display result search
منو
تفسیر آیه 35 سوره رعد _ بخش پنجم

تفسیر آیه 35 سوره رعد _ بخش پنجم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 89 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 35 سوره رعد _ بخش پنجم"

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿مَثَل الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوا وَعُقْبَی الکَافِرِینَ النَّارُ﴾( )
بحث مهم این آیه مبارکه همان تفسیر کلمه مثل بود که آیا این مثل به معنای توصیف است یا به معنای تمثیل اگر توصیف باشد نظیر سایر آیاتی که نعمتهای بهشت را می‌‌‌‌‌شمارد قابل تطبیق و تفسیر است به استثنای بعرضی از خصوصیاتی که در این آیه است ولی اگر به معنای توصیف نباشد به معنای تمثیل باشد نشان می‌‌‌‌‌دهد که در بهشت گذشته از این نعمتهای ظاهره و جسمانی حقایق دیگری هست که تبیین آن حقیقت از راه مثل خواهد بود مثل بهشت این است مثل اینکه همیشه میوه می‌‌‌‌‌دهد همان طوری که مثل کلمه طیب را در سوره ابراهیم فرمود مانند درختی است که همیشه میوه می‌‌‌‌‌دهد مثل بهشت هم مثل باغی است که درختهای آن همیشه میوه می‌‌‌‌‌دهد در سوره ابراهیم وقتی کلمه طیبه را بیان می‌‌‌‌‌کند می‌‌‌‌‌فرماید ﴿ألَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً﴾( )، (آیهٴ 24) سورهٴ ابراهیم ﴿ألَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ ٭ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا﴾( )، این مثل درخت دنیا نیست که ریشه و ساقه و تنه او میوه ندهد فقط شاخه‌‌‌‌‌های او میوه بدهد نه از پایین تا بالا میوه است و هر لحظه هم میوه می‌دهد این مثل کلمه طیبه است مثل بهشت هم مثل یک باغی است که همیشه میوه می‌دهد ﴿مَثَل الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا﴾ آن بهشتی که متقین در آن بهشت وعده داده می‌‌‌‌‌شوند مثل یک بهشتی است که همیشه درختهای آن همیشه میوه می‌دهد مثل یک بهشتی است که نهرهای او جاری است مثل یک بهشتی است که ظلش دائمی است مثل آن است مثل آن است البته این بهشتی که نهر جاری است و مؤمنان برای همه متقیان و مانند آن خواهد بود و اما آن بهشتی که مثلش این است برای همه اهل تقوا نیست آنها که به جایی رسیدند و دعای آنها مستجاب شد که ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾( )، درجه آنها با درجات سایر متقین یکی نخواهد بود آن که امام اهل تقوا شد جنّت او با جنت اهل تقوا یکی نخواهد بود در سورهٴ فرقان وقتی دعای خاص این گروه را بیان می‌‌‌‌‌کند می‌‌‌‌‌فرماید اینها از خدای سبحان این چنین می‌‌‌‌‌طلبند اوآخر سورهٴ فرقان وقتی عباد الرحمن را خدای سبحان می‌‌‌‌‌ستاید و معرفی می‌کند به اینجا می‌‌‌‌‌رسند که ﴿وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أعْیُنٍ﴾( )، از این اعضای خانواده به ما قره عین بده که چشم ما با دیدن اینها روشن بشود اگر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می‌‌‌‌‌فرماید «قرة عینیى فی الصلاة»( )، عباد الرحمن از خدای سبحان چه ازواج و چه ذریه‌‌‌‌‌ای طلب می‌‌‌‌‌کنند که قره عینشان باشد نور چشمشان باشد؟ قرة یعنی خنکی نه قرّة یعنی نور قرة العین یعنی خنکی چشم آن هوای سرد را می‌گویند هوای قار خیلی سرد خنک خنک قار یعنی خنک اشکی که از چشم می‌‌‌‌‌آید اگر در اندوه و غم باشد اشک گرم است و اگر در زمان نشاط و سرور باشد اشک خنک است آن اشک خنک که قرهٴ عین است نشانه سرور است می‌‌‌‌‌گویند قرهٴ العین یعنی خنکی چشم که نشانه از نشاط و اشک شوق است اینها از خدای سبحان قرة عین طلب کردند همان طور که رسول خدا نماز را قرهٴ عین می‌‌‌‌‌داند معلوم می‌‌‌‌‌شود فرزندانی می‌‌‌‌‌خواهند که باعث نشاط اینها باشد آن گاه می‌گویند ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾( )، در مسائل معنوی هرگز به انسان اجازه ندادند که به یک مقدار کوتاه اکتفا بکند چون راه برای همه باز است هر چه انسان پیشرفت بکند نه کسی جلوی او را کسی می‌‌‌‌‌گیرد و نه او مانع دیگران است در خیرات هیچ بر خوردی نیست و گفتند شما تا توانستید آن درجات عالیه را مسئلت کنید در دعای کمیل که به ما دستور دادند بخوانیم «واجعلنى من أحسن عبادک نصیباً عندک» یا «وأخصهم منزله منک» یا «وأقربهم زلفةً لدیک»( )، به ما گفتند شما هرچه بخواهید راه باز است بکوشید که از همه بندگان مقرب‌تر باشید پس راه باز است انسان تا آنجا می‌‌‌‌‌تواند برسد که «وأقربهم منزلةً منک وأخصهم زلفةً لدیک»( )، به اینجاها برسد جلوی کسی را نگرفتند الا اینکه اگر انسان خود نتوانست یا نخواست او خودش را ملامت کند دعای عباد الرحمن این است که ما نه تنها به درجه تقوا برسیم بلکه پیشرو اهل تقوا باشیم که متقیان به ما اقتدا کنند سیره ما طوری باشد که اهل تقوا این سیره ما را بررسی کند و تبعیت کند ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾( )، خب چه زمانی انسان می‌‌‌‌‌تواند امام المتقین بشود این امامت اهل تقوا بعد از این است که خودش این راه را طی کرده هجرت کرده اولاً و در این هجرت سرعت کرده بر اساس ﴿وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾( )، ثانیاً و در این سرعت سعی کرد سبقت بگیرد از دیگران جلو بزند ﴿سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾( )، ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾( )، و مانند آن ثالثاً وقتی هم که سبقت گرفت و از دیگران جلو زد به فکر دیگران هم خواهد بود ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾( )، رابعاً انسان از هجرتش تا امامتش این مراحل را می‌‌‌‌‌تواند یکی پس از دیگری طی کند خب اگر شد امام المتقین درجه‌‌‌‌‌ای که خدای سبحان به امام المتقین می‌‌‌‌‌دهد همانند درجه‌‌‌‌‌ای است که به دیگر متقیان می‌‌‌‌‌دهد یا جنت او فوق جنت اینهاست البته جنت اینها فوق جنت دیگران است در این جمله مبارکه‌‌‌‌‌ای که پایان بحث دیروز به آنجا رسیدیم که فرمود ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾( )، در سورهٴ إنسان ملاحظه می‌‌‌‌‌فرمایید آن روایتی که مرحوم امین الاسلام به عنوان اینکه یک اصلی است که از امام ششم (علیه السلام) نقل کردند بیان می‌‌‌‌‌کند انسان به جایی می‌‌‌‌‌رسد که چیزی در قلب او جز یاد حق نیست این ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾( )، را در همان ذیل آیه کریمه وقتی مرحوم امین الاسلام معنا می‌‌‌‌‌کنند به اینجا می‌رسد می‌‌‌‌‌فرماید «وقیل: یطهرهم عن کل شىء سوی الله»( )، هر چه غیر خداست از قلب اینها می‌‌‌‌‌زداید و اینها را تطهیر می‌‌‌‌‌کند چرا «إذ لا طاهر من تدنس بشىء من الألوان الاّ الله»( )، هر کس به یکی از موجودات جهان امکان دل بست تعلق گرفت این متدنس شد آلوده شد هر کسی که به چیزی غیر حق دل بست آلوده شد آن شراب طهور است مطهر است اینها را از این علاقه تطهیر می‌‌‌‌‌کند بنابراین چیزی جز خدا نمی‌‌‌‌‌طلبند «إذ لا طاهر من تدنس بشىء من الألوان الاّ الله»( )، آن گاه مرحوم طبرسی می‌فرماید «رووه عن جعفر بن محمد»( ) (علیه السلام) نه تنها یک شخص این را روایت کرده این را به عنوان یک اصل به یک گروهی نسبت می‌‌‌‌‌دهد که این را روهه عن جعفربن محمد (علیهما آلاف التحیة والثناء).
سؤال ... جواب: نه همه چیز را سعی کرد برای خدا بخواهد وقتی اگر کسی این درجات را طی کرد خدای سبحان آن شراب را به او می‌‌‌‌‌چشاند که عالی‌ترین پاداش است که دیگر چیزی جز محبوبی به نام حق نداشته باشد.
سؤال ... جواب: نه یک واقعیتی است که خدای سبحان نصیب اینها می‌‌‌‌‌کند که با آن واقعیت و با آن درجهٴ خاص وجودی اینها به جایی می‌‌‌‌‌رسند که جز خدا چیزی نمی‌‌‌‌‌طلبند و آن لذت هم قابل توصیف نیست «من ذا الذى ذاق حلاوة محبتک ... فأبتغی عنک حولا» یا «فرام منک بدلا»( )، این در مناجات محبین امام سجاد (سلام الله علیه) و دیگر مناجاتها هست که هیچ لذّتی به اندازه لذت یاد حق نیست.
سؤال ... جواب: اینها هم ابرارند هم مقرب‌اند .
سؤال ... جواب: بله اینها غرضی جز وجه الله ندارند نه تنها از کسی جزا و شکور نمی‌‌‌‌‌خواهند برای خدا هم که عبادت می‌‌‌‌‌کنند به عنوان «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنة»( )، نیست لوجه الله است که این عبادت احرار است اگر این عبادتشان لوجه الله شد و للمحبّة شد پس تنها برای نجات از جهنم یا رسیدن بهشت نیست گرچه از جهنم می‌‌‌‌‌رهند و بهشت هم در اختیار اینهاست اما پایگاه اصلی اینها وجه الله خواهد بود پایگاه اصلی اینها لقاء الله خواهد بود چون به آن درجه رفیعه رسیدند این مادون زیر نظر آنهاست لذا می‌شوند «قسیم الجنة والنار»( )، اینها کارشان لوجه الله است اینها هم ابرار ند هم مقربون اند اگر درباره اینها خدای سبحان فرمود ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾( )، یعنی آن شرابی که اینها را از هر علاقه‌‌‌‌‌ای که غیر خدا باشد اینها را تطهیر کرده خودشان هم برای خدا می‌‌‌‌‌خواهند .
سؤال ... جواب: برای ابرار ممزوج است برای مقربین خالص .
سؤال ... جواب: بله خب اینها هم در ادعیه و مناجات شریفشان سخن از خوف من النار است هم شوق به جنت است هم آن درجه عالیه کسی که به درجه عالیه رسید آنها را هم داراست اینها درجات گوناگونی از دعا دارند هر سه درجه را دارند اما عالی‌ترین درجه آنها حبّاً لله است هم «خوفاً من النار»( )، است هم «شوقاً الی الجنة»( )، هم هر دو را زیر پوشش «وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک»( )، انجام می‌‌‌‌‌دهند نه اینکه در این درجه توقف کنند دیگران در همین درجه توقف می‌‌‌‌‌کنند اینها از این درجات می‌‌‌‌‌گذرند به «وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک»( )، می‌رسند اینکه از امام ششم (سلام الله علیه) نقل شده که ما خدای سبحان را برای محبت عبادت می-کنیم نه برای ترس از جهنم یا شوق به بهشت ﴿فِى کِتَابٍ مَکْنُونٍ ٭ لا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾( )، بنابراین آن شراب اینها را از هر چه غیر خداست پاک می‌‌‌‌‌کند اگر هم به خودشان علاقمند اند از آن جهت که وجهی از وجوه الهی‌اند و هیچ ممکن نیست انسان لذت یاد حق را بچشد آن وقت چیز دیگر را در قبال لذت حق لذید بداند و یک سؤالی .
سؤال ... جواب: از گناهان پاک شده‌‌‌‌‌اند اما علاقه به بهشت دارند از گناه پاک شدند ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِى صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾( )، به خودشان علاقمندند به دوستانشان علاقمندند به بهشت علاقمندند به جایشان علاقمندند .
سؤال ... جواب: بله اینها هست اما به آن درجه عالیه می‌‌‌‌‌رسند.
سؤال ... جواب: بله اینها که معصوم اند به وسیله همین ادعیه و مناجات و تضرع و زاری و عبادتها معصوم اند دیگر این طور نیست که هیچ عبادتی نکنند و دعا و مناجاتی نداشته باشند و معصوم باشند کسی که معصوم است این کارها را انجام می‌‌‌‌‌دهد و عصمت هم که فیض الهی است به وسیله این عبادات و ادعیه و مناجات نصیبشان می‌‌‌‌‌شود دیگر در این زمینه که انسان وقتی بعضی از مراحل را چشید در قلبش چیزی جز یاد حق نیست آن بیان امین الاسلام بیان بسیار بلندی بود که از امام صادق (سلام الله علیه) نقل کرد یک مطلبی هم در همین زمینه اما نه به آن بلندی از احتجاج مرحوم طبرسی در تفسیر شریف نورالثقلین جلد پنجم صفحه484 نقل می‌‌‌‌‌کنند در همین آیات سوره إنسان ﴿وَإِذَا رَأیتَ ثَمَّ رَأیتَ نِعِیماً وَمُلْکاً کَبِیراً﴾( )، آنجا سائلی از امام ششم (سلام الله علیه) سؤال می‌‌‌‌‌کند که اگر بهشت ملک کبیر است و اگر در بهشت غم و اندوهی نیست نوعاً بهشتیها گرفتار یکی از مصائب بودند در این دنیا یا فرزندشان یا برادرشان یا یکی از ارحام دیگرشان در اثر معصیت و گناه گرفتار جهنم شد اینها الآن خودشان در بهشت متنعم اند و راحتند و آن بستگانشان در جهنم می‌سوزند و این غم را اهل بهشت چه کنند در حالی که شما می‌‌‌‌‌گویید در بهشت جای اندوه نیست هیچ کسی غم و غصه در بهشت ندارد خب اگر یک کسی نظیر نوح (سلام الله علیه) خودش در بهشت متنعم باشد و فرزندش که چون ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ﴾( )، معذب باشد به نار آن وقت این چه لذتی برای پدر که پسرش در آتش باشد یا چه لذتی برای برادر که برادر دیگرش در جهنم باشد کمیل بن زیاد نخلعی در بهشت متنعم است حارث بن زیاد نخعی ملعون در جهنم معذب و هکذا این سؤال را از امام ششم (سلام الله علیه) کردند که «فکیف یتنعم أهل الجنة بما فیها من النعیم»( )، در حالی که «وما منهم احد الا و قد فقد إبنه أو أباه أو حمیمه أو اُمه»( )، هیچ یک از بهشتیان نیستند مگر اینکه یکی از بستگان اینها بالاخره گرفتار عذاب است «فإذا افتقدوهم فی الجنة لم یشکوا فی مصیرهم الی النار»( )، اینها بستگانشان را در بهشت نمی‌بینند اگر در بهشت ندیدند خب یقیناً در جهنم هستند دیگر «لم یشکوا فی مصیرهم الی النار فما یصنع بالنعیم من یعلم ان حمیمه فى النار ویعذب»( )، چه لذت دارد آن بهشتی که انسان می‌‌‌‌‌داند فرزند او مرتب در آتش دارد می‌‌‌‌‌سوزد یا پدر او یا مادر او یا یکی از بستگان او «قال (علیه السلام) ان اهل العلم قالوا انهم ینسون ذکرهم»( )، اهل علم می‌‌‌‌‌گویند اینها یادشان نیست نوح (سلام الله علیه) یادش نیست یک چنین پسری داشت این تعلق رأساً قطع شد آن مؤمن، کمیل یادش نیست یک چنین برادر تبهکاری داشت انسان اگر یادش نباشد که غمگین نیست این چه خدایی است که قلب مؤمن را آن چنان تطهیر می‌‌‌‌‌کند که به یاد بستگان کافر هم نباشند تا غمگین بشوند این ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾( )، صفها را آن چنان جدا می‌‌‌‌‌کند که اصلاً انسان به یاد تبهکار نیست تا غصه بخورد چطور شد که حضرت در آن مجلس فرمود اهل علم می‌‌‌‌‌گویند این معصوم (سلام الله علیه) جز از معصومین و انبیا از احدی نقل نمی‌کنند که به عنوان جواب اهل علم می‌‌‌‌‌گویند که اهل علم راستین همان انبیای الهی‌اند و معصومین (علیهم السلام) که فرمود: «نحن العلماء وشیعتنا المتعلمون وسائر الناس غثاءً»( )، ما عالمیم.
سؤال ... جواب: او را دوست ندارد ولی غصه می‌‌‌‌‌خورد که چرا پسرش این طور در آمد دیگر.
سؤال ... جواب: نه محبت ندارد در دنیا هم اولیای الهی نسبت به فرزندانشان محبت ندارند ما می‌‌‌‌‌شناسیم افرادی را که پسرشان قبل از پیروزی انقلاب کشته شد و این نمی‌‌‌‌‌دانست که پسرش دارای چه ایده و مکتبی است طلب مغفرت می‌‌‌‌‌کرد گاهی اظهار تأسف می‌کرد بعد وقتی برای او روشن شد که پسرش گرفتار مکتبهای انحرافی بود اصلاً گویا در عمر خدا یک چنین پسری به او نداده اینها را ما دیدیم اما این رنج درونی را چه کند این غصه را چه کند که ای کاش پسر من متدین بود و شهید می‌‌‌‌‌شد نه جزء گروههای دیگر این تأثّر و اندوه را چه کند در دنیا اندوه هست در بهشت آیا اندوه هست یا نه؟ کدام انسان است که غمگین نباشد از اینکه پسرش منحرف شد این غم را در بهشت چه کند فرمود «ان أهل العلم قالوا انهم ینسون ذکرهم»( )، اصلاً به یادشان نیست که پسر بدی داشتند تا غمگین باشند این یک چنین عالمی است این همان است که دل تطهیر شده است از یاد هر چه غیر حق است و اگر انسان به یاد امور دیگر است آنها به عنوان مظاهر حق مطرح اند و اگر خود به درجه عالیه رسید به یاد آنها هم نیست.
سؤال ... جواب: بله آن در اعراف است این در جنت است در اعراف که صحنه قیامت است خدای سبحان نفرمود حزن و غم و اندوه و امثال ذلک نیست قیامت این صحنه‌‌‌‌‌ها گسترده این حالات را دارد اما وقتی که آن روز پنجاه هزار سال با همه دشواریهایش که ﴿وَاتَّقُوا یَوْماً﴾( )، که ﴿یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیباً﴾( )، آن روزی که کودکان را پیر می‌‌‌‌‌کند آن روز سپری شد و حساب تمام شد و صراط گذشت اهل جنت به جنت رسیده‌اند دیگر در جنت غم واندوهی نیست آن گاه چگونه یک مؤمن در بهشت منعم هست در حالی که بستگان او در جنهم معذب‌اند؟ حضرت فرمود «ان أهل العلم قالوا انهم ینسون ذکرهم»( ).
سؤال ... جواب: اینها در قیامت شفاعت می‌‌‌‌‌کنند در برزخ أحیاناً، در قیامت عند الحساب عند الصراط عند الکوثر عند المرور علی النار اینها شفاعت می‌کنند اما وقتی که شفاعت اگر خواست اثر بکند اثر کرد یک عده‌‌‌‌‌ای مأذون نیستند اولیای الهی که درباره آنها شفاعت بکنند درباره آنها که شفاعت، چون ﴿لاَّ یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً﴾( )، یا ﴿وَلاَ یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضَی﴾( )، یا ﴿مَن ذَا الَّذِى یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ﴾( )، ‌اگر یک کسی نظیر فرزند نوح بود که خدای سبحان به نوح (سلام الله علیه) اذن شفاعت هم نداد پس او از موقف شفاعت هم محروم گذشت همهٴ این مواقف را یکی پس از دیگری گذراند تا گرفتار عذاب شد این پدرش هم این مواقف را گذراند وارد بهشت شد دیگر شفاعت تمام شد چون شفاعت و اینها عند الحساب است عند الصراط است و مانند آن اگر شفاعت اثر کرد کرد اگر مأذون نبودند در شفاعت حسابها بررسی شد جهنمیها به جهنم و بهشتیها به بهشت از آن به بعد دیگر جای حساب نیست حالا این بهشتیان که در بهشت منعم‌اند به یاد بستگان کافرشان هستند حضرت فرمود «ان أهل العلم قالوا انهم ینسون ذکرهم»( )، این چه عالمی است که فقط انسان به یاد خوبها است به یاد بدها اصلاً نیست معلوم می‌‌‌‌‌شود مقلّب القلوب دل را آن چنان تطهیر کرده است که هر چه خدا بخواهد اینها متذکر می‌شوند چیزی را که خدا نخواهد اینها هم درک هم نمی‌‌‌‌‌کنند به یاد هم نمی‌آورند مگر نه آن است که اگر خدای سبحان بخواهد کسی را گرفتار کند امواجی از خاطرات را بر او مسلط می‌کند یک وقت آدم می‌‌‌‌‌بیند شب خواب ندارد روز آرام ندارد این چه چیزی است؟ این در جوامع روایی ما نیامده که اگر کسی هدفش دنیا باشد خدای سبحان فقر را بین دو چشمش همیشه مجسم می‌‌‌‌‌کند او با داشتن همه نعم در تمام دوران گرفتار بدبختی است که چه کند آن که آدم را آرام نگه می‌‌‌‌‌دارد طبق بحثهای قبلی ﴿ألاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾( )، یاد حق است نه مال عده‌‌‌‌‌ای با داشتن همه امکانات همیشه در عذاب الیم اند دریایی از خاطرات پرخروش را خدا بر او مسلط می‌‌‌‌‌کند از این طرف اگر بخواهد دل را آرام می‌‌‌‌‌کند آن مقلّب القلوب دلها را آنچنان در بهشت تطهیر کرد که جز به یاد مؤمنان به یاد اینها نیستند «انهم ینسون ذکرهم»( )، ذیلی هم دارد البته آنها که احتمال شفاعت و امثال ذلک دربارهٴ آنها داده می‌‌‌‌‌شود وقتی خودشان وارد بهشت شدند نسبت به افراد محتمل الشفاعه احتمال این هست که اینها پشت سر برسند نسبت به آنها هست «وقال بعضهم انتظروا قدومهم ورجوا ان یکونوا بین الجنة والنار فى أصحاب الأعراف»( )، اگر در بهشت نیستند لااقل در اعراف اند در جهنم نیستند یا اگر در بهشت نیستند بعداً می‌‌‌‌‌رسند این نسبت به کسانی که محتمل الشفاعه هستند اما نسبت به کسانی که نظیر آنچه که خدای سبحان در مورد آذر به ابراهیم (سلام الله علیه) خلیل فرمود یا درباره دیگر کفار به رسول خدا (علیه آلاف التحیة والثناء‌) فرمود که ﴿أسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ﴾( )، اینها این چنین اند نسبت به آنها انسان اصلاً یادش نیست بنابراین آن درجه‌‌‌‌‌ای که برای ائمهٴ اهل تقوا هست برای دیگران نیست و بهشت اصولاً یک چنین موطنی دارد که انسان جز به یاد خیر به یاد دیگر چیزها نخواهدبود.
سؤال .. جواب: بله اعتراض است دیگر آنجا.
سؤال ... جواب: بله اینها یکدیگر را می‌‌‌‌‌بینند از یکدیگر در بهشت سؤال بکنند ﴿یَتَسَاءَلُونَ ٭ عَنِ الْمُجْرِمِینَ﴾( )، از یکدیگر سؤال می‌‌‌‌‌کنند آن گاه سائلی از اهل جهنم سؤال می‌‌‌‌‌کند ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِى سَقَرَ﴾( )، برای اینکه آن حجت الهی روشن‌تر بشود نه اینکه حالا غصه بخوردند که کسی چون پسر اوست و غمی داشته باشد و الا اصل جنت را می‌‌‌‌‌دانند به عنوان مظهر قهر خدا عدل اله را در جهنم می‌‌‌‌‌بینند فضل اله را در بهشت می‌‌‌‌‌بینند این طور نیست که جهنم را نبینند که جهنم را به عنوان جایگاه اجرای عدل اله می‌‌‌‌‌بینند و می‌‌‌‌‌فهمند اما حالا من یک پسری داشتم کافر بود این اصلاً یادش نیست تا غصه بخورد این است .
سؤال ... جواب: نه آن اصحاب جحیم می‌‌‌‌‌گویند آنچه که ما را به این روز تیره مبتلا کرد این بود که ﴿قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ٭ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ٭ وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضینَ ٭ وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾( )، اصول و فروع را ما قبول نداشتیم به این روز سیاه مبتلا شدیم بهشتیان جهنم و اهل جهنم را به عنوان اینکه مظهر ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾( )، هستند درک می‌‌‌‌‌کنند این درک برای اینها سرور می‌‌‌‌‌آورد برای این که دیدند عدل الهی اجرا شده نظیر آنچه که رسول خدا در بالای غدیر و چاه بدر به کفار خطاب کرد فرمود ما به وعده‌‌‌‌‌های الهی رسیدیم شما رسیدید دیدید که چه خبر است یا نه ﴿فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً﴾( )، در اعراف هم همین صحنه هست اینها می‌‌‌‌‌گویند ﴿أنْ قَدْ وَجَدْنَا﴾( )، آن چه را خدا به ما وعده داد رسیدیم﴿فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً﴾( )، آنها هم می-گویند رسیدند ﴿فَأذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أن لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ﴾( )، به یاد جهمن وجهنمیها بودن و عدل خدا را دیدن این که انسان را غمگین نمی‌‌‌‌‌کند خوشحال می‌‌‌‌‌کند﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾( )، ‌این یک آیه است وقتی خدای سبحان جریان کفار و مشرکین را مطرح می‌‌‌‌‌کند می‌‌‌‌‌فرماید که عذاب الهی اینها را مستأصل کرده است اصل و ریشه اینها را قطع کرده می‌فرمایدئ﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾( )، این حمد است بهشتیها هم در آنجا حمد دارند که کفار گرفتار عذاب شدند این غمی نیست سؤال سائل این است که اگر در بهشت غم نیست چگونه بعضی از بستگان (أهل) بهشت در جهنم می‌‌‌‌‌سوزند و اینها در بهشت متنعم اند؟ در اینجا حضرت فرمود یا آن بستگان محتمل الشفاعةاند که بعدها به اینها می‌‌‌‌‌رسند یا نه اصلاً «ان أهل العلم قالوا انهم ینسون ذکرهم»( )، اصلاً به یادشان نیست که یک پسر بد یا برادر بد داشتند در همین جلد پنجم صفحه 388 جریان نون و قلم را از امام ششم (سلام الله علیه) سؤال کردند که نون یعنی چه قلم؟ یعنی چه؟ در روایات دارد که نون یک نهری است قلم یک نهری است قلم از آن نهر بهره می‌‌‌‌‌گیرد و می‌‌‌‌‌نویسد و مانند آن این در بعضی از روایات هست که از امام ششم (سلام الله علیه) سؤال شده که﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ﴾( )، یعنی چه؟ فرمود «وأما نون فکان نهراً فى الجنة أشد بیاضاً من الثلج وأحلی من العسل قال الله عزّوجلّ له کن مداداً»( )، مداد باش مرکب باشد «فکان مداداً» مرکب شد «ثم أخذ شجرةً فغرسها بیده»( )، درختی را گرفت و با دست خود غرس کرد خدای سبحان «ثم قال والید القوة»( )، اول همینطور به طور عادی فرمود یک نهری بود و خدا دستور داد این نهر مرکب بشود مرکب شد و بعد خدای سبحان یک درختی را با دست خود کاشت که از آن درخت قلم بسازد تا اینجا آن گاه فرمود «والید القوة»( )، بیده نه یعنی با دستش یعنی بقوته و قدرته «ولیس بحیث تذهب إلیه المشبهة»( )، آنهایی که خدای سبحان را ¬معاذالله¬ جسم می‌‌‌‌‌دانند شبیه اجسام آن چنان نیست که یدی داشته باشد ید یعنی قدرت و قوه «ثم قال لها کونی قلماً»( )، به این شجره فرمود قلم باش این هم قلم شد «ثم قال له اکتب» به قلم فرمود که بنویس «فقال یارب وما أکتب» چه بنویسم؟ «قال ما هو کائن الی یوم القیامة»( )، تمام مقدرات تا قیامت را بنویس«ففعل ذلک ثم ختم علیه وقال لا تنطقن الی یوم معلوم»( )، قلم هم تمام مقدرات را نوشت بعد خدا دهانش را مهر کرد فرمود دیگر حرف نزن تا قیامت این یک روایت دوم از معانی‌الأخبار نقل می‌‌‌‌‌کند که سفیان خدمت امام ششم (سلام الله علیه) عرض کرد که این نون چه چیزی است این قلم چه چیزی است حضرت فرمود صدرش این است که «نون» یک نهری است در بهشت خدا فرمود جامد شو آن هم منجد شد بعد به قلم فرمود بنویس قلم هم نوشت این صدر حدیث آن گاه می‌فرماید «فالمداد مداد من نور والقلم قلم من نور واللوح لوح من نور»( )، ‌سخن از نهر و مرکب و درخت نیست سخن از نور است این یک قدری سفیان را آشنا کرد که اگر گفته می‌شود نهر اگر گفته می‌‌‌‌‌شود درخت اگر گفته می‌‌‌‌‌شود قلم اینها تمثیل است بعد سفیان عرض کرد که یابن رسول الله«بین لىّ أمر اللوح والقلم والمداد فضل بیان»( )، روشن‌تر بگویید آخر یک وقتی می‌‌‌‌‌گویید نهر است یک وقتی می‌‌‌‌‌گویید نور است منظور چه چیزی است؟ «وعلمنى مما علمک الله»( )، آنچه که خدای سبحان به شما آموخت به ما بیاموزید «فقال یا ابن سعید لولا إنک أهل للجواب ما أجبتک»( )، ‌اگر تو این شایستگی را نمی‌‌‌‌‌داشتی من جواب نمی‌‌‌‌‌دادم «فنون ملک یؤدی الی القلم وهو ملک والقلم یؤدی الی اللوح وهو ملک واللوح یؤدی الی إسرافیل وإسرافیل یؤدی الی میکائیل ومیکائیل یؤدی الی جبرائیل و جبرائیل یؤدی الی الأنبیاء والرسل (ص) ثم قال لی قم یا سفیان»( )، بلند شو دیگر بیش از این نمی-توانم من بگویم ملاحظه می‌‌‌‌‌فرمایید گاهی سخن از نهر و درخت است گاهی سخن از نور است گاهی سخن از فرشته است با هر کسی به اندازه استعداد آنها حرف می‌‌‌‌‌زنند و اگر یک زمینه هم مساعد شد می‌گویند که اگر شما این شایستگی را نمی‌داشتید ما نمی‌‌‌‌‌گفتیم پس معلوم می‌‌‌‌‌شود که همه نعمتهای بهشت این طور نیست که نهر باشد و لاغیر غیر از لذایذ جسمانی و ظاهره چیز دیگر نداشته باشد چیزهای دیگر هم مطرح است گاهی به جای فرشته سخن از درخت است گاهی به جای فرشته سخن از نهر است گاهی به جای فرشته سخن از مرکب و قلم است این درجاتی است که یکی پس از دیگری تبیین می‌‌‌‌‌کنند آن گاه نشان می‌‌‌‌‌دهد که آن شراب طهور چه شرابی خواهد بود آن گاه نشان می‌‌‌‌‌دهد که بعضی از دلها چگونه فقط به یاد خدایند آن گاه نشان می‌‌‌‌‌دهد که اصلاً در بهشت کسی به یاد بستگان تبهکارش نیست تا غمگین باشد این است که﴿ألاَ إِنَّ أوْلِیَاءَ اللهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِم وَلاَ هُم یَحْزَنُونَ﴾( )، به برکت قرآن کریم از خدای سبحان پیروزی اسلام و رزمنده‌ها را مسئلت کنید برای همه طلب مغفرت کنید مخصوصاً برای آقایان روحانیون و طلبه‌ها که در این جریان عملیات خیبر و دیگر عملیات شهید شدند روح همه اینها را با شهدای کربلا خدای سبحان محشور بفرماید بحثها هم تا یکشنبه به خواست خدا یکشنبه هفته بعد.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:40

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی