- 1318
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 3 سوره نور _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 3 سوره نور _ بخش اول"
- خانواده اصیل، عظمت نکاح و ازدواج؛
- فلسفه ازدواج و حفظ دین؛
- تشکیل خانواده دینی و اصیل با ازدواج سالم و عفیفانه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (3)﴾
سورهٴ مبارکهٴ «نور» که در مدینه نازل شد قسمت مهمّ مطالبش را دربارهٴ تأمین خانوادههای اصیل و راه پرورش اولاد صحیح و مانند آن قرار داد, البته آیهٴ نور که از غرر آیات این سوره است هم در این سوره قرار گرفت. جامعه را خانوادههای اصیل تشکیل میدهند و عنصر محوری خانواده عفاف است که فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾[1] اگر کسی این حریمِ عفاف را رعایت نکرد اهل غیرت نیست. در بحثهای سابق داشتیم که از برجستهترین اوصاف الهی, غیرت است که خدا غیور است. غیرت حقیقتی است که سه عنصر محوری را در بردارد یکی معرفتِ هویّت خود دوم عدم دخالت در امور غیر, سوم اجازه ندادن دخالت غیر در امور او آن غیرزدایی را میگویند غیرت. اگر کسی بخواهد در حریم دیگری وارد نشود و اگر کسی بخواهد دیگری را در حریم خود راه ندهد که چنین انسانی را میگویند غیور این فرع بر آن عنصر اول است که هویّت خودش را بشناسد اگر کسی انسانیّت خودش را شناخت قلمرو هویّت خودش را شناخت, توان مرزبندی را دارد نه از مرز خود بیرون میرود نه اجازه میدهد کسی وارد مرز او بشود نه خانهٴ کسی را نگاه میکند نه اجازه میدهد کسی خانهٴ او را نگاه کند نه نامحرمی را نگاه میکند نه اجازه میدهد نامحرمی او را نگاه کنند. غیرت تنها این نیست که انسان, غیر را به حریم خود راه ندهد وگرنه گرفتار دیاسَت خواهد شد, غیور آن است که به حریم دیگری هم راه پیدا نکند.
این از بیانات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که در نهجالبلاغه آمده فرمود: «مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ»[2] هرگز یک انسان غیرتمند زنا نمیکند وارد حریم دیگری نمیشود. اگر جامعه بخواهد به امنیّت برسد و جامعه غیور باشد باید خانواده را درست تأسیس کند (این یک) به همین مناسبت وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود هیچ بِنایی در اسلام به عظمت بنای نکاح و ازدواج نیست. [3] بعد در حدیث دیگر که وجود مبارک امام صادق از آن حضرت(علیهما السلام) نقل میکند فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه»[4] یک وقت زندگی, زندگی حیوانی است خیال میکنند نکاح برای ارضای غریزهٴ شهوت و جوانی است این زندگی, زندگی حیوانی است انسانی نیست چه رسد به اسلامی. یک وقت است که نه, نکاح را به عنوان [بقای نسل و انسانیّت میبینیم] ما که فرشته نیستیم تا دائماً بمانیم برای اینکه نسل بماند انسانیّت محفوظ بماند نکاح میشود فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه» این نگاه کجا آن نگاه کجا! فرمود پنجاه درصد حفظ دین جامعه به وسیلهٴ ازدواج است این نگاه به نکاح یک نگاه ملکوتی است این میخواهد خانوادهٴ دینی بسازد که بعد جامعهٴ متمدّن را تشکیل بدهد لذا مسئلهٴ زنا را با غیرت و غیور بودن مباین میداند.
خب اگر زنا چندین درجه دارد زنای عین هست زنای گوش هست زنای لامسه هست زنای باصره هست و مانند آن درجات فراوانی دارد بعضی گناه صغیرند بعضی گناه کبیرند و مانند آن, این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ» قهراً هیچ انسان غیرتمندی هم به نامحرم نگاه نمیکند خب این دین میتواند جامعه را بپروراند, اگر جامعه بخواهد زندگی انسانی داشته باشد. خب لذا مسئلهٴ آدمکُشی مسئله شرک, این گونه از گناهان بزرگ را ذکر میکند در کنارش مسئلهٴ زنا را ذکر میکند.
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که بحثش قبلاً گذشت در آیهٴ 22 به بعد این معارف شروع میشود که فرمود: ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾ از این توحید و نفی شرک شروع میکند تا به مسئله قتل و آدمکُشی میرسد و همچنین فرزندکُشی ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ﴾[5] بعد فرمود: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾[6] بعد ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾[7] بعد ﴿ لاَ تَقْرَبُوا﴾[8] بعد ﴿وَأَوْفُوا الْکَیْلَ﴾[9] بعد ﴿وَلاَ تَقْفُ﴾[10] آنگاه فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾[11] این حکمتی که خدای سبحان به بشر یاد میدهد که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾[12] در این آیات که صدرش توحید است و ذیلش این حکمت عملی است آمده است; فرمود حکمتی که ما میگوییم اینهاست ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ بعد دوباره به مسئلهٴ توحید که اهمّ معارف است میپردازد ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ که بحثش مبسوطاً در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت.
چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» هم به عنایت الهی خواهد آمد در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» که از آیهٴ 63 شروع میشود ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ را که معرفی میکند میفرماید اینها کسانیاند که ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ و بسیاری از معارف و احکام و حِکم را ذکر میکند فرمود اینها موحّدند اینها قتل نفس ندارند و اینها کسانیاند که اهل زنا نیستند ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ مشرک نیستند ﴿وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ که قتل نفس ندارند ﴿وَلاَ یَزْنُونَ﴾ خب اینها را قرآن از اوصاف ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ میداند اینها را جزء حکمت میداند و وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج را حفظ نصف دین میداند[13] اساس دین این است منتها کسی که دستش بسته است پایش بسته است دهنش بسته است گوشش بسته است فلج است و زمینگیر است این در مکتب قرآن جزء معلولین است بله خب این نمیتواند ازدواج بکند ولی خودش دست خودش را بست چشم خودش را بست گوش خودش را بست خودش را فلج کرد معلول کرد. خب این تشریفات و قیودی که برای زندگی است که فلان کس از سفر آمده ما باید کادو بدهیم بچه نصیبش شده ما باید کادو بدهیم میخواهد مکه برود کادو بدهیم این تشریفات برای چیست؟! اول زندگی انسان هر چه سادهتر, راحتتر.
در آن خطبه نورانی حضرت امیر که چند سال قبل آن خطبه را خواندیم حضرت بررسی کرده خب عاقلترین مرد بعد از پیغمبر [حضرت علی است و] دیگر خدا دومی خلق نکرد یعنی الآن اگر هفت میلیارد جمع بشوند بخواهند سورهای مثل قرآن بیاورند محال است این هفت میلیارد جمع بشوند همهشان بخواهند عنصری مثل علی بن ابی طالب تحویل بدهند آن هم محال است فرقی نیست یعنی فرقی نیست بین امام و قرآن. امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه تبیین کرده فرمود داشتن و مرفّه بودن درست است خدا تحریم نکرده ولی کسانی که زندگی مرفّه دارند باید بدانند که ضمناً از تحقیری هم رنج میبرند آن وقت تبیین کرد. فرمود داشتن و مرفّه بودن آیا کمال است یا کمال نیست اگر بگویید کمال است خب انبیای الهی که این را نداشتند وضع وجود مبارک عیسای مسیح را موسی را داوود را, همه اینها را حضرت ذکر کرد فرمود وضع داوود را برای شما بگویم وضع عیسی را بگویم وضع موسی را بگویم وجود مبارک پیغمبر هم که قصّهاش معلوم بود فرمود اینها همهشان ندار بودند یعنی امکانات داشتند اما «قرار بر کف آزادگان نگیرد مال»[14] زرهبافی و زرهفروشی داوود را شرح داد با اینکه رهبر انقلاب بود ﴿وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[15] رهبری انقلاب را قتل جالوت را به عهده داشت اما فرمود این با زنبیلفروشی ارتزاق میکرد مثل اینکه وجود مبارک حضرت با داوود بود با موسی بود. اگر این کمال است باید ملتزم بشوید که خدا این کمال را به بهترین انسانها که انبیا هستند نداد, این را که نمیشود گفت ناچارید بگویید این کمال نیست و هو الحق بعد آن عبارت را دارد فرمود این کسی که وضع مالیاش خوب است سفرهٴ رنگینی دارد ضمناً این مقدار را لااقل بفهمد که خدا دارد او را توهین میکند.[16] این بیان نورانی حضرت است در نهجالبلاغه که خواندیم حالا خیلی از ماها گرفتار این وهن و حقارتیم, اگر داریم بسیار خب حرام نیست اما اگر نداریم مخصوصاً در اوایل زندگی بسازیم با این. غالب بزرگان وضع زندگیشان در اوایل همین طور بود. این إصْر این غُل این زنجیری که ذات اقدس الهی فرمود پیغمبر از دست و پای مردم باز میکند یعنی واقعاً مردم حجاز در زنجیر بودند همهشان برده بودند و زنجیری یا این عادات این آداب این رسوب این رسوم غلط زنجیر است؟
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که این قسمت گذشت پیامبر را که در کتابهای آسمانی پیشین معرفی میکند میفرماید آن حضرت ﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالْإِنْجِیلِ﴾ ما شناسنامه حضرت را در تورات گفتیم در انجیل گفتیم, گفتیم پیامبر کسی است که ﴿یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ﴾[17] آن غُل را آن زنجیر را آن دست و پا گیر را از اینها گرفت اینها را آزاد کرد خب یعنی همه مردم اینها برده بودند و زنجیری, در زندان بودند یا این عادات و رسوب غلط, زنجیر است. اگر ما این عادات و رسوب غلط را بگذاریم کنار خیلی افرادند با همین زندگی ساده با همین شهریه میتوانند همسر داشته باشند مخصوصاً همسرانی که آنها هم به لطف الهی به برکت قرآن و عترت با این معارف آشنا شدند. بنابراین از بهترین راههای زندگی سرعت در ازدواج است سنّ ازدواج بالا برود یا ـ خدای ناکرده ـ طلاق بعد از ازدواج پدید بیاید این اساس خانواده را به هم میزند. حالا آن روایت نورانی را هم میخوانیم.
پرسش:...
پاسخ: خیلیها با اجاره زندگی میکردند ما دلمان میخواهد اتاق خوابمان اتاق پذیراییمان هالِ بیحالمان همه جدا باشد این نیست, نیست یعنی نیست. ما خودمان چهار سال در اول ازدواج تنها در حجره زندگی میکردیم این راه شدنی است مثل ما هم فراوان بودند شش ماه از یکدیگر خبر نداشتیم اول مهر میآمدیم تعطیلات فروردین هم برمیگشتیم مثل ما هم خیلی بودند. اینکه ما حرم میرویم البته حرم میرویم برای ثواب هم است اما قسمت مهمّی که در و دیوار این حرم را میبوسیم این است که اینها ما را عاقل کردند این حرفها را اینها آوردند; عقل, عقل, عقل! تنها چیزی که جامعه را اداره میکند عقل است خب اگر کسی بخواهد عاقلانه زندگی کند همین شهریه برایش کافی است ما دلمان میخواهد که هر کس هر کاری کرده کادویی بدهیم خب برای چه؟ این تشریفات برای چیست؟
فرمود اینها ﴿یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ﴾[18] زنجیر را پیغمبر گرفته آن دهنبند را گرفته آن چشمبند را گرفته آدم میبیند جهان چه خبر است خب به سلامتی رفته به سلامتی آمده زیارتش هم مقبول دعایش هم مستجاب حالا حتماً ما باید کادو بدهیم اینها برای چیست؟ مگر این اجارهنشینی قبلاً رسم نبود و فراوان نبود. غرض این است که دین به ما آموخت چطوری زندگی کنیم آن وقت لذّت سادهزیستی را انسان از لذّت پرخوری و بدخوری بهتر میداند. این بیان نورانی حضرت امیر است ما که زیارت میکنیم به اینها میگوییم «کلامکم نور»[19] یعنی چه؟ نور همین است دیگر در زیارت «جامعه» هست وقتی مشاهد مشرّفه شرفیاب شدیم عرض بکنیم که «و کلامکم نور» خب اینها نور است دیگر. فرمود اگر کسی بخواهد مرفّه زندگی کند ضمناً این مقدار شعور را داشته باشد که این تحقیری است.[20] عاقلانه زندگی کردن ممکن است فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه»[21] نصف دین در ازدواج و نکاح است. مهریه گران که گفتند که زنی مشئومه است با شئامت است که مهریهاش زیاد باشد[22] خب برای چه؟ خب بالأخره اینها دین است دیگر. خدا غریق رحمت کند مرحوم مدرّس را اینکه میگفت سیاست ما عین دیانت ماست حرف صحیحی است زندگی ما هم عین دیانت ماست ما واقعاً سکولار زندگی میکنیم یعنی مرز دین ما از مرز زندگی ما جداست. ما یک نماز و روزهای داریم بله اما یک ازدواج داریم خرید و فروش داریم خورد و خواب داریم دین در این زندگی نیست دین ما فقط در نماز و روزه است یعنی جدایی دین از سیاست یک مرحله, جدایی دین از زندگی مرحله دیگر, ما نمیگوییم جدایی دین از سیاست ولی میگوییم جدایی دین از زندگی! خب آثار دخالت دین در زندگی همین است دیگر میشود «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه» سادهترین مردم, نزدیکترین مردم به انبیا هستند کسی که وضع مالیاش در رفاه است ضمناً این را بفهمد که «حقّره الله» حضرت فرمود آنهایی که سفره رنگین دارند بدانند که خدای سبحان دارد آنها را اهانت میکند,[23] حالا ما به آن حد نرسیدیم لااقل این سادهزیستی را یک سر و گردن از دیگری بلندتر باشیم خجل نباشیم. آنها که نیست این مسئلهٴ زنا پیش میآید از نگاه پیش میآید تا مراحل دیگر خب.
خب پس در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مسئله زنا در کنار شرک و قتل قرار گرفت. در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» مسئله زنا در کنار قتل و در کنار شرک قرار گرفت و اگر در موارد دیگر غیبت گفته شد «اشدّ من الزنا»[24] است باید دید کدام غیبت و چه درجهای از غیبت نسبت به چه درجهای از زنا, نگاه به نامحرم هم زنای عین است کدام غیبت از کدام زنا اشدّ است باید جداگانه بحث بشود.
در این قسمت فرمود: ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ خطاب به مردم و امّت اسلامی است ولی مجریان حدود الهی ائمه مردماند که از طرف خدای سبحان به وسیلهٴ پیامبر و به وسیله خود ائمه(علیهم السلام) منصوب شدند ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ بخواهید شفاعت کنید وساطت کنید وسیله بشوید برای تخفیف یا برای ترک, این کار را نکنید نه شفاعت کنید نه در زدن, این تازیانه را و دست را محکم ببرید بالا ولی شُل بیاورید پایین این کار هم نکنید که رأفت کاذب داشته باشید, بگذارید این دردناک باشد.
مطلب بعدی دو عنصر محوری را ذکر کرده. فرمود عدّهای بیایند ببیند این عدّه, کفار نباشند برای اینکه وقتی کافر این صحنه را ببیند خیال میکند دین, دین خشونت است اما مؤمن که ببیند دو فایده اصیل دارد این را به صورت امر غایب ذکر کرده فرمود: ﴿وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ یکی اینکه میبینند میگویند خدا را شکر که تبهکاران دارند به کیفرشان میرسند; یکی اینکه عبرت میگیرند خودشان مبتلا نمیشوند لذا فرمود: ﴿وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ نه «طائفة من الناس» چرا اجرای حدود الهی در اَرض عدو روا نیست؟ برای اینکه آنها توهّم همان اسلامهراسی و خشونتباری اسلام را مطرح میکنند اینها که نمیدانند این یک عدل مقدّس یک خشونت مقدّس است گفتند اجرای حدود در اَرض کفار نباشد (یک) در هنگام اجرای حدود کافران حضور نداشته باشند (دو) برای اینکه اینها خیال میکنند اسلام دینِ خشونت است. مؤمنین حاضر باشند برای چند فایده یکی برای عبرتگیری یکی اینکه خوشحال باشند که حدود الهی دارد اجرا میشود.
این جریان سوء استفاده یا تعبیرات دیگری که حالا در رسانهها هست حالا یا اختلاس است یا سوء استفاده است یا فساد اقتصادی است مؤمنین باید حضور داشته باشند بفهمند که دین دارد جاری میشود این یک حکم نیست که «قضیة فی واقعة شخصیّه» مخصوص زنا باشد نه قتل هم همین طور است فساد مالی هم همین طور است مسائل دیگر هم همین طور است تا جامعه اسلامی بفهمد حکم الهی اجراشدنی است وقتی فهمید هم عبرت میگیرد هم مقتدر میشود و خدا را شکر میکند که حدود الهی دارد اجرا میشود. درباره قتل هم همین طور است درباره مسائل دیگر هم همین طور است این طور نیست که یواش پرونده بیاید و یواش برود نه خیر جامعه باید بفهمد ﴿وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ خب.
در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود اگر زنهایی به بزهکاری آلوده شدند; آیهٴ پانزده سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این بود ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ بعد از استشهاد چهار نفر و ثابت شدن ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هنگام بحث از این آیه این احتمالات و شُعب احتمالات گذشت که آیا این ناظر به مساحقه است برای اینکه دارد ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ زنهایی که اینچنیناند سخن از مرد نیست یا نه مساحقه نیست زنا را هم میگیرد. آیا این مربوط به مُحصنه است به شهادت اینکه دارد ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ وگرنه میفرمود «مِن النساء» اینکه دارد از زنهای شما یعنی زنهای همسردارند این هم دو احتمال. آیا این ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ ناظر به حبس ابد است یا نه, نگذارید اینها از خانه بیرون بیایند کار را که مرد انجام میدهد اینها مواظب باشید در خانه باشند که دیگر دوباره مشابه این کار نشود این توبیخی باشد برای اینها صیانتی باشد برای اینها. وجوه و احتمالات فراوانی بود که نظر نهایی در ذیل آیه پانزده سورهٴ «نساء» گذشت ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ که گفته شد سبیل یا راهی است که آن مسئله حد را در بردارد.
در آیه شانزده همان سوره فرمود: ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ﴾ این ﴿وَاللَّذَانِ﴾ است نه «والذی» با «الّتی» نه «اللّاتی» ﴿اللَّذَانِ﴾ است این ﴿اللَّذَانِ﴾ برای دو مذکّر است آیا این ناظر به همان خلافی است که بین مردها اتفاق میافتد یا نه یکی مرد است دیگری زن, به جای اینکه یکی مذکّر و دیگری مؤنّث هر دو را مذکّر آورده که اکثر مفسّرین این دومی را پذیرفتند یعنی دو نفر که یکی مرد است و یکی زن اگر گرفتار آن فاحشه شدند ﴿فَآذُوهُمَا﴾ این اذیّت با آن ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ دو چیز است آنجا احتمال اینکه مواظب باشید از خانه بیرون نرود دیگر آلوده نشود این یکی, اینجا ﴿فَآذُوهُمَا﴾ اگر اذیت باشد به معنی زدن و امثال ذلک باشد بعد با حدّ بعدی نسخ میشود که فرمود: ﴿مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ اما اگر ناظر به استخفاف و تحقیر و طرد اجتماعی و بیحرمتی باشد این همیشه هست تا اینکه توبه بکنند اگر توبه کرد و انسان شایسته شد که خب یک فرد عادی است از مزایای حقوقی فرد عادی برخوردار است.
عمده آیه بعد است که فرمود: ﴿الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ﴾ نظم طبیعی اقتضا میکرد و به حسب ظاهر, انسان خیال میکند که این طوری باید گفته میشد «الزّانی لا یَنکح الاّ زانیةً أو مشرکةً و الزّانیةُ لا تَنکحُ إلاّ زانیاً أو مشرکا» اما در جمله دوم نفرمود «والزانیة لا تنکح» بلکه فرمود: ﴿وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا﴾ این برای آن است که خب معمولاً خواستگاری و خطبه از طرف مرد شروع میشود از این جهت معمولاً نکاح از طرف مرد آغاز میشود لذا فرمود: ﴿وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا﴾.
عمده این تهافت بین صدر و ذیل است; صدر آیه جملهٴ خبریه است این جملهٴ خبریه که زانی ﴿الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً﴾ خب اینچنین نیست که خیلی افرادند که زانیاند ولی با فرد عادی ازدواج میکنند گاهی ممکن است کسی زانیه باشد یک فرد عادی و غیر زانی با او ازدواج بکند. اگر این خبر است که مطابق با واقع نیست اگر به داعی انشاء القا شده است معنایش این است که این کار حرام است و ذیل با صدر هماهنگ است در ذیل, حرمت تشریعی را فهماند فرمود: ﴿وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ﴾ خب این جزء محرّمات است یعنی اگر کسی زانی بود الاّ ولابد باید بگردد زانیه یا مشرکه را پیدا کند با او ازدواج کند و اگر کسی زانیه شد الاّ ولابد باید همسر زانی بشود یا مشرک, این حکم تشریعی است یا حکم تشریعی نیست.
روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) در این ذیل رسیده است حدود را مشخص کرده. فرمود اگر کسی مُشتهَر به زنا شد (یک) حدود الهی درباره او اجرا شد (دو) این دیگر همه میدانند که این حدّ زنا خورد و توبه هم نکرد (سه) چنین انسانی حق ندارد با زنِ پاک ازدواج کند و اگر زنی به زنا آلوده شد شهرت پیدا کرد که آلوده است (یک) حدّ زنا بر او جاری شد (دو) توبه هم نکرد (سه) چنین کسی را نمیشود یک انسان طاهری بگیرد.[25] اینها که میگویند جمله خبریه است میفرمایند این به لسان غالب هست نه به لسان دائم, نظیر اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» در آیات بعد یعنی آیهٴ 26 به این صورت است که ﴿الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ﴾ که این حکم هم جاری مجرای غالب است آن حکم هم جاری مجرای غالب است پس خبر است نه اینکه به داعی انشاء القا شده باشد اولاً و به صورت غلبه است نه دوام ثانیاً یعنی میل طبیعی تبهکاران با یکدیگر است یک انسان بزهکار طبعاً میخواهد با کسی مثل خودش ازدواج کند.
در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیهٴ 32 به این صورت است که ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ بالأخره این دختر خانم یک روزی دارد تا خانهٴ پدر است رزق او از آن مجرا به او میرسد وقتی به خانه شوهر آمد این مجرا عوض میشود. فرمود اگر شما وضع مالیتان خوب نیست خدا شما را بینیاز میکند با ازدواج, چه موقع ما باید به این حرفها ایمان بیاوریم؟ تا عاقل نشدیم زندگی همین است عقل, عقل! حالا سفارشی از مرحوم بوعلی بخوانیم که حدیثی را ایشان در آن معراجنامه آورده کتابی نوشته معراجنامه که وجود مبارک پیغمبر به حضرت امیر(سلام الله علیهما) دستوری میدهد وقتی میخواهد از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعریف بکند حکیمانه پیغمبر را معرفی میکند. وقتی میخواهد علی بن ابی طالب را معرف بکند حکیمانه معرفی میکند من هیچ, هیچ یعنی هیچ تعبیری از هیچ کسی ندیدم که به عظمت تعبیر مرحوم بوعلی از وجود مبارک حضرت امیر باشد. وقتی تعریف از وجود مبارک حالا میخواهد نقل کند که حدیث را چه کسی به چه کسی گفته پیغمبری که اعزّ انبیاست چه هست چه هست چه هست به علی بن ابی طالب که علی بن ابی طالب در بین خلق «کالمعقول بین المحسوس» است یعنی الآن که هفت میلیارد بشر روی زمین زندگی میکند علی عقل است این هفت میلیارد دست و پا و چشم و گوش, با اینکه خود مرحوم بوعلی و فارابی و ابوریحان جزء برجستهترین افرادند. فرمود دیگران به منزلهٴ چشم و گوشاند که عقل اینها را هدایت میکند چشم که قدرت تصدیق ندارد گوش که قدرت تصدیق ندارد همه اینها را عقل اداره میکند فرمود او در بین خلق مثل عقل است در بین حواس. آنکه در حاشیه الهیات شفا هست این است که ابنسینا گفته که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) «بین الأصحاب کالمعقول بین المحسوس» یعنی اوّلی و دومی و سومی و سایر صحابه اینها به منزله چشم و گوشاند و علی عقل است اما آنکه در اصل کتاب هست دارد علی(سلام الله علیه) در بین خلق «کالمعقول بین المحسوس» او عقلِ محض است. به حضرت امیر چه گفت؟ گفت اگر مردم به عبادتها مشغولاند تو به تفکّر عقلی مشغول باش جلو میزنی[26] آنچه جامعه را دور میکند همین مشکل است. کسی عاقل است که حرف آفریدگارش را گوش بدهد دیگر چون عقل «ما عبد به الرحمن» است. فرمود اگر ازدواج کردید در صورتی که طرفین عاقل بودید گرفتار مهریه زیاد جهیزیه زیاد کادوهای بیجا نبودید ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾[27] همه را خدا روزی میدهد ولی کسانی که عاقلانه نکاح میکنند خدای سبحان آنها را تأمین میکند. خب برخیها خیال کردند این آیه ناسخ آن آیه است خب این آیه عام است ناسخ آن آیه است خب این آیه عام است ولو بعد نازل شده عام که مخصّص خاص نیست او درباره خصوص زانی و زانیّه است این دربارهٴ اَیاما و اَیّم یعنی بیهمسر, اگر کسی بیهمسر بود شما به او همسر بدهید خب این عام چگونه میتواند مخصّص آن باشد, پس آن به همین عموم به همین اطلاق خودش باقی است.
این روایات را صاحب کنزالدقائق ذیل همین آیه ذکر کرده و آن چند روایت است; در جلد نهم صفحهٴ 245 این است که وجود مبارک امام صادق دربارهٴ این آیه فرمود: «هنّ نساءٌ مشهوراتٌ بالزّنا و رجالٌ مشهورون بالزّنا شُهوروا به» (یک) «و عُرفوا به و الناس الیوم بذلک المنزل فمن اُقیم علیه حدّ الزنا أو متّهمٌ بالزّنا لم ینبغ لأحدٍ أن یناکحه حتّی یعرف منه التوبة» پس اگر کسی معروف بود به این بزهکاری حدّ الهی بر او جاری شد و توبه نکرد این سه قید را داشت مشمول آیه است, چند روایت است که در صفحهٴ 245 آمده است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ روم, آیهٴ 21.
[2] . نهجالبلاغه, حکمت 305.
[3] . ر.ک: من لا یحضره الفقیه, ج3, ص383.
[4] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[5] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 31.
[6] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 32.
[7] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 33.
[8] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 34.
[9] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 35.
[10] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 36.
[11] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 39.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[13] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[14] . گلستان سعدی, باب اول, حکایت 13.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 251.
[16] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 160.
[17] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 157.
[18] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 157.
[19] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص616.
[20] . ر.ک: نهجالبلاغه, خطبهٴ 160.
[21] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[22] . الکافی, ج5, ص568.
[23] . ر.ک: نهجالبلاغه, خطبهٴ 160.
[24] . الخصال, ج1, ص63.
[25] . الکافی, ج5, ص354 و 355.
[26] . معراجنامه, ص15.
[27] . سورهٴ نور, آیهٴ 32.
- خانواده اصیل، عظمت نکاح و ازدواج؛
- فلسفه ازدواج و حفظ دین؛
- تشکیل خانواده دینی و اصیل با ازدواج سالم و عفیفانه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ (3)﴾
سورهٴ مبارکهٴ «نور» که در مدینه نازل شد قسمت مهمّ مطالبش را دربارهٴ تأمین خانوادههای اصیل و راه پرورش اولاد صحیح و مانند آن قرار داد, البته آیهٴ نور که از غرر آیات این سوره است هم در این سوره قرار گرفت. جامعه را خانوادههای اصیل تشکیل میدهند و عنصر محوری خانواده عفاف است که فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾[1] اگر کسی این حریمِ عفاف را رعایت نکرد اهل غیرت نیست. در بحثهای سابق داشتیم که از برجستهترین اوصاف الهی, غیرت است که خدا غیور است. غیرت حقیقتی است که سه عنصر محوری را در بردارد یکی معرفتِ هویّت خود دوم عدم دخالت در امور غیر, سوم اجازه ندادن دخالت غیر در امور او آن غیرزدایی را میگویند غیرت. اگر کسی بخواهد در حریم دیگری وارد نشود و اگر کسی بخواهد دیگری را در حریم خود راه ندهد که چنین انسانی را میگویند غیور این فرع بر آن عنصر اول است که هویّت خودش را بشناسد اگر کسی انسانیّت خودش را شناخت قلمرو هویّت خودش را شناخت, توان مرزبندی را دارد نه از مرز خود بیرون میرود نه اجازه میدهد کسی وارد مرز او بشود نه خانهٴ کسی را نگاه میکند نه اجازه میدهد کسی خانهٴ او را نگاه کند نه نامحرمی را نگاه میکند نه اجازه میدهد نامحرمی او را نگاه کنند. غیرت تنها این نیست که انسان, غیر را به حریم خود راه ندهد وگرنه گرفتار دیاسَت خواهد شد, غیور آن است که به حریم دیگری هم راه پیدا نکند.
این از بیانات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که در نهجالبلاغه آمده فرمود: «مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ»[2] هرگز یک انسان غیرتمند زنا نمیکند وارد حریم دیگری نمیشود. اگر جامعه بخواهد به امنیّت برسد و جامعه غیور باشد باید خانواده را درست تأسیس کند (این یک) به همین مناسبت وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود هیچ بِنایی در اسلام به عظمت بنای نکاح و ازدواج نیست. [3] بعد در حدیث دیگر که وجود مبارک امام صادق از آن حضرت(علیهما السلام) نقل میکند فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه»[4] یک وقت زندگی, زندگی حیوانی است خیال میکنند نکاح برای ارضای غریزهٴ شهوت و جوانی است این زندگی, زندگی حیوانی است انسانی نیست چه رسد به اسلامی. یک وقت است که نه, نکاح را به عنوان [بقای نسل و انسانیّت میبینیم] ما که فرشته نیستیم تا دائماً بمانیم برای اینکه نسل بماند انسانیّت محفوظ بماند نکاح میشود فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه» این نگاه کجا آن نگاه کجا! فرمود پنجاه درصد حفظ دین جامعه به وسیلهٴ ازدواج است این نگاه به نکاح یک نگاه ملکوتی است این میخواهد خانوادهٴ دینی بسازد که بعد جامعهٴ متمدّن را تشکیل بدهد لذا مسئلهٴ زنا را با غیرت و غیور بودن مباین میداند.
خب اگر زنا چندین درجه دارد زنای عین هست زنای گوش هست زنای لامسه هست زنای باصره هست و مانند آن درجات فراوانی دارد بعضی گناه صغیرند بعضی گناه کبیرند و مانند آن, این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ» قهراً هیچ انسان غیرتمندی هم به نامحرم نگاه نمیکند خب این دین میتواند جامعه را بپروراند, اگر جامعه بخواهد زندگی انسانی داشته باشد. خب لذا مسئلهٴ آدمکُشی مسئله شرک, این گونه از گناهان بزرگ را ذکر میکند در کنارش مسئلهٴ زنا را ذکر میکند.
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که بحثش قبلاً گذشت در آیهٴ 22 به بعد این معارف شروع میشود که فرمود: ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾ از این توحید و نفی شرک شروع میکند تا به مسئله قتل و آدمکُشی میرسد و همچنین فرزندکُشی ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ﴾[5] بعد فرمود: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾[6] بعد ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾[7] بعد ﴿ لاَ تَقْرَبُوا﴾[8] بعد ﴿وَأَوْفُوا الْکَیْلَ﴾[9] بعد ﴿وَلاَ تَقْفُ﴾[10] آنگاه فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾[11] این حکمتی که خدای سبحان به بشر یاد میدهد که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾[12] در این آیات که صدرش توحید است و ذیلش این حکمت عملی است آمده است; فرمود حکمتی که ما میگوییم اینهاست ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ بعد دوباره به مسئلهٴ توحید که اهمّ معارف است میپردازد ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ که بحثش مبسوطاً در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت.
چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» هم به عنایت الهی خواهد آمد در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» که از آیهٴ 63 شروع میشود ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ را که معرفی میکند میفرماید اینها کسانیاند که ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ و بسیاری از معارف و احکام و حِکم را ذکر میکند فرمود اینها موحّدند اینها قتل نفس ندارند و اینها کسانیاند که اهل زنا نیستند ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ مشرک نیستند ﴿وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ که قتل نفس ندارند ﴿وَلاَ یَزْنُونَ﴾ خب اینها را قرآن از اوصاف ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ میداند اینها را جزء حکمت میداند و وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج را حفظ نصف دین میداند[13] اساس دین این است منتها کسی که دستش بسته است پایش بسته است دهنش بسته است گوشش بسته است فلج است و زمینگیر است این در مکتب قرآن جزء معلولین است بله خب این نمیتواند ازدواج بکند ولی خودش دست خودش را بست چشم خودش را بست گوش خودش را بست خودش را فلج کرد معلول کرد. خب این تشریفات و قیودی که برای زندگی است که فلان کس از سفر آمده ما باید کادو بدهیم بچه نصیبش شده ما باید کادو بدهیم میخواهد مکه برود کادو بدهیم این تشریفات برای چیست؟! اول زندگی انسان هر چه سادهتر, راحتتر.
در آن خطبه نورانی حضرت امیر که چند سال قبل آن خطبه را خواندیم حضرت بررسی کرده خب عاقلترین مرد بعد از پیغمبر [حضرت علی است و] دیگر خدا دومی خلق نکرد یعنی الآن اگر هفت میلیارد جمع بشوند بخواهند سورهای مثل قرآن بیاورند محال است این هفت میلیارد جمع بشوند همهشان بخواهند عنصری مثل علی بن ابی طالب تحویل بدهند آن هم محال است فرقی نیست یعنی فرقی نیست بین امام و قرآن. امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه تبیین کرده فرمود داشتن و مرفّه بودن درست است خدا تحریم نکرده ولی کسانی که زندگی مرفّه دارند باید بدانند که ضمناً از تحقیری هم رنج میبرند آن وقت تبیین کرد. فرمود داشتن و مرفّه بودن آیا کمال است یا کمال نیست اگر بگویید کمال است خب انبیای الهی که این را نداشتند وضع وجود مبارک عیسای مسیح را موسی را داوود را, همه اینها را حضرت ذکر کرد فرمود وضع داوود را برای شما بگویم وضع عیسی را بگویم وضع موسی را بگویم وجود مبارک پیغمبر هم که قصّهاش معلوم بود فرمود اینها همهشان ندار بودند یعنی امکانات داشتند اما «قرار بر کف آزادگان نگیرد مال»[14] زرهبافی و زرهفروشی داوود را شرح داد با اینکه رهبر انقلاب بود ﴿وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[15] رهبری انقلاب را قتل جالوت را به عهده داشت اما فرمود این با زنبیلفروشی ارتزاق میکرد مثل اینکه وجود مبارک حضرت با داوود بود با موسی بود. اگر این کمال است باید ملتزم بشوید که خدا این کمال را به بهترین انسانها که انبیا هستند نداد, این را که نمیشود گفت ناچارید بگویید این کمال نیست و هو الحق بعد آن عبارت را دارد فرمود این کسی که وضع مالیاش خوب است سفرهٴ رنگینی دارد ضمناً این مقدار را لااقل بفهمد که خدا دارد او را توهین میکند.[16] این بیان نورانی حضرت است در نهجالبلاغه که خواندیم حالا خیلی از ماها گرفتار این وهن و حقارتیم, اگر داریم بسیار خب حرام نیست اما اگر نداریم مخصوصاً در اوایل زندگی بسازیم با این. غالب بزرگان وضع زندگیشان در اوایل همین طور بود. این إصْر این غُل این زنجیری که ذات اقدس الهی فرمود پیغمبر از دست و پای مردم باز میکند یعنی واقعاً مردم حجاز در زنجیر بودند همهشان برده بودند و زنجیری یا این عادات این آداب این رسوب این رسوم غلط زنجیر است؟
در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که این قسمت گذشت پیامبر را که در کتابهای آسمانی پیشین معرفی میکند میفرماید آن حضرت ﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالْإِنْجِیلِ﴾ ما شناسنامه حضرت را در تورات گفتیم در انجیل گفتیم, گفتیم پیامبر کسی است که ﴿یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ﴾[17] آن غُل را آن زنجیر را آن دست و پا گیر را از اینها گرفت اینها را آزاد کرد خب یعنی همه مردم اینها برده بودند و زنجیری, در زندان بودند یا این عادات و رسوب غلط, زنجیر است. اگر ما این عادات و رسوب غلط را بگذاریم کنار خیلی افرادند با همین زندگی ساده با همین شهریه میتوانند همسر داشته باشند مخصوصاً همسرانی که آنها هم به لطف الهی به برکت قرآن و عترت با این معارف آشنا شدند. بنابراین از بهترین راههای زندگی سرعت در ازدواج است سنّ ازدواج بالا برود یا ـ خدای ناکرده ـ طلاق بعد از ازدواج پدید بیاید این اساس خانواده را به هم میزند. حالا آن روایت نورانی را هم میخوانیم.
پرسش:...
پاسخ: خیلیها با اجاره زندگی میکردند ما دلمان میخواهد اتاق خوابمان اتاق پذیراییمان هالِ بیحالمان همه جدا باشد این نیست, نیست یعنی نیست. ما خودمان چهار سال در اول ازدواج تنها در حجره زندگی میکردیم این راه شدنی است مثل ما هم فراوان بودند شش ماه از یکدیگر خبر نداشتیم اول مهر میآمدیم تعطیلات فروردین هم برمیگشتیم مثل ما هم خیلی بودند. اینکه ما حرم میرویم البته حرم میرویم برای ثواب هم است اما قسمت مهمّی که در و دیوار این حرم را میبوسیم این است که اینها ما را عاقل کردند این حرفها را اینها آوردند; عقل, عقل, عقل! تنها چیزی که جامعه را اداره میکند عقل است خب اگر کسی بخواهد عاقلانه زندگی کند همین شهریه برایش کافی است ما دلمان میخواهد که هر کس هر کاری کرده کادویی بدهیم خب برای چه؟ این تشریفات برای چیست؟
فرمود اینها ﴿یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ﴾[18] زنجیر را پیغمبر گرفته آن دهنبند را گرفته آن چشمبند را گرفته آدم میبیند جهان چه خبر است خب به سلامتی رفته به سلامتی آمده زیارتش هم مقبول دعایش هم مستجاب حالا حتماً ما باید کادو بدهیم اینها برای چیست؟ مگر این اجارهنشینی قبلاً رسم نبود و فراوان نبود. غرض این است که دین به ما آموخت چطوری زندگی کنیم آن وقت لذّت سادهزیستی را انسان از لذّت پرخوری و بدخوری بهتر میداند. این بیان نورانی حضرت امیر است ما که زیارت میکنیم به اینها میگوییم «کلامکم نور»[19] یعنی چه؟ نور همین است دیگر در زیارت «جامعه» هست وقتی مشاهد مشرّفه شرفیاب شدیم عرض بکنیم که «و کلامکم نور» خب اینها نور است دیگر. فرمود اگر کسی بخواهد مرفّه زندگی کند ضمناً این مقدار شعور را داشته باشد که این تحقیری است.[20] عاقلانه زندگی کردن ممکن است فرمود: «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه»[21] نصف دین در ازدواج و نکاح است. مهریه گران که گفتند که زنی مشئومه است با شئامت است که مهریهاش زیاد باشد[22] خب برای چه؟ خب بالأخره اینها دین است دیگر. خدا غریق رحمت کند مرحوم مدرّس را اینکه میگفت سیاست ما عین دیانت ماست حرف صحیحی است زندگی ما هم عین دیانت ماست ما واقعاً سکولار زندگی میکنیم یعنی مرز دین ما از مرز زندگی ما جداست. ما یک نماز و روزهای داریم بله اما یک ازدواج داریم خرید و فروش داریم خورد و خواب داریم دین در این زندگی نیست دین ما فقط در نماز و روزه است یعنی جدایی دین از سیاست یک مرحله, جدایی دین از زندگی مرحله دیگر, ما نمیگوییم جدایی دین از سیاست ولی میگوییم جدایی دین از زندگی! خب آثار دخالت دین در زندگی همین است دیگر میشود «مَن تَزَوَّج فقد أحرز نصف دینه» سادهترین مردم, نزدیکترین مردم به انبیا هستند کسی که وضع مالیاش در رفاه است ضمناً این را بفهمد که «حقّره الله» حضرت فرمود آنهایی که سفره رنگین دارند بدانند که خدای سبحان دارد آنها را اهانت میکند,[23] حالا ما به آن حد نرسیدیم لااقل این سادهزیستی را یک سر و گردن از دیگری بلندتر باشیم خجل نباشیم. آنها که نیست این مسئلهٴ زنا پیش میآید از نگاه پیش میآید تا مراحل دیگر خب.
خب پس در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مسئله زنا در کنار شرک و قتل قرار گرفت. در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» مسئله زنا در کنار قتل و در کنار شرک قرار گرفت و اگر در موارد دیگر غیبت گفته شد «اشدّ من الزنا»[24] است باید دید کدام غیبت و چه درجهای از غیبت نسبت به چه درجهای از زنا, نگاه به نامحرم هم زنای عین است کدام غیبت از کدام زنا اشدّ است باید جداگانه بحث بشود.
در این قسمت فرمود: ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ خطاب به مردم و امّت اسلامی است ولی مجریان حدود الهی ائمه مردماند که از طرف خدای سبحان به وسیلهٴ پیامبر و به وسیله خود ائمه(علیهم السلام) منصوب شدند ﴿الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ بخواهید شفاعت کنید وساطت کنید وسیله بشوید برای تخفیف یا برای ترک, این کار را نکنید نه شفاعت کنید نه در زدن, این تازیانه را و دست را محکم ببرید بالا ولی شُل بیاورید پایین این کار هم نکنید که رأفت کاذب داشته باشید, بگذارید این دردناک باشد.
مطلب بعدی دو عنصر محوری را ذکر کرده. فرمود عدّهای بیایند ببیند این عدّه, کفار نباشند برای اینکه وقتی کافر این صحنه را ببیند خیال میکند دین, دین خشونت است اما مؤمن که ببیند دو فایده اصیل دارد این را به صورت امر غایب ذکر کرده فرمود: ﴿وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ یکی اینکه میبینند میگویند خدا را شکر که تبهکاران دارند به کیفرشان میرسند; یکی اینکه عبرت میگیرند خودشان مبتلا نمیشوند لذا فرمود: ﴿وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ نه «طائفة من الناس» چرا اجرای حدود الهی در اَرض عدو روا نیست؟ برای اینکه آنها توهّم همان اسلامهراسی و خشونتباری اسلام را مطرح میکنند اینها که نمیدانند این یک عدل مقدّس یک خشونت مقدّس است گفتند اجرای حدود در اَرض کفار نباشد (یک) در هنگام اجرای حدود کافران حضور نداشته باشند (دو) برای اینکه اینها خیال میکنند اسلام دینِ خشونت است. مؤمنین حاضر باشند برای چند فایده یکی برای عبرتگیری یکی اینکه خوشحال باشند که حدود الهی دارد اجرا میشود.
این جریان سوء استفاده یا تعبیرات دیگری که حالا در رسانهها هست حالا یا اختلاس است یا سوء استفاده است یا فساد اقتصادی است مؤمنین باید حضور داشته باشند بفهمند که دین دارد جاری میشود این یک حکم نیست که «قضیة فی واقعة شخصیّه» مخصوص زنا باشد نه قتل هم همین طور است فساد مالی هم همین طور است مسائل دیگر هم همین طور است تا جامعه اسلامی بفهمد حکم الهی اجراشدنی است وقتی فهمید هم عبرت میگیرد هم مقتدر میشود و خدا را شکر میکند که حدود الهی دارد اجرا میشود. درباره قتل هم همین طور است درباره مسائل دیگر هم همین طور است این طور نیست که یواش پرونده بیاید و یواش برود نه خیر جامعه باید بفهمد ﴿وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ خب.
در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود اگر زنهایی به بزهکاری آلوده شدند; آیهٴ پانزده سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این بود ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ بعد از استشهاد چهار نفر و ثابت شدن ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هنگام بحث از این آیه این احتمالات و شُعب احتمالات گذشت که آیا این ناظر به مساحقه است برای اینکه دارد ﴿وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِکُمْ﴾ زنهایی که اینچنیناند سخن از مرد نیست یا نه مساحقه نیست زنا را هم میگیرد. آیا این مربوط به مُحصنه است به شهادت اینکه دارد ﴿مِن نِسَائِکُمْ﴾ وگرنه میفرمود «مِن النساء» اینکه دارد از زنهای شما یعنی زنهای همسردارند این هم دو احتمال. آیا این ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ ناظر به حبس ابد است یا نه, نگذارید اینها از خانه بیرون بیایند کار را که مرد انجام میدهد اینها مواظب باشید در خانه باشند که دیگر دوباره مشابه این کار نشود این توبیخی باشد برای اینها صیانتی باشد برای اینها. وجوه و احتمالات فراوانی بود که نظر نهایی در ذیل آیه پانزده سورهٴ «نساء» گذشت ﴿أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً﴾ که گفته شد سبیل یا راهی است که آن مسئله حد را در بردارد.
در آیه شانزده همان سوره فرمود: ﴿وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ﴾ این ﴿وَاللَّذَانِ﴾ است نه «والذی» با «الّتی» نه «اللّاتی» ﴿اللَّذَانِ﴾ است این ﴿اللَّذَانِ﴾ برای دو مذکّر است آیا این ناظر به همان خلافی است که بین مردها اتفاق میافتد یا نه یکی مرد است دیگری زن, به جای اینکه یکی مذکّر و دیگری مؤنّث هر دو را مذکّر آورده که اکثر مفسّرین این دومی را پذیرفتند یعنی دو نفر که یکی مرد است و یکی زن اگر گرفتار آن فاحشه شدند ﴿فَآذُوهُمَا﴾ این اذیّت با آن ﴿فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ﴾ دو چیز است آنجا احتمال اینکه مواظب باشید از خانه بیرون نرود دیگر آلوده نشود این یکی, اینجا ﴿فَآذُوهُمَا﴾ اگر اذیت باشد به معنی زدن و امثال ذلک باشد بعد با حدّ بعدی نسخ میشود که فرمود: ﴿مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ اما اگر ناظر به استخفاف و تحقیر و طرد اجتماعی و بیحرمتی باشد این همیشه هست تا اینکه توبه بکنند اگر توبه کرد و انسان شایسته شد که خب یک فرد عادی است از مزایای حقوقی فرد عادی برخوردار است.
عمده آیه بعد است که فرمود: ﴿الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ﴾ نظم طبیعی اقتضا میکرد و به حسب ظاهر, انسان خیال میکند که این طوری باید گفته میشد «الزّانی لا یَنکح الاّ زانیةً أو مشرکةً و الزّانیةُ لا تَنکحُ إلاّ زانیاً أو مشرکا» اما در جمله دوم نفرمود «والزانیة لا تنکح» بلکه فرمود: ﴿وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا﴾ این برای آن است که خب معمولاً خواستگاری و خطبه از طرف مرد شروع میشود از این جهت معمولاً نکاح از طرف مرد آغاز میشود لذا فرمود: ﴿وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا﴾.
عمده این تهافت بین صدر و ذیل است; صدر آیه جملهٴ خبریه است این جملهٴ خبریه که زانی ﴿الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً﴾ خب اینچنین نیست که خیلی افرادند که زانیاند ولی با فرد عادی ازدواج میکنند گاهی ممکن است کسی زانیه باشد یک فرد عادی و غیر زانی با او ازدواج بکند. اگر این خبر است که مطابق با واقع نیست اگر به داعی انشاء القا شده است معنایش این است که این کار حرام است و ذیل با صدر هماهنگ است در ذیل, حرمت تشریعی را فهماند فرمود: ﴿وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ﴾ خب این جزء محرّمات است یعنی اگر کسی زانی بود الاّ ولابد باید بگردد زانیه یا مشرکه را پیدا کند با او ازدواج کند و اگر کسی زانیه شد الاّ ولابد باید همسر زانی بشود یا مشرک, این حکم تشریعی است یا حکم تشریعی نیست.
روایاتی که از اهل بیت(علیهم السلام) در این ذیل رسیده است حدود را مشخص کرده. فرمود اگر کسی مُشتهَر به زنا شد (یک) حدود الهی درباره او اجرا شد (دو) این دیگر همه میدانند که این حدّ زنا خورد و توبه هم نکرد (سه) چنین انسانی حق ندارد با زنِ پاک ازدواج کند و اگر زنی به زنا آلوده شد شهرت پیدا کرد که آلوده است (یک) حدّ زنا بر او جاری شد (دو) توبه هم نکرد (سه) چنین کسی را نمیشود یک انسان طاهری بگیرد.[25] اینها که میگویند جمله خبریه است میفرمایند این به لسان غالب هست نه به لسان دائم, نظیر اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» در آیات بعد یعنی آیهٴ 26 به این صورت است که ﴿الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ﴾ که این حکم هم جاری مجرای غالب است آن حکم هم جاری مجرای غالب است پس خبر است نه اینکه به داعی انشاء القا شده باشد اولاً و به صورت غلبه است نه دوام ثانیاً یعنی میل طبیعی تبهکاران با یکدیگر است یک انسان بزهکار طبعاً میخواهد با کسی مثل خودش ازدواج کند.
در همین سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیهٴ 32 به این صورت است که ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ بالأخره این دختر خانم یک روزی دارد تا خانهٴ پدر است رزق او از آن مجرا به او میرسد وقتی به خانه شوهر آمد این مجرا عوض میشود. فرمود اگر شما وضع مالیتان خوب نیست خدا شما را بینیاز میکند با ازدواج, چه موقع ما باید به این حرفها ایمان بیاوریم؟ تا عاقل نشدیم زندگی همین است عقل, عقل! حالا سفارشی از مرحوم بوعلی بخوانیم که حدیثی را ایشان در آن معراجنامه آورده کتابی نوشته معراجنامه که وجود مبارک پیغمبر به حضرت امیر(سلام الله علیهما) دستوری میدهد وقتی میخواهد از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعریف بکند حکیمانه پیغمبر را معرفی میکند. وقتی میخواهد علی بن ابی طالب را معرف بکند حکیمانه معرفی میکند من هیچ, هیچ یعنی هیچ تعبیری از هیچ کسی ندیدم که به عظمت تعبیر مرحوم بوعلی از وجود مبارک حضرت امیر باشد. وقتی تعریف از وجود مبارک حالا میخواهد نقل کند که حدیث را چه کسی به چه کسی گفته پیغمبری که اعزّ انبیاست چه هست چه هست چه هست به علی بن ابی طالب که علی بن ابی طالب در بین خلق «کالمعقول بین المحسوس» است یعنی الآن که هفت میلیارد بشر روی زمین زندگی میکند علی عقل است این هفت میلیارد دست و پا و چشم و گوش, با اینکه خود مرحوم بوعلی و فارابی و ابوریحان جزء برجستهترین افرادند. فرمود دیگران به منزلهٴ چشم و گوشاند که عقل اینها را هدایت میکند چشم که قدرت تصدیق ندارد گوش که قدرت تصدیق ندارد همه اینها را عقل اداره میکند فرمود او در بین خلق مثل عقل است در بین حواس. آنکه در حاشیه الهیات شفا هست این است که ابنسینا گفته که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) «بین الأصحاب کالمعقول بین المحسوس» یعنی اوّلی و دومی و سومی و سایر صحابه اینها به منزله چشم و گوشاند و علی عقل است اما آنکه در اصل کتاب هست دارد علی(سلام الله علیه) در بین خلق «کالمعقول بین المحسوس» او عقلِ محض است. به حضرت امیر چه گفت؟ گفت اگر مردم به عبادتها مشغولاند تو به تفکّر عقلی مشغول باش جلو میزنی[26] آنچه جامعه را دور میکند همین مشکل است. کسی عاقل است که حرف آفریدگارش را گوش بدهد دیگر چون عقل «ما عبد به الرحمن» است. فرمود اگر ازدواج کردید در صورتی که طرفین عاقل بودید گرفتار مهریه زیاد جهیزیه زیاد کادوهای بیجا نبودید ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾[27] همه را خدا روزی میدهد ولی کسانی که عاقلانه نکاح میکنند خدای سبحان آنها را تأمین میکند. خب برخیها خیال کردند این آیه ناسخ آن آیه است خب این آیه عام است ناسخ آن آیه است خب این آیه عام است ولو بعد نازل شده عام که مخصّص خاص نیست او درباره خصوص زانی و زانیّه است این دربارهٴ اَیاما و اَیّم یعنی بیهمسر, اگر کسی بیهمسر بود شما به او همسر بدهید خب این عام چگونه میتواند مخصّص آن باشد, پس آن به همین عموم به همین اطلاق خودش باقی است.
این روایات را صاحب کنزالدقائق ذیل همین آیه ذکر کرده و آن چند روایت است; در جلد نهم صفحهٴ 245 این است که وجود مبارک امام صادق دربارهٴ این آیه فرمود: «هنّ نساءٌ مشهوراتٌ بالزّنا و رجالٌ مشهورون بالزّنا شُهوروا به» (یک) «و عُرفوا به و الناس الیوم بذلک المنزل فمن اُقیم علیه حدّ الزنا أو متّهمٌ بالزّنا لم ینبغ لأحدٍ أن یناکحه حتّی یعرف منه التوبة» پس اگر کسی معروف بود به این بزهکاری حدّ الهی بر او جاری شد و توبه نکرد این سه قید را داشت مشمول آیه است, چند روایت است که در صفحهٴ 245 آمده است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ روم, آیهٴ 21.
[2] . نهجالبلاغه, حکمت 305.
[3] . ر.ک: من لا یحضره الفقیه, ج3, ص383.
[4] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[5] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 31.
[6] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 32.
[7] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 33.
[8] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 34.
[9] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 35.
[10] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 36.
[11] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 39.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آیهٴ 164; سورهٴ جمعه, آیهٴ 2.
[13] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[14] . گلستان سعدی, باب اول, حکایت 13.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 251.
[16] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 160.
[17] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 157.
[18] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 157.
[19] . من لا یحضره الفقیه, ج2, ص616.
[20] . ر.ک: نهجالبلاغه, خطبهٴ 160.
[21] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[22] . الکافی, ج5, ص568.
[23] . ر.ک: نهجالبلاغه, خطبهٴ 160.
[24] . الخصال, ج1, ص63.
[25] . الکافی, ج5, ص354 و 355.
[26] . معراجنامه, ص15.
[27] . سورهٴ نور, آیهٴ 32.
تاکنون نظری ثبت نشده است