- 1953
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 7 سوره هود – بخش اول
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 7 سوره هود – بخش اول
- قدرت خداوند در آفرینش آسمان و زمین و انسان
- تحلیل سته ایام در آفرینش
- معنای عرش خداوند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و هو الذی خلق السموات والارض فی ستّة ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا و لئن قلت اِنکم مبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفروا اِنْ هذا الا سحر مبین﴾
در بیان اصول اعتقادی و علم و قدرت ذات اقدس اله اشاره شد
و هو الذی خلق السموات والارض﴾ ناظر به بیان قدرت الهی است چون قبلاً فرمود ﴿و هو علی کل شیءٍ قدیر﴾ خدایی که ربوبیتش مطلق است باید قدرتش هم مطلق باشد بیان قدرت خدای سبحان گاهی در جریان آفرینش انسان است گاهی هم در جریان آفرینش نظام کلی گاهی هم در تنظیم رابطه انسان و عالم خلقت آسمان و زمین در شش روز قبلاً در سوره مبارکه اعراف و همچنین یونس بحث شد در سوره اعراف آیه 54 به این صورت بحث شد ﴿ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستّة ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا﴾ در سوره مبارکه یونس آیه سوم این بود ﴿ان ربکم الله الذی خلق السموات والارض فی ستّة ایام ثم آشتوی علی العرش﴾ در تفاوتی که بین آیه محل بحث هست با آیه سوره اعراف و سوره یونس این است که گرچه سخن از استوای علی العرش آمده چه در سوره اعراف چه در سوره یونس اما عرش بر آب مستقر است این در سوره هود آمده نه در اعراف و نه در سوره یونس بنابراین خصوصیت این آیه این است که عهدهدار بیان استقرار عرش است علی الماء این باید علیحده بحث بشود مطلب دوم آن است که کلمه یوم و یومئذٍ در قرآن کریم غالباً ناظر به قیامت است گرچه حوادث دنیا هم گاهی به عنوان یوم و الیوم و امثال اینها مطرح است لکن غالباً کلمه یوم و یومئذ به مهمترین روز جهان که قیامت است نظر دارد یوم مخصوصاً یومئذٍ مطلب بعدی آن است که کلمه یوم گاهی در مقابل شب است مثل اینکه میگویند نافله یومیه و لیلیه و مانند آن گاهی مجموع روز و شب است میگوییم صلاة یومیه در مقابل صلاة آیات و مانند آن، صلاة یومیه نه یعنی نمازی که در روز خوانده میشود بلکه نمازی که در شبانه روز خوانده میشود این یومیه در مقابل نمازهای دیگر است نه قبال لیلیه پس روز گاهی در مقابل شب است گاهی مجموع شبانه روز است گاهی به معنی دوره و دوران وامثال ذلک است «الدهر یومان یوم لک و یوم علیک» یعنی روزگار دو روز است میگویند روزی در این کشور فلان رژیم حاکم بود روزی فلان رژیم روزی فلان رژیم یعنی این دوره، این که فرمود آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد روزِ معنی اول نیست روزِ معنی دوم نیست آیا روز به معنای سوم هست که برخی پنداشتند؟ روز در مقابل شب نیست برای اینکه شب و روزی نبود آن وقت، شب و روز از گردش حرکت زمین به دور خود و پیدایش سال و گردشِ حرکت زمین به دور شمس پدید میآید وقتی شمسی نباشد قمری نباشد نه شب است و نه روز و نه ماه است و نه سال پس روز در مقابل شب یا روز به معنای مجموع شبانه روز نیست آیا روز به معنای دوره و دوران هست یا نه؟ آیاتی که میفرماید آسمان را بعد از اینکه به صورت دخان بود ما در دو روز خلق کردیم بله آن میتواند به معنی دوران باشد تطور دورهای باشد آیهای که دارد ما زمین را در دو روز خلق کردیم این هم میتواند به معنی تطور و دورهای باشد اما آیه محل بحث که دارد ما مجموعه نظام آسمانها و زمین را در شش روز خلق کردیم آیا این هم میتواند به معنی دوره تاریخی و زمانی باشد در سوره مبارکه فصلت به این صورت بیان شده آیه 9 سوره مبارکه فصلت تا آیه 12 اینها را ترسیم میکند که اینکه فرمود به منزله تبیین و تفسیر و تحلیل و شرح این آیه سوره اعراف و سوره یونس و سوره هود است این آیاتی که دارد خداوند آسمان و زمین را در شش روز خلق فرمود یعنی این مجموعه را در شش روز خلق فرمود آیات سوره مبارکه فصلت تبیین میکند که چند روزش مال آسمانها بود چند روزش مال زمین بود و ضمناً هم برمیآید چند روز مال موجودات بین الارض والسماء است عهدهدار این کار است آیه 9 سوره مبارکه فصلت این است که ﴿قل اَئِنَّکُمْ لتکفرون بالّذی خلق الارض فی یومین﴾ پس آیاتی که دارد ﴿خلق السموات والارض فی ستّة ایام﴾ معلوم شد که دو روزش مال زمین است ﴿خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب العالمین﴾ بعد در آیه 11 و 12 فرمود ﴿ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها وللارض ائتیٰا طوعاً او کرها قالتا اتینا طائعین﴾ ﴿فقضاهن سبع سمٰوات فی یومین و أوْحٰی فی کل سماءٍ امرها و زیَّنا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیرُ العزیزِ العلیمِ﴾ خوب پس اینکه فرمود آسمانها و زمین را در شش روز خلق فرمود این جامع این متنْ جامع را شرح داد آیه 9 سوره فصلت فرمود زمین را در دو روز آیه 12 سوره فصلت فرمود آسمانها را هم در دو روز قهراً آن دو روز دیگر میماند برای آفرینش آنچه که بین آسمان و زمین و مانند آن است پس ساختار زمین در دو روز ساختار آسمانها در دو روز آن دو روز دیگر میماند برای تامین حیات و آفرینش و هستی موجوداتی که در آسمانند یا در زمیناند. میماند تأمین ارزاق آن آیه 10 سوره مبارکه فصلت که فرمود خداوند زمین را در دو روز آفرید ﴿و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعة ایامٍ سواءً للسائلین﴾ تأمین ارزاق مردم را در چهار روز قرار داد این چهار روز جزء آن شش روز نیست وگرنه میشد هشت روز برای اینکه دو روز که مال زمین است دو روز که مال آسمان است اگر این اقوات هم چهار روز باشد که میشود هشت روز معلوم میشود به تعبیر سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) این اربعه ایام ارتباط به آن ستة ایام ندارد از او نباید کم کرد این چهار روز را از آن شش روز نباید کم کرد مجموعه آسمان و زمین در شش روز خلق شد یک، زمین در دو روز خلق شد دو، آسمان در دو روز خلق شد سه، معلوم میشود موجودات آسمانی موجودات زمینی هم در دو روز خلق شدند این چهار این شش روز تأمین میشود اما تامین ارزاق مردم در ﴿اربعة ایام﴾ است یعنی فصول چهارگانه چون اگر روزگار به یک منوال بود همهاش تابستان یا بهار یا پاییز یا زمستان بود رزقی حاصل نمیشد بالاخره یک مدتی باید باران بیاید اینها باید آماده بشوند تا بهار سبز بشود پس این ﴿اربعة ایام﴾ قابل انطباق بر فصول چهارگانه است این فصول چهارگانه زیرمجموعه همین این ایامی است که روی زمین واقع میشود نه روی آن ایام کلی که ﴿خلق السموات والارض فی ستّة ایام﴾ خوب این تقسیم این آیات سوره مبارکه فصلت به منزله شرح و تبیین و تفصیل آن سوره اعراف و یونس و هود و سوره مبارکه حدید هم همینطور است که ﴿خلق السموات والارض فی ستة ایام﴾ این ﴿ستة ایام﴾ آیات فراوانی دارد
سوال: جواب: دیگر حالا این مربوط به چیز الهی است اصل تدریج را ذات اقدس اله به ما میفهماند که تأنی در کار شتاب در کار روا نیست تدریج چیز نافعی است و اگر خدای سبحان که ﴿انما أمْرُه إذا أرٰاد شیئا أنْ یقول له کن فیکون﴾ دفعتاً میتواند بیافریند اگر مصلحت بود دفعتاً میآفرید چه اینکه در جریان معاد اینطور است در حشر اکبر اینطور است حشر اکبر که بساط کل آسمانها و زمین را تغییر میدهد به هم میزند نوسازی را شروع میکند ﴿و ما أمر السّاعة إلاّ کلمحِ البصر أوْ هو أقْرب﴾ این در حشر اکبر است اما در پیدایش دنیا تدریج را و تأنی را برابر حکمت دانستند تا انسان اهل شتاب و از عجله و امثال ذلک نباشد اما حالا چرا شش روز است هفت روز نیست این اعداد این اطوار این مراحل گاهی رقم هفت اثر دارد مثل سماوات سبع اشوات هفتگانه سبع مثانی و دهها موردی که روی رقم هفت تکیه میشود گاهی روی رقم اربعین تکیه میشود گاهی روی رقم هشت تکیه میشود که درهای بهشت هشت تا است و مانند آن گاهی هم روی شش تکیه میشود مثل ﴿ستة ایام﴾ هر کدام از اینها یک حکمت خاصی دارد که ذات اقدس اله میداند و اولیای الهی که به علم غیب مجهزند
سوال: جواب: نه بالاخره قرآن که اینجور عوامی نیست قرآن حکیمانه است تحقیق میکند بروید به سراغِ علم ببینید که چه خبر است حالا باید قرآن وقتی جلوتر میرود قرآن حکیمپرور است عالمپرور است فقیهپرور است خوب بنابراین این ﴿ستة ایام﴾
سوال: جواب: بله اگر منظور این باشد ولی منظور این نیست دیگر منظور زمین است و آسمان قهراً آنچه که در زمین است و آنچه که در آسمان است میماند آنها در دو روز خلق شدند خوب، بعد فرمود به اینکه حالا ملاحظه میفرمایید که یوم که گاهی در قبال شب است یک، یوم که گاهی به معنی مجموع شب و روز است دو، یوم که گاهی به معنی تطور و دوره و دوران است سه، معنی اول و دوم که اینجا راه ندارد یعنی شب و روزی نبود معنای سوم که خیلی از مفسران بر آنند اینجا راه دارد یا این هم راه ندارد دوره که ما میگوییم مثلاً «الدهر یومان» یا روزی در این مملکت فلان رژیم بود روزی مشروطه بود روزی استبداد بود روزی استعمار بود روزی به لطف الهی جمهوری اسلامی شد اینها یعنی تاریخ زمانمند اینها قابل تصور هست یعنی یک زمینی هست و یک شمسی هست و یک حرکتی هست و زمانی پیدا میشود این زمان با این متزمنها همراه هست که در این زمان مستقرند اما حالا آن عناصری که با آنها زمان پیدا میشود دورهای ما قبلاً نداشتیم که ظرف این آفرینش باشد یک دوره تاریخی داشته باشیم که آفرینش آسمانها و زمین در شش دوره باشد این یعنی چه؟ در جریان این آیات سوره مبارکه فصلت این تفسیر سوم قابل پذیرش است که یوم به معنای دوره تطورات ایام دوران و مانند آن برای اینکه زمین به صورت چیزی بود که ذات اقدس اله آن را دو روزه تنظیم کرد ﴿ثم استوی الی السماء و هی دخان﴾ حالا یک ماده گازی بود یا ماده دیگر بود دود بود هر چه بود «اَوْ ما شِئْتَ فصَنِّع» یک جرمی بود اگر جرم است حرکت دارد اگر حرکت است زمان میآفریند با زمان همراه است و متزمن است دوره معنا دارد میشود گفت خدای سبحان این دخان را این ماده گازی را، «اَوْ ما شئت فصنّع» این را در دو دوره به صورت هفت آسمان درآورد این هم قابل قبول است در سوره مبارکه انبیا آیه 30 به این صورت فرمود ﴿أوْلَمْ یَرَ الذین کفروا أنَّ السموات والارض کانَتٰا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی أفَلاٰ یومنون﴾ این تدبر در آیات که ما مأموریم ما را به همه این علوم فرامیخواند فرمود اینها چرا نمیبینند یعنی اگر بررسی کنند ارزیابی کنند تدبر کنند این را مییابند که این مواد خام به صورت حالا یا گاز بود یا ماده دیگر بود بسته بود ما بازش کردیم حالا چه کسی بست را آن را در خلقت اولیه ذکر میکند اول رتق بود بسته بود سماوات و ارض به هم بسته بودند الان شما میبینند پشت سرهم میگویند ستاره تولید میشود از فلان منظومه ستاره تولید میشود از فلان کره بزرگ ستارههای کوچک تولید میشود هر بزرگ سنگی که هزارها تن خواهد بود وقتی از یک کره برتر جدا شد برای خودش یک کوکب است کوکب است یعنی ما او را روشن میبینیم الان اینهایی که میروند کره قمر خوب زمین برای آنها یک کوکب است درخشان است میگویند ماه از دور خوب است وگرنه از نزدیک که جز ظلمت و تاریکی چیز دیگر نیست شفاف بودن ماه برای ماها است که در زمینیم و نور شمس میتابد به جرم قمر ما قمر را روشن میبینیم وگرنه اینکه میگویند صدای طبل از دور خوب است رنگ ماه هم از دور خوب است وگرنه بقیه یک مشت خاک و سنگ و گل چیز دیگری نیست زمین هم همینطور است کسی که برود یک کره دیگر زمین برای او یک ستاره است خوب این مجموعه بسته بود و خدا اینها را باز کرد این هم باز قابل فهم است یعنی چون یک جرم بستهای بود این جرم بسته بی حرکت نیست وقتی حرکت هست زمان را به همراه دارد وقتی زمان را به همراه داشت دوره را به همراه دارد وقتی دوره را به همراه داشت میشود گفت که این را بخواهد خدای سبحان زمین را از آسمان جدا کند آسمان را از زمین جدا کند این کرات را از هم جدا کند چند دوره طول میکشد بله این قابل درک است پس بنابراین آیات سوره مبارکه فصلت قابل درک است آیه سوره مبارکه انبیا قابل درک است آیه سوره مبارکه اعراف و یونس قابل درک است اما حالا این بخش از آیات میفرماید مجموعه آسمان و زمین در شش روز خلق شده شش دوره یعنی چه؟ شش مقطع زمانی یعنی چه؟ شش مرحله تاریخی یعنی چه؟ اگر ما قبلاً یک جرمی داشتیم و یک مادهای میداشتیم و یک حرکتی و متحرکی میداشتیم و یک زمانی میداشتیم این میشد متزمن حالا میشد در شش دورهٴ آن زمان این حادثه رخ بدهد اما حالا اصل نظام طبیعت را دارد خدا خلق میکند آن اگر بخواهد مرحله بپذیرد دیگر مرحله ﴿وَذکرِّهُمْ بأیّام الله﴾ درمیآید نه روز تاریخی نه به معنای دوره تاریخی اگر روز هست روزی است که قدرت خدا ظهور میکند که یک معنای چهارمی خواهد بود غرض آن است که تا ماده هست تا حرکت هست زمان هست آن وقت در این زمان هر متزمنی را خدای سبحان بیافریند چه طولانی مدت چه میان مدت چه کوتاه مدت قابل تفسیر و درک است اما اگر اصل زمان را بخواهد خلق بکند یعنی اصل ماده را بخواهد بیافریند این زمان بردار نیست خودش متن زمان است نه اینکه در ظرف زمان قرار میگیرد و شش مرحله یا شش دوره زمانی برای او خواهد بود اگر ایامی هست معنای چهارم خواهد بود خوب اینکه فرمود ما این را آفریدیم ﴿و هو الذی خلق السموات والارض فی ستة ایام﴾ و ما را هم ترغیب کرد فرمود شما اینها را بروید یاد بگیرید ببینید که بسته بود و ما باز کردیم خوب آنهایی که در اختر شناسی زمین شناسی سپهر شناسی و آسمان شناسی کیهان شناسی تلاش و کوشش کردند یک سلسله رهآورد علمی دارند این رهآورد علمی آنها اگر در حد فرضیه است پیش فرض است امثال ذلک او میتواند در حد احتمال آیه را معنی کند و اگر رسید به حد جزم ریاضی و قطعی شد بله میتواند مفسر خوبی باشد برای آیات چه اینکه روایاتِ مسئله هم همین است روایاتی که در ضمن این عرش آمده معنای آب آمده معنای اینکه عرش بر آب است یعنی چه اینها هم اگر در حد خبر واحد محفوف به قرینه قطعی بودند بله میتوانند مفسر خوبی باشند و اگر متواتر بودند میتوانند مفسر خوبی باشند حالا یا تواتر لفظی یا تواتر معنوی یا اجمالی یا تفصیلی در آن قلمرو تواتر که یقین آور است در همان محدوده یقین آور میتواند مفسر خوبی باشد اگر خبر واحدی بود که سندش اشکال داشت یک، یا سند تام بود جهت صدور اشکال داشت دو، یا سند و جهت صدور هر دو تامین بود دلالت مشکل داشت سه، این با آن نمیشود آیات را تفسیر کرد و اگر در همه جهات صحیحه بود نظیر صحیحه زراره بود یعنی سند معتبر بود جهت صدور معتبر بود دلالت معتبر بود ولی چون بالاخره خبر واحد است اگر در فروع دین بخواهیم عمل بکنیم که حجت خدا است کاملاً میشود به او در فقه و امثال فقه عمل کرد ولی در مسائل علمی و در مسائل اعتقادی فقط اسناد ظنی این مطلب را به شارع تصریح میکند یعنی یک مفسر باید اینجور بگوید گمانم این است که شارع اینطور فرمود چون مسئله عملی که نیست که انسان ترتیب اثر عملی بدهد میشود مسئله علمی، مسئله علمی جزم و یقین هم که به دست کسی نیست و قابل تعبد هم نیست بگویند که تو یقین بدان اینچنین است آن استصحاب که میگویند «لا تنقض الیقین بالشک» یک اصل عملی است یعنی خود را یقیندار فرض کن در مقام عمل چون تعبد عملی است اما در مسائل علمی به انسان بگویند که تو یقین پیدا کن که فلان چیز است با چه یقین پیدا کنند با یک خبر ظنی؟ مگر یقین به دست کسی است مظنه به دست کسی است؟ مظنه یک مبادی دارد یقین یک مبادی دارد اگر آن مبادی در فضای ذهن و علم پدید آمد یقین و ظن پدید میآید اگر نیامد خوب نمیآید به دست کسی نیست لذا تعبدبردار نیست اگر ما یک روایت معتبری داشتیم در حد خبر واحد محفوف به قرینه قطعی بود فوراً یقین پیدا میکند که منظور آیه طبق بیان ائمه (علیهم السلام) این است یا متواتر بود این است و در غیر این صورت در حد مظنه میتواند به شارع مقدس نسبت بدهد گمانم این است که وجود مبارک امام (سلام الله علیه) اینچنین فرمودند نه اثر عملی دارد چون نمیخواهیم کار بکنیم روی آن نه علم بیش از این در دست ما است حالا برخی از روایات را اگر فرصت کردیم در تفسیر کنز الدقائق و اینها میخوانیم روایاتی که عرش را، که ﴿عرشه علی الماء﴾ را معنی کرده
سوال: جواب: نه محکمات است ما نرفتیم به سراغش این دو پهلو و سه پهلو نیست که یک عده را راه بیندازد برای فتنهگری متشابهات آنهایی است که ﴿فأمَّا الذین فی قلوبهم زیغً فیتبعون ما تَشٰابَه منه ابْتِغٰاءَ الفتنه وَابتغاء تأویله﴾ یک ترفندها را راهاندازی میکند اما اینها نه، مطالب علمی است که انسان باید برود به سراغش و یاد بگیرد دیگر چون اینها اصلاً رویش کار نشده آنهایی که بحثهای کیهان شناسی دارند ارتباطی با قرآن ندارند آنهایی که در خدمت قرآناند از این علوم کیهان شناسی بیخبرند این است که نه اطلاعات آنها راهگشای تفسیر مفسران است نه مفسران از علم آنها بهره میگیرند این رابطه حوزه و دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه برکات فراوانی دارد که یکی از آنها هم همین است بالاخره یک نفر که نمیتواند در علوم فراوان صاحب نظر باشد که، در بخش وسیعی از کیهان شناسی زمین شناسی آسمان شناسی ماده اول شناسی اگر از حد پیش فرض و فرضیه و تئوری به درآمده به حد جزم و ریاضی رسیده خوب یک تحفه علمی است که از صاحب نظران کیهان شناسی انسان بهره میگیرد و آیه را معنی میکند و وقتی میشود آیه را معنا کرد که انسان با جزم ریاضی بداند که آسمان و زمین رتقشان به این بود بعد فتق شد و البته هر رتقی راتقی دارد هر فتقی فاتقی دارد مشکل کیهان شناسی علوم روز آن است که اینها اولاً از حد فرضیه و پیشفرض و تئوری و امثال ذلک بخواهند برسند به آن جزم ریاضی خیلی طول میکشد یک، مشکل دیگر این است که اینها سیر افقی دارند که قبلاً هم بحث شد هرگز سیر عمودی ندارند یعنی بحثهایشان این است که این زمین قبلاً اینچنین بوده است حالا یا زمین یا آسمان یا این منظومه کیهانی مثلاً ده سال قبل یا ده میلیون سال قبل یا ده میلیارد سال قبل اینچنین بوده است الان اینچنین است پیش بینی میشود که در آینده نزدیک یا دور به آن صورت در بیاید این محصول علوم تجربی است اما حالا چه کسی کرد برای چه کرد این در فضای علوم کیهان شناسی نیست متأسفانه این ﴿هو الاول و الاخر﴾ که سیر عمودی است باید به این لاشه علوم کیهان شناسی نصب بشود تا این علم را پرواز دهد یعنی علمی که اول و آخرش سخن از خدا نیست این یک علم سردی است یک لاشه علم است سیر افقی علم است خدای سبحان میفرماید شما بررسی کنید این رتق یک راتقی دارد این فتق یک فاتقی دارد اگر نظم صد در صد هست و حکمت است این ناظم حکیم این کار را کرده دیگر اگر میلیونها بشر در سالیان متمادی باید تلاش و کوشش بکنند یک گوشه اسرار او را بفهمند معلوم میشود نظمِ عالمانه است نظمِ عالمانه را یک ناظم عالم درست کرده دیگر نظم حکیمانه است نظم حکیمانه را یک ناظم حکیم درست کرده دیگر﴿اولم یر الذین کفروا ان السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما﴾ اینها ممکن است رتق و فتق را بفهمند اما راتق و فاتق را نمیبینند لذا محصول کارشان هم یا بمب سازی است یا فخر فروشی است و مانند آن میفرماید شما اگر راتق و فاتق را بفهمید میفهمید کی شما را آفریده شما منظورتان چیست کجا باید بروید چه کار باید بکنید ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملا﴾ ما این مجموعه را سفره شما قرار دادیم و اگر انسانی نبود که ما مجموعه نمیآفریدیم کل این مجموعه برای آن است که ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملا﴾ تا شما را ما در این مدرسه بیازماییم ببینیم چه کسی بهتر از دیگری کار میکند نفس نفس زنان بروید بدنبال شیء نفیس این که فرمود ﴿فَلْیتَنٰافَسِ المتنافسون﴾ یعنی این شما دیدید در میدان مسابقه در میدان دو حالا این بیچاره ها نمیدانند جوانیشان را برای چه سرف کنند برای چهار تا کف زدن یا برای چهارتا مدال گرفتن فرمود اگر میخواهی نفس بزنی نفس گیر در مسائل علمی و عملی و اعتقادی نفس بزن آنجا چیز نفیس گیرت میآید اگر بخواهی منافسه کنی نفس گیر کنی نفس بزنی بدوی ﴿ففروا الی الله﴾ اینجا بدو که چیزی گیرت بیاید این کار نفیس گیرتان میآید کار ارزنده گیرتان میآید ... گیرتان میآید اگر منافسه است اینجا است ﴿فاستبقوا الی الخیرات﴾ اگر میدان مسابقه است به مغفرت است به بهشت است به لقای ائمه و اولیای الهی است (علیهم السلام) و مانند آن بنابراین این هم ثمره جهان بینی توحیدی را به همراه دارد و هم مسائل اخلاقی را یعنی هم حکمت نظری را هم حکمت عملی را ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملاً﴾ این اصلاً خلق کرده برای اینکه شما بهره صحیح ببرید در مسأله رزق که این روزها گذشت شما ملاحظه فرمودید الان تقریباً شصت یا هفتاد در صد برکت الهی روزی الهی صرف آدم کشی است سی درصد آن صرف این شش میلیارد بشر بیچاره است شما اینها را رقم بگیرید آمار بگیرید ببینید که آن مقدار بودجه ای که صرف کارخانه های اسلحه سازی هست صرف ساختن سلاحهای کشتار جمعی هست صرف ساختن بمبهای اتمی هست این چقدر بجا صرف میشود هزارها نفر در چندین دانشکده باید اینها را بخوانند و میلیاردها دلار باید صرف بودجه تهیه پروژه های اتم سازی و امثال ذلک بشود میلیاردها دلار هم باید صرف شود که اینها را کار بگذارند تا افغانستان و عراق و فلسطین و امثال ذلک را تل خاک بکنند و میلیاردها دلار هم صرف میکنند تا جاسوسی کنند به مبلغانشان بگویند ما داریم دموکراسی می آوریم خوب این هفتاد در صد بودجه همین است آنچه که صرف گندم و لباس میشود آن سی در صد است ذات اقدس اله کل هزینه را داده اما اینها گرفته اند هفتاد درصدش را صرف آدم کشی کردند سی در صدش را صرف تأمین نیازهای مواد عذایی بشر کردند حالا گذشته از اینکه تلاش و کوشش قاچاقچی ها هم هست برای انحراف جوانها هست برای مفاسد اخلاقی هم هست برای میکده و عشرت کدهها هم هست آنها هیچ، اینهایی که برای کشتن بصورت مطابقه دلالت بر فساد دارد ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیْدِی النّاس﴾ بررسی کنید دریا بروید همین است صحرا بروید همین است در همین هفتاد در صد است وگرنه ذات اقدس اله ﴿و ما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها﴾ روزی را تأمین کرده کاملاً و باید بشر به سمت علم و عدل برود که راسا این کارها برداشته بشود تا مردم در کمال رفاه زندگی کنند آنگاه هیچ مشکلی نیست مشکلی از نظر رزق نیست هیچ کسی از گرسنگی رنج نمیبرد در خیابان و بیابان سرگردان نیست الان شما ببنید در مهد تمدن یعنی اروپا بیابان نشین و خیابان گرد کم نیستند خوب، فرمود اگر این را بدانند این مسئله ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملاً﴾ شکل میگیرد آنوقت بلا فاصله مسئله قیامت را ذکر کردند بحثهایی که،
سوال: جواب: بله این باید مشخص شود این ما اگر به معنای آب باشد که خوب خود آب جزء مخلوقات است این آب بالاخره جایی باید مستقر بشود اگر هوا هست در هوا مستقر است بالاخره هوایی باید قبلاً خلق بشود اگر در مکان است آن مکان باید قبلاً خلق شود یک جایی باید باشد که این آب وجود داشته باشد یک بعدی باید باشد که آن بعد وجود داشته باشد آن بالاخره یا من الارض است یا من السماء اگر منظور از این آب آب ظاهری باشد در قبال هوا و در قبال خاک و در قبال آتش این بالاخره یا در هوا است یا در آسمان است یا در زمین است یک جا هم میخواهد این جزء مجموعه نظام کیهانی است اما اگر ما به معنای علم و معرفت و امثال ذلک بود که بعضی از روایات آنها را توضیح دادند که در کتاب شریف کنز الدقایق هست که آن روایت حتماً ملاحظه فرمودید یا میفرمایید یا ما میخوانیم آن قابل تبیین هست و عرش ذات اقدس اله هم به معنای مقام فرمانروایی و تدبیر است نه عرش یعنی تخت خدایی که از اسناد استوی به خدا معلوم میشود که این عرش، عرشِ تختی و امثال ذلک نیست ﴿ثم استوی علی العرش﴾ یک وقت است که متحجران مالکی، در موطأ ا زمالک نقل کرده یعنی صاحب موطأ از مالک نقل کرده از بزرگان اهل سنت است صاحب کتاب موطأ دیگران هم نقل کردند وقتی از مالک سؤال کردند که ﴿الرحمن علی العرش استوی﴾ یعنی چه فرمود «الاستوی معلوم و الکیفیة مجهول و السوال بدعة» برو بیرون معنای استوی معلوم است کیفیتش را ما نمیدانیم سؤال کردن از این امور بدعت است برو بیرون این را نه تنها در کتابهای ما از مالک نقل شده در کتابهای آنها هم از مالک نقل شده این بستن جلوی ذهن است و مخالف آیاتی است که فرمود ما اصلاً این قرآن را برای فکر شما فرستادیم ﴿کتاب انزلناه الیک مبارکً لیدّبّروا آیاته﴾ بعد فرمود مگر شما بررسی نکردید نمیبینید که آسمان از زمین رتق بود و ما فتق کردیم خوب ترغیب میکند تحریض میکند به مطالعه و تأمل اگر این ما به معنای آب ظاهری باشد در قبال هوا بالاخره جزء مجموعه نظام کیهانی است حالا یا در آسمان است یا در زمین است یا بین الارض و السماء است یا با جاذبه نگه داشته میشود که باز جاذبه را ذات اقدس اله خلق میکند که جاذبه هم جزء نظام کیهانی است اما اگر نه معرفت بود علم بود و مانند آن خوب یک حساب خاصی دارد که بعضی از روایات این کنزالدقائق این کان عرشه علی الماء را مقام علم و حاملان عرش و کاملانِ آن علم انسانهای کامل مثل اهل بیت ارواح مطهرهٴ اینها میدانند این خوب تاحدودی قابل فهم است حالا تتمهاش برای روز بعد
و الحمد لله رب العالمین
- قدرت خداوند در آفرینش آسمان و زمین و انسان
- تحلیل سته ایام در آفرینش
- معنای عرش خداوند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و هو الذی خلق السموات والارض فی ستّة ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا و لئن قلت اِنکم مبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفروا اِنْ هذا الا سحر مبین﴾
در بیان اصول اعتقادی و علم و قدرت ذات اقدس اله اشاره شد
و هو الذی خلق السموات والارض﴾ ناظر به بیان قدرت الهی است چون قبلاً فرمود ﴿و هو علی کل شیءٍ قدیر﴾ خدایی که ربوبیتش مطلق است باید قدرتش هم مطلق باشد بیان قدرت خدای سبحان گاهی در جریان آفرینش انسان است گاهی هم در جریان آفرینش نظام کلی گاهی هم در تنظیم رابطه انسان و عالم خلقت آسمان و زمین در شش روز قبلاً در سوره مبارکه اعراف و همچنین یونس بحث شد در سوره اعراف آیه 54 به این صورت بحث شد ﴿ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستّة ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا﴾ در سوره مبارکه یونس آیه سوم این بود ﴿ان ربکم الله الذی خلق السموات والارض فی ستّة ایام ثم آشتوی علی العرش﴾ در تفاوتی که بین آیه محل بحث هست با آیه سوره اعراف و سوره یونس این است که گرچه سخن از استوای علی العرش آمده چه در سوره اعراف چه در سوره یونس اما عرش بر آب مستقر است این در سوره هود آمده نه در اعراف و نه در سوره یونس بنابراین خصوصیت این آیه این است که عهدهدار بیان استقرار عرش است علی الماء این باید علیحده بحث بشود مطلب دوم آن است که کلمه یوم و یومئذٍ در قرآن کریم غالباً ناظر به قیامت است گرچه حوادث دنیا هم گاهی به عنوان یوم و الیوم و امثال اینها مطرح است لکن غالباً کلمه یوم و یومئذ به مهمترین روز جهان که قیامت است نظر دارد یوم مخصوصاً یومئذٍ مطلب بعدی آن است که کلمه یوم گاهی در مقابل شب است مثل اینکه میگویند نافله یومیه و لیلیه و مانند آن گاهی مجموع روز و شب است میگوییم صلاة یومیه در مقابل صلاة آیات و مانند آن، صلاة یومیه نه یعنی نمازی که در روز خوانده میشود بلکه نمازی که در شبانه روز خوانده میشود این یومیه در مقابل نمازهای دیگر است نه قبال لیلیه پس روز گاهی در مقابل شب است گاهی مجموع شبانه روز است گاهی به معنی دوره و دوران وامثال ذلک است «الدهر یومان یوم لک و یوم علیک» یعنی روزگار دو روز است میگویند روزی در این کشور فلان رژیم حاکم بود روزی فلان رژیم روزی فلان رژیم یعنی این دوره، این که فرمود آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد روزِ معنی اول نیست روزِ معنی دوم نیست آیا روز به معنای سوم هست که برخی پنداشتند؟ روز در مقابل شب نیست برای اینکه شب و روزی نبود آن وقت، شب و روز از گردش حرکت زمین به دور خود و پیدایش سال و گردشِ حرکت زمین به دور شمس پدید میآید وقتی شمسی نباشد قمری نباشد نه شب است و نه روز و نه ماه است و نه سال پس روز در مقابل شب یا روز به معنای مجموع شبانه روز نیست آیا روز به معنای دوره و دوران هست یا نه؟ آیاتی که میفرماید آسمان را بعد از اینکه به صورت دخان بود ما در دو روز خلق کردیم بله آن میتواند به معنی دوران باشد تطور دورهای باشد آیهای که دارد ما زمین را در دو روز خلق کردیم این هم میتواند به معنی تطور و دورهای باشد اما آیه محل بحث که دارد ما مجموعه نظام آسمانها و زمین را در شش روز خلق کردیم آیا این هم میتواند به معنی دوره تاریخی و زمانی باشد در سوره مبارکه فصلت به این صورت بیان شده آیه 9 سوره مبارکه فصلت تا آیه 12 اینها را ترسیم میکند که اینکه فرمود به منزله تبیین و تفسیر و تحلیل و شرح این آیه سوره اعراف و سوره یونس و سوره هود است این آیاتی که دارد خداوند آسمان و زمین را در شش روز خلق فرمود یعنی این مجموعه را در شش روز خلق فرمود آیات سوره مبارکه فصلت تبیین میکند که چند روزش مال آسمانها بود چند روزش مال زمین بود و ضمناً هم برمیآید چند روز مال موجودات بین الارض والسماء است عهدهدار این کار است آیه 9 سوره مبارکه فصلت این است که ﴿قل اَئِنَّکُمْ لتکفرون بالّذی خلق الارض فی یومین﴾ پس آیاتی که دارد ﴿خلق السموات والارض فی ستّة ایام﴾ معلوم شد که دو روزش مال زمین است ﴿خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب العالمین﴾ بعد در آیه 11 و 12 فرمود ﴿ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها وللارض ائتیٰا طوعاً او کرها قالتا اتینا طائعین﴾ ﴿فقضاهن سبع سمٰوات فی یومین و أوْحٰی فی کل سماءٍ امرها و زیَّنا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیرُ العزیزِ العلیمِ﴾ خوب پس اینکه فرمود آسمانها و زمین را در شش روز خلق فرمود این جامع این متنْ جامع را شرح داد آیه 9 سوره فصلت فرمود زمین را در دو روز آیه 12 سوره فصلت فرمود آسمانها را هم در دو روز قهراً آن دو روز دیگر میماند برای آفرینش آنچه که بین آسمان و زمین و مانند آن است پس ساختار زمین در دو روز ساختار آسمانها در دو روز آن دو روز دیگر میماند برای تامین حیات و آفرینش و هستی موجوداتی که در آسمانند یا در زمیناند. میماند تأمین ارزاق آن آیه 10 سوره مبارکه فصلت که فرمود خداوند زمین را در دو روز آفرید ﴿و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعة ایامٍ سواءً للسائلین﴾ تأمین ارزاق مردم را در چهار روز قرار داد این چهار روز جزء آن شش روز نیست وگرنه میشد هشت روز برای اینکه دو روز که مال زمین است دو روز که مال آسمان است اگر این اقوات هم چهار روز باشد که میشود هشت روز معلوم میشود به تعبیر سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) این اربعه ایام ارتباط به آن ستة ایام ندارد از او نباید کم کرد این چهار روز را از آن شش روز نباید کم کرد مجموعه آسمان و زمین در شش روز خلق شد یک، زمین در دو روز خلق شد دو، آسمان در دو روز خلق شد سه، معلوم میشود موجودات آسمانی موجودات زمینی هم در دو روز خلق شدند این چهار این شش روز تأمین میشود اما تامین ارزاق مردم در ﴿اربعة ایام﴾ است یعنی فصول چهارگانه چون اگر روزگار به یک منوال بود همهاش تابستان یا بهار یا پاییز یا زمستان بود رزقی حاصل نمیشد بالاخره یک مدتی باید باران بیاید اینها باید آماده بشوند تا بهار سبز بشود پس این ﴿اربعة ایام﴾ قابل انطباق بر فصول چهارگانه است این فصول چهارگانه زیرمجموعه همین این ایامی است که روی زمین واقع میشود نه روی آن ایام کلی که ﴿خلق السموات والارض فی ستّة ایام﴾ خوب این تقسیم این آیات سوره مبارکه فصلت به منزله شرح و تبیین و تفصیل آن سوره اعراف و یونس و هود و سوره مبارکه حدید هم همینطور است که ﴿خلق السموات والارض فی ستة ایام﴾ این ﴿ستة ایام﴾ آیات فراوانی دارد
سوال: جواب: دیگر حالا این مربوط به چیز الهی است اصل تدریج را ذات اقدس اله به ما میفهماند که تأنی در کار شتاب در کار روا نیست تدریج چیز نافعی است و اگر خدای سبحان که ﴿انما أمْرُه إذا أرٰاد شیئا أنْ یقول له کن فیکون﴾ دفعتاً میتواند بیافریند اگر مصلحت بود دفعتاً میآفرید چه اینکه در جریان معاد اینطور است در حشر اکبر اینطور است حشر اکبر که بساط کل آسمانها و زمین را تغییر میدهد به هم میزند نوسازی را شروع میکند ﴿و ما أمر السّاعة إلاّ کلمحِ البصر أوْ هو أقْرب﴾ این در حشر اکبر است اما در پیدایش دنیا تدریج را و تأنی را برابر حکمت دانستند تا انسان اهل شتاب و از عجله و امثال ذلک نباشد اما حالا چرا شش روز است هفت روز نیست این اعداد این اطوار این مراحل گاهی رقم هفت اثر دارد مثل سماوات سبع اشوات هفتگانه سبع مثانی و دهها موردی که روی رقم هفت تکیه میشود گاهی روی رقم اربعین تکیه میشود گاهی روی رقم هشت تکیه میشود که درهای بهشت هشت تا است و مانند آن گاهی هم روی شش تکیه میشود مثل ﴿ستة ایام﴾ هر کدام از اینها یک حکمت خاصی دارد که ذات اقدس اله میداند و اولیای الهی که به علم غیب مجهزند
سوال: جواب: نه بالاخره قرآن که اینجور عوامی نیست قرآن حکیمانه است تحقیق میکند بروید به سراغِ علم ببینید که چه خبر است حالا باید قرآن وقتی جلوتر میرود قرآن حکیمپرور است عالمپرور است فقیهپرور است خوب بنابراین این ﴿ستة ایام﴾
سوال: جواب: بله اگر منظور این باشد ولی منظور این نیست دیگر منظور زمین است و آسمان قهراً آنچه که در زمین است و آنچه که در آسمان است میماند آنها در دو روز خلق شدند خوب، بعد فرمود به اینکه حالا ملاحظه میفرمایید که یوم که گاهی در قبال شب است یک، یوم که گاهی به معنی مجموع شب و روز است دو، یوم که گاهی به معنی تطور و دوره و دوران است سه، معنی اول و دوم که اینجا راه ندارد یعنی شب و روزی نبود معنای سوم که خیلی از مفسران بر آنند اینجا راه دارد یا این هم راه ندارد دوره که ما میگوییم مثلاً «الدهر یومان» یا روزی در این مملکت فلان رژیم بود روزی مشروطه بود روزی استبداد بود روزی استعمار بود روزی به لطف الهی جمهوری اسلامی شد اینها یعنی تاریخ زمانمند اینها قابل تصور هست یعنی یک زمینی هست و یک شمسی هست و یک حرکتی هست و زمانی پیدا میشود این زمان با این متزمنها همراه هست که در این زمان مستقرند اما حالا آن عناصری که با آنها زمان پیدا میشود دورهای ما قبلاً نداشتیم که ظرف این آفرینش باشد یک دوره تاریخی داشته باشیم که آفرینش آسمانها و زمین در شش دوره باشد این یعنی چه؟ در جریان این آیات سوره مبارکه فصلت این تفسیر سوم قابل پذیرش است که یوم به معنای دوره تطورات ایام دوران و مانند آن برای اینکه زمین به صورت چیزی بود که ذات اقدس اله آن را دو روزه تنظیم کرد ﴿ثم استوی الی السماء و هی دخان﴾ حالا یک ماده گازی بود یا ماده دیگر بود دود بود هر چه بود «اَوْ ما شِئْتَ فصَنِّع» یک جرمی بود اگر جرم است حرکت دارد اگر حرکت است زمان میآفریند با زمان همراه است و متزمن است دوره معنا دارد میشود گفت خدای سبحان این دخان را این ماده گازی را، «اَوْ ما شئت فصنّع» این را در دو دوره به صورت هفت آسمان درآورد این هم قابل قبول است در سوره مبارکه انبیا آیه 30 به این صورت فرمود ﴿أوْلَمْ یَرَ الذین کفروا أنَّ السموات والارض کانَتٰا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی أفَلاٰ یومنون﴾ این تدبر در آیات که ما مأموریم ما را به همه این علوم فرامیخواند فرمود اینها چرا نمیبینند یعنی اگر بررسی کنند ارزیابی کنند تدبر کنند این را مییابند که این مواد خام به صورت حالا یا گاز بود یا ماده دیگر بود بسته بود ما بازش کردیم حالا چه کسی بست را آن را در خلقت اولیه ذکر میکند اول رتق بود بسته بود سماوات و ارض به هم بسته بودند الان شما میبینند پشت سرهم میگویند ستاره تولید میشود از فلان منظومه ستاره تولید میشود از فلان کره بزرگ ستارههای کوچک تولید میشود هر بزرگ سنگی که هزارها تن خواهد بود وقتی از یک کره برتر جدا شد برای خودش یک کوکب است کوکب است یعنی ما او را روشن میبینیم الان اینهایی که میروند کره قمر خوب زمین برای آنها یک کوکب است درخشان است میگویند ماه از دور خوب است وگرنه از نزدیک که جز ظلمت و تاریکی چیز دیگر نیست شفاف بودن ماه برای ماها است که در زمینیم و نور شمس میتابد به جرم قمر ما قمر را روشن میبینیم وگرنه اینکه میگویند صدای طبل از دور خوب است رنگ ماه هم از دور خوب است وگرنه بقیه یک مشت خاک و سنگ و گل چیز دیگری نیست زمین هم همینطور است کسی که برود یک کره دیگر زمین برای او یک ستاره است خوب این مجموعه بسته بود و خدا اینها را باز کرد این هم باز قابل فهم است یعنی چون یک جرم بستهای بود این جرم بسته بی حرکت نیست وقتی حرکت هست زمان را به همراه دارد وقتی زمان را به همراه داشت دوره را به همراه دارد وقتی دوره را به همراه داشت میشود گفت که این را بخواهد خدای سبحان زمین را از آسمان جدا کند آسمان را از زمین جدا کند این کرات را از هم جدا کند چند دوره طول میکشد بله این قابل درک است پس بنابراین آیات سوره مبارکه فصلت قابل درک است آیه سوره مبارکه انبیا قابل درک است آیه سوره مبارکه اعراف و یونس قابل درک است اما حالا این بخش از آیات میفرماید مجموعه آسمان و زمین در شش روز خلق شده شش دوره یعنی چه؟ شش مقطع زمانی یعنی چه؟ شش مرحله تاریخی یعنی چه؟ اگر ما قبلاً یک جرمی داشتیم و یک مادهای میداشتیم و یک حرکتی و متحرکی میداشتیم و یک زمانی میداشتیم این میشد متزمن حالا میشد در شش دورهٴ آن زمان این حادثه رخ بدهد اما حالا اصل نظام طبیعت را دارد خدا خلق میکند آن اگر بخواهد مرحله بپذیرد دیگر مرحله ﴿وَذکرِّهُمْ بأیّام الله﴾ درمیآید نه روز تاریخی نه به معنای دوره تاریخی اگر روز هست روزی است که قدرت خدا ظهور میکند که یک معنای چهارمی خواهد بود غرض آن است که تا ماده هست تا حرکت هست زمان هست آن وقت در این زمان هر متزمنی را خدای سبحان بیافریند چه طولانی مدت چه میان مدت چه کوتاه مدت قابل تفسیر و درک است اما اگر اصل زمان را بخواهد خلق بکند یعنی اصل ماده را بخواهد بیافریند این زمان بردار نیست خودش متن زمان است نه اینکه در ظرف زمان قرار میگیرد و شش مرحله یا شش دوره زمانی برای او خواهد بود اگر ایامی هست معنای چهارم خواهد بود خوب اینکه فرمود ما این را آفریدیم ﴿و هو الذی خلق السموات والارض فی ستة ایام﴾ و ما را هم ترغیب کرد فرمود شما اینها را بروید یاد بگیرید ببینید که بسته بود و ما باز کردیم خوب آنهایی که در اختر شناسی زمین شناسی سپهر شناسی و آسمان شناسی کیهان شناسی تلاش و کوشش کردند یک سلسله رهآورد علمی دارند این رهآورد علمی آنها اگر در حد فرضیه است پیش فرض است امثال ذلک او میتواند در حد احتمال آیه را معنی کند و اگر رسید به حد جزم ریاضی و قطعی شد بله میتواند مفسر خوبی باشد برای آیات چه اینکه روایاتِ مسئله هم همین است روایاتی که در ضمن این عرش آمده معنای آب آمده معنای اینکه عرش بر آب است یعنی چه اینها هم اگر در حد خبر واحد محفوف به قرینه قطعی بودند بله میتوانند مفسر خوبی باشند و اگر متواتر بودند میتوانند مفسر خوبی باشند حالا یا تواتر لفظی یا تواتر معنوی یا اجمالی یا تفصیلی در آن قلمرو تواتر که یقین آور است در همان محدوده یقین آور میتواند مفسر خوبی باشد اگر خبر واحدی بود که سندش اشکال داشت یک، یا سند تام بود جهت صدور اشکال داشت دو، یا سند و جهت صدور هر دو تامین بود دلالت مشکل داشت سه، این با آن نمیشود آیات را تفسیر کرد و اگر در همه جهات صحیحه بود نظیر صحیحه زراره بود یعنی سند معتبر بود جهت صدور معتبر بود دلالت معتبر بود ولی چون بالاخره خبر واحد است اگر در فروع دین بخواهیم عمل بکنیم که حجت خدا است کاملاً میشود به او در فقه و امثال فقه عمل کرد ولی در مسائل علمی و در مسائل اعتقادی فقط اسناد ظنی این مطلب را به شارع تصریح میکند یعنی یک مفسر باید اینجور بگوید گمانم این است که شارع اینطور فرمود چون مسئله عملی که نیست که انسان ترتیب اثر عملی بدهد میشود مسئله علمی، مسئله علمی جزم و یقین هم که به دست کسی نیست و قابل تعبد هم نیست بگویند که تو یقین بدان اینچنین است آن استصحاب که میگویند «لا تنقض الیقین بالشک» یک اصل عملی است یعنی خود را یقیندار فرض کن در مقام عمل چون تعبد عملی است اما در مسائل علمی به انسان بگویند که تو یقین پیدا کن که فلان چیز است با چه یقین پیدا کنند با یک خبر ظنی؟ مگر یقین به دست کسی است مظنه به دست کسی است؟ مظنه یک مبادی دارد یقین یک مبادی دارد اگر آن مبادی در فضای ذهن و علم پدید آمد یقین و ظن پدید میآید اگر نیامد خوب نمیآید به دست کسی نیست لذا تعبدبردار نیست اگر ما یک روایت معتبری داشتیم در حد خبر واحد محفوف به قرینه قطعی بود فوراً یقین پیدا میکند که منظور آیه طبق بیان ائمه (علیهم السلام) این است یا متواتر بود این است و در غیر این صورت در حد مظنه میتواند به شارع مقدس نسبت بدهد گمانم این است که وجود مبارک امام (سلام الله علیه) اینچنین فرمودند نه اثر عملی دارد چون نمیخواهیم کار بکنیم روی آن نه علم بیش از این در دست ما است حالا برخی از روایات را اگر فرصت کردیم در تفسیر کنز الدقائق و اینها میخوانیم روایاتی که عرش را، که ﴿عرشه علی الماء﴾ را معنی کرده
سوال: جواب: نه محکمات است ما نرفتیم به سراغش این دو پهلو و سه پهلو نیست که یک عده را راه بیندازد برای فتنهگری متشابهات آنهایی است که ﴿فأمَّا الذین فی قلوبهم زیغً فیتبعون ما تَشٰابَه منه ابْتِغٰاءَ الفتنه وَابتغاء تأویله﴾ یک ترفندها را راهاندازی میکند اما اینها نه، مطالب علمی است که انسان باید برود به سراغش و یاد بگیرد دیگر چون اینها اصلاً رویش کار نشده آنهایی که بحثهای کیهان شناسی دارند ارتباطی با قرآن ندارند آنهایی که در خدمت قرآناند از این علوم کیهان شناسی بیخبرند این است که نه اطلاعات آنها راهگشای تفسیر مفسران است نه مفسران از علم آنها بهره میگیرند این رابطه حوزه و دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه برکات فراوانی دارد که یکی از آنها هم همین است بالاخره یک نفر که نمیتواند در علوم فراوان صاحب نظر باشد که، در بخش وسیعی از کیهان شناسی زمین شناسی آسمان شناسی ماده اول شناسی اگر از حد پیش فرض و فرضیه و تئوری به درآمده به حد جزم و ریاضی رسیده خوب یک تحفه علمی است که از صاحب نظران کیهان شناسی انسان بهره میگیرد و آیه را معنی میکند و وقتی میشود آیه را معنا کرد که انسان با جزم ریاضی بداند که آسمان و زمین رتقشان به این بود بعد فتق شد و البته هر رتقی راتقی دارد هر فتقی فاتقی دارد مشکل کیهان شناسی علوم روز آن است که اینها اولاً از حد فرضیه و پیشفرض و تئوری و امثال ذلک بخواهند برسند به آن جزم ریاضی خیلی طول میکشد یک، مشکل دیگر این است که اینها سیر افقی دارند که قبلاً هم بحث شد هرگز سیر عمودی ندارند یعنی بحثهایشان این است که این زمین قبلاً اینچنین بوده است حالا یا زمین یا آسمان یا این منظومه کیهانی مثلاً ده سال قبل یا ده میلیون سال قبل یا ده میلیارد سال قبل اینچنین بوده است الان اینچنین است پیش بینی میشود که در آینده نزدیک یا دور به آن صورت در بیاید این محصول علوم تجربی است اما حالا چه کسی کرد برای چه کرد این در فضای علوم کیهان شناسی نیست متأسفانه این ﴿هو الاول و الاخر﴾ که سیر عمودی است باید به این لاشه علوم کیهان شناسی نصب بشود تا این علم را پرواز دهد یعنی علمی که اول و آخرش سخن از خدا نیست این یک علم سردی است یک لاشه علم است سیر افقی علم است خدای سبحان میفرماید شما بررسی کنید این رتق یک راتقی دارد این فتق یک فاتقی دارد اگر نظم صد در صد هست و حکمت است این ناظم حکیم این کار را کرده دیگر اگر میلیونها بشر در سالیان متمادی باید تلاش و کوشش بکنند یک گوشه اسرار او را بفهمند معلوم میشود نظمِ عالمانه است نظمِ عالمانه را یک ناظم عالم درست کرده دیگر نظم حکیمانه است نظم حکیمانه را یک ناظم حکیم درست کرده دیگر﴿اولم یر الذین کفروا ان السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما﴾ اینها ممکن است رتق و فتق را بفهمند اما راتق و فاتق را نمیبینند لذا محصول کارشان هم یا بمب سازی است یا فخر فروشی است و مانند آن میفرماید شما اگر راتق و فاتق را بفهمید میفهمید کی شما را آفریده شما منظورتان چیست کجا باید بروید چه کار باید بکنید ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملا﴾ ما این مجموعه را سفره شما قرار دادیم و اگر انسانی نبود که ما مجموعه نمیآفریدیم کل این مجموعه برای آن است که ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملا﴾ تا شما را ما در این مدرسه بیازماییم ببینیم چه کسی بهتر از دیگری کار میکند نفس نفس زنان بروید بدنبال شیء نفیس این که فرمود ﴿فَلْیتَنٰافَسِ المتنافسون﴾ یعنی این شما دیدید در میدان مسابقه در میدان دو حالا این بیچاره ها نمیدانند جوانیشان را برای چه سرف کنند برای چهار تا کف زدن یا برای چهارتا مدال گرفتن فرمود اگر میخواهی نفس بزنی نفس گیر در مسائل علمی و عملی و اعتقادی نفس بزن آنجا چیز نفیس گیرت میآید اگر بخواهی منافسه کنی نفس گیر کنی نفس بزنی بدوی ﴿ففروا الی الله﴾ اینجا بدو که چیزی گیرت بیاید این کار نفیس گیرتان میآید کار ارزنده گیرتان میآید ... گیرتان میآید اگر منافسه است اینجا است ﴿فاستبقوا الی الخیرات﴾ اگر میدان مسابقه است به مغفرت است به بهشت است به لقای ائمه و اولیای الهی است (علیهم السلام) و مانند آن بنابراین این هم ثمره جهان بینی توحیدی را به همراه دارد و هم مسائل اخلاقی را یعنی هم حکمت نظری را هم حکمت عملی را ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملاً﴾ این اصلاً خلق کرده برای اینکه شما بهره صحیح ببرید در مسأله رزق که این روزها گذشت شما ملاحظه فرمودید الان تقریباً شصت یا هفتاد در صد برکت الهی روزی الهی صرف آدم کشی است سی درصد آن صرف این شش میلیارد بشر بیچاره است شما اینها را رقم بگیرید آمار بگیرید ببینید که آن مقدار بودجه ای که صرف کارخانه های اسلحه سازی هست صرف ساختن سلاحهای کشتار جمعی هست صرف ساختن بمبهای اتمی هست این چقدر بجا صرف میشود هزارها نفر در چندین دانشکده باید اینها را بخوانند و میلیاردها دلار باید صرف بودجه تهیه پروژه های اتم سازی و امثال ذلک بشود میلیاردها دلار هم باید صرف شود که اینها را کار بگذارند تا افغانستان و عراق و فلسطین و امثال ذلک را تل خاک بکنند و میلیاردها دلار هم صرف میکنند تا جاسوسی کنند به مبلغانشان بگویند ما داریم دموکراسی می آوریم خوب این هفتاد در صد بودجه همین است آنچه که صرف گندم و لباس میشود آن سی در صد است ذات اقدس اله کل هزینه را داده اما اینها گرفته اند هفتاد درصدش را صرف آدم کشی کردند سی در صدش را صرف تأمین نیازهای مواد عذایی بشر کردند حالا گذشته از اینکه تلاش و کوشش قاچاقچی ها هم هست برای انحراف جوانها هست برای مفاسد اخلاقی هم هست برای میکده و عشرت کدهها هم هست آنها هیچ، اینهایی که برای کشتن بصورت مطابقه دلالت بر فساد دارد ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیْدِی النّاس﴾ بررسی کنید دریا بروید همین است صحرا بروید همین است در همین هفتاد در صد است وگرنه ذات اقدس اله ﴿و ما من دابة فی الارض الا علی الله رزقها﴾ روزی را تأمین کرده کاملاً و باید بشر به سمت علم و عدل برود که راسا این کارها برداشته بشود تا مردم در کمال رفاه زندگی کنند آنگاه هیچ مشکلی نیست مشکلی از نظر رزق نیست هیچ کسی از گرسنگی رنج نمیبرد در خیابان و بیابان سرگردان نیست الان شما ببنید در مهد تمدن یعنی اروپا بیابان نشین و خیابان گرد کم نیستند خوب، فرمود اگر این را بدانند این مسئله ﴿لیبلوکم ایکم احسن عملاً﴾ شکل میگیرد آنوقت بلا فاصله مسئله قیامت را ذکر کردند بحثهایی که،
سوال: جواب: بله این باید مشخص شود این ما اگر به معنای آب باشد که خوب خود آب جزء مخلوقات است این آب بالاخره جایی باید مستقر بشود اگر هوا هست در هوا مستقر است بالاخره هوایی باید قبلاً خلق بشود اگر در مکان است آن مکان باید قبلاً خلق شود یک جایی باید باشد که این آب وجود داشته باشد یک بعدی باید باشد که آن بعد وجود داشته باشد آن بالاخره یا من الارض است یا من السماء اگر منظور از این آب آب ظاهری باشد در قبال هوا و در قبال خاک و در قبال آتش این بالاخره یا در هوا است یا در آسمان است یا در زمین است یک جا هم میخواهد این جزء مجموعه نظام کیهانی است اما اگر ما به معنای علم و معرفت و امثال ذلک بود که بعضی از روایات آنها را توضیح دادند که در کتاب شریف کنز الدقایق هست که آن روایت حتماً ملاحظه فرمودید یا میفرمایید یا ما میخوانیم آن قابل تبیین هست و عرش ذات اقدس اله هم به معنای مقام فرمانروایی و تدبیر است نه عرش یعنی تخت خدایی که از اسناد استوی به خدا معلوم میشود که این عرش، عرشِ تختی و امثال ذلک نیست ﴿ثم استوی علی العرش﴾ یک وقت است که متحجران مالکی، در موطأ ا زمالک نقل کرده یعنی صاحب موطأ از مالک نقل کرده از بزرگان اهل سنت است صاحب کتاب موطأ دیگران هم نقل کردند وقتی از مالک سؤال کردند که ﴿الرحمن علی العرش استوی﴾ یعنی چه فرمود «الاستوی معلوم و الکیفیة مجهول و السوال بدعة» برو بیرون معنای استوی معلوم است کیفیتش را ما نمیدانیم سؤال کردن از این امور بدعت است برو بیرون این را نه تنها در کتابهای ما از مالک نقل شده در کتابهای آنها هم از مالک نقل شده این بستن جلوی ذهن است و مخالف آیاتی است که فرمود ما اصلاً این قرآن را برای فکر شما فرستادیم ﴿کتاب انزلناه الیک مبارکً لیدّبّروا آیاته﴾ بعد فرمود مگر شما بررسی نکردید نمیبینید که آسمان از زمین رتق بود و ما فتق کردیم خوب ترغیب میکند تحریض میکند به مطالعه و تأمل اگر این ما به معنای آب ظاهری باشد در قبال هوا بالاخره جزء مجموعه نظام کیهانی است حالا یا در آسمان است یا در زمین است یا بین الارض و السماء است یا با جاذبه نگه داشته میشود که باز جاذبه را ذات اقدس اله خلق میکند که جاذبه هم جزء نظام کیهانی است اما اگر نه معرفت بود علم بود و مانند آن خوب یک حساب خاصی دارد که بعضی از روایات این کنزالدقائق این کان عرشه علی الماء را مقام علم و حاملان عرش و کاملانِ آن علم انسانهای کامل مثل اهل بیت ارواح مطهرهٴ اینها میدانند این خوب تاحدودی قابل فهم است حالا تتمهاش برای روز بعد
و الحمد لله رب العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است