- 842
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 40 سوره رعد
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 40 سوره رعد"
- پیشنهاد به معجزات دلخواه به جهت بهانهجویی؛
- مأذون بودن آوردن معجزه؛
- وقت معین داشتن هر موجود و هر حادثه؛
- معیار داشتن کارهای خدا در کتاب محو و اثبات
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾
در این سوره مکررا شبهات منکرین وحی و رسالت و پیشنهاد معجزههای دلپسند و دلخواه آنها مطرح بود. آنها به عنوان بهانهجویی هر روز پیشنهاد معجزهٴ جدید مطرح میکردند. در چند قسمت این سورهٴ مبارکهٴ رعد بیان شده که هیچ پیامبری بدون معجزه نیست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم با معجزه مبعوث شد. الا اینکه این چنین نیست که هر معجزهٴ پیشنهادی را که گروهی مطرح کردند رسول خدا مأذون باشد که بیاورد. چون هرگز آیت و معجزه را بدون اذن اله نمیآورد که ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِى بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾( )، آن گاه فرمود ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، هر حادثه یک زمان و وقت معینی دارد. اگر نظام نظام علت و معلول است و اگر قبل از تحقق علت معلول یافت نمیشود و اگر با تحقق علت معلول تأخیر ندارد، پس برای هر موجود و هر حادثه یک وقت معینی است که این در نظام کلی تثبیت شده است ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، آن گاه دربارهٴ کتاب بیانی فرمود که کتاب دو قسم است؛ یک قسمش قابل محو و اثبات است و یک قسمش ثابت و لایتغیر. آن موجوداتی که در عالم حرکت و ماده یعنی سموات و ارض موجودند قابل تغییر و محو و اثباتاند. آن موجوداتی که فوق عالم حرکت و طبیعتاند، ماورای طبیعتاند مصون از تغیر و دگرگونیاند. لذا مسئله محو و اثبات در لوح محفوظ مطرح شد که ﴿یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ﴾( )، اما آن محو و این اثبات بر اساس معیار است نه بیمعیاری آن معیار و ضابطه هم عندالله است لا عند غیر الله. که هم کارهای خدا در محو و اثبات حساب شده است، روی معیار و ضابطه است، و هم این که این معیار و ضابطه از خارج تحمیل نشده بلکه عندالله است ﴿یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ﴾( )، اما ﴿وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ﴾( )، که دو اصل را این تعبیر ام الکتاب بیان کرد. آن گاه به دنبالهٴ بحث منکرین وحی و رسالت که میگفتند چرا معجزه و آیت نمیآوری یا اگر راست میگویی چرا عذاب الهی نمیآید نظیر آنچه که در سورهٴ هود از قوم نوح (سلام الله علیه) نقل شده که ﴿یَانُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا إِن کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾( )، یعنی تو ما را خسته کردی به ستوه آوردی، ما را به عذابها مکرر در مکرر تهدید کردی، اگر تو پیامبری و راست گویی، آن عذابهای تهدیدی را پیاده کن و اجرا کن. این گونه از سخنان را نسبت به انبیا داشتند. آن گاه خدای سبحان در همین زمینه فرمود چه معجزههایی که به دلخواه آنها پیشنهاد داده میشود و چه معجزههایی که به عنوان عذاب الهی بخواهد بر اینها نازل بشود، به دست اله است و به اذن خدا ولاغیر ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِى بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾( )، آن گاه خطاب را متوجه خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ یعنی اگر ما این تهدیدهایی که کردیم این تهدیدها را بخواهیم عمل بکنیم، یک مقدارش را در زمان حیات تو عمل میکنیم که اسلام و مسلمین را پیروز میکنیم کفر و کفار را محکوم به شکست و عذاب میکنیم. یک مقدار را هم بعد از ارتحال تو انجام میدهیم اما در هر دو حال کار تو تبلیغ است. کار تو محاسبه و جزای آنها نیست. حساب آنها به عهدهٴ ماست کیفر آنها هم به عهدهٴ ما. تو فقط مبلغی و بس. خواه در زمان حیات تو یا بعد از ارتحال شما ما اسلام را پیروز خواهیم کرد آن وعدههایی که دادیم عمل خواهیم کرد، تو منتظر این نباش که در زمان حیات تو ما به حیات کفار خاتمه بدهیم. اگر ما در زمان حیات تو به بعضی از وعدهها عمل کردیم و عمل به بعضی از وعدههای دیگر را به بعد از ارتحال شما واگذار کردیم، بر تو باکی نیست. زیرا تو مبلغی ولاغیر حساب و کتاب اینها با ماست. هر چیزی اندازهای دارد و وقتی. اگر ﴿وَکُلُّ شَىءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾( )، اگر ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، اگر برابر آیهٴ سورهٴ انعام ﴿لِکُلِّ نَبَاٍ مُسْتَقَرٌّ﴾( ) هر گزارش و خبری یک قرارگاهی دارد پس بر تو حرجی نیست، یک، تو بیش از این هم از ما متوقع نباش، دو، آنها هم از تأخیر عذاب خوشحال نباشند، سه. برای اینکه دیدند ما خیلی از اقوام و امم را معذب کردیم و به حیات آنها خاتمه دادیم. این آیه و آیاتی که بعد از این ذکر میشود ناظر به این مسئله است که هم با قبل ارتباط دارد و هم با بعد. چون فرمود ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، و بعد فرمود کتاب دو قسم است محو و اثبات و کتاب ثابت، آن گاه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ ما به تو نشان بدهیم بعضی از چیزهایی را که به اینها وعده میدهیم وعید میدهیم، میترسانیم، میگوییم اسلام را و مسلمین را ما پیروز میکنیم، کفر و کافرها را محکوم به شکست میکنیم، اگر به مقداری از این وعده در زمان حیات تو عمل کردیم که تو را نشان دادیم تو هم زنده بودی و این پیروزی را دیدی ﴿أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ﴾ یا تو را به عنوان رحلت توفی میکنیم تو متوفّا میشوی، و بعد از توفی تو به وعده وفا میکنیم در هر دو حال ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ تو مطمئن باش بیش از تبلیغ وظیفه نداری ما هم روی نظمی که در جهان به اذن ما حاکم است اسلام را در وقت معین پیروز میکنیم، به کفر و حیات کافر هم در وقت معین خاتمه خواهیم داد. ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾. تو اصرار نداشته باش که در زمان حیاتت ما به عمر همهٴ کفار خاتمه بدهیم. هر چیزی یک حسابی دارد، نظمی دارد، وقتی دارد، اتمام حجت هم یک مسئلهایست و مانند آن. ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ نه اینکه همهٴ آن وعدهها را ما در زمان حیات تو پیاده کنیم این چنین نیست. بعضی از آن وعدهها را در زمان حیات تو پیاده میکنیم. یک قسمت را هم بعد از وفات شما پیاده میکنیم. چه اینکه یک مقدار از پیروزیها در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود یک مقدار هم بعد از ارتحال حضرت ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ﴾ در هر دو حال ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾. بر تو جز تبلیغ چیز دیگر نیست و حساب آنها به عهدهٴ ماست. از این کریمه استفاده میشود که خدای سبحان گذشته از اینکه در آخرت که یومالحساب است به حسابها رسیدگی میکند احیاناً در دنیا هم ممکن است به حیات کسی خاتمه بدهد و به حساب آنها رسیدگی کند آن تعذیب را به عنوان یک حساب بداند که در دنیا هم خدای سبحان عدهای را به حساب بکشاند. ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾. اینکه فرمود ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ یعنی تو تکلیفی جز تبلیغ نداری این مضمون را در سورهٴ غاشیه و همچنین سورهٴ ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَی﴾( )، بیان فرمود. سورهٴ غاشیه هشتادوهشتمین سوره است. در اواخر این سوره از آیهٴ 22 به بعد این چنین آمده فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) تو فقط باید یادآور باشی، خدا را به یاد اینها بیاوری، اینها را تذکره بدهی، همین. ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) تو که سیطره و سلطنت بر اینها نداری. زمام اینها به دست من است که خالق اینهایم. تو فقط مبلغ و مذکری پیام ما را به اینها برسان. هر کدام نپذیرفتند حسابشان با ماست ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) این حصر که تو فقط مذکری به این صورت تبیین شده که ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) تو که بر اینها سیطره و سلطه نداری. تو فقط وظیفهات تذکره و تبلیغ است. این ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که به صورت استثنا بیان شده بعضی بر آناند که این استثنای منقطع است، بعضی نظرشان آن است که این استثنا از ضمیر علیهم است، بعضی بر آناند که این استثنا از ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) است. آنها که میگویند ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ ٭ إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که این استثناست از ذکر یعنی اینها را متذکر کن مگر آنها که دیگر حرف گوش نمیدهند. آنها که روی برگردانند و کفر ورزیدند و حرف تو و موعظه در آنها اثر نمیکند دیگر تذکرهٴ آنها لازم نیست. زیرا تذکره برای معذرة الی الله است و اتمام حجت. وقتی معذرة الی الله شد و اتمام حجت شد و در اینها هیچ اثر نکرد دیگر تذکره لازم نیست.
سؤال ... جواب: بله؟
سؤال ... جواب: چون ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) بیان همان است. اگر یک امر زایدی بود فاصله بود بین مستثنا و مستثنیا منه ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) یعنی چه؟ یعنی تو بر اینها مصیطر و مسلط نیستی تو کارت جز تذکره چیز دیگر نیست. قهرا ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) جملهٴ اجنبی نخواهد بود. اگر یک بیان جدایی باشد یک مطلب تازهای باشد میشود اجنبی اما اگر بیان همان باشد دیگر اجنبی نیست.
﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) کار تو یادآوری است، تذکره است مگر آنهایی که از تذکرهٴ تو سودی نبرند. آنهایی که اعراض کردند و کفر ورزیدند و تذکرهٴ تو در آنها هیچ اثری نمیگذارد، دیگر بر تو تذکرهٴ آنها لازم نیست. ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) مگر کسی که کفر ورزید و روی برگرداند که دیگر تذکرهٴ آنها لازم نیست. چون تذکره برای تبلیغ است و معذرة الی ربکم و این معذرة شد و اتمام حجت تبلیغ هم به عمل آمد. البته نسبت به کفار و نسبت به کسانی که روی برگردانند ادامهٴ تذکره لازم نیست نه تذکرهٴ ابتدایی. تذکرهٴ ابتدایی به عنوان اتمام حجت لازم است ولو طرف فرعون باشد تا حجت تمام بشود و معذرتا الی الله باشد. لذا به موسی و هارون (علیهما السلام) فرمود ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾( ) که این اتمام حجت بشود. این تذکرهٴ ابتدایی که همان هدایت ابتداییست نسبت به کفار و طاغوتیان هست. اگر تذکره شد آنها بعد از تذکره ﴿تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) روی برگردانند و کفر ورزیدند دیگر ادامهٴ تذکره لازم نیست چون بیاثر است. اینجاست که میفرماید ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾( ) اینجاست که میفرماید دیگر تذکرهٴ اینها لازم نیست چون بیاثر است. اینجاست که میفرماید ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( )، اگر ذکرا نافع است تذکره بده. و اما اگر شما یقینا میدانید اینجا تذکره نافع نیست او روی برمیگرداند و کفر میورزد، اینجا تذکره واجب نیست. بنابراین اگر ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) استثنای از ذکر باشد به این مناسبت که ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) یک جملهٴ جدایی نیست تا فاصله بین مستثنا و مستثنا منه خللی ایجاد کند، معنایش این است که ﴿فَذَکِّرْ﴾( )، تذکره بده مگر این گروه را. یعنی همگان را همواره متذکر بکن مگر این گروه را که ادامهٴ تذکره نسبت به اینها لازم نیست نه اصل تذکره. اگر اصل تذکره نباشد که تولی معنا ندارد. معلوم میشود که اصل تذکره شده. اصل ارشاد و هدایت شده، او روی برگرداند، آن کفار روی برگرداندند، دربارهٴ آنها صادق است ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) اگر به کسی تذکره ندهند که تولّی و روی برگرداندن معنا ندارد. روی برگرداندن فرع بر اصل تذکره است. پس اصل تذکره نسبت به همگان است. اگر یک عدهای عمداً کفر ورزیدند و اعراض کردند دیگر ادامهٴ ذکرا لازم نیست. این توجیه اول.
اما بنابراین که این استثنای از ضمیر علیهم باشد معنا این است که ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) بر اینها مسلط نیستی مگر بر کفاری که رو برگرداندند تو بر اینها مسلطی، خدای سبحان تو را بر اینها مسلط میکند، به قتال اینها مأمور میشوی اینها را از بین میبری و مستأصلشان میکنی. این یک توجیه.
وجه سوم که این استثنا منقطع باشد، برای اینکه ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) تو کارت فقط تذکره است، مسلط نیستی، آنها که از تذکرهٴ تو نفعی نبردند گرفتار عذاب الهی خواهند شد که ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ) که یک بیان جدایی است که در حقیقت استثنا میشود منقطع.
علی ای حال با آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد تناسب دارد برای اینکه در آنجا فرمود کار تو تبلیغ است ولاغیر. در اینجا هم حصر میکند میفرماید کار تو تذکره است تو که مسلط بر اینها نیستی. زمام اینها به دست رب العالمین است. آن که بر اینها مسلط است رب العالمین است و رب العالمین هم بر اساس نظم کار میکند در فرصت مناسب به حیات اینها خاتمه میدهد. هم اینها را در دنیا معذب میکند هم در آخرت. لذا فرمود: ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ) خدای سبحان اینها را به عذاب اکبر معذب میکند که ناظر به عذاب قیامت است. عذاب دنیا هرچه هم باشد عذاب اکبر نیست زیرا ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( ) نه نشاطش نشاط اکبر است نه عذابش، عذاب اکبر. زیرا چیزی که منقرض میشود و از بینرفتنی است عذاب اکبر نیست. وانگهی خیلی از علل و عوامل هست که ممکن است از شدت عذاب بکاهد و مانند آن. لذا عذاب اکبر را قرآن کریم مخصوص قیامت کبرا میداند میفرماید ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ). چه اینکه در سورهٴ اعلی یعنی هشتادوهفتمین سوره یک سوره قبل از همین سورهٴ غاشیه است این چنین فرمود: ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ) پس اصل تذکره واجب است اما در صورتی که انسان احتمال تأثیر بدهد. در جایی که یقین به عدم تأثیر هست تذکره لازم نیست.
سؤال ... جواب: آن بعد خواهد آمد.
سؤال ... جواب: نه این جملهٴ ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ٭ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ﴾( ) را گذاشتیم برای ذیل آیهٴ محل بحث این آیهٴ محل بحث این است که ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ این را با آن ﴿وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ بحث خواهیم کرد انشاءالله.
در سورهٴ اعلی فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ) تذکره بده اگر سودمند باشد یعنی اگر قطع به عدم تأثیر داری دیگر تذکره لازم نیست و البته مربوط به تذکرهٴ بقاء تذکره است و ادامهٴ تذکره است و الا اصل تذکرهٴ بدوی به عنوان اتمام حجت و معذرة الی الله لازم است ولو نسبت به فرعون و لو نسبت به کسی که در حد فرعون باشد بنابراین تذکره بقائاً وقتی لازم است که سودمند باشد. ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ). لذا آن الا و تولی من کفر. میتواند استثنا از اصل ذکر باشد، یعنی تذکره بده انما انت مذکر اما الا و تولی من کفر چون کسی که تولی و کفر تذکرهٴ تو به حال اینها سودمند نیست، وقتی سودمند نباشد لازم نیست چون در سورهٴ اعلی فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾ یعنی ان لم تنفع الذکری لا یجب علیک التذکره دیگر. اگر تذکره سودی نداشته باشد واجب نیست. لذا در سورهٴ غایشه فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ ٭ إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که اگر کسی تولی و کفر است دیگر تذکره بقائاً واجب نیست.
سؤال ... جواب: ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾ .
سؤال ... جواب: نعم و لکن لا تنسلخوا اِن اَن شرطیه، ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾. فرق بین الذکری و الانذار: قال سبحانه و تعالی ﴿وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾( ). و لو انذار لا ینفعه. حیث قال فی سوره یس ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾( ) یعنی ان الانذار لا ینجح و لا ینفع الا لمن کان حیاً. و اما ههنا فقال ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾. یمکن ان یکون بمعنی البیان لتأثیر الذکری که ان الذکری بطلعها نافعه الا انها لا تنفع ولا تنجح بالنسبه الا الکفار. ولکن ظاهر الان هو الشرطیه و ظاهر الشرطیه هو نفی مشروط بنفی شرط. یعنی لا یجب علیک التذکره ان لم تنفع الذکری.
سؤال ... جواب: لا حیث قال ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخْشَی﴾( ) فلا تنفعه الذکری.
سؤال ... جواب: لا تنفعهم فلا یجب علیک التذکره بقاء لا حدوثاً.
سؤال ... جواب: لا یجب علیک التذکرة بقاءً .
سؤال ... جواب: ﴿وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ﴾( ).
سؤال ... جواب: ان الذکر الاولیه ان التذکره الاولیه لتجب بالنسبه الی الجمیع. حیث انها ذکری للعالمین. نذیراً للبشر. و اما بقاء فلا یجب تذکره لمن لا تنفعه التذکره. کم فرق بین الحدوث و البقاء. ان التذکره الابتدائیة واجبه و لو کان المخاطب فرعون. حیث قال سبحانه و تعالی ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾( ) و اما فی نهایة المرحلة فلا یجب تذکرة لانها لا ینفعه حیث انه تمت الحجة وقال ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾( ). ﴿فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ٭ ذلِکَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾( ). فما معنی الامر بالاعراض.
﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ). تو اصل تذکره را مطرح کن اگر سودی داشته باشد. این تذکره نسبت به کسی که اهل خشیت است سود دارد ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخْشَی﴾( ) اما ﴿وَیَتَجَنَّبُهَا الأَشْقَی﴾( ) آن انسان شقاوتمند از این تذکره فاصله میگیرد خب بعد چه میشود ﴿الَّذِى یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی﴾( ) اگر عذاب است میفرماید عذاب اکبر، اگر نار است میفرماید نار کبری. در سورهٴ غاشیه فرمود ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ) در سورهٴ اعلی میفرماید ﴿الَّذِى یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی﴾ که ﴿نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً﴾( ) آن میشود نار کبرا. آن قیامت میشود عذاب اکبر. ﴿الَّذِى یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی ٭ ثُمَّ لاَ یَمُوتُ فِیهَا وَلاَ یَحْیَی﴾( ).
سؤال ... جواب: نه، آنها که زایده گرفتهاند زایده نمیگیرند میگویند که بیان خاصیت ذکراست که تذکره این است که نافع باشد. تذکره بده «ان» برای تحقیق است برای اینکه تذکره سود دارد. یک چنین چیزی گرفتند.
و اما اگر ما آیهٴ سورهٴ غاشیه را که ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) استثنای از فذکر گرفتیم با آن مطابق در میآید. ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) مگر کسی که ﴿تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) دیگر تذکره بقائاً واجب نیست نه حدوثاً چون سودی ندارد. خب در این آیهٴ محل بحث در سورهٴ رعد این چنین فرمود که ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ﴾ آنچه که بر توست تبلیغ است ولاغیر. تو مذکّری تو مبلّغی تو که وکیل و مسیطر نیستی. انبیا هم بر قومشان این معنا را نازل میکردند که ما بر شما مسلط نیستیم، وکیل هم نیستیم، ما مبلغیم و پیام الهی را میرسانیم. آن گاه فرمود ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ حساب اینها به عهدهٴ رب اینهاست و آن من هستم. تو فقط مبلغی. این معنا را در همان آیهٴ سورهٴ غاشیه فرمود ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾( ) تو فقط مذکری ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) حساب اینها که به تذکرهٴ تو توجه نکردند با ماست. ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾ اولاً اینها با مردن به طرف ما برمیگردند نه نابود بشوند چون ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾( ) پس مرگ ایاب و رجوع الی الله است ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾ آب یعنی رجع، مئاب یعنی مرجع. فرمود ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾ پس این طور نیست که اینها وقتی میمیرند از بین میروند بلکه ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ پس هر کسی که میمیرد الی الله برمیگردد این یک. و این چنین نیست که آنجا که رفت رها بشود ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ﴾( ). این حسابی که در سورهٴ غاشیه آمده ظاهرش اختصاص به قیامت کبرا دارد و اما این حسابی که در سورهٴ رعد مطرح شده آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد احیاناً احتمال حساب دنیا هم خواهد داد برای اینکه فرمود ما چه در زمان حیات تو چه بعد از ارتحال تو ؟؟؟ کار تو فقط تبلیغ است حساب اینها به عهدهٴ ماست ما گاهی حساب اینها را در دنیا میرسیم گاهی در آخرت. اینکه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ آن وعدههایی که ما به اینها دادیم که اسلام را پیروز میکنیم و اینها را سرنگون میکنیم اگر این وعدهها را در زمان حیات تو انجام دادیم که تو را از پیروزی مسلمین باخبر کردیم و صحنهٴ پیروزی اسلام را نشان تو دادیم این در اثر محاسبهای است که با اینها کردیم. یا اگر تو رحلت بکنی بعد از ارتحال تو ما این وعدهها را پیاده بکنیم در اثر حسابی است که ما با آنها تسویه کردیم ﴿وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ این حساب را گاهی ما در دنیا گاهی در آخرت. معلوم میشود که گاهی خدای سبحان در دنیا ممکن است که حساب اینها را بررسی کند، این یک مطلب. مطلب دیگر اینکه فرمود ما این وعدههایی که دادیم این تهدیدهایی که کردیم بعضی از اینها را ممکن است در زمان حیات تو اجرا کنیم. اینکه در یک قسمت دیگر قرآن کریم فرمود ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾( ) خدا هرگز با بود تو آنها را عذاب نمیکند یا اگر آنها اهل استغفار باشند خدا آنها را عذاب نمیکند، از این آیه معلوم میشود دو چیز است که امان امت است، دو چیز است که انسان را از عذاب الهی حفظ میکند؛ یکی وجود مبارک رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) یکی هم استغفار مردم. که بعد از ارتحال حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در آن سخنرانیاش فرمود که مردم دو تا امان الهی از طرف خدا در زمین بود یکی وجود مبارک رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) و یکی هم استغفار که خدا در قرآن فرمود ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾( ) شما آن امان اول را از دست دادید. دیگر از محضر حضرت استفاده نمیکنید. مواظب باشید که امان دوم را که استغفار است آن را هم از دست ندهید زیرا امتی که از حضور مبارک رسول خدا محروم است و از فیض استغفار هم محروم است در امان نیست. این در آن خطبه. از آن جملهٴ مبارکهٴ قرآن استفاده میشود که تا حضرت حیات دارد خدا عذاب نمیکند. از این آیهٴ سورهٴ رعد که محل بحث است استفاده میشود که ممکن است بعضی از عذابها را در زمان حیات رسول خدا اجرا بکند که فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ جمعش آن است که آن آیه دربارهٴ امت اسلامی است نه دربارهٴ کفاری که در برابر مسلمین به مبارزه برخاستند. مسلمین بما انهم مسلمون اگر یک سلسله مشکلاتی داشتند گرفتار آن عذاب نمیشوند و گر نه آن عذاب به معنای محکوم شدن، سرنگون شدن، نظیر آنچه که در جنگ احزاب دامنگیرشان شده، نظیر آنچه که در جنگ بدر دامنگیرشان شده، نظیر آنچه که در سایر صحنههای نبرد دامنگیر آنها شده، اینها عذاب الهی است که فرمود ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾( ).
سؤال ... جواب: البته اگر مخصوص آن عذابها باشد این در زمان حضرت نیست ولو نسبت به کفار. نشده یعنی.
بنابراین آنچه که وعده میدهد نسبت به مسلمین است که این دو چیز در عدل هم است؛ وجود مبارک حضرت و استغفار. این عظمت برکت وجود حضرت را نشان میدهد که وجود عنصری حضرت در سطح عبادت مردم است که به قدری وجود حضرت پربرکت است که در عرض عبادت مسلمین است.
سؤال ... جواب: آن یعنی مسلمان بشوند.
سؤال ... جواب: بله خب دیگر آن دیگر مثل مسلمیناند دیگر.
از آن آیه استفاده میشود اثر وجودی حضرت به قدری رفیع و بلند است که در حد عبادت ماست. که دو چیز اماناند یکی استغفار مردم، یکی وجود مبارک حضرت، ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾( ) معلوم میشود برکت وجودی حضرت در سطح استغفار امت است. اینکه در روایات طینت آمده که ارواح شیعیان ما را از چیزی آفریدند که تقریباً فاضل طینت ماست، یا از جایی که خلاصه بدن ما را آفریدند، دلهای اینها را آفریدند که عرش اینها به منزلهٴ فرش ماست، تأیید میکند این مسئله را. در این آیه وجود عنصری حضرت در این نشئهٴ در حد عبادت و استغفار مسلمین است. این قدر منشأ برکت است.
سؤال ... جواب: آنچه که باعث پیروزی اسلام است با نداشتن همهٴ امکانات و شکست کفر و کفار است با داشتن همهٴ امکانات، نشانهٴ تعذیب الهی است. و گر نه احیاناً با جنگهای برابر و رو در رو یک اختلافی هم احیاناً پیش میآید. اما مسلمین با فاقد بودن همهٴ امکانات کفار با داشتن همهٴ امکانات و تدارکات مسلمین پیروز بشوند آنها شکست بخورند، این است که قرآن کریم فرمود ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾( ) کذا و کذا، فرمود ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ﴾( ) فرمود آن صحنه را به یاد بیاورید شما گروه کمی بودید از هر طرف خطر اینکه شما را بگیرند مثل اینکه یک کرکس یک جوجهای را میگیرد ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ﴾ اختطاف و تخطف یعنی ربودن وقتی این شاهین و کرکس در فضا پر میکشد یک جوجه بچهای را میبیند و میآید این را میگیرد میگویند اختطاف کرده. فرمود آن کرکسها و شاهینها از هر طرف پر کشیده بودند شما یک موجودات بیبال و پری بودید در این زمین افتاده بودید میترسیدید که این شاهینها و کرکسها شما را تخطف کنند. ما به شما پر و بال دادیم دیگر، پر و بال اینها را هم کندیم. این میشود معجزه ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ﴾( ) این جریان پیروزی اعجازآمیز مسلمین است نسبت به کفار. این آیهٴ سورهٴ انفال آیهٴ 26 فرمود ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ﴾( ) از هر طرف میترسیدید که این کرکسها و این شاهینها شما را تخطف کنند اختطاف کنند، بربایند. ﴿فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾( ) این میشود، پیروزیهای اعجازآمیز.
سؤال ... جواب: چرا دیگر. (بعض الذی نعدهم) چون قبلاً
سؤال ... جواب: چون خب آن هم عذاب است دیگر. چون در جنگهای رو در رو هر کدام ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾( ) اما در جنگهای نابرابری که انبیا مبتلای آن طاغوتیان بودند این پیروزیاش با اعجاز همراه بود. برای اینکه نابرابر بود. در همین سورهٴ رعد قرآن کریم اینها را تهدید کرده بود فرموده بود که آیهٴ 31 همین سورهٴ رعد که قبلا بحثش گذشت فرمود ﴿وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِن دَارِهِمْ حَتَّی یَأْتِىَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ﴾( ) بعد هم به دنبال این در آیهٴ محل بحث فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾( ) که بحثش بعد میآید. میفرماید مگر اینها نمیبینند که هر روز ما در گوشه و کنارهٴ زمین اینها را میگیریم. اسلام و مسلمین دارند پیشروی میکنند. این قسمت زمینشان، آن قسمت زمینشان آن قسمت فرمینشان را فاتحان اسلامی دارند فتح میکنند، که ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ پس معلوم میشود پیشروی اسلام به عنوان ﴿نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ خواهد بود. پس ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ آن گاه در آیهٴ بعد دلیل اقامه میکند که این چنین نیست که ما همهٴ تهدیدها را گذاشته باشیم برای قیامت یا همهٴ تهدیدها را گذاشته باشیم برای بعد از ارتحال حضرت. نه بعضی از تهدیدها را در زمان وجود مبارک حضرت هم انجام دادیم که ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾( ).
«و الحمد لله رب العالمین»
- پیشنهاد به معجزات دلخواه به جهت بهانهجویی؛
- مأذون بودن آوردن معجزه؛
- وقت معین داشتن هر موجود و هر حادثه؛
- معیار داشتن کارهای خدا در کتاب محو و اثبات
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾
در این سوره مکررا شبهات منکرین وحی و رسالت و پیشنهاد معجزههای دلپسند و دلخواه آنها مطرح بود. آنها به عنوان بهانهجویی هر روز پیشنهاد معجزهٴ جدید مطرح میکردند. در چند قسمت این سورهٴ مبارکهٴ رعد بیان شده که هیچ پیامبری بدون معجزه نیست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم با معجزه مبعوث شد. الا اینکه این چنین نیست که هر معجزهٴ پیشنهادی را که گروهی مطرح کردند رسول خدا مأذون باشد که بیاورد. چون هرگز آیت و معجزه را بدون اذن اله نمیآورد که ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِى بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾( )، آن گاه فرمود ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، هر حادثه یک زمان و وقت معینی دارد. اگر نظام نظام علت و معلول است و اگر قبل از تحقق علت معلول یافت نمیشود و اگر با تحقق علت معلول تأخیر ندارد، پس برای هر موجود و هر حادثه یک وقت معینی است که این در نظام کلی تثبیت شده است ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، آن گاه دربارهٴ کتاب بیانی فرمود که کتاب دو قسم است؛ یک قسمش قابل محو و اثبات است و یک قسمش ثابت و لایتغیر. آن موجوداتی که در عالم حرکت و ماده یعنی سموات و ارض موجودند قابل تغییر و محو و اثباتاند. آن موجوداتی که فوق عالم حرکت و طبیعتاند، ماورای طبیعتاند مصون از تغیر و دگرگونیاند. لذا مسئله محو و اثبات در لوح محفوظ مطرح شد که ﴿یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ﴾( )، اما آن محو و این اثبات بر اساس معیار است نه بیمعیاری آن معیار و ضابطه هم عندالله است لا عند غیر الله. که هم کارهای خدا در محو و اثبات حساب شده است، روی معیار و ضابطه است، و هم این که این معیار و ضابطه از خارج تحمیل نشده بلکه عندالله است ﴿یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ﴾( )، اما ﴿وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ﴾( )، که دو اصل را این تعبیر ام الکتاب بیان کرد. آن گاه به دنبالهٴ بحث منکرین وحی و رسالت که میگفتند چرا معجزه و آیت نمیآوری یا اگر راست میگویی چرا عذاب الهی نمیآید نظیر آنچه که در سورهٴ هود از قوم نوح (سلام الله علیه) نقل شده که ﴿یَانُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا إِن کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾( )، یعنی تو ما را خسته کردی به ستوه آوردی، ما را به عذابها مکرر در مکرر تهدید کردی، اگر تو پیامبری و راست گویی، آن عذابهای تهدیدی را پیاده کن و اجرا کن. این گونه از سخنان را نسبت به انبیا داشتند. آن گاه خدای سبحان در همین زمینه فرمود چه معجزههایی که به دلخواه آنها پیشنهاد داده میشود و چه معجزههایی که به عنوان عذاب الهی بخواهد بر اینها نازل بشود، به دست اله است و به اذن خدا ولاغیر ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِى بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾( )، آن گاه خطاب را متوجه خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ یعنی اگر ما این تهدیدهایی که کردیم این تهدیدها را بخواهیم عمل بکنیم، یک مقدارش را در زمان حیات تو عمل میکنیم که اسلام و مسلمین را پیروز میکنیم کفر و کفار را محکوم به شکست و عذاب میکنیم. یک مقدار را هم بعد از ارتحال تو انجام میدهیم اما در هر دو حال کار تو تبلیغ است. کار تو محاسبه و جزای آنها نیست. حساب آنها به عهدهٴ ماست کیفر آنها هم به عهدهٴ ما. تو فقط مبلغی و بس. خواه در زمان حیات تو یا بعد از ارتحال شما ما اسلام را پیروز خواهیم کرد آن وعدههایی که دادیم عمل خواهیم کرد، تو منتظر این نباش که در زمان حیات تو ما به حیات کفار خاتمه بدهیم. اگر ما در زمان حیات تو به بعضی از وعدهها عمل کردیم و عمل به بعضی از وعدههای دیگر را به بعد از ارتحال شما واگذار کردیم، بر تو باکی نیست. زیرا تو مبلغی ولاغیر حساب و کتاب اینها با ماست. هر چیزی اندازهای دارد و وقتی. اگر ﴿وَکُلُّ شَىءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾( )، اگر ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، اگر برابر آیهٴ سورهٴ انعام ﴿لِکُلِّ نَبَاٍ مُسْتَقَرٌّ﴾( ) هر گزارش و خبری یک قرارگاهی دارد پس بر تو حرجی نیست، یک، تو بیش از این هم از ما متوقع نباش، دو، آنها هم از تأخیر عذاب خوشحال نباشند، سه. برای اینکه دیدند ما خیلی از اقوام و امم را معذب کردیم و به حیات آنها خاتمه دادیم. این آیه و آیاتی که بعد از این ذکر میشود ناظر به این مسئله است که هم با قبل ارتباط دارد و هم با بعد. چون فرمود ﴿لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ﴾( )، و بعد فرمود کتاب دو قسم است محو و اثبات و کتاب ثابت، آن گاه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ ما به تو نشان بدهیم بعضی از چیزهایی را که به اینها وعده میدهیم وعید میدهیم، میترسانیم، میگوییم اسلام را و مسلمین را ما پیروز میکنیم، کفر و کافرها را محکوم به شکست میکنیم، اگر به مقداری از این وعده در زمان حیات تو عمل کردیم که تو را نشان دادیم تو هم زنده بودی و این پیروزی را دیدی ﴿أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ﴾ یا تو را به عنوان رحلت توفی میکنیم تو متوفّا میشوی، و بعد از توفی تو به وعده وفا میکنیم در هر دو حال ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ تو مطمئن باش بیش از تبلیغ وظیفه نداری ما هم روی نظمی که در جهان به اذن ما حاکم است اسلام را در وقت معین پیروز میکنیم، به کفر و حیات کافر هم در وقت معین خاتمه خواهیم داد. ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾. تو اصرار نداشته باش که در زمان حیاتت ما به عمر همهٴ کفار خاتمه بدهیم. هر چیزی یک حسابی دارد، نظمی دارد، وقتی دارد، اتمام حجت هم یک مسئلهایست و مانند آن. ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ نه اینکه همهٴ آن وعدهها را ما در زمان حیات تو پیاده کنیم این چنین نیست. بعضی از آن وعدهها را در زمان حیات تو پیاده میکنیم. یک قسمت را هم بعد از وفات شما پیاده میکنیم. چه اینکه یک مقدار از پیروزیها در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود یک مقدار هم بعد از ارتحال حضرت ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ﴾ در هر دو حال ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾. بر تو جز تبلیغ چیز دیگر نیست و حساب آنها به عهدهٴ ماست. از این کریمه استفاده میشود که خدای سبحان گذشته از اینکه در آخرت که یومالحساب است به حسابها رسیدگی میکند احیاناً در دنیا هم ممکن است به حیات کسی خاتمه بدهد و به حساب آنها رسیدگی کند آن تعذیب را به عنوان یک حساب بداند که در دنیا هم خدای سبحان عدهای را به حساب بکشاند. ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾. اینکه فرمود ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ یعنی تو تکلیفی جز تبلیغ نداری این مضمون را در سورهٴ غاشیه و همچنین سورهٴ ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَی﴾( )، بیان فرمود. سورهٴ غاشیه هشتادوهشتمین سوره است. در اواخر این سوره از آیهٴ 22 به بعد این چنین آمده فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) تو فقط باید یادآور باشی، خدا را به یاد اینها بیاوری، اینها را تذکره بدهی، همین. ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) تو که سیطره و سلطنت بر اینها نداری. زمام اینها به دست من است که خالق اینهایم. تو فقط مبلغ و مذکری پیام ما را به اینها برسان. هر کدام نپذیرفتند حسابشان با ماست ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) این حصر که تو فقط مذکری به این صورت تبیین شده که ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) تو که بر اینها سیطره و سلطه نداری. تو فقط وظیفهات تذکره و تبلیغ است. این ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که به صورت استثنا بیان شده بعضی بر آناند که این استثنای منقطع است، بعضی نظرشان آن است که این استثنا از ضمیر علیهم است، بعضی بر آناند که این استثنا از ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) است. آنها که میگویند ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ ٭ إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که این استثناست از ذکر یعنی اینها را متذکر کن مگر آنها که دیگر حرف گوش نمیدهند. آنها که روی برگردانند و کفر ورزیدند و حرف تو و موعظه در آنها اثر نمیکند دیگر تذکرهٴ آنها لازم نیست. زیرا تذکره برای معذرة الی الله است و اتمام حجت. وقتی معذرة الی الله شد و اتمام حجت شد و در اینها هیچ اثر نکرد دیگر تذکره لازم نیست.
سؤال ... جواب: بله؟
سؤال ... جواب: چون ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) بیان همان است. اگر یک امر زایدی بود فاصله بود بین مستثنا و مستثنیا منه ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) یعنی چه؟ یعنی تو بر اینها مصیطر و مسلط نیستی تو کارت جز تذکره چیز دیگر نیست. قهرا ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) جملهٴ اجنبی نخواهد بود. اگر یک بیان جدایی باشد یک مطلب تازهای باشد میشود اجنبی اما اگر بیان همان باشد دیگر اجنبی نیست.
﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) کار تو یادآوری است، تذکره است مگر آنهایی که از تذکرهٴ تو سودی نبرند. آنهایی که اعراض کردند و کفر ورزیدند و تذکرهٴ تو در آنها هیچ اثری نمیگذارد، دیگر بر تو تذکرهٴ آنها لازم نیست. ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) مگر کسی که کفر ورزید و روی برگرداند که دیگر تذکرهٴ آنها لازم نیست. چون تذکره برای تبلیغ است و معذرة الی ربکم و این معذرة شد و اتمام حجت تبلیغ هم به عمل آمد. البته نسبت به کفار و نسبت به کسانی که روی برگردانند ادامهٴ تذکره لازم نیست نه تذکرهٴ ابتدایی. تذکرهٴ ابتدایی به عنوان اتمام حجت لازم است ولو طرف فرعون باشد تا حجت تمام بشود و معذرتا الی الله باشد. لذا به موسی و هارون (علیهما السلام) فرمود ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾( ) که این اتمام حجت بشود. این تذکرهٴ ابتدایی که همان هدایت ابتداییست نسبت به کفار و طاغوتیان هست. اگر تذکره شد آنها بعد از تذکره ﴿تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) روی برگردانند و کفر ورزیدند دیگر ادامهٴ تذکره لازم نیست چون بیاثر است. اینجاست که میفرماید ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾( ) اینجاست که میفرماید دیگر تذکرهٴ اینها لازم نیست چون بیاثر است. اینجاست که میفرماید ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( )، اگر ذکرا نافع است تذکره بده. و اما اگر شما یقینا میدانید اینجا تذکره نافع نیست او روی برمیگرداند و کفر میورزد، اینجا تذکره واجب نیست. بنابراین اگر ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) استثنای از ذکر باشد به این مناسبت که ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) یک جملهٴ جدایی نیست تا فاصله بین مستثنا و مستثنا منه خللی ایجاد کند، معنایش این است که ﴿فَذَکِّرْ﴾( )، تذکره بده مگر این گروه را. یعنی همگان را همواره متذکر بکن مگر این گروه را که ادامهٴ تذکره نسبت به اینها لازم نیست نه اصل تذکره. اگر اصل تذکره نباشد که تولی معنا ندارد. معلوم میشود که اصل تذکره شده. اصل ارشاد و هدایت شده، او روی برگرداند، آن کفار روی برگرداندند، دربارهٴ آنها صادق است ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) اگر به کسی تذکره ندهند که تولّی و روی برگرداندن معنا ندارد. روی برگرداندن فرع بر اصل تذکره است. پس اصل تذکره نسبت به همگان است. اگر یک عدهای عمداً کفر ورزیدند و اعراض کردند دیگر ادامهٴ ذکرا لازم نیست. این توجیه اول.
اما بنابراین که این استثنای از ضمیر علیهم باشد معنا این است که ﴿لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) بر اینها مسلط نیستی مگر بر کفاری که رو برگرداندند تو بر اینها مسلطی، خدای سبحان تو را بر اینها مسلط میکند، به قتال اینها مأمور میشوی اینها را از بین میبری و مستأصلشان میکنی. این یک توجیه.
وجه سوم که این استثنا منقطع باشد، برای اینکه ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ﴾( ) تو کارت فقط تذکره است، مسلط نیستی، آنها که از تذکرهٴ تو نفعی نبردند گرفتار عذاب الهی خواهند شد که ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ) که یک بیان جدایی است که در حقیقت استثنا میشود منقطع.
علی ای حال با آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد تناسب دارد برای اینکه در آنجا فرمود کار تو تبلیغ است ولاغیر. در اینجا هم حصر میکند میفرماید کار تو تذکره است تو که مسلط بر اینها نیستی. زمام اینها به دست رب العالمین است. آن که بر اینها مسلط است رب العالمین است و رب العالمین هم بر اساس نظم کار میکند در فرصت مناسب به حیات اینها خاتمه میدهد. هم اینها را در دنیا معذب میکند هم در آخرت. لذا فرمود: ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ) خدای سبحان اینها را به عذاب اکبر معذب میکند که ناظر به عذاب قیامت است. عذاب دنیا هرچه هم باشد عذاب اکبر نیست زیرا ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( ) نه نشاطش نشاط اکبر است نه عذابش، عذاب اکبر. زیرا چیزی که منقرض میشود و از بینرفتنی است عذاب اکبر نیست. وانگهی خیلی از علل و عوامل هست که ممکن است از شدت عذاب بکاهد و مانند آن. لذا عذاب اکبر را قرآن کریم مخصوص قیامت کبرا میداند میفرماید ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ). چه اینکه در سورهٴ اعلی یعنی هشتادوهفتمین سوره یک سوره قبل از همین سورهٴ غاشیه است این چنین فرمود: ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ) پس اصل تذکره واجب است اما در صورتی که انسان احتمال تأثیر بدهد. در جایی که یقین به عدم تأثیر هست تذکره لازم نیست.
سؤال ... جواب: آن بعد خواهد آمد.
سؤال ... جواب: نه این جملهٴ ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ٭ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ﴾( ) را گذاشتیم برای ذیل آیهٴ محل بحث این آیهٴ محل بحث این است که ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ این را با آن ﴿وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ بحث خواهیم کرد انشاءالله.
در سورهٴ اعلی فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ) تذکره بده اگر سودمند باشد یعنی اگر قطع به عدم تأثیر داری دیگر تذکره لازم نیست و البته مربوط به تذکرهٴ بقاء تذکره است و ادامهٴ تذکره است و الا اصل تذکرهٴ بدوی به عنوان اتمام حجت و معذرة الی الله لازم است ولو نسبت به فرعون و لو نسبت به کسی که در حد فرعون باشد بنابراین تذکره بقائاً وقتی لازم است که سودمند باشد. ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ). لذا آن الا و تولی من کفر. میتواند استثنا از اصل ذکر باشد، یعنی تذکره بده انما انت مذکر اما الا و تولی من کفر چون کسی که تولی و کفر تذکرهٴ تو به حال اینها سودمند نیست، وقتی سودمند نباشد لازم نیست چون در سورهٴ اعلی فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾ یعنی ان لم تنفع الذکری لا یجب علیک التذکره دیگر. اگر تذکره سودی نداشته باشد واجب نیست. لذا در سورهٴ غایشه فرمود ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ ٭ إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) که اگر کسی تولی و کفر است دیگر تذکره بقائاً واجب نیست.
سؤال ... جواب: ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾ .
سؤال ... جواب: نعم و لکن لا تنسلخوا اِن اَن شرطیه، ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾. فرق بین الذکری و الانذار: قال سبحانه و تعالی ﴿وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾( ). و لو انذار لا ینفعه. حیث قال فی سوره یس ﴿لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ﴾( ) یعنی ان الانذار لا ینجح و لا ینفع الا لمن کان حیاً. و اما ههنا فقال ﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾. یمکن ان یکون بمعنی البیان لتأثیر الذکری که ان الذکری بطلعها نافعه الا انها لا تنفع ولا تنجح بالنسبه الا الکفار. ولکن ظاهر الان هو الشرطیه و ظاهر الشرطیه هو نفی مشروط بنفی شرط. یعنی لا یجب علیک التذکره ان لم تنفع الذکری.
سؤال ... جواب: لا حیث قال ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخْشَی﴾( ) فلا تنفعه الذکری.
سؤال ... جواب: لا تنفعهم فلا یجب علیک التذکره بقاء لا حدوثاً.
سؤال ... جواب: لا یجب علیک التذکرة بقاءً .
سؤال ... جواب: ﴿وَخَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ﴾( ).
سؤال ... جواب: ان الذکر الاولیه ان التذکره الاولیه لتجب بالنسبه الی الجمیع. حیث انها ذکری للعالمین. نذیراً للبشر. و اما بقاء فلا یجب تذکره لمن لا تنفعه التذکره. کم فرق بین الحدوث و البقاء. ان التذکره الابتدائیة واجبه و لو کان المخاطب فرعون. حیث قال سبحانه و تعالی ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾( ) و اما فی نهایة المرحلة فلا یجب تذکرة لانها لا ینفعه حیث انه تمت الحجة وقال ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾( ). ﴿فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ٭ ذلِکَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾( ). فما معنی الامر بالاعراض.
﴿فَذَکِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّکْرَی﴾( ). تو اصل تذکره را مطرح کن اگر سودی داشته باشد. این تذکره نسبت به کسی که اهل خشیت است سود دارد ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخْشَی﴾( ) اما ﴿وَیَتَجَنَّبُهَا الأَشْقَی﴾( ) آن انسان شقاوتمند از این تذکره فاصله میگیرد خب بعد چه میشود ﴿الَّذِى یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی﴾( ) اگر عذاب است میفرماید عذاب اکبر، اگر نار است میفرماید نار کبری. در سورهٴ غاشیه فرمود ﴿فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ﴾( ) در سورهٴ اعلی میفرماید ﴿الَّذِى یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی﴾ که ﴿نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً﴾( ) آن میشود نار کبرا. آن قیامت میشود عذاب اکبر. ﴿الَّذِى یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی ٭ ثُمَّ لاَ یَمُوتُ فِیهَا وَلاَ یَحْیَی﴾( ).
سؤال ... جواب: نه، آنها که زایده گرفتهاند زایده نمیگیرند میگویند که بیان خاصیت ذکراست که تذکره این است که نافع باشد. تذکره بده «ان» برای تحقیق است برای اینکه تذکره سود دارد. یک چنین چیزی گرفتند.
و اما اگر ما آیهٴ سورهٴ غاشیه را که ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) استثنای از فذکر گرفتیم با آن مطابق در میآید. ﴿فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) مگر کسی که ﴿تَوَلَّی وَکَفَرَ﴾( ) دیگر تذکره بقائاً واجب نیست نه حدوثاً چون سودی ندارد. خب در این آیهٴ محل بحث در سورهٴ رعد این چنین فرمود که ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ﴾ آنچه که بر توست تبلیغ است ولاغیر. تو مذکّری تو مبلّغی تو که وکیل و مسیطر نیستی. انبیا هم بر قومشان این معنا را نازل میکردند که ما بر شما مسلط نیستیم، وکیل هم نیستیم، ما مبلغیم و پیام الهی را میرسانیم. آن گاه فرمود ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ حساب اینها به عهدهٴ رب اینهاست و آن من هستم. تو فقط مبلغی. این معنا را در همان آیهٴ سورهٴ غاشیه فرمود ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾( ) تو فقط مذکری ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ﴾( ) حساب اینها که به تذکرهٴ تو توجه نکردند با ماست. ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾ اولاً اینها با مردن به طرف ما برمیگردند نه نابود بشوند چون ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾( ) پس مرگ ایاب و رجوع الی الله است ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾ آب یعنی رجع، مئاب یعنی مرجع. فرمود ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ﴾ پس این طور نیست که اینها وقتی میمیرند از بین میروند بلکه ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ پس هر کسی که میمیرد الی الله برمیگردد این یک. و این چنین نیست که آنجا که رفت رها بشود ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ﴾( ). این حسابی که در سورهٴ غاشیه آمده ظاهرش اختصاص به قیامت کبرا دارد و اما این حسابی که در سورهٴ رعد مطرح شده آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد احیاناً احتمال حساب دنیا هم خواهد داد برای اینکه فرمود ما چه در زمان حیات تو چه بعد از ارتحال تو ؟؟؟ کار تو فقط تبلیغ است حساب اینها به عهدهٴ ماست ما گاهی حساب اینها را در دنیا میرسیم گاهی در آخرت. اینکه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ آن وعدههایی که ما به اینها دادیم که اسلام را پیروز میکنیم و اینها را سرنگون میکنیم اگر این وعدهها را در زمان حیات تو انجام دادیم که تو را از پیروزی مسلمین باخبر کردیم و صحنهٴ پیروزی اسلام را نشان تو دادیم این در اثر محاسبهای است که با اینها کردیم. یا اگر تو رحلت بکنی بعد از ارتحال تو ما این وعدهها را پیاده بکنیم در اثر حسابی است که ما با آنها تسویه کردیم ﴿وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ این حساب را گاهی ما در دنیا گاهی در آخرت. معلوم میشود که گاهی خدای سبحان در دنیا ممکن است که حساب اینها را بررسی کند، این یک مطلب. مطلب دیگر اینکه فرمود ما این وعدههایی که دادیم این تهدیدهایی که کردیم بعضی از اینها را ممکن است در زمان حیات تو اجرا کنیم. اینکه در یک قسمت دیگر قرآن کریم فرمود ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾( ) خدا هرگز با بود تو آنها را عذاب نمیکند یا اگر آنها اهل استغفار باشند خدا آنها را عذاب نمیکند، از این آیه معلوم میشود دو چیز است که امان امت است، دو چیز است که انسان را از عذاب الهی حفظ میکند؛ یکی وجود مبارک رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) یکی هم استغفار مردم. که بعد از ارتحال حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در آن سخنرانیاش فرمود که مردم دو تا امان الهی از طرف خدا در زمین بود یکی وجود مبارک رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) و یکی هم استغفار که خدا در قرآن فرمود ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾( ) شما آن امان اول را از دست دادید. دیگر از محضر حضرت استفاده نمیکنید. مواظب باشید که امان دوم را که استغفار است آن را هم از دست ندهید زیرا امتی که از حضور مبارک رسول خدا محروم است و از فیض استغفار هم محروم است در امان نیست. این در آن خطبه. از آن جملهٴ مبارکهٴ قرآن استفاده میشود که تا حضرت حیات دارد خدا عذاب نمیکند. از این آیهٴ سورهٴ رعد که محل بحث است استفاده میشود که ممکن است بعضی از عذابها را در زمان حیات رسول خدا اجرا بکند که فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ جمعش آن است که آن آیه دربارهٴ امت اسلامی است نه دربارهٴ کفاری که در برابر مسلمین به مبارزه برخاستند. مسلمین بما انهم مسلمون اگر یک سلسله مشکلاتی داشتند گرفتار آن عذاب نمیشوند و گر نه آن عذاب به معنای محکوم شدن، سرنگون شدن، نظیر آنچه که در جنگ احزاب دامنگیرشان شده، نظیر آنچه که در جنگ بدر دامنگیرشان شده، نظیر آنچه که در سایر صحنههای نبرد دامنگیر آنها شده، اینها عذاب الهی است که فرمود ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾( ).
سؤال ... جواب: البته اگر مخصوص آن عذابها باشد این در زمان حضرت نیست ولو نسبت به کفار. نشده یعنی.
بنابراین آنچه که وعده میدهد نسبت به مسلمین است که این دو چیز در عدل هم است؛ وجود مبارک حضرت و استغفار. این عظمت برکت وجود حضرت را نشان میدهد که وجود عنصری حضرت در سطح عبادت مردم است که به قدری وجود حضرت پربرکت است که در عرض عبادت مسلمین است.
سؤال ... جواب: آن یعنی مسلمان بشوند.
سؤال ... جواب: بله خب دیگر آن دیگر مثل مسلمیناند دیگر.
از آن آیه استفاده میشود اثر وجودی حضرت به قدری رفیع و بلند است که در حد عبادت ماست. که دو چیز اماناند یکی استغفار مردم، یکی وجود مبارک حضرت، ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾( ) معلوم میشود برکت وجودی حضرت در سطح استغفار امت است. اینکه در روایات طینت آمده که ارواح شیعیان ما را از چیزی آفریدند که تقریباً فاضل طینت ماست، یا از جایی که خلاصه بدن ما را آفریدند، دلهای اینها را آفریدند که عرش اینها به منزلهٴ فرش ماست، تأیید میکند این مسئله را. در این آیه وجود عنصری حضرت در این نشئهٴ در حد عبادت و استغفار مسلمین است. این قدر منشأ برکت است.
سؤال ... جواب: آنچه که باعث پیروزی اسلام است با نداشتن همهٴ امکانات و شکست کفر و کفار است با داشتن همهٴ امکانات، نشانهٴ تعذیب الهی است. و گر نه احیاناً با جنگهای برابر و رو در رو یک اختلافی هم احیاناً پیش میآید. اما مسلمین با فاقد بودن همهٴ امکانات کفار با داشتن همهٴ امکانات و تدارکات مسلمین پیروز بشوند آنها شکست بخورند، این است که قرآن کریم فرمود ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾( ) کذا و کذا، فرمود ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ﴾( ) فرمود آن صحنه را به یاد بیاورید شما گروه کمی بودید از هر طرف خطر اینکه شما را بگیرند مثل اینکه یک کرکس یک جوجهای را میگیرد ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ﴾ اختطاف و تخطف یعنی ربودن وقتی این شاهین و کرکس در فضا پر میکشد یک جوجه بچهای را میبیند و میآید این را میگیرد میگویند اختطاف کرده. فرمود آن کرکسها و شاهینها از هر طرف پر کشیده بودند شما یک موجودات بیبال و پری بودید در این زمین افتاده بودید میترسیدید که این شاهینها و کرکسها شما را تخطف کنند. ما به شما پر و بال دادیم دیگر، پر و بال اینها را هم کندیم. این میشود معجزه ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ﴾( ) این جریان پیروزی اعجازآمیز مسلمین است نسبت به کفار. این آیهٴ سورهٴ انفال آیهٴ 26 فرمود ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ﴾( ) از هر طرف میترسیدید که این کرکسها و این شاهینها شما را تخطف کنند اختطاف کنند، بربایند. ﴿فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾( ) این میشود، پیروزیهای اعجازآمیز.
سؤال ... جواب: چرا دیگر. (بعض الذی نعدهم) چون قبلاً
سؤال ... جواب: چون خب آن هم عذاب است دیگر. چون در جنگهای رو در رو هر کدام ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾( ) اما در جنگهای نابرابری که انبیا مبتلای آن طاغوتیان بودند این پیروزیاش با اعجاز همراه بود. برای اینکه نابرابر بود. در همین سورهٴ رعد قرآن کریم اینها را تهدید کرده بود فرموده بود که آیهٴ 31 همین سورهٴ رعد که قبلا بحثش گذشت فرمود ﴿وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِن دَارِهِمْ حَتَّی یَأْتِىَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ﴾( ) بعد هم به دنبال این در آیهٴ محل بحث فرمود ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ﴾( ) که بحثش بعد میآید. میفرماید مگر اینها نمیبینند که هر روز ما در گوشه و کنارهٴ زمین اینها را میگیریم. اسلام و مسلمین دارند پیشروی میکنند. این قسمت زمینشان، آن قسمت زمینشان آن قسمت فرمینشان را فاتحان اسلامی دارند فتح میکنند، که ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ پس معلوم میشود پیشروی اسلام به عنوان ﴿نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ خواهد بود. پس ﴿فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ آن گاه در آیهٴ بعد دلیل اقامه میکند که این چنین نیست که ما همهٴ تهدیدها را گذاشته باشیم برای قیامت یا همهٴ تهدیدها را گذاشته باشیم برای بعد از ارتحال حضرت. نه بعضی از تهدیدها را در زمان وجود مبارک حضرت هم انجام دادیم که ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾( ).
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است