- 345
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 45 و 46 سوره نور
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 45 و 46 سوره نور"
- خداوند هر چه را آفرید زیبا آفرید؛
- خداوند هر جنبندهای را از آب خلق کرد؛
- کلّ جهان فعل خداست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (45) لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (46)﴾
در صدر این سوره فرمود آیات بیّن و روشنی در این سوره هست بخشی از آیاتش مربوط به توحید بود و بخشی هم اخلاقی و فقهی بود که گذشت در این آیه 45 میفرماید خداوند هر جنبندهای را از آب خلق کرد. آیاتی که مربوط به خلقت خداست چند طایفه است: طایفه اُولیٰ آیاتی است که میفرماید هر چه ممکن است که هستیِ او عین ذات او نیست خدا خالق اوست ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[1] این موجبه کلیه است یعنی «کلّ ممکنٍ مخلوق الله سبحانه و تعالی» که این ناظر به کان تامّه است. طایفه دیگر آیاتی است که دلالت میکند بر اینکه خداوند هر چه را آفرید زیبا آفرید ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[2] هر چه خلق کرد زیبا خلق کرد که این ناظر به کان ناقصه است. منظور از زیبایی, زیبایی ظاهری نیست آن طوری که در طاووس و امثال طاووس است زیبایی حکمتِ نظری است یعنی هم به حق خلق شد هم با نظم آفریده شد نظم ریاضی در همه مشهود است که بشر علمش را مطابق با نظم جهان تنظیم میکند ما که میگوییم فلان شخص دانشمند است یعنی چه؟ یعنی گوشهای از نظم آفرینش را فهمید یا در رشته کشاورزی یا در رشته دامداری یا در رشتههای دیگر, علم هر کسی به این است که گوشهای از اسرار عالَم را بفهمد پس زیباییِ آفرینش که کان ناقصه است ناظر به نظم علمی است از یک سو و حق است که حکمت نظری است از سوی دیگر, چیزی که باطل باشد بیهدف باشد زیبا نیست چیزی که هدف دارد ولی ابزار رسیدن به آن هدف را واجد نیست زیبا نیست اینکه فرمود: ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[3] که ناظر به کان ناقصه است یعنی هر چیزی را هدفمند آفرید (اولاً) وسایل پیمودن راهِ رسیدن به آن هدف را در اختیارش قرار داد (ثانیاً) میشود زیبا خواه به صورت خرچنگ باشد خواه به صورت طاووس این زیباییِ هنری ظاهری معیار نیست آن زیبایی ریاضی و زیبایی عقلی معیار است این دو طایفه.
طایفه سوم آیاتی است که درباره گوشههای عالم وارد شده است یا درباره آسمان و زمین است که فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾[4] یا درباره انسان است که فرمود: ﴿خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾[5] یا درباره حیوانات است که در این آیهٴ 45 سورهٴ «نور» به آنها اشاره کرد که فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ هر جنبندهای را از آب آفرید که اینها ناظر به مبدأ مادّی است. آن که فرمود: ﴿إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾[6] یعنی هر چیزی نظم ریاضی دارد چیزی را کم یا اضافه نمیبینید ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾[7] اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾[8] یعنی همه چیز مقصدی دارند که به سراغ او میروند اینها راجع به مصالح ساختمانیِ عقلی اینهاست که این عالم با حق ساخته شد یعنی اگر بخواهید از منظر عقل نگاه کنید مصالح ساختمانی جهان حق است اگر بخواهید از منظر حس نگاه کنید مصالح ساختمانی اشیاء فرق میکنند جنبندهها را از آب آفرید برخیها را از خاک آفرید برخیها را از آتش آفرید و مانند آن. اینکه فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ یعنی آن جنبندههایی که شما میبینید با آنها سر و کار دارید اینها از آب خلق شدند آب منظور نطفه نیست زیرا جنبندهها چند قسماند که سه قسماش را در همین آیه 45 اشاره فرمودند بعضیها روی شکم راه میروند نظیر ماهی دریا یا مار و کِرم و مانند آن, بعضی روی دو پا راه میروند مثل مرغها بعضی روی چهار پا راه میروند چهار دست و پا مانند گوسفند و امثال اینها که البته حصر نیست نفرمود همه از این قبیلاند فرمود «منهم کذا» اما اینکه فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ اگر منظور از آب, نطفه باشد شما مستحضرید این حیوانات سه نوع متولّد میشوند یک قسم با داشتن پدر و مادر متولّد میشوند مثل گوسفند و اینها که در رَحِمْ جنیناند و بعد متولّد میشوند برخیها نظیر مرغ و امثال مرغ با تخمگذاری متولّد میشوند بعضی از حیواناتاند که از راه نطفه و پدر و مادر نیستند نظیر کرمهای زیرزمین, کرمی که در میوه پیدا میشود اینها از نطفه و امثال نطفه متولّد نمیشوند بنابراین اینکه فرمودند: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ منظور از «ماء» نمیتواند نطفه باشد. خب اگر این است که همه دابّهها از آباند آن وقت انسان هم جزء دوابی است که روی دو پا راه میرود آیا اینکه فرمود انسان را ما ﴿مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ﴾[9] آفریدیم یا ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾[10] منظور چیست؟ اگر این از خاک خلق شده اگر منظور این است پس چرا در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» که قبلاً گذشت آیهٴ سی فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ هر زندهای از آب خلق شده خب اینها تخصیص خورده به ﴿مِن طِینٍ﴾ یا نه تخصیص نخورده؟
مرحوم شیخ طوسی در تبیان و برخی از مفسّران اهل سنّت این راه را طی کردند که اوّلین چیزی را که ذات اقدس الهی در نشئه مادّه آفرید آب است بعد آتش از او پیدا شده باد از او پیدا شده خاک از او پیدا شده و مانند آن[11] خب این فرضی است که باید اثبات بشود اینکه گفته میشود علمِ دینی همان طوری که شما مستحضرید از این «لا تنقض»[12] در این صد سال اخیر پنجاه شصت جلد کتاب استخراج شده این عقل است که رفته خدمت این نقل و از آن این شصت جلد یا صد جلد کتاب را در آورده این پنجاه شصت جلد کتابی که در طیّ این صد سال فقهای ما(رضوان الله علیهم) مرقوم فرمودند با به کارگیری عقل و طرح این مطالب در حوزهها پنجاه شصت جلد کتاب از این یک سطر در آوردند. این آیات که میگوید هر شیء زندهای از آب است بعد میفرماید انسان از خاک است[13] جن از آتش است[14] آیا اینها تخصیص است یا آن طوری که شیخ طوسی و دیگران فرمودند اصلِ موجودات آب است بعد از آب عناصر دیگر به دنیا آمده اینها کارِ تحقیقی علمی میخواهد اگر عقل در خدمت این نقل تلاش و کوشش کند از همین آیات هم پنجاه شصت جلد کتاب در میآورد میشود علمِ دینی اینچنین نیست که علم دینی همهاش این باشد که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ نماز ظهرتان این است نظیر روایت طولانی حمّاد چند گونه علم, علم دینی است. بنابراین اینکه آیات خلقت اگر بررسی بشود چه نتیجهای میدهد یک مطلب است بررسی محقّقانه اینها هم علم دینی است مطلب دیگر, منتها علم [لازم است] علم یعنی علم! آن قیاس و خیال و گمان و وهم را باید گذاشت کنار ضروریترین کار برای حوزههای علمیه داشتن یک منطق قوی است با بنای عقلا و فهم عرف گوشهای از این علوم تأمین میشود جهانبینی را, خلقت را با بنای عقلا و فهم عرف و لغت نمیشود حل کرد عقل است و عقل اگر عقل میداندار شد میتوان علم دینی داشت وگرنه شما بخواهید این معنا را تبیین کنید که چگونه خدای سبحان یک جا میفرماید: ﴿مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾[15] یک جا میفرماید انسان را از طین یک جا میفرماید جن را از آتش این را بخواهید با لغت و بنای عقلا و فهم عرف حل کنید این شدنی نیست فهم عرف و اینها برای همین احکام فقهیِ ما کارآمد است برای اینکه ائمه(علیهم السلام) و همچنین پیغمبر و همچنین ذات اقدس الهی با مردم طرزی حرف میزنند که مردم بفهمند خب مردم وقتی بخواهند احکامشان را یاد بگیرند لغت است و بنای عقلا و فهم عرف دیگر, اما در جهانبینی که با مردم حرف نمیزنند شما میبینید بین خطبههای حضرت امیر با خطابههایش خیلی فرق میکند شما میبینید بین «مناجات شعبانیه» با این بیست جلد وسائل خیلی فرق میکند شما ممکن است بیست جلد وسائل را مطالعه کنید کمتر احتیاج داشته باشید به تحقیقات لغوی برای اینکه معصومین(علیهم السلام) با مردم حرف میزنند باید طرزی حرف بزنند که مردم بفهمند آن کسی که میرود منبر حرفهای محقّقانه و حرفهای درس و بحثی میزند این حقّ منبر را ادا نکرده اگر رفته در ایام عاشورا یا ماه مبارک رمضان منبر, مطالب علمی طرح کرد که مستمعین نمیفهمند خب این حقّ خطابه را ادا نکرده این فقط باید این حرفها را در حوزه بگوید وقتی با مردم حرف میزنند باید مردمفهم باشد دیگر این بیست جلد وسائل یک طرف, «مناجات شعبانیه» و خطبههای حضرت امیر طرف دیگر شما میبینید این «مناجات شعبانیه» قدم به قدم حرفهای نفسگیر دارد انسان میرود از منادات به مناجات از مناجات میرود به لبه سکوت بعد به خدا عرض میکند خدایا نوبت من تمام شد حالا تو بگو من بشنوم این حرفها که با بنای عقلا حل نمیشود با لغت حل نمیشود اینها را نه قاموس میفهمد نه امثال ذلک.
بنابراین آیاتی که در این زمینه وارد شده باید بررسی بشود که واقعاً اینکه شیخ طوسی و امثال شیخ طوسی(رضوان الله علیه) فرمودند این درست است که اوّلین پدیده آب بود بعد از آب عناصر دیگر پدید آمد یا نه انسان را از طین و تراب خلق کرده است این تخصیص است از آیه سی سورهٴ «انبیاء» که فرمود: ﴿مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ خب.
پرسش...
پاسخ: اگر کسی فعل خدا را بررسی میکند علم دینی است در الهیات فلسفه ثابت میکند کلّ جهان فعل خداست اگر ثابت شد کلّ جهان فعل خداست همان طوری که بررسی قول معصوم علمِ دینی است بررسی فعل معصوم علم دینی است بررسی قول خدا هم علم دینی است بررسی فعل خدا هم علم دینی است الآن ما که داریم تفسیر میکنیم علم ما علم دینی است چرا برای اینکه میگوییم خدا چنین گفت آن استاد دانشگاه که دارد زمینشناسی تدریس میکند میگوید خدا چنین کرد آن وقت تفسیر ما میشود دینی علم آن آقا دینی نیست؟! منتها باید در این فضا فکر بکند که کلّ جهان فعل خداست و او دارد فعل خدا را تفسیر میکند بعد هم این معنا را باید بپذیرد که عقل عطیّه الهی است نگوید این دانش ما بشری است بشر همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «القیامه» مشخص کرده ﴿أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِن مَنیٍّ یُمْنَی﴾[16] آنکه سهم بشر است همان است اینکه ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾[17] شد سهم الله است نه سهم بشر بارها به عرضتان رسید که مشکل ما حوزویان و عزیزان دانشگاهی این است که ما اسلامی حرف میزنیم ولی قارونی فکر میکنیم قارون هم غیر از این نمیگفت ما میگوییم چهل سال زحمت کشیدیم عالِم شدیم او هم میگفت که ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾[18] من خودم زحمت کشیدم مال پیدا کردم چرا آن حرف محکوم است برای اینکه فرمود: ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[19] نگو من زحمت کشیدم پیدا کردم مال را خدا آفرید تو را خدا آفرید فهم را خدا آفرید کوشش را خدا آفرید قدرت را خدا آفرید اختیار را خدا آفرید منتها تو تلاش و کوشش کردی این راه را بروی نگو من پیدا کردم بگو «ما بنا مِن نعمة فمنک» یکی از تعقیبات نماز همین است «اللهم ما بنا من نعمة فمنک»[20] آن وقت این دانش میشود حجّت مگر میشود چیزی آدم بفهمد و حجّت شرعی نباشد؟! هیچ دانشمندی مجاز است که بگوید من این مطلب را خودم کشف کردم و میخواهم برابر او هر چه دلم خواست عمل بکنم میتواند بگوید یا نه هرگز نمیتواند بگوید چون این حجّت شرعی است برابر این دانش موظّف است در راه صحیح حرکت کند وگرنه جهنّم است خب چرا جهنّم است برای اینکه یک حجّت شرعی دارد مگر میشود علم حجّت نباشد بنابراین راه علم دینی این نیست که ما یک صحیحه حمّاد داشته باشیم که از اذان و اقامه شروع بکند تا «السلام علیکم» نماز را به حمّاد یاد بدهد تا بشود علم دینی ما اگر این قسم داشتیم که به صحیحه حمّاد معروف است میشود علم دینی اگر یک «لا تنقض»[21] داشتیم که متفکّران دینی درباره او تلاش و کوشش کردند میشود علم دینی اگر هیچ یعنی هیچ دلیل نقلی نداشتیم عقل رفته خدمت این کوهها و کوهها را شناسایی کرده و فهمیده چگونه «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»[22] میشود علم دینی چون فعل خدا را دارد میبیند دیگر مگر میشود بررسی فعل خدا دینی نباشد آن وقت این علم حجّت شرعی است (یک) معلوم, مخلوق خداست علم مخلوق خداست عالِم مخلوق خداست و این علم حجّت شرعی است حالا این راهی را که مرحوم شیخ طوسی و امثال شیخ طوسی نشان دادند[23] یکی از احتمالات مسئله است که آیا اوّلین چیزی که در جهان خلق شده آب است بعد عناصر پیدا شدند قهراً آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» بدون تخصیص میماند یعنی آیه سی سورهٴ «انبیاء» که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾.
پرسش...
پاسخ: بالأخره فرمود هر چیزی از آب است خب اگر ﴿کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ انسان حیّ است دیگر انسان که حیّ است آیا از آب است یا ﴿مِن تُرَابٍ﴾.[24]
پرسش..
پاسخ: حیّ بودن انسان به این است که این موجودی که از تراب خلق شده است حالاتی را پیدا کرده ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾[25] زنده میشود اگر اصلش از تراب است آیا صادق است که ما بگوییم اصلش از آب است یا اگر آبِ به علاوه تراب, طین را درست میکند آیا صادق است که ما بگوییم اصلش از آب است با اینکه مخلوطی از آب و طین است اگر آن راه شیخ طوسی(رضوان الله علیه) نباشد که باید ثابت بشود آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» تخصیصی نخواهد خورد اگر نه این عناصر با هم آفریده شدند این حتماً تخصیص میخورد یا ناظر به تحوّل فیالجمله است اینکه فرمود همه از آب هستند یک وقت است که اصل کلّی و جامع را ذکر میکند لذا آن را به صورت معرفه یاد میکند آیه سی سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ در اینجا هم که فرمود همه دابّهها از آباند اینجا دیگر با الف و لام نیست اینجا نکره است برای اینکه تنوّع مخلوقها را میخواهد ارائه کند در آیهٴ 45 همین سورهٴ «نور» فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ هر دابّهای را از آبی خلق کرده حالا این میتواند فیالجمله درباره نطفهها باشد ولی درباره کِرمها و امثال اینها صادق نیست چون درباره انواع و اصناف و امثال ذلک است نکره آورده. مشابه همین تعبیر را در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» آیه چهار آنجا هم نکره ذکر کرده فرمود این بحث اختصاصی به انسان و حیوان ندارد در کشاورزیها و در باغداریها هم همین طور است در کشاورزی که مزرعه است در باغداری که درختکاری است میبینید یک قطعه زمین مثلاً یک هکتار زمین قِطَع به قطعههای متجاور است آب اینها یکی هوای اینها یکی آفتاب اینها یکی مهتاب اینها یکی باغبان اینها یکی اما میبینید دو برگ شبیه هم نیست میوههای گوناگون طعمهای گوناگون لذّتهای گوناگون بوهای گوناگون در گلها و مانند آن, آن را در آیه چهار سورهٴ مبارکهٴ «رعد» قبلاً بحثش شد فرمود: ﴿وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ﴾ در یک هکتار را که شما به چند قسمت بکنید هر کدام مجاور قطعه دیگر است ﴿وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَی بِمَاءٍ وَاحِدٍ﴾ بماء واحد بترابٍ واحد بهواء واحد بنورٍ واحد و مانند آن اما ﴿وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ﴾ اُکُل یعنی خوراکی نه خوردن نه اَکل یعنی این میوهها گوناگون است رنگهایشان گوناگون است طعمهایشان گوناگون است برگهای درختها گوناگون است رائحه گلها گوناگون است این صوَر کثیره را دیگری عطا میکند دیگر ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ خب اگر کسی بررسی کند که چگونه این درخت انگور این طور میشود این درخت سیب این طور میشود خب میشود علمِ دینی دیگر چون فعل خدا را دارد بررسی میکند ما تعجّب میکنیم که بررسی فعل معصوم را دینی میدانند اما بررسی فعل خدا را دینی نمیدانند قرآن که اینها را دارد نقل میکند دینی بودن این حرفها به قول است یا بالقول و المقول الآن این حرفها که دینی است چون قول, قول خداست دینی است یا هم قول, دینی است هم مقول مطلب دینی است یا نیست چون خدا گفت این گفتن دینی است این گفتار دینی است یا آن مطلب هم دینی است اگر آن مطلب دینی است اگر ما از راه نقل نفهمیدیم از راه عقل فهمیدیم خب میشود دینی دیگر. آنچه در قرآن است هم قول دینی است هم مطلب و مقول, نقل و منقول هر دو دینی است و اگر کسی از راه عقل به آن مطلب برسد کسی است که موحّد نیست ولی با بررسی نظم عالَم مسلمان شد خب آن مطلبش دینی است یا نیست این اصلاً قرآن را ندیده یا خبری از این مطالب ندارد از بررسی آیات الهی موحّد شده آیا آن مطلب دینی است یا نیست این قرآن نقلاً و منقولاً دینی است حالا اگر کسی عقلاً و معقولاً به این مطالب رسیده هم دینی است دیگر.
به هر تقدیر فرمود در جریان باغداری این طور است در جریان کشاورزی هم همین طور است و اینکه فرمود «منهم کذا, منهم کذا» که ضمیر جمع مذکّر سالم آوردند میگویند تغلیباً للعاقل علی غیر العاقل است این بر اساس دید ماست ولی بر اساس دید دیگران که ﴿إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾[26] این سخن از تغلیب نیست همهشان عاقلاند این ماییم که زبان اینها را متوجّه نمیشویم وگرنه همه اینها عاقلاند ﴿کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِیحَهُ﴾ در مجازات قرآن در متشابهات قرآن ما چگونه باید ارزیابی بکنیم آرای گوناگونی است برخیها میگویند دست به این ظاهر نزنید اینها حق است نگویید که تغلیب است چون بعضی از اینها عاقلاند بعضی از اینها غیر عاقل تغلیباً للعاقل علی غیر العاقل ضمیر جمع مذکّر سالم آورد فرمود: ﴿مِنْهُم﴾ اینها همهشان عاقلاند به دلیل اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» قبلاً گذشت آیه 41 همین سوره این بود که ﴿کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِیحَهُ﴾ که ظاهراً این است که ضمیر ﴿عَلِمَ﴾ به کلّ واحد از این حیوانات برمیگردد نه «الله» چون در ذیلش جریان «الله» آمده که ﴿وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ﴾ خب اگر سراسر جهان ادراک است و شعور است خرد است آگاهی است چرا تغلیب باشد همه اینها عاقلاند دیگر. اما اینکه میبینید بعضی از حیواناتاند که بیش از چهار پا دارند اینجا را ممکن است که یا تغلیب باشد یا جهات دیگر که اکثر حیواناتی که بشر با آنها سر و کار دارد همین سه قسم است یا ماهی و مار و کِرم است که ﴿یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ یا مرغ و انسان و امثال اینهاست که ﴿یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ﴾ یا نظیر گوسفند و امثال گوسفند است که ﴿یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ﴾ آنها که ضمن حفظ ظاهر از لطایف هم طرْفی میبندند میگویند آیات ظاهرش محفوظ است شکّی در آن نیست که ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ برای ماهی است و مار است و کِرم است و امثال ذلک اما راهی هم هست که ما از این ظاهر به باطن و بالاتر برویم نه همین ظاهر; میگویند ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ یعنی برخیها خطّ مَشیشان شکم است فقط برای شکم کار میکنند خب این کاری با معنای اوّلی ندارد نه اینکه ـ معاذ الله ـ آن معنای اوّل را انکار بکند اینکه میگویند: «اقرأ وارق»[27] همین است شما میبینید این بیان نورانی از وجود مبارک حضرت امیر هست از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیهما) هست که مردم سه نحو عبادت میکنند یک عدّه «خوفاً مِن النّار» یک عدّه «شوقاً الی الجنّة» یک عدّه «حبّا و شکرا» این عبادت تنها مربوط به نماز و روزه نیست درس و بحث هم عبادت است دیگر تفسیر خواندن و روایت خواندن و علم التفسیر و علم حدیث هم عبادت است بعضیها «خوفاً من النار» است بعضی «شوقاً الی الجنّة» است بعضی «حبّاً و شکراً» است که «فتلک عبادة الأحرار»[28] این قسم سوم را میگویند اهل طریقت آن دو قسم را میگویند اهل شریعت این شریعت با طریقت ممکن است همراه نباشد ولی هیچ ـ هیچ یعنی هیچ! ـ طریقتی نیست مگر که در خدمت شریعت است همین نماز که شریعت است همین روزه که شریعت است یک عدّه اهل شریعتاند یعنی یا این سَمت میروند یا این سَمت یا فرار میکنند که نسوزند یا میدوند که بهشت نصیبشان بشود اینها سیر افقی دارند و بهشت هم میروند جهنّم هم نمیروند متشرّع هم هستند عادل هم هستند متدیّن هم هستند. اما یک عدّه اهل طریقتاند میگویند اینها را که به ما میدهد ما به سراغ محبوب برویم این عمودی حرکت میکند این بالا میرود این این طرف و آن طرف نمیدود میگوید جهنم که برای ما نیست بهشت هم که او به ما میدهد اما ما خود او را میخواهیم
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی ٭٭٭ دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را[29]
خب اینکه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «قمر» آیات 54 و 55 دارد ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اگر کسی اهل تقوای کامل بود یقیناً جنّات و نَهر را دارد آن «ممّا لا ریب فیه» است این میخواهد ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ برسد این اهل طریقت است یعنی راه میرود عمودی میرود بالا میرود نه ـ معاذ الله ـ آن را رها میکند چون آن را رها کرده که همانجا سقوط میکند بنابراین بعضیها فقط متشرّعاند یعنی میدوند که نسوزند میدوند که به بهشت برسند بعضیها متطرّقاند عمودی فکر میکنند «حبّاً لله» درس میخوانند «شکراً لله» درس میخوانند میخواهند ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نصیبشان بشود اینها وقتی به این آیات رسیدند میگویند بله دو مطلب هست و در کنار این دو مطلب دهها مطلب هم هست حیوانات چند قسماند بعضیها ﴿یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ مثل ماهی دریا مثل مار بیابان مثل کِرم زیر زمین و اینها قدری بالاتر میآیند میگویند همین مردم هم ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ یک عدّه روی شکم حرکت میکنند فقط برای همین, بهترین غذا را تهیّه کنند بعد هم همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که حکومت خلیفه سوم را تشریح کرد فرمود عصاره زندگی مسئولان عثمانی بین نَثیل و مُعتلف بود[30] همین! نثیل را که میدانید معتلف را هم که میدانید! فرمود یک عدّه بین نثیل و معتلف دارند زندگی میکنند این میشود ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ معنایش این نیست که ـ معاذ الله ـ آن ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ که مربوط به حیوانات شکمخیز است نظیر مار را انکار کند آن میشود شریعت این میشود طریقت. از اینها بالاتر اهل حقیقتاند اینها در طول هم هستند هیچ ممکن نیست متطرّقی متشرّع نباشد یک محقّق و متحقّقی متطرّق نباشد بنابراین ظاهر آیه همین است که ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ همین مقدار و نظم را اگر کسی بررسی کند میشود موحّد لذا بعد میفرماید ما آیاتی روشن را برای شما تشریح کردیم ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ﴾ آنها که گرفتار شهوتاند ﴿وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ﴾ بعد نفرمود دابّه غیر از این نیست این ﴿مِنْهُم﴾ مفید حصر نیست بعد فرمود: ﴿یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾ هر چه را بخواهد بنابراین اگر حیوانی نظیر خرچنگ چند دست و پا بود خدا فرمود: ﴿یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾ اگر هزارپا داشتیم ﴿یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم شبیه این گونه از مطالب گذشت که فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آیه هشت سورهٴ مبارکهٴ «نحل» این بود فرمود: ﴿وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خیلی از چیزهاست که شما نمیدانید و خدا میآفریند چه وقت کُرات دیگر کشف شده چه وقت تحت الأرض کشف شده چه وقت درون اشجار و احجار کشف شده که ما از همه حیوانات باخبر باشیم فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اینجا هم فرمود خدای سبحان آنچه را که بخواهد و مشیئت او هم حکیمانه است انجام میدهد چرا, چون ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ برای اهمیّت مطلب به اسم جلاله شروع کرده و ختم کرده وگرنه در همه موارد با ضمیر میشد مطلب را بیان کنی چون در آیه 44 این بود که ﴿یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُوْلِی الْأَبْصَارِ﴾ اگر میفرمود «و هو خَلق» خب کافی بود چون قبلاً نام مبارک الله آمده یا در ذیل همین آیه 45 اگر بفرماید: «إنّه علی کلّ شیء قدیر» کافی بود برای اینکه قبلاً نام مبارک الله آمده تصریح به اسم جلاله در صدر و ذیل این آیه نشانه اهتمام به مطلب است بعد فرمود: ﴿لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ این جمله ﴿لَقَدْ أَنزَلْنَا﴾ شبیه ترجیعبند این سورهٴ مبارکهٴ «نور» است در صدر این سوره ملاحظه فرمودید که فرمود ما این سوره را نازل کردیم ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ﴾ بعد از چند آیه هم دوباره فرمود ما برای شما تشریح کردیم آیه هجده ﴿وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ باز هم نرسیده به پایان این سورهٴ مبارکه [در آیه 61] باز هم همین تعبیر است این به منزله ترجیعبند است لذا میبینید سیدناالاستاد به این آیه که رسیدند دیگر این را معنا نکردند یعنی این آیه 46 را دیگر معنا نکردند چون قبلاً گذشت فرمود ما اینها را برای شما شفاف و روشن کردیم اما حالا چه کسی به مقصد میرسد و چه کسی به مقصد نمیرسد ما راه را نشان دادیم اگر کسی عاقلانه به این راه بنگرد نظمش را ببیند از یک سو حق بودن و هدفمند بودن خلقت را ببیند از سوی دیگر به توحید حق راه پیدا کند از سوی سوم از آن به بعد ما قلبش را گرایش میدهیم میبینید برخیها اصلاً بیتابی میکنند مواظباند ساعت را نگاه میکنند که چه وقت اول وقت میشود نمازشان را بخوانند این برای چیست؟ با چه کسی میخواهند حرف بزنند چرا این قدر بیتابی میکنند این گرایش از کجا پیدا شده این برای نجات از سوختن جهنم که نیست برای اینکه تا آخر وقت هم فرصت هست این چرا دلش شور میزند که با محبوبش گفتگو بکند این ﴿یَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ از همین قبیل است گرایشها کششها تلاشها علاقهها به دست کسی است که «مقلّبَ القلوب»[31] است فرمود اینها اگر مقداری راه بیفتند من اینها را کمک میکنم ﴿وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ این هدایت پاداشی است وگرنه هدایت عمومی که فرمود: ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[32] امیدواریم همه از این فیض برخوردار باشیم!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[2] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[3] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[4] . سورهٴ انعام, آیهٴ 1.
[5] . سورهٴ نساء, آیهٴ 1; سورهٴ اعراف, آیهٴ 189; سورهٴ زمر, آیهٴ 6.
[6] . سورهٴ قمر, آیهٴ 49.
[7] . سورهٴ ملک, آیهٴ 3.
[8] . سورهٴ انعام, آیهٴ 73.
[9] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 14.
[10] . سورهٴ ص, آیهٴ 71.
[11] . ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص448; احکام القرآن (الجصاص), ص189.
[12] . وسائل الشیعه, ج1, ص245.
[13] . سورهٴ انعام, آیهٴ 2; سورهٴ حج, آیهٴ 5; سورهٴ ص, آیهٴ 71.
[14] . سورهٴ حجر, آیهٴ 27; سوره الرحمن, آیهٴ 15.
[15] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 30.
[16] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 37.
[17] . سورهٴ علق, آیهٴ 5.
[18] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[19] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[20] . مصباح المتهجّد, ص63.
[21] . وسائل الشیعه, ج1, ص245.
[22] . دیوان سنایی, قصیده 134.
[23] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص448; احکام القرآن (الجصّاص), ص189.
[24] . سورهٴ حج, آیهٴ 5.
[25] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 14.
[26] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 44.
[27] . الکافی, ج2, ص606.
[28] . نهجالبلاغه, حکمت 237; الکافی, ج2, ص84.
[29] . دیوان سعدی, غزل 6.
[30] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 3; «إِلَی أَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ».
[31] . تهذیب الأحکام, ج2, ص74.
[32] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
- خداوند هر چه را آفرید زیبا آفرید؛
- خداوند هر جنبندهای را از آب خلق کرد؛
- کلّ جهان فعل خداست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (45) لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (46)﴾
در صدر این سوره فرمود آیات بیّن و روشنی در این سوره هست بخشی از آیاتش مربوط به توحید بود و بخشی هم اخلاقی و فقهی بود که گذشت در این آیه 45 میفرماید خداوند هر جنبندهای را از آب خلق کرد. آیاتی که مربوط به خلقت خداست چند طایفه است: طایفه اُولیٰ آیاتی است که میفرماید هر چه ممکن است که هستیِ او عین ذات او نیست خدا خالق اوست ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[1] این موجبه کلیه است یعنی «کلّ ممکنٍ مخلوق الله سبحانه و تعالی» که این ناظر به کان تامّه است. طایفه دیگر آیاتی است که دلالت میکند بر اینکه خداوند هر چه را آفرید زیبا آفرید ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[2] هر چه خلق کرد زیبا خلق کرد که این ناظر به کان ناقصه است. منظور از زیبایی, زیبایی ظاهری نیست آن طوری که در طاووس و امثال طاووس است زیبایی حکمتِ نظری است یعنی هم به حق خلق شد هم با نظم آفریده شد نظم ریاضی در همه مشهود است که بشر علمش را مطابق با نظم جهان تنظیم میکند ما که میگوییم فلان شخص دانشمند است یعنی چه؟ یعنی گوشهای از نظم آفرینش را فهمید یا در رشته کشاورزی یا در رشته دامداری یا در رشتههای دیگر, علم هر کسی به این است که گوشهای از اسرار عالَم را بفهمد پس زیباییِ آفرینش که کان ناقصه است ناظر به نظم علمی است از یک سو و حق است که حکمت نظری است از سوی دیگر, چیزی که باطل باشد بیهدف باشد زیبا نیست چیزی که هدف دارد ولی ابزار رسیدن به آن هدف را واجد نیست زیبا نیست اینکه فرمود: ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[3] که ناظر به کان ناقصه است یعنی هر چیزی را هدفمند آفرید (اولاً) وسایل پیمودن راهِ رسیدن به آن هدف را در اختیارش قرار داد (ثانیاً) میشود زیبا خواه به صورت خرچنگ باشد خواه به صورت طاووس این زیباییِ هنری ظاهری معیار نیست آن زیبایی ریاضی و زیبایی عقلی معیار است این دو طایفه.
طایفه سوم آیاتی است که درباره گوشههای عالم وارد شده است یا درباره آسمان و زمین است که فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾[4] یا درباره انسان است که فرمود: ﴿خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾[5] یا درباره حیوانات است که در این آیهٴ 45 سورهٴ «نور» به آنها اشاره کرد که فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ هر جنبندهای را از آب آفرید که اینها ناظر به مبدأ مادّی است. آن که فرمود: ﴿إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾[6] یعنی هر چیزی نظم ریاضی دارد چیزی را کم یا اضافه نمیبینید ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾[7] اینکه فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾[8] یعنی همه چیز مقصدی دارند که به سراغ او میروند اینها راجع به مصالح ساختمانیِ عقلی اینهاست که این عالم با حق ساخته شد یعنی اگر بخواهید از منظر عقل نگاه کنید مصالح ساختمانی جهان حق است اگر بخواهید از منظر حس نگاه کنید مصالح ساختمانی اشیاء فرق میکنند جنبندهها را از آب آفرید برخیها را از خاک آفرید برخیها را از آتش آفرید و مانند آن. اینکه فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ یعنی آن جنبندههایی که شما میبینید با آنها سر و کار دارید اینها از آب خلق شدند آب منظور نطفه نیست زیرا جنبندهها چند قسماند که سه قسماش را در همین آیه 45 اشاره فرمودند بعضیها روی شکم راه میروند نظیر ماهی دریا یا مار و کِرم و مانند آن, بعضی روی دو پا راه میروند مثل مرغها بعضی روی چهار پا راه میروند چهار دست و پا مانند گوسفند و امثال اینها که البته حصر نیست نفرمود همه از این قبیلاند فرمود «منهم کذا» اما اینکه فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ اگر منظور از آب, نطفه باشد شما مستحضرید این حیوانات سه نوع متولّد میشوند یک قسم با داشتن پدر و مادر متولّد میشوند مثل گوسفند و اینها که در رَحِمْ جنیناند و بعد متولّد میشوند برخیها نظیر مرغ و امثال مرغ با تخمگذاری متولّد میشوند بعضی از حیواناتاند که از راه نطفه و پدر و مادر نیستند نظیر کرمهای زیرزمین, کرمی که در میوه پیدا میشود اینها از نطفه و امثال نطفه متولّد نمیشوند بنابراین اینکه فرمودند: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ منظور از «ماء» نمیتواند نطفه باشد. خب اگر این است که همه دابّهها از آباند آن وقت انسان هم جزء دوابی است که روی دو پا راه میرود آیا اینکه فرمود انسان را ما ﴿مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ﴾[9] آفریدیم یا ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾[10] منظور چیست؟ اگر این از خاک خلق شده اگر منظور این است پس چرا در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» که قبلاً گذشت آیهٴ سی فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ هر زندهای از آب خلق شده خب اینها تخصیص خورده به ﴿مِن طِینٍ﴾ یا نه تخصیص نخورده؟
مرحوم شیخ طوسی در تبیان و برخی از مفسّران اهل سنّت این راه را طی کردند که اوّلین چیزی را که ذات اقدس الهی در نشئه مادّه آفرید آب است بعد آتش از او پیدا شده باد از او پیدا شده خاک از او پیدا شده و مانند آن[11] خب این فرضی است که باید اثبات بشود اینکه گفته میشود علمِ دینی همان طوری که شما مستحضرید از این «لا تنقض»[12] در این صد سال اخیر پنجاه شصت جلد کتاب استخراج شده این عقل است که رفته خدمت این نقل و از آن این شصت جلد یا صد جلد کتاب را در آورده این پنجاه شصت جلد کتابی که در طیّ این صد سال فقهای ما(رضوان الله علیهم) مرقوم فرمودند با به کارگیری عقل و طرح این مطالب در حوزهها پنجاه شصت جلد کتاب از این یک سطر در آوردند. این آیات که میگوید هر شیء زندهای از آب است بعد میفرماید انسان از خاک است[13] جن از آتش است[14] آیا اینها تخصیص است یا آن طوری که شیخ طوسی و دیگران فرمودند اصلِ موجودات آب است بعد از آب عناصر دیگر به دنیا آمده اینها کارِ تحقیقی علمی میخواهد اگر عقل در خدمت این نقل تلاش و کوشش کند از همین آیات هم پنجاه شصت جلد کتاب در میآورد میشود علمِ دینی اینچنین نیست که علم دینی همهاش این باشد که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ نماز ظهرتان این است نظیر روایت طولانی حمّاد چند گونه علم, علم دینی است. بنابراین اینکه آیات خلقت اگر بررسی بشود چه نتیجهای میدهد یک مطلب است بررسی محقّقانه اینها هم علم دینی است مطلب دیگر, منتها علم [لازم است] علم یعنی علم! آن قیاس و خیال و گمان و وهم را باید گذاشت کنار ضروریترین کار برای حوزههای علمیه داشتن یک منطق قوی است با بنای عقلا و فهم عرف گوشهای از این علوم تأمین میشود جهانبینی را, خلقت را با بنای عقلا و فهم عرف و لغت نمیشود حل کرد عقل است و عقل اگر عقل میداندار شد میتوان علم دینی داشت وگرنه شما بخواهید این معنا را تبیین کنید که چگونه خدای سبحان یک جا میفرماید: ﴿مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾[15] یک جا میفرماید انسان را از طین یک جا میفرماید جن را از آتش این را بخواهید با لغت و بنای عقلا و فهم عرف حل کنید این شدنی نیست فهم عرف و اینها برای همین احکام فقهیِ ما کارآمد است برای اینکه ائمه(علیهم السلام) و همچنین پیغمبر و همچنین ذات اقدس الهی با مردم طرزی حرف میزنند که مردم بفهمند خب مردم وقتی بخواهند احکامشان را یاد بگیرند لغت است و بنای عقلا و فهم عرف دیگر, اما در جهانبینی که با مردم حرف نمیزنند شما میبینید بین خطبههای حضرت امیر با خطابههایش خیلی فرق میکند شما میبینید بین «مناجات شعبانیه» با این بیست جلد وسائل خیلی فرق میکند شما ممکن است بیست جلد وسائل را مطالعه کنید کمتر احتیاج داشته باشید به تحقیقات لغوی برای اینکه معصومین(علیهم السلام) با مردم حرف میزنند باید طرزی حرف بزنند که مردم بفهمند آن کسی که میرود منبر حرفهای محقّقانه و حرفهای درس و بحثی میزند این حقّ منبر را ادا نکرده اگر رفته در ایام عاشورا یا ماه مبارک رمضان منبر, مطالب علمی طرح کرد که مستمعین نمیفهمند خب این حقّ خطابه را ادا نکرده این فقط باید این حرفها را در حوزه بگوید وقتی با مردم حرف میزنند باید مردمفهم باشد دیگر این بیست جلد وسائل یک طرف, «مناجات شعبانیه» و خطبههای حضرت امیر طرف دیگر شما میبینید این «مناجات شعبانیه» قدم به قدم حرفهای نفسگیر دارد انسان میرود از منادات به مناجات از مناجات میرود به لبه سکوت بعد به خدا عرض میکند خدایا نوبت من تمام شد حالا تو بگو من بشنوم این حرفها که با بنای عقلا حل نمیشود با لغت حل نمیشود اینها را نه قاموس میفهمد نه امثال ذلک.
بنابراین آیاتی که در این زمینه وارد شده باید بررسی بشود که واقعاً اینکه شیخ طوسی و امثال شیخ طوسی(رضوان الله علیه) فرمودند این درست است که اوّلین پدیده آب بود بعد از آب عناصر دیگر پدید آمد یا نه انسان را از طین و تراب خلق کرده است این تخصیص است از آیه سی سورهٴ «انبیاء» که فرمود: ﴿مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ خب.
پرسش...
پاسخ: اگر کسی فعل خدا را بررسی میکند علم دینی است در الهیات فلسفه ثابت میکند کلّ جهان فعل خداست اگر ثابت شد کلّ جهان فعل خداست همان طوری که بررسی قول معصوم علمِ دینی است بررسی فعل معصوم علم دینی است بررسی قول خدا هم علم دینی است بررسی فعل خدا هم علم دینی است الآن ما که داریم تفسیر میکنیم علم ما علم دینی است چرا برای اینکه میگوییم خدا چنین گفت آن استاد دانشگاه که دارد زمینشناسی تدریس میکند میگوید خدا چنین کرد آن وقت تفسیر ما میشود دینی علم آن آقا دینی نیست؟! منتها باید در این فضا فکر بکند که کلّ جهان فعل خداست و او دارد فعل خدا را تفسیر میکند بعد هم این معنا را باید بپذیرد که عقل عطیّه الهی است نگوید این دانش ما بشری است بشر همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «القیامه» مشخص کرده ﴿أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِن مَنیٍّ یُمْنَی﴾[16] آنکه سهم بشر است همان است اینکه ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾[17] شد سهم الله است نه سهم بشر بارها به عرضتان رسید که مشکل ما حوزویان و عزیزان دانشگاهی این است که ما اسلامی حرف میزنیم ولی قارونی فکر میکنیم قارون هم غیر از این نمیگفت ما میگوییم چهل سال زحمت کشیدیم عالِم شدیم او هم میگفت که ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾[18] من خودم زحمت کشیدم مال پیدا کردم چرا آن حرف محکوم است برای اینکه فرمود: ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[19] نگو من زحمت کشیدم پیدا کردم مال را خدا آفرید تو را خدا آفرید فهم را خدا آفرید کوشش را خدا آفرید قدرت را خدا آفرید اختیار را خدا آفرید منتها تو تلاش و کوشش کردی این راه را بروی نگو من پیدا کردم بگو «ما بنا مِن نعمة فمنک» یکی از تعقیبات نماز همین است «اللهم ما بنا من نعمة فمنک»[20] آن وقت این دانش میشود حجّت مگر میشود چیزی آدم بفهمد و حجّت شرعی نباشد؟! هیچ دانشمندی مجاز است که بگوید من این مطلب را خودم کشف کردم و میخواهم برابر او هر چه دلم خواست عمل بکنم میتواند بگوید یا نه هرگز نمیتواند بگوید چون این حجّت شرعی است برابر این دانش موظّف است در راه صحیح حرکت کند وگرنه جهنّم است خب چرا جهنّم است برای اینکه یک حجّت شرعی دارد مگر میشود علم حجّت نباشد بنابراین راه علم دینی این نیست که ما یک صحیحه حمّاد داشته باشیم که از اذان و اقامه شروع بکند تا «السلام علیکم» نماز را به حمّاد یاد بدهد تا بشود علم دینی ما اگر این قسم داشتیم که به صحیحه حمّاد معروف است میشود علم دینی اگر یک «لا تنقض»[21] داشتیم که متفکّران دینی درباره او تلاش و کوشش کردند میشود علم دینی اگر هیچ یعنی هیچ دلیل نقلی نداشتیم عقل رفته خدمت این کوهها و کوهها را شناسایی کرده و فهمیده چگونه «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»[22] میشود علم دینی چون فعل خدا را دارد میبیند دیگر مگر میشود بررسی فعل خدا دینی نباشد آن وقت این علم حجّت شرعی است (یک) معلوم, مخلوق خداست علم مخلوق خداست عالِم مخلوق خداست و این علم حجّت شرعی است حالا این راهی را که مرحوم شیخ طوسی و امثال شیخ طوسی نشان دادند[23] یکی از احتمالات مسئله است که آیا اوّلین چیزی که در جهان خلق شده آب است بعد عناصر پیدا شدند قهراً آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» بدون تخصیص میماند یعنی آیه سی سورهٴ «انبیاء» که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾.
پرسش...
پاسخ: بالأخره فرمود هر چیزی از آب است خب اگر ﴿کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ انسان حیّ است دیگر انسان که حیّ است آیا از آب است یا ﴿مِن تُرَابٍ﴾.[24]
پرسش..
پاسخ: حیّ بودن انسان به این است که این موجودی که از تراب خلق شده است حالاتی را پیدا کرده ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾[25] زنده میشود اگر اصلش از تراب است آیا صادق است که ما بگوییم اصلش از آب است یا اگر آبِ به علاوه تراب, طین را درست میکند آیا صادق است که ما بگوییم اصلش از آب است با اینکه مخلوطی از آب و طین است اگر آن راه شیخ طوسی(رضوان الله علیه) نباشد که باید ثابت بشود آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» تخصیصی نخواهد خورد اگر نه این عناصر با هم آفریده شدند این حتماً تخصیص میخورد یا ناظر به تحوّل فیالجمله است اینکه فرمود همه از آب هستند یک وقت است که اصل کلّی و جامع را ذکر میکند لذا آن را به صورت معرفه یاد میکند آیه سی سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ﴾ در اینجا هم که فرمود همه دابّهها از آباند اینجا دیگر با الف و لام نیست اینجا نکره است برای اینکه تنوّع مخلوقها را میخواهد ارائه کند در آیهٴ 45 همین سورهٴ «نور» فرمود: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ﴾ هر دابّهای را از آبی خلق کرده حالا این میتواند فیالجمله درباره نطفهها باشد ولی درباره کِرمها و امثال اینها صادق نیست چون درباره انواع و اصناف و امثال ذلک است نکره آورده. مشابه همین تعبیر را در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» آیه چهار آنجا هم نکره ذکر کرده فرمود این بحث اختصاصی به انسان و حیوان ندارد در کشاورزیها و در باغداریها هم همین طور است در کشاورزی که مزرعه است در باغداری که درختکاری است میبینید یک قطعه زمین مثلاً یک هکتار زمین قِطَع به قطعههای متجاور است آب اینها یکی هوای اینها یکی آفتاب اینها یکی مهتاب اینها یکی باغبان اینها یکی اما میبینید دو برگ شبیه هم نیست میوههای گوناگون طعمهای گوناگون لذّتهای گوناگون بوهای گوناگون در گلها و مانند آن, آن را در آیه چهار سورهٴ مبارکهٴ «رعد» قبلاً بحثش شد فرمود: ﴿وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ﴾ در یک هکتار را که شما به چند قسمت بکنید هر کدام مجاور قطعه دیگر است ﴿وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَی بِمَاءٍ وَاحِدٍ﴾ بماء واحد بترابٍ واحد بهواء واحد بنورٍ واحد و مانند آن اما ﴿وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ﴾ اُکُل یعنی خوراکی نه خوردن نه اَکل یعنی این میوهها گوناگون است رنگهایشان گوناگون است طعمهایشان گوناگون است برگهای درختها گوناگون است رائحه گلها گوناگون است این صوَر کثیره را دیگری عطا میکند دیگر ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ خب اگر کسی بررسی کند که چگونه این درخت انگور این طور میشود این درخت سیب این طور میشود خب میشود علمِ دینی دیگر چون فعل خدا را دارد بررسی میکند ما تعجّب میکنیم که بررسی فعل معصوم را دینی میدانند اما بررسی فعل خدا را دینی نمیدانند قرآن که اینها را دارد نقل میکند دینی بودن این حرفها به قول است یا بالقول و المقول الآن این حرفها که دینی است چون قول, قول خداست دینی است یا هم قول, دینی است هم مقول مطلب دینی است یا نیست چون خدا گفت این گفتن دینی است این گفتار دینی است یا آن مطلب هم دینی است اگر آن مطلب دینی است اگر ما از راه نقل نفهمیدیم از راه عقل فهمیدیم خب میشود دینی دیگر. آنچه در قرآن است هم قول دینی است هم مطلب و مقول, نقل و منقول هر دو دینی است و اگر کسی از راه عقل به آن مطلب برسد کسی است که موحّد نیست ولی با بررسی نظم عالَم مسلمان شد خب آن مطلبش دینی است یا نیست این اصلاً قرآن را ندیده یا خبری از این مطالب ندارد از بررسی آیات الهی موحّد شده آیا آن مطلب دینی است یا نیست این قرآن نقلاً و منقولاً دینی است حالا اگر کسی عقلاً و معقولاً به این مطالب رسیده هم دینی است دیگر.
به هر تقدیر فرمود در جریان باغداری این طور است در جریان کشاورزی هم همین طور است و اینکه فرمود «منهم کذا, منهم کذا» که ضمیر جمع مذکّر سالم آوردند میگویند تغلیباً للعاقل علی غیر العاقل است این بر اساس دید ماست ولی بر اساس دید دیگران که ﴿إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾[26] این سخن از تغلیب نیست همهشان عاقلاند این ماییم که زبان اینها را متوجّه نمیشویم وگرنه همه اینها عاقلاند ﴿کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِیحَهُ﴾ در مجازات قرآن در متشابهات قرآن ما چگونه باید ارزیابی بکنیم آرای گوناگونی است برخیها میگویند دست به این ظاهر نزنید اینها حق است نگویید که تغلیب است چون بعضی از اینها عاقلاند بعضی از اینها غیر عاقل تغلیباً للعاقل علی غیر العاقل ضمیر جمع مذکّر سالم آورد فرمود: ﴿مِنْهُم﴾ اینها همهشان عاقلاند به دلیل اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» قبلاً گذشت آیه 41 همین سوره این بود که ﴿کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِیحَهُ﴾ که ظاهراً این است که ضمیر ﴿عَلِمَ﴾ به کلّ واحد از این حیوانات برمیگردد نه «الله» چون در ذیلش جریان «الله» آمده که ﴿وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ﴾ خب اگر سراسر جهان ادراک است و شعور است خرد است آگاهی است چرا تغلیب باشد همه اینها عاقلاند دیگر. اما اینکه میبینید بعضی از حیواناتاند که بیش از چهار پا دارند اینجا را ممکن است که یا تغلیب باشد یا جهات دیگر که اکثر حیواناتی که بشر با آنها سر و کار دارد همین سه قسم است یا ماهی و مار و کِرم است که ﴿یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ یا مرغ و انسان و امثال اینهاست که ﴿یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ﴾ یا نظیر گوسفند و امثال گوسفند است که ﴿یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ﴾ آنها که ضمن حفظ ظاهر از لطایف هم طرْفی میبندند میگویند آیات ظاهرش محفوظ است شکّی در آن نیست که ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ برای ماهی است و مار است و کِرم است و امثال ذلک اما راهی هم هست که ما از این ظاهر به باطن و بالاتر برویم نه همین ظاهر; میگویند ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ یعنی برخیها خطّ مَشیشان شکم است فقط برای شکم کار میکنند خب این کاری با معنای اوّلی ندارد نه اینکه ـ معاذ الله ـ آن معنای اوّل را انکار بکند اینکه میگویند: «اقرأ وارق»[27] همین است شما میبینید این بیان نورانی از وجود مبارک حضرت امیر هست از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیهما) هست که مردم سه نحو عبادت میکنند یک عدّه «خوفاً مِن النّار» یک عدّه «شوقاً الی الجنّة» یک عدّه «حبّا و شکرا» این عبادت تنها مربوط به نماز و روزه نیست درس و بحث هم عبادت است دیگر تفسیر خواندن و روایت خواندن و علم التفسیر و علم حدیث هم عبادت است بعضیها «خوفاً من النار» است بعضی «شوقاً الی الجنّة» است بعضی «حبّاً و شکراً» است که «فتلک عبادة الأحرار»[28] این قسم سوم را میگویند اهل طریقت آن دو قسم را میگویند اهل شریعت این شریعت با طریقت ممکن است همراه نباشد ولی هیچ ـ هیچ یعنی هیچ! ـ طریقتی نیست مگر که در خدمت شریعت است همین نماز که شریعت است همین روزه که شریعت است یک عدّه اهل شریعتاند یعنی یا این سَمت میروند یا این سَمت یا فرار میکنند که نسوزند یا میدوند که بهشت نصیبشان بشود اینها سیر افقی دارند و بهشت هم میروند جهنّم هم نمیروند متشرّع هم هستند عادل هم هستند متدیّن هم هستند. اما یک عدّه اهل طریقتاند میگویند اینها را که به ما میدهد ما به سراغ محبوب برویم این عمودی حرکت میکند این بالا میرود این این طرف و آن طرف نمیدود میگوید جهنم که برای ما نیست بهشت هم که او به ما میدهد اما ما خود او را میخواهیم
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی ٭٭٭ دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را[29]
خب اینکه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «قمر» آیات 54 و 55 دارد ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اگر کسی اهل تقوای کامل بود یقیناً جنّات و نَهر را دارد آن «ممّا لا ریب فیه» است این میخواهد ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ برسد این اهل طریقت است یعنی راه میرود عمودی میرود بالا میرود نه ـ معاذ الله ـ آن را رها میکند چون آن را رها کرده که همانجا سقوط میکند بنابراین بعضیها فقط متشرّعاند یعنی میدوند که نسوزند میدوند که به بهشت برسند بعضیها متطرّقاند عمودی فکر میکنند «حبّاً لله» درس میخوانند «شکراً لله» درس میخوانند میخواهند ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نصیبشان بشود اینها وقتی به این آیات رسیدند میگویند بله دو مطلب هست و در کنار این دو مطلب دهها مطلب هم هست حیوانات چند قسماند بعضیها ﴿یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ مثل ماهی دریا مثل مار بیابان مثل کِرم زیر زمین و اینها قدری بالاتر میآیند میگویند همین مردم هم ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ یک عدّه روی شکم حرکت میکنند فقط برای همین, بهترین غذا را تهیّه کنند بعد هم همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که حکومت خلیفه سوم را تشریح کرد فرمود عصاره زندگی مسئولان عثمانی بین نَثیل و مُعتلف بود[30] همین! نثیل را که میدانید معتلف را هم که میدانید! فرمود یک عدّه بین نثیل و معتلف دارند زندگی میکنند این میشود ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ معنایش این نیست که ـ معاذ الله ـ آن ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ که مربوط به حیوانات شکمخیز است نظیر مار را انکار کند آن میشود شریعت این میشود طریقت. از اینها بالاتر اهل حقیقتاند اینها در طول هم هستند هیچ ممکن نیست متطرّقی متشرّع نباشد یک محقّق و متحقّقی متطرّق نباشد بنابراین ظاهر آیه همین است که ﴿فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ﴾ همین مقدار و نظم را اگر کسی بررسی کند میشود موحّد لذا بعد میفرماید ما آیاتی روشن را برای شما تشریح کردیم ﴿وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مَن مَاءٍ فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ﴾ آنها که گرفتار شهوتاند ﴿وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ﴾ بعد نفرمود دابّه غیر از این نیست این ﴿مِنْهُم﴾ مفید حصر نیست بعد فرمود: ﴿یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾ هر چه را بخواهد بنابراین اگر حیوانی نظیر خرچنگ چند دست و پا بود خدا فرمود: ﴿یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾ اگر هزارپا داشتیم ﴿یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم شبیه این گونه از مطالب گذشت که فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آیه هشت سورهٴ مبارکهٴ «نحل» این بود فرمود: ﴿وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خیلی از چیزهاست که شما نمیدانید و خدا میآفریند چه وقت کُرات دیگر کشف شده چه وقت تحت الأرض کشف شده چه وقت درون اشجار و احجار کشف شده که ما از همه حیوانات باخبر باشیم فرمود: ﴿وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اینجا هم فرمود خدای سبحان آنچه را که بخواهد و مشیئت او هم حکیمانه است انجام میدهد چرا, چون ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ برای اهمیّت مطلب به اسم جلاله شروع کرده و ختم کرده وگرنه در همه موارد با ضمیر میشد مطلب را بیان کنی چون در آیه 44 این بود که ﴿یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُوْلِی الْأَبْصَارِ﴾ اگر میفرمود «و هو خَلق» خب کافی بود چون قبلاً نام مبارک الله آمده یا در ذیل همین آیه 45 اگر بفرماید: «إنّه علی کلّ شیء قدیر» کافی بود برای اینکه قبلاً نام مبارک الله آمده تصریح به اسم جلاله در صدر و ذیل این آیه نشانه اهتمام به مطلب است بعد فرمود: ﴿لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ این جمله ﴿لَقَدْ أَنزَلْنَا﴾ شبیه ترجیعبند این سورهٴ مبارکهٴ «نور» است در صدر این سوره ملاحظه فرمودید که فرمود ما این سوره را نازل کردیم ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ﴾ بعد از چند آیه هم دوباره فرمود ما برای شما تشریح کردیم آیه هجده ﴿وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ باز هم نرسیده به پایان این سورهٴ مبارکه [در آیه 61] باز هم همین تعبیر است این به منزله ترجیعبند است لذا میبینید سیدناالاستاد به این آیه که رسیدند دیگر این را معنا نکردند یعنی این آیه 46 را دیگر معنا نکردند چون قبلاً گذشت فرمود ما اینها را برای شما شفاف و روشن کردیم اما حالا چه کسی به مقصد میرسد و چه کسی به مقصد نمیرسد ما راه را نشان دادیم اگر کسی عاقلانه به این راه بنگرد نظمش را ببیند از یک سو حق بودن و هدفمند بودن خلقت را ببیند از سوی دیگر به توحید حق راه پیدا کند از سوی سوم از آن به بعد ما قلبش را گرایش میدهیم میبینید برخیها اصلاً بیتابی میکنند مواظباند ساعت را نگاه میکنند که چه وقت اول وقت میشود نمازشان را بخوانند این برای چیست؟ با چه کسی میخواهند حرف بزنند چرا این قدر بیتابی میکنند این گرایش از کجا پیدا شده این برای نجات از سوختن جهنم که نیست برای اینکه تا آخر وقت هم فرصت هست این چرا دلش شور میزند که با محبوبش گفتگو بکند این ﴿یَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ از همین قبیل است گرایشها کششها تلاشها علاقهها به دست کسی است که «مقلّبَ القلوب»[31] است فرمود اینها اگر مقداری راه بیفتند من اینها را کمک میکنم ﴿وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ این هدایت پاداشی است وگرنه هدایت عمومی که فرمود: ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[32] امیدواریم همه از این فیض برخوردار باشیم!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[2] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[3] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[4] . سورهٴ انعام, آیهٴ 1.
[5] . سورهٴ نساء, آیهٴ 1; سورهٴ اعراف, آیهٴ 189; سورهٴ زمر, آیهٴ 6.
[6] . سورهٴ قمر, آیهٴ 49.
[7] . سورهٴ ملک, آیهٴ 3.
[8] . سورهٴ انعام, آیهٴ 73.
[9] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 14.
[10] . سورهٴ ص, آیهٴ 71.
[11] . ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص448; احکام القرآن (الجصاص), ص189.
[12] . وسائل الشیعه, ج1, ص245.
[13] . سورهٴ انعام, آیهٴ 2; سورهٴ حج, آیهٴ 5; سورهٴ ص, آیهٴ 71.
[14] . سورهٴ حجر, آیهٴ 27; سوره الرحمن, آیهٴ 15.
[15] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 30.
[16] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 37.
[17] . سورهٴ علق, آیهٴ 5.
[18] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[19] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[20] . مصباح المتهجّد, ص63.
[21] . وسائل الشیعه, ج1, ص245.
[22] . دیوان سنایی, قصیده 134.
[23] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص448; احکام القرآن (الجصّاص), ص189.
[24] . سورهٴ حج, آیهٴ 5.
[25] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 14.
[26] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 44.
[27] . الکافی, ج2, ص606.
[28] . نهجالبلاغه, حکمت 237; الکافی, ج2, ص84.
[29] . دیوان سعدی, غزل 6.
[30] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 3; «إِلَی أَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ».
[31] . تهذیب الأحکام, ج2, ص74.
[32] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
تاکنون نظری ثبت نشده است