display result search
منو
تفسیر آیات 41 تا 46 سوره قصص

تفسیر آیات 41 تا 46 سوره قصص

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 104 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 41 تا 46 سوره قصص"
- سلب توفیق انسان گمراه همان اضلال است؛
- محرومیت از فیض الهی همان گمراهی است؛
- هدایت تکوینی و تشریعی خدای سبحان نسبت به همه موجودات اعمال می‌شود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لاَ یُنصَرُونَ (41) وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (42) وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولَی بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدیً وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (43) وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنَا إِلَی مُوسَی الْأَمْرَ وَمَا کُنتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ (44) وَلکِنَّا أَنشَأْنَا قُرُوناً فَتَطَاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَلکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ (45) وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَلکِن رَّحْمَةً مِن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أَتَاهُم مِن نَّذِیرٍ مِن قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (46)﴾

در جریان فرعون فرمود آیات الهی بر او آمد عقل و فطرت را هم ما به او دادیم او بر اثر خودخواهی و غرور همه این معارف درون و بیرون را زیر پا نهاد و در برابر وحی الهی ایستاد و داعی ربوبیّت داشت لذا هم خودش را به آتش کشاند هم عدّه زیادی را. در قیامت هم همین طور است ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾[1] این جعلی که خدای سبحان نسبت به امامت کفار ذکر فرمود یعنی اینها را ما به حال خود رها کردیم اینها به صورت رهبران کفر در آمدند عدّه‌ای خواستند این ﴿جَعَلْنَا﴾ را به «عرّفنا» معنا کنند یعنی ما اینها را این‌چنین به شما معرفی کردیم[2] یا خواستند نظیر ﴿وَجَعَلُوا الْمَلاَئِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾[3] قرار بدهند[4] هیچ کدام از آنها ظاهراً درست نیست یعنی ما اینها را به حال خودشان رها کردیم اضلال کیفری ملاحظه فرمودید که امر عدمی است یعنی کسی را که خدای سبحان گمراه می‌کند بر اساس اضلال کیفری این طور نیست که دست او را بگیرد بیراهه ببرد بلکه فیض خود را از او قطع می‌کند سلب توفیق است آن عنایتی که خدای سبحان نسبت به مؤمنین دارد نسبت به اینها ندارد قدر مشترک هدایت را ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[5] به همه عطا کرده است چه درباره کتاب‌های تشریع چه درباره کتاب‌های تکوین آن ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[6] را به همه داد قرآن را هم که ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ است ﴿ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾[7] است برای همه قرار داد این هدایت ابتدایی است و هدایت تکوینی و تشریعی است که خدای سبحان نسبت به همه اعمال کرده است اما اگر کسی ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾[8] با داشتن همه این راه‌های هدایت, کج‌راهه برود بیراهه برود راه دیگران را هم ببندد خدای سبحان مدّت‌ها به او مهلت می‌دهد دعوت می‌کند راه توبه و انابه و بازگشت را باز می‌گذارد بلکه برگردد اگر این تمام صحنه قلب خود را سیاه کرد و هیچ راهی برای توبه باز نگذاشت و درِ توبه را عمداً به روی خود بست با آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه که «أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَی عَفْوِکَ وَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ»[9] خب این در دو لنگه‌اش را به روی بندگان باز کرد ولی عمداً کسی هر دو لنگه در را ببندد و راه توبه را ببندد از آن به بعد برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ فاطر با او عمل می‌شود در آیه دوم سورهٴ مبارکهٴ فاطر به این صورت آمد ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ﴾ ما نسبت به عدّه‌ای که عقلشان, فطرتشان, وحی و نبوّت را محترم شمردند به راه آمدند یک فیض جدیدی اِعمال می‌کنیم درِ رحمت را به روی اینها باز می‌کنیم هیچ کس هم نمی‌تواند ببندد اما کسی که با داشتن همه حجّت‌های درون و بیرون تمام راه‌ها را به روی خود بست ما هم درِ توبه را به روی او باز کردیم او عمداً به سوء اختیار خود بست ما دیگر فیضمان را از او می‌گیریم ﴿وَمَا یُمْسِکْ﴾ ما کاری نمی‌کنیم او را به جهنم هُل نمی‌دهیم او را از راه مستقیم بیرون نمی‌بریم ما کاری به او نداریم فقط فیض خاصّمان را می‌گیریم او را به حال خودش رها می‌کنیم انسان اگر به حال خود رها بشود می‌ماند شهوت و غضب در بخش عمل, وهم و خیال در بخش نظر, چنین انسانی خب سقوط می‌کند فرمود: ﴿وَمَا یُمْسِکْ﴾ ما این‌چنین نیست که کسی را گمراه بکنیم فیضمان را می‌گیریم این در دعاهاست که «اللهمّ لا تَکِلْنا‏ اِلی أنْفُسِنا‏ طَرْفَةَ عَیْنٍ»[10] یا «لا تنزع منّی صالح ما أعطیتنی»[11] همین است خدایا آنچه را به ما دادید از ما نگیر خب اگر فیض را گرفت انسان می‌ماند و هوا و هوس او این معنای ﴿یُضِلُّ مَن یَشَاءُ﴾[12] است این طور نیست که اضلال یعنی خدای سبحان ـ معاذ الله ـ کسی را به طرف فساد و گناه تشویق بکند ترغیب بکند این طور که نیست همه راه‌ها هست تا آخرین لحظه هم دستور شریعت هست انسان تا نفس می‌کشد راه توبه باز است چه کسی است که توبه بکند توبه او قبول نباشد حتی مرتدها حتی مرتدّ فطری بله, احکام فقهی سر جایش هست اما حکم کلامی‌اش قبول توبه است دیگر اهل جهنم نیست بنابراین تا آخرین لحظه که نفس می‌کشد در صورتی که به حال احتضار نیاید راه باز است راه کلامی باز است هیچ وقت راه توبه بسته نیست اما اگر کسی مدّت‌ها بیراهه رفت دیگر خدا فیض را از او می‌گیرد حالا اگر اضلال شده امر عدمی چگونه اینها تفاوت‌هایی دارد برخی‌ها «أشدّ کفراً» هستند برخی‌ها «أشدّ نفاقاً» هستند و مانند آن. فیض خدا حقیقتی است میزانی است به نام صراط مستقیم, خدای سبحان این لطف خاصّ خود را از کفار و منافقینی که عمداً راه توبه را بستند سلب می‌کند این دیگر تفاوت ندارد اما این شخص چون هر روز دارد از صراط مستقیم دورتر می‌رود لذا بعضی‌ها کفرشان کمتر است بعضی بیشتر, بعضی نفاقشان کمتر است بعضی نفاقشان بیشتر تا برسند به آن منافق عنود لدود که ﴿فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾[13] است آن که در طبقه زیرین قرار گرفته برای اینکه فاصله‌اش از صراط مستقیم به سوء اختیار خودش بیشتر شده نه اینکه این عدم, کم و زیاد داشته باشد این عدم همان عدم است خدا توفیق را از اینها گرفته اینها را به حال خود رها کرده اینها کسانی‌اند که ﴿فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ﴾[14] بنابراین تفاوت درکات برای کفار و منافقین سر جایش محفوظ است اما ذات اقدس الهی که توفیق را گرفته این سلب توفیق دیگر درکات ندارد تشکیکی نیست اما درکات کفر, درکات نفاق کم و زیاد دارد که بعضی‌ها ﴿فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ هستند جریان فرعون این طور بود این نه تنها بیراهه رفت بلکه سنّت باطل هم گذاشت لذا فرمود: ﴿وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِنَ الْمَقْبُوحِینَ﴾.
دین ما را به نوآوری, فن‌آوری اعتقادی, اخلاقی, عملی دعوت کرده است قبلاً هم این بحث گذشت که ما دو اجتهاد داریم یک اجتهاد فقهی و اصولی و امثال ذلک داریم که عدّه‌ای از مراجعشان تقلید می‌کنند, اجتهادی داریم درباره سنّت‌گذاری این را دین به ما آموخت تشویقمان کرد آن اوّلی را هم از امام صادق(سلام الله علیه) است هم امام رضا(سلام الله علیهما) که هر دو را مرحوم صاحب وسائل در کتاب قضا نقل کرده این برای اجتهادپروری در فقه و اصول و امثال اینهاست در علوم عقلی و نقلی, یکی در مسائل اجتماعی و اداره جامعه و مدیریت جامعه و امثال ذلک است فرمود: «مَن سَنّ سنّة حسنة کان له أجرها و أجر مَن عَمِلَ بها إلی یوم القیامة و مَن سَنَّ سنّة سیئة کان علیه وِزرها و وزر مَن عَمِلَ بها إلی یوم القیامة»[15] این «مَن سنّ سنة حسنة» یعنی اجتهاد بکند ببیند در شرایط کنونی جامعه به چه چیزی نیاز دارد چطور ما جامعه را اداره کنیم که از فقر و گرانی نجات پیدا کنیم یک مدیریت صحیح یک تدبیر صحیح یک عقل صحیح یک درایت صحیح این سنّت صحیح می‌خواهد ما چه کار کنیم این کشور را به سَمت کشاورزی ببریم به سمت صنعت ببریم با داشتن همه نِعَم الهی چرا گرانی هست چرا فقر هست اگر کسی درایتی داشت مدیریتی داشت یک روش و مَنش خوبی ایجاد کرد مجتهد اقتصادی بود یک سنّت خوبی را در جامعه طرح کرد و جامعه را به این سَمت کشاند می‌شود «مَن سَنّ سنّة حسنة کان له أجرها و أجر مَن عَمِلَ بها» نمونه خیلی ضعیف و امر عادی همین درخت‌کاری‌هاست که می‌گویند همه جمع بشویم درخت بکاریم یا سنّت‌گذاری که فلان‌جا درخت بگذاریم حرم تا حرم اینها کارهای عادی و غیر علمی است اما یک سنّت خوبی است که ما هر سال جمع بشویم یک روزی درخت بکاریم اما آنکه دین ترغیب کرده مدیریت صحیح جامعه است که جامعه را به سَمتی ببرد که این گرانی و فقر نباشد با داشتن همه امکانات «مَن سَنّ سنّة حسنة کان له أجرها و أجر مَن عَمِلَ بها إلی یوم القیامة» این کشور را با امور کشاورزی از فقر برهاند که اگر بیگانه‌ای یک روز درِ کشورها را بست تحریم کرد ما از هر نظر خودکفا باشیم دیگر علوفه را وارد نکنیم با اینکه این کشور از این جهت با داشتن دریا با داشتن جنگل با داشتن منابع با داشتن هوای ملایم در بخش وسیعی از ایران‌زمین این می‌تواند بالأخره علوفه و دامداری و شیر خودش را تأمین بکند خب این می‌شود سنّت حسنه این را دین ترغیب کرده فرمود این کار را بکنید یک مجتهد اقتصادی می‌خواهد که سنّت حسنه بگذارد «مَن سَنّ سنّة حسنة کان له أجرها و أجر مَن عَمِلَ بها إلی یوم القیامة» این اجتهاد است در امور سیاسی, اجتماعی, اقتصادی که مربوط به فقه و اصول نیست آن فقه و اصول و عقاید و اخلاق و اینها آن دو روایت نورانی است که هر دو را صاحب وسائل در کتاب قضا یکی از امام صادق یکی از امام رضا(صلوات الله و سلامه علیهما) نقل کرده اما این مسائل مدیریت است «مَن سَنّ سُنة حسنة کان له أجرها و أجر مَن عَمِلَ بها» این است فرعون آمده سنّت سیّئه گذاشته مردم را به خود دعوت کرده بت‌پرستی یعنی هواپرستی یعنی زعیم‌پرستی را ترویج کرده این سنّت سیّئه است چون سنّت سیّئه است هم وِزر خود را دارد هم وِزر پیروان خود را دارد لذا فرمود: ﴿وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً﴾ چرا؟ برای اینکه اینها یک عدّه را گمراه کردند دو کار کردند یکی ضلالت فی نفس بود یکی اضلال غیر بود، غیر که گمراه شدند آنها هم بار خودشان را باید بکشند اما اینها دو بار دارند ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾[16] نه اثقال الأتباع, اثقال اتباع را خود اتباع می‌کشند اینها دو بار را باید حمل کنند یکی بار ضلالت خود یکی بار اضلال پیروان اما بار ضلالت پیروان را خود پیروان می‌کشند این طور نیست که بار پیرو را آن راهنما بکشد نفرمود «ولیحملنّ أثقالهم و أثقال من اتّبعهم» فرمود: ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ﴾ که بار ضلالت را می‌کشند ﴿وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ یعنی بار اضلال را می‌کشند لذا فرمود: ﴿وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً﴾ بر اساس همان که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ یس است ﴿وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ﴾[17] آثار خوب باشد خدا می‌نویسد «مَن سنّ سنة حسنة» آثار بد باشد «مَن سنّ سنة سیّئة» آن هم می‌نویسد ﴿وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ﴾ بنابراین در دنیا لعنت اینها ادامه دارد کسی هم به نصرت اینها برنمی‌خیزد در قیامت هم به صورت زشت طرزی محشور می‌شوند که همه از اینها متنفّرند ﴿وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِنَ الْمَقْبُوحِینَ﴾ این صفت مشبهه هست مَقبوح یعنی قبیح یعنی زشت‌منظر طوری که همگان از اینها متنفّرند حتی در دوزخ, دوزخیان هم از اینها منزجرند ﴿وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِنَ الْمَقْبُوحِینَ﴾ بعد فرمود حالا اینکه قصّه فرعون و آل‌فرعون و ملأ فرعون و بت‌پرست‌ها و هوامدارهاست اما آنچه ما به موسای کلیم عطا کردیم چیست؟ در جریان موسای کلیم فرمود شما پیروزید حالا پیروزی تنها به این نیست که فرعون و جنود فرعون را خدا بریزد به دریا و موسی زنده باشد پیروزی موسی(سلام الله علیه) به این است که آن‌ مکتبش آن دینش زنده باشد در آیه 35 فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَاناً فَلاَ یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُما وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ﴾ آن معجزاتی که ما دادیم باعث می‌شود آنها به شما دسترسی ندارند شما و پیروانتان پیروزید. در آنجا که خوانده شد می‌شود روی ﴿إِلَیْکُمَا﴾ هم وقف کرد روی ﴿بِآیَاتِنَا﴾ هم می‌شود وقف کرد اما اگر ما روی ﴿بِآیَاتِنَا﴾ وقف بکنیم بهتر است برای اینکه اگر روی ﴿بِآیَاتِنَا﴾ وقف نکنیم روی ﴿إِلَیْکُمَا﴾ وقف بکنیم لازمه‌اش این است که این ﴿بِآیَاتِنَا﴾ که متعلّق است قبل از این مبتدا واقع بشود و باید نکته‌ای داشته باشد که این متعلّق قبل از مبتدا قرار بگیرد اما اگر ﴿بِآیَاتِنَا﴾ را به قبل وصل بکنیم اُولاست دیگر تقدیم متعلّق بر مبتدا بلا وجهٍ نمی‌ماند. آن صحنه‌ای که به وجود مبارک موسای کلیم تورات داده شد آن صحنه را ذکر می‌کند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با کتاب آمده وقتی کوه حرا ﴿اقْرَأْ﴾ شنیده شد یعنی با وحی و کتاب, نبوّت و رسالت آن حضرت آغاز شد با کتاب الهی آمده به طرف مردم برای هدایت اما وجود مبارک موسای کلیم بعدها کتاب نصیبش شده اول اصلِ پیام نصیبش شده بعدها وقتی که میقات طور مطرح شد تورات نصیب آن حضرت شد حالا مسئله نزول تورات را دارند طرح می‌کنند فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ﴾ این ﴿الْکِتَابَ﴾ الف و لامش هم عهد است یعنی آن تورات را به او دادیم ﴿مِن بَعْدِ مَا أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولَی﴾ ما اول این مانع را سر راه برداشتیم یعنی فرعون و جنودش را ریختیم در دریا کشور را آماده کردیم برای پذیرش کتاب الهی ﴿مِن بَعْدِ مَا أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولَی﴾ این کتاب, بصائر مردمی است هدایت مردمی است رحمت مردمی است بصیرت است چشمِ دل را باز می‌کند انسان بسیاری از معارف را می‌فهمد وقتی که دید, به راه می‌افتد می‌شود هدایت وقتی که راه افتاد از رحمت و برکت الهی متنعّم می‌شود برخوردار می‌شود پس این هم بصیرت است هم هدایت است هم رحمت اما اختیار با مردم است برای این اهداف کتاب نازل کردیم ولی اینها می‌خواهند متذکّر باشند یا متذکّر نباشند مختارند ولی ما این کار را کردیم که شاید اینها متذکِّر باشند آن‌گاه به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ما صحنه انبیا را قدم به قدم برای شما ترسیم می‌کنیم تو در آن صحنه‌ها نبودی ولی گویا حضور داشتی می‌بینید طرزی صحنه‌های گذشته انبیا(علیهم السلام) را برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ترسیم می‌کند که گویا حضرت آنجا حضور داشت فرمود تو در جریان کوه طور که نبودی ﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾ که وضع این شد ﴿مَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾ ولی وضع این بود ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ﴾ ولی وضع این بود ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ﴾ در جریان قصّه حضرت مریم ﴿إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾ ولی قصّه این است تو در آن صحنه نبودی ولی جریان این است آن صحنه نبودی, آ‌ن صحنه نبودی ولی این صحنه‌ها را ما برای تو ترسیم می‌کنی این ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾, ﴿مَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾, ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ﴾, ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾[18] یعنی آن صحنه‌ها نبودی ولی وضع این است آن‌گاه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از جریان قرعه زدن برای کفالت مریم باخبر بود از جریان جانب غربی باخبر بود از کوه طور باخبر بود از قصّه شعیب در مدین باخبر بود فرمود هیچ کدام از این صحنه‌ها را تو نبودی ولی صحنه این است.
مطلب دیگر درباره جانب غربی و شرقی طور است بحثی قبلاً گذشت چه در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» که الآن محلّ بحث است چه در قسمت‌های دیگر که فرمود وادی ایمن یا جانب ایمن, یمین و یسار, أیمن و أیسر به لحاظ خود شخص است ما جایی به نام طرف راست و طرف چپ نداریم بالا و پایین داریم اما طرف راست و طرف چپ و جلو و پشت سر را انسان تعیین می‌کند اما غربی و شرقی داریم اینکه فرمود: ﴿مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ﴾[19] یعنی جانب راست درّه آن راست و چپ به لحاظ خود شخصی است که وارد شده اگر انسان به بالای کوه برسد یا به درّه‌ای برسد می‌شود گفت طرف راست و طرف چپ و اگر کسی نباشد که طرف راست و چپ ندارد, جلو و دنبال ندارد اما غربی و شرقی دارد مدین در شرق مصر است وجود مبارک موسای کلیم بار اول از غرب به شرق رفت بار دوم که از مدین به مصر می‌آمد از شرق به غرب آمد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید تو در جانب غربی نبودی که ما با موسای کلیم چه گفتگویی کردیم ﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾ که اضافه موضوف به صفت است ﴿إِذْ قَضَیْنَا إِلَی مُوسَی الْأَمْرَ وَمَا کُنتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ﴾ تو نزد موسی نبودی که گفتگوی ما را بشنوی (یک) و جزء شاهدان هم نبودی که ﴿وَاخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً﴾[20] که آنها را آورد تا شهادت بدهند جزء آنها هم نبودی (این دو) ولی متن جریان این است ﴿وَلکِنَّا﴾ این «ولکنّ» اگر با «إنّا» و «أنا» و اینها ضمیمه بشود آن وقت مدّی روی آن می‌آید می‌شود «لکنّا» خب ﴿وَلکِنَّا أَنشَأْنَا قُرُوناً﴾ مدت‌ها و قرن‌ها فاصله شد و چون قرن‌ها فاصله شد از جریان حضرت موسی تا شما ﴿فَتَطَاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾ عمر طولانی شد قرن‌ها گذشت آن خاطره‌های اعجازآمیز وجود مبارک موسای کلیم از ذهن‌ها رخت بربست اینها دیگر به جاهلیت مبتلا شدند ما دوباره وحی را تازه کردیم پیامبر جدید فرستادیم تا اینها احتجاج نکنند این احتجاج عقلی را ملاحظه بفرمایید قرآن روی آن خیلی تکیه می‌کند عقل را حجّت می‌داند فرمود ما انبیا فرستادیم هر از چند گاهی تکرار کردیم تجدید کردیم تا اینها در قیامت علیه خدا استدلال نکنند نگویند خدایا ما که نمی‌دانستیم بعد از مرگ چنین جایی هست تو که می‌دانستی ما با مردن نابود نمی‌شویم می‌دانستی بعد از مرگ چنین جایی می‌آییم می‌دانستی بعد از مرگ یک حساب و کتاب و سؤال و جوابی هست چرا راهنما نفرستادی این استدلال عقلی است خدا بر این استدلال عقلی صحّه گذاشت فرمود ما انبیا فرستادیم هر از چند گاهی تجدید کردیم تا اینها در قیامت علیه ما استدلال نکنند اصلش در سورهٴ مبارکهٴ نساء گذشت که چند بار آن آیه به مناسبت‌هایی مطرح شد آیه 165 سورهٴ مبارکهٴ نساء است که برای نبوّت عامه است فرمود: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ گرچه ﴿بَعْدَ﴾ ظرف است (یک) ظرف مفهوم ندارد (دو) ولی ظرفی که در مقام تحدید باشد مفهوم دارد (سه) اینجا مفهوم دارد یعنی بعد الرّسل دیگر حجّتی نیست حجّت الهی تمام است اگر ما انبیا نفرستادیم بله شما حجّت دارید به خدا در قیامت می‌گویید ما که نمی‌دانستیم بعد از مرگ چه خبر است تو که می‌دانستی بعد از مرگ ما را چنین جایی می‌آورند چرا راهنما نفرستادی؟! ما انبیا فرستادیم تا بشر بر اساس عقل خدادادی که دارد علیه خدا در قیامت احتجاج نکند ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ اگر ﴿بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ باشد دیگر حجّت نیست مشابه همین مضمون در سورهٴ مبارکهٴ مائده هم آمده در سورهٴ مبارکهٴ مائده آیه نوزده این است ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُوا﴾ یعنی مبادا ﴿أَن تَقُولُوا﴾ نظیر ﴿أَن تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ﴾,[21] ﴿أَن تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ﴾ مبادا یک وقت بگویید که نذیر نیامده در جهنم هم فرشتگان جهنم استدلال می‌کنند می‌گویند ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾[22] مگر انبیا نیامدند مگر ائمه نیامدند مگر این روحانیون نیامدند به شما بگویند نمازی هست روزه‌ای هست این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ اختصاصی به پیغمبر ندارد مگر زمان انبیا درِ خانه هر کسی هم پیغمبر می‌رفت همین علما که می‌رفتند حرف‌های پیغمبر را می‌زدند به این جهنمی‌ها می‌گویند مگر شما روحانی نداشتید مگر امام جماعت نداشتید مگر واعظ نداشتید اینها که به شما گفتند, این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ معنایش این نیست که مگر پیغمبر درِ خانه شما نیامده هیچ وقت پیغمبر درِ خانه تک تک افراد جامعه نمی‌رود این شدنی نیست هر کسی حرف پیغمبر را به مردم برساند این سفیران هدایت همین‌ است این طرح هجرت همین است این ایام تبلیغ همین است این عزاداری سیّدالشهداء همین است این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ است اینها ـ معاذ الله ـ حرف‌های خودشان را که نمی‌زنند حرف‌های خدا و پیغمبر را می‌گویند خب این حجّت بالغه الهی است اگر کسی پای منبر بنشیند و حرف‌های انبیا را به وسیله علما بشنود در آنجا حرفی برای گفتن ندارد فرشتگان دوزخ, ملائکة النار(سلام الله علیهم) می‌گویند: ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ مگر حرف دین به شما نرسیده اینکه گفته شد علما وارث انبیایند[23] بخشی از آن هم به همین معنا برمی‌گردد در جریان همین قسمت سورهٴ قصص که گفته شد ما این کار را کردیم ﴿فَتَطَاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾ برای همین است مدت‌ها طول کشیده آن وقت ممکن است اینها بگویند که برای ما انبیایی نیامده رسلی نیامده فرمود ما این کار را کردیم که دیگر آنها نگویند انبیایی نیامده ﴿فَتَطَاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾ ما این کار را کردیم که اینها دیگر هیچ حجّتی نداشته باشند ﴿وَمَا کُنتَ ثَاوِیاً﴾ ثاوی یعنی مکان‌‌گیر, مثوی یعنی مکان تو که در مدین نبودی ﴿وَمَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾ اما ﴿تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا﴾ ما این حقایق را لحظه به لحظه, قدم به قدم برای شما گفتیم شما ﴿عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ﴾[24] شدید به صورت یقین این حرف‌ها را عالِمی که به مردم ابلاغ بکنی.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ هود, آیهٴ 98.
[2] . ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص154.
[3] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 19.
[4] . التفسیر الکبیر, ج24, ص601.
[5] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[6] . سورهٴ شمس, آیات 7 و 8.
[7] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 31.
[8] . سورهٴ شمس, آیهٴ 10.
[9] . الصحیفة السجادیة, دعای 45; مصباح المتهجّد, ص642.
[10] . البلد الأمین, ص351.
[11] . تفسیر القمی, ج2, ص75.
[12] . سورهٴ رعد, آیهٴ 27; سورهٴ نحل, آیهٴ 93; سورهٴ فاطر, آیهٴ 8.
[13] . سورهٴ نساء, آیهٴ 145.
[14] . سورهٴ توبه, آیهٴ 125.
[15] . الفصول المختارة (شیخ مفید), ص136.
[16] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 13.
[17] . سورهٴ یس, آیهٴ 12.
[18] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 44.
[19] . سورهٴ قصص, آیهٴ 30.
[20] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 155.
[21] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 6.
[22] . سورهٴ ملک, آیهٴ 8.
[23] . الکافی, ج1, ص32 و 34.
[24] . سورهٴ هود, آیهٴ 17; سورهٴ محمد, آیهٴ 14.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:49

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی