display result search
منو
تفسیر آیه 41 و 40 سوره نمل

تفسیر آیه 41 و 40 سوره نمل

  • 1 تعداد قطعات
  • 15 دقیقه مدت قطعه
  • 292 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره نمل - آیه 41 و 40

قَالَ الَّذِى عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَبِ أَنَاْ ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّى لِیَبْلُوَنِى ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کَرِیمٌ
قَالَ نَکِّرُواْ لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِى أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ‏

ترجمه
کسى (به نام آصِف‏بن بَرخیا) که به بخشى از کتاب (الهى) آگاهى داشت (سلیمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن که پلکِ چشمت بهم بخورد نزد تو مى ‏آورم. (سلیمان پذیرفت و او تخت را آورد.) همین که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ دید، (به جاى غرور و تکبّر) گفت: این (توانایى وزیر من که مقدارى از علم کتاب و اسم اعظم را مى‏داند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با این نعمت‏ها) بیازماید که آیا شکرگزارم یا کفران مى‏کنم؟ و هر کس شکر کند، قطعاً به سود خویش شکر ورزیده و هر کس کفران نماید (به ضرر خویش گام نهاده، زیرا) پروردگار من (از شکر مردم) بى‏نیاز و کریم است. (بى‏نیازى و کرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شکر یا کفران کسى نیست).
(سلیمان) گفت: تخت (ملکه) را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا پى‏مى‏برد یا از کسانى است که پى نمى‏برند؟


کسى که مقدارى از علم کتاب را مى‏دانست، «آصف‏بن بَرخیا» وزیر حضرت سلیمان و خواهر زاده‏ى او بود، چنانکه از امام هادى‏ (ع) نیز نقل شده است. و امام باقر (ع) فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است که آصف‏بن‏برخیا تنها با دانستن یک حرف چنین قدرت‏نمایى کرد.
در این که منظور از علم کتاب چیست؟ گفته‏اند: مراد از آن، یا آگاهى از کتب آسمانى یا لوح محفوظ و یا اسم اعظم است.
سؤال: «آصف‏بن بَرخیا» چگونه تخت را بدون اجازه‏ى صاحبش حرکت داد و در آن تصرّف کرد؟
پاسخ: این کار به خاطر ولایت انبیا بر اموال مردم و اهمیّت ارشاد بلقیس و مردم او بوده است.
کفر چند نوع است: یکى انکار خدا و یکى کفران نعمت‏ها.
شکر خداوند، اقسامى دارد: شکر با زبان، با قلب و با عمل.
فضایل امیر مؤمنان و اهل‏ بیت‏
* در آیه‏ى مورد بحث مى‏فرماید: کسى که بخشى از علم کتاب را داشت، گفت: اى سلیمان! قبل از به هم زدن پلک چشم، من تخت ملکه‏ى سبأ را از کشورش در این جا حاضر مى‏کنم. امّا در آیه‏ى آخر سوره‏ى رعد، خداوند به پیامبرش مى ‏فرماید: کفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو کافى است که خداوند و کسى‏ که تمام علم کتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد. در روایات مى ‏خوانیم: مراد از کسى ‏که تمام علم کتاب را دارد، على‏ بن ابى‏طالب‏ است. اگر کسى که بخشى از علم کتاب را مى ‏داند تخت بلقیس را در یک آن حاضر مى ‏کند، پس کسى که تمام علم کتاب را مى‏داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
* امام صادق‏ مى ‏فرماید: آگاهى کسى‏ که بخشى از علم را داشت، نسبت به علم على‏ (ع)، مثل مقدار آبى است که بر بال یک مگس باشد نسبت به دریا.
* در روایات مى‏ خوانیم: امام صادق‏ به سینه‏ى مبارکش اشاره کرد و فرمود: «و عندنا واللّه علم الکتاب کله» به خدا سوگند تمام علم کتاب نزد ما موجود است.
* در روایات بسیارى مى‏ خوانیم که امامان معصوم‏ خارج از قید زمان و مکان در مناطقى حاضر مى ‏شدند، مثلاً:
امام جواد (ع)، در لحظه‏ى شهادت پدرش از مدینه به طوس رفت.
امام کاظم (ع)‏، از زندان بغداد بیرون آمد و در مدینه حاضر شد.
امام سجاد (ع)، در زمان اسارت، به کربلا رفت و بدن پدرش امام حسین‏ (ع)، را دفن نمود.
امام حسین‏ (ع)، قبل از شهادت، قبضه‏ى خاکى از کربلا برداشت و در مدینه به ام‏ السّلمه داد. بنابراین طىّ‏الارض و حرکت برق ‏آسا براى امامان سابقه دارد.


پیام ها
1- در کابینه‏ى سلیمان، دانشمندترین چهره‏ها وجود داشتند. «عنده‏علم‏من‏الکتاب»
2- انسان مى‏تواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاکم شود. «أنا آتیک»
3- قدرت انسان مى‏تواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم...»
4- در مواردى باید قدرت خود را اظهار کرد. «أنَا آتیک»
5 - علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مى‏توان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا کرد. (در انسان، استعدادها، توانایى‏ها و اسرارى است که تاکنون کشف نشده است). «أنَا آتیک»
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر بُرنا بود
6- در واگذارى مأموریّت‏ها، مسارعه (سرعت عمل) یک امتیاز است. همان‏گونه که در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک»
7- مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات کنند. «فلمّا رآه مستقرّاً»
8 - اولیاى خدا نعمت را از او مى‏دانند. «هذا من فضل ربّى»
9- نعمت‏هاى الهى را حقّ خود ندانیم. «فضل ربّى»
10- به علم و قدرت خود مغرور نشویم. «هذا من فضل ربّى»
11- نعمت‏هاى الهى را به زبان آوریم. «هذا من فضل ربّى»
12- دادن یا گرفتن نعمت‏ها براى رشد دادن ماست. «ربّى»
13- نعمت‏هاى الهى وسیله‏ى بندگى و آزمایشند، نه کامیابى و لذّت‏ جویى. «لیبلونى ءاشکر»
14- انبیا نیز آزمایش مى‏شوند. «لیبلونى»
15- انسان، مختار است، نه مجبور. «مَن شکر... و مَن کفر»
16- انسان در گرو عمل خویش است. «و مَن شکر فانّما یشکُر لنفسه»
17- خداوند به شکر ما نیاز ندارد. «مَن شکر... ومَن‏کفر فانّ ربّى غنى کریم»
نعمت‏هاى الهى برخاسته از فضل و لطف بى‏پایان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى کنیم، او به مقتضاى ربوبیّت خود به ما لطف مى‏ کند.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
18- در شیوه‏ى دعوت، تملّق ممنوع است. «و مَن کفر فانّ ربّى غنى»
19- دارایى و سخاوت در کنار هم، ارزش است. «غنى کریم»
20- اولیاى خدا بر اموال مردم ولایت دارند. «نَکّروا لها»
21- گاهى براى آزمایش هوش، تغییر و تحوّل جایز است. «نکّروا لها... ننظر أتهتدى»


منبع: پایگاه درس هایی از قرآن

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 15:01

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی