- 190
- 1000
- 1000
- 1000
دو انحراف بزرگ در فهم دین
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "دو انحراف بزرگ در فهم دین"، سال 1404
خداوند متعال وقتی حضرت آدم علیه السلام را به زمین فرستاد، به او وعده داد که هیچ وقت او و فرزندانش را در زمین، تنها و بیهدایت رها نمیکند. فرمود: فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ(سوره بقره، آیه 38). یعنی از طرف من پیوسته هدایت میآید؛ هُدی میآید. آن کسی که این هُدی را دنبال کند، نه گم میشود و نه نگران میشود. این هُدی چیست؟ این هُدی، همان امام است. نوری است که از نزد خدا نازل میشود. چراغی است در تاریکیهای زمین و حیات مادی. محور این هدایت، وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله است و سپس این نور، در وجود مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمهٔ معصومین علیهم السلام تجلی پیدا میکند. این امام، فقط یک شخص نیست؛ یک نظام هدایت است. یک مسیر است. یک وادی است. قرآن به این وادی، وادی ذکر میگوید. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (سوره حجر، آیه 9). این ذکر، این هُدی، این امام، نازل شده تا ما را در این عالم پر از فتنهٔ شیطان، تنها نگذارد. حالا در طول تاریخ، مخصوصاً بعد از رحلت پیامبر صلی الله، دو انحراف بزرگ در فهم دین پیش آمد که امروز هم آثارش را میبینیم: انحراف اول: جا زدن فروع دین به جای اصل دین (ولایت). یک عده خیال کردند که اگر کسی اعمال خوب انجام دهد، نمازش را دقیق بخواند، روزه بگیرد، شبزندهداری کند، حتی در راه خدا مجاهده کند و شهید شود، اما آن اصل اساسی یعنی پذیرش ولایت امام معصوم علیهم السلام را نداشته باشد، این اعمال، جای آن اصل را پر میکند و او را نجات میدهد. این یک اشتباه بزرگ و یک انحراف خطرناک است. ائمه علیهم السلام به شدت با این نگاه مقابله کردند. در روایتی از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام آمده است: مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِجَهْدٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ نَفْسِهِ ... ثُمَّ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ سَعْیَهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیَّرٌ وَ اللَّهِ شَاکٌّ فِی عَمَلِهِ .. (کافی، ج1، ص375). یعنی کسی که با زحمت و ریاضت زیاد، خدا را عبادت کند، اما امام منصوب از طرف خدا را نپذیرد و دنبالهرو او نباشد، سعی و تلاشش پذیرفته نیست. او گمراه و سرگردان است و خداوند حتی از عملش ناراضی است. چرا؟ چون او از آن هُدی نازل شده از سوی خدا، جدا شده است. تصور نکنید اگر کسی هزار رکعت نماز خواند، یا آنقدر سجده کرد که پیشانیاش مانند سم اسب شود، اما ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را نپذیرفته باشد، به جایی میرسد. خیر. این مانند کسی است که در تاریکی مطلق، با سرعت میدود، اما چراغ ندارد. ممکن است خیلی زحمت بکشد، اما نه تنها به مقصد نمیرسد، بلکه در پرتگاهها سقوط میکند. این چراغ هدایت، همان امام است. قرآن میفرماید: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ. (سوره بقره، آیه 257). این خروج از تاریکیها به نور، فقط با ولایت ممکن است. اگر کسی این ولایت را نداشته باشد، حتی اگر تمام دنیا را به او بدهید، باز هم در تاریکی و حیرت است. دل انسان آنقدر بزرگ است که تمام نعمتهای دنیا آن را سیراب نمیکند. آن چیزی که دل را سیراب میکند، نور هدایت و ذکر الهی است که در وجود امام متجلی است. پس نکتهٔ اول این است اصل، ولایت امام معصوم علیها السلام است. اعمال خوب، فروع این درخت تنومند هستند. اگر ریشه ولایت نباشد، این شاخ و برگها اعمال پژمرده میشوند و میمیرند. نباید فروع را جای اصل بنشانیم. انحراف دوم: تصور اینکه با قبول اصل ولایت، نیاز به عمل و شریعت نیست. در مقابل آن انحراف، یک انحراف خطرناک دیگر هم به وجود آمد. بعضی گفتند: حالا که ما امام و ولایت اهل بیت علیهم السلام را قبول داریم، دیگر لازم نیست نماز بخوانیم، روزه بگیریم، به تکالیف شرعی عمل کنیم. همین که دلمان با امام حسین علیهالسلام است، کافی است. این هم یک انحراف بزرگ است که ائمه علیهم السلام به شدت با آن مبارزه کردند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: لَا تَنْالُ وَلَایَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ.(کافی، ج2، ص75). یعنی ولایت ما، جز با پرهیزکاری و تلاش در عمل به دست نمیآید. چگونه میتوان ادعای محبت امیرالمؤمنین علیه السلام را کرد، اما نماز را سبک شمرد؟ چگونه میتوان گفت دوست امام زمان عج هستیم، اما چشممان را از نگاه حرام نمیپوشانیم، گوشمان را از شنیدن حرام نمیبندیم، زبانمان را از غیبت کنترل نمیکنیم؟ ایمان، تنها یک احساس در دل نیست. ایمان، در همهٔ اعضای بدن تجلی میکند. ایمان چشم، این است که نگاهش را کنترل کند. ایمان گوش، این است که به حرام گوش ندهد. کسی که با امام راه میرود، باید آداب این راه رفتن را رعایت کند. این آداب، همان مناسک و دستورات شرعی است. نماز، روزه، حج، خمس، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، ترک گناهان... اینها همه جزء برنامهٔ حرکت با امام است.اصحاب واقعی ائمه علیهم السلام ، مثل سلمان و ابوذر، هم ولایت داشتند و هم عابدترین و متعهدترین افراد به اعمال بودند. امام صادق علیه السلام به بعضی از اصحابشان که گاه گناه میکردند ولی شرمنده میشدند و توبه میکردند، عنایت میفرمودند. علامت مؤمن این است که وقتی گناه میکند، ناراحت است و شرمنده میشود. اما کسی که بیمبالات میشود، کمکم از دایرهٔ ولایت خارج میشود. مثل کسی که در قطار ولایت است، اما با هر گناه، پیچ و مهرههای اتصال او به این قطار شل میشود تا جایی که ممکن است از قطار خارج شود و خودش هم متوجه نشود. پس نکتهٔ دوم این است: قبول ولایت، مستلزم التزام عملی به شریعت و دوری از گناه است. امام علیهالسلام ناظر بر اعمال ماست. امام زمان عجل الله حاضر و ناظر است. آیا در محضر کسی که او را دوست داریم و برای ما احترام قائلیم، گناه میکنیم؟ آیا در مجلس امام حسین علیهالسلام که مشغول روضه هستیم، با گوشی همراهمان در فضای مجازی گناه میکنیم؟ این نشانهٔ بیمبالاتی و دور شدن از روحیهٔ ولایتپذیری است. راه نجات، تمسک به هر دو است. پس اصل، ولایت امام معصوم علیها سلام است. این چراغ هدایت الهی است. بدون این چراغ، هر حرکتی در تاریکی است و به گمراهی و حیرت میانجامد، حتی اگر ظاهرش عبادت باشد. ولایت بدون عمل، ادعای پوچ است. کسی که مدعی پیروی از امام است، باید در عمل هم دنبالهروی او باشد. باید به دستوراتش که همان فروع دین است. عمل کند و از گناهان بپرهیزد. راه نجات این است: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا» (سوره آل عمران، آیه 103). باید به حبل الله که بر اساس روایات، اهل بیت علیهم السلام هستند، چنگ بزنیم. اما این چنگ زدن، هم دل را میطلبد و هم دست و پا را، هم معرفت قلبی و محبت میخواهد و هم عمل صالح و پرهیزکاری.
خداوند متعال وقتی حضرت آدم علیه السلام را به زمین فرستاد، به او وعده داد که هیچ وقت او و فرزندانش را در زمین، تنها و بیهدایت رها نمیکند. فرمود: فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ(سوره بقره، آیه 38). یعنی از طرف من پیوسته هدایت میآید؛ هُدی میآید. آن کسی که این هُدی را دنبال کند، نه گم میشود و نه نگران میشود. این هُدی چیست؟ این هُدی، همان امام است. نوری است که از نزد خدا نازل میشود. چراغی است در تاریکیهای زمین و حیات مادی. محور این هدایت، وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله است و سپس این نور، در وجود مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمهٔ معصومین علیهم السلام تجلی پیدا میکند. این امام، فقط یک شخص نیست؛ یک نظام هدایت است. یک مسیر است. یک وادی است. قرآن به این وادی، وادی ذکر میگوید. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (سوره حجر، آیه 9). این ذکر، این هُدی، این امام، نازل شده تا ما را در این عالم پر از فتنهٔ شیطان، تنها نگذارد. حالا در طول تاریخ، مخصوصاً بعد از رحلت پیامبر صلی الله، دو انحراف بزرگ در فهم دین پیش آمد که امروز هم آثارش را میبینیم: انحراف اول: جا زدن فروع دین به جای اصل دین (ولایت). یک عده خیال کردند که اگر کسی اعمال خوب انجام دهد، نمازش را دقیق بخواند، روزه بگیرد، شبزندهداری کند، حتی در راه خدا مجاهده کند و شهید شود، اما آن اصل اساسی یعنی پذیرش ولایت امام معصوم علیهم السلام را نداشته باشد، این اعمال، جای آن اصل را پر میکند و او را نجات میدهد. این یک اشتباه بزرگ و یک انحراف خطرناک است. ائمه علیهم السلام به شدت با این نگاه مقابله کردند. در روایتی از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام آمده است: مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِجَهْدٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ نَفْسِهِ ... ثُمَّ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ سَعْیَهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیَّرٌ وَ اللَّهِ شَاکٌّ فِی عَمَلِهِ .. (کافی، ج1، ص375). یعنی کسی که با زحمت و ریاضت زیاد، خدا را عبادت کند، اما امام منصوب از طرف خدا را نپذیرد و دنبالهرو او نباشد، سعی و تلاشش پذیرفته نیست. او گمراه و سرگردان است و خداوند حتی از عملش ناراضی است. چرا؟ چون او از آن هُدی نازل شده از سوی خدا، جدا شده است. تصور نکنید اگر کسی هزار رکعت نماز خواند، یا آنقدر سجده کرد که پیشانیاش مانند سم اسب شود، اما ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را نپذیرفته باشد، به جایی میرسد. خیر. این مانند کسی است که در تاریکی مطلق، با سرعت میدود، اما چراغ ندارد. ممکن است خیلی زحمت بکشد، اما نه تنها به مقصد نمیرسد، بلکه در پرتگاهها سقوط میکند. این چراغ هدایت، همان امام است. قرآن میفرماید: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ. (سوره بقره، آیه 257). این خروج از تاریکیها به نور، فقط با ولایت ممکن است. اگر کسی این ولایت را نداشته باشد، حتی اگر تمام دنیا را به او بدهید، باز هم در تاریکی و حیرت است. دل انسان آنقدر بزرگ است که تمام نعمتهای دنیا آن را سیراب نمیکند. آن چیزی که دل را سیراب میکند، نور هدایت و ذکر الهی است که در وجود امام متجلی است. پس نکتهٔ اول این است اصل، ولایت امام معصوم علیها السلام است. اعمال خوب، فروع این درخت تنومند هستند. اگر ریشه ولایت نباشد، این شاخ و برگها اعمال پژمرده میشوند و میمیرند. نباید فروع را جای اصل بنشانیم. انحراف دوم: تصور اینکه با قبول اصل ولایت، نیاز به عمل و شریعت نیست. در مقابل آن انحراف، یک انحراف خطرناک دیگر هم به وجود آمد. بعضی گفتند: حالا که ما امام و ولایت اهل بیت علیهم السلام را قبول داریم، دیگر لازم نیست نماز بخوانیم، روزه بگیریم، به تکالیف شرعی عمل کنیم. همین که دلمان با امام حسین علیهالسلام است، کافی است. این هم یک انحراف بزرگ است که ائمه علیهم السلام به شدت با آن مبارزه کردند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: لَا تَنْالُ وَلَایَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ.(کافی، ج2، ص75). یعنی ولایت ما، جز با پرهیزکاری و تلاش در عمل به دست نمیآید. چگونه میتوان ادعای محبت امیرالمؤمنین علیه السلام را کرد، اما نماز را سبک شمرد؟ چگونه میتوان گفت دوست امام زمان عج هستیم، اما چشممان را از نگاه حرام نمیپوشانیم، گوشمان را از شنیدن حرام نمیبندیم، زبانمان را از غیبت کنترل نمیکنیم؟ ایمان، تنها یک احساس در دل نیست. ایمان، در همهٔ اعضای بدن تجلی میکند. ایمان چشم، این است که نگاهش را کنترل کند. ایمان گوش، این است که به حرام گوش ندهد. کسی که با امام راه میرود، باید آداب این راه رفتن را رعایت کند. این آداب، همان مناسک و دستورات شرعی است. نماز، روزه، حج، خمس، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، ترک گناهان... اینها همه جزء برنامهٔ حرکت با امام است.اصحاب واقعی ائمه علیهم السلام ، مثل سلمان و ابوذر، هم ولایت داشتند و هم عابدترین و متعهدترین افراد به اعمال بودند. امام صادق علیه السلام به بعضی از اصحابشان که گاه گناه میکردند ولی شرمنده میشدند و توبه میکردند، عنایت میفرمودند. علامت مؤمن این است که وقتی گناه میکند، ناراحت است و شرمنده میشود. اما کسی که بیمبالات میشود، کمکم از دایرهٔ ولایت خارج میشود. مثل کسی که در قطار ولایت است، اما با هر گناه، پیچ و مهرههای اتصال او به این قطار شل میشود تا جایی که ممکن است از قطار خارج شود و خودش هم متوجه نشود. پس نکتهٔ دوم این است: قبول ولایت، مستلزم التزام عملی به شریعت و دوری از گناه است. امام علیهالسلام ناظر بر اعمال ماست. امام زمان عجل الله حاضر و ناظر است. آیا در محضر کسی که او را دوست داریم و برای ما احترام قائلیم، گناه میکنیم؟ آیا در مجلس امام حسین علیهالسلام که مشغول روضه هستیم، با گوشی همراهمان در فضای مجازی گناه میکنیم؟ این نشانهٔ بیمبالاتی و دور شدن از روحیهٔ ولایتپذیری است. راه نجات، تمسک به هر دو است. پس اصل، ولایت امام معصوم علیها سلام است. این چراغ هدایت الهی است. بدون این چراغ، هر حرکتی در تاریکی است و به گمراهی و حیرت میانجامد، حتی اگر ظاهرش عبادت باشد. ولایت بدون عمل، ادعای پوچ است. کسی که مدعی پیروی از امام است، باید در عمل هم دنبالهروی او باشد. باید به دستوراتش که همان فروع دین است. عمل کند و از گناهان بپرهیزد. راه نجات این است: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا» (سوره آل عمران، آیه 103). باید به حبل الله که بر اساس روایات، اهل بیت علیهم السلام هستند، چنگ بزنیم. اما این چنگ زدن، هم دل را میطلبد و هم دست و پا را، هم معرفت قلبی و محبت میخواهد و هم عمل صالح و پرهیزکاری.


تاکنون نظری ثبت نشده است