- 619
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 41 و 42 سوره رعد
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 41 و 42 سوره رعد"
- روش تربیتی قرآن کریم (جدال احسن، حکمت و برهان و موعظه)؛
- تبشیری و انذاری بودن موعظه؛
- عدم اکتفا به استدلال بدون پند؛
- عدم امکان هدایت انسان با عقل تنها.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ٭ وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ وَسَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَی الدَّارِ﴾
روش تربیت قرآن کریم این است که هم با حکمت و برهان و هم با جدال احسن استدلال میکند و هم از موعظه نمیگذرد موعظه و پند و اندرز گاهی به تبشیر است گاهی به انذار آن هم گاهی مربوط به سعادتها و شقاوتهای دنیایی است گاهی مربوط به عذاب و نعمتهای اخروی است لذا در همین سوره رعد بعد از جریان وحی و رسالت که برهان اقامه فرمود: واحیاناً با جدال احسن استدلال کرد مردم را از بد عاقبتی تبهکاری بیم میدهد و مردم را به مرفه و متنعم بودن افراد مؤمن بشارت میدهد این طور نیست که به همان استدلال خشک اکتفا بشود در سورهٴ نحل که خدای سبحان به رسولش فرمود: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾( )، سیرهٴ علمی قرآن کریم هم اصولاً در این سه اصل خلاصه میشود گاهی بر یک مطلب برهان اقامه میکند گاهی با استفاده از یک مقدمه مسلّمه که حق است جدال احسن تشکیل میدهد و گاهی هم موعظه موعظه گاهی به صورت تبشیر است گاهی به صورت انذار بعد از اینکه جریان ضرورت وحی و رسالت را بیان فرمود ممکن نیست بشر خود را با عقل هدایت کند و مانند آن آن گاه فرمود اینها که منکر وحی و رسالت هستند و ادله عقلی شما در اینها اثر نکرد اینها یک مقدر بنشینند، بیندیشند ببینند نسبت به اقوام دیگر چه شد یک مقدار بیندیشند که آیا خدای سبحان تبهکاران دیگر را مهلت داد یا نداد بنشینند بیندیشند که آیا این نقشهها اثر میکند یا نه آیا این نقشهها را قبل از آنها نکشیدند بیندیشند که آیا این نقشهها به اذن خدا اثر میگذارد یا تأثیرش به دست اینهاست این لسان لسان موعظه است این لسان را شما در هیچ کتابهای عقلی نمییابید در کتابهای عقلی فقط برهان خشک است اما در قرآن که نور است و هدایت در کنار برهان عقلی موعظه هم مطرح است شما در هیچ مسئله از مسائل فلسفی این چنین نمییابید که در کنار برهان یک نصیحتی هم باشد چون آن کتاب استدلال است نه نور و هدایت اما قرآن که نور است و هدایت است ﴿قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ﴾( )، که خدای سبحان از این کتاب به نور تعبیر کرده است هم برهان عقلی اقامه میکند هم به عنوان جدال احسن استدلال بکند و هم در تکمیل اینها و تأثیر اینها موعظه دارد موعظهاش همین آیاتی است که بعد از برهان عقلی بیان میکند میفرماید اینها بیندیشند ببینند که تبه کاران قبلی به چه روزی مبتلا شدند اینها هم همان طور ند اینها هم خیال میکنند که نقشههای اینها و دسیسههای اینها میتواند کاری انجام بدهد این خیال خام را از سرشان دور دارند برای اینکه دیگران این نقشهها را کشیدند و اثر نکرد بروند ببینند این ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾ در قرآن کریم که به کفار هشدار میدهد ناظر به این قسمت است فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ مگر اینها روزانه نمیشنوند که ما فلان جا را خراب کردیم فلان جا را ویران کردیم فلان امت را از بین بردیم فلان مملکت را ساقط کردیم اینها به چه چیزی متکی هستند ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾ که ﴿أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ از گوشه کنارهای زمین میگیریم نه اینکه منظور از اطرف ارض یعنی آخرهای زمین هر کسی در هرجا زندگی میکند دورترین نقطه یا کنار او به حساب او اطراف میآید اطراف او یعنی اطراف آن ارضی که آنها دارند زندگی میکنند نه اطراف کره معمول ارض این کره زمین که گوشههای کره زمین را خدا کم بکند نه آن ارضی که دارند زندگی میکنند گاهی میشنوند که در شرق اینها یا در غرب اینها یا در جنوب اینها یا در شمال اینها یک آسیبی پیش آمد این اطراف الارض است این اطراف ارضی که آنها در آن زندگی میکنند ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ اینها فقط میشنوند که فلان جا را سیل برد فلان جا را زلزله منهدم کرد فلان جا را آشوب از بین برد تخریب کرد اما دیگر نمیدانند چه است که این که خدای سبحان میفرماید ما این کار را میکنیم به صیغه متکلم مع الغیر ذکر میکند برای آن است که مدبرات أمر و مأموران الهی به اذن الهی در اینجا انجام وظیفه میکنند معمولا کارهایی را که خدای سبحان فرمان میدهد مدبرات امر آن کارها را انجام میدهند گرچه در همه حالات خدای سبحان حضور دارد چون ﴿وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾( )، پس آن کارها با متکلم مع الغیر تعبیر میشود که ما این کار را کردیم ما باران فرستادیم ﴿نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا﴾ ما به سراغ زمین میآییم و اطراف زمین را و گوشههای زمین را ویران میکنیم کاری که به دست مدبرات الهی انجام می-گیرد به فرمان خدای سبحان از این کارها معمولا به متکلم معالغیر تعبیر میشود و اما آن کارهایی که مخصوص خدای سبحان است نظیر ربوبیت مطلقه و مانند آن و معبود بودن آنجا سخن از متکلم وحده است نه متکلم مع الغیر در همه آن موارد میفرماید ﴿فَارْهَبُونِ﴾( )، ﴿فَاعْبُدُونِ﴾( )، و امثال ذلک در اینجا که فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ یعنی شما خودتان را مرکز حساب بکنید بررسی کنید میبینید گاهی شمال کشورتان گاهی جنوب گاهی شرق کشورتان گاهی غرب آسیب دیده اینکه فرمود ما میآییم در اول سوره نحل فرمود ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ﴾( )، ما میآییم یعنی امر ما میآید دستور ما میآید و به حیات اینها خاتمه میدهد در اول سوره نحل فرمود ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ﴾ )، آیه اول سوره نحل این است ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾( )، شما استعجال میکنید میگویید عذاب الهی اگر حق است پس کجاست آمده این مقدمات عذاب الهی است از یک مستقبل محقق الوقوعی که شرایطش تأمین شده است به فعل ماضی تعبیر میشود آمد وقتی سیل دارد حرکت میکند یا باران تند بارید که زمینه سیل فراهم میشود میگویند سیل آمد این که یک ساعت بعد میآید می-گویند آمد این که وقوعش یقینی است میگویند آمد فرمود ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ﴾ یعنی عذاب الهی دیگر قطعی شد آمده پس اگر خدای سبحان در سوره رعد میفرماید ﴿نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ ﴿نَأْتِى﴾ یعنی یأتی امرنا آن گاه همین معنا را در سوره بقره و در سوره انبیاء هم فیالجمله اشاره فرمود در سوره بقره این چنین فرمود آیه 109 سوره بقره این است ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً﴾( )، خیلی از کفار دلشان می-خواهد شما بعد از اینکه مسلمان و مؤمن شدید دست از دینتان بردارید و کافر بشوید چرا ، چرا ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً﴾ چرا ﴿حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ﴾( )، روی حسادت ﴿مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾( )، این هم روی جهالت نیست عالمانه و حسودانه است آن گاه فرمود ﴿فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾( )، تا اینکه خدا أمرش را بیاورد فرمانش را صادر کند به حیات اینها خاتمه بدهد ﴿حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ پس اگر در سوره رعد میفرماید ما میآییم یعنی امر ما میآید گرچه ﴿ هُوَ ... وَالظَّاهِرُ﴾( )، همه جا حضور دارد گرچه ﴿وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾( )، همه جا حضور دارد اما سخن از آمدن ذات نیست ﴿وَجَاءَ رَبُّکَ﴾( )، یعنی ﴿جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ﴾( ) اگر فرمود ما میآئیم یعنی امر ما صادر میشود لذا به صیغه متکلم مع الغیر تعبیر فرمود آن گاه فرمود وقتی که ما به حیات یک امتی خاتمه میدهیم حکم ما یقینی است اول البته مهلت میدهیم ولی حکم ما یقینی است در همین آیه محل بحث سوره رعد این چنین فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ همین معنا را در سوره انبیاء آیه 44 به این صورت بیان فرمود: ﴿بَلْ مَتَّعْنَا هؤُلاَءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّی طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾( ) ما گاهی یک خاندان وسیعی را از نعم الهی برخوردار میکنیم تا مدت مدیدی اینها متنعم میشوند ﴿طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾ آن گاه این را به حساب استحقاق خود میپندارند و از یاد الهی غافل میشوند اینها یک مقدار بیندیشند ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) این همین (ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه ) است این موعظه حسنه است فرمود ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) که ﴿أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾( ) مگر هر روز اینها اخبار دنیا به سمعشان نمی-رسد که ما کجا را ویران میکنیم یک مقدار باید بیندیشند یا باید بگویند عالم هرج و مرج است و حساب و کتابی نیست یا اگر یک نظم یقینی بر عالم حاکم است چه اینکه هست باید بدانند دست ما است این کار را انجام میدهند یعنی اگر خوب بیندیشند مطلب روشن است پیچیده نیست سخن از ﴿أَوَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا﴾( ) نیست سخن از ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) است یعنی اگر خوب ببینند مطلب دیدنی است یک مقدار فقط چشم بازکردن میخواهد خیلی مطلب پیچیده نیست یا انسان باید بگوید جهان هرج و مرج است هیچ چیزی به هیچ چیزی نیست این میشود سفسطه اگر هرج و مرجی نیست و حسابی در کار هست خیلی از اقوام و امم با داشتن همه امکانات میبینید سوق میکنند در حالی که ساقط شدهاند مسئله خیلی پیچیده نیست که انسان باید بنشیند و بیندیشد با برهانهای عقلی حل کند به قدری روشن است که اگر یک کسی کمی تأمل کند میبیند فرمود ﴿أَفَلَمْ یَرَوْا﴾( ) مگر نمیبینند این اصل بدنه کار را همه میبینند اما اسناد این کار به فاعل را اینها باید ببینند دست خدا دیدنی است با آن چشم دل منظور این نیست که زلزله و سیل را نمیبینند زلزله و سیل را همه میبینند اما بدانند که این زلزله و سیل امرالله است که آمده این را اگر یک کمی چشم باز کنند میبینند که امرالله است گزاف و گتره نیست خیلی از امم که مقتدر هستند و سقوط میکنند این امرالله است که آمده ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) مگر نمیبینند تشویق میکند که چرا نمیبینند ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾( ) اینها ادّعای غلبه و قدرت میکنند خوب آن وقتی که امر الهی آمده اینها چه خواهند کرد ﴿أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾( ) یا وقتی امر الله آمده اینها مغلوبند نه غالب چون ﴿کَتَبَ اللَّهُ لأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾( ) پس خدا و رسولش غالب هستند اینها غالبند این تعبیر ﴿أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾( ) سوره انبیاء برابر با ﴿لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ در آیه سوره رعد است در آیه سوره رعد که محل بحث است فرمود ﴿وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ خدای سبحان حکم میکند و احدی به چیزی در تعقیب حکم خدا نیست جلویش باز است همین بیان لامعقب لحکمه را در سوره انبیاء به این صورت بیان فرمود که ﴿أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾ پس کاری از دست آنها بر نمیآید اینها ناچار به اتفاق و تصادف حمل می-کنند ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾( ) این سخن که اگر حکم خدای سبحان آمده احدی نمیتواند جلوی این کار را بگیرد نه تنها در سایر سور آمد در همین سوره رعد آیه 11 که بحثش قبلاً گذشت هم آمده که فرمود آیه 11 سوره رعد ﴿وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ﴾( ) اگر خدای سبحان اراده بدی نسبت به کسی کرد اراده تنبیه کرد چه عاملی میتواند او را رد کند قبلاً گذشت که فرض ندارد که در برابر اراده خدای سبحان چیزی مانع باشد زیرا در سراسر جهان هستی و امکان مأموران الهی هستند حتی خود آدم در روز خطر اعظاء و جوارح و نیروهای علمی و عملی خود انسان هم جزء سربازان حق است خوب چه فرض دارد که در برابر اراده خدای سبحان کسی بتواند مقاومت بکند قبلاً این بحث گذشت نه اینکه انسان مقاومت میکند بعد شکست میخورد یک وقت است سیلی که آمده انسان میگوید من در برابر این سیل ولو یک لحظه هم که هست مقاومت میکنم بعد ولو شکست بخورم یا این کوهی که دارد میریزد من در برابر او یک لحظه مقاومت میکنم ولو بعد از بین بروم این فرض دارد انسان میگوید من در برابر این کوه مقاومت میکنم ولو شکست بخورم ولو یک لحظه اما در برابر اراده خدای سبحان فرض ندارد کسی مقاومت کند چون خود انسان جزء سربازان حق است مگر آن چنان است که سراسر جهان جزء سپاهیان حق باشد ماها مستثنی باشیم یا ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾( ) اگر سراسر جهان امکان سربازان حقّند و اگر خدا بخواهد انسان را بگیرد همان طور که با سیل و زلزله میگیرد با زبان و فکر خود آدم آدم را میگیرد پس فرض ندارد کسی در برابر خواسته خدا مقاومت کند ولو یک لحظه فرضش محال است نه فرض محال اگر ما گفتیم در برابر خواسته خدا مقاومت میکنیم ولو یک لحظه معنایش محدود بودن قدرت حق است معنایش استقلال خود ما است ما هستیم او هست منتها او قویتر ما ضعیفتر اینکه توحید نشد نه اینکه او هست و ما هم هستیم او مثل سماوات و ارض سپاه دارد ما ضعیف هستیم ما یک لحظه مقاومت میکنیم بعد شکست میخوریم ما در برابر قدرت خدا مثل یک موریم در برابر اقیانوس است نه اگر گفتیم ما موریم و قدرت او اقیانوس است قدرتش محدود شده معنایش این است که ما دیگر جزء سربازان او نیستیم در حالی که ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾( ) در همان بیانات حضرت امیر (سلام الله علیه) که در نهج آمده فرمود «وَجَوارِحُکُم جُنوُدهُ وَضمائرُکم عُیونُه وَخَلواتُکم عِیانهُ»( ) فرمود خدا رحمتتان کند بدانید که اعضای شما سربازان او یند اگر خواست شما را یک وقتی بگیرد با زبان خودتان میگیرد یک حرفی میزنید و سقوط میکنید با انگشت خودتان میگیرد با دست خودتان میگیرد با پایتان میگیرد یک جایی میروید با اختیار و سقوط میکنید بدون اینکه کسی شما را بخواهد بگیرد با پای شما، شما را میگیرد این طور نیست که جوارح ما فکر ما و اندیشه ما سربازان حق نباشند وگرنه ما میشویم مستقل او هم میشود محدود هم واجب میشود ممکن هم ممکن میشود واجب اگر ما جزء سربازان حق نباشیم یعنی مستقلیم قهراً قدرت حق میشود محدود ما هم میشویم مستقل آنی که محدود است دیگر واجب نیست آنی هم که مستقل است دیگر ممکن نیست.
سؤال ... جواب: این به خیال اینکه دارند مقاومت میکنند لذا فرمود ﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾( ) کجا میروید ﴿وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ﴾( ) معجز یعنی کسی که جلو میرود و دیگری را عاجز میکند فرمود ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾( ) یعنی خیال نکنند پیش رفتند ﴿وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ﴾ شما که نمیتوانید ما را عاجز کنید جلو بروید مأموران ما پشت سر بروید مأموران ما خود شما جزء مأموران مایید این است که حضرت در آن خطبه فرمود «وَجَوارِحُکُم جُنوُدهُ»( ) اعضا و جوارح شما سربازان حق هست و خلوتهای شما عیون حق است در مشهد حق هست در محضر حق هست این چنین نباشد که انسان بگوید کسی در این اطاق نیست «وَضمائرُکم عُیونُه»( ) آنجا که «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النّینان فی البحار الغامرات»( ) این چنین است این ماهیها که در دریاها رفت و آمد میکنند اثر پا که ندارند که نظیر حرکت کردن در یک جاده خاکی که انسان اثر پا را تشخیص بدهد این در آبها هر طوری که حرکت بکنند خدای سبحان میفهمد فرمود «واختلاف النینان» نینان جمع نون است نون یعنی ماهی اختلاف یعنی رفت و آمد اختلاف ماهیها را رفت و آمد ماهیها را در دریا خدای سبحان میداند اگر این چنین است فرض ندارد که انسان در برابر خدای سبحان مقاومت کند ولو یک لحظه در اینجا فرمود در همین آیه سوره رعد فرمود ﴿وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾( ) اینها تحت ولایت کسی نیستند والی غیر از خدا ندارد که آن والی اینها را حفظ کند بعد از آن حکمت این موعظه را مطرح میکند آن گاه میرسند به مسئله نقشه کشیدن این کفار فرمود در همین آیه محل بحث سوره رعد فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ این ﴿وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ هم میتواند ناظر به مطلب گذشته باشد و هم رابطی است بین مطلب گذشته وآینده فرمود چون خدا ﴿سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ است فرصت نقشه به کسی نمیدهد تا کسی نقشه بکشد ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ اینها اگر خوب بیندیشند میبینند که همین نقشهها را کفّار دیگر میکشیدند نقشههایی که کفار دیگر میکشیدند بیاثر ماند زیرا ﴿مَکَر﴾ و نقشه وقتی اثر دارد که آن ممکور یعنی طرف نقشه نداند انسان اگر خواست با یک دسیسه با یک نقشه به کسی آسیب برساند وقتی موفق میشود که مورد ﴿مَکَر﴾ و مورد نقشه از نقشه آگاه نباشد چه زمانی مکر و دسیسه اثر میگذارد آنجا که مورد ﴿مَکَر﴾ و ممکور به نداند یا بر فرض بداند نتواند این دسیسه را حل کند یا روی فقدان علم و قدرت هر دوست یا به فقدان احدهما آنجا است که نقشه اثر میکند در اینجا فرمود هم ﴿مَکَر﴾ آنها را خدا میداند یک هم ﴿مَکَر﴾ آنها اگر بخواهد اثر کند باید به قدرت الهی اثر کند دو چون ﴿مَکَر﴾ اینها زیر پوشش قدرت حق است پس بیاثر است نقشه اینها زیر پوشش عمل حق است پس بیاثر است نشانهاش هم نقشههای اقوامی است قبل از اینها دیگران هم این نقشهها را کشیدند بیاثر ماند این هم برهان است هم موعظه فرمود ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ این موعظه است میفرماید دیگران قبل از اینها نقشه کشیدند ولی بیاثر ماند اما برهان چرا بیاثر است برای اینکه ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ تمام نقشهها زیر پوشش قدرت حق است تا او اذن ندهد که اثر نمیکند پس خدای سبحان قادر است و نقشههای اینها زیر پوشش قدرت حق اثرمیکند این مال قدرت ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ این ناظر به قدرت ﴿یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ﴾ این ناظر به علم هر چه میکند خدا میداند پس هر نقشهای که اینها بخواهند بکشند خدا میداند این ناظر به علم در یک همچنین زمینهای هم فرض ندارد که نقشه و مکر اثر کند زید اگر خواست با مکر عمر را از پا در بیاورد وقتی با مکر موفق بشود عمری که ممکور به است محل مکراست از مکر و نقشه غافل باشد اوّلاً و اگر علم به نقشه پیدا کرد قدرت برطرف کردن نداشته باشد ثانیاً اگر مورد مکر عالم نبود یا عاجز بود مکر اثر میکند ولی اگر مورد مکر عالم به نقشه بود و قادر بر خنثی کردن بود این مکر اثر ندارد لذا فرمود این مکر اینها بیاثر است چرا ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ تمام این مکرها مملوک حق است باید خدای سبحان اذن بدهد تا اثر کند پس زیر پوشش قدرت حق است این یک ﴿یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ﴾ هر که هر چه میکند خدا میداند پس به دسیسه مکاران هم خدا علم دارد این راجع به علم اگر مکر دسیسه بازان هم معلوم حق است هم مقدور حق اینها بدانند که بیخود نقشه نکشند این برهان مسئله که میشود حکمت موعظه مسئله هم این است که ببینند قبل از اینها عدهای نقشه کشیدند خودشان به چاه افتادند ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ اگر بروند ببینند میفهمند به اینکه دیگران که نقشه کشیدند خودشان به دام افتادند ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ این مال قدرت ﴿یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ﴾ این مال علم ﴿وَسَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَی الدَّارِ﴾ این هم باز موعظه آیه مبارکه چهار فراز دارد که فراز اولش موعظه است فراز دوم و سومش حکمت است فراز چهارمش هم باز موعظه است که حکمت را با موعظه کنار هم ذکر میند لذا قرآن میشود نور میشود هدایت دیگر سخن از بحث عقلی خشک نیست اما نحوه ﴿مَکَر﴾ نحوه ﴿مَکَر﴾ این است که وقتی سخن به میان میآید که شما دین خدا را یاری کنید برخیزید جهاد بروید جبهه بروید تلاش و کوشش کنید میگوید ما در برابر این قدرتهای بزرگ اگر حرف بزنیم ما را محاصره اقتصادی میکنند یا از کشورمان بیرون میکنند یا ما را به بند میکشند و مانند آن فرمود این حیله است این نقشه است این را در سوره اعراف در اعراف نیست میگویند ﴿إِن نَتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾( ) این سخن آنهاست حالا این آیه را بعد ملاحظه فرمایید استدلالشان این است که ﴿إِن نَتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ﴾ اگر ما هم تابع هدایت باشیم با تو حرکت کنیم در این مسیر اهتدی ﴿نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ ما را از این سرزمینمان بیرون میکنند اختطاف یعنی ربودن ما مورد اختطاف قرار میگیریم ما را این کرکسهای بزرگ میبرند ما را این شاهینهای بزرگ میبلعند ما هم میخواهیم اینجا آرام باشیم این ﴿مَکَر﴾ است خدا ﴿مَکَر﴾ اینها را به این صورت نقل میکند میگوید اینها بهانه است مگر ما وسایل رفاه برای شما فراهم نکردیم ﴿أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً﴾( ) یا ﴿نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً﴾ مگر ما این سرزمین را سرزمین امن قرار ندادیم مگر شما نیازمودید که ما چندین بار دست این کرکسها و شاهینها را از شما دور داشتیم و شما را حفظ کردیم این چه مکری است دارید میکنید این چه دسیسهای است در سوره اعراف نمونه دیگری از مکر اینها ذکر میکند آیه 95 سوره اعراف این است که میفرماید: ما یک مقدار اینها را در سختی و فشار قرار میدهیم بعد یک مقدار به اینها وسایل رفاهی میبخشیم اینها به جای اینکه از این امتحانهای الهی بهره نیک ببرند میگویند پدران ما هم همینطور بودند گاهی وضعشان خوب بود گاهی وضعشان بد بود دیگر بدانند این مورد امتحان الهی است آیه 95 سوره اعراف این است که آیه 94 و 95 ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾( ) ما هیچ کسی را به عنوان امت یک پیامبر رها نکردیم و برای آنها پیامبر نفرستادیم مگر آنها را امتحان کردیم به سختی تا اینها به هوش بیایند تضرع کنند ناله کنند لابه کنند از آن غرور و خودخواهی پایین بیایند تضرع و ناله کنند آن گاه ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾( ) بعد از این رنجها و دشواریها ما وسایل رفاهی و امکانات دادیم ﴿حَتَّی عَفَوْا﴾( ) تا وضع مالیشان خیلی خوب شد عفو یعنی زیادی که گفتند ﴿وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾( ) که آنجا این معنا هم احتمال داده شده ﴿حَتَّی عَفَوْا﴾( ) یعنی بالا آمدند وضع مالیشان خوب شد مرفه شدند آن سختی و این آسایش اینها را هر دو را به عنوان امتحان الهی باید بدانند ولی دسیسه میکنند میگویند ﴿وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾( ) میگویند که پدران ما هم همین طور بودند گاهی در سراء بودند در رفاه گاهی در ضراء بودند در رنج این روزگار است دیگر گاهی سختی است گاهی خوشحالی است گاهی کمی است گاهی زیادی است این روزگار است دیگر بدون اینکه متنبه بشوند که آخر این روزگار با چه کسی با تدبیر چه کسی دارد اداره میشود یعنی همین طور گزاف و گتره است اگر نظمی است آن ناظم که رب العالمین است روی آزمایش این کارها را میکند میگویند ﴿وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾( ) از این به بعد دیگر ﴿فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لاَیَشْعُرُونَ﴾( ) اینجا دیگر جای مهلت نبود بغته ما به حیات اینها خاتمه دادیم اینها بدون اینکه بفهمند از کجا چوب میخورند به حیات اینها خاتمه داده شد ولی از این تعبیرات قرآن کریم میفرماید اینها دارند مکر میکنند ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) این ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) همه این قسمتها را تبیین میکند آیه 21 از سوره یونس این چنین است ﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ﴾( ) اگر یک مقدار آسیبی دیدند بعد رحمت الهی شامل حال اینها شده خدا فرمود ما به اینها رحمت چشاندیم ﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا﴾( ) در آیات ما مکر میکنند اینها را به تصادف به اتفاق به اینکه وضع روزگار این طور است گاهی آدم مرفه است گاهی در زحمت است بدون اینکه حساب مطرح کند که گاهی آن چنان است گاهی این چنین است بالاخره چه کسی آن چنان میکند چه کسی این چنین میکند میفرماید: این آیات ما را به مکر و بازیچه میگیرند ﴿إِذَا لَهُم مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا﴾( ) این طور نیست که این کلیات درباره کفار و اقوام گذشته باشد خود ما هم هر لحظه این حالات را داریم هر روز یک حال داریم هر لحظه یک حال درایم هر لحظه در معرض امتحان الهی هستیم آن گاه که بسط الهی شامل حال ما شده خود را در نشاط میبینیم این یک امتحان است آن گاه که قبض الهی به سراغ ما آمده گرفته شدیم یک امتحان است نباید بگوییم روزگار است چه چیزی روزگار است اگر سخن از «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم وحل العقود ونقض الهمم»( ) است همه شئون ما را او دارد اداره میکند نه تنها سخن از تصمیمگیری و پشیمان شدن همه شئون در تحت تدبیر خدای سبحان است آن گاه میگوید بلکه روزگار است گاهی غمگین است گاهی انسان خوشحال است این مکر در آیات الهی است آیا این غم و نشاط ما بیحساب به سراغ ما آمده یا طبق نظم خدایی که ﴿وَکُلُّ شَىءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾( ) به سراغ ما آمده اگر ﴿وَکُلُّ شَىءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾ پس ما هم باید حساب بکنیم نکند ما هم در آیات الهی مکر داشته باشیم بگوییم روزگار است دیگر گاهی بشر این چنین است گاهی بشر آن چنان است این طور نیست ﴿إِذَا لَهُم مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا﴾( ) خوب اینها که میخواهند مکر داشته باشند دسیسه داشته باشند گاهی خدا میفرماید که ﴿وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ است گاهی میفرماید ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) تا اینها می-خواهند نقشه بکشند خدا نقشه کشیده است چون ﴿ أَمْرُهُ ... کُن فَیَکُونُ﴾( ) است دیگر وقتی میشود گفت که اینها در مکرشان پیروزند و یا احتمال پیروزی میدهند که در برابر قدرت خدا و در برابر مکر خدا باشند ولی اگر خود اینها یعنی خود این کفار با همه قدرتهایی که دارند اگر جزء ابزار کار الهی هستند فرض ندارد که اینها در برابر قدرت خدا ولو یک لحظه مقاومت کنند .
سؤال ... جواب: نه ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾ سریع است یعنی آنها میخواهند مکر بکنند امّا خدا ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾ است این ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾ نه یعنی اینها سریعند آنها ﴿أَسْرَعُ﴾ اند مثل اینکه میگوییم ﴿الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ﴾( ) این اولویت تعیینی است در سوره هود که میفرماید ﴿أَفَمَن یَهْدِى إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمْ مَن لاَ یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَی﴾( ) این نه به آن معناست آنکه به حق هدایت میکند او احق است دیگری حق ولی او احق است اینجا اولویتهایش تعیینی است یعنی این چنین است که خدا حق است ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ﴾( ) لذا گاهی به سریع تعبیر میکند فرمود او ﴿سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ است تا دیگران میروند بجنبند گرفته شدهاند زیرا همان قدرتهای اینها جزء سربازان الهی است ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) چرا به چه دلیل به این دلیل ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) هر نقشهای که شما میخواهید بکشید مأموران ما آنجا دارند مینویسند دیگر نه مینویسند یعنی در یک کاغذ یادداشت میکنند که اینها میخواهند آن طور نقشه بکشند این که استدلال نشد که میفرماید ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾ تا شما نقشه بکشید خدا نقشه کشیده است چرا برای اینکه مأمورین ما آنجا هستند مینویسند نه یعنی یادداشت میکنند این کتابت قلم و کاغذ که نیست که یعنی آنچه که شما دارید اینها در خارج پیاده میکنند این میشود در جهان تکوین پیاده می-کنند لذا فرمود مأموران همان جا حضور دارند شما در دلتان میخواهید نقشه بکشید مأمور ما آنجا حضور دارد میخواهید با قلم یک چیزی بنویسید مأمور ما آنجا حضور دارد میخواهید با گوشه چشم به چیزی اشاره بکنید مأمور ما آنجا حضور دارد خوب نمیگذارد دیگر این ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) دلیل نیست برای اینکه ما در قیامت حسابهای شما را رسیدگی میکنیم برای اینکه ﴿وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾( ) آن یک بحث است و یک لسان است مربوط به محاسبه قیامت است این بحث مربوط به محاسبه دنیاست فرمود ما نمیگذاریم نقشههای شما پیاده بشود چرا برای اینکه مأموران ما همان جا حاضرند دیگر مأموران ما آنجا حاضرند فقط یادداشت میکنند که اینها دارند نقشه میکشند که این معنای کتابت است یا ماموران ما حاضرند عین واقعه را پیاده میکنند هر کاری که شما بخواهید مأمور ما آنجا هست دیگر ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) هر نقشهای که شما بخواهید بکشید او پیاده میکند بنابراین فرض ندارد که کسی بتواند در نقشههایش پیروز باشد ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) چرا به چه دلیل یک وقت است میگوییم چون ﴿إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾( )، ﴿أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾( ) و مانند آن یا یک وقت است میگوییم چون اعمال را اینها نوشتند در قیامت حساب میشود یک وقت میگوییم هیچ نقشهای از نقشههای آنها اثر نمیکند برای اینکه مأموران ما آنجا حضور دارند این پیداست که کتابت فرشتگان یک کتابت قراردادی نیست که بنویسند که فلان شخص فلان روز این کار را کرده است این تو متن را در عمل در خارج پیاده میکند .
سؤال ... جواب: آنها هم یکی از اینها هستند
« والحمد لله رب العالمین»
- روش تربیتی قرآن کریم (جدال احسن، حکمت و برهان و موعظه)؛
- تبشیری و انذاری بودن موعظه؛
- عدم اکتفا به استدلال بدون پند؛
- عدم امکان هدایت انسان با عقل تنها.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ٭ وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ وَسَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَی الدَّارِ﴾
روش تربیت قرآن کریم این است که هم با حکمت و برهان و هم با جدال احسن استدلال میکند و هم از موعظه نمیگذرد موعظه و پند و اندرز گاهی به تبشیر است گاهی به انذار آن هم گاهی مربوط به سعادتها و شقاوتهای دنیایی است گاهی مربوط به عذاب و نعمتهای اخروی است لذا در همین سوره رعد بعد از جریان وحی و رسالت که برهان اقامه فرمود: واحیاناً با جدال احسن استدلال کرد مردم را از بد عاقبتی تبهکاری بیم میدهد و مردم را به مرفه و متنعم بودن افراد مؤمن بشارت میدهد این طور نیست که به همان استدلال خشک اکتفا بشود در سورهٴ نحل که خدای سبحان به رسولش فرمود: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾( )، سیرهٴ علمی قرآن کریم هم اصولاً در این سه اصل خلاصه میشود گاهی بر یک مطلب برهان اقامه میکند گاهی با استفاده از یک مقدمه مسلّمه که حق است جدال احسن تشکیل میدهد و گاهی هم موعظه موعظه گاهی به صورت تبشیر است گاهی به صورت انذار بعد از اینکه جریان ضرورت وحی و رسالت را بیان فرمود ممکن نیست بشر خود را با عقل هدایت کند و مانند آن آن گاه فرمود اینها که منکر وحی و رسالت هستند و ادله عقلی شما در اینها اثر نکرد اینها یک مقدر بنشینند، بیندیشند ببینند نسبت به اقوام دیگر چه شد یک مقدار بیندیشند که آیا خدای سبحان تبهکاران دیگر را مهلت داد یا نداد بنشینند بیندیشند که آیا این نقشهها اثر میکند یا نه آیا این نقشهها را قبل از آنها نکشیدند بیندیشند که آیا این نقشهها به اذن خدا اثر میگذارد یا تأثیرش به دست اینهاست این لسان لسان موعظه است این لسان را شما در هیچ کتابهای عقلی نمییابید در کتابهای عقلی فقط برهان خشک است اما در قرآن که نور است و هدایت در کنار برهان عقلی موعظه هم مطرح است شما در هیچ مسئله از مسائل فلسفی این چنین نمییابید که در کنار برهان یک نصیحتی هم باشد چون آن کتاب استدلال است نه نور و هدایت اما قرآن که نور است و هدایت است ﴿قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ﴾( )، که خدای سبحان از این کتاب به نور تعبیر کرده است هم برهان عقلی اقامه میکند هم به عنوان جدال احسن استدلال بکند و هم در تکمیل اینها و تأثیر اینها موعظه دارد موعظهاش همین آیاتی است که بعد از برهان عقلی بیان میکند میفرماید اینها بیندیشند ببینند که تبه کاران قبلی به چه روزی مبتلا شدند اینها هم همان طور ند اینها هم خیال میکنند که نقشههای اینها و دسیسههای اینها میتواند کاری انجام بدهد این خیال خام را از سرشان دور دارند برای اینکه دیگران این نقشهها را کشیدند و اثر نکرد بروند ببینند این ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾ در قرآن کریم که به کفار هشدار میدهد ناظر به این قسمت است فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ مگر اینها روزانه نمیشنوند که ما فلان جا را خراب کردیم فلان جا را ویران کردیم فلان امت را از بین بردیم فلان مملکت را ساقط کردیم اینها به چه چیزی متکی هستند ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾ که ﴿أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ از گوشه کنارهای زمین میگیریم نه اینکه منظور از اطرف ارض یعنی آخرهای زمین هر کسی در هرجا زندگی میکند دورترین نقطه یا کنار او به حساب او اطراف میآید اطراف او یعنی اطراف آن ارضی که آنها دارند زندگی میکنند نه اطراف کره معمول ارض این کره زمین که گوشههای کره زمین را خدا کم بکند نه آن ارضی که دارند زندگی میکنند گاهی میشنوند که در شرق اینها یا در غرب اینها یا در جنوب اینها یا در شمال اینها یک آسیبی پیش آمد این اطراف الارض است این اطراف ارضی که آنها در آن زندگی میکنند ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ اینها فقط میشنوند که فلان جا را سیل برد فلان جا را زلزله منهدم کرد فلان جا را آشوب از بین برد تخریب کرد اما دیگر نمیدانند چه است که این که خدای سبحان میفرماید ما این کار را میکنیم به صیغه متکلم مع الغیر ذکر میکند برای آن است که مدبرات أمر و مأموران الهی به اذن الهی در اینجا انجام وظیفه میکنند معمولا کارهایی را که خدای سبحان فرمان میدهد مدبرات امر آن کارها را انجام میدهند گرچه در همه حالات خدای سبحان حضور دارد چون ﴿وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾( )، پس آن کارها با متکلم مع الغیر تعبیر میشود که ما این کار را کردیم ما باران فرستادیم ﴿نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا﴾ ما به سراغ زمین میآییم و اطراف زمین را و گوشههای زمین را ویران میکنیم کاری که به دست مدبرات الهی انجام می-گیرد به فرمان خدای سبحان از این کارها معمولا به متکلم معالغیر تعبیر میشود و اما آن کارهایی که مخصوص خدای سبحان است نظیر ربوبیت مطلقه و مانند آن و معبود بودن آنجا سخن از متکلم وحده است نه متکلم مع الغیر در همه آن موارد میفرماید ﴿فَارْهَبُونِ﴾( )، ﴿فَاعْبُدُونِ﴾( )، و امثال ذلک در اینجا که فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ یعنی شما خودتان را مرکز حساب بکنید بررسی کنید میبینید گاهی شمال کشورتان گاهی جنوب گاهی شرق کشورتان گاهی غرب آسیب دیده اینکه فرمود ما میآییم در اول سوره نحل فرمود ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ﴾( )، ما میآییم یعنی امر ما میآید دستور ما میآید و به حیات اینها خاتمه میدهد در اول سوره نحل فرمود ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ﴾ )، آیه اول سوره نحل این است ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾( )، شما استعجال میکنید میگویید عذاب الهی اگر حق است پس کجاست آمده این مقدمات عذاب الهی است از یک مستقبل محقق الوقوعی که شرایطش تأمین شده است به فعل ماضی تعبیر میشود آمد وقتی سیل دارد حرکت میکند یا باران تند بارید که زمینه سیل فراهم میشود میگویند سیل آمد این که یک ساعت بعد میآید می-گویند آمد این که وقوعش یقینی است میگویند آمد فرمود ﴿أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ﴾ یعنی عذاب الهی دیگر قطعی شد آمده پس اگر خدای سبحان در سوره رعد میفرماید ﴿نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ ﴿نَأْتِى﴾ یعنی یأتی امرنا آن گاه همین معنا را در سوره بقره و در سوره انبیاء هم فیالجمله اشاره فرمود در سوره بقره این چنین فرمود آیه 109 سوره بقره این است ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً﴾( )، خیلی از کفار دلشان می-خواهد شما بعد از اینکه مسلمان و مؤمن شدید دست از دینتان بردارید و کافر بشوید چرا ، چرا ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً﴾ چرا ﴿حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ﴾( )، روی حسادت ﴿مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾( )، این هم روی جهالت نیست عالمانه و حسودانه است آن گاه فرمود ﴿فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾( )، تا اینکه خدا أمرش را بیاورد فرمانش را صادر کند به حیات اینها خاتمه بدهد ﴿حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ پس اگر در سوره رعد میفرماید ما میآییم یعنی امر ما میآید گرچه ﴿ هُوَ ... وَالظَّاهِرُ﴾( )، همه جا حضور دارد گرچه ﴿وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾( )، همه جا حضور دارد اما سخن از آمدن ذات نیست ﴿وَجَاءَ رَبُّکَ﴾( )، یعنی ﴿جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ﴾( ) اگر فرمود ما میآئیم یعنی امر ما صادر میشود لذا به صیغه متکلم مع الغیر تعبیر فرمود آن گاه فرمود وقتی که ما به حیات یک امتی خاتمه میدهیم حکم ما یقینی است اول البته مهلت میدهیم ولی حکم ما یقینی است در همین آیه محل بحث سوره رعد این چنین فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ همین معنا را در سوره انبیاء آیه 44 به این صورت بیان فرمود: ﴿بَلْ مَتَّعْنَا هؤُلاَءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّی طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾( ) ما گاهی یک خاندان وسیعی را از نعم الهی برخوردار میکنیم تا مدت مدیدی اینها متنعم میشوند ﴿طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ﴾ آن گاه این را به حساب استحقاق خود میپندارند و از یاد الهی غافل میشوند اینها یک مقدار بیندیشند ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) این همین (ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه ) است این موعظه حسنه است فرمود ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) که ﴿أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾( ) مگر هر روز اینها اخبار دنیا به سمعشان نمی-رسد که ما کجا را ویران میکنیم یک مقدار باید بیندیشند یا باید بگویند عالم هرج و مرج است و حساب و کتابی نیست یا اگر یک نظم یقینی بر عالم حاکم است چه اینکه هست باید بدانند دست ما است این کار را انجام میدهند یعنی اگر خوب بیندیشند مطلب روشن است پیچیده نیست سخن از ﴿أَوَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا﴾( ) نیست سخن از ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) است یعنی اگر خوب ببینند مطلب دیدنی است یک مقدار فقط چشم بازکردن میخواهد خیلی مطلب پیچیده نیست یا انسان باید بگوید جهان هرج و مرج است هیچ چیزی به هیچ چیزی نیست این میشود سفسطه اگر هرج و مرجی نیست و حسابی در کار هست خیلی از اقوام و امم با داشتن همه امکانات میبینید سوق میکنند در حالی که ساقط شدهاند مسئله خیلی پیچیده نیست که انسان باید بنشیند و بیندیشد با برهانهای عقلی حل کند به قدری روشن است که اگر یک کسی کمی تأمل کند میبیند فرمود ﴿أَفَلَمْ یَرَوْا﴾( ) مگر نمیبینند این اصل بدنه کار را همه میبینند اما اسناد این کار به فاعل را اینها باید ببینند دست خدا دیدنی است با آن چشم دل منظور این نیست که زلزله و سیل را نمیبینند زلزله و سیل را همه میبینند اما بدانند که این زلزله و سیل امرالله است که آمده این را اگر یک کمی چشم باز کنند میبینند که امرالله است گزاف و گتره نیست خیلی از امم که مقتدر هستند و سقوط میکنند این امرالله است که آمده ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ﴾( ) مگر نمیبینند تشویق میکند که چرا نمیبینند ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾( ) اینها ادّعای غلبه و قدرت میکنند خوب آن وقتی که امر الهی آمده اینها چه خواهند کرد ﴿أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾( ) یا وقتی امر الله آمده اینها مغلوبند نه غالب چون ﴿کَتَبَ اللَّهُ لأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾( ) پس خدا و رسولش غالب هستند اینها غالبند این تعبیر ﴿أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾( ) سوره انبیاء برابر با ﴿لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ در آیه سوره رعد است در آیه سوره رعد که محل بحث است فرمود ﴿وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ خدای سبحان حکم میکند و احدی به چیزی در تعقیب حکم خدا نیست جلویش باز است همین بیان لامعقب لحکمه را در سوره انبیاء به این صورت بیان فرمود که ﴿أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾ پس کاری از دست آنها بر نمیآید اینها ناچار به اتفاق و تصادف حمل می-کنند ﴿أَفَلاَ یَرَوْنَ أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾( ) این سخن که اگر حکم خدای سبحان آمده احدی نمیتواند جلوی این کار را بگیرد نه تنها در سایر سور آمد در همین سوره رعد آیه 11 که بحثش قبلاً گذشت هم آمده که فرمود آیه 11 سوره رعد ﴿وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ﴾( ) اگر خدای سبحان اراده بدی نسبت به کسی کرد اراده تنبیه کرد چه عاملی میتواند او را رد کند قبلاً گذشت که فرض ندارد که در برابر اراده خدای سبحان چیزی مانع باشد زیرا در سراسر جهان هستی و امکان مأموران الهی هستند حتی خود آدم در روز خطر اعظاء و جوارح و نیروهای علمی و عملی خود انسان هم جزء سربازان حق است خوب چه فرض دارد که در برابر اراده خدای سبحان کسی بتواند مقاومت بکند قبلاً این بحث گذشت نه اینکه انسان مقاومت میکند بعد شکست میخورد یک وقت است سیلی که آمده انسان میگوید من در برابر این سیل ولو یک لحظه هم که هست مقاومت میکنم بعد ولو شکست بخورم یا این کوهی که دارد میریزد من در برابر او یک لحظه مقاومت میکنم ولو بعد از بین بروم این فرض دارد انسان میگوید من در برابر این کوه مقاومت میکنم ولو شکست بخورم ولو یک لحظه اما در برابر اراده خدای سبحان فرض ندارد کسی مقاومت کند چون خود انسان جزء سربازان حق است مگر آن چنان است که سراسر جهان جزء سپاهیان حق باشد ماها مستثنی باشیم یا ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾( ) اگر سراسر جهان امکان سربازان حقّند و اگر خدا بخواهد انسان را بگیرد همان طور که با سیل و زلزله میگیرد با زبان و فکر خود آدم آدم را میگیرد پس فرض ندارد کسی در برابر خواسته خدا مقاومت کند ولو یک لحظه فرضش محال است نه فرض محال اگر ما گفتیم در برابر خواسته خدا مقاومت میکنیم ولو یک لحظه معنایش محدود بودن قدرت حق است معنایش استقلال خود ما است ما هستیم او هست منتها او قویتر ما ضعیفتر اینکه توحید نشد نه اینکه او هست و ما هم هستیم او مثل سماوات و ارض سپاه دارد ما ضعیف هستیم ما یک لحظه مقاومت میکنیم بعد شکست میخوریم ما در برابر قدرت خدا مثل یک موریم در برابر اقیانوس است نه اگر گفتیم ما موریم و قدرت او اقیانوس است قدرتش محدود شده معنایش این است که ما دیگر جزء سربازان او نیستیم در حالی که ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾( ) در همان بیانات حضرت امیر (سلام الله علیه) که در نهج آمده فرمود «وَجَوارِحُکُم جُنوُدهُ وَضمائرُکم عُیونُه وَخَلواتُکم عِیانهُ»( ) فرمود خدا رحمتتان کند بدانید که اعضای شما سربازان او یند اگر خواست شما را یک وقتی بگیرد با زبان خودتان میگیرد یک حرفی میزنید و سقوط میکنید با انگشت خودتان میگیرد با دست خودتان میگیرد با پایتان میگیرد یک جایی میروید با اختیار و سقوط میکنید بدون اینکه کسی شما را بخواهد بگیرد با پای شما، شما را میگیرد این طور نیست که جوارح ما فکر ما و اندیشه ما سربازان حق نباشند وگرنه ما میشویم مستقل او هم میشود محدود هم واجب میشود ممکن هم ممکن میشود واجب اگر ما جزء سربازان حق نباشیم یعنی مستقلیم قهراً قدرت حق میشود محدود ما هم میشویم مستقل آنی که محدود است دیگر واجب نیست آنی هم که مستقل است دیگر ممکن نیست.
سؤال ... جواب: این به خیال اینکه دارند مقاومت میکنند لذا فرمود ﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾( ) کجا میروید ﴿وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ﴾( ) معجز یعنی کسی که جلو میرود و دیگری را عاجز میکند فرمود ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾( ) یعنی خیال نکنند پیش رفتند ﴿وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ﴾ شما که نمیتوانید ما را عاجز کنید جلو بروید مأموران ما پشت سر بروید مأموران ما خود شما جزء مأموران مایید این است که حضرت در آن خطبه فرمود «وَجَوارِحُکُم جُنوُدهُ»( ) اعضا و جوارح شما سربازان حق هست و خلوتهای شما عیون حق است در مشهد حق هست در محضر حق هست این چنین نباشد که انسان بگوید کسی در این اطاق نیست «وَضمائرُکم عُیونُه»( ) آنجا که «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النّینان فی البحار الغامرات»( ) این چنین است این ماهیها که در دریاها رفت و آمد میکنند اثر پا که ندارند که نظیر حرکت کردن در یک جاده خاکی که انسان اثر پا را تشخیص بدهد این در آبها هر طوری که حرکت بکنند خدای سبحان میفهمد فرمود «واختلاف النینان» نینان جمع نون است نون یعنی ماهی اختلاف یعنی رفت و آمد اختلاف ماهیها را رفت و آمد ماهیها را در دریا خدای سبحان میداند اگر این چنین است فرض ندارد که انسان در برابر خدای سبحان مقاومت کند ولو یک لحظه در اینجا فرمود در همین آیه سوره رعد فرمود ﴿وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾( ) اینها تحت ولایت کسی نیستند والی غیر از خدا ندارد که آن والی اینها را حفظ کند بعد از آن حکمت این موعظه را مطرح میکند آن گاه میرسند به مسئله نقشه کشیدن این کفار فرمود در همین آیه محل بحث سوره رعد فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ این ﴿وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ هم میتواند ناظر به مطلب گذشته باشد و هم رابطی است بین مطلب گذشته وآینده فرمود چون خدا ﴿سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ است فرصت نقشه به کسی نمیدهد تا کسی نقشه بکشد ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ اینها اگر خوب بیندیشند میبینند که همین نقشهها را کفّار دیگر میکشیدند نقشههایی که کفار دیگر میکشیدند بیاثر ماند زیرا ﴿مَکَر﴾ و نقشه وقتی اثر دارد که آن ممکور یعنی طرف نقشه نداند انسان اگر خواست با یک دسیسه با یک نقشه به کسی آسیب برساند وقتی موفق میشود که مورد ﴿مَکَر﴾ و مورد نقشه از نقشه آگاه نباشد چه زمانی مکر و دسیسه اثر میگذارد آنجا که مورد ﴿مَکَر﴾ و ممکور به نداند یا بر فرض بداند نتواند این دسیسه را حل کند یا روی فقدان علم و قدرت هر دوست یا به فقدان احدهما آنجا است که نقشه اثر میکند در اینجا فرمود هم ﴿مَکَر﴾ آنها را خدا میداند یک هم ﴿مَکَر﴾ آنها اگر بخواهد اثر کند باید به قدرت الهی اثر کند دو چون ﴿مَکَر﴾ اینها زیر پوشش قدرت حق است پس بیاثر است نقشه اینها زیر پوشش عمل حق است پس بیاثر است نشانهاش هم نقشههای اقوامی است قبل از اینها دیگران هم این نقشهها را کشیدند بیاثر ماند این هم برهان است هم موعظه فرمود ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ این موعظه است میفرماید دیگران قبل از اینها نقشه کشیدند ولی بیاثر ماند اما برهان چرا بیاثر است برای اینکه ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ تمام نقشهها زیر پوشش قدرت حق است تا او اذن ندهد که اثر نمیکند پس خدای سبحان قادر است و نقشههای اینها زیر پوشش قدرت حق اثرمیکند این مال قدرت ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ این ناظر به قدرت ﴿یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ﴾ این ناظر به علم هر چه میکند خدا میداند پس هر نقشهای که اینها بخواهند بکشند خدا میداند این ناظر به علم در یک همچنین زمینهای هم فرض ندارد که نقشه و مکر اثر کند زید اگر خواست با مکر عمر را از پا در بیاورد وقتی با مکر موفق بشود عمری که ممکور به است محل مکراست از مکر و نقشه غافل باشد اوّلاً و اگر علم به نقشه پیدا کرد قدرت برطرف کردن نداشته باشد ثانیاً اگر مورد مکر عالم نبود یا عاجز بود مکر اثر میکند ولی اگر مورد مکر عالم به نقشه بود و قادر بر خنثی کردن بود این مکر اثر ندارد لذا فرمود این مکر اینها بیاثر است چرا ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ تمام این مکرها مملوک حق است باید خدای سبحان اذن بدهد تا اثر کند پس زیر پوشش قدرت حق است این یک ﴿یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ﴾ هر که هر چه میکند خدا میداند پس به دسیسه مکاران هم خدا علم دارد این راجع به علم اگر مکر دسیسه بازان هم معلوم حق است هم مقدور حق اینها بدانند که بیخود نقشه نکشند این برهان مسئله که میشود حکمت موعظه مسئله هم این است که ببینند قبل از اینها عدهای نقشه کشیدند خودشان به چاه افتادند ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ اگر بروند ببینند میفهمند به اینکه دیگران که نقشه کشیدند خودشان به دام افتادند ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ این مال قدرت ﴿یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ﴾ این مال علم ﴿وَسَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَی الدَّارِ﴾ این هم باز موعظه آیه مبارکه چهار فراز دارد که فراز اولش موعظه است فراز دوم و سومش حکمت است فراز چهارمش هم باز موعظه است که حکمت را با موعظه کنار هم ذکر میند لذا قرآن میشود نور میشود هدایت دیگر سخن از بحث عقلی خشک نیست اما نحوه ﴿مَکَر﴾ نحوه ﴿مَکَر﴾ این است که وقتی سخن به میان میآید که شما دین خدا را یاری کنید برخیزید جهاد بروید جبهه بروید تلاش و کوشش کنید میگوید ما در برابر این قدرتهای بزرگ اگر حرف بزنیم ما را محاصره اقتصادی میکنند یا از کشورمان بیرون میکنند یا ما را به بند میکشند و مانند آن فرمود این حیله است این نقشه است این را در سوره اعراف در اعراف نیست میگویند ﴿إِن نَتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾( ) این سخن آنهاست حالا این آیه را بعد ملاحظه فرمایید استدلالشان این است که ﴿إِن نَتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ﴾ اگر ما هم تابع هدایت باشیم با تو حرکت کنیم در این مسیر اهتدی ﴿نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ ما را از این سرزمینمان بیرون میکنند اختطاف یعنی ربودن ما مورد اختطاف قرار میگیریم ما را این کرکسهای بزرگ میبرند ما را این شاهینهای بزرگ میبلعند ما هم میخواهیم اینجا آرام باشیم این ﴿مَکَر﴾ است خدا ﴿مَکَر﴾ اینها را به این صورت نقل میکند میگوید اینها بهانه است مگر ما وسایل رفاه برای شما فراهم نکردیم ﴿أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً﴾( ) یا ﴿نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً﴾ مگر ما این سرزمین را سرزمین امن قرار ندادیم مگر شما نیازمودید که ما چندین بار دست این کرکسها و شاهینها را از شما دور داشتیم و شما را حفظ کردیم این چه مکری است دارید میکنید این چه دسیسهای است در سوره اعراف نمونه دیگری از مکر اینها ذکر میکند آیه 95 سوره اعراف این است که میفرماید: ما یک مقدار اینها را در سختی و فشار قرار میدهیم بعد یک مقدار به اینها وسایل رفاهی میبخشیم اینها به جای اینکه از این امتحانهای الهی بهره نیک ببرند میگویند پدران ما هم همینطور بودند گاهی وضعشان خوب بود گاهی وضعشان بد بود دیگر بدانند این مورد امتحان الهی است آیه 95 سوره اعراف این است که آیه 94 و 95 ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾( ) ما هیچ کسی را به عنوان امت یک پیامبر رها نکردیم و برای آنها پیامبر نفرستادیم مگر آنها را امتحان کردیم به سختی تا اینها به هوش بیایند تضرع کنند ناله کنند لابه کنند از آن غرور و خودخواهی پایین بیایند تضرع و ناله کنند آن گاه ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾( ) بعد از این رنجها و دشواریها ما وسایل رفاهی و امکانات دادیم ﴿حَتَّی عَفَوْا﴾( ) تا وضع مالیشان خیلی خوب شد عفو یعنی زیادی که گفتند ﴿وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾( ) که آنجا این معنا هم احتمال داده شده ﴿حَتَّی عَفَوْا﴾( ) یعنی بالا آمدند وضع مالیشان خوب شد مرفه شدند آن سختی و این آسایش اینها را هر دو را به عنوان امتحان الهی باید بدانند ولی دسیسه میکنند میگویند ﴿وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾( ) میگویند که پدران ما هم همین طور بودند گاهی در سراء بودند در رفاه گاهی در ضراء بودند در رنج این روزگار است دیگر گاهی سختی است گاهی خوشحالی است گاهی کمی است گاهی زیادی است این روزگار است دیگر بدون اینکه متنبه بشوند که آخر این روزگار با چه کسی با تدبیر چه کسی دارد اداره میشود یعنی همین طور گزاف و گتره است اگر نظمی است آن ناظم که رب العالمین است روی آزمایش این کارها را میکند میگویند ﴿وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾( ) از این به بعد دیگر ﴿فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لاَیَشْعُرُونَ﴾( ) اینجا دیگر جای مهلت نبود بغته ما به حیات اینها خاتمه دادیم اینها بدون اینکه بفهمند از کجا چوب میخورند به حیات اینها خاتمه داده شد ولی از این تعبیرات قرآن کریم میفرماید اینها دارند مکر میکنند ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) این ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) همه این قسمتها را تبیین میکند آیه 21 از سوره یونس این چنین است ﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ﴾( ) اگر یک مقدار آسیبی دیدند بعد رحمت الهی شامل حال اینها شده خدا فرمود ما به اینها رحمت چشاندیم ﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا﴾( ) در آیات ما مکر میکنند اینها را به تصادف به اتفاق به اینکه وضع روزگار این طور است گاهی آدم مرفه است گاهی در زحمت است بدون اینکه حساب مطرح کند که گاهی آن چنان است گاهی این چنین است بالاخره چه کسی آن چنان میکند چه کسی این چنین میکند میفرماید: این آیات ما را به مکر و بازیچه میگیرند ﴿إِذَا لَهُم مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا﴾( ) این طور نیست که این کلیات درباره کفار و اقوام گذشته باشد خود ما هم هر لحظه این حالات را داریم هر روز یک حال داریم هر لحظه یک حال درایم هر لحظه در معرض امتحان الهی هستیم آن گاه که بسط الهی شامل حال ما شده خود را در نشاط میبینیم این یک امتحان است آن گاه که قبض الهی به سراغ ما آمده گرفته شدیم یک امتحان است نباید بگوییم روزگار است چه چیزی روزگار است اگر سخن از «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم وحل العقود ونقض الهمم»( ) است همه شئون ما را او دارد اداره میکند نه تنها سخن از تصمیمگیری و پشیمان شدن همه شئون در تحت تدبیر خدای سبحان است آن گاه میگوید بلکه روزگار است گاهی غمگین است گاهی انسان خوشحال است این مکر در آیات الهی است آیا این غم و نشاط ما بیحساب به سراغ ما آمده یا طبق نظم خدایی که ﴿وَکُلُّ شَىءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾( ) به سراغ ما آمده اگر ﴿وَکُلُّ شَىءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾ پس ما هم باید حساب بکنیم نکند ما هم در آیات الهی مکر داشته باشیم بگوییم روزگار است دیگر گاهی بشر این چنین است گاهی بشر آن چنان است این طور نیست ﴿إِذَا لَهُم مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا﴾( ) خوب اینها که میخواهند مکر داشته باشند دسیسه داشته باشند گاهی خدا میفرماید که ﴿وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ است گاهی میفرماید ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) تا اینها می-خواهند نقشه بکشند خدا نقشه کشیده است چون ﴿ أَمْرُهُ ... کُن فَیَکُونُ﴾( ) است دیگر وقتی میشود گفت که اینها در مکرشان پیروزند و یا احتمال پیروزی میدهند که در برابر قدرت خدا و در برابر مکر خدا باشند ولی اگر خود اینها یعنی خود این کفار با همه قدرتهایی که دارند اگر جزء ابزار کار الهی هستند فرض ندارد که اینها در برابر قدرت خدا ولو یک لحظه مقاومت کنند .
سؤال ... جواب: نه ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾ سریع است یعنی آنها میخواهند مکر بکنند امّا خدا ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾ است این ﴿أَسْرَعُ مَکْراً﴾ نه یعنی اینها سریعند آنها ﴿أَسْرَعُ﴾ اند مثل اینکه میگوییم ﴿الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ﴾( ) این اولویت تعیینی است در سوره هود که میفرماید ﴿أَفَمَن یَهْدِى إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمْ مَن لاَ یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَی﴾( ) این نه به آن معناست آنکه به حق هدایت میکند او احق است دیگری حق ولی او احق است اینجا اولویتهایش تعیینی است یعنی این چنین است که خدا حق است ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ﴾( ) لذا گاهی به سریع تعبیر میکند فرمود او ﴿سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾ است تا دیگران میروند بجنبند گرفته شدهاند زیرا همان قدرتهای اینها جزء سربازان الهی است ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) چرا به چه دلیل به این دلیل ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) هر نقشهای که شما میخواهید بکشید مأموران ما آنجا دارند مینویسند دیگر نه مینویسند یعنی در یک کاغذ یادداشت میکنند که اینها میخواهند آن طور نقشه بکشند این که استدلال نشد که میفرماید ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾ تا شما نقشه بکشید خدا نقشه کشیده است چرا برای اینکه مأمورین ما آنجا هستند مینویسند نه یعنی یادداشت میکنند این کتابت قلم و کاغذ که نیست که یعنی آنچه که شما دارید اینها در خارج پیاده میکنند این میشود در جهان تکوین پیاده می-کنند لذا فرمود مأموران همان جا حضور دارند شما در دلتان میخواهید نقشه بکشید مأمور ما آنجا حضور دارد میخواهید با قلم یک چیزی بنویسید مأمور ما آنجا حضور دارد میخواهید با گوشه چشم به چیزی اشاره بکنید مأمور ما آنجا حضور دارد خوب نمیگذارد دیگر این ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) دلیل نیست برای اینکه ما در قیامت حسابهای شما را رسیدگی میکنیم برای اینکه ﴿وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾( ) آن یک بحث است و یک لسان است مربوط به محاسبه قیامت است این بحث مربوط به محاسبه دنیاست فرمود ما نمیگذاریم نقشههای شما پیاده بشود چرا برای اینکه مأموران ما همان جا حاضرند دیگر مأموران ما آنجا حاضرند فقط یادداشت میکنند که اینها دارند نقشه میکشند که این معنای کتابت است یا ماموران ما حاضرند عین واقعه را پیاده میکنند هر کاری که شما بخواهید مأمور ما آنجا هست دیگر ﴿إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ﴾( ) هر نقشهای که شما بخواهید بکشید او پیاده میکند بنابراین فرض ندارد که کسی بتواند در نقشههایش پیروز باشد ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً﴾( ) چرا به چه دلیل یک وقت است میگوییم چون ﴿إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾( )، ﴿أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾( ) و مانند آن یا یک وقت است میگوییم چون اعمال را اینها نوشتند در قیامت حساب میشود یک وقت میگوییم هیچ نقشهای از نقشههای آنها اثر نمیکند برای اینکه مأموران ما آنجا حضور دارند این پیداست که کتابت فرشتگان یک کتابت قراردادی نیست که بنویسند که فلان شخص فلان روز این کار را کرده است این تو متن را در عمل در خارج پیاده میکند .
سؤال ... جواب: آنها هم یکی از اینها هستند
« والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است