display result search
منو
تفسیر آیات 10 تا 14 سوره قصص

تفسیر آیات 10 تا 14 سوره قصص

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 116 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 تا 14 سوره قصص"
- منّتهای الهی بر حضرت موسی (ع)؛
- تبیین آشفتگی دل مادر موسی و سکینه خداوند؛
- فاعلیت خداوند در هدایت و تثبیت اولیای الهی.
-


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغاً إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا عَلَی قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (10) وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (11) وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ (12) فَرَدَدْنَاهُ إِلَی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلاَ تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (13) وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (14)﴾

منّتهای الهی بر حضرت موسی (علیه السلام)
در جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) برای استقرار حکومت عقل و عدل فرمود ما به طور مستمر بر این گونه افراد مستضعف منّت روا می‌داریم منّت یعنی نعمت عُظما ﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ﴾[1] و این منّت یعنی نعمت عظما از دوران شیرخوارگی وجود مبارک موسی(علیه السلام) شروع شد به دلیل اینکه در بخش‌های دیگر فرمود: ﴿وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَی ٭ إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّکَ﴾[2] آن وقتی که به مادرت وحی فرستادیم آغاز منّت بود پس کسی را که بخواهد بپروراند از همان دوران شیرخوارگی مورد نعمت عظما قرار می‌دهد.
تبیین قول صحیح در تفسیر﴿ فَارِغاً﴾
مطلب بعدی آن است که بسیاری از این مفسّران مخصوصاً اهل سنّت این ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغاً﴾ را به همین معنا ذکر کردند یعنی قلب مادر موسی واله بود تهی بود از حیرت و دهشت و هراس و ترس ، مطابق آیه سورهٴ «ابراهیم» معنا می‌کردند که ﴿وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾[3] یا همین وجه را انتخاب کردند یا این را وجه اول قرار دادند شما می‌بینید در جامع قرطبی و مانند آن می‌گویند اگر کسی این فارغ را به معنای فارغ‌البال بگیرد یعنی قلبش فارغ از غم و غصه بود این تفسیر، نارواست و صحیح نیست[4] قبلاً دلش با یک سلسله براهین و ادله آرام‌بخش پر بود الآن دلش را خالی کردند فقط سرگردان شد اما چون بعد از ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی﴾[5] است و آن وحی چند مطلب را در برداشت یکی اینکه بچه را بینداز به دریا خب آن با طمأنینه و آرامش با قلب فارغ به صورت فارغ‌البال بچه را انداخت به دریا , معلوم می‌شود این وحی, انسان را فارغ‌البال می‌کند نه واله و سرگردان حالا که با طمأنینه بچه را به دریا انداخت نگران چه باشد این با چه مطمئن شد آن با همان وحی مطمئن شد فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ﴾ این هم گفت چشم! اگر کسی بچه را در صندوق می‌گذارد و صندوق را به دریا پرت می‌کند با آرامش پرت می‌کند این نگران چیست اگر ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی﴾ بعد از جریان ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی﴾ است معلوم می‌شود که تفسیر صحیح این است که قلب مادر موسی فارغ‌البال بود.
بله, اگر ما این فارغ را به معنای تهی شدن بگیریم نظیر ﴿وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾ آن‌گاه این ﴿فَارِغاً﴾ با ﴿إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ﴾ این دوتا می‌تواند مرتبط باشد به ﴿لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا عَلَی قَلْبِهَا﴾ یعنی اگر ما قلبش را به خودمان مرتبط نمی‌کردیم دو حادثه اتفاق می‌افتاد یکی اینکه این تهی‌دل می‌شد دلش خالی می‌شد و سرگردان بود واله بود راهی برای تصمیم‌گیری نداشت دوم اینکه نزدیک بود قصّه موسی را افشا کند اما چون ﴿فَارِغاً﴾ به معنای فارغ‌البال بودن است هرگز با این ﴿إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ﴾ هماهنگ نیست این یک جمله جداست ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغاً﴾ چون وحی فرستادیم بعد دوباره درباره اصل قصّه بحث می‌کند که اگر ما قلب مادر موسی را به خود مرتبط نمی‌کردیم این ممکن بود داستان موسی را افشا کند لذا چون بین فراغت به معنای فارغ‌البال بودن با ﴿إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ﴾ هیچ رابطه نیست این ﴿لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا﴾ نمی‌تواند دلیل هر دو باشد ما آن وحی را فرستادیم که غمگین مباش محزون مباش بچه را به دریا بینداز به ما بسپار ما او را سالماً تحویلت می‌دهیم این هم باور کرده شروع کرده به فعالیت لذا ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغاً﴾ ولی اگر ما قلبش را به خود مرتبط نمی‌کردیم این نزدیک بود داستان موسی را افشا کند لذا ﴿لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا عَلَی قَلْبِهَا﴾ به خصوص ﴿إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ﴾ برمی‌گردد.

بله, اگر این ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی﴾ قبل از جریان ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ﴾[6] بود در آغاز قصّه بود ممکن بود که این فارغ بودن نظیر همان آیه 43 سورهٴ «ابراهیم» معنا بشود که ﴿وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ﴾ یعنی دل آنها خالی است اگر کسی راهی برای تصمیم‌گیری نداشته باشد سرگردان است و متزلزل این برای قبل از وحی است اما بعد از وحی این وحی, علم حصولی که نیست شهود مادر موساست و آرام‌بخش است آسایش می‌آورد آرامش می‌آورد طمأنینه می‌آورد و مانند آن. ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغاً﴾ برای اینکه ﴿وَأَوَحَیْنَا﴾ هیچ کسی نمی‌توانست به او اعتراض بکند که بچه را به دریا دادی برای چه چرا با دست خودت بچه را از بین می‌بری هیچ کس چنین حرفی نمی‌زد و خودش هم چنین احتمال نمی‌داد.
تثبیت الهی پیامبر اکرم
بعد فرمود: ﴿لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا عَلَی قَلْبِهَا﴾ در بحث دیروز یک نمونه ذکر شد و آن جریان حضرت یوسف(سلام الله علیه) بود که ﴿وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی ‏ بُرْهانَ رَبِّهِ﴾[7] اما آنچه در این نوبت مطرح است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» درباره خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مطرح است در آنجا فرمود: ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً ٭ وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾[8] فرمود رسول من! اینها توطئه‌های فراوانی کردند حالا یا دسیسه‌های سیاسی بود یا اجتماعی بود یا رشوه بود یا قوم و خویش‌بازی بود به هر وسیله بود خواستند نفوذ پیدا کنند که شما بعضی از آیات را عوض کنید مخالف توحید ـ معاذ الله ـ سخن بگویید موافق شرک ـ معاذ الله ـ سخن بگویید خواستند این کارها را بکنی اگر ـ معاذ الله ـ مشرکانه سخن می‌گفتی آیات توحید را تغییر می‌دادی دیگر نزاع بین کفر و ایمان برداشته می‌شد تلاش و کوشش آنها این بود ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾ آنها خواستند فریب بدهند با ترفند تو را از وحی و ایحای ما جدا کنند ﴿لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ﴾ غیر آنچه ما گفتیم به عنوان افترا ـ معاذ الله ـ به ما نسبت بدهی تلاش و کوشش اینها این بود اگر چنین کاری می‌کردی ﴿وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً﴾ آن وقت اینها دوست تو می‌شدند تصمیم مشئوم اینها این بود اما ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾ بحث مبسوطش آنجا گذشت پیام این آیه 74 این است که ما موقعیّت تو را تثبیت کردیم تو را ثابت نگه داشتیم اگر تثبیت الهی نبود تو نزدیک بود که اندک مِیلی نسبت به اینها بکنی. فهاهنا امور اربعه نه تنها کار نبود یعنی افترا نبود نه تنها میل نبود نه تنها اندک میل نبود نزدیک به میل اندک هم نبود برای اینکه فرمود: ﴿لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ﴾ کادَ یعنی قَرُبَ, رَکَنَ یعنی مالَ میلاً قلیلا این می شود حرم امن این می شود وحی محض فرمود ما تثبیت کردیم تو به هیچ نحو به این بهانه و ترفند اینها بها ندادی ﴿لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾

فاعلیت خداوند در هدایت و تثبیت اولیای الهی
این کار درباره مادر موسی هم اتفاق افتاد درباره حضرت یوسف(سلام الله علیهم اجمعین) هم اتفاق افتاد منتها گاهی خدای سبحان به مبدأ قابلی نسبت می‌دهد گاهی به مبدأ فاعلی نسبت می‌دهد گاهی می‌فرماید ما این کار را کردیم گاهی می‌فرماید او فیض ما را دید برای اینکه روشن بشود آن جایی که به مبدأ قابلی اسناد داده شد و فرمود او فیض ما را دید از خودش ندید ما نشانش دادیم در آیه دیگر فرمود: ﴿لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ﴾[9] ما نگذاشتیم فتنه به طرف او برود درست است او به طرف فتنه حرکت نکرد ولی ما یقه فتنه را گرفتیم پس کشیدیم نفرمود «لنصرفه عن السوء» نفرمود ما نگذاشتیم یوسف به طرف بدی برود فرمود: ﴿لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ﴾ ما بدی را اجازه ندادیم به طرف او برود معلوم می‌شود اگر او دید, به فیض ما بود و به افاضه ما بود, اگر مادر موسی با فارغ‌البال بودن بچه را به دریا انداخت به ایحای ما بود اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود خودتان را به زحمت نیندازید آفتاب را دست راست من, ماه را دست چپ من بدهید من کمی تغییر بدهم شدنی نیست[10] این هم به تثبیت ما بود.
آرامش قلب مادر حضرت موسی در پرتو وحی الهی
خب بعد از اینکه فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی﴾ جا برای اینکه قلب مادر موسی تهی شده, لرزان شده, پر از اندوه شده, وقتی شنید این بچه به دست فرعون افتاد غمگین شده اینها نیست آن که دریا را با امر می‌گوید ببر در خانه فرعون دریا می‌گوید چشم! همان‌جا هم فرمود من این را بردم تا با دست دشمن, دوست خودم را بپرورانم اینجا دیگر جای ناآرامی نیست بنابراین ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَی فَارِغاً﴾ فارغ‌البال بود, چرا؟ برای اینکه ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی﴾ بله, اگر ما این وحی را نفرستاده بودیم ممکن بود آن داستان موسی را افشا کند و مانند آ‌ن اما بعد از اینکه فرمود﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی﴾ و او در کمال درایت و آرامش، بچه را در صندوق انداخت و صندوق را هم انداخت به دریا این دیگر نگران چه باشد.
سرّ همراهی صندوقچه توسط خواهر حضرت موسی
آن قدر این مادر مطمئن است که دخترش را می‌فرستد بگوید برو ببین کجا رفت مگر آدم بچه را می­فرستد در دریای روان، نیل یک دریای روانی است که در آن کشتیرانی می‌شود بچه کجا رفت یعنی چه؟! خب این دریای خروشان بچه را می‌برد دیگر این مادر مطمئن است خیر, از محدوده این کوچه و پس کوچه بچه بیرون نمی‌رود همین جاها می‌ماند به دخترش گفت برو ببین کجا رفته این با طمأنینه این کار را کرده مگر کسی چیزی را بیندازد در دریا کسی را می‌فرستد میگوید برو ببین کجا رفته خب رفته رفته دیگر این مطمئن بود این می‌رود یکی از این خانه‌ها آنجا می‌ماند وقتی به دخترش گفته ﴿قُصِّیهِ﴾ برو ببین کجا می‌رود معلوم می‌شود هدفی دارد این صندوقچه هدفی دارد مأموریتی دارد باید جایی در همین خانه‌ها برود اگر مأموریت نداشته باشد به دلخواه دریا می‌رود نه به دلخواه خودش اینکه به دخترش گفت برو ببین این صندوقچه کجا می‌رود معلوم می‌شود مأموریت دارد دیگر معلوم می‌شود جای آرامی می‌خواهد برود یکی از این خانه‌ها می‌خواهد سرکشی کند همین! با این آرامش این کار را کرده خب هیچ نگران هم نبود.
ضرورت تلاش انسان در ضمن امدادهای غیبی الهی
مطلب مهم آن است که ما تا در دنیا نفس می‌کشیم نباید بگوییم همه کارها از راه غیب باید حل بشود برای اینکه دنیا دار عمل است در بحث‌های مادر عیسی(سلام الله علیهما) آنجا هم گذشت که خدای سبحان به مریم(سلام الله علیها) از راه‌های غیب نعمت‌های فراوانی دارد خب ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾[11] این بود, از راه غیب ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾[12] بود, از راه غیب مادر شد، بود از راه غیب ﴿فاجاءها المخاض الی جذع النخلة﴾[13] این هم بود , حالا که همه اینها قدم به قدم از راه غیب بود این جذع نخله این درخت خشک خرما به هر وسیله‌ای که هست حالا پر بار شد اینجا دیگر خدای سبحان به مادر عیسی(سلام الله علیهما) می‌گوید تو هم دستی دراز کن این شاخه را تکان بده این خرما بریزد ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾[14] خب همه آن کارهای مهم را خدا از راه غیب کرده اگر این جذع را پرمیوه کرد این شاخه و خوشه را نمی‌تواند کمی پایین بیاورد در دسترس مادر قرار بدهد! فرمود تو هم بالأخره دستی تکان بده تو هم کاری بکن انسان تا زنده است ولو انبیا, اولیا, ائمه(علیهم السلام) باشند مسئولیتی دارد بالأخره فرمود: ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾ اهتزاز یعنی به جنبش در آوردن, تکان دادن تو هم تکان بده میوه بریزد این کار لازم است.
خب این خدایی که با امر حاضر به مادر موسی می‌گوید بینداز در دریا به امر غایب به خود دریا می‌گوید ببر درِ خانه فرعون[15] خب از این به بعد نمی‌تواند از راه غیب بدون زحمت خواهر و مادر، این بچه را به مادر برگردد؟ خب یقیناً می‌تواند اما مادر هم باید تلاش و کوششی بکند به دخترش بگوید برو ببین این صندوقچه کجا رفته این مثل اینکه منتظر است بچه برگردد یک بهانه می‌خواهد خدای سبحان ﴿حَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ﴾ کرده, ﴿وَاَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی﴾[16] کرده, اعدا عدوّ فرعون نسبت به او گرایش پیدا کرده بیت فرعون ملعون خدمتگزار او شده‌اند منتها الآ‌ن یک بهانه می‌خواهد که این پسر به مادر برگردد خب این را بالأخره یک تلاش و کوششی باید کرد مادر تلاش و کوشش کرد خواهر تلاش و کوشش کرد بالأخره این فرزند به مادر برگشت تا زنده‌ایم یک کار باید از طرف ما باشد این‌چنین نیست که انسان دست روی دست بگذارد ولو پیغمبر هم که است همه کارها از راه غیب باشد این طور نیست هر اندازه کاری از انسان ساخته است باید آن را انجام بدهد.
اراده تکوینی الهی در امتناع حضرت موسی از نوشیدن شیر
﴿وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ﴾ یعنی مادر موسی(سلام الله علیهما) به خواهر موسی فرمود: ﴿قُصِّیهِ﴾ یعنی به دنبال این جعبه برو ببین چه خبر است ﴿فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ﴾ این خواهر جعبه را دید منتها جانباً مُجتنباً مجانباً در جانبی قرار گرفت که آنها نبینند این خواهر به دنبال کودک است ﴿وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ﴾ خب حالا محبت این کودک را خدای سبحان در دل آنها انداخت آنها هم گرفتند گفتند: ﴿قُرَّتُ عَیْنٍ لی‏ وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‏ أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً﴾[17] این بچه است بچه هم شیر می‌خواهد و گریه می‌کند هر پستانی هم به او دادند نپذیرفت. نپذیرفت یعنی همان خدایی که به دریا می‌گوید دست به این جعبه نزن سالم تحویل بده به لبان مطهّر موسی(سلام الله علیه) هم دستور می‌دهد نمک، هیچ پستانی را امتصاص نکن نگیر قبول نکن فقط گریه کن معلوم می‌شود گاهی گریه وسیله است ﴿وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ﴾ این تحریم تشریعی که نیست این تحریم تکوینی است مثل ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا﴾[18] ما تکویناً حرام کردیم نگذاشتیم که این پستانی را قبول کند شیری را قبول کند غذایی را قبول کند ﴿وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ﴾ ما از قبل همه اینها را برنامه‌ریزی کردیم خب به چه چیزی امر کردیم از چه چیزی نهی کردیم چه چیزی را تحلیل کردیم چه چیزی را تحریم کردیم اینها استمرار منّت الهی است آن فعل مضارع است که مفید استمرار است ﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ﴾[19] این کارهای مستمرّ الهی است معلوم می‌شود گاهی با گریه، آدم باید مشکل را حل کند این «سلاحه البکاء»[20] که در دعای «کمیل» آمده یکی از مواردش همین است خب اگر این گریه نمی‌کرد اگر آرام بود اگر درباریان فرعون را بی‌تاب نمی‌کرد اینها به دنبال دایه نمی‌گشتند.
پیشنهاد خواهر حضرت موسی(علیه­السلام) به فرعونیان
خواهر موسی(سلام الله علیه) وقتی این صحنه را دید خودش را به آنجا نزدیک کرد گفت من خانواده‌ای نه مادر, اسم مادر را نبرد خانواده‌ای را می‌شناسم که علاقه‌مندند یعنی نمی‌خواهند شما در زحمت باشید تنها مهربانی آن خانواده نسبت به این کودک مطرح نیست این خانواده برای شما دایگی می‌کند که شما راحت باشید شما که این بچه علاقه‌مندید محبت این بچه در دل شما هست حالا که مورد علاقه شماست من خانواده‌ای را می‌شناسم که به سود شما کار می‌کنند این بچه را هم خوب پذیرایی می‌کنند خوب نگهداری می‌کنند هم نسبت به بچه، خالصانه او را پذیرایی می‌کنند هم خیرخواه شما هستند ﴿هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ﴾ آ‌نها برای شما می‌خواهند این بچه را بپرورانند نسبت به این بچه هم کاملاً این بچه را خوب نگهداری می‌کنند ﴿وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾ خب این حرف پذیرفته‌شده است.
پاسخ مادر حضرت موسی در برابر شک فرعون
آن‌گاه آنها قبول کردند گفتند ما به عنوان امتحان می‌آزماییم ببینیم هست یا نه, مادر موسی(سلام الله علیهما) این بچه را پذیرفت آنها دیدند که این بچه‌ای که هیچ پستانی را نمی‌مکید پستان او را قبول کرد. سؤال کردند, البته این در بحث‌های روایی و تاریخی و اینهاست که چطوری این بچه که هیچ پستانی را قبول نمی‌کرد فقط از شما شیر می‌مکد؟ گفتند نه ما وضع ما این طور است که طیّب‌الرائحه‌ایم شیر ما پاک است تنها این نیست هر بچه‌ای هم که به ما بدهند شیر ما را قبول می‌کند[21] با این وضع از شرّ فرعون نجات پیدا کرد .
تحقق وعده­های الهی به مادر حضرت موسی
﴿فَرَدَدْنَاهُ إِلَی أُمِّهِ﴾ ما به وعده‌مان وفا کردیم, گفتیم دریا به شما برمی‌گرداند برگرداند, سالم می‌ماند سالم ماند, به شما برمی‌گردانیم برگرداندیم, خوف و حزن شما باید برطرف بشود و شده, مانده یک وعده دیگر و آن رسالت است که آن زمان می‌برد ما گفتیم ﴿وَلاَ تَخَافِی وَلاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ﴾[22] تا اینجا که عمل شده اما آن ﴿وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ﴾ زمان می‌برد که آن هم در فرصتش انجام می‌دهیم ﴿فَرَدَدْنَاهُ إِلَی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا﴾ قرّةالعین بشود او خوشحال بشود اشک شوق بریزد این کار شده ﴿وَلاَ تَحْزَنَ﴾ چون چیزی را از دست نداد که غمگین بشود نه اینکه حزنِ آمده را ما برداشتیم این دفع است نه رفع، نگذاشتیم او غمگین بشود برای اینکه از همان اول وحی ما این زمینه را فراهم کرده است ﴿وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ﴾ علمِ مزید بشود ما وعده دادیم که به تو برمی‌گردانیم برگرداندیم, وعده دادیم خوف او را برطرف کنیم کردیم, وعده دادیم حزن او را برطرف بکنیم کردیم, لکن خیلی‌ها نمی‌دانند که وعده الهی حق است این ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾[23] برای همیشه است می‌ماند آن وعده دیگر فرمود آن زمان می‌برد ما گفتیم: ﴿وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ﴾ آن قدری زمان می‌برد ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً﴾ به آن هم عمل کردیم الآن آنکه این مادر می‌خواست این بود که بچه سالماً به او برگردد و برگشت در حضور او دیدیم که اعدا عدوّ او تسلیم شد آن دریای قهّار تسلیم شد کار ناشدنی, شدنی شد مانده مسئله بعدی که مسئله رسالت باشد که زمان می‌برد﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾
وعده الهی به نصرت مؤمنان
حالا لازم نیست افراد دیگر دوران شیرخوارگی‌شان باشد به دریا بیفتند و بشوند پیغمبر، این وعده الهی است هر کس راه صحیح برود دستور الهی را انجام بدهد خوفش برطرف می‌شود حزنش برطرف می‌شود به مقامی می‌رسد می‌بینید این ﴿وَکَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ نه یعنی شما را پیغمبر می‌کنیم, شما را هم از تحریم در می‌آوریم شما را از این فشار در می‌آوریم شما را از این مشکلات در می‌آوریم این طور نیست که ایران اسلامی اگر مقاومت بکند ـ معاذ الله ـ خدا به وعده‌اش وفا نکند این ﴿وَکَذلِکَ﴾ اصل کلی قرآنی است نسبت به همه بندگان صالح, مبادا ـ خدای ناکرده ـ کسی در این تحریم‌ها بلرزد این طور نیست فرمود اگر شما ثابت‌قدم باشید من همه نیازهای شما را تأمین می‌کنم.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ قصص، آیهٴ 5.
[2] . سورهٴ طه، آیات 37و38 .
[3] . (سورهٴ ابراهیم، آیهٴ 43) الکشاف ، ج 3، ص 395 .
[4] . الجامع لأحکام القرآن، ج‏14، ص 255.
[5] . سورهٴ قصص، آیهٴ 7.
[6] . سورهٴ قصص، آیهٴ 7.
[7] . سورهٴ یوسف، آیهٴ 24.
[8] . سورهٴ اسرا، آیات 73و74 .
[9]. سورهٴ یوسف، آیهٴ 24.
[10] . تفسیر القمی، ج2، ص 228؛ المناقب ، ج 1، ص 58.
[11] . سورهٴ آل عمران، آیهٴ 37.
[12] . سورهٴ مریم، آیهٴ 17.
[13] . سورهٴ مریم، آیهٴ 23.
[14] . سورهٴ مریم، آیهٴ 25.
[15] . ر.ک: سورهٴ طه، آیهٴ 39.
[16] . سورهٴ طه، آیهٴ 39.
[17] . سورهٴ قصص، آیهٴ 9.
[18] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 50.
[19] . سورهٴ قصص، آیهٴ 5.
[20] . مصباح المتهجد، ص 850 .
[21] . مجمعالبیان، ج 7، ص381.
[22]. سورهٴ قصص، آیهٴ 7.
[23] . سورهٴ محمد ، آیهٴ 7.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:47

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی