- 120
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه پنجاه و پنجم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه پنجاه و پنجم، سال 1386
به مضمون مناجات شریف ذاکرین مىپردازیم. آن چه در اذهان متعارف از کلمهى «ذکر»؛ متبادر مىشود اذکار لفظى است؛ ولى در استعمالات قرآنى و مناجات و ادعیه خیلى وسیعتر است. اذکار لفظی هم «ذکر»؛ است، اما اصل «ذکر»؛ مربوط به قلب است. یاد کردن از کسی به این نیست که فقط اسمش بر زبان انسان جارى شود. اصل یاد، در دل است. ذکر لفظى، از آن جهت که تلازمى با یاد قلبى دارد ذکر گفته مىشود؛ و ذکر حقیقى، برای دل است، وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً.
نکتهى دوم اینکه ذکر انسان نسبت به خداى متعال، حتى ذکر قلبى و توجه به اسماء و صفات الهى در واقع، یادِ بعضى از صفات و حتى افعال الهى است. مثلاً وقتى خدا را به عنوان «کریم»، «غفور»، یا «رازق»؛ یاد مىکنیم در واقع مفهوم این صفات و مفهوم این افعال در ذهن ما نقش مىبندد و اگر توجه داشته باشیم، این مفاهیم را یک اشارهاى قرار مىدهیم براى موجودى که مىدانیم در خارج وجود دارد. «ذکر»؛ در واقع یک روگرفت یا سایهاى از معرفت است. انسان وقتى کسى را با خصوصیاتى دیده است و حالا یادش مىکند، این یاد کردن، سایهاى از آن شناختى است که انسان از آن حضور داشته است. طبعاً مقدار ارزش، وسعت و عمقش بستگى به آن معرفت اصلى دارد، هر کسى خدا را یاد مىکند به عنوان سایهاى از آن شناختى است که نسبت به خدا دارد. شناختها بسیار متفاوت است، ذکر هم اگر واقعاً با توجه باشد و فقط لقلقلهى لسان نباشد، ارزشش، تابع آن معرفتى است که انسان نسبت به خدا دارد. هر قدر معرفت بیشتر باشد، این یاد که سایهاى از آن معرفت است، به همان اندازه مىتواند ارزش داشته باشد. بنابراین هر قدر معرفت انسان عمیقتر، گستردهتر، و شامل اسماء و صفات بیشترى از خداى متعال باشد، این توجه و ذکر به همان اندازه ارزش پیدا مىکند
در فراز اول از مناجات ذاکرین آمده است: إلهی لَوْلاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ أمْرِکَ، لَنَزّهْتُکَ مِنْ ذِکْری إیَّاکَ؛؛ اگر نبود امر تو که من یاد تو باشم، و بر من واجب نبود که این امر را اطاعت کنم، من خودم را لایق یاد تو نمىدانستم. و تو را از یاد خودم منزّه مىدانستم،
عَلَى أنَّ ذِکْرِی لَکَ بِقَدری، لا بِقَدْرِکَ؛؛ مخصوصاً اینکه ظرفیت و ارزش یاد من به اندازهى ظرفیت من است، نه به اندازهى قدر تو. من هر چه معرفتم زیاد شود و یاد و ذکرم ارزشمندتر باشد، به اندازهى ظرفیت خودم است؛ یک موجود ضعیفِ فقیرِ کم ظرفیتِ ناتوان. هیچ وقت نمىتواند تو را آن طور که لایق و شأن تو است. یاد کند. رابطه؛ قدر من و تو، رابطهى محدود با نامحدود است. هیچ نسبتى بین قدر و منزلت من و تو وجود ندارد. من چه طور مىخواهم تو را یاد کنم؟ و این یاد من چه ارزشى مىتواند داشته باشد؟ ولی تو امر کردى و اطاعت امر تو واجب است.
نکتهى دیگر، این که تو اجازه دادى که من با این ضعف و قصورم تو را یاد کنم، خودش بزرگترین افتخار و نعمتى است که به من عطا کردهاى. در روایات دربارهى ارزش و فضیلت ذکر مطالب عجیبى آمده و ما جفا مىکنیم که به این روایات مراجعه نمىکنیم.
به مضمون مناجات شریف ذاکرین مىپردازیم. آن چه در اذهان متعارف از کلمهى «ذکر»؛ متبادر مىشود اذکار لفظى است؛ ولى در استعمالات قرآنى و مناجات و ادعیه خیلى وسیعتر است. اذکار لفظی هم «ذکر»؛ است، اما اصل «ذکر»؛ مربوط به قلب است. یاد کردن از کسی به این نیست که فقط اسمش بر زبان انسان جارى شود. اصل یاد، در دل است. ذکر لفظى، از آن جهت که تلازمى با یاد قلبى دارد ذکر گفته مىشود؛ و ذکر حقیقى، برای دل است، وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً.
نکتهى دوم اینکه ذکر انسان نسبت به خداى متعال، حتى ذکر قلبى و توجه به اسماء و صفات الهى در واقع، یادِ بعضى از صفات و حتى افعال الهى است. مثلاً وقتى خدا را به عنوان «کریم»، «غفور»، یا «رازق»؛ یاد مىکنیم در واقع مفهوم این صفات و مفهوم این افعال در ذهن ما نقش مىبندد و اگر توجه داشته باشیم، این مفاهیم را یک اشارهاى قرار مىدهیم براى موجودى که مىدانیم در خارج وجود دارد. «ذکر»؛ در واقع یک روگرفت یا سایهاى از معرفت است. انسان وقتى کسى را با خصوصیاتى دیده است و حالا یادش مىکند، این یاد کردن، سایهاى از آن شناختى است که انسان از آن حضور داشته است. طبعاً مقدار ارزش، وسعت و عمقش بستگى به آن معرفت اصلى دارد، هر کسى خدا را یاد مىکند به عنوان سایهاى از آن شناختى است که نسبت به خدا دارد. شناختها بسیار متفاوت است، ذکر هم اگر واقعاً با توجه باشد و فقط لقلقلهى لسان نباشد، ارزشش، تابع آن معرفتى است که انسان نسبت به خدا دارد. هر قدر معرفت بیشتر باشد، این یاد که سایهاى از آن معرفت است، به همان اندازه مىتواند ارزش داشته باشد. بنابراین هر قدر معرفت انسان عمیقتر، گستردهتر، و شامل اسماء و صفات بیشترى از خداى متعال باشد، این توجه و ذکر به همان اندازه ارزش پیدا مىکند
در فراز اول از مناجات ذاکرین آمده است: إلهی لَوْلاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ أمْرِکَ، لَنَزّهْتُکَ مِنْ ذِکْری إیَّاکَ؛؛ اگر نبود امر تو که من یاد تو باشم، و بر من واجب نبود که این امر را اطاعت کنم، من خودم را لایق یاد تو نمىدانستم. و تو را از یاد خودم منزّه مىدانستم،
عَلَى أنَّ ذِکْرِی لَکَ بِقَدری، لا بِقَدْرِکَ؛؛ مخصوصاً اینکه ظرفیت و ارزش یاد من به اندازهى ظرفیت من است، نه به اندازهى قدر تو. من هر چه معرفتم زیاد شود و یاد و ذکرم ارزشمندتر باشد، به اندازهى ظرفیت خودم است؛ یک موجود ضعیفِ فقیرِ کم ظرفیتِ ناتوان. هیچ وقت نمىتواند تو را آن طور که لایق و شأن تو است. یاد کند. رابطه؛ قدر من و تو، رابطهى محدود با نامحدود است. هیچ نسبتى بین قدر و منزلت من و تو وجود ندارد. من چه طور مىخواهم تو را یاد کنم؟ و این یاد من چه ارزشى مىتواند داشته باشد؟ ولی تو امر کردى و اطاعت امر تو واجب است.
نکتهى دیگر، این که تو اجازه دادى که من با این ضعف و قصورم تو را یاد کنم، خودش بزرگترین افتخار و نعمتى است که به من عطا کردهاى. در روایات دربارهى ارزش و فضیلت ذکر مطالب عجیبى آمده و ما جفا مىکنیم که به این روایات مراجعه نمىکنیم.
تاکنون نظری ثبت نشده است