- 20636
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 1 - 6 سوره ناس
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره ناس- آیه 1-6
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
مَلِکِ النَّاسِ
إِلَهِ النَّاسِ
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
الَّذِى یُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ
ترجمه
(اى پیامبر!) بگو: پناه مىبرم به پروردگار آدمیان.
پادشاه آدمیان.
معبود آدمیان.
از شرّ وسوسه شیطان.
آن که اندیشه بد در دل مردمان افکند.
از جنس جنّ باشد یا انسان.
در قرآن، بیش از 300 مرتبه کلمه «قل» آمده که بسیارى از آنها فرمان خداوند به پیامبر است و در پاسخ مخالفان یا موافقان مى باشد.
کلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسه گر مى آید و هم به معناى وسوسه و خطورات و افکار ناروا، ولى در اینجا به معناى وسوسه گر است.
گفتنِ کلمه «اعوذ» براى نجات از خطرات کافى نیست، بلکه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دورى کرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. کسى که مى گوید: «اعوذ باللّه»، باید در عمل نیز از سرچشمههاى فساد دورى کند.
اول چیزى که محسوس انسان است، رشد و تکامل و تربیت اوست، «ربّ النّاس» بعد سیاست و تدبیر و حکومت. «ملک النّاس» و همین که رشد او بالا رفت عبادت و پرستش است. «اله النّاس»
به کسى باید پناه برد که اسرار و وسوسه هاى درونى را مى شناسد. «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور» او از خیانت چشمها و آنچه سینه ها پنهان مىکند آگاه است.
پیامبر فرمود: شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىکند. «فاذا ذکر العبد اللّه خنّس... و اذا غفل وسوس»
کسانى که دیگران را به تردید و وسوسه مىاندازند، کار شیطانى مى کنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آیا شما علم دارید که صالح پیامبر است؟ و با این کلام در مردم تردید به وجود مىآوردند. «أتعلمون انّ صالحاً مرسل»
در اول قرآن با «بسم اللّه» از خدا استمداد کردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه مى بریم.
«خنّاس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشینى است. شیطان هم خودش مخفى است و هم کارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمى شود، ولى با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه مى کند و موفق مى شود. حضرت على (ع) مىفرماید: شیطان با ظاهرنمایى حق و باطل را بهم در مىآمیزد و بدین شکل بر طرفداران خود غالب مىشود. «فهنا لک یستولى الشیطان على اولیائه»
حالا که شیطان، خنّاس است، آنقدر مىرود و مىآید تا موفق شود، ما هم باید یاد خدا را زیاد کنیم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است که هرگاه گرفتار مى شود دعا مى کند و پناهندگى مى خواهد و همین که خطر رفع شد، گویا ما را نمى شناسد.
در این سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مى گیرد و با ایمان و عقل و فکر ما بازى مى کند، سه بار نام خداوند یاد شده است: «ربّ النّاس، ملک النّاس، اله النّاس» اما در سوره فلق که شرور خارج از سینه هاست، یکبار نام خداوند مطرح است. «ربّ الفلق» آرى خطر انحراف فکرى و تأثیر آن در روح به مراتب بیشتر از خطرات خارجى است و دشمنان فرهنگى و فکرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناکترند.
در روایات آمده است که شیطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. یاران خود را جمع و از آنان استمداد کرد. هر کدام مطلبى گفتند، ولى یکى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مى کنم و توبه را از یادش مى برم. ابلیس این طرح فراموشى توبه را پسندید.
حالا که او «ربّ النّاس» است، پس شیوه هاى تربیتى دیگران را نپذیریم. حالا که او «ملک النّاس» است، پس خود را برده دیگران قرار ندهیم و حالا که او «اله النّاس» است، پس به غیر او دل نبندیم و این تفکر و اعتقاد بهترین وسیله پناهندگى از وسوسههاست.
آنکه در سینه و قلب و روح مردم وسوسه مى کند، ممکن است از نژاد جن و شیطان باشد یا از نژاد انسان. آرى تطمیع ها و وعده ها، امروز و فردا کردنها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس الیه الشیطان»، «القى الشیطان فى امنیّته» اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «یوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونهاى که راه گریزى از آن نباشد. زیرا قرآن در آیه اى دیگر مى فرماید: «ان الّذین اتقوا اذا مسهّم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون» هنگامى که شیطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تکرار کلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است که ربوبیّت، حاکمیّت و الوهیّت خداوند عام است و اختصاص به فرد یا گروه یا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملک النّاس» و سپس «اله النّاس»، شاید به خاطر آن که آنچه به فطرت نزدیکتر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
چنانکه کودکان به هنگام خطر اول صداى مادر مىزنند، سپس کسى که قدرت دارد، «ملک النّاس» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حیات. «اله النّاس»
خداوند به نیازهاى انسان و خطراتى که او را تهدید مى کند آگاه است، ولى شیوه تربیت الهى آن است که انسان نیاز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتیاج را به خود تلقین کند تا روحیه تواضع و تعبّد و تسلیم در او شکوفا شود. «قل اعوذ...»
به گفته پیامبر اکرم خاطرات و وسوسههایى که بىاختیار بر انسان عارض مى شود، مادامى که از طرف انسان عملى صورت نگیرد، چیزى بر او نیست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم یعمل به او یتکلّم»
پیام ها
1- پیامبر، امین وحى است و چیزى از خود نمى گوید. «قل»
2- خطرات به قدرى شدید است که خدا به پیامبرش دستور پناه بردن مىدهد. «قل اعوذ»
3- بدون استمداد از خدا، امکان مبارزه با شرور نیست. «اعوذ بربّ النّاس»
4- گناهکاران نباید مأیوس شوند، زیرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «ربّ النّاس»
5 - وقتى پیامبر، به خدا پناه مى برد، وظیفه ما روشن است. «قل اعوذ بربّ النّاس»
6- انسان باید خود را تحت تربیت خداوند بداند، «ربّ النّاس» سلطنت و حکومت او را بپذیرد، «ملک النّاس» و او را معبود خود قرار دهد. «اله النّاس»
7- انسان بىایمان، به قدرت و جمعیّت و قومیّت و ثروت خود پناه مىبرد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مى شوند. «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس»
8 - بالاترین خطرها پنهان ترین آنهاست که وسوسه درونى باشد. «من شرّ الوسواس الخنّاس» «والحمدللّه ربّ العالمین»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
مَلِکِ النَّاسِ
إِلَهِ النَّاسِ
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
الَّذِى یُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ
ترجمه
(اى پیامبر!) بگو: پناه مىبرم به پروردگار آدمیان.
پادشاه آدمیان.
معبود آدمیان.
از شرّ وسوسه شیطان.
آن که اندیشه بد در دل مردمان افکند.
از جنس جنّ باشد یا انسان.
در قرآن، بیش از 300 مرتبه کلمه «قل» آمده که بسیارى از آنها فرمان خداوند به پیامبر است و در پاسخ مخالفان یا موافقان مى باشد.
کلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسه گر مى آید و هم به معناى وسوسه و خطورات و افکار ناروا، ولى در اینجا به معناى وسوسه گر است.
گفتنِ کلمه «اعوذ» براى نجات از خطرات کافى نیست، بلکه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دورى کرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. کسى که مى گوید: «اعوذ باللّه»، باید در عمل نیز از سرچشمههاى فساد دورى کند.
اول چیزى که محسوس انسان است، رشد و تکامل و تربیت اوست، «ربّ النّاس» بعد سیاست و تدبیر و حکومت. «ملک النّاس» و همین که رشد او بالا رفت عبادت و پرستش است. «اله النّاس»
به کسى باید پناه برد که اسرار و وسوسه هاى درونى را مى شناسد. «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور» او از خیانت چشمها و آنچه سینه ها پنهان مىکند آگاه است.
پیامبر فرمود: شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىکند. «فاذا ذکر العبد اللّه خنّس... و اذا غفل وسوس»
کسانى که دیگران را به تردید و وسوسه مىاندازند، کار شیطانى مى کنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آیا شما علم دارید که صالح پیامبر است؟ و با این کلام در مردم تردید به وجود مىآوردند. «أتعلمون انّ صالحاً مرسل»
در اول قرآن با «بسم اللّه» از خدا استمداد کردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه مى بریم.
«خنّاس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشینى است. شیطان هم خودش مخفى است و هم کارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمى شود، ولى با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه مى کند و موفق مى شود. حضرت على (ع) مىفرماید: شیطان با ظاهرنمایى حق و باطل را بهم در مىآمیزد و بدین شکل بر طرفداران خود غالب مىشود. «فهنا لک یستولى الشیطان على اولیائه»
حالا که شیطان، خنّاس است، آنقدر مىرود و مىآید تا موفق شود، ما هم باید یاد خدا را زیاد کنیم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است که هرگاه گرفتار مى شود دعا مى کند و پناهندگى مى خواهد و همین که خطر رفع شد، گویا ما را نمى شناسد.
در این سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مى گیرد و با ایمان و عقل و فکر ما بازى مى کند، سه بار نام خداوند یاد شده است: «ربّ النّاس، ملک النّاس، اله النّاس» اما در سوره فلق که شرور خارج از سینه هاست، یکبار نام خداوند مطرح است. «ربّ الفلق» آرى خطر انحراف فکرى و تأثیر آن در روح به مراتب بیشتر از خطرات خارجى است و دشمنان فرهنگى و فکرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناکترند.
در روایات آمده است که شیطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. یاران خود را جمع و از آنان استمداد کرد. هر کدام مطلبى گفتند، ولى یکى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مى کنم و توبه را از یادش مى برم. ابلیس این طرح فراموشى توبه را پسندید.
حالا که او «ربّ النّاس» است، پس شیوه هاى تربیتى دیگران را نپذیریم. حالا که او «ملک النّاس» است، پس خود را برده دیگران قرار ندهیم و حالا که او «اله النّاس» است، پس به غیر او دل نبندیم و این تفکر و اعتقاد بهترین وسیله پناهندگى از وسوسههاست.
آنکه در سینه و قلب و روح مردم وسوسه مى کند، ممکن است از نژاد جن و شیطان باشد یا از نژاد انسان. آرى تطمیع ها و وعده ها، امروز و فردا کردنها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس الیه الشیطان»، «القى الشیطان فى امنیّته» اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «یوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونهاى که راه گریزى از آن نباشد. زیرا قرآن در آیه اى دیگر مى فرماید: «ان الّذین اتقوا اذا مسهّم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون» هنگامى که شیطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تکرار کلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است که ربوبیّت، حاکمیّت و الوهیّت خداوند عام است و اختصاص به فرد یا گروه یا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملک النّاس» و سپس «اله النّاس»، شاید به خاطر آن که آنچه به فطرت نزدیکتر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
چنانکه کودکان به هنگام خطر اول صداى مادر مىزنند، سپس کسى که قدرت دارد، «ملک النّاس» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حیات. «اله النّاس»
خداوند به نیازهاى انسان و خطراتى که او را تهدید مى کند آگاه است، ولى شیوه تربیت الهى آن است که انسان نیاز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتیاج را به خود تلقین کند تا روحیه تواضع و تعبّد و تسلیم در او شکوفا شود. «قل اعوذ...»
به گفته پیامبر اکرم خاطرات و وسوسههایى که بىاختیار بر انسان عارض مى شود، مادامى که از طرف انسان عملى صورت نگیرد، چیزى بر او نیست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم یعمل به او یتکلّم»
پیام ها
1- پیامبر، امین وحى است و چیزى از خود نمى گوید. «قل»
2- خطرات به قدرى شدید است که خدا به پیامبرش دستور پناه بردن مىدهد. «قل اعوذ»
3- بدون استمداد از خدا، امکان مبارزه با شرور نیست. «اعوذ بربّ النّاس»
4- گناهکاران نباید مأیوس شوند، زیرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «ربّ النّاس»
5 - وقتى پیامبر، به خدا پناه مى برد، وظیفه ما روشن است. «قل اعوذ بربّ النّاس»
6- انسان باید خود را تحت تربیت خداوند بداند، «ربّ النّاس» سلطنت و حکومت او را بپذیرد، «ملک النّاس» و او را معبود خود قرار دهد. «اله النّاس»
7- انسان بىایمان، به قدرت و جمعیّت و قومیّت و ثروت خود پناه مىبرد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مى شوند. «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس»
8 - بالاترین خطرها پنهان ترین آنهاست که وسوسه درونى باشد. «من شرّ الوسواس الخنّاس» «والحمدللّه ربّ العالمین»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان