display result search
منو
تفسیر آیات 30 و 31 سوره نور _ بخش دوم

تفسیر آیات 30 و 31 سوره نور _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 139 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 30 و 31 سوره نور _ بخش دوم"
- حکم فقهی اول: چشم‌پوشی مردان؛
- حکم فقهی دوم برای مردان: ستر آلت تناسلی؛
- نگاه مرد غیر مسلمان به بدن و موی زن مسلمان جایز نیست ولو بدون ریبه
-

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ (30) وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (31)﴾

برخی از نکاتی که مربوط به بحثهای سابق بود این است که در جریان اِفک آنچه معیار بحث بود مقذوفه و مَرمیه بالقذف چون مؤنث بود در آیه 23 و مانند آن تعبیر مؤنث آورد که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ﴾ لکن در آیهٴ 26 به صورت جمع نهایی هم خبیثات و خبیثون را ذکر فرمود هم طیّبات و طیّبون را که حرفهای خبیث برای مردان خبیث است و افراد خبیث با حرفهای خبیث سر و کار دارند چه اینکه حرفهای طیّب برای مردان طیّب است و مردان طیّب با کلمات طیّبه سر و کار دارند. تعبیر «خبیثین» و «خبیثون» برای تغلیب است که زنها را هم شامل می‌شود تعبیر «طیّبین» و «طیّبون» این هم تغلیب است مردها را هم شامل می‌شود سرّ مذکر آوردن این «طیّبین» برای آن است که در جریان اِفک تنها آن زن, مقذوفه نبود صَفوان هم مقذوف بود لذا در قذف گذشته از اینکه زن مطرح است مرد هم مقذوف می‌شود به فساد تغلیباً جنبه مذکر رعایت شد فرمود: ﴿أُولئِکَ مُبَرَّؤُونَ﴾[1] نه اینکه «اللّواتی مبرّئات» سرّ اینکه مذکّر آورد این است که در جریان افک و قذف صفوان هم مقذوف بود تغلیباً لجانب الذکورة علی الاُنوثه, مذکّر ذکر فرمود.
اما مسائلی که مربوط به آیات تلاوت شده است دو حکم فقهی در آیه سی برای مردها بیان کرده است فرمود اینها هم باید چشمشان را نگه دارند و چشم‌پوشی کنند و هم اندام تناسلی خودشان را مستور کنند این دو حکم; وظیفهٴ مردهاست ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ و حذف متعلّق هم دلیل بر عموم است اینها به طور عام یا مطلق موظّف‌اند نگاه نکنند «الاّ ما خرج بالدلیل»; ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ اینها باید چشمشان را بپوشانند; اینکه مُهمَل نیست مُجمَل نیست حذف متعلّق «یدُلّ علی العموم». اگر فقیهی خواست بگوید نظر به وجه و کفّین جایز است او باید دلیل بیاورد که با تخصیص یا تقیید از این عموم یا اطلاق خارج شده است که دلیلی ندارد پس ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ اصل این است که این چشم‌پوشی کند «الاّ ما خرج بالدلیل».
حکم فقهی دیگر پوشیدن اندام تناسلی است; در نماز و غیر نماز حکم مرد یکی است در همه حالات باید اعضای تناسلی را بپوشاند ﴿وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ بیش از این محتاج به دلیل دیگر است این دو حکم فقهی برای مرد. مستحضرید که تمام احکامی که برای مسلمان هست غیر مسلمان هم در احکام شریک‌اند تنها در اصول دین نیستند حق این است که در فروع دین هم شریک‌اند لکن بعضی از احکام مخصوص حوزه اسلامی است وظیفه بین‌المللی نیست. در جریان نگاه کردن نگاه به مو و بدن زن مسلمان جایز نیست ولو با رِیْبه همراه نباشد به قصد تلذّذ هم نباشد نگاه به بدن و موی زن مسلمان جایز نیست برای اینکه او از حرمت خاص برخوردار است. دو گروه مستثنا هستند: یک گروه زن غیر مسلمان; نگاه به مو و بدن زن غیر مسلمان اگر با لذّت و رِیْبه همراه نباشد جایز است برای اینکه او محترم نیست حرمت ندارد. از اینجا معلوم می‌شود که نگاه به زن که جایز نیست برای آن است که او یک ذخیره اجتماعی است مثل خانه مردم است, خانه مردم فرش که نامحرم نیست پرده که نامحرم نیست ولی آبروی اشخاص ایجاب می‌کند که انسان خانه آنها را نگاه نکند چرا نگاه به خانه مردم حرام است خب پرده نامحرم است فرش نامحرم است یخچال و تلویزیون نامحرم است یا حرمت مؤمن ایجاب می‌کند که آدم خانه‌اش را نگاه نکند این‌چنین نیست که تَطَلّع خانه مؤمن حرام است برای اینکه آنجا نامحرم هست. نه حالا عدّه‌ای نشستند فقط مردند ما یقین داریم در این خانه همسایه غیر از مرد کس دیگری نیست اینها نشستند جلسه دارند نگاه به اتاق آنها از راه پنجره حلال است یا حرام خب حرام است دیگر این حرمت برای نامحرمی نیست برای حرمت و احترام خانه مؤمن است. زن مسلمان حرمتی دارد نمی‌شود مویش را نگاه کرد بدنش را نگاه کرد زن غیر مسلمان این حرمت را ندارد پس نباید گفت حالا اگر کسی قصد لذّت ندارد یا قصد ریبه ندارد می‌تواند به زن نامحرم نگاه کند زنانی که اهل بادیه هستند که «اذا نُهِین لا یَنتهین»[2] نهی از منکر می‌شوند ولی ترتیب اثر نمی‌دهند با همان موی باز با همان دست برهنه در جامعه ظهور دارند هر چه هم بگویی اثر نمی‌کند این گروه هم نگاه به موی اینها نگاه به بدن اینها بدون لذّت و با نجات از خطر ریْبه حرام نیست.
خب بنابراین نگاه معلوم می‌شود که یک قسمت حرمتش برای آن است که «سَهمٌ مِن سهام ابلیس» انسان در معرض خطر گناه قرار می‌گیرد یک مقدار برای اینکه حیثیت او و آبروی او و امنیت اجتماعی او آسیب می‌بیند همان طوری که نگاه به اتاق دیگران حرام است; چرا نگاه به خانه مردم حرام است برای اینکه ما به امنیت اینها داریم آسیب می‌رسانیم با اینکه اینجا غیر از مرد کس دیگری نیست یا نه اصلاً کسی نیست فقط پرده و در و دیوار و یخچال است این چرا نگاه حرام است [در حالی که] این نگاه برای لذّت یا ریبه نیست این حرمت نگاه برای آن است که امنیت مردم محفوظ باشد.
تنها سخن از نگاه نامحرمانه و تلذّذ جنسی نیست بنابراین اگر کسی بخواهد موی زن مسلمان بدن زن مسلمان را نگاه کند به حیثیت او آسیب رسانده از این جهت حرام است ولو با لذّت همراه نیست و این حرمت در زنهای غیر مسلمان نیست (یک) در زنانی که اهل بادیه‌اند «اذا نُهِین لا یَنتهین»[3] نیست (دو) اگر آدم نگاه کرد که همراه با لذّت نبود خطر ریبه نبود جایز است (سه).
پرسش:...
پاسخ: خب اگر افراد طوری‌اند که مصداق «اذا نُهِین لا یَنتهین» شدند عمداً حرمت خودشان را از دست دادند آن‌گاه است که اگر با لذّت همراه نباشد (یک) اگر خطر «سَهمٌ مِن سهام ابلیس»[4] او را همراهی نکند (دو) مثل اینکه آدم دیوار را نگاه می‌کند (سه) بله این نگاه عیب ندارد اما آدم بداند که مثل اینکه دیوار را نگاه می‌کند.
درباره مردها این دو حکم مشخص شده پس نمی‌شود گفت مرد می‌تواند وجه و کفّین را نگاه کند این دلیل می‌خواهد. نمی‌شود به تعبیر مرحوم آقای خویی که فرمودند اصل, برائت است[5] به برائت تمسّک کرد این دلیل می‌خواهد برای اینکه حذف متعلّق «یَدُلّ علی العموم» این آیه که مُهمل نیست مُجمل نیست فرمود مردها چشمشان را بپوشانند خب معلوم است که منظور در و دیوار که نیست یعنی مردها چشمشان را از زنها بپوشانند اگر بخواهد کسی فتوا بدهد که مرد می‌تواند وجه و کفّین زن را نگاه کند او باید دلیل بیاورد نه اینکه اصل, برائت است این آیه منع می‌کند دیگر, معلوم است که منظور این نیست که آسمان و زمین را نگاه نکند در و دیوار را نگاه نکند این معلوم است دیگر. آنچه از این آیه برمی‌آید این است که به زن نگاه نکند این مطلق است حذف متعلّق هم «یدلّ علی العموم» اگر کسی خواست فتوا بدهد که نگاه به وجه و کفّین جایز است او باید دلیل بیاورد نه اینکه اصل, برائت است ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ بالقول المطلق; اینها نسبت به جنس مخالف باید چشم‌پوشی کنند آن وقت ﴿وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ اندام تناسلی خودشان را هم باید حفظ بکنند بیش از این بر اینها واجب نیست اما بیش از این بر اینها واجب نیست معنایش این نیست که زنها هم می‌توانند بدن مرد را نگاه کنند.
می‌بینید در خیلی از موارد در آن مراسم عزاداری که لخت می‌شدند سینه می‌زدند خیلی از فقها احتیاط می‌کردند یا فتوا می‌دادند یا می‌گفتند اقواست که بالأخره زنها حضور نداشته باشند و نگاه نکنند و اگر در جایی زنها حضور دارند اینها لخت نشوند سینه بزنند, این را گفتند دیگر. خب زنها هم ﴿یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ بالقول المطلق; زن اگر بخواهد عضوی از اعضای مرد را نگاه کند او دلیل می‌خواهد چون معلوم است که منظور آیه این نیست که زن آسمان و زمین را نگاه نکند منظور این است که زن نامحرم را نگاه نکند. خب اگر حذف متعلّق «یدلّ علی العموم» اگر ما خواستیم فتوا بدهیم که زن می‌تواند بدن مرد را نگاه کند دلیل می‌طلبد پس زن هم باید مواظب چشم و گوشش باشد مرد هم باید مواظب چشم و گوشش باشد تا جامعه بشود طیّب و طاهر. این نگاه همان طوری که زمخشری نقل کرد پیام‌آور آن گناه است[6] ائمه(علیهم السلام) که فرمودند: «النظرةُ سَهمٌ مِن سهام ابلیس»[7] تیر است دیگر, خب تیراندازی که همه‌اش لازم نیست برسد که در این تیراندازیها مگر همه‌اش به هدف می‌خورد گاهی می‌خورد گاهی نمی‌خورد ولی آدم باید در معرض تیر نباشد دیگر, خب شاید خورد مگر همه تیرها به هدف می‌خورد خیلی از تیرهاست اشتباه می‌شود تیراندازی شیطان هم بشرح ایضاً خب آن وقتی که خورد چه باید کرد؟ انسان در معرض تیر قرار نگیرد «النظرةُ سَهمٌ مِن سهام ابلیس». در همین روایات دارد که شما پشت سر شیر می‌توانی راه بروی ولی دنبال زن راه نرو[8] زن دارد جلو می‌رود شما راهت را عوض بکن با اینکه پوشیده است این جاذبه‌ای که ذات اقدس الهی خلق کرده است این خطرآفرین است این را باید بجا مصرف کرد «النظرةُ سَهمٌ مِن سهام ابلیس»[9] که یک روایت, به دنبال شیر می‌توانی حرکت کنی ولی اگر زنی جلو رفته تو راهت را عوض بکن (دو) اینها برای پرهیز است دیگر.
مسئله بعدی آن است که دو ستر در اسلام مطرح است یک سَتْر نفسی است یک سَتْر عن الغیر است. سَتْر نفسی همان است که در مسئله صلات مطرح است بر زن واجب است در موقع نماز خودش را بپوشاند چه کسی او را ببیند چه کسی او را نبیند یا بر مرد پوشاندن اندام تناسلی در نماز واجب است چه کسی او را ببیند چه کسی او را نبیند اما در غیر نماز که مثلاً می‌رود حمام و غیر حمام که وجوب نفسی ندارد این وجوب نفسیِ سَتْر بما أنّه ستر این مخصوص حال صلات است اما نسبت به غیر که اگر غیر هست و نگاه می‌کند بله باید اندام تناسلی خودش را حفظ بکند این برای مرد است زن هم باید اندام تناسلی خودش را حفظ بکند بالقول المطلق این هم برای زن اما می‌ماند دو حکم دیگر که مربوط به زن است که آن را دارد ذکر می‌کند فرمود: ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ این ناظر به سَتْرِ نفسی است; بر زن چقدر واجب است که بپوشاند نه اینکه نشان بدهد چقدر می‌تواند نپوشاند.
دو مطلب است یکی اینکه چقدر می‌تواند نشان بدهد که با «لام» ذکر شده آن سرّ تکرار ﴿لاَ یُبْدِینَ﴾ برای آن است که اِبدا گاهی به معنای نپوشاندن است گاهی به معنای نشان دادن است آن اوّلی فرمود: ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ اِبدا نکند یعنی واجب است بپوشاند مگر آن مقداری که ظاهر است وجه و کفّین که به طور عادی است, این به معنی نشان دادن نیست «اَبدیٰ» یعنی «أظهر» یعنی «لم یَستُر» بر زن پوشاندن واجب است مگر آن مقداری که ظاهر است که وجه و کفّین است اما حالا به چه کسی می‌تواند نشان بدهد این را مشخص کرد دو مسئله و دو مقام کاملاً از هم جداست تکرارش طبق بیان مرحوم شیخ طوسی که فرمود برای تأکید است[10] نمی‌باشد تأکید نیست این تأسیس است این دو مطلب کاملاً از هم جداست. سؤال اول [و] مسئله اُولیٰ: بر زن چقدر واجب است بپوشاند و نپوشاندن حرام است؟ فرمود: ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ یعنی «یَجب علیهنّ سَتْر جمیع الأعضاء الاّ ما ظهر منها». مسئله ثانیه: زن چقدر می‌تواند بدن خود را نشان بدهد اینجا دیگر فقط همین چند گروه‌اند اینجا دیگر به استثنای اندام تناسلی نسبت به اشخاصی که جزء محارم‌اند می‌تواند خود را نشان بدهد.
پس فهاهنا امران: یکی اینکه زن چقدر را باید بپوشاند همه را باید بپوشاند ﴿إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾. مسئله ثانیه به چه کسانی می‌تواند نشان بدهد به اشخاص معیّن لذا یک جا با «لام» ذکر شده یک جا بی «لام» ذکر شده.
پرسش:...
پاسخ: بله امر به معروف است دیگر منتها امر به معروف مستحضرید که چهار مرحله دارد امر به معروف و نهی از منکر چهار مرحله دارد یک مرحله‌اش آن انزجار قلبی است که بر همه ما واجب است قلباً از بی‌حجابی منزجر باشیم و آثار این انزجار هم در برخورد ما مشخص باشد. مرحله دوم امر کردن است نه نصیحت کردن و سخنرانی کردن و موعظه کردن, موعظه و نصیحت, امر به معروف نیست اگر کسی نمی‌داند از باب تعلیم جاهل واجب است که بگوییم چقدر را باید بپوشانی چقدر واجب نیست و اینها, تعلیم جاهل کاری به امر به معروف ندارد. یک وقت است کسی غافل است تنبیه غافل مربوط به امر به معروف نیست. سوم کسی یادش رفته تذکرهٴ ناسی و ساهی کاری به امر به معروف ندارد. چهارم کسی است عالماً عامداً مسئله را می‌داند متذکّر هم است غفلت نیست و حجاب را رعایت نمی‌کند اینجا جای امر است امر غیر از موعظه است غیر از تذکره است غیر از تنبیه است تنبیه غافل است غیر از تعلیم است این امر, ولایتی است که ذات اقدس الهی برای مؤمنین به عنوان ولایت متقابل قرار داده که ﴿الْمُؤْمِنونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾[11] اگر کسی امر کرد و آن شخص به این امر مؤتمر نشد دو گناه, دو گناه یعنی دو معصیت کرده یکی اینکه حجاب را رعایت نکرده یکی اینکه امر این مولا را اطاعت نکرده این یک ولایت متقابلی است چه کار دارد امر به معروف به موعظه و نصیحت و تنبیه و تذکره؟! این فرمان است اگر کسی عالماً عامداً دارد معصیت می‌کند اینجا جای فرمان است و اگر این فرمانِ مولای خود را اطاعت نکرد دو گناه کرد یکی اینکه آیه حجاب را عمل نکرد یکی اینکه آیه امر به معروف را عمل نکرد این یک ولایت متقابلی است که ﴿بَعْضُهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ نه «بعضهم مبلّغون بعضهم معلّمون, بعضهم مرشدون, بعضهم ناصحون, بعضهم واعظون» آنها بحثش جداست امر به معروف چیز دیگر است آنها چیز دیگرند این دو مرحله بر همه ما واجب است.
می‌ماند مرحله سوم و چهارم آن جلوگیری و برخورد و حتی زدن این یک مرحله است که برای حکومت است بخش دیگر که مرحله اعدام است و قتل است که آن هم برای حکومت است. تنبیهی که حکومت درباره امر به معروف و نهی از منکر می‌کند این است که حالا کسی قصد انفجار دارد حرف را گوش هم نمی‌دهد خب پلیس که نمی‌شود اینجا نصیحت بکند یا او را بازداشت بکند می‌بیند این الآن حالت انتحاری و انفجاری دارد الآن می‌رود عدّه‌ای را از پا در می‌آورد خب همان‌جا باید این را بکُشد دیگر این امر به معروف که مرحله چهارم است جلوی خلاف را گرفتن است این را می‌کُشد تا فساد واقع نشود این کاری به دستگاه قضایی ندارد. فرق جوهری مرحله سوم و چهارم امر به معروف با مسئله حدود و تعزیرات این است که قاضی می‌زند یا حکم اعدام می‌دهد که چرا کردی اما [در مرحله سوم و چهارم] امر به معروف و نهی از منکر می‌زنند که نکن! بنابراین مرحلهٴ سوم یا مرحلهٴ چهارم در اختیار حکومت اسلامی است تا جلوی فساد گرفته بشود و این هیچ احتیاجی به دستگاه قضایی ندارد امر به معروف و نهی از منکر چیز دیگر است. دستگاه قضایی برای جُرم واقع‌شده است اگر کاری معلوم شد که جُرم است (یک) این جُرم به این شخص استناد پیدا کرد (دو) استنادش هم به نحو عمد بود نه به نحو خطا (سه) دستگاه قضایی شروع می‌کند به حد (چهار) که چرا کردی؟! پس آن زدن یا کشتن دستگاه قضایی مربوط به بعد از ارتکاب جرم است آن زدن یا کشتن مأموران انتظامی قبل از جرم است که جلوی جرم را بگیرد حالا اگر کسی معلوم شد که این درصدد شهید کردن استاد شهریاریهاست خب پلیس وقتی یقین پیدا کرد این درصدد آن است نه تنها جایز است بر او واجب است که تیراندازی کند این ولایت است این مولاست این مولا دارد بندهٴ خودش را هدایت می‌کند ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾[12] این چه کار دارد به آیه سورهٴ «احزاب» که ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ﴾[13] یا آیات دیگر مثل ﴿یُعَلِّمُهُمُ﴾[14]؟! امر به معروف چیز دیگر است.
مطلب دیگر اینکه اگر وجه و کفّین که جزء ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ است پوشاندن, واجب نبود معنایش این نیست که نگاه نامحرم هم واجب است کما تقدّم مراراً; هیچ تلازمی بین عدم وجوب ستر از یک طرف و جواز نظر از طرف دیگر نیست گذشته از اینکه جواز نظر بالقول المطلق در آیه قبل ممنوع شده ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ و گذشته از اینکه خیلی از موارد است که بزرگانی از فقها(رضوان الله علیهم) فتوا دادند که پوشاندن بدن بر مرد واجب نیست حالا یا مشغول کارگری است یا نانواست یا کار یدی دارد یا بنّاست این با یک زیرپیرهن دارد بنّایی می‌کند دستش لخت است سینه‌اش لخت است بر این مرد پوشاندن واجب نیست اما معنایش این نیست که زن می‌تواند نگاه کند عدم وجوب سَتْر مستلزم جواز نظر طرف مقابل نیست اگر از آیه ﴿إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ استفاده شد که وجه و کفّین را زن واجب نیست بپوشاند معنایش این نیست که پس مرد می‌تواند نگاه کند هیچ تلازمی هم بین آنها نیست (اولاً) و اطلاق ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ که حذف متعلّق از آن منشأ اطلاق است (ثانیاً) دلیل بر منع است.
﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ برخیها مثل مرحوم آقای خویی خواستند بگویند که ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ خود زینت است به دلیل اینکه در پایان فرمود: ﴿وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ﴾ این زنها موقع راه رفتن آرام راه بروند پایشان را محکم به زمین نزنند که آن خلخال پایشان صدا بکند و معلوم بشود که در پایشان خلخال است پس معلوم می‌شود که معیار زینت است[15] راه رفتن که ممنوع نیست محکم راه رفتن هم که ممنوع نیست دلیل منع از محکم راه رفتن این است که آن خلخال صدا می‌کند نامحرم می‌شنود نه می‌بیند پس معلوم می‌شود زینت, معیار است. خب حالا شما چرا رفتید از آخر آیه دارید قرینه می‌آورید در کنار همین که فرمود: ﴿وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ﴾ که به صورت شفاف موضع زینت را مطرح کرده است این را قرینه بگیرید, این را قرینه بگیرید که منظور از ﴿زِینَتَهُنَّ﴾ موضع زینت است برای اینکه این می‌گوید مقنعه را باید به سر بگذارد (یک) آن قدر وسیع باشد که جید و گردن را بپوشاند (دو) آن قدر وسیع باشد که جیب و گریبان را هم بپوشاند (سه).
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ نور, آیهٴ 26.
[2] . من لا یحضره الفقیه, ج3, ص470.
[3] . من لا یحضره الفقیه, ج3, ص470.
[4] . الکافی, ج5, ص559; من لا یحضره الفقیه, ج4, ص18.
[5] . موسوعة الامام الخوئی, ج32, ص46.
[6] . الکشاف, ج3, ص230.
[7] . من لا یحضره الفقیه, ج4, ص18.
[8] . مستدرک الوسائل, ج14, ص275.
[9] . من لا یحضره الفقیه, ج4, ص18.
[10] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج7, ص429.
[11] . سورهٴ توبه, آیهٴ 71.
[12] . سورهٴ توبه, آیهٴ 71.
[13] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 39.
[14] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129.
[15] . موسوعة الامام الخوئی, ج32, ص41.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:39

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی