display result search
منو
تفسیر آیه 18 تا 21 سوره هود

تفسیر آیه 18 تا 21 سوره هود

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 132 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 18 تا 21 سوره هود
- انسانها در برابر دین الهی یا اهل بینه اند یا اهل فریه و غفلت
- تهمت و افتراء زنندگان به خدا، ظالمترین انسان ها هستند
- تهمت و افتراء زنندگان به خدا، زیانبارترین انسان ها
- حق

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَیَقُولُ الاشْهَادُ هَؤُلاَءِ الَّذِین کَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ ٭ الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجاً وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ ٭ أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الأرْضِ وَمَا کَانَ لَهُمْ مِن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ یُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا کَانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَمَا کَانُوا یُبْصِرُونَ ٭ أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ ٭ لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآخِرَةِ هُمُ الاخْسَرُونَ﴾

بعد از بیان معارف توحید و وحی و نبوت و معاد فرمود انسانها در برابر دین الهی به دو قِسم‌اند یک عده علیٰ بینه‌اند یک عده علی فریه یک عده با شاهد زندگی می‌کنند یک عده غافلانه به سر می‌برند انبیا و اولیا و شاگردان آنها ﴿علی بینة من ربّه﴾ اند منتها بینه انبیا و اولیا معجزه است و شهود حق و بینه پیروان آنها پذیرش معجزه و ایمان به معجزه و مانند آن است آنها که علی فریة من نفسه هستند اینها یا حقِّ مسلّمِ از طرف خدا را تکذیب می‌کنند یا باطلی که مربوط به خود آنهاست به حق اسناد می‌دهند امر آنها دایر بین تکذیب و کذب است آنچه را خدا فرمود اینها نمی‌پذیرند می‌شود تکذیب آنچه را خدا نفرمود اینها به خدا اسناد می‌دهند می‌شود کذب اینها ﴿یطوفون بینها و بین حمیمٍ آنٍ﴾اند یا اهل تکذیب‌اند یا کذب‌اند و این چون مانعة الخلوّ است جمع را شاید، گروهی هم مبتلا به تکذیب حق‌اند هم به کذب باطل یعنی آنچه را که خدا فرمود اینها نمی‌پذیرند تکذیب می‌کنند آنچه را که خدا نفرمود اینها دروغ می‌گویند و به خدا اسناد می‌دهند پس انسان یا مومن است که ﴿علی بیّنةٍ من ربه﴾ است یا کافر است که «علی فریته» مؤمن امرش دایر بین تصدیق و صدق است کافر امرش بین تکذیب و کذب است بعد می‌فرمایند از این ظلم قببیح‌تر و شدیدتر فرضی ندارد و از این ظالم اظلم فرضی ندارد ممکن است دیگری مساویِ این باشد ولی اظلمِ از این نیست در نوبت قبل اشاره شد که تقریباً در حدود چهارده پانزده مورد است که کلمه اظلم به کار رفت حدود ده موردش مربوط به اظلم بودن مفتری است که قرآن نفی می‌کند که اظلم از اینها کسی نیست نه یعنی اینها اظلم الناس‌اند تا اینکه اشکال بشود که ما بیش از یک اظلم نداریم این أفمن کان ﴿من کان اظلم﴾ ﴿من کان اظلم﴾ یعنی دیگری از اینها اظلم نیست ممکن است که چند گروه متساوی الظلم باشند که این گروههای منحرف نسبت به یکدیگر متساوی‌اند گرچه نسبت به دیگران اظلم‌اند ﴿و من أظلم ممّن منع مساجد الله یذکر فیها أسمه﴾ من اظلم کذا من اظلم کذا یعنی اثبات اظلم بودن اینها نیست تا تنافی داشته باشد که تعددپذیر نیست نفیِ اظلم بودنِ غیر است اگر ما بگوییم اعلم از این کیست اعلم از این وجود ندارد این قابل تعدد است مثلاً درباره ده نفر ما بگوییم که اعلم از آن آقا کسی نیست اما اگر به لسان اثبات باشد بگوییم فلان آقا اعلم است این دیگر تعددپذیر نیست مگر اینکه اعلمِ نسبی باشد و با قرینه گفته باشیم اگر گفته بشود که فلان گروه اظلم‌اند این دیگر تعددپذیر نیست مگر اینکه قرینه بیاوریم بر این‌که نسبی مراد است نه نفسی اما بگویم من اظلم منه یعنی از این شخص یا این گروه ظالم تر کسی نیست این تعددپذیر است ممکن است چند گروهی متساویِ در ظلم باشند که دیگران اظلم از اینها نباشند و اینها اظلم از دیگران باشند ولی نسبت به خودشان متساوی باشند پس اظلم از این مفتری کسی نیست و چون ظلم باعث خسارت است و این افراد گرفتار بدترین ظلم‌اند قهراً محکوم به شدیدترین خسارت‌اند لذا در پایان می‌فرماید که ﴿لا جرم انهم فی الاخرة هم الآخسرون﴾ از اینها اخسر کسی نیست برای اینکه اینها همه چیز را باختند در بحثهای قبل هم داشتیم که معامله با ذات اقدس الاه این سود را دارد که خدای سبحان عِوض و معوَّض هر دو را به انسان می‌دهد یعنی وقتی انسان با خدا تجارت می‌کند این‌طور نیست که یک چیزی بدهد و یک چیزی بگیرد وقتی بنایش بر این باشد که برای رضای خدا کار بکند اگر جانش را مالش را عِرضش را حیثیّتهایش را در راه ذات اقدس الاه داد دارد مصرف می‌کند هزینه می‌کند خدای سبحان که طرف این داد و ستد است عِوض و معوَّض را حفظ می‌کند می‌پروراند سالم نگه می‌دارد کامل می‌کند پربار می‌کند تحویل آدم می‌دهد عِوض و معوَّض هر دو را و اگر کسی خدای ناکرده با شیطان معامله کرد این چنین نیست که شیطان یک چیزی از آدم بگیرد یکّ چیزی به آدم بدهد بلکه عِوض و معوَّض هر دو را می‌برد و هر دو را در مسیری که خودش می‌طلبد صَرف می‌کند بیان ذلک این است حالا اگر کسی با ذات اقدس الاه معامله کرد ﴿ان الله اشْتری من المومنین أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنه﴾ حالا جهاد اصغر کرد جهاد اوسط کرد جهاد اکبر کرد بالاخره جسمش را و مالش را و حیثیتش را و اعضا و بدنش را در راه خدا دارد خب چه کار می‌کند ذات اقدس الاه؟ این جانش را از هر گزندی حفظ می‌کند این را تطهیر می‌کند شستشو می‌کند تقدیس می‌کند با قداست می‌شود با طهارت می‌شود دیگر شهنا و بغضا و کینه و کینه توزی و حیله و این چیزها را از او می‌گیرد جهل علمی و جهالت عملی را از او شستشو می‌کند این را با علم و عمل صالح تطهیر می‌کند این می‌شود جان او و هر چه هم که بخواهد به او عطا می‌کند ﴿لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزیدٌ﴾ این هم مربوط به مال او و این در بهشت ابد می‌ماند این کسی که جانباز است یا رزمنده است یا آزاده است یا شهید است به خدا چه چیزی داد که نگرفت خدای سبحان إین شخص جسمش را داد جان را که قابل دادن نیست که مثلاً نابود بشود آدم، انسان جسمش را می‌دهد نه جان را اینها در حقیقت جسم بازاند جانباز فرمود ﴿و تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أواتا بل أیاء عند ربهم یرزقون﴾ خب کسی که با خدای سبحان معامله کرد جسمش را داد یا اعضا و جوارحش را داد چه چیزی داد به خدا یعنی این را به امانت سپرد نه واگذار کرد که دیگر حالا به او برنگردد خدای سبحان این ناقص را می‌گیرد تکمیل می‌کند می‌پروراند تنظیم می‌کند تطهیر می‌کند تقدیس می‌کند به او تحویل می‌دهد می‌گوید این تویی و آنچه را هم که می‌خواهد به او عطا می‌کند می‌شود ﴿لهم ما یشاءُون فیها و لدنیا مزید﴾ خب پس عِوَض و معوَّض هر دو را تطهیر کرده تکمیل کرده به انسان می‌دهد ولی اگر کسی خدای ناکرده با شیطان معامله کرد که آن گروه ﴿فما ربحت تجارتهم﴾ هست یا ﴿و کانوا قوماً بورا﴾ اینها که تجارتشان سودآور نیست با شیطان معامله کردند شیطان چه کار می‌کند عمر اینها را می‌گیرد و حیثیتهای اینها را می‌گیرد خودش اینها را آلوده می‌کند به هر وضعی که خودش خواست به کار می‌گیرد می‌شوند جزء جنود الشیطان و وقتی اسیر او شدند به هر نحوی که خود شیطان بخواهد اینها می‌اندیشند و به هر نحوی که شیطان بخواهد اینها کار می‌کنند اینها کسانی‌اند که ﴿أنَّ الشیاطین لیُوحون الی أولیائهم لیُجٰادلوکم﴾ شبهات را در ذهن اینها القا می‌کنند اینها هم باور می‌کنند گرایشهای باطل را در دل اینها ایجاد می‌کنند اینها هم گرایش پیدا می‌کنند پس علماً و عملاً شیطان اینها را تسخیر می‌کند معتاد می‌کند در چنگال خودش می‌گیرد و عِوض و معوَّض هر دو را در راه خود می‌گیرد نه اینکه چیزی به آنها بدهد پس بنابراین اگر کسی با شیطان معامله کرد و ـ معاذ الله ـ گرفتار تکذیب افترای تکذیبی یاافترای کذبی شد می‌شود اخسر الناس یعنی سرمایه خود و همه هستی خود را باخت و راهی هم برای ترمیم نیست اینهایی که ﴿وَ من اظلم﴾‌اند نتیجه‌اش ﴿هم الاخسرو﴾ هستند این هم یک مطلب
مطلب دیگر این که دین به تعبیر سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) در فرهنگ قرآن همان سنت اجتماعی است که جامعه کارهای خود را برابر آن سنت آن عقاید آن اخلاق آن قوانین عمل می‌کند و پیاده می‌کند این معنای دین «الدین ماهو؟» این دین آن سنت اجتماعی است که جامعه کارهای خود را برابر آن سنت چه در بخش عقیده چه در بخش خُلق چه در بخش عمل اجرا می‌کند این معنای دین است اما «الدین کم هو؟» بعد از اینکه معلوم شد دین چیست آن وقت دین تقسیم می‌شود این سنت یا حق است یا باطل آن قانون یا حق است یا باطل آن عقیده یا حق است یا باطل آن اخلاق یا حق است یا باطل آن عمل یا صالح است یا طالح این هم بعد از معنا کردن «الدین ما هو؟» و تقسیم «الدین کم هو؟» می‌رسیم این هم در قرآن کریم هست این که وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با کفار فرمود ﴿لکم دینکم و لِیَ دین﴾ یعنی شما یک سنت اجتماعی دارید ما هم داریم شما عقاید و اخلاق و اعمالتان را برابر یک سنت تنظیم می‌کنید ما هم عقاید و اخلاق و کارهایمان را برابر یک سنت تنظیم می‌کنیم ﴿لکم دینکم ولی دین﴾ منتها یکی حق است و دیگری باطل فرعون هم حرفش این بود می‌گفت در سورهٴ مبارکهٴ غافر آیهٴ 26 این است ﴿و قال فرعون ذرونی أقتل موسیٰ و یعدع ربه إنی أخاف ان یبدّل دینکم أو أن یظهر فی الأرض الفساد﴾ حرف فرعون هم این بود که به بنی‌اسرائیل و به مردم مصر می‌گفت من می‌ترسم موسیٰ و برادرش دین شما را از بین ببرند این دین همان قانون و سنت اجتماعی بود که اینها برابر آن هم عقیده داشتند هم متخلق بودند هم عمل می‌کردند ﴿إنّی أخاف أن یبدل دینکم او أن یظهر فی الأرض الفساد﴾ این که در سوره مبارکه توبه دارد که ﴿قاتلوا الذین یلونکم من الکفار﴾ یا قاتلوا کذا و کذا برای اینکه اینها ﴿و لا یدینون دین الحق» ناظر به همین است پس «ا لدین ما هو؟» مطلب «اول الدین کم هو؟» هم مطلب دوم در مطلب دوم روشن شد که دین حق داریم و دین باطل و این ﴿و إنی أخاف ان یبدِّل دینکم﴾ یا ﴿لکم دینکم و لی دین﴾ و مانند آن نشانه آن است که دین دو قسم است حق است و باطل و در قیامت دین حق ظهور کامل می‌کند که فرمود ﴿یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق﴾ در سوره مبارکه نور فرمود در قیامت آن دین حقیقی و حق و راست را ذات اقدس الاه توفیه می‌کند به اینها نشان می‌دهد که دین حق این است قانون حق این است عقیده حق اخلاق حق و عمل صالح این است
سؤال ...
جواب: نه حالا ما چون
سؤال ...
جواب: نه دین یعنی آن سنتهایی که انسان یک جامعه عقیده خود اخلاق خود و اعمال خود را بر آن منطبق می‌کند دین به معنی قانون است حالا یا حق است یا باطل منتها پیش ما مؤمنان و مسلمانان دین همین حق است و ماورای این شیء باطلی است وقتی گفتند دین منصرف می‌شود به همین دینی که ﴿إن الدّین عند الله الاسلام﴾ وگرنه آنها هم دین داشتند و کلمه دین هم این‌چنین نیست که مجازاً در آنها استعمال شده باشد ﴿لکم دینکم و لی دین﴾ حقیقتاً استعمال شده است ﴿إنی أخاف ان یبدّل دینکم﴾ حقیقتاً استعمال شده است نه اینکه مجازاً استعمال شده باشد یا ذات اقدس الاه به یهودی‌ها و مسیحی‌ها می‌فرمود: ﴿لا تغلوا فی دینکم﴾ این ﴿لا تغلوا فی دینکم﴾ را درباره مسیحیها دارد با اینکه در سوره توبه فرمود اینها ﴿و لا یدینون دین الحق﴾ اگر چیزی بخواهد یکی از خصوصیتها و قسمها را بیان کند این یک پسوندی پیشوندی یک قرینه صارفه‌ای یک قرینه معینه‌ای می‌طلبد لذا اگر گفت ﴿ان الدین عند الله﴾ بله این می‌شود اسلام یا ﴿یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق﴾ وگرنه دین عند الاطلاق شامل هر دو قسم می‌شود ﴿لا تغلوا فی دینکم﴾ از این قبیل است و مانند آن خب و این دین می‌شود سنت اجتماعی اینها که سنت اجتماعی را عوض کردند حالا یا جهلاً بود یا سهواً بود یا نسیاناً بود یا تناسیا بود یا تساهیاً بود بالاخره بیراهه رفتند آنها که معذور بودند که از بحث بیرون‌اند آنها که نه واقعا افترا داشتند یا تکذیب بود یا کذب فرمود اینها که کاذبانه چیزی را که به نام خدا نیست به خدا اسناد می‌دهند اینها کسانی‌اند که بر خدا عرضه می‌شوند در نوبتهای قبل اشاره شد که اینها همیشه معروض علی الله‌اند مخفی علی الله نیستند اما دیگران در قیامت می‌فهمند که در مشهد خدا بودند و در محضر خدا هستند ﴿لا تخفی منکم خافیة﴾ است ﴿و برزوا لله جمیعا﴾ است اینها که مستورند مشهور می‌شوند نه اینکه برای ذات اقدس الاه حجابی باشد وگرنه ﴿هو معکم اینما کنتم﴾ و ادله دیگر در قیامت اینها معروض علی الله‌اند اینها را حاضر می‌کنند آن وقت شاهدان که انبیا و اولیا هستند ﴿جئنا من کل أُمةٍ بشهیدٍ و جئنا بک علی هؤُلاء شهیداً﴾ شاهدان کسانی‌اند که در آن روز مجاز به سخن گفتن‌اند اینها باید انبیا باشند ائمه معصوم باشند آن روز این‌چنین نیست که کسی بتواند حرف بزند ﴿یوم ... لا یتلکمون إلاّ من أذن الرَّحمن و قال صوابا﴾ آن‌طور نیست که هر کسی بتواند حرف بزند حرف زدن امروز آزاد است و آن روز به هیچ وجه مقدور نیست نمونه هایش در خواب است می‌بینید انسانی که خواب می‌بیند دارد خوابهای خوب می‌بیند وقتی بیدار شد می‌گوید ‌ای کاش من این مطلب را سؤال می‌کردم ‌ای کاش فلان مطلب را می‌پرسیدم ‌ای کاش می‌پرسیدم این‌طور نیست که انسان در خواب این زبانش در اختیار خودش باشد تا بتواند هر مطلبی را سؤال بکند یا اصلاً حرف بزند خواب انسان محصول عقیده و خُلق و عمل اوست تا انسانِ خواب بیننده در چه حدی باشد بعضی‌ها هستند که وقتی در بیداری مواظب زبانشان باشند در عالم رؤیا زبانشان باز است دیگر می‌توانند چیزهای خوب سوال بکنند اینکه می‌بینید بعضی بیدار شدند می‌گویند ‌ای کاش ما این را سوال می‌کردیم این جای ‌ای کاش نیست باید می‌گفت ای کاش ما سالیان متمادی زبانمان را مواظب بودیم که بعد بتوانیم لااقل خواب خوبی که دیدیم مطلب خوب بپرسیم قیامت هم که خواب اکبر است نمونه ضعیفش النوم که هو اخ الموت است ما در خواب می‌بینیم اینچنین نیست که انسانی که خواب می‌بینید اعضا و جوارحش در اختیار خودش باشد وقتی اعضا و جوارحش در اختیار عقیده و اعمالی است که انجام داد
در صحنه قیامت کبری کسی حق حرف ندارد ﴿لا یتکلون الا من اذن له الرحمن﴾ و آن روز هم جز حق و صواب چیز دیگری نیست اولا هر کسی مجاز نیست که حرف بزند فقط انبیا و اولیا (علیهم السلام) هستند که مجاز هستند و حق هم می‌گویند در آن روزی که ﴿لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا﴾ انبیا ائمه اولیای الهی (علیهم السلام) که شاهدان صدق هستند اینچنین می‌گویند ﴿و یقول الاشهاد هولاء الذین کذبوا علی ربه﴾ اینها افترای کذبی دارند در قبال افترای تکذیبی افترای کذبی این است که چیزی را که خدا نگفته اینها می‌گویند خدا گفته درباره شریک درباره ﴿لا یفربون الی الله زلفا﴾ و مانند آن این کارهایی که خدا نگفته دستوری که نداده اینها به خدا نسبت می‌دهند کذب علی ربه بعد همین گروهی که شهادت می‌دهند به اذن خدا سخن می‌گویند ﴿علی لعنة الله علی الظالمین﴾ آیا این علی لعنة الله کلام خدا است یا کلام اشهاد آنچه از سوره مبارکه اعراف برمی‌آید این است ک این شاهدان به اذن خدا این حرف را دارند آیه 44 و 45 سوره مبارکه اعراف این است ﴿و نادیٰ أصحاب الجنة اصحاب النار أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقّاً فهل وجدتم ما وعد ربکم حقّاً قالوا نعم فأذَّن مؤذّنٌ بینهم أن لعنة الله علی الظالمین ٭ الذین یصدّون﴾ خب آن کسی که تریبون معاد در دست اوست سخنگوی قیامت است که انسان کامل است و به اذن خدا حرف می‌زند او در حقیقت از طرف ذات اقدس الاه می‌گوید ﴿الا لعنة الله علی الظالمین﴾ بنابر این این ﴿الا لعنة الله علی الظالمین﴾ می‌تواند کلام همان شاهدان باشد ﴿و یقول الاشهاد هٰولاء الذین کذبوا علی ربهم ألا لعنة الله علی الظالمین﴾ چه اینکه در آیه 44 و 45 سوره اعراف آمده است ﴿فأذَّن موذّن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین ٭ الذین یصدون عن سبیل الله﴾
سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: آنها مربوط به مؤمنین است اما اینها مربوط به مفتریان کاذب است اینها مربوط به کفار و مشرکین‌اند که افترای علی الله دارند آن راه همان‌طوری که در دعای کمیل هست در نهج الفصاحه هست اگر ذات اقدس الاه بخواهد آبروی کسی را حفظ بکند نمی‌گذارد حتی ملائکه بفهمند که فلان شخص این گناه را کرده است کسی که عمری را به طهارت گذرانده حالا اگر یک وقتی پایش لغزید «و کنت انت الرقیب علىّ من ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتک ... سترته» با اینکه ملائکه موَکَّل ضبط اعمال‌اند ﴿وَ ان علیکم لحافظین ٭ کراماً کاتبین ٭ یعلمون ما تفعلون﴾ با اینکه ذات اقدس الاه این فرشتگان را فرستاده است تا اعمال انسان را ثبت و ضبط بکنند ولی مع ذلک برای حفظ آبروی اوحدیِّ از مؤمنان اجازه نمی‌دهد که حتی آن ملائکه بفهمند و ثبت و ضبط بکنند این مال آنهاست اما کسانی که حرف انبیا و اولیا را نمی‌پذیرند و به خدای سبحان دروغ می‌بندند اینها مسلوب الحیثیه‌اند لذا ﴿و یقول الاشهاد﴾ گفته می‌شود ﴿هولاء الذین کذبوا علی ربهم ألا لعنة الله علی الظالمین﴾
سؤال ...
جواب: چگونه ذات اقدس الاه، مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) و سایر محدّثانِ ما این حدیث را نقل کردند که در معاد ذات اقدس الاه کسی را در صحنه قیامت می‌آورد و اعمال او را به او نشان می‌دهد و او را مورد محاسبه قرار می‌دهد بدون اینکه این کسی که در کنار اوست ببیند در دنیا هم همین‌طور است دیگر در دنیا اولیای الهی اگر خواستند کسی را ببینند یا به کسی نشان ‌بدهند کاری می‌کنند که این چشم ملکوتی‌شان باز می‌شود دیگری نمی‌بیند همان کاری که وجود مبارک امام باقر کرد وجود مبارک امام سجاد کرد دربارهٴ صحنه عرفات آن همه را که ﴿ما أقل الحجیج و اکثر الضجیج» حضرت فرمود به عکس خب آن همه حیوانات را به این سائل نشان داد بدون اینکه دیگری ببیند این‌گونه است دیگر در آن روایت دارد که خدای سبحان اعمال این شخص را به او نشان می‌دهد می‌گوید این کار‌ها را تو کردی و از او می‌گذرد بدون اینکه کسی که در کنار او ایستاده است ببیند
﴿ألا لعنة الله علی الظالمین﴾ ظالمین کیان‌اند؟ ﴿الذین یصدون عن سبیل الله﴾ اینها صدّ می‌کنند صد با صاد همان‌طوری که قبلا ملاحظه فرمودید یعنی صَرف هَم یصرفون انفسهم بالانصراف هَم یصرفون وجوه الناس و قلوبهم عن قبول الحق آنها که با عملشان با شبههٴ‌شان با القای شبهه به عنوان قرائت مختلف به عنوان تحریف دین تفسیر رأی بالاخره با همه این مشکلاتی که می‌تواند جلوی راه دین را بگیرد هم خودشان را منصرف می‌کنند یصدون انفسهم بالانصراف و یصدون غیرهم به لقاء شبهه به تحریف به تفسیر به رأی و مانند آن اینها همهٴشان مشمول ﴿الذین یصدون عن سبیل الله‌﴾اند و این سبیل الله را کج می‌کنند خدا دوتا راه ندارد یکی راه مستقیم یکی راه کج راه کج را که خدا خلق نکرده که همین راه است آنجایی که فرمود سبیل را جمع آورد ﴿و الّذین جاهدوا فینا لنهدینَّهم سبلنا﴾ آن راههای فرعی است که به این شاهراه و بزرگراه منتهی می‌شود به این صراط مستقیم منتهی می‌شود و اگر یک راه ضعیفی باشد و به این بزرگراه منتهی نشود کج‌راهه است آن کج راهه را خود انسان احداث کرده است یعنی همین صراط مستقیمی که هست این را کج کرده معوج کرده بیراهه دارد می‌رود به نام دین می‌کند.
﴿الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجاً﴾ نه اینکه یک راه کجی هست اینها راه کج می‌روند همین را کج می‌کنند.
سؤال ...
جواب: اگر سهو و نسیان باشد که «رفع عن أمتی تسع» اما اگر سهو و نسیان نباشد عالماً عامداً باشد این صدِّ عن سبیل الله است یا مربوط به عقیده است یا مربوط به اخلاق یا مربوط به عمل خارجی است دیگر
سؤال ...
جواب: چرا آنهایی هم که می‌گویند، می‌گویند الان مخلوق است از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) رسیده است که «لیس منا» از ما نیست کسی که بگوید بهشت و جهنم خلق نشده است بهشت و جهنم الان مخلوق‌اند در تعبیرات قرآنی دارد که ﴿اعدت للمتقین﴾ ﴿أعدّت للکافرین﴾ این بهشت برای متقین آماده است آن جهنم برای کافرین آماده است ﴿و ازلفت الجنه للمتقین﴾ آن اعدت، ﴿انا اعتدنا للظالمین ناراً﴾ کذا و کذا و کذا ما آماده کردیم منتها
سؤال ...
جواب: بله و اصل بهشت هست اصل جهنم هست منتها حالا آن درختهایش را انسان باید بکارد آن حدیث معروف که در معراج بود هم همین را تأیید می‌کند که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل(سلام الله علیه) سؤال کرد چطور این فرشتگان که مشغول ساختن این بنا هستند این غرف مبنیه را دارند احداث می‌کنند چطور گاهی تعطیل می‌شود کارشان گاهی مشغول‌اند با این که اینها خسته نمی‌شوند جبرئیل عرض کرد که اینها قصور و بناهایی است که برای دیگران دارند می‌سازند هر وقت آنها کار خیر و عمل صالحی انجام دادند اینها یک آجر می‌چینند هر وقتی که تعطیل بود کاری آنها نکردند اینها هم کاری ندارند ﴿وَ ما تقدّموا لأنفسکم من خیرٍ تجدوه عند الله﴾
ظالمین کیان‌اند؟ هم آن اظلم را شامل می‌شود هم دیگران را ﴿الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجاً و هم بالاخرة هم کافرون﴾ مشکل اساسی اینها هم این است که اینها قیامت را منکرند چون صِرف اعتقاد به وجود مبدأ در عینِ حال که نافع است اما همه مشکلات را حل نمی‌کند در سورهٴ مبارکهٴ ص و مانند آن آمده است اینهایی که گرفتار سیئات اخلاقی شدند برای آن است که ﴿بما نسوا یوم الحساب﴾ اینها چون روز قیامت را فراموش کردند در جریان جاهلیتْ مشرکین مهم‌ترین مشکلشان همین بود صِرف اینکه انسان عقیده داشته باشد خدایی هست و خدا عالَم را خلق کرده است این مشکل را حل نمی‌کند برای اینکه این را مشرکین هم معتقد بودند و اعتقاد به ﴿رب العالمین﴾ خدا که او مدیر کل است مدیر عامل است رب الارباب است ﴿رب العالمین﴾ است هم مشکلی را حل نمی‌کند برای اینکه این را هم مشرکین معتقد بودند عمده ربوبیت جزئی است که ربّ ما چه کسی است؟ رب زمین چه کسی است؟ رب دریا چه کسی است؟ رب مزرع و مرتع کیست؟ ما کار را به چه کسی بسپاریم از چه کسی کار بخواهیم قانون ما را چه کسی باید تدوین بکند اینها چنین چیزی را قائل نبودند می‌گفتند خدا رب الارباب است کارها را ـ معاذ الله ـ به ارباب متفرقه سپرده است ما باید اینها را عبادت کنیم حرفهای اینها را گوش بدهیم بعد هم هر کسی هرچه کرد تمام می‌شود با مرگ از بین می‌رود ب﴿ما نسوا یوم الحساب﴾ انسانی که خود را مسئول نداند و خیال بکند که با مرگ پرونده‌اش مختوم می‌شود و هیچ خبری بعد از مرگ نیست او داعی ندارد از قدرت سوء استفاده نکند از شهوت استفاده نکند بعد بگوید من معدوم می‌شوم خب اینکه می‌بینید برخی‌ها می‌گویند جوانی‌ات را دریاب این خیال می‌کند انسان بعد از مرگ هیچ خبری از او نیست و اگر الان ـ معاذ الله ـ بیراهه نرفته از رفته در حالی که اگر کسی بیراهه رفته باشد همان معامله با شیطان است که عِوض و معوّض هر دو را می‌برد پس منشأ اساسی این تبهکاری مشرکان همان کفر به قیامت است ﴿بما نسوا یوم الحساب﴾ که در سورهٴ ص هست اینجا می‌فرماید ﴿و هم بالاخرة هم کافرون﴾ اینها نسبت به قیامت کافرند چون نسبت به قیامت کافرند همه پیامدهای سوء را تحمل می‌کنند بعد ذات اقدس الاه به دیگران و به اینها این آگاهی را می‌دهد که اگر ما به یک عده‌ای تبهکار کافر مشرک ملحد به اینها مهلت می‌دهیم این نه برای آن است که اینها قدرتشان بیش از قدرت خدااست یک، نه برای آن است که از بتهایشان کمک گرفتند قدرت بتها بیش از قدرت خداست دو، هیچ کدام از اینها نیست برای اینکه همه اینها جزء جنود الهی‌اند فرمود ما بعضی‌ها را مهلت می‌دهیم تا به نصاب کامل برسند ﴿لیهلک من هلک عن بینةٍ﴾ و بعضی‌ها را هم ما الان گرفتیم یعنی اینها را داریم کیفر می‌کنیم منتها الان چون بیهوش‌اند مدهوش‌ند فریادشان بلند نیست و وقتی به هوش آمدند دادشان بلند می‌ شود پس اینها ما را عاجز نکردند اولیای اینها هم ما را عاجز نکردند ما به اینها مهلت دادیم تا ﴿لیهلک من هلک عن بینةٍ و یحیی من حیَّ عن بینةٍ﴾ بشود و بعضی‌ها را هم الان گرفتیم لذا مهمترین سرمایه اینها که هوش اینها عقل اینها تشخیص اینها باشد از اینها گرفتیم این از آن مهمترین هشدارهای قرآن کریم است در جریان مال فرمود اگر کسی مالش را در راه حرام مصرف کرد ما یک مدّتی مهلت می‌دهیم بعد مال را از او می‌گیریم چه اینکه می‌گیرد در جریان علم و عقل و تشخیص هم همین‌طور است اگر کسی خدا به او عقل داد هوش داد استعداد داد فطرت داد این را بیراهه صرف کرده است این را در القای شبهات صرف کرده است به سوء اختیار خودش به عنوان با تهاجم فرهنگی و امثال ذلک از این عقل و هوش استفاده سوء کرده است کم کم ذات اقدس الاه آن نیروی تشخیص را از او می‌گیرد وقتی گرفت این گرفتار فقر فرهنگی می‌شود باید بار دیگران را بکشد و در قیامت هم می‌گوید ما هر دو سرمایه را از دست دادیم و این گناه ما بود بالاخره انسان یک سرمایه نقلی دارد یک سرمایه عقلی سرمایه نقلی‌اش را از راه گوش و چشم و امثال ذلک به دست می‌آورد با خواندن کتابهای دیگران با گوش دادن حرفهای دیگران اینها سرمایه‌های نقلی است سرمایه‌های عقلی از دورن او قلب او بسیاری از مطالب را بر اساس ﴿فألهمها فجورها و تقویٰها﴾ خدا به او داده است بر اساس ﴿فأقم وجهک للدّین حنیفاً﴾ خدا به او مرحمت کرده است این هم آن سرمایه قلبی عقلی درونی را از دست داد هم سرمایه بیرونی به نام گوش شنوا داشتن را از دست داد نه گوش شنوا دارد نه قلب بیدار و هر دو را باخته است و در قیامت می‌گوید ‌ای کاش هر دو یا یکی از اینها برای ما می‌ماند و اعتراف می‌کند که اینها را ما به وسیله گناه از دست دادیم مثل اینکه کسی یک مِلک طیبِ طاهر موروثی از پدرانش به او رسیده باشد یک، خودش هم کسب فراونی کرده باشد دو قدرت کسب هم دارد خوب این که قدرت کسب دارد مال موروثی هم دارد ـ معاذ الله ـ افتاده به اعتیاد این هر دو سرمایه را می‌بازد این اگر لاشه‌اش را در خیابان دارند جمع می‌کنند این چه می‌گوید می‌گوید‌ ای کاش من هر دو یا لااقل یکی را حفظ می‌کردم ای کاش من آن مال موروثی را حفظ می‌کردم ای کاش آن قدرت کسب داشتم از درآمده‌هایم استفاده می‌کردم هر دو را باختم و این گناه من است خب یک آدم معتادی که در جدول افتاده می‌گوید ای کاش من آن مال موروثی را حفظ می‌کردم ای کاش این قدرت کسبم را حفظ می‌کردم این در حقیقت اقرار به گناه است در قیامت اینها می‌گویند ﴿لو کنّا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر ٭ فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لأصحاب السعیر﴾ قرآن کریم با فای تفریع می‌فرماید اینها دارند به گناهشان اعتراف می‌کنند می‌گویند اگر یکی از این دوتا راه لااقل برای ما مانده بود ما نجات پیدا می‌کردیم بالاخره انسان یا خودش باید محقق باشد پژوهشگر باشد مجتهد باشد صاحب نظر باشد یا حرف صاحب نظر را گوش بدهد دیگر یا باید از دل بجوشد یا از گوش مدد بگیرد بارها این مثال گفته شد حالا اگر زمینی مثل چشمه از خود آب داشت بالاخره سرسبز است اگر مثل چشمه نیست که از خود [آب] داشته باشد نظیر حوض و استخر و اینها راهش به چشمه باز باشد حالا اگر یک چیزی نه استخر بود نه چشمه خب می‌خشکد دیگر استخر از جدولِ چشمه و چاه آب می‌گیرد استخر خودش آب ندارد که گوش این‌طوری است اگر یک کسی مثل چشمه دارای قلب بود خودش مجتهد بود پژوهشگر بود محقق بود خیلی چیزها را می‌فهمد اگر این نبود لااقل گوش به حرف مجتهدان و متخصصان و کارشناسان دین می‌دهد مثل آن استخری که از راه جدول از چشمه و چاه آب می‌گیرد اینها می‌گویند ما هر دو سرمایه را باختیم ﴿لو کنا نسمع﴾ یعنی نستفید بالادلة النقلیه ﴿أو نعقل﴾ یعنی نستفید بالادلة العقلیه یا عقل یا نقل که جمع اینها کمال این را در بر دارد می‌گفتند اگر یکی از این دو سرمایه برای ما بود ما امروز در جهنم نبودیم و ذات اقدس الاه فرمود همین اعتراف مثل آن معتادی که افتاده در جدول می‌گوید اگر من مال موروثی ام را حفظ کرده بودم یا آن درآمدهایی که خودم فراهم کرده بودم حفظ کرده بودم آن کسبی که می‌توانستم داشته باشم اگر آن را حفظ می‌کردم امروز لاشه‌ام در جدول نبود و این در حقیقت اعتراف به گناه است ذات اقدس الاه می‌فرماید اینها این راه را طی می‌کنند سرّش این است که ﴿ما کانوا﴾ دیگر نفرمود و ما کانوا این را کاملاً جدا کرد این به اصطلاح یک پاراگراف جدایی است عبارت را ملاحظه بفرمایید ﴿اولئک لم یکونوا معجزین فی الأرض﴾ خودشان نمی‌توانند در برابر قدرت ذات اقدس الاه قدرت خدا را عاجز بکنند معاجزین نیستند معجز نیستند ﴿سبقوا﴾ اینها پیش نرفتند این تعبیرات در چند طایفه [از] آیات قرآنی هست این یک ﴿و ما کان لهم من دون الله من أولیاء﴾ غیر از خدا ولیی نیست هم که مشکل اینها را حل بکند یا آن اولیا مثلاً قدرتشان بیش از قدرت خدا باشد مشکل اینها را حل بکند این دو، سه ﴿یضاعف لهم العذاب﴾ این‌ها عذابشان دو برابر است مثل آن معتادی که یک عده جوانها را هم معتاد کرده است خب اینها عذابشان دو برابر است برای اینکه ﴿و یبغونها عوجا﴾ ﴿یصدون عن سبیل الله﴾ راه خدا را به عنوان تحریف تفسیر به رأی اختلاف قرائت القای شبهه تهاجم فرهنگی به هم زدند یک عده را گرفتار شبهه کردند خب اینها هم مشکل خودشان را باید تحمل کنند هم وزر آن اضلال دیگران را باید تحمل بکنند هیچ کس بار دیگری را تحمل نمی‌کند ﴿و لا تزر وازرةٌ وزر أخری﴾ هیچ کسی بار دیگری را تحمل نمی‌کند اما هر کسی بار خودش را تحمل می‌کند منتها بار بعضی‌ها یکی است بار بعضیها دو تا آن کسی که ضالّ است بارش یکی است آن که ضالِّ مضلّ است بارش دوتاست و آنهایی هم که ضالّ‌اند به تبع این راه باطل را طی کردند بار آنها یکی است این چنین نیست که در قیامت اینهایی که دیگران را به گمراهی کشاندند بار آنها را بکشند بار آنها را نمی‌کشند بار خودشان را می‌کشند منتها بار اینها دوتاست در سوره مبارکه عنکبوت آیه 12 و 13 به این صورت است ﴿و قال الذین کفروا للذین آمنوا اتَّبِعوا سبیلنا و لنحمل خطایاکم﴾ به مؤمنین می‌گفتند شما به دنبال ما راه بیفتید اگر خطری داشت ما تحمل می‌کنیم خدا می‌فرماید ﴿وما هم بحاملین من خطایاهم من شیءٍ﴾ اینها هرگز نمی‌توانند اشتباهات دیگران را به دوش بکشند﴿انهم لکاذبون﴾ ولی ﴿ولَیحَملُنَّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم﴾ اینها نسبت به انحرافات و اضلال‌هایی که داشتند سه تا گناه است در اینجا دوتا گناه را اینها کردند یک گناه را آن تابعان، تابعانی که به دنبال اینها راه افتادند خب یک گناه کردند منحرف شدند اینها دوتا گناه کردند یکی اینکه خودشان بیراهه رفتند یکی اینکه دیگران را هم بیراهه بردند چون دوتا گناه کردند لذا ﴿و لیحملنَّ أثقالهم و أثقالاً مع أثقالهم﴾ یعنی با اینکه ثقل و بار سنگین خودشان را حمل می‌کنند یک بار دیگر را هم حمل می‌کنند آن بار اضلال است اما دیگران که به دنبال اینها راه افتادند آنها بار خودشان را دارند آنها یک‌باره‌اند چون ﴿و لا تزر وازرةٌ وزر أخری﴾ وگرنه هیچ کسی بار دیگری را حمل نمی‌کند هر کسی بار خودش را حمل می‌کند و اگر تعبیراتی از این قبیل آمده است برای آن است که اینها در حقیقت دوتا گناه کردند چون نظیر آنچه که درباره همسران پیغمبر آمده است
خب از این مجموعه استفاده می‌شود به اینکه چرا ﴿یضاعف لهم العذاب﴾ این آیه را هم باز خوب دقت بفرمایید ﴿اولئک لم یکونوا معجزین فی الأرض﴾ یک، ﴿و ما کان لهم من دون الله من أولیاء﴾ دو، ﴿یضاعف لهم العذاب﴾ سه این سه فصل گذشت منشأ همه اینها این است که ﴿ما کانوا﴾ نفرمود، و ما کانوا، ﴿ما کانوا یستطیعون السمع و ما کانوا یبصرون﴾ اینها اهل چشم و گوش نبودند همان‌طوری که در بخش پایانی آیه قبل فرمود ﴿و هم بالاخرة هم کافرون﴾ که مشکل اساسی این‌ها این است که اینها قیامت را باور ندارند و خود را مسئول نمی‌دانند می‌گویند هر کاری کردیم کردیم تمام شد و رفت چه کسی [هست که] حالا ببیند برای کسی نگویید پشت درهای بسته هست خیال می‌کنند همیشه این در بسته است چون به قیامت معتقد نیستند دست به آن تباهی می‌زنند از نظر معرفت شناسی اینها چون سرمایه تشخیص را باخته‌اند به هر کاری هم تن در می‌دهند ﴿ما کانوا یستطیعون﴾ دیگر نمی‌توانند چرا؟ برای اینکه اول کاملاً هوش داشتند هوشمند بودند ما اینها را باهوش خلق کردیم سالیان متمادی دیدیم اینها هوششان را در راه تهاجم فرهنگی و اِضلال این و نوشتن فلان مطلب و اغوای این و تحریف فلان مطلب و اختلاف قرائت و تفسیر به رأی و اینها به کار بردند ما این هوش را گرفتیم، دیگر ﴿ما کانوا﴾ به عنوان ﴿ما کانوا﴾ یعنی حالا عاجزند و بعضی هم [از] آنها می‌فهمند مثل یک آدم معتادی که مال را از او بگیریم بعد هم اینها می‌فهمند که ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ است یک ﴿فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم﴾ است دو ﴿و نقلب أفئدتهم و أبصارهم کما لم یومنوا به أوّل مرّه﴾ است سه فرمود ما این کاسه خردورزی اینها را که رو به ملکوت بود این را تدخیل کردیم قلبشان را نه این قلب صنوبری شکلی که کارش پالایش خون است آن قلبی که باید بفهمد این قلبی که باید بفهمد دهنش باز است به طرف ملکوت است ﴿و فی السماء رزقکم و ما توعدون﴾ این دهنه قلب باز است اگر کسی که مقلّبُ قلوب است چون کار به دست او است این یک قلبی نیست که کسی متخصص قلب بتواند آن را ببیند و عمل کند این قلب ظاهری را ممکن است متخصص قلب بببیند بررسی کند عکس برداری کند آزمایش بکند بعد بگوید این قلب سالم است ولی خدا ی سبحان می‌فرماید ﴿فی قلوبهم مرضٌ فزادهم الله مرضاً﴾ قلب فلان شخص مریض است خب این قلبی که مریض است ذات اقدس الاه یک مدتی مهلت می‌دهد دارو می‌فرستد ﴿و ننزِّل من القرآن ما هو شفاء﴾ می‌بیند نه با این دارو نه با این طبیب نه با این شفا نه با آن شافی هیچ ارتباطی ندارد وقتی از دوران ...

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:37

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی