کور است دلش می‌خواهد ملکوت را ببیند چنین انسانی که کور است دلش می‌خواهد وحی بر او نازل بشود چون خودش وحی را نمی‌بیند وحی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را هم انکار می‌کند لذا فرمود منشأ این کار اینها معرفت‌شناسی اینهاست اینها تازه ملائکه را هم که قبول دارند و الله را قبول دارند به عنوان مشفوع‌عنده، فرشته‌ها را هم که قبول دارند به عنوان ارباب و آلهه تندیسی، مجسّمه‌ای برای او می‌تراشند که او را ببینند اینها گرفتار چنین اصالة الحسّ و التجربه‌اند تنها مشرکین نبودند که این کار را می‌کردند همانهایی که تفکّر اسرائیلی هم داشتند به حضرت موسی می‌گفتند که ﴿اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ﴾[48] اینها هستند که سامری می‌پرورانند سامری هم دید که اینها حس‌گرا هستند برای آنها گوساله‌پرستی را ترویج کرد همینهایی که ملائکه را قبول دارند می‌گویند ملائکه بنات الله هستند خدا می‌فرماید شما دختر را برای خودتان قبول نمی‌کنید برای خدا دختر می‌پسندید ﴿تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزَی﴾[49] این یک تقسیم بدی است ناعادلانه است شما دخترداشتن را نقص می‌دانید برای خودتان نمی‌پسندید آن وقت می‌گویید ملائکه بنات الله هستند اینها ملائکه را قبول داشتند می‌گفتند بنات الله است آنها را شفیع قرار می‌دادند و می‌پرستیدند لکن برای اینکه ببینند برای همانها تندیس و مجسّمه درست می‌کردند یعنی این قدر گرفتار اصالةالحس بودند آن وقت این گروه اصالةالحسّی دلش می‌خواهد فرشته‌ها را با همین چشم ببیند یا ذات اقدس الهی را ـ معاذ الله ـ با همین چشم ببیند فرمود در آن صورت هیچ ممکن نیست اینها ببینند برای اینکه اعمالی هم ندارند ﴿وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سوره حج، آیه46
[2] . سوره انعام، آیه50؛ سوره رعد،آیه16
[3] . الکشاف، ج3، ص273-274
[4] . سوره فصلت، آیه53
[5] . سوره یوسف، آیه105
[6] . سوره نور،آیه25
[7] . سوره مطفّفین، آیه15
[8] . سوره اخلاص، آیه1
[9] . سوره سجده،آیه12
[10] . سوره انعام، آیه61
[11] . سوره آل عمران، آیه185؛ سوره انبیاء، آیه35؛ سوره عنکبوت، آیه57
[12] . ر.ک: الکافی، ج3، ص127و128؛ ر.ک: تفسیر فرات الکوفی، ص553و554
[13] . سوره انعام، آیه103
[14] . نهج البلاغه، خطبه179
[15] . سوره مطفّفین، آیه15
[16] . سوره غافر، آیه56
[17] . سور ه احزاب، آیه72
[18] . سوره بقره، آیه34
[19] . سوره نازعات، آیه27
[20] . سوره غافر، آیه57
[21] . سوره اسراء، آیه37
[22] . سوره حجر، آیه29؛ سوره ص، آیه72
[23] . سوره مؤمنون، آیه14
[24] . سوره احزاب، آیه72
[25] . سوره فرقان، آیه7
[26] . سوره غافر، آیه57
[27] . الغارات، ج1، ص31
[28] . نهج البلاغه، خطبه199
[29] . سوره انفال، آیه27
[30] . مصباح المتهجد، ص738
[31] . سوره انعام، آیه124
[32] . سوره اسراء، آیه37
[33] . مفاتیح الجنان، دعای عدیله
[34] . سوره انفال، آیه50؛ سوره محمد، آیه27
[35] . سوره انعام، آیه103
4. الکشاف، ج3، ص273-274
[37] . سوره زمر، آیه3
[38] . سوره یونس، آیه18
[39] . سوره نور، آیه39
[40] . سوره نحل، آیه96
[41] . سوره حج، آیه37
[42] . سوره بقره، آیه65؛ سوره اعراف، آیه166
[43] . سوره نساء، آیه77
[44] . ر.ک: الکافی، ج2، ص501
[45] . سوره نساء، آیه142
[46] . سوره نور، آیه39
[47] . سوره نور، آیه40
[48] . سوره اعراف، آیه138
[49] . سوره نجم، آیه22

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:05

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی