display result search
منو
تفسیر آیات 27 تا 35 سوره نمل

تفسیر آیات 27 تا 35 سوره نمل

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 80 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 27 تا 35 سوره نمل"
- تفسیر ترتیبی قرآن کریم؛
- کرامت‌نامه سلیمان نزد ملکه سبا؛
- یک ربّ بیشتر در جهان نیست و همه امور هم به دست اوست.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ (27) اذْهَب بِکِتَابِی هذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا یَرْجِعُونَ (28) قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ (29) إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (30) أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (31) قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ (32) قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ (33) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ (34) وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)﴾

تعبیر حضرت در برابر سخن هدهد این بود که ما بررسی می‌کنیم ببینیم راست گفتی یا جزء کاذبین هستی, تقابل باید أصَدَقْتَ أم کَذَبْت باشد ولی در موارد مبالغه, تعبیر ﴿أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ﴾ مطرح است نظیر ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾[1] آنجا هم برای مبالغه است پس تقابل اصلی بین «صَدَقْتَ» و «کَذَبْت» است لکن برای مبالغه در آن وصف, ﴿کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ﴾ مطرح است حضرت به هدهد فرمود این نامه را می‌بری چندتا کار انجام می‌دهی این نامه را به دست مَلکه سبا می‌رسانی بعد مقداری فاصله می‌گیری بعد خوب گوش می‌دهی ببینی اینها در گفتگو با یکدیگر چه می‌گویند وقتی نامه رسید این مَلکه سبا به صورت ویژه مطرح کرد که من باخبرم و این نامه سرّی به من رسیده است این کلمه ﴿إِنِّی﴾ نشان همین مطلب است ﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ﴾ کتابی که با کرامت است به دست من رسیده ممکن است نشانه‌های کرامتی هم در نامه از نظر تاریخ باشد ولی آن دلیلی که نشان کرامت این نامه است به حسب محتوای قرآن همین دو چیز است ﴿أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ﴾ سبب کرامت این کتاب هم یکی‌اش این است که ﴿إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ﴾ چون صِیت و آوازه سلیمان(سلام الله علیه) پیچیده بود و خود امرئه سبا هم طبق آیه 42 همین سورهٴ «نمل» گفته بود ﴿وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾[2] ما قبل از اینکه به حضور شما بیاییم از جریان شما باخبر بودیم این خود سلیمان(سلام الله علیه) به عنوان یک مَلِک معروف بود (این یک) و عظمت توحید هم در آن مطرح است (دو) ﴿إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ﴾ (یک) ﴿وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ (دو) تقدیم سلیمان بر تَسمیه این در آن نامه نبود که در نامه این‌چنین نوشته بشود نامه‌ای است از طرف سلیمان بعد ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ این طور نیست وقتی نامه را تنظیم می‌کنند اول به نام خداست بعد مطلب نوشته می‌شود بعد در پایانِ نامه امضا می‌شود وقتی این نامه به دست طرف مقابل رسید آن طرف مقابل می‌گوید نامه‌ای از فلان شخص به این مضمون رسیده است این‌چنین نیست که این کلمه سلیمان در نامه, قبل از تسمیه نوشته شده باشد بلکه در بیان امرئه سباست که نامه‌ای از طرف سلیمان آمده است که در آن نامه نوشته بود ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾.
﴿إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ مشرکین بالأخره الله را به عنوان ربّ‌الأرباب, اله‌الآلهه قبول داشتند منتها گرفتار شرک در ارباب متفرّقه بودند وگرنه مشرکین ﴿لَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[3] الله را فوق آن می‌دانستند که بشر بتواند با او رابطه برقرار کند او را عبادت کند از او چیزی بخواهد ولی اسلام که آمده فرمود: ﴿فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾[4] یک ربّ بیشتر در جهان نیست و همه امور هم به دست اوست. خب ﴿إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ اما شواهد دیگر اگر این نامه مُهر شده بود نامه علایم خاص داشت با خطّ خوب نوشته می‌شود با املای خوب, اینها دیگر جزء تشریفاتی است که برخی از مفسّران نقل کردند باید دلیل اقامه کنند ولی آ‌نچه از قرآن برمی‌آید سبب کرامت این نامه همین دو چیز یاد شده است ممکن است جهات دیگری هم آنها را همراهی بکند.
فرمود کرامت این نامه از جهت آن است که نویسنده‌اش یک پادشاه مقتدری است و در صدرش هم نام مبارک خدایی است که رحمان و رحیم است اما مضمون آن نامه این است که شما باید تابع حکومت مرکزی باشید نه اینکه در متن نامه این نوشته شده باشد ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ وگرنه جایی برای گفتن این کلمه «أن» در ﴿ألاَّ﴾ نیست این «أن» مفسّره برای چیست؟ در اول نامه باید بگوید «لا تعلوا علیّ وأتونی مسلمین» اما می‌فرماید: ﴿أَلَّا﴾ این «أن» دارد چه چیزی را تفسیر می‌کند بنابراین معنای حرف امرئه سبا این نیست که در متن نامه این کلمه نوشته شده این لفظ نوشته شده که ﴿أَلَّا تَعْلُوا﴾ بلکه نقل به معناست وقتی از او سؤال کردند که عصاره نامه چیست؟ ‌گفت اینکه ـ «اینکه» تفسیر آن جواب است ـ منقاداً باید تابع حکومت مرکزی باشید وگرنه در متن نامه که نمی‌نویسند ﴿أَلَّا تَعْلُوا﴾ می‌نویسند «لا تعلوا».
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک سلیمان جزء انبیای اولواالعزم نبود که حکومتش کلّ زمین را بگیرد این در اردن و اطراف اردن حکومت داشت در قبالش یمن بود در قبالش مصر بود در بخشهای دیگر خاورمیانه حکومتهای دیگری هم بود ولی آن حکومت اسلامی و دینی که سلیمان(سلام الله علیه) تشکیل داد در همان محدوده اردن و اطراف اردن بود وقتی حضرت هم به زیارت خانه خدا رفتند ظاهراً در همان سفر و همان محدوده بود که هدهد از یمن باخبر شد و چنین صحنه‌ای پیش آمد. وجود مبارک سلیمان در تعبیر اوّلش نفرمود «ألا تعلوا علی الله» این تعبیر ﴿لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ﴾ حرفی است که وجود مبارک موسای کلیم و مانند آن برای دعوت به توحید به کار می‌بردند آیه نوزدهم سورهٴ مبارکهٴ «دخان» این است ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ إِنِّی آتِیکُم بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ﴾ شما داعیه ربوبیّت نداشته باشید بر خدا برتری نجویید خدا رب است و شما مربوب, او خالق است و شما مخلوق شما که می‌گویید: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی﴾[5] و مانند آن این عُلوّ علی الله است ﴿وَأَن لاَ تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ إِنِّی آتِیکُم بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ﴾ اما وجود مبارک سلیمان در آغاز امر نفرمود «ألا تعلوا علی الله» فرمود: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ﴾ شما باید تابع حکومت ما باشید آن وقت وقتی تابع حکومت ما شدید از نظر عقیده و اعتقاد مسائل دینی, برهانی می‌شود بعد از برهان هم شما می‌پذیرید و مؤمن می‌شوید چه اینکه همین کار هم شده همین که وجود مبارک سلیمان مرقوم فرمود: ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ با ردّ و بدل هدایا و امثال هدایا امرئه سبا فهمید که این حکومت, حکومت الهی است نه سلطنت مادی و به صورت مُنقاد وارد محدوده حضرت سلیمان شد بعد براهین توحیدی برایش روشن شد آن‌گاه گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ من و سلیمان و امثال ما همه تابع خداییم بعد از اینکه منقاداً وارد حکومت مرکزی سلیمان(سلام الله علیه) شد براهین توحیدی برای او روشن شد در آن اواخر گفت: ﴿أَسْلَمْتُ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آمده است آیه 44 در آن آخرها یعنی بعد از اینکه برهان برایش روشن شد گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ وقتی وارد قصر شد ﴿قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا﴾ وجود مبارک سلیمان فرمود: ﴿إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِن قَوَارِیرَ﴾ این کاخ بلورین است این استخر آب نیست ﴿قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾.
﴿إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ﴾ (یک) ﴿وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ (دو) این سبب کرامت است حالا علل دیگری باعث کرامت آن نامه باشد و در تاریخ ثبت شده باشد ممکن است ولی از آیه بیش از این دو مطلب برنمی‌آید, مضمون, دلیل بر کرامت نیست برای اینکه مضمون, مضمون آمرانه است که باید بیایی اینکه ﴿أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ﴾ دستور آمرانه و حاکمانه است این سبب کرامت نیست. خب این عصاره نامه, بعد همین امرئه سبا با دولتمردانش مشورت کرد ﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی﴾ برای اینکه من مسئول اداره مملکتم اداره مملکت به عهده شما نیست شما مجریانید آن کسی که مسئول است مدیر مملکت و مدبّر مملکت است کلمه فَتیٰ و فتوا که ناقص یایی است در برخی از کتابهای لغتی که برای لغت‌شناسان اصیل است دو اصل برایش ذکر شده یکی جوانی و طراوت و سرسبزی و شادمانی است که فَتی از آن باب است باب دیگر و اصل دیگر به نام فتواست که جواب سؤال از احکام و حِکم است که دو اصل است و دو باب است و هر دو ناقص یایی است اما وقتی این یاء تبدیل به همزه شد کلاً مسیر عوض می‌شود نظیر آنچه درباره وجود مبارک یعقوب گفته شد که در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» آیه 85 گذشت: ﴿قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُاْ﴾ آنجا فَتَأ است یعنی مهموز‌اللام است کلاً باب عوض می‌شود ﴿قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُاْ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ﴾ پس مادامی که ناقص یایی است دو اصل و دو باب دارد یکی فتوّت است و جوانی و جوانمردی و شادابی یکی هم فتواست که جواب احکام و حِکم است اگر این یاء به همزه تبدیل شد دیگر مهموزاللام بود نه ناقص یایی کلاً باب عوض می‌شود و معنا هم عوض می‌شود. [6] بر طبق این آیه ذات اقدس الهی می‌فرماید امرئه سبا گفته است که ﴿أَفْتُونِی﴾ آن ﴿یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ﴾,[7] که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مبسوطاً گذشت از همین ناقص یایی است یا به یوسف صدیق ‌گفتند: ﴿أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ﴾[8] همین است فتوا اختصاصی به مسئله فقهی ندارد از هر صاحب‌نظری که در رشته خاصّ خود تخصّص علمی دارد می‌شود استفتا کرد و از او فتوا گرفت.
پرسش: با توجه به اینکه دو اصل دارد برداشتی که حضرتعالی دیروز فرمودید چطور می‌شود؟
پاسخ: بله خب بیگانه نیستند چون هر دو را در یک باب ذکر می‌کنند دو اصل است در یک باب اگر دو باب بود بله, الآن شما ببینید در مقاییس اللغة این هر دو را در یک باب ذکر کرد مفردات راغب هر دو را در یک باب ذکر می‌کند[9] اینکه دو اصل در دو باب نیست در یک باب است تناسب را هم تثبیت می‌کند.
پرسش: تناسب اینها لفظی است نه معنایی.
پاسخ: اگر تناسب لفظی باشد که می‌شود اشتراک لفظی دیگر می‌شود دو باب, اگر تناسب معنوی باشد یک باب است اگر تناسب لفظی باشد خب در دو باب ذکر می‌کنند.
می‌فرماید: ﴿قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ﴾ من در هیچ کاری بدون مشورت شما و حضور فکریِ شما تصمیم نمی‌گیرم نه شهود فیزیکی و حضور بدنی چون حضور بدنی که برای قوّه مجریه است آنها باید اجرا بکنند ولی حضور فکری لازم است تا در تصمیم‌گیری من بتوانم راسخ باشم ﴿مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ﴾ یعنی «تشهدونی» و این نامه را به آنها گفت که مضمون نامه این است آنها گفتند ما برای مبارزه کردن و دفاع کردن و جنگیدن حاضریم اما نظر نهایی با شماست ﴿قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ﴾ چون محدوده یمن در اختیار این بانو بود بخشی از مصر در اختیار سلطان دیگر بود این بخش اردن و اطراف اردن در اختیار سلیمان بود که می‌گفتند مُلک سلیمان همین محدوده بود آن حضرت هم که جزء انبیای اولواالعزم نبود در جریان ارث هم که گفته شد ﴿وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ﴾[10] این ارث در بسیاری از موارد هست همین که از قبلی به بعدی می‌رسد این ارث است ﴿اَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبادِی الصَّالِحون﴾[11] یا ﴿لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[12] یا ﴿أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ﴾[13] اینکه خدا می‌فرماید ما زمینهای آنها, اموال آنها و سرزمین آنها را به شما ارث دادیم اینکه ارث مصطلح نیست که پسری از پدر ارث ببرد, اینکه ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ﴾[14] از همین قبیل است ﴿لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ از همین قبیل است همین که از قبلی به بعدی برسد یک نحوه ارث است وگرنه آن ارث مصطلح فقهی اگر بود باید به سایر ورثه هم می‌رسید در حالی که داوود(سلام الله علیه) فرزندان فراوانی داشت مال آن حضرت را همه وارثان ارث بردند اما سلطنت فقط به سلیمان رسید پس اگر گفته شد سلطنت را سلیمان از داوود(سلام الله علیهما) به ارث برد نه یعنی سلطنت موروثی است ارث در ﴿أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ﴾ یا ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[15] یعنی «نَقَلْناهم» ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ﴾ از همین قبیل است ﴿لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ از همین قبیل است در بسیاری از موارد آیات قرآن کریم ارث را به معنی مطلق انتقال به کار برده در بخشی از موارد احکام فقهی را هم به همراه دارد البته. پس ﴿وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ﴾ یعنی آن مُلک و حکومت بعد از حضرت داوود به سلیمان(سلام الله علیهما) رسید.
﴿قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ﴾ این درباریان و دولتمردان سلیمان گفتند ما آماده مبارزه و جنگیم و قدرت هم داریم اما ﴿وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ﴾ تصمیم نهایی با شماست شما نظر کنید نظریه بدهید هر چه امر بدهید ما امتثال می‌کنیم. این مجموعه را اینها گفتگو کردند و این را هدهد می‌شنود بعد این امرئه سبا در این گفتگو گفته بود که شما که پیشنهاد جنگ می‌دهید یا آماده جنگ هستید بدانید جنگ چه ما برنده بشوید چه آنها برنده بشوند طرفین بازنده‌اند در هیچ جنگی خیر و صلاح و فلاح نیست چه ما پیروز بشویم چه آنها پیروز بشوند جز ذلیل کردن عزیزان و ویرانی مملکت چیز دیگر نیست پس ما پیشنهاد جنگ نمی‌دهیم آماده جنگ نیستیم راه‌حلّی هم هست وگرنه در جنگ چه ما پیروز بشویم چه آنها پیروز بشوند نتیجه جز ویرانی چیز دیگر نیست ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً﴾ اینها اگر پیروز بشوند چه این گروه چه آن گروه, من هم مَلِک هستم او هم مَلِک است ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً﴾ چندین خطر به بار می‌آورند اول: ﴿أَفْسَدُوهَا﴾ خود آن شهر را ویران می‌کنند دوم: ﴿وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ بالأخره در درجه اول با حکمرانان و دولتمردان درگیرند دیگر با طبقه پابرهنه که درگیر نیستند آن خطرات تبعی‌اش دامنگیر اینها می‌شود این عبارت ﴿وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ اگر سخن خود این امرئه باشد که لازم نبود این جمله را بگوید ولی وقتی گفت و ذات اقدس الهی این را نقل کرد و رد نکرد معلوم می‌شود این حرف درست است و اگر این ﴿کَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ کلام‌الله باشد که امضای این روش است که بله, دولتمردان دنیایی وقتی جنگی را شروع کردند همین کار است تخریب دیار و جَعْل اَعزّه, ﴿أَذِلَّةً﴾ است این ﴿کَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ می‌شود حجّت وگرنه آن حرف امرئه شواهد تاریخی دارد البته اما حجّت باشد که همه جا همین طور است این نیست مگر [به استناد] این ذیل که ﴿وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: ممکن است باشد, این‌چنین نیست که بی‌گُدار او را مَلک کرده باشند حرفِ آنها آمادگی برای جنگ بود یک نفر در آنها نبود که بگوید ما تحقیق می‌کنیم جنگ گزینه خوبی نیست اما این می‌گوید جنگ گزینه خوبی نیست ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ (یک) که مربوط به خود کشور است ﴿وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ (دو) این ﴿وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾ امضاست خب پس معلوم می‌شود که کار ملوک این است اما کار انبیا این نیست انبیا وقتی وارد بشوند این‌چنین نیست می‌فرماید: «إذهبوا فأنتم الطلقاء»[16] این وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که وقتی فاتحانه وارد مکّه شد فرمود: «إذهبوا فأنتم الطلقاء» حتی خانه ابوسفیان را هم بَست قرار داد اینکه زینب کبرا(سلام الله علیه) در شام فرمود: «أمِنَ العدل یاابن الطلقاء»[17] همین است خب این خیلی فرق است انبیا وقتی داخل بشوند و پیروز بشوند می‌گویند: «إذهبوا فأنتم الطلقاء» هرگز ﴿جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ نیست ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا﴾ و این را هم خدا امضاء کرده اما «إنّ الأنبیاء إذا دخلوا قریة قالوا إذهبوا أنتم الطلقاء» خب این سر تا پا نور است این کجا آن کجا الآن صحبت در سلطنت و سیاست و حکومت و امثال اینهاست هیچ ارتباطی به مسائل دینی ندارد چون خدا امضا کرده فرمود: ﴿وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ شعراء, آیهٴ 136.
[2] . سورهٴ نمل, آیهٴ 42.
[3] . سورهٴ لقمان, آیهٴ 25; سورهٴ زمر, آیهٴ 38.
[4] . سورهٴ بقره, آیهٴ 186.
[5] . سورهٴ نازعات, آیهٴ 24.
[6] . معجم مقاییس اللغة, ج4, ص473 و 474.
1.سورهٴ نساء، آیة 126.
2 .سوره یوسف، آیه 46.
[9] . المفردات فی غریب القرآن, ص625.
[10] . سورهٴ نمل, آیهٴ 16.
[11] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 105.
[12] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 180; سورهٴ حدید, آیهٴ 10.
[13] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 27.
[14] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 128.
[15] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 137.
[16] . الکافی, ج3, ص513.
[17] . اللهوف, ص182.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:28

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی