display result search
منو
تفسیر آیه 26 - 28 سوره جن

تفسیر آیه 26 - 28 سوره جن

  • 1 تعداد قطعات
  • 12 دقیقه مدت قطعه
  • 261 دریافت شده
سخنرانی حجت‌ الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره جن- آیه‌ 26 - 28

عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى‏ غَیْبِهِ أَحَداً

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى‏ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً

لِّیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رَسِالاَتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بَمَا لَدَیْهِمْ وَ أَحْصَى‏ کُلَّ شَىْ‏ءٍ عَدَدًا

ترجمه
او عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمى‏ کند.
مگر کسى همانند پیامبر که از او راضى باشد، پس از پیش رو و از پشت سر نگهبانانى مى ‏فرستد
تا بداند (رسولان) پیام هاى پروردگارشان را رسانده ‏اند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چیزى را با عدد، شماره کرده است.

در مدیریّت، هم باید اطلاعات لازم را در اختیار مسئولان گذاشت. «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الاّ من ارتضى من رسول»، هم از او حفاظت کرد. «فانه یسلک من بین یدیه...» و هم بر عملکرد او نظارت دقیق داشت. «لیعلم ان قد ابلغو رسالات ربّهم»
علم غیب‏
در این که غیر از خدا کسى علم غیب مى‏داند یا نه؟ و اگر مى‏داند مقدار آن چقدر و کیفیّت آن چگونه است؟ چه افرادى مى‏ دانند؟ و آیا این دانستن به اراده خودشان است یا نه؟ دائمى است یا لحظه ‏اى؟ جزیى است یا کلى؟ موروثى است یا اهدایى؟ سخن بسیار است، لذا به تحقیقى که در سال‏هاى جوانى داشتم و به یادداشت‏هایى که سال‏ها قبل جمع آورى کرده بودم، مراجعه کردم و خلاصه آن را در این جا مى‏آورم.
اصل اول. احدى جز خداوند، به طور مستقل غیب را نمى‏داند، زیرا کلید و خزانه و سرچشمه علم غیب تنها نزد اوست: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو» و اگر دیگران بهره‏اى دارند از طرف خداوند است. بنابراین آیاتى که مى ‏گویند: ما کسى را بر غیب آگاه کردیم، یعنى بخشى از غیب را به او هبه کردیم. «تلک من انباء الغیب نوحیها الیک»
در قرآن مى‏خوانیم که حضرت عیسى به مردم فرمود: من شما را از آنچه در خانه‏ هاى خود ذخیره کرده‏اید و آنچه خواهید خورد خبر مى‏دهم. «و انبّئکم بما تأکلون و ما تدّخرون فى بیوتکم»
آرى آگاهى دیگران از غیب، تنها با خواست و اراده الهى است. «و لایحیطون بشى‏ء من علمه الاّ بما شاء»
اصل دوم. در آیه 26 سوره جن مى ‏فرماید: «فلا یظهر على غیبه احداً الاّ من ارتضى من رسول» یعنى خداوند جز افرادى نظیر پیامبر را که از آنها راضى است، دیگرى را بر علم غیب خود آگاه نمى‏سازد و در آیه 174 سوره آل عمران نیز مى‏خوانیم: خداوند شما را بر غیب آگاه نمى سازد ولى از پیامبرانش هر که را بخواهد بر مى‏ گزیند (و علوم غیبى را به او مى ‏دهد.) «و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب و لکن یجتبى من رسله من یشاء»
بنابراین حساب افراد کاهن، جادوگر و کف‏بین که ارتباطى با معنویات ندارند و گاه و بیگاه از رندى خود و سادگى مردم سوء استفاده کرده و براساس تخمین‏ها و تحلیل‏ها، پیشگویى مى‏ کنند، از حساب اولیاى خدا جداست.
اصل سوم. بهره ‏گیرى اولیاى خدا از علم غیب، تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست، نه آن که براى رفع مشکلات شخصى از آن استفاده کنند. همانگونه که پیامبراکرم‏صلى الله علیه وآله در مرافعات، به سوگند و شاهد و ظواهر عمل مى‏فرمود و از علم غیب استفاده نمى‏کرد.
اصولا اگر اولیاى خدا براى زندگى شخصى خود از معجزه و علم غیب استفاده کنند و مشکلات خود را حل نمایند، نمى‏توانند براى مردم الگوى عملى باشند، اگر امام حسین‏علیه السلام با معجزه و دعا، تشنگى صحراى کربلا را حل مى‏کرد، چگونه مى‏توانست براى مردمى که این امکانات را ندارند امام باشد؟
یکى از رموز موفقیّت پیشوایان دینى، صبر آنان بر مشکلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بیمارى‏ها، داغ دیدن‏ها و امثال آن بوده است. و صبر و پایدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در این صحنه ‏ها جلوه مى ‏کرد.
اصل چهارم. غیب بر دو گونه است: نوعى که مخصوص خداوند است و نوعى که به انبیا و فرشتگان و امامان معصوم داده مى‏شود. چنانکه امام صادق‏ (ع) فرمود: «ان للّه عزّ و جلّ علمین: علماً عنده لم یطّلع علیه احداً من خلقه و علماً نبذه الى ملائکته و رسله فما نبذه الى ملائکته و رسله فقد انتهى الینا»
بنابراین مراد از آیاتى که مى‏گویند: علم غیب مخصوص خداست، نوع اول آن و آیاتى که مى‏ گویند: علم غیب را دیگران مى‏دانند، نوع دوم است. در دعا نیز مى‏خوانیم: خدایا به حق آن علمى که مخصوص خودت است سوگند. «وبحقّ علمک الذى استأثرت به لنفسک»
اصل پنجم. دست خداوند در تغییر امور عالم و به تعبیر قرآن، محو و اثبات امور باز است و لذا اولیاى خدا نمى‏توانند نسبت به آینده، علم قطعى داشته باشند. چنانکه امام سجّادعلیه السلام مى‏فرماید: که اگر یک آیه در قرآن نبود، تمام مسائل تا روز قیامت را به شما خبر مى‏دادم، پرسیدند: کدام آیه؟ حضرت فرمود: «یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب» خداوند هر چه را بخواهد محو مى‏کند و هر چه را بخواهد ثابت نگه مى‏دارد و ام الکتاب تنها نزد اوست.
اصل ششم. گاهى کمال در دانستن غیب است و گاهى در ندانستن آن. مثلاً شبى که حضرت على‏ به جاى پیامبر در بستر خوابید، کمال او در این بود که نداند دشمنان او را خواهند کشت یا نه؟ زیرا اگر مى‏دانست که او را نمى‏کشند و به جاى او مى‏خوابید خیلى مهم نبود.
پیشوایان دینى خود فرموده‏اند: گاهى پرده کنار مى‏رود و امورى را مى‏دانیم و گاهى بسته مى‏شود و نمى‏توانیم که بدانیم. «یبسط لنا فنعلم و یُقبض عنّا فلا نعلم» آرى قبض و بسط علم غیب به دست خداست. چنانکه در قرآن به پیامبرش خطاب مى‏کند: «لا تعلمهم» تو منافقان مدینه را نمى‏شناسى و در پاسخ کسانى که از زمان قیامت سؤال مى‏کنند مى‏فرماید: «قل ان أدرى»


پیام ها
1- هستى، فقط دیدنى‏ها نیست، امور بسیارى وجود دارد که از چشم ما پنهان و قابل رؤیت نیست. «عالم الغیب»
2- کسانى مثل فالگیرها، کف‏بین‏ها و کاهنان که ادعاى علم غیب مى‏کنند دروغگو هستند، زیرا خداوند فقط به امثال پیامبران علم غیب عطا مى‏کند. «الّا من ارتضى من رسول»
3- هیچ کس، از ناظر و مراقب بى‏نیاز نیست. «فانّه یسلک... رصداً»
4- وحى الهى از طریق فرشتگان، حفاظت مى‏شود. «فانّه یسلک من بین یدیه»
5 - پیامبر، در دریافت وحى و ابلاغ آن مصونیت دارد. «رصداً لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربّهم»
6- حفاظت الهى از طریق فرشتگان جامع است. «من بین یدیه و من خلفه رصدا»
7- علم خداوند، اجمالى نیست، بلکه داراى احاطه و احصاى کامل است. «لیعلم...احاط... احصى کلّ شى‏ء عدداً»


منبع: پایگاه درس هایی از قرآن

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 12:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی