display result search
منو
تفسیر آیه 4 تا 6 سوره یوسف _ بخش اول

تفسیر آیه 4 تا 6 سوره یوسف _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 160 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 4 تا 6 سوره یوسف _ بخش اول
- سجده ذاتا عبادت نیست
- سجده برای غیر خدا
- مراتب خواب
- هم خداوند هم شیطان در کمینگاه
- وسوسه های شیطانی
- رؤیای صادقه
- خواب آشفته
- فرق تعبیر و تأویل احادیث

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿اذ قال یوسف لابیه یا ابت انی رأیت احد عشر کوکباً والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین ٭ قال یا بنیّ لاتقصص رءْیاک علی اخوتک فیکیدوا لک کیدا ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین ٭ و کذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ان ربک علیمٌ حکیم﴾
تا کنون روشن شد که عبادت ذاتاً مخصوص خدای سبحان است و برای غیر خدا حرام است و قابل امر و نهی نیست که برای زید اطاعت کنید زید را عبادت کنید عمرو را عبادت نکنید این‌چنین نیست این بالقول المطلق منحصراً برای خدای سبحان است و بالقول المطلق برای غیر خدا حرام است نسبت به غیر خداوند قابل امر و نهی نیست وگرنه نسبت به ذات اقدس الهی تحت امر است ما مأمور به عبادت الهی هستیم ﴿فایّای فاعبدون﴾ [1] و منحصراً برای خداست مطلب دومی که ثابت شد این است که سجده چون ذاتاً عبادت نیست یک نحو خضوع است هم برای خدا ممکن است هم برای غیر خدا منتها نسبت به ذات اقدس الهی رواست نسبت به غیر خدای سبحان تابع امر است اگر جایی امر شد رواست و اگر جایی امر نشد نارواست مطلب سوم آن است که سجده فرشتگان برای آدم (سلام الله علیه) یا سجده یازده ستاره و شمس و قمر در عالم رویا برای وجود مبارک یوسف(سلام‌الله‌علیه) این به اذن الهی است بلکه به امر الهی است در جریان سجده فرشته‌ها این به امر الهی بود منتها در همان سورهٴ مبارکهٴ بقره بحث شد که سجده فرشتگان از سنخ سجده تشریعی که عند در عالم شریعت باشد نیست زیرا آنها شریعت به این معنا ندارند که برای اینها هم پیامبری باشد عذاب و بهشتی باشد نه
سؤال: ... جواب: احتیاج به امر الهی است ذاتاً محال نیست اگر سجده برای غیر معصوم به دستور خدای سبحان باشد محال نیست اما به دستور نباشد جایز نیست و چنین دستوری هم نرسیده اما اصل اطاعت که ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾ [2] چرا؟ آنها را قبله قرار دادند قبر آنها را قبله قرار دادن اینها ذاتاً محال نیست اما احتیاج به امر است و امر نرسیده ولی عبادت ذاتاً مخصوص خدای سبحان است قابل امر به غیر خدا نیست ولی سجده ذاتاً عبادت نیست یک نحو تعظیم و احترامی است احتیاج به امر است و چنین امری هم نرسیده
سؤال: گرچه به تدبیر برای احترام باشد سجده برای غیر معصوم چه اشکالی دارد نیاز به امر چرا دارد؟ جواب: صرف احترام سجده نیست سجده یک احترام خاص است چون سجده احترام خاص است دلیل می‌خواهد اگر کسی به قصد سجود امر بدهد بالأخره نمی‌تواند خودش تشریع کند که دستورات شرعی به عنوان عبادت شرعی تابع امر است دیگر اگر امری نرسد خب انسان می‌رود طبق اطلاقات عمومی تمرد می‌کند می‌بوسد اینها دیگر طبق اطلاقات عمومی است اما به عنوان یک وظیفه دینی بخواهد انجام بدهد باید که دستور برسد دیگر.
سؤال: رکوع چه؟ ... جواب: آن هم همین‌طور است دیگر خب بنابراین مطلب بعدی آن است که آن هم که ثابت شد این است که طبق چند طایفه از آیات قرآن کریم و همچنین روایات فراوان این است که هر موجودی به اندازه هستی خود اهل ادراک و شعور است و اگر چنانچه کودکان گیاهان را زنده می‌پندارند اینها اصل مطلب حق است لکن اینها روی تلقین است نه روی فطرت و اینها به اینها گفتند که اینها را آزار نکنید اینها می‌رنجند و مانند آن آنها هم باورشان شده است که اینها زنده‌اند البته حیات آنها را از راه علم و دلیل عقلی و نقلی می‌شود ثابت کرد اما از این روش کودکانه نمی‌شود پی برد این چون فطری اینهاست بلکه اینها در اثر تلقین به دست آمده است به اینها گفتند اینها هم باورشان شد مطلب دیگر اینکه همان‌طوری که انبیا (علیهم السلام) درجاتشان متفاوت است مرسلین درجاتشان متفاوت است ﴿فضّلنا بعض النبیین علی بعض﴾ [3] هست ﴿تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض﴾ [4] هست رویاهای اینها هم یکسان نیست بعضی از رویاها قوی است بعضی از رویاها اقوی بعضی از رویاها نیاز به تعبیر شدید دارد بعضی از اینها نیاز به تعبیر ندارد یا تعبیر رقیق دارد لذا بین رویای حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) با رویای حضرت یوسف خیلی فرق است نکته دیگر اینکه وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) با آنکه از انبیای اولوالعزم است این رویا را که ﴿انی اریٰ فی المنام أنی اذبحک﴾ [5] در دوران پیری دیدند بعد از اینکه در دوران پیری فرزندی پیدا کرده‌اند و خدای سبحان به او اسحاق و اسماعیل و اینها را داد که گفت ﴿الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق﴾ [6] بعد از آنکه این دعا را کرد که معلوم شد در دوران پیری است بعد از گذشت چند سال تازه ﴿انی اریٰ فی المنام انی اذبحک﴾ [7] مطرح شده است بر خلاف جریان یوسف (سلام الله علیه) که در اوایل سن است مثلاً از هفت سالگی نقل شده تا دوازده سالگی که این خواب را دیده است بنابراین هم انبیا درجاتشان فرق می‌کند هم مرسلین درجاتشان فرق می‌کند قهراً رویاها هم متفاوت است این یک، و دوم اینکه وجود مبارک حضرت ابراهیم که از انبیای اولوالعزم است این رویای خاص را که تعبیر نمی‌خواست در اواخر عمر دیدند اما وجود مبارک یوسف در اوایل عمر هنوز مسئله نبوت ایشان مطرح نشد در سورهٴ مبارکهٴ یوسف خیلی راجع به نبوت ایشان سخن به میان نیامده در بعضی از سور نظیر سوره غافر آنجا از وجود مبارک یوسف به عنوان پیامبر و در سورهٴ انعام هم همچنین یاد شده است وگرنه در سوره یوسف به صراحه از نبوت او سخنی به میان نیامده ﴿یجتبیک﴾ [8] و مانند این هست که بی تناسب به نبوت نیست آیهٴ 34 سورهٴ مبارکهٴ غافر این است که ﴿ولقد جاءکم یوسف من قبل بالبینات فما زلتم فی شکٍ مما جاءکم به حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا﴾ [9] در سورهٴ مبارکهٴ انعام هم در ردیف انبیای الهی نام مبارک یوسف هم آمده در سوره یوسف فقط یک جا سخن از وحی هست فرمود وقتی او را به چاه انداختند ما از راه وحی به او فهماندیم که شما این صحنه را بالأخره که یک روزی برای برادرانت نقل خواهی کرد این نشانه وحی‌یابی وجود مبارک یوسف است اما در این سوره از نبوت او رسالت او مأموریت او حوزه تبلیغی او سخنی به میان نیامده ﴿یجتبیک﴾ [10] هست ﴿وَلما بلغ اشده﴾ [11] و مانند این هست اما یک آیهٴ روشنی که دلالت بکند بر نبوت او نیست البته شواهد ضمنی شاید باشد بنابراین با این تفاوت نباید توقع داشت آن رویایی که نصیب حضرت ابراهیم خلیل در دوران پیری شده است نصیب حضرت یوسف در دوران نوسالی‌اش هم بشود این که تعبیر نخواهد اصلاً این‌طور.
سؤال: ... جواب: همان ایشان هم گفت ﴿اری فی المنام انی اذبحک﴾ [12] همان بود دیگر نه اینکه گفت رأیت انی ذبحتک که گفت ﴿اری فی المنام انی اذبحک﴾ [13] همین هم محقق شده یعنی آماده شد برای ذبح همین را دید و در خارج هم همین واقع شد خب بنابراین
سؤال: ... جواب: بله در حد اشعار غرض این است که این‌چنین نیست که مسئله نبوت آمده باشد به صورت صریح نظیر من النبیین کذا نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام که انبیا را می‌شمارند نام مبارک یوسف هست یا در سوره غافر دارد که به او بینات دادیم او بینات را برای شما آورد بعد از او خیال کردند که خدا دیگر رسولی نمی‌فرستد اینها خب شفاف و روشن است دیگر
مطلب دیگر اینکه در جریان فرق بین اخبار و انشا و وعده وعید مطالبی گذشت که بین اخبار و انشا فرق است اولاً در انشا هم بین وعده و وعید فرق است ثانیاً آنچه را که خدای سبحان درباره قیامت درباره جهنم مثلاً قضیه خبریه باشد که به داعی انشا القا نشده باشد آنها خبر است یقیناً واقع می‌شود کما کان اما آنچه که به صورت انشا است که جمله انشائیه است یا خبریه‌ای است که به داعیه انشا القا شده آن بین وعده و وعید فرق است اگر وعده باشد که یقیناً انشا محقق خواهد شد کما کان و اگر وعید باشد احتمال تخلف هست که خدای سبحان خلف وعید بکند و خلف وعید هم مخالف حکمت نیست بلکه موافق با عفو و احسان است لکن فی الجمله نه بالجمله نه اینکه کل جریان برداشته بشود زیرا رفع کل این جریان به همان رفع جمله خبریه برمی‌گردد که ممکن نیست خوب
مطلب دیگر این است که این نفس در ساختن این یازده برادر و پدر و خاله به صورت اجرام سماوی خیلی تلاش و کوشش کرده است بالأخره این نفس انسانی گاهی ملکی است گاهی زمینی است گاهی آسمانی این یازده برادر و پدر و خاله را به صورت سفر آسمانی کرده به صورت یازده ستاره و شمس و قمر درآورده بعد آنها را هم زمینی کرده که خاضع یوسف شدند که در برابر او تسلیم بودند طبق اراده او کار می‌کردند یک چنین چیزهایی و این در اثر همان سلطه خاص الهی است که این نفس را به چنین قدرتی مقتدر می‌کند یک چنین کارهایی را هم کرده‌اند تعبیری که وجود مبارک یوسف دارد این است که ﴿اذ قال یوسف لابیه یا ابت﴾ این بازگو کردن یا ﴿ابت﴾ برای همان جریان عاطفی است وگرنه اگر می‌فرمود ﴿اذ قال یوسف لابیه یا أبت انی رأیت﴾ خب مطلب معلوم بود گفتن ﴿یا ابت﴾ همان نشانه ترقیق و تلطیف و جنبه حفظ عاطفی و مانند آن است چه اینکه متقابلاً وجود مبارک یعقوب در پاسخ اگر می‌فرمود ﴿لاتقصص رویاک علی اخوتک﴾ مطلب معلوم بود اما فرمود ﴿یا بنی﴾ آن را هم با یایی که نشانه ترحیم و ترقیق و این‌طور است نه پسر کوچک این یا برای ایجاد عاطفه است فرمود رویای خود را برای برادرانت بازگو نکن که اینها مکر می‌کنند کید می‌کنند بر اساس حسادت سؤالات فراوانی مربوط به این بحث شده است که بعضی‌ها پاسخ داده شد بعضی‌ها هم در طول این بحثها انشاءالله خواهد آمد فرمود ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ اینها کید می‌کنند این تأکید هم هست این مصدر تأکید است ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ اینها کید می‌کنند مکر می‌کنند نمی‌گذارند تو آرام باشی این جریان را که فرمود ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ خب منشأاش می‌تواند حسادت باشد چون از این خواب پیداست که شما بالأخره به مقامی خواهی رسید این ظاهر خواب ولو خصوصیت‌های همراه این خواب معلوم نیست که بالأخره به کدام مقام می‌رسی ولی اجمالاً معلوم است که شما مقامی خواهی رسید و آنها هم در برابر تو خضوع می‌کنند یک وقت است که تو یک مقامی پیدا می‌کنی که آنها فاقد آن مقام‌اند این یک حسدی را به همراه دارد فی الجمله یک وقتی به مقامی می‌رسی که آنها در برابر تو خاضع‌اند این مستلزم حسادت مضاعف است چون اینها تو اینها را دیدی ﴿رأیتهم لی ساجدین﴾ اگر خواب می‌دیدی که به مقامی رسیدی که دیگران در برابر تو سجده کردند خاضع شدند این ممکن هست باعث حسادت اینها بشود اما نه حسادت مضاعف ولی وقتی خواب دیدی که تو به مقامی می‌رسی که اینها در برابر تو خضوع ‌می‌کنند این باعث حسادت مضاعف خواهد شد قهراً کید می‌کنند حسادت هم از بدترین دشمنهای درونی انسان است ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ لکن اینها چون بالأخره پیامبر زاده بودند عاقبت اینها هم مثلاً خواستند به خیر باشد و خیلی هم اهل فتنه و شر و فساد نبودند فرمود منشأ همه این کارها همان شیطنت شیطان است ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ نه اینکه این اخوه عدو مبین توأند شیطان اینها را تحریک می‌کند چون شیطان اینها را تحریک می‌کند اینها ذاتاً دشمن تو نیستند اگر بگویی شیطان تحریکشان می‌کند خب نگو اینها هم اظهار عداوت نمی‌کنند جریان شیطنت شیطان را هم وجود مبارک یعقوب در طلیعه امر بیان فرمود ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ هم وجود مبارک یوسف (سلام الله علیه) در پایان امر کار را به شیطان اسناد داده است آیه صد همین سورهٴ مبارکهٴ یوسف که به خواست خدا در پیش داریم این است ﴿و رفع ابویه علی العرش و خرّوا له سجّدا و قال یا ابت﴾ [14] وقتی که آن یازده برادر و پدر و خاله که از او به عنوان ابویه طبق این نقل‌ها یاد شده است سجده کردند فرمود ﴿یا ابت هذا تأویل رؤْیای من قبل﴾ [15] آن خوابی که من قبلاً دیدم تعبیرش اینهاست ﴿قد جعلها ربى حقا﴾ [16] این رویا را خدا حق و ثابت قرار داد و در خارج هم واقع شد ﴿و قد احسن بی اذ اخرجنی من السجن و جاء بکم من البدو من بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی﴾ [17] این اختلاف و شکاف و فاصله را شیطان بین من و برادرانم ایجاد کرد پس در طلیعه داستان وجود مبارک یعقوب فرمود نگو برای اینکه ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ در پایان قصه هم وجود مبارک یوسف اظهار کرد که ﴿بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی﴾ [18] او منشأ این فتنه شد لذا انسان نباید که ابزاری دست او بدهد.
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود ﴿ان الشیطان للانسان عدو مبین﴾ نه معنایش این است که خود او آشکار است عداوت او آشکار است او یک دشمن آشکاری است برای آدم دشمنی او پوشیده نیست برای اینکه او صریحاً اعلام کرد و سوگند یاد کرد که گفت ﴿فَبعزتک لأُغوینهم اجمعین﴾ [19] این‌طور نیست که کتمان کرده باشد اینکه می‌گویند دشمن قسم خورده دشمن قسم خورده همین است این صریحاً اعلام کرده است سوگند یاد کرده است که من دشمن انسانم آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ اسراء آمده است در آنجا هم گفت ﴿لأحتنکن ذریته﴾ [20] عن احتناک می‌کنم از اینها سواری می‌گیرم یک سوارکار وقتی که سوار بر اسب است حنک و تحت حنک این اسب در اختیار سوارکار راکب است آن راکب احتناک می‌کند یعنی حنک تحت حنک دهنه افسار این اسب در اختیار اوست گفت من ﴿لأحتنکنّ ذریته﴾ [21] مثل یک سوارکار مسلطی که سوار می‌شوم حنک و تحت حنک گلو و آنچه که افساری که زیر گلوی اینهاست مثل اسب در اختیار می‌گیرم این را دیگر پنهان نکرده لکن مثل دشمنی که در کمین انسان است عداوتش روشن است اما خود او را آدم نمی‌بیند مردان الهی چون در کمین خود خدا را می‌بینند ﴿ان ربک لبالمرصاد﴾ [22] مواظبند که دیگری کمین نکند آن کسی که مواظب است کمین را هم مواظب است هم می‌داند خدای سبحان در کمین است ﴿ان ربک لبالمرصاد﴾ [23] هم می‌داند که شیطان کمین کرده‌اند ﴿لاقعدن لهم صراطک المستقیم﴾ [24] سر راه راست اینها می‌نشینم کمین می‌کنم چون آنها مراقبند مواظبند و اهل غفلت نیستند اگر یک حادثه‌ای پیش آمد می‌فهمند از شیطنت شیطان است ﴿ان الذین اتقوا اذٰا مسّهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون﴾ [25] یک وسوسه‌ای یک خاطره‌ای یک خیالی یک انگیزه‌ای یک اندیشه‌ای یک پیشنهادی به اینها دادند این می‌فهمد که حرف حرف شیطان است این شیاطین الانس آمدند و این پیشنهاد را دادند و در او وسوسه ایجاد کردند این شیاطین‌الانس آمدند وسوسه ایجاد کردند ﴿تذکروا فاذاهم مبصرون﴾ [26] فوراً بیدار می‌شوند و استغفار می‌کنند و به خدا پناهنده می‌شوند و مشکلشان حل می‌شود اما آنها که غافلند نمی‌دانند که این پیشنهاد از این شیطان است و این دوستان او شیاطین‌الانس‌اند و از راه پیشنهاد دارند او را فریب می‌دهند این ﴿تذکروا فاذاهم مبصرون﴾ [27] نیست شیطان هم همان‌طوری که در سورهٴ مبارکهٴ اعراف هست ﴿انه یٰراکم هو و قبیله من حیث لاترونهم﴾ [28] از راهی وارد می‌شود که انسان نمی‌داند از راه محبت و دوستی و عدالت و مانند آن که ظاهرش فریباست و باطنش سم است وارد می‌شود ابزار کار را هم دارد هم از بیرون ابزار دارد هم از درون درون همان نفس مسوله است نفس مسوله کارش تسویل‌گری است تسویل عبارت از آن است که اولاً شناسایی می‌کند که انسان به چی علاقمند است یک روانشناس خوبی است یک روان‌کاو خوبی است که از خود ماست از جای دیگر نیامده با ما بود با ما هست و ‌می‌داند که ما چه خوشمان می‌آید وقتی می‌داند این شخص را از چه راه می‌شود فریب داد این نفس مسوله وقتی که با شیطان رابطه دارد و شیطان می‌رساند و شیطان هم از او استخبار می‌کند که این شخص از چه راه می‌شود آن نقطه آسیب‌پذیری‌اش چیست بعضی از راه تطمیع است بعضی از راه تهدید است بعضی از راه تأبیب است بعضی از راه اخافه و مانند آن است بالأخره می‌فهمد که چیست بعد از اینکه تصمیم گرفتند که این شخص را از راه طمع یا از راه خوف بلغزانند آنچه که مورد علاقه اوست آنچه که مورد علاقه اوست یا به امنیت و آسایش و رفاه دل بسته است یا به مسائل شهوی دل بسته است آن را به صورت یک زرورق روی این تابلو می‌گذارند پشت این زرورق همه این زباله‌ها و آن معاصی و آن محرمات و آن گناها و آن سمومات را ردیف تنظیم ‌می‌کنند آنچه که این شخص می‌بیند همین زرورق است به امید این زرورق این تابلو را می‌پذیرد یا این غذا را می‌خورد و تمام این سمومات را در دستگاه بدن جا می‌دهد این کار نفس مسوله است ﴿سولت لکم انفسکم﴾ [29] در جریان حضرت یوسف دو بار در همین سوره این از تسویل کمک گرفته شد وجود مبارک یعقوب فرمود نفس مسوله کار خودش را کرده شما هر چه خوشتان می‌آمد شیطان همان را به صورت یک زرورق تابلوی زرین روپوش قرار داد در برابر چشم شما نهاد شما باورتان شد پشتش حرفهای خودش را زده چه اینکه وجود مبارک یعقوب در اواخر عمر هم گفت که باز ﴿سولت لکم انفسکم﴾ [30] آنها هم اعتراف کردند مسئله تسویل را سامری هم به همین درد مبتلا شد که گوساله‌پرستی و این نحلهٴ مشعوم را ترویج کرد گفت ﴿سوّلت لی نفسی﴾ [31] این نفس مسوله را آدم باید مواظب باش خدای ناکره اگر مواظب او نبود وقتی معتاد شد آن‌گاه به دام نفس اماره می‌افتد این نفس اماره که باز جریانش در همین سورهٴ مبارکهٴ یوسف مطرح است این است که انسان وقتی که عادت کرده به یک گناهی عالماً عامداً تحت امر نفس اماره قرار می‌گیرد دیگر حالا لازم نیست یک زرورقی روی آن تابلو بگذارند عین همین پلیدی را بر او تحمیل می‌کنند او هم باید مصرف بکند این ﴿ان النفس لامّارة بالسوء﴾ [32] بعد از تسویل است یعنی بعد از اینکه انسان به دام افتاد خب ناچار است عالماً عامداً یک خلافی را مرتکب بشود دیگر خب این کارها به وسیله شیطان با ابزار درونی انجام می‌شود انسان غافل هیچ کدام از اینها را نمی‌بیند ﴿انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم﴾ [33] اما انسان هوشیار متذکر که همه جوانب را در نظر دارد هم از دور می‌بیند که شیطان با چه دسیسه‌ای آمده هم از درون نفس مسوله و مانند آن را کنترل بکند این که فرمود ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ هم وجود مبارک یعقوب خطر شیطنت شیطان را در طلیعهٴ امر گوشزد کرد هم وجود مبارک یوسف خطر شیطنت شیطان را در پایان قصه بازگو کرد عداوت او روشن است نه اینکه شما خود او را می‌بینید خب آن کسی که عداوتش روشن است سعی می‌کند در کمین باشد دیگر چون خودش را که نشان نمی‌‌دهد که آن‌گاه وجود مبارک یعقوب (سلام الله علیه) گوشه‌ای از زوایای این رویاها را ذکر کرده بعضی از سؤالها مربوط به رویاست که انسان گاهی نکاح در خواب می‌بیند و مانند آن اینها در جریان اقسام خوابهایی که در همین اثنای این سورهٴ مبارکهٴ مطرح است که زندانی‌های همراه با وجود مبارک یوسف چند تا خواب دیدند طرح اقسام خواب در آن آیات مناسب است اما اینکه فرمود ﴿لاتقصص رؤْیاک﴾ این دیگر در خواب نبود این را خدای سبحان نقل می‌کند نقل الهی است خدا می‌فرماید یعقوب (سلام الله علیه) یک چنین چیزی گفته معلوم می‌شود که یعقوب در بیداری این مطلب را از یوسف تلقی کرد و در بیداری مطلب را به یوسف فرمود.
مطلب بعدی آن است که اجمالاً در رویا آن کسی که صادقانه زندگی می‌کند و جزء صدیقین است مع الصادقین است این رویای صادق نصیبش می‌شود اما آن کسی که در فعلش یا در قولش یا در نوشتارش کم و بیش از صدق فاصله گرفته است رویای صادقه که بشرایی است برای مومن کمتر بهره چنین کسی ‌می‌شود انسان دروغگو خواب صادق نمی‌بیند زیرا این نفس باید در عالم رویا آنچه را که دید حفظ بکند خب وقتی به دروغ عادت کرده است هر چه را دید کم و زیاد می‌کند تحریف می‌کند ﴿یحرفون الکلم﴾ [34] می‌کند لذا از وجود مبارک رسول گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که «اصدقکم رؤیاً اصدقکم حدیثا» [35] آن کسی که راستگوتر است خوابهای راست را هم او ‌می‌بیند چون وجود مبارک پیامبر و انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) جزء صدیقین‌اند رویای آنها هم صادق خواهد بود خب از این جمله‌ای که وجود مبارک یوسف گفت ﴿رأیتهم لی ساجدین﴾ این مطالب را وجود مبارک یعقوب برداشت کرد به حضرت یوسف فرمود. فرمود ﴿و کذلک﴾ یعنی همان‌طوری که این رویا که روزی معنوی است نصیب تو شد ﴿یجتبیک ربک﴾ تو جزء مجتباهای پروردگاری اجتبی یعنی جبایه شما می‌بینید وقتی یک طبق میوه‌ای هست چند تا که درشت و شفاف و رسیده و سالم است انسان برچین می‌کند آن برچین کردن را می‌گویند اجتبی آن برچین شده را می‌گویند مجتبی مجتبی یعنی جبایه شده بر چین شده اجتبی شده در بین افراد خدای سبحان بعضی‌ها را برچین می‌کند آنها که سالم‌اند صادق‌اند آنها را برچین می‌کند فرمود تو را در بین افراد دیگر برچین می‌کند همان‌طوری که تا کنون این نعمتها را داد بقیه نعمتها را هم بعد به تو خواهد داد اما حالا این نبوت است ولایت است وصایت است چیست روشن نیست هر پیامبری مجتباست اما هر مجتبایی پیامبر نیست لذا از این آیه نمی‌شود نبوت وجود مبارک یوسف را به دست آورد ﴿و یعلمک من تأویل الاحادیث﴾ وجود مبارک یعقوب از این رؤیا فرمود علم تأویل احادیث را خدای سبحان به حضرت یوسف (سلام الله علیه) خواهد داد تأویل احادیث هم غیر از تعبیر رویاست تعبیر رویا این است که انسان حالا یا رویای خود یا دیگران را ارزیابی بکند عبور می‌کند به آن نقطهٴ اصلی می‌رسد رویاهایی که اضغاث احلام است تعبیر ندارد یعنی انسان عبور بکند به آن نقطهٴ آغازین برسد آن نقطهٴ آغازین هم دست پرورده خیال همین شخص است از جای دیگر نیامده چنین تعبیری لغو است اما اگر چنانچه انسان با مثال منفصل رابطه پیدا کرد نه آنچه که در درون خود است دیده آنچه که در واقعیت بیرون است دیده حالا یا قبلاً اتفاق افتاد یا بعداً اتفاق می‌افتد آنچه که در بیرون هست صنع الهی است و حق است وقتی که انسان دست نخورده همان را حفظ بکند نظیر ﴿انی اری فی المنام انی اذبحک﴾ [36] همان واقع می‌‌شود وقتی وارد دستگاه نفس شد قوه متخیله این را صورت‌پردازی ‌می‌کند تجزیه می‌کند ترکیب می‌کند اگر زیاد دست‌کاری نکرد خب معبر می‌تواند عبور بکند آنچه را که این شخص در هنگام بیداری برای او نقل کرده روی تناسباتی که بین این سور هست از یک سو با خود شخص هست از سوی دیگر با روابط خاصی که بین این نیروهای خود شخص است از سوی سوم از این مجموعه این پی می‌برد که در خارج چه واقع شده یا چه واقع می‌شود این معبر خوبی است اما تأویل احادیث کاری به تعبیر رویا ندارد تأویل احادیث یعنی این حادثه‌ای که امروز اتفاق افتاده از چه برخاست و به کجا ختم می‌شود اول و رجوع و بازگشت این حادثه چیست کاری به تعبیر رویا ندارد یعنی هر حادثه‌ای که در خارج اتفاق افتاده این بالأخره به جایی می‌رسد هم با گذشته مرتبط است هم به آینده زیرا هم محصول علل اعدادی گذشته است هم خودش علل معدّه و ممده حوادث آینده است این‌چنین نیست که ارتباطش از گذشته یا آینده قطع شده باشد که آنها که از تأویل الاحادیث باخبرند می‌دانند این حادثه به کجا ختم می‌شود وجود مبارک یعقوب به وجود مبارک یوسف (سلام الله علیهما) فرمود مسئله تعبیر رویا مطلبی است که آن هم یکی از احادیث است ولی تأویل احادیث را خدا به تو خواهد داد که تو می‌فهمی کار به کجا می‌رسد چون که در جریان زندانیها هم آن یکی که حرف سوم را زد آن خواب ندید آن یک مطلبی را گفت و وجود مبارک یوسف هم برای او آینده او را تشریح کرد که انشاءالله آنجا آمدیم مشخص می‌شود فرمود ﴿و یعلمکم من تأویل الاحادیث و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب﴾ نعمت خود را بر تو تمام می‌کند بهترین نعمت نعمت ولایت است حالا این نعمت روی اطلاقی که دارد هم نعمت ظاهری را می‌گیرد هم نعمت باطنی را می‌گیرد خداوند نعمت خود را بر تو تمام می‌کند و بر آل یعقوب هم تمام می‌کند این نشانه آن است که آنجا که پای آن برادرها لغزید تعبیر کرد به برادران تو آنجا که به حسن ختام ختم می‌شود تعبیر کرد به فرزندان من آل یعقوب نفرمود یتم نعمتک علیک و علی اخوتک به هر تقدیر اینها که همیشه در همان حد نبودند بعد دو تا پیامبر خدا برای اینها طلب مغفرت کردند هم وجود مبارک یوسف خب بالأخره گرچه این بخش از آیات دلالت بر نبوت او ندارد ولی آیه سورهٴ مبارکهٴ غافر که دارد او از انبیا بود از مرسلین بود فرمود ﴿لاتثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم﴾ [37] این یک پیغمبر آن هم وجود مبارک یعقوب گفت ﴿سوف استغفر لکم﴾ [38] گفتند سرّ تأخیر این بود که می‌خواست سحر بشود در سحر چون دعا و استغفار مؤثرتر است برای فرزندانش در سحر استغفار کند خب حالا یا نکته تأخیر این بود یا نکات دیگر ولی بالأخره دو شخصیت الهی برای اینها طلب مغفرت کردند معلوم می‌شود یک غفلتی بود صادر شده است بعضی‌ها هم که از اول مخالف بودند با این کار بعضی‌ها هم که این کار را کردند توبه کردند یعنی قتلی واقع نشده همین کاری که واقع شده توبه کردند خودشان توبه کردند یوسف (سلام الله علیه) برای اینها طلب مغفرت کرد یعقوب (سلام الله علیه) برای اینها طلب مغفرت کرد.
سؤال: ﴿وتکونوا من بعده قوماً صالحین﴾ [39] جواب: اینها همان اول یکدیگر را وعده دادند که بعد مثلاً توبه می‌کنیم یا مثلاً ﴿و یخل لکم وجه ابیکم﴾ [40] یعنی تمام محبتهای پدر به شما متوجه می‌شود چون الان پدر یک مقدار توجه‌اش به یوسف است وقتی او را از بین بردیم تمام توجه پدر به شماها به ماها می‌شود ﴿یخل لکم وجه ابیکم﴾ [41] شما پیش پدر موجه خواهید بود وجیه خواهید بود تنها مورد علاقه پدر شما خواهید بود آن وقت ﴿و تکونوا من بعده قوماً صالحین﴾ [42] اما این به صورت روشن که دو تا پیامبر الهی برای اینها طلب مغفرت کردند معلوم می‌شود از حسن خاتمه برخوردار بودند اینجا وجود مبارک یعقوب می‌فرماید ﴿و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب﴾ گرچه آل یعقوب اعم از اینها هستند فرزندان آینده یوسف (سلام الله علیه) و دیگر فرزندان هم مشمول آل یعقوبند ولی آنها که مصداق روشن آل‌یعقوبند خارج نخواهند بود ﴿کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق﴾ فرمود همان‌طوری که خدای سبحان قبل از شما قبل از تو و آل یعقوب نعمت خود را بر پدران شما یعنی وجود مبارک ابراهیم و اسحاق اضافه کرد اتمام کرد اتمام کرد برای فرزندان یعقوب هم حفظ می‌کند اینجا که فرمود ﴿کما اتمها علی ابویک﴾ فوراً این ابویه را مشخص کرد که منظور ابراهیم و اسحاق است مبادا خیال بشود که این ابویه همان ابویهی است که به صورت شمس و قمر درآمدند که ﴿انی رأیت احد عشر کوکباً والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین﴾ [43] که آنها یکی پدر است یکی خاله که بعد گفت ﴿وَ رفع ابویه علی العرش﴾ [44] آن ابویهی که دارد ﴿و رفع ابویه علی العرش﴾ با این ابویه که اینجا دارد فرق دارد لذا اینجا فرمود منظور از این ابوین وجود مبارک ابراهیم است و اسحاق خوب ﴿کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ان ربک علیم حکیم﴾ همه این اسرار را می‌داند یک، در توزیع نعمتها و در وعد و وعید هم حکیمانه رفتار می‌کند دو، در عین حال که به ما دستور دارد توسل بجویید ﴿وابتغوا الیه الوسیله﴾ [45] قبلاً هم این بحث گذشت که وجود مبارک امام سجاد (سلام الله علیه) آن‌طوری که در صحیفه هست در دعاها فرمود «یا من لا تبدل حکمته الوسائل» [46] ای خدایی که با هیچ توسلی با هیچ وسیله‌ای نمی‌شود کاری کرد که کار خدا و فیض خدا از مسیر حکمتش جدا بشود که خداوند معاذالله یک کاری را غیر حکیمانه انجام بدهد ﴿کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ان ربک علیم حکیم﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»




________________________________________
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿اذ قال یوسف لابیه یا ابت انی رأیت احد عشر کوکباً والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین ٭ قال یا بنیّ لاتقصص رءْیاک علی اخوتک فیکیدوا لک کیدا ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین ٭ و کذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ان ربک علیمٌ حکیم﴾
تا کنون روشن شد که عبادت ذاتاً مخصوص خدای سبحان است و برای غیر خدا حرام است و قابل امر و نهی نیست که برای زید اطاعت کنید زید را عبادت کنید عمرو را عبادت نکنید این‌چنین نیست این بالقول المطلق منحصراً برای خدای سبحان است و بالقول المطلق برای غیر خدا حرام است نسبت به غیر خداوند قابل امر و نهی نیست وگرنه نسبت به ذات اقدس الهی تحت امر است ما مأمور به عبادت الهی هستیم ﴿فایّای فاعبدون﴾ و منحصراً برای خداست مطلب دومی که ثابت شد این است که سجده چون ذاتاً عبادت نیست یک نحو خضوع است هم برای خدا ممکن است هم برای غیر خدا منتها نسبت به ذات اقدس الهی رواست نسبت به غیر خدای سبحان تابع امر است اگر جایی امر شد رواست و اگر جایی امر نشد نارواست مطلب سوم آن است که سجده فرشتگان برای آدم (سلام الله علیه) یا سجده یازده ستاره و شمس و قمر در عالم رویا برای وجود مبارک یوسف(سلام‌الله‌علیه) این به اذن الهی است بلکه به امر الهی است در جریان سجده فرشته‌ها این به امر الهی بود منتها در همان سورهٴ مبارکهٴ بقره بحث شد که سجده فرشتگان از سنخ سجده تشریعی که عند در عالم شریعت باشد نیست زیرا آنها شریعت به این معنا ندارند که برای اینها هم پیامبری باشد عذاب و بهشتی باشد نه
سؤال: ... جواب: احتیاج به امر الهی است ذاتاً محال نیست اگر سجده برای غیر معصوم به دستور خدای سبحان باشد محال نیست اما به دستور نباشد جایز نیست و چنین دستوری هم نرسیده اما اصل اطاعت که ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾ چرا؟ آنها را قبله قرار دادند قبر آنها را قبله قرار دادن اینها ذاتاً محال نیست اما احتیاج به امر است و امر نرسیده ولی عبادت ذاتاً مخصوص خدای سبحان است قابل امر به غیر خدا نیست ولی سجده ذاتاً عبادت نیست یک نحو تعظیم و احترامی است احتیاج به امر است و چنین امری هم نرسیده
سؤال: گرچه به تدبیر برای احترام باشد سجده برای غیر معصوم چه اشکالی دارد نیاز به امر چرا دارد؟ جواب: صرف احترام سجده نیست سجده یک احترام خاص است چون سجده احترام خاص است دلیل می‌خواهد اگر کسی به قصد سجود امر بدهد بالأخره نمی‌تواند خودش تشریع کند که دستورات شرعی به عنوان عبادت شرعی تابع امر است دیگر اگر امری نرسد خب انسان می‌رود طبق اطلاقات عمومی تمرد می‌کند می‌بوسد اینها دیگر طبق اطلاقات عمومی است اما به عنوان یک وظیفه دینی بخواهد انجام بدهد باید که دستور برسد دیگر.
سؤال: رکوع چه؟ ... جواب: آن هم همین‌طور است دیگر خب بنابراین مطلب بعدی آن است که آن هم که ثابت شد این است که طبق چند طایفه از آیات قرآن کریم و همچنین روایات فراوان این است که هر موجودی به اندازه هستی خود اهل ادراک و شعور است و اگر چنانچه کودکان گیاهان را زنده می‌پندارند اینها اصل مطلب حق است لکن اینها روی تلقین است نه روی فطرت و اینها به اینها گفتند که اینها را آزار نکنید اینها می‌رنجند و مانند آن آنها هم باورشان شده است که اینها زنده‌اند البته حیات آنها را از راه علم و دلیل عقلی و نقلی می‌شود ثابت کرد اما از این روش کودکانه نمی‌شود پی برد این چون فطری اینهاست بلکه اینها در اثر تلقین به دست آمده است به اینها گفتند اینها هم باورشان شد مطلب دیگر اینکه همان‌طوری که انبیا (علیهم السلام) درجاتشان متفاوت است مرسلین درجاتشان متفاوت است ﴿فضّلنا بعض النبیین علی بعض﴾ هست ﴿تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض﴾ هست رویاهای اینها هم یکسان نیست بعضی از رویاها قوی است بعضی از رویاها اقوی بعضی از رویاها نیاز به تعبیر شدید دارد بعضی از اینها نیاز به تعبیر ندارد یا تعبیر رقیق دارد لذا بین رویای حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) با رویای حضرت یوسف خیلی فرق است نکته دیگر اینکه وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) با آنکه از انبیای اولوالعزم است این رویا را که ﴿انی اریٰ فی المنام أنی اذبحک﴾ در دوران پیری دیدند بعد از اینکه در دوران پیری فرزندی پیدا کرده‌اند و خدای سبحان به او اسحاق و اسماعیل و اینها را داد که گفت ﴿الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق﴾ بعد از آنکه این دعا را کرد که معلوم شد در دوران پیری است بعد از گذشت چند سال تازه ﴿انی اریٰ فی المنام انی اذبحک﴾ مطرح شده است بر خلاف جریان یوسف (سلام الله علیه) که در اوایل سن است مثلاً از هفت سالگی نقل شده تا دوازده سالگی که این خواب را دیده است بنابراین هم انبیا درجاتشان فرق می‌کند هم مرسلین درجاتشان فرق می‌کند قهراً رویاها هم متفاوت است این یک، و دوم اینکه وجود مبارک حضرت ابراهیم که از انبیای اولوالعزم است این رویای خاص را که تعبیر نمی‌خواست در اواخر عمر دیدند اما وجود مبارک یوسف در اوایل عمر هنوز مسئله نبوت ایشان مطرح نشد در سورهٴ مبارکهٴ یوسف خیلی راجع به نبوت ایشان سخن به میان نیامده در بعضی از سور نظیر سوره غافر آنجا از وجود مبارک یوسف به عنوان پیامبر و در سورهٴ انعام هم همچنین یاد شده است وگرنه در سوره یوسف به صراحه از نبوت او سخنی به میان نیامده ﴿یجتبیک﴾ و مانند این هست که بی تناسب به نبوت نیست آیهٴ 34 سورهٴ مبارکهٴ غافر این است که ﴿ولقد جاءکم یوسف من قبل بالبینات فما زلتم فی شکٍ مما جاءکم به حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا﴾ در سورهٴ مبارکهٴ انعام هم در ردیف انبیای الهی نام مبارک یوسف هم آمده در سوره یوسف فقط یک جا سخن از وحی هست فرمود وقتی او را به چاه انداختند ما از راه وحی به او فهماندیم که شما این صحنه را بالأخره که یک روزی برای برادرانت نقل خواهی کرد این نشانه وحی‌یابی وجود مبارک یوسف است اما در این سوره از نبوت او رسالت او مأموریت او حوزه تبلیغی او سخنی به میان نیامده ﴿یجتبیک﴾ هست ﴿وَلما بلغ اشده﴾ و مانند این هست اما یک آیهٴ روشنی که دلالت بکند بر نبوت او نیست البته شواهد ضمنی شاید باشد بنابراین با این تفاوت نباید توقع داشت آن رویایی که نصیب حضرت ابراهیم خلیل در دوران پیری شده است نصیب حضرت یوسف در دوران نوسالی‌اش هم بشود این که تعبیر نخواهد اصلاً این‌طور.
سؤال: ... جواب: همان ایشان هم گفت ﴿اری فی المنام انی اذبحک﴾ همان بود دیگر نه اینکه گفت رأیت انی ذبحتک که گفت ﴿اری فی المنام انی اذبحک﴾ همین هم محقق شده یعنی آماده شد برای ذبح همین را دید و در خارج هم همین واقع شد خب بنابراین
سؤال: ... جواب: بله در حد اشعار غرض این است که این‌چنین نیست که مسئله نبوت آمده باشد به صورت صریح نظیر من النبیین کذا نظیر سورهٴ مبارکهٴ انعام که انبیا را می‌شمارند نام مبارک یوسف هست یا در سوره غافر دارد که به او بینات دادیم او بینات را برای شما آورد بعد از او خیال کردند که خدا دیگر رسولی نمی‌فرستد اینها خب شفاف و روشن است دیگر
مطلب دیگر اینکه در جریان فرق بین اخبار و انشا و وعده وعید مطالبی گذشت که بین اخبار و انشا فرق است اولاً در انشا هم بین وعده و وعید فرق است ثانیاً آنچه را که خدای سبحان درباره قیامت درباره جهنم مثلاً قضیه خبریه باشد که به داعی انشا القا نشده باشد آنها خبر است یقیناً واقع می‌شود کما کان اما آنچه که به صورت انشا است که جمله انشائیه است یا خبریه‌ای است که به داعیه انشا القا شده آن بین وعده و وعید فرق است اگر وعده باشد که یقیناً انشا محقق خواهد شد کما کان و اگر وعید باشد احتمال تخلف هست که خدای سبحان خلف وعید بکند و خلف وعید هم مخالف حکمت نیست بلکه موافق با عفو و احسان است لکن فی الجمله نه بالجمله نه اینکه کل جریان برداشته بشود زیرا رفع کل این جریان به همان رفع جمله خبریه برمی‌گردد که ممکن نیست خوب
مطلب دیگر این است که این نفس در ساختن این یازده برادر و پدر و خاله به صورت اجرام سماوی خیلی تلاش و کوشش کرده است بالأخره این نفس انسانی گاهی ملکی است گاهی زمینی است گاهی آسمانی این یازده برادر و پدر و خاله را به صورت سفر آسمانی کرده به صورت یازده ستاره و شمس و قمر درآورده بعد آنها را هم زمینی کرده که خاضع یوسف شدند که در برابر او تسلیم بودند طبق اراده او کار می‌کردند یک چنین چیزهایی و این در اثر همان سلطه خاص الهی است که این نفس را به چنین قدرتی مقتدر می‌کند یک چنین کارهایی را هم کرده‌اند تعبیری که وجود مبارک یوسف دارد این است که ﴿اذ قال یوسف لابیه یا ابت﴾ این بازگو کردن یا ﴿ابت﴾ برای همان جریان عاطفی است وگرنه اگر می‌فرمود ﴿اذ قال یوسف لابیه یا أبت انی رأیت﴾ خب مطلب معلوم بود گفتن ﴿یا ابت﴾ همان نشانه ترقیق و تلطیف و جنبه حفظ عاطفی و مانند آن است چه اینکه متقابلاً وجود مبارک یعقوب در پاسخ اگر می‌فرمود ﴿لاتقصص رویاک علی اخوتک﴾ مطلب معلوم بود اما فرمود ﴿یا بنی﴾ آن را هم با یایی که نشانه ترحیم و ترقیق و این‌طور است نه پسر کوچک این یا برای ایجاد عاطفه است فرمود رویای خود را برای برادرانت بازگو نکن که اینها مکر می‌کنند کید می‌کنند بر اساس حسادت سؤالات فراوانی مربوط به این بحث شده است که بعضی‌ها پاسخ داده شد بعضی‌ها هم در طول این بحثها انشاءالله خواهد آمد فرمود ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ اینها کید می‌کنند این تأکید هم هست این مصدر تأکید است ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ اینها کید می‌کنند مکر می‌کنند نمی‌گذارند تو آرام باشی این جریان را که فرمود ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ خب منشأاش می‌تواند حسادت باشد چون از این خواب پیداست که شما بالأخره به مقامی خواهی رسید این ظاهر خواب ولو خصوصیت‌های همراه این خواب معلوم نیست که بالأخره به کدام مقام می‌رسی ولی اجمالاً معلوم است که شما مقامی خواهی رسید و آنها هم در برابر تو خضوع می‌کنند یک وقت است که تو یک مقامی پیدا می‌کنی که آنها فاقد آن مقام‌اند این یک حسدی را به همراه دارد فی الجمله یک وقتی به مقامی می‌رسی که آنها در برابر تو خاضع‌اند این مستلزم حسادت مضاعف است چون اینها تو اینها را دیدی ﴿رأیتهم لی ساجدین﴾ اگر خواب می‌دیدی که به مقامی رسیدی که دیگران در برابر تو سجده کردند خاضع شدند این ممکن هست باعث حسادت اینها بشود اما نه حسادت مضاعف ولی وقتی خواب دیدی که تو به مقامی می‌رسی که اینها در برابر تو خضوع ‌می‌کنند این باعث حسادت مضاعف خواهد شد قهراً کید می‌کنند حسادت هم از بدترین دشمنهای درونی انسان است ﴿فیکیدوا لک کیدا﴾ لکن اینها چون بالأخره پیامبر زاده بودند عاقبت اینها هم مثلاً خواستند به خیر باشد و خیلی هم اهل فتنه و شر و فساد نبودند فرمود منشأ همه این کارها همان شیطنت شیطان است ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ نه اینکه این اخوه عدو مبین توأند شیطان اینها را تحریک می‌کند چون شیطان اینها را تحریک می‌کند اینها ذاتاً دشمن تو نیستند اگر بگویی شیطان تحریکشان می‌کند خب نگو اینها هم اظهار عداوت نمی‌کنند جریان شیطنت شیطان را هم وجود مبارک یعقوب در طلیعه امر بیان فرمود ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ هم وجود مبارک یوسف (سلام الله علیه) در پایان امر کار را به شیطان اسناد داده است آیه صد همین سورهٴ مبارکهٴ یوسف که به خواست خدا در پیش داریم این است ﴿و رفع ابویه علی العرش و خرّوا له سجّدا و قال یا ابت﴾ وقتی که آن یازده برادر و پدر و خاله که از او به عنوان ابویه طبق این نقل‌ها یاد شده است سجده کردند فرمود ﴿یا ابت هذا تأویل رؤْیای من قبل﴾ آن خوابی که من قبلاً دیدم تعبیرش اینهاست ﴿قد جعلها ربى حقا﴾ این رویا را خدا حق و ثابت قرار داد و در خارج هم واقع شد ﴿و قد احسن بی اذ اخرجنی من السجن و جاء بکم من البدو من بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی﴾ این اختلاف و شکاف و فاصله را شیطان بین من و برادرانم ایجاد کرد پس در طلیعه داستان وجود مبارک یعقوب فرمود نگو برای اینکه ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ در پایان قصه هم وجود مبارک یوسف اظهار کرد که ﴿بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی﴾ او منشأ این فتنه شد لذا انسان نباید که ابزاری دست او بدهد.
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود ﴿ان الشیطان للانسان عدو مبین﴾ نه معنایش این است که خود او آشکار است عداوت او آشکار است او یک دشمن آشکاری است برای آدم دشمنی او پوشیده نیست برای اینکه او صریحاً اعلام کرد و سوگند یاد کرد که گفت ﴿فَبعزتک لأُغوینهم اجمعین﴾ این‌طور نیست که کتمان کرده باشد اینکه می‌گویند دشمن قسم خورده دشمن قسم خورده همین است این صریحاً اعلام کرده است سوگند یاد کرده است که من دشمن انسانم آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ اسراء آمده است در آنجا هم گفت ﴿لأحتنکن ذریته﴾ عن احتناک می‌کنم از اینها سواری می‌گیرم یک سوارکار وقتی که سوار بر اسب است حنک و تحت حنک این اسب در اختیار سوارکار راکب است آن راکب احتناک می‌کند یعنی حنک تحت حنک دهنه افسار این اسب در اختیار اوست گفت من ﴿لأحتنکنّ ذریته﴾ مثل یک سوارکار مسلطی که سوار می‌شوم حنک و تحت حنک گلو و آنچه که افساری که زیر گلوی اینهاست مثل اسب در اختیار می‌گیرم این را دیگر پنهان نکرده لکن مثل دشمنی که در کمین انسان است عداوتش روشن است اما خود او را آدم نمی‌بیند مردان الهی چون در کمین خود خدا را می‌بینند ﴿ان ربک لبالمرصاد﴾ مواظبند که دیگری کمین نکند آن کسی که مواظب است کمین را هم مواظب است هم می‌داند خدای سبحان در کمین است ﴿ان ربک لبالمرصاد﴾ هم می‌داند که شیطان کمین کرده‌اند ﴿لاقعدن لهم صراطک المستقیم﴾ سر راه راست اینها می‌نشینم کمین می‌کنم چون آنها مراقبند مواظبند و اهل غفلت نیستند اگر یک حادثه‌ای پیش آمد می‌فهمند از شیطنت شیطان است ﴿ان الذین اتقوا اذٰا مسّهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون﴾ یک وسوسه‌ای یک خاطره‌ای یک خیالی یک انگیزه‌ای یک اندیشه‌ای یک پیشنهادی به اینها دادند این می‌فهمد که حرف حرف شیطان است این شیاطین الانس آمدند و این پیشنهاد را دادند و در او وسوسه ایجاد کردند این شیاطین‌الانس آمدند وسوسه ایجاد کردند ﴿تذکروا فاذاهم مبصرون﴾ فوراً بیدار می‌شوند و استغفار می‌کنند و به خدا پناهنده می‌شوند و مشکلشان حل می‌شود اما آنها که غافلند نمی‌دانند که این پیشنهاد از این شیطان است و این دوستان او شیاطین‌الانس‌اند و از راه پیشنهاد دارند او را فریب می‌دهند این ﴿تذکروا فاذاهم مبصرون﴾ نیست شیطان هم همان‌طوری که در سورهٴ مبارکهٴ اعراف هست ﴿انه یٰراکم هو و قبیله من حیث لاترونهم﴾ از راهی وارد می‌شود که انسان نمی‌داند از راه محبت و دوستی و عدالت و مانند آن که ظاهرش فریباست و باطنش سم است وارد می‌شود ابزار کار را هم دارد هم از بیرون ابزار دارد هم از درون درون همان نفس مسوله است نفس مسوله کارش تسویل‌گری است تسویل عبارت از آن است که اولاً شناسایی می‌کند که انسان به چی علاقمند است یک روانشناس خوبی است یک روان‌کاو خوبی است که از خود ماست از جای دیگر نیامده با ما بود با ما هست و ‌می‌داند که ما چه خوشمان می‌آید وقتی می‌داند این شخص را از چه راه می‌شود فریب داد این نفس مسوله وقتی که با شیطان رابطه دارد و شیطان می‌رساند و شیطان هم از او استخبار می‌کند که این شخص از چه راه می‌شود آن نقطه آسیب‌پذیری‌اش چیست بعضی از راه تطمیع است بعضی از راه تهدید است بعضی از راه تأبیب است بعضی از راه اخافه و مانند آن است بالأخره می‌فهمد که چیست بعد از اینکه تصمیم گرفتند که این شخص را از راه طمع یا از راه خوف بلغزانند آنچه که مورد علاقه اوست آنچه که مورد علاقه اوست یا به امنیت و آسایش و رفاه دل بسته است یا به مسائل شهوی دل بسته است آن را به صورت یک زرورق روی این تابلو می‌گذارند پشت این زرورق همه این زباله‌ها و آن معاصی و آن محرمات و آن گناها و آن سمومات را ردیف تنظیم ‌می‌کنند آنچه که این شخص می‌بیند همین زرورق است به امید این زرورق این تابلو را می‌پذیرد یا این غذا را می‌خورد و تمام این سمومات را در دستگاه بدن جا می‌دهد این کار نفس مسوله است ﴿سولت لکم انفسکم﴾ در جریان حضرت یوسف دو بار در همین سوره این از تسویل کمک گرفته شد وجود مبارک یعقوب فرمود نفس مسوله کار خودش را کرده شما هر چه خوشتان می‌آمد شیطان همان را به صورت یک زرورق تابلوی زرین روپوش قرار داد در برابر چشم شما نهاد شما باورتان شد پشتش حرفهای خودش را زده چه اینکه وجود مبارک یعقوب در اواخر عمر هم گفت که باز ﴿سولت لکم انفسکم﴾ آنها هم اعتراف کردند مسئله تسویل را سامری هم به همین درد مبتلا شد که گوساله‌پرستی و این نحلهٴ مشعوم را ترویج کرد گفت ﴿سوّلت لی نفسی﴾ این نفس مسوله را آدم باید مواظب باش خدای ناکره اگر مواظب او نبود وقتی معتاد شد آن‌گاه به دام نفس اماره می‌افتد این نفس اماره که باز جریانش در همین سورهٴ مبارکهٴ یوسف مطرح است این است که انسان وقتی که عادت کرده به یک گناهی عالماً عامداً تحت امر نفس اماره قرار می‌گیرد دیگر حالا لازم نیست یک زرورقی روی آن تابلو بگذارند عین همین پلیدی را بر او تحمیل می‌کنند او هم باید مصرف بکند این ﴿ان النفس لامّارة بالسوء﴾ بعد از تسویل است یعنی بعد از اینکه انسان به دام افتاد خب ناچار است عالماً عامداً یک خلافی را مرتکب بشود دیگر خب این کارها به وسیله شیطان با ابزار درونی انجام می‌شود انسان غافل هیچ کدام از اینها را نمی‌بیند ﴿انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم﴾ اما انسان هوشیار متذکر که همه جوانب را در نظر دارد هم از دور می‌بیند که شیطان با چه دسیسه‌ای آمده هم از درون نفس مسوله و مانند آن را کنترل بکند این که فرمود ﴿ان الشیطان للانسان عدوٌ مبین﴾ هم وجود مبارک یعقوب خطر شیطنت شیطان را در طلیعهٴ امر گوشزد کرد هم وجود مبارک یوسف خطر شیطنت شیطان را در پایان قصه بازگو کرد عداوت او روشن است نه اینکه شما خود او را می‌بینید خب آن کسی که عداوتش روشن است سعی می‌کند در کمین باشد دیگر چون خودش را که نشان نمی‌‌دهد که آن‌گاه وجود مبارک یعقوب (سلام الله علیه) گوشه‌ای از زوایای این رویاها را ذکر کرده بعضی از سؤالها مربوط به رویاست که انسان گاهی نکاح در خواب می‌بیند و مانند آن اینها در جریان اقسام خوابهایی که در همین اثنای این سورهٴ مبارکهٴ مطرح است که زندانی‌های همراه با وجود مبارک یوسف چند تا خواب دیدند طرح اقسام خواب در آن آیات مناسب است اما اینکه فرمود ﴿لاتقصص رؤْیاک﴾ این دیگر در خواب نبود این را خدای سبحان نقل می‌کند نقل الهی است خدا می‌فرماید یعقوب (سلام الله علیه) یک چنین چیزی گفته معلوم می‌شود که یعقوب در بیداری این مطلب را از یوسف تلقی کرد و در بیداری مطلب را به یوسف فرمود.
مطلب بعدی آن است که اجمالاً در رویا آن کسی که صادقانه زندگی می‌کند و جزء صدیقین است مع الصادقین است این رویای صادق نصیبش می‌شود اما آن کسی که در فعلش یا در قولش یا در نوشتارش کم و بیش از صدق فاصله گرفته است رویای صادقه که بشرایی است برای مومن کمتر بهره چنین کسی ‌می‌شود انسان دروغگو خواب صادق نمی‌بیند زیرا این نفس باید در عالم رویا آنچه را که دید حفظ بکند خب وقتی به دروغ عادت کرده است هر چه را دید کم و زیاد می‌کند تحریف می‌کند ﴿یحرفون الکلم﴾ می‌کند لذا از وجود مبارک رسول گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که «اصدقکم رؤیاً اصدقکم حدیثا» آن کسی که راستگوتر است خوابهای راست را هم او ‌می‌بیند چون وجود مبارک پیامبر و انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) جزء صدیقین‌اند رویای آنها هم صادق خواهد بود خب از این جمله‌ای که وجود مبارک یوسف گفت ﴿رأیتهم لی ساجدین﴾ این مطالب را وجود مبارک یعقوب برداشت کرد به حضرت یوسف فرمود. فرمود ﴿و کذلک﴾ یعنی همان‌طوری که این رویا که روزی معنوی است نصیب تو شد ﴿یجتبیک ربک﴾ تو جزء مجتباهای پروردگاری اجتبی یعنی جبایه شما می‌بینید وقتی یک طبق میوه‌ای هست چند تا که درشت و شفاف و رسیده و سالم است انسان برچین می‌کند آن برچین کردن را می‌گویند اجتبی آن برچین شده را می‌گویند مجتبی مجتبی یعنی جبایه شده بر چین شده اجتبی شده در بین افراد خدای سبحان بعضی‌ها را برچین می‌کند آنها که سالم‌اند صادق‌اند آنها را برچین می‌کند فرمود تو را در بین افراد دیگر برچین می‌کند همان‌طوری که تا کنون این نعمتها را داد بقیه نعمتها را هم بعد به تو خواهد داد اما حالا این نبوت است ولایت است وصایت است چیست روشن نیست هر پیامبری مجتباست اما هر مجتبایی پیامبر نیست لذا از این آیه نمی‌شود نبوت وجود مبارک یوسف را به دست آورد ﴿و یعلمک من تأویل الاحادیث﴾ وجود مبارک یعقوب از این رؤیا فرمود علم تأویل احادیث را خدای سبحان به حضرت یوسف (سلام الله علیه) خواهد داد تأویل احادیث هم غیر از تعبیر رویاست تعبیر رویا این است که انسان حالا یا رویای خود یا دیگران را ارزیابی بکند عبور می‌کند به آن نقطهٴ اصلی می‌رسد رویاهایی که اضغاث احلام است تعبیر ندارد یعنی انسان عبور بکند به آن نقطهٴ آغازین برسد آن نقطهٴ آغازین هم دست پرورده خیال همین شخص است از جای دیگر نیامده چنین تعبیری لغو است اما اگر چنانچه انسان با مثال منفصل رابطه پیدا کرد نه آنچه که در درون خود است دیده آنچه که در واقعیت بیرون است دیده حالا یا قبلاً اتفاق افتاد یا بعداً اتفاق می‌افتد آنچه که در بیرون هست صنع الهی است و حق است وقتی که انسان دست نخورده همان را حفظ بکند نظیر ﴿انی اری فی المنام انی اذبحک﴾ همان واقع می‌‌شود وقتی وارد دستگاه نفس شد قوه متخیله این را صورت‌پردازی ‌می‌کند تجزیه می‌کند ترکیب می‌کند اگر زیاد دست‌کاری نکرد خب معبر می‌تواند عبور بکند آنچه را که این شخص در هنگام بیداری برای او نقل کرده روی تناسباتی که بین این سور هست از یک سو با خود شخص هست از سوی دیگر با روابط خاصی که بین این نیروهای خود شخص است از سوی سوم از این مجموعه این پی می‌برد که در خارج چه واقع شده یا چه واقع می‌شود این معبر خوبی است اما تأویل احادیث کاری به تعبیر رویا ندارد تأویل احادیث یعنی این حادثه‌ای که امروز اتفاق افتاده از چه برخاست و به کجا ختم می‌شود اول و رجوع و بازگشت این حادثه چیست کاری به تعبیر رویا ندارد یعنی هر حادثه‌ای که در خارج اتفاق افتاده این بالأخره به جایی می‌رسد هم با گذشته مرتبط است هم به آینده زیرا هم محصول علل اعدادی گذشته است هم خودش علل معدّه و ممده حوادث آینده است این‌چنین نیست که ارتباطش از گذشته یا آینده قطع شده باشد که آنها که از تأویل الاحادیث باخبرند می‌دانند این حادثه به کجا ختم می‌شود وجود مبارک یعقوب به وجود مبارک یوسف (سلام الله علیهما) فرمود مسئله تعبیر رویا مطلبی است که آن هم یکی از احادیث است ولی تأویل احادیث را خدا به تو خواهد داد که تو می‌فهمی کار به کجا می‌رسد چون که در جریان زندانیها هم آن یکی که حرف سوم را زد آن خواب ندید آن یک مطلبی را گفت و وجود مبارک یوسف هم برای او آینده او را تشریح کرد که انشاءالله آنجا آمدیم مشخص می‌شود فرمود ﴿و یعلمکم من تأویل الاحادیث و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب﴾ نعمت خود را بر تو تمام می‌کند بهترین نعمت نعمت ولایت است حالا این نعمت روی اطلاقی که دارد هم نعمت ظاهری را می‌گیرد هم نعمت باطنی را می‌گیرد خداوند نعمت خود را بر تو تمام می‌کند و بر آل یعقوب هم تمام می‌کند این نشانه آن است که آنجا که پای آن برادرها لغزید تعبیر کرد به برادران تو آنجا که به حسن ختام ختم می‌شود تعبیر کرد به فرزندان من آل یعقوب نفرمود یتم نعمتک علیک و علی اخوتک به هر تقدیر اینها که همیشه در همان حد نبودند بعد دو تا پیامبر خدا برای اینها طلب مغفرت کردند هم وجود مبارک یوسف خب بالأخره گرچه این بخش از آیات دلالت بر نبوت او ندارد ولی آیه سورهٴ مبارکهٴ غافر که دارد او از انبیا بود از مرسلین بود فرمود ﴿لاتثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم﴾ این یک پیغمبر آن هم وجود مبارک یعقوب گفت ﴿سوف استغفر لکم﴾ گفتند سرّ تأخیر این بود که می‌خواست سحر بشود در سحر چون دعا و استغفار مؤثرتر است برای فرزندانش در سحر استغفار کند خب حالا یا نکته تأخیر این بود یا نکات دیگر ولی بالأخره دو شخصیت الهی برای اینها طلب مغفرت کردند معلوم می‌شود یک غفلتی بود صادر شده است بعضی‌ها هم که از اول مخالف بودند با این کار بعضی‌ها هم که این کار را کردند توبه کردند یعنی قتلی واقع نشده همین کاری که واقع شده توبه کردند خودشان توبه کردند یوسف (سلام الله علیه) برای اینها طلب مغفرت کرد یعقوب (سلام الله علیه) برای اینها طلب مغفرت کرد.
سؤال: ﴿وتکونوا من بعده قوماً صالحین﴾ جواب: اینها همان اول یکدیگر را وعده دادند که بعد مثلاً توبه می‌کنیم یا مثلاً ﴿و یخل لکم وجه ابیکم﴾ یعنی تمام محبتهای پدر به شما متوجه می‌شود چون الان پدر یک مقدار توجه‌اش به یوسف است وقتی او را از بین بردیم تمام توجه پدر به شماها به ماها می‌شود ﴿یخل لکم وجه ابیکم﴾ شما پیش پدر موجه خواهید بود وجیه خواهید بود تنها مورد علاقه پدر شما خواهید بود آن وقت ﴿و تکونوا من بعده قوماً صالحین﴾ اما این به صورت روشن که دو تا پیامبر الهی برای اینها طلب مغفرت کردند معلوم می‌شود از حسن خاتمه برخوردار بودند اینجا وجود مبارک یعقوب می‌فرماید ﴿و یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب﴾ گرچه آل یعقوب اعم از اینها هستند فرزندان آینده یوسف (سلام الله علیه) و دیگر فرزندان هم مشمول آل یعقوبند ولی آنها که مصداق روشن آل‌یعقوبند خارج نخواهند بود ﴿کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق﴾ فرمود همان‌طوری که خدای سبحان قبل از شما قبل از تو و آل یعقوب نعمت خود را بر پدران شما یعنی وجود مبارک ابراهیم و اسحاق اضافه کرد اتمام کرد اتمام کرد برای فرزندان یعقوب هم حفظ می‌کند اینجا که فرمود ﴿کما اتمها علی ابویک﴾ فوراً این ابویه را مشخص کرد که منظور ابراهیم و اسحاق است مبادا خیال بشود که این ابویه همان ابویهی است که به صورت شمس و قمر درآمدند که ﴿انی رأیت احد عشر کوکباً والشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین﴾ که آنها یکی پدر است یکی خاله که بعد گفت ﴿وَ رفع ابویه علی العرش﴾ آن ابویهی که دارد ﴿و رفع ابویه علی العرش﴾ با این ابویه که اینجا دارد فرق دارد لذا اینجا فرمود منظور از این ابوین وجود مبارک ابراهیم است و اسحاق خوب ﴿کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ان ربک علیم حکیم﴾ همه این اسرار را می‌داند یک، در توزیع نعمتها و در وعد و وعید هم حکیمانه رفتار می‌کند دو، در عین حال که به ما دستور دارد توسل بجویید ﴿وابتغوا الیه الوسیله﴾ قبلاً هم این بحث گذشت که وجود مبارک امام سجاد (سلام الله علیه) آن‌طوری که در صحیفه هست در دعاها فرمود «یا من لا تبدل حکمته الوسائل» ای خدایی که با هیچ توسلی با هیچ وسیله‌ای نمی‌شود کاری کرد که کار خدا و فیض خدا از مسیر حکمتش جدا بشود که خداوند معاذالله یک کاری را غیر حکیمانه انجام بدهد ﴿کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق ان ربک علیم حکیم﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام بسیار کارتون عالی ست. خیلی استفاده میکنم و دراختیار دیگران میذارم. وجودتون برکته. پاینده و عزتمند باشید

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی