display result search
منو
تفسیر آیات 49 تا 51 سوره آل‌عمران_ بخش اول

تفسیر آیات 49 تا 51 سوره آل‌عمران_ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 5 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 49 تا 51 سوره آل‌عمران_ بخش اول"

خلق پرنده از جانب حضرت عیسی به اذن خداوند
فرشتگان و انسانهای کامل مظهر صفات پروردگار
بنای تفکر وهابی بر نفی وقوع معجزات

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
﴿وَ رَسُولاً إِلَیٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَةٍ مِن رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَیٰ بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ٭ وَمُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَجِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِن رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَطِیعُونِ ٭ إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُستَقِیمٌ﴾

خلاصه مباحث گذشته
اوصافی که خدای سبحان برای مسیح(علیه السّلام) در هنگام تبشیر میلاد او ذکر می‌فرماید یکی این است که فرزندی را به توی مریم می‌دهیم که این رسالت به طرف بنی‌اسرائیل را داراست؛ هم هشداری است به بنی‌اسرائیل که رسول آینده‌ای خواهد بود و هم آغاز رسالتش درباره بنی‌اسرائیل است وگرنه نبوت او عالمی ‌است، چون قرآن کریم وقتی جریان انبیایی که رسالتشان عمومی ‌است ذکر می‌کند پنج پیامبر را یادآور می‌شود: حضرت نوح است و ابراهیم و موسی و عیسی و وجود مبارک خاتم(علیهم السّلام و علیهم الصلاة) از اینکه فرمود: ﴿وَرَسُولاً إِلَیٰ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ﴾ برای آن است که عده‌ای از یهودیها فکر می‌کردند که رسالت مسیح(سلام الله علیه) برای یک گروه خاص است [و] برای همه آنها نیست، وقتی آیه بفرماید: ﴿وَرَسُولاً إِلَیٰ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ﴾ یعنی همه بنی‌اسرائیل زیر پوشش رسالت مسیح(سلام الله علیه) است، دلالتش بر اینکه همه بنی‌اسرائیل زیر پوشش رسالت مسیح‌اند مسلم است؛ اما دلالت ندارد بر اینکه همه رسالت او مخصوص بنی‌اسرائیل است که این دو مطلب از هم جداست که بحثش دیروز گذشت.

مسیح مظهر خالق و مصّور و مجبی
آن‌گاه مسیح(سلام الله علیه) حرفی که برای مردم دارد این است که ﴿أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَةٍ مِن رَبِّکُمْ﴾ یعنی رسالت من با معجزه همراه است و آن معجزه این است که من هم حیات ابتدایی می‌بخشم هم حیات اعاده‌ای، اگر ابراهیم(سلام الله علیه) اعجازش در حیات اعاده‌ای بود من حیات ابتدایی هم دارم، ابراهیم(سلام الله علیه) در جریان ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَیٰ﴾ به جایی رسیده است که مظهر هوالمعید شد یعنی مرده را زنده می‌کند ولی مسیح(سلام الله علیه) مظهر هوالمحیی است نه تنها هوالمعید، لذا احیای ابتدایی را هم شامل می‌شود، چه اینکه فرمود: ﴿أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ و احیای اعاده‌ای را هم شامل می‌شود که فرمود: ﴿وَأُحْیِی الْمَوْتَیٰ﴾ و همان‌طوری که خود مسیح(سلام الله علیه) با نفخ به دنیا آمده است که ﴿فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا﴾ که درباره پیدایش مسیح، خدای سبحان فرمود ما در مادرش دمیدیم و مسیح متولد شد، قهراً مسیح(سلام الله علیه) این بارِ نفخ روح را هم به همراه دارد یعنی مظهر این احیاست و همان‌طوری که خداوند درباره آفرینش انسان فرمود که ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ همین تسویه را درباره آفرینش طیر، خدای سبحان به مسیح افاضه فرمود با احیای روح؛ منتها درباره انسان این‌چنین فرمود: ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ و درباره حضرت مسیح فرمود که ﴿تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ این ﴿تَخْلُقُ﴾ و﴿کَهَیْئَةِ﴾ یعنی «تَخْلُقُ و تُصَوّرُ» هم مظهر خالقی که این اجزا را به هم جمع می‌کنی، هم مظهر مصوری که صورتگری می‌کنی، هم مظهر محیی هستی روح می‌دمی. ‌خدای سبحان هم درباره خودش همین اوصاف را ذکر فرمود.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ همان نفخ است که در این مظهر ظهور کرده است با نفخ اشتراک لفظی¬دار، که حیات پیدا نمی‌شود حقیقتاً باید افاضه روح باشد.
پرسش:...
پاسخ: این هم ایجاد است دیگر، نه اینکه فوت کرده اگر روح مجرد است روح، فوت کردنی نیست چه روح حیوان و چه روح انسان، این نفخ تشبیه معقول به محسوس است و کاری که عیسای مسیح کرده است در حقیقت مظهر همان خدایی است که کار را انجام می‌دهد، چطور اسرافیل(سلام الله علیه) مظهر «هوالمحیی» است و روح را در ابدان به اذن خدا افاضه می‌کند، عزرائیل(سلام الله علیه) مظهر «هوالممیت» است، روح را از ابدان قبض می‌کند، این انبیای اولواالعزم که بالاتر از فرشتگان‌اند آنها هم می‌توانند «مظهر هوالمحیی» و «مظهر هوالقابض» یا «هوالباسط» باشند.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ آن درباره ابرا است، ابرای اکمه و ابرص یک سلسله وسایل عادی می‌طلبد، مثل دعا کردن، دست کشیدن و مانند آن ولی این دعا را و این دست کشیدن را دیگری اگر انجام بدهد کاری ساخته نیست، نظیر همان جریان حضرت ابراهیم که خدای سبحان فرمود بعد از اینکه این چهار مرغ را تقطیع کردی، روی کوه گذاشتی ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً﴾ یعنی تو اگر این چهار مرغ را بخوانی، می‌آیند دیگری اگر بخواند که نمی‌آیند؛ این‌چنین نیست که دیگری بگوید یا طاووس! و طاووس زنده بشود؛ اما ابراهیم(سلام الله علیه) که مظهر «هوالمعید» است اگر بخواند می‌آیند، اینجا هم مسیح(سلام الله علیه) که مظهر «هوالمحیی» است اگر نفخ کند که یک امر ظاهری است، آن احیا را که امر معنوی است به همراه دارد. در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» خداوند فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ﴾ و به دنبال این هم مسئله احیا مطرح است که اول خلقت است بعد تصویر است بعد احیا. خلقت آن است که آن مواد اولیه را جمع بکند، آن آفرینش بدعی و ابتدایی را فطر می‌گویند و نه خلق، بدیع بودن و فاطر بودن غیر از خالق بودن است خالق آن است که آن اجزای خلق و آن مواد خام را جمع‌آوری بکند تا زمینه صورت را فراهم بکند بعد تصویر است بعد هم احیا.

خلق پرنده از جانب حضرت عیسی به اذن خداوند
مسیح(سلام الله علیه) هم این مواد را جمع کرد هم صورت می‌داد هم احیا می‌کرد، کل ذلک ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این‌چنین نبود که مثلاً مجسمه‌ای باشد که این مجسمه پر بکشد بدون اینکه طیر باشد این‌طور نبود، بلکه همه دستگاه گوارشی و تغذیه و نفس کشیدن یک مرغ را این مخلوق عیسوی داشت، چه اینکه وقتی عصای موسی(سلام الله علیه) ثعبانِ مبین شد نه یعنی شکل مار شد، بلکه واقعاً ثعبانِ مبین شد همه دستگاه گوارشی و همه اعضا و جوارح قلب و ریه و روده‌ای که یک مار دارد این عصای موسی هم داشت، نه اینکه صورت صورتِ مار بود.

پرسش:...
پاسخ: البته هر سه قسم ﴿ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ است، این کلمه ﴿ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ مفعول¬مع‌الواسطه است برای هر سه کار، چون کارها غیر عادی است ولی این‌چنین نیست که مجسمه‌ای باشد و پر بکشد و طیر نباشد که تا آخر ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ باشد، اولش ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ است بعد از نفخ روح هم باز ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ است یا واقعاً طیر است، فرمود ﴿فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اگر طیر است باید همه دستگاه را داشته باشد حالا در بعضی از نقلها آمده است که خفاش و خفاش انتخاب شده است ، برای اینکه در بین حیوانات آن عجیب الخلقه‌تر از بخشی از پرنده‌هاست، لذا در نهج البلاغه هم از جریان خفاش ، سخن به میان آمد و هم از جریان طاووس ، خفاش را گفتند که در بین پرنده‌ها به انسان نزدیک‌تر است او ایام عادتی دارد طهری دارد نقای از دم دارد و خیلی از کارهایی که شبیه انسان است در او یافت می‌شود. آفرینش یک چنین حیوانی موجب‌تر از آفرینش حیوانات دیگر است، به هر حال فرمود: ﴿فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ حقیقتاً شد پرنده.

دلیل تکرار کلمه ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ درباره حضرت مسیح(علیه السّلام)
پرسش:...
پاسخ: آن مسئله اینکه اگر زمینه، زمینه مناسبی نباشد حتماً این کلمه ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ را باید ذکر کرد تا اینکه سوء توهم و سوء تفاهم نشود. مردم زمان موسی(سلام الله علیه) به خدای سبحان به زحمت ایمان آوردند؛ اما کسانی که در زمان حضرت مسیح بودند این تفکر الوهیت در آنها زیاد بود، لذا مسئله تثلیث از آنجا پیدا شد، ابن‌اللهی بودن از آنجا پیدا شد و مانند آن، گرچه یهودیها قائل شدند به بنوت عزیر؛ اما آنجا چون یک کار خارق عادتی دیدند در آنجا روح خشونت بود نه روی گرایش، لذا هر چه می‌دیدند می‌گفتند این سحر است، اینها روح پذیرش داشتند و در پذیرش افراط بودند، لذا سخن از تثلیث و ابن‌اللهی و امثال ذلک بود در این‌گونه از موارد مرتب باید بفرماید ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اینها تفریط داشتند هر چه می‌دیدند می‌گفتند سحر است، اینها افراط داشتند هر چه دیدند گفتند ابن الله است، لذا برای حل این معضل می‌فرماید که ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ و مانند آن. بنابراین در اینکه کار عیسای مسیح(سلام الله علیه) مظهر حق تعالی شدن هست و احیا هست حرفی در آن نیست.

سه جمله در آیهٴ برای فهماندن خلقت و تصویر و احیای پرندگان
این حیات که یک حیات واقعی است به این است که آن پرنده دارای همه دستگاه گوارش حیوانی باشد این دستگاه گوارش را یا با کلمه ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ باید تأمین کرد یا با کلمه ﴿أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ باید تأمین کرد، مناسب همین است که ﴿أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ ناظر به خلقت و تصویر باشد یعنی مظهر «هوالخالق»، مظهر «هوالمصور» و اگر ما این ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ را به معنای تصویر و مظهر «هوالمصور» بودن معنا کنیم ناچاریم که آفرینش دستگاه گوارش و قلب و امثال ذلک را با آن ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ﴾ تامین بکنیم، باید اینجا مجازی در کلمه یا اسناد باید باشد این ﴿فَأَنْفُخُ﴾ یعنی «فاصور و احیی» یعنی هم دستگاه گوارش و قلب و ریه و روده و امثال ذلک می‌دهم هم حیات می‌دهم. خب، این تحملش آسان نیست ولی اگر همه آن معانی را از این کلمه ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ استفاده کنیم این تحمل این بار را دارد خلاصه، سه تا کار است: یکی خلقت؛ دومی ‌تصویر؛ سومی ‌احیا و با سه جمله هم بیان شد یکی ﴿أَخْلُقُ﴾ یکی ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ یکی ﴿أَنْفُخُ﴾ در اینکه آن پرنده همه دستگاه گوارش را داشت و حیوان واقعی بود در او تردید نیست، نظیر ثعبانِ موسی ، در اینکه اگر چیزی بخواهد پرنده واقعی باشد مواد اولیه می‌خواهد صورت می‌خواهد و روح، این هم تردیدی درونشان نیست و این سه مطلب با سه جمله بیان شد این هم تردیدی نیست. مناسب‌تر از همه این است که بگوییم: ﴿أَخْلُقُ﴾ ناظر به آن مواد اولیه است ﴿کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ ناظر به صورتگری درون و بیرون است، آن‌گاه ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً﴾ راجع به احیاست.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ چون دارد که ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ این یک ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ﴾ این دو ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ سومی‌ با ﴿نَفَخْتُ﴾ تأمین شد آن اولی و دومی ‌با دو تا جمله بیان شد ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ که مواد اولیه را با خلقت بیان فرمود: ﴿إِنِّی خَالِقٌ﴾ ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ﴾ او را مستوی‌الخلقه کردند نه یعنی مجسمه‌سازی کردند؛ به او قلب و ریه و روده، چه اینکه نشانش هم این است که حضرت آدم سؤال کرد مثلاً این چیست، فرمود این چشم است این گوش است کذا و کذا و کذا و کذا ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ﴾ یعنی او را مستوی‌الخلقه کردند این دو مطلب، آن‌گاه ﴿وَنَفَخْتُ﴾ یعنی به او حیات دادند.

مراد از﴿إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ در سوره«آل عمران»
پرسش:...
پاسخ: فرق هم نمی‌کند ﴿رَبِّنَا﴾ یعنی رب من و رب شما، چه اینکه در پایان همین بخش از بحث که آیه شاید 51 همین سوره، «آل عمران» است که در پیش داریم، فرمود ﴿إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ اگر بفرماید ﴿رَبُّکُمْ﴾ یعنی ﴿رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ اگر می¬فرمود ﴿رَبُّنَا﴾ یعنی ﴿رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ اما اینجا که می‌فرماید ﴿رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ معنایش این نیست که آنجا که فرمود ﴿رَبُّکُمْ﴾ یعنی خدای شما و خدای من نیست این ﴿إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ﴾ را برای آن می‌فرماید که بعد از اینکه رقم این معجزات را ذکر کرد، کسی خیال نکند که او سمتی از ربوبیت دارد، فرمود نه کار، کار دیگری است در دست من ظهور کرده وگرنه من هم بنده و برده اویم. اگر من مظهر خالق، مصور و محی‌ام در حقیقت کار برای اوست؛ منتها به دست من ظهور کرده خود من بنده‌ای‌ هستم مثل شما، کار برای خداست ولی به دست من ظهور کرده، فاعل قریب منم حقیقتاً، فاعل اصلی و واقعی ذات اقدس الهی است حقیقتاً و من چون بنده کامل او هستم در دست من ظهور کرده است، همین.
پرسش:...
پاسخ: آنها دیگر اصل رسالتشان ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ است.
پرسش:...
پاسخ: آنها البته زمینه‌اش در بحثهای قبل هم گذشت که از آن جده‌اش شروع شده است که ﴿رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً﴾ از همان‌جا شروع شد، تا اینکه ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَیٰ آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ‌إِبْرَاهِیمَ وَآلَ‌عِمْرَانَ عَلَیٰ الْعَالَمِینَ﴾ تا زمینه به اینجا رسید، البته اینها کسبی نیست انسان می‌تواند با تهذیب نفس، بخشی از این مراحل را طی کند به کرامت برسد؛ اما به رسالت رسیدن و امثال ذلک یا این مقام بلند ولایت تکوینی رسیدن و اینها میسور هر کسی نیست، البته راه برای اینکه ولی‌الله بشوند باز است.

معنای ﴿أَخْلُقُ لَکُم﴾ در آیهٴ
خب، فرمود: ﴿وَرَسُولاً إِلَی بَنِی‌إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَةٍ﴾ که این آیت ﴿مِن رَبِّکُمْ﴾ است این اجمال و تفسیرش هم این است که ﴿أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ﴾ این ﴿أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم﴾ نظیر ﴿خَلَقَ لَکُم مَا فِی الْأَرْضِ﴾ نیست که لام تسخیر باشد تا شما از آن استفاده کنید، این ﴿أَخْلُقُ لَکُم﴾ یعنی «حجة لکم»، «معذرة لکم»، «آیة لکم» و امثال ذلک، این‌چنین نیست که من حالا آمدم اینجا برای شما مرغ خلق بکنم که شما از آن استفاده بکنید، این «لام» آن «لام» ﴿خَلَقَ لَکُم مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً﴾ نیست ﴿أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ بنابراین خدای سبحان خالق ﴿مِنَ الطِّینِ﴾ است، من مظهر همان خالقم. خدای سبحان نفخ کرده است و با نفخ حیات داد من هم همان کار را می‌کنم.

فرشتگان و انسانهای کامل مظهر صفات پروردگار
اگر تحمل بشر ممکن بود خلقت ابتدایی انسان را هم اینها به عهده داشتند؛ منتها احیای انسان را به عهده گرفتند که ﴿أُحْیِی الْمَوْتَیٰ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اما خلقت ابتدایی انسان را به عهده نگرفته‌اند، آن هم ممکن است، چون کار در حقیقت ازآن خدای سبحان است، همان‌طوری که ﴿أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ که ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ همین معنا هم درباره انسان هم خواهد شد. غیر حق تعالی، همه آنها بخواهند جمع بشوند قدرت آفرینش یک مگس را هم ندارند ؛ اما خدای سبحان که به وسیله فرشته‌ها این کارها را انجام می‌دهند به وسیله انسان کامل که برتر از فرشته‌ها هستند می‌توانند انجام بدهد، چون در همه موارد فاعل حقیقی الله است و آن موجودها مظهر این صفت فعل حق‌اند و انسان کامل در مظهریت بیش از دیگران است؛ منتها آنها که تحمل این تحقیق را نداشتند، درباره فرشته‌ها مدعی الوهیت یا بنوت الهی شدند داعیه ربوبیت آنها را در سر پروراندند و آنها را عبادت کردند، همان معنا را در انسانهای کامل نظیر مسیح(سلام الله علیه) دیدن هم درباره آنها هم ادعای ربوبیت کردند، فرشتگانی که مظهر حق‌اند و این کارها را انجام می‌دهند معبود عده‌ای شدند که خدا می‌فرماید: ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ یعنی فرشتگان بندگان خدایند، معبود نیستند و انسانهایی هم که نظیر مسیح(سلام الله علیه) این‌گونه از کارهای خارق عادت را اجرا کردند آنها هم به این صورت در آمدند و چون این مسائل را دیدند، این کار را کردند، تنها برای این نبود که عیسی پدر نداشت و بدون پدر به دنیا آمده است درباره او این سخنها را گفته‌اند، بلکه مسائل خرق عادتهای فراوانی را هم در او مشاهده کردند.

پرسش:...
پاسخ: اینها هنوز بشارت است رفع تهمت نیست، چون اینها بشارت است به مریم که در آینده خدای سبحان به تو فرزندی خواهد داد که این سمتها و صفتها را دارد.

تفاوت ﴿أُحْیِی الْمَوْتَیٰ﴾ و ابناء با بقیه معجزات مسیح
خب، کلمه ﴿وَأُحْیِی الْمَوْتَیٰ﴾ با آنها فرق می‌کند، آنها با جنس یاد شده است این با جمع محلّیٰ به الف و لام یاد شده است یعنی من آن کار را می‌توانم بکنم که خیلی از مرده‌ها را زنده بکنم، کل اینها البته ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ است، آنها چون خیلی مهم‌تر بود کلمه ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ را فرمود؛ اما ﴿وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ﴾ این نه برای آن است که این دیگر ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ یا این آیت نیست، این آیت است و یقیناً ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ است؛ اما چون مثل آنها موهم ربوبیت و امثال ذلک نیست، لذا کلمه ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾ را در اینجا ذکر نکرد.

نظر صاحب المنار درباره معجزات حضرت مسیح
سخنی در تفسیر المنار است که آیا این کارها را مسیح(سلام الله علیه) کرد یا می‌توانست بکند. بعد از اینکه از برخی از مفسران نقل کرده است که مسیح(سلام الله علیه) روزی نشسته بود و از گِل به صورت خفاش پرنده‌ای ساخت بعد در او دمید و و روحی در او افاضه شد، آن‌گاه می‌گوید نیازی به این تفسیرها نیست، زیرا آیه دلالت ندارد که تو این کارها را کردی، روایت معتبر هم از معصوم نرسیده است که مسیح(سلام الله علیه) این کارها را کرده است، آنچه نقل شد قابل اعتماد نیست و آنچه قابل اعتماد است یعنی ظاهر آیه، دلالت بر وقوع ندارد فقط دلالت بر امکان دارد، دلالت بر قدرت که تو می‌توانی این کارها را انجام بدهی نه این کارها را کردی. مشابه همان معنایی که در ذیل آیهٴ ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتیٰ﴾ در تفسیر المنار بود که بحثش گذشت، همان معنا را هم اینجا بازگو می‌کند؛ در ذیل آیهٴ ﴿رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَیٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَیٰ وَلکِن لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ﴾ آنجا ایشان داشتند که از آیه استفاده نمی‌شود که ابراهیم(سلام الله علیه) این حیوانات را گرفت و کشت و تقطیع کرد و مخلوط کرد و روی کوهها پخش کرد و بعد خواند و آنها زنده شدند، از آیه استفاده می‌شود که این کار را بکن، نه اینکه آن کار را او کرده است. مثل اینکه متعلمی ‌از استاد و مربی‌اش سؤال می‌کند ما اگر خواستیم فلان ترکیب شیمیایی را محقق کنیم یا فلان دارو را بسازیم چه بکنیم، ایشان می‌گویند که چند گرم از آن ماده چند مثقال از این ماده و چند گرم از آن ماده چند مثقال از این ماده می‌گیری و می‌کوبی مخلوط می‌کنی می‌شود فلان دارو. اما حالا کرد و شد را این دستور دلالت نمی‌کند، آنچه ایشان توهم کردند این بود که بحثش قبلاً گذشت و ثابت شد که این‌طور نیست و واقعاً شده و واقعاً این کار محقق شده و طمأنینه هم از اینجا پیدا شده.

پرسش:...
پاسخ: بله دیگر و ابراهیم(سلام الله علیه) همین معنا را می‌خواست. بنابراین ظاهر آیه این است که این کارها شده و برداشت تفسیر المنار تام نبود و همان برداشت ناتمام را در همین آیه دارد که خدای سبحان به مریم(علیها السّلام) می‌فرماید ما به تو فرزندی می‌دهیم که وقتی در گهواره است سخن می‌گوید، وقتی بزرگ شد رسالت بنی‌اسرائیل را به بنی‌اسرائیل ابلاغ می‌کند و به آنها می‌گوید من یک چنین معجزه‌ای آوردم که می‌توانم این کارها را بکنم، اما حالا این کارها را کرد یا نکرد از آیه استفاده نمی‌شود، این خلاصه سخن المنار.

نظر رشیدرضا درباره وقوع معجزات مسیح
شاگردشان جناب رشید رضا ضمن تقریر این مطلب می‌گوید که از این آیه محل بحث استفاده نمی‌شود که این کارها را مسیح(سلام الله علیه) انجام داده است ولی شاید بتوان از آیهٴ سورهٴ «مائده» استفاده کرد که این کارها شده است، سورهٴ «مائده» آیهٴ 109 به بعد این است که ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ﴾؛ قیامت، خدای سبحان همه انبیا را جمع می‌کند از آنها سؤال می‌کند که چه آوردید، چه پاسخ از مردم دریافت کردید. آنها عرض می‌کنند که ما نمی‌دانیم زیرا تو عالم غیبی که مردم چه کردند، آن‌گاه در همین زمینه قیامت می‌فرماید: ﴿إِذْ قَالَ اللّهُ یَاعِیسَیٰ ابْنَ مَرْیَمَ﴾ یعنی در همان روز قیامت، خدای سبحان به مسیح می‌فرماید: ﴿یَاعِیسَیٰ ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَیٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾؛ چون من تو را به روح قدس مؤید کردم، تو این کارها را می‌کردی ﴿تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً﴾ اینها را در قیامت خدای سبحان به مسیح(علیه السّلام) می‌فرماید، می‌فرماید ما تأیید کردیم بر اساس تأیید ما، تو با مردم در گهواره و در دوران بزرگی سخن می‌گفتی یعنی در گهواره همانند دوران کهولت و کمال سن سخن می‌گفتی نه حرفهای کودکانه می‌زدی ﴿وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ﴾ در قیامت، خداوند به مسیح می‌فرماید ما در دنیا تأییدت کردیم تو این کارها را می‌کردی، نه این ﴿تَخْلُقُ﴾ فعل مضارع باشد یعنی از این به بعد می‌کنی، چون از این به بعد دیگر سخن از دوام همان قیامت است، چیز دیگری نیست ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی﴾ یعنی یادت است که در دنیا به اذن ما خلق می‌کردی صورتگری، صورت دهی می‌کردی بعد می‌دمیدی و حیات می‌دادی ﴿فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی وَتُبْرِئ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَیٰ بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی‌إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَاتِ﴾ ؛ من خطر بنی‌اسرائیل را از تو زدودم و نگذاشتم از آسیب آنها تو در زحمت باشی، به یاد اینها باش. خب، این آیه دیگر جا برای تأویل جناب مولف المنار نیست، شاگرد ایشان جناب رشید رضا بعد از توجه به این آیه می‌گویند که آیه سوره «مائده» دلالت دارد بر اینکه این کارها واقع شده است؛ اما آیهٴ سورهٴ «آل‌عمران» دلالت ندارد. بعد می‌گوید مگر این که ما آیهٴ سورهٴ «مائده» را هم این‌چنین توجیه بکنیم؛ بگوییم خدا در قیامت به مسیح می‌فرماید یادت هست که ما تو را قدرتی دادیم که اگر می‌خواستی این کارها را بکنی می‌توانستی. پس آیهٴ سورهٴ «مائده» هم دلالت ندارد که این کارها واقع شده، بعد خودش متوجه می‌شود که این خلاف ظاهر است.

بنای تفکر وهابی بر نفی وقوع معجزات
بنای این آقایان بر این است که تا آنجا که سخن از معجزه است زیرش را آب ببندند. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» ملاحظه فرمودید بسیاری از معجزات، به وسیله همین تفسیر المنار آهسته، آهسته زیرش آب بسته شد، که می‌توانی این کارها را بکنی.
پرسش:...
پاسخ: بله او را قبول دارد، آن ﴿یُکَلِّمُ﴾ را که فعل مضارع است آن را قبول دارد، آن دیگر هیچ چاره برای توجیه ندارد. آن را قبول دارد، برای اینکه دارد ﴿وَیُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ﴾ چون فعل مضارع است؛ اما این معجزات را چون بعد از اینکه سمت رسالت پیدا کرد به مردم می‌گوید من برای شما این کارهای خارق عادت را انجام می‌دهم؛ اما کرد یا نکرد از این آیه استفاده نمی‌شود. اما آن ﴿وَیُکَلِّمُ النَّاسَ﴾ را، چون هیچ چاره‌ای برای توجیه ندارد قبول می‌کند و این همان تحمیل تفکر وهابیت است بر ظاهر آیه.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ می‌خواهند زیر معجزات را آب ببندند، تفکر وهابی همین است.
پرسش:...
پاسخ: امکان را بله ممکن است؛ اما چیزی که ممکن است در عالم ذهن، نشده که مشکل مردم حل نمی‌شود که، می‌گوید من می‌توانم این کار را بکنم؛ اما آیا شده یا نشده، آنچه مشکل را حل می‌کند این است که مرده، زنده بشود به دست مسیح یا به دست ابراهیم، این می‌گوید نشده. این تا آنجا که ممکن است حمل می‌کند بر امکان، آنجا که دیگر هیچ چاره‌ای ندارد، نظیر ﴿وَیُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً﴾ آنجا می‌گوید حرف زده، اما حالا این اصل حرف را که کسی نمی‌تواند انکار کند، برای اینکه الآن یک میلیارد مسلمان به طور تواتر از پیغمبرشان(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) شنیده اند و مشابه این مسیحیها هستند که نقل کرده¬اند این دیگر قابل انکار نیست، اگر بیش از دو میلیارد مردم روی زمین که می‌گویند عیسی در گهواره حرف مستدل زد این می‌توانست انکار کند زیر این ﴿یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ﴾ را هم آب می‌بست؛ می‌گفت «یقدر ان یکلم» اما درباره تواتر بیش از دو میلیاردی چاره ندارد، اما ﴿أَنِّی أَخْلُقُ﴾ را مکرر می‌گوید من می‌توانم این کار را بکنم، مثل جریان حضرت ابراهیم.

مقابله تفسیر المیزان با تفکر وهابیت
اگر نبود المیزان سیدنالاستاد(رضوان الله علیه)، حوزه¬ها معمولاً کتابهای تفسیر نداشتند همه تشنه تفسیراند، در آن خلأ این المنار آمد و زد و گرفت و برد و این نسل ناآگاه به بیان حضرت امیر(سلام الله علیه) هر حرف تازه‌ای را می‌پذیرد، انسان ناآگاه وقتی کتاب تفسیر را مطالعه می‌کند بالأخره قلبش کالارض الموات است هر حرفی را به او بزنند قبول می‌کند، اینکه در بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج البلاغه به پسرش [امام] حسن(ع) فرمود که «قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ» همین است؛ فرمود پسر قلب یک نوجوان مثل زمین موات هست زمین موات را هر کسی که احیا کرد مالک می‌شود، حالا شما سم بذرافشانی کنید مالک می‌شوید زنده کردی بالأخره، گل و ریحان بکاری این سرسبز می‌شود تا در دل یک انسان مستعد خالی‌الذهن چه بکاری، آن روز که در حوزه‌ها خبر از تفسیر نبود این آمد و کم کم خیلیها را به طرف خود جذب کرد بعد از نشرالمیزان به لطف الهی خیلی از مسائل برگشته و عوض شد وگرنه شما همین جوانهای متدین مسلمان بی اطلاع را بگویید تفسیر مطالعه کن، خب غیر از این نتیجه نخواهد داد، لذا حضرت امیر فرمود قبل از اینکه دیگران بیایند مکتبهای خود را به تو عرضه کنند من حرفها را به تو می‌رسانم تا انسان صاحب‌نظر بشود و قصد و ثمین را از هم جدا بکند خب خیلی با هم فاصله دارد. فرمود قلب جوان مثل زمین مرده است که هر بذری را در او بیفشانی قبول می‌کند ، این بیان حضرت امیر با آن بیان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمودند: «مَن ...اَحیا ارضاً میتةً فهی لَه» یک صغرا و کبرایی خواهد بود در آن استعمار فرهنگی یعنی اگر قلب جوان مثل زمین مرده است هر تخمی ‌را قبول می‌کند خب، هر کس بیاید زودتر فکرش را به این جوان و نوجوان عرضه کند احیا کند مالک این دلها خواهد شدف این است که در تفسیر المنار تا آنجا که ممکن است این اعجاز را از مرحله عینی و خارجی به مرحله ذهنی برده‌اند و این همان آن روح وهابیت بود که در نوع این تفسیرها و نوشته‌ها بود، حالا آزاد منشی بعضیها ایجاب کرد که مقداری در برابر وهابیت بایستند مسئله‌ای است جداگانه؛ اما وقتی شما به روایات اهل بیت نگاه می‌کنید می‌فرمایند آن کاری که مسیح کرد ما می‌کنیم، نه مسیح می‌توانست بکند. شما این روایاتی که در این الاحتجاج مرحوم طبرسی است در این کنزالدقائق است روایاتی که در برهان است روایاتی که در نورالثقلین است در ذیل همین آیات محل بحث ملاحظه فرمایید تا ائمه(علیه السّلام) اصرار دارند که این کارها که می‌کنیم آن کارهای سابقه‌دار است، قبل از ما مسیح کرده است، کارهایی است شده ما هم همان کارها را می‌کنیم تعجب نکنید. در پایان، صدرش برهان است [و] ذیلش جدل.
پرسش:...
پاسخ: نه خود «اذ» همان معنای آن ظرفیت را می‌رساند یعنی متذکر آن ظرف باش, متذکر آن ظرف باش، این «اذ» کار همان ظرف را می‌کند. خب، در پایان دارد ﴿إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ﴾ که بین برهان و جدل فرق است که به بحث فردا موکول می‌شود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن