- 2878
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 8 - 16 سوره قلم
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره قلم- آیه 8 -16
فَلَاتُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ
وَدُّواْ لَوْتُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ
وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ
هَمَّازٍ مَّشَّآءٍ بِنَمِیمٍ
مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ
عُتُلٍّبَعْدَ ذَ لِکَ زَنِیمٍ
أَن کَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِینَ
إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ
ترجمه
پس، از تکذیب کنندگان اطاعت نکن.
آنان دوست دارند که تو سازش کنى و آنان نیز با تو سازش کنند.
و از هر فرومایه که بسیار سوگند یاد مىکند، پیروى نکن.
(آن که) عیب جوست و براى سخن چینى در جنب و جوش است.
براى جلوگیرى از کارهاى خیر اصرار مىورزد، متجاوز و گنهپیشه است.
خشن و بى اساس و تبار است.
(تمام این زشتى هابه خاطر آن است که او داراى مال فراوان و فرزندان نیرومند است.
هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود،گویند: افسانه هاى پیشینیان است.
به زودى بر بینىاش مهر ذلت مىنهیم.
«تدهن» از «دُهن» به معناى روغن و مراد، روغن مالى و سازش و انعطاف پذیرى است.
«هَمّاز» از «هَمز» به معناى عیبجو و مرادف کلمه «عَیّاب» است.
«مَشّاء بنَمیم» یعنى براى سخنچینى و نمّامى، بسیار تکاپو مى کند. مراد از «مَنّاع للخیر» شاید بخل در مال باشد. چون قرآن درباره مال،کلمه خیر را به کار برده است.
«زَنیم» به کسى گویند که اصل و نسب روشنى ندارد و به قومى نسبت داده نمى شود (زنازاده). امام صادق (ع) فرمود: «عُتلّ» کفر بزرگ و «زنیم» کسى است که در کفر خود حرص و ولع دارد.
قرآن، بارها رسول خدا را از پیروى منحرفان با جمله «لا تطع» و «لا تتّبع» نهى فرموده است.
براى نجات مردم، دشمن را با تمام ابعادش معرفى کنید. در این آیات حدود ده خصلت نقل مىکند که به خاطر یکى از آنها پرهیز از آنان لازم است، تا چه رسد به اینکه تمام این خصلت ها در گروه یا فردى باشد.
رهبر جامعه که مورد اطاعت و پذیرش مردم است باید سرچشمه نشاط و امید و وحدت و تقوا باشد و صفاتى همچون عیبجویى، سخن چینى، بخل، تجاوز، خشونت که هریک عامل دلسردى و تفرقه است در رهبر ممنوع است و در این آیات، فرمانبرى از صاحبان این خصلتها نهى شده است.
آیات قران، بارها مورد انواع تهمتها قرار گرفته است؛ با تعبیراتى از قبیل «اساطیر الاولین» افسانه هاى پیشینیان، «اضغاث احلام» خوابهاى پریشان، «ام یقولون افتراه» دروغ هایى که به خدا نسبت داده شده، «لقلنا مثل هذا» سخنانى که ما نیز مثل آن را مىتوانیم بگوئیم، «یعلّمه بشر» انسانى این حرف ها را به او یاد داده، «اعانه علیه قوم» گروهى پشت پرده به او کمک مىکنند.
در روایات مى خوانیم: خداوند به حضرت شعیب فرمود: من جمعیّت صد هزار نفرى را گرفتار قهر خود مى کنم با اینکه چهل هزار نفرشان بد و شصت هزار نفرشان خوبند و این به خاطر آن است که خوبان غیرت دینى ندارند و با گناهکاران مداهنه مى کنند.
مخفى نماند آنچه مورد انتقاد است سازش از موضع ضعف است که نامش مداهنه است ولى کوتاه آمدن از موضع قدرت که نامش مداراست مانعى ندارد، نظیر پدرى که به خاطر رعایت حال کودکش آهسته راه مى رود.
«همّاز، منّاع، معتد و اثیم» از صفات کفّار است و هرگاه مسلمانى داراى این صفات شد به کفّار نزدیک شده است.
ان ترک خیراً الوصیة» اگر مالى را به جاى گذاشت، وصیّت کند.
پیام ها
1- به شکرانه نعمتهاى الهى، از منحرفان پرهیز کنید. «انّک لعلى خلق عظیم فلا تطع المکذّبین»
2- اخلاق نیکو همراه با دافعه و پرهیز از منحرفان است. «لعلى خلق عظیم فلا تطع المکذّبین» (آرى معناى حُسن خلق، سازش با افراد فاسد نیست.)
3- انبیا نیز به تذکّر الهى نیازمندند. «فلا تطع المکذّبین»
4- به سوگند مخالفان اعتبارى نیست و هر چه بیشتر سوگند خورند بى اعتبارتر است. «لا تطع کلّ حلاف»
5 - در جامعه اسلامى، افراد بى نسب و فرومایه «مهین»، عیبجو «نمیم»، و کسانى که بخل، تجاوز، گناه و خشونت جزء ذاتشان شده است، جایگاه اجتماعى، سیاسى، مدیریّتى ندارند. «فلا تطع...»
6- از نقشه هاى دشمن غافل نشوید. دشمنان تلاش مى کنند تا شما را به سازش بکشانند. «ودّوا لو تدهن...»
7- به دشمن امتیاز ندهید، حتّى اگر آنان با دادن امتیاز، چراغ سبز سازش را روشن کردند. «ودّوا لو تدهن...»
8 - عقب نشینى از اصول، خواسته دشمن است. «ودّوا لو تدهن» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع)
9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت از اوست. و مراد از اطاعت نکردن، همان سازش نکردن است. «فلا تطع... ودّوا لو تدهن فیدهنون»
10- فرومایگى درونى و برخوردارى از امکانات بیرونى، دو عامل فتنه و فساد است. «مهین... ذا مال و بنین»
11- دارا بودن ثروت و نیرو کفّار نمىتواند دلیل سازش باشد. «لو تدهن... انکان ذا مال و بنین»
12- خط اول مخالفان انبیا، سرمایه داران بى درد هستند. «ذا مال و بنین ... قال اساطیر الاولین»
13- خداوند کیفر متکبران را به گونهاى مىدهد که آثارش در بدنشان باقى مىماند. «سنسمه»
14- کیفر تحقیر کننده، تحقیر شدن است. «سنسمه على الخرطوم»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
فَلَاتُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ
وَدُّواْ لَوْتُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ
وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ
هَمَّازٍ مَّشَّآءٍ بِنَمِیمٍ
مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ
عُتُلٍّبَعْدَ ذَ لِکَ زَنِیمٍ
أَن کَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِینَ
إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ
ترجمه
پس، از تکذیب کنندگان اطاعت نکن.
آنان دوست دارند که تو سازش کنى و آنان نیز با تو سازش کنند.
و از هر فرومایه که بسیار سوگند یاد مىکند، پیروى نکن.
(آن که) عیب جوست و براى سخن چینى در جنب و جوش است.
براى جلوگیرى از کارهاى خیر اصرار مىورزد، متجاوز و گنهپیشه است.
خشن و بى اساس و تبار است.
(تمام این زشتى هابه خاطر آن است که او داراى مال فراوان و فرزندان نیرومند است.
هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود،گویند: افسانه هاى پیشینیان است.
به زودى بر بینىاش مهر ذلت مىنهیم.
«تدهن» از «دُهن» به معناى روغن و مراد، روغن مالى و سازش و انعطاف پذیرى است.
«هَمّاز» از «هَمز» به معناى عیبجو و مرادف کلمه «عَیّاب» است.
«مَشّاء بنَمیم» یعنى براى سخنچینى و نمّامى، بسیار تکاپو مى کند. مراد از «مَنّاع للخیر» شاید بخل در مال باشد. چون قرآن درباره مال،کلمه خیر را به کار برده است.
«زَنیم» به کسى گویند که اصل و نسب روشنى ندارد و به قومى نسبت داده نمى شود (زنازاده). امام صادق (ع) فرمود: «عُتلّ» کفر بزرگ و «زنیم» کسى است که در کفر خود حرص و ولع دارد.
قرآن، بارها رسول خدا را از پیروى منحرفان با جمله «لا تطع» و «لا تتّبع» نهى فرموده است.
براى نجات مردم، دشمن را با تمام ابعادش معرفى کنید. در این آیات حدود ده خصلت نقل مىکند که به خاطر یکى از آنها پرهیز از آنان لازم است، تا چه رسد به اینکه تمام این خصلت ها در گروه یا فردى باشد.
رهبر جامعه که مورد اطاعت و پذیرش مردم است باید سرچشمه نشاط و امید و وحدت و تقوا باشد و صفاتى همچون عیبجویى، سخن چینى، بخل، تجاوز، خشونت که هریک عامل دلسردى و تفرقه است در رهبر ممنوع است و در این آیات، فرمانبرى از صاحبان این خصلتها نهى شده است.
آیات قران، بارها مورد انواع تهمتها قرار گرفته است؛ با تعبیراتى از قبیل «اساطیر الاولین» افسانه هاى پیشینیان، «اضغاث احلام» خوابهاى پریشان، «ام یقولون افتراه» دروغ هایى که به خدا نسبت داده شده، «لقلنا مثل هذا» سخنانى که ما نیز مثل آن را مىتوانیم بگوئیم، «یعلّمه بشر» انسانى این حرف ها را به او یاد داده، «اعانه علیه قوم» گروهى پشت پرده به او کمک مىکنند.
در روایات مى خوانیم: خداوند به حضرت شعیب فرمود: من جمعیّت صد هزار نفرى را گرفتار قهر خود مى کنم با اینکه چهل هزار نفرشان بد و شصت هزار نفرشان خوبند و این به خاطر آن است که خوبان غیرت دینى ندارند و با گناهکاران مداهنه مى کنند.
مخفى نماند آنچه مورد انتقاد است سازش از موضع ضعف است که نامش مداهنه است ولى کوتاه آمدن از موضع قدرت که نامش مداراست مانعى ندارد، نظیر پدرى که به خاطر رعایت حال کودکش آهسته راه مى رود.
«همّاز، منّاع، معتد و اثیم» از صفات کفّار است و هرگاه مسلمانى داراى این صفات شد به کفّار نزدیک شده است.
ان ترک خیراً الوصیة» اگر مالى را به جاى گذاشت، وصیّت کند.
پیام ها
1- به شکرانه نعمتهاى الهى، از منحرفان پرهیز کنید. «انّک لعلى خلق عظیم فلا تطع المکذّبین»
2- اخلاق نیکو همراه با دافعه و پرهیز از منحرفان است. «لعلى خلق عظیم فلا تطع المکذّبین» (آرى معناى حُسن خلق، سازش با افراد فاسد نیست.)
3- انبیا نیز به تذکّر الهى نیازمندند. «فلا تطع المکذّبین»
4- به سوگند مخالفان اعتبارى نیست و هر چه بیشتر سوگند خورند بى اعتبارتر است. «لا تطع کلّ حلاف»
5 - در جامعه اسلامى، افراد بى نسب و فرومایه «مهین»، عیبجو «نمیم»، و کسانى که بخل، تجاوز، گناه و خشونت جزء ذاتشان شده است، جایگاه اجتماعى، سیاسى، مدیریّتى ندارند. «فلا تطع...»
6- از نقشه هاى دشمن غافل نشوید. دشمنان تلاش مى کنند تا شما را به سازش بکشانند. «ودّوا لو تدهن...»
7- به دشمن امتیاز ندهید، حتّى اگر آنان با دادن امتیاز، چراغ سبز سازش را روشن کردند. «ودّوا لو تدهن...»
8 - عقب نشینى از اصول، خواسته دشمن است. «ودّوا لو تدهن» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع)
9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت از اوست. و مراد از اطاعت نکردن، همان سازش نکردن است. «فلا تطع... ودّوا لو تدهن فیدهنون»
10- فرومایگى درونى و برخوردارى از امکانات بیرونى، دو عامل فتنه و فساد است. «مهین... ذا مال و بنین»
11- دارا بودن ثروت و نیرو کفّار نمىتواند دلیل سازش باشد. «لو تدهن... انکان ذا مال و بنین»
12- خط اول مخالفان انبیا، سرمایه داران بى درد هستند. «ذا مال و بنین ... قال اساطیر الاولین»
13- خداوند کیفر متکبران را به گونهاى مىدهد که آثارش در بدنشان باقى مىماند. «سنسمه»
14- کیفر تحقیر کننده، تحقیر شدن است. «سنسمه على الخرطوم»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است