- 138
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه شصت و یکم
سخنرانی آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه شصت و یکم، سال 1386
موقعی که انسان خودش را در خطر شدیدی ببیند، به هر وسیلهای چنگ میزند که از خطر مصون بماند؛ این همان حالت «اعتصام»؛ است. تصور کنید یک هفته، یا حتی یک ساعت انسان در زیر آوار دفن شده باشد، هیچ امیدی هم به نجات نداشته باشد؛ چه حالی پیدا میکند؟ ما همیشه در چنین حالتهایی نیاز خود را به خدا احساس میکنیم، هر چند در غیر این حالتها هم به خدا احتیاج داریم اما درک نمیکنیم. در هیچ حالی، هیچ کس جز خدا مشکلات انسان را حل نمیکند و هیچ کس جز او در هیچ حالی چیزی به انسان نمیدهد، چون هر چه هست از او است، وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ؛ ولی ما عادت کردهایم به اسباب متوسل شویم چون تاثیر را از اسباب میبینیم. مؤمن باید مسبب الاسباب را بشناسد و به یاد او باشد، بهخصوص وقتی گرفتاری انسان شدید میشود و هیچ راهی برای نجات پیدا نمیکند. این تصورات و فرضها برای این که انسان نیاز خودش را به خدا احساس کند فضای خوبی است، اما آنچه در مناجات معتصمین مطرح است خطرهای مادی نیست. آنکه در این مناجات در مقام اعتصام است به خاطر ترس از خطر مرگ، گرسنگی، سوختگی و یا بیماری نیست بلکه آنچه به آن توجه پیدا کرده و او را وادار کرده که به خدا اعتصام پیدا کند چیزی است خیلی مهمتر؛ مهمتر از آتشی که انسان را میسوزاند و خاکستر میکند! اگر برای انسان شرایط و صحنهای باشد که آتشی بسیار سوزندهتر از این آتشهای دنیوی، آن هم آتشی که دیگر تمام شدنی نیست پیش بیاید، چگونه معتصم میشود؟ اگر انسان تصور کند وقتی پوستش بسوزد و له شود و به تعبیر قرآن، باز پوست دیگری بیاید؛ کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ،؛ و این جریان ادامه پیدا کند تا بینهایت، آن وقت میفهمد که خطرهای دنیا در مقابل خطرات آخرت چیزی نیست.
موقعی که انسان خودش را در خطر شدیدی ببیند، به هر وسیلهای چنگ میزند که از خطر مصون بماند؛ این همان حالت «اعتصام»؛ است. تصور کنید یک هفته، یا حتی یک ساعت انسان در زیر آوار دفن شده باشد، هیچ امیدی هم به نجات نداشته باشد؛ چه حالی پیدا میکند؟ ما همیشه در چنین حالتهایی نیاز خود را به خدا احساس میکنیم، هر چند در غیر این حالتها هم به خدا احتیاج داریم اما درک نمیکنیم. در هیچ حالی، هیچ کس جز خدا مشکلات انسان را حل نمیکند و هیچ کس جز او در هیچ حالی چیزی به انسان نمیدهد، چون هر چه هست از او است، وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ؛ ولی ما عادت کردهایم به اسباب متوسل شویم چون تاثیر را از اسباب میبینیم. مؤمن باید مسبب الاسباب را بشناسد و به یاد او باشد، بهخصوص وقتی گرفتاری انسان شدید میشود و هیچ راهی برای نجات پیدا نمیکند. این تصورات و فرضها برای این که انسان نیاز خودش را به خدا احساس کند فضای خوبی است، اما آنچه در مناجات معتصمین مطرح است خطرهای مادی نیست. آنکه در این مناجات در مقام اعتصام است به خاطر ترس از خطر مرگ، گرسنگی، سوختگی و یا بیماری نیست بلکه آنچه به آن توجه پیدا کرده و او را وادار کرده که به خدا اعتصام پیدا کند چیزی است خیلی مهمتر؛ مهمتر از آتشی که انسان را میسوزاند و خاکستر میکند! اگر برای انسان شرایط و صحنهای باشد که آتشی بسیار سوزندهتر از این آتشهای دنیوی، آن هم آتشی که دیگر تمام شدنی نیست پیش بیاید، چگونه معتصم میشود؟ اگر انسان تصور کند وقتی پوستش بسوزد و له شود و به تعبیر قرآن، باز پوست دیگری بیاید؛ کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ،؛ و این جریان ادامه پیدا کند تا بینهایت، آن وقت میفهمد که خطرهای دنیا در مقابل خطرات آخرت چیزی نیست.
تاکنون نظری ثبت نشده است