- 217
- 1000
- 1000
- 1000
نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی، جلسه دهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی»، جلسه دهم، سال 1390
وَاطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَعِ وَ ادْفَعْ ذُلَّ الطَّمَعِ بِعِزِّ الْیَأْسِ وَ اسْتَجْلِبْ عِزَّ الْیَأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّةِ؛
حدیث امام باقر صلواتاللهعلیه خطاب به جابر بن یزید جعفی را مرور میکردیم. محور فرمایشی که در جلسه قبل بحث کردیم مبارزه با حرص بود. از آنجا که بین حرص و طمع ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد حضرت در ادامه حدیث، جملهای در باب طمع میفرمایند. اما در اواخر حدیث چند فقره درباره طمع آمده است که به خاطر ارتباط مذکور در اینجا آن فقرات را تلاوت کردم.
ارتباط حرص و طمع بسیار روشن است. ملاک حرص افزونطلبی مادی است. البته کلمه «حرص» مفهومی عام دارد که درباره کارهای خوب هم به کار میرود. درباره شخص پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در قرآن کریم آمده است که ایشان حریص بر هدایت انسانها بودند: لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ. پس معنای لغوی حرص بار منفی ندارد. انسان از هر راهی علاقهمند به پیشرفت باشد و حد خاصی را در نظر نگیرد میگویند: حریص است. اما حرص در فرهنگ و مباحث اخلاقیِ ما به حرص به زخارف دنیا اختصاص دارد و از این جهت مذموم است. مانند چند مفهومی که در جلسات قبل به آنها اشاره کردیم. مثلا «هوا» به معنای دوستداشتن است. گرچه هر دوستداشتنی بد نیست، ولی مراد از هوای نفس، دلخواهی است که خلاف عقل و شرع باشد. این استعمال در واقع استعمال لفظ در معنای اخص از معنای لغوی است.
حرص در اخلاق به این معناست که انسان در امور مادی و دنیوی زیادهطلب باشد؛ حریص در ثروت یعنی به هیچ مقداری از ثروت اکتفا نکند، حریص در ازدواج یعنی به هیچ همسری قانع نباشد و حریص به پست و مقام یعنی به هیچ پستی اکتفا نکند و همیشه بالاتر از آن را بخواهد. به قرینه این که حرص جزء اخلاق مذموم به شمار میرود باید یکی از لوازم زیر را داشته باشد تا مذموم باشد؛ یا خود آن خواسته امر حرامی باشد، یا راه اکتساب آن خواسته راه حرامی باشد، یا دنبال کردن آن خواسته، انسان را از کارهای واجب و کارهای بهتر باز بدارد. مثلا کسی که مقید است از راه حلال، مال کسب کند ولی از صبح تا شب به این فکر میکند که چگونه درآمدش را افزایش دهد و شب هم که میخوابد باز با این فکر میخوابد و خوابهایی در همین رابطه میبیند این حالت فینفسه حرام و مذموم نیست، اما از آن جهت که مزاحم تکالیف واجب او و راه تکامل وی است و او را از تحصیل علم، عبادت، خدمت به خلق خدا و ... باز میدارد بالعرض مذموم میشود.
وَاطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَعِ وَ ادْفَعْ ذُلَّ الطَّمَعِ بِعِزِّ الْیَأْسِ وَ اسْتَجْلِبْ عِزَّ الْیَأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّةِ؛
حدیث امام باقر صلواتاللهعلیه خطاب به جابر بن یزید جعفی را مرور میکردیم. محور فرمایشی که در جلسه قبل بحث کردیم مبارزه با حرص بود. از آنجا که بین حرص و طمع ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد حضرت در ادامه حدیث، جملهای در باب طمع میفرمایند. اما در اواخر حدیث چند فقره درباره طمع آمده است که به خاطر ارتباط مذکور در اینجا آن فقرات را تلاوت کردم.
ارتباط حرص و طمع بسیار روشن است. ملاک حرص افزونطلبی مادی است. البته کلمه «حرص» مفهومی عام دارد که درباره کارهای خوب هم به کار میرود. درباره شخص پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در قرآن کریم آمده است که ایشان حریص بر هدایت انسانها بودند: لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ. پس معنای لغوی حرص بار منفی ندارد. انسان از هر راهی علاقهمند به پیشرفت باشد و حد خاصی را در نظر نگیرد میگویند: حریص است. اما حرص در فرهنگ و مباحث اخلاقیِ ما به حرص به زخارف دنیا اختصاص دارد و از این جهت مذموم است. مانند چند مفهومی که در جلسات قبل به آنها اشاره کردیم. مثلا «هوا» به معنای دوستداشتن است. گرچه هر دوستداشتنی بد نیست، ولی مراد از هوای نفس، دلخواهی است که خلاف عقل و شرع باشد. این استعمال در واقع استعمال لفظ در معنای اخص از معنای لغوی است.
حرص در اخلاق به این معناست که انسان در امور مادی و دنیوی زیادهطلب باشد؛ حریص در ثروت یعنی به هیچ مقداری از ثروت اکتفا نکند، حریص در ازدواج یعنی به هیچ همسری قانع نباشد و حریص به پست و مقام یعنی به هیچ پستی اکتفا نکند و همیشه بالاتر از آن را بخواهد. به قرینه این که حرص جزء اخلاق مذموم به شمار میرود باید یکی از لوازم زیر را داشته باشد تا مذموم باشد؛ یا خود آن خواسته امر حرامی باشد، یا راه اکتساب آن خواسته راه حرامی باشد، یا دنبال کردن آن خواسته، انسان را از کارهای واجب و کارهای بهتر باز بدارد. مثلا کسی که مقید است از راه حلال، مال کسب کند ولی از صبح تا شب به این فکر میکند که چگونه درآمدش را افزایش دهد و شب هم که میخوابد باز با این فکر میخوابد و خوابهایی در همین رابطه میبیند این حالت فینفسه حرام و مذموم نیست، اما از آن جهت که مزاحم تکالیف واجب او و راه تکامل وی است و او را از تحصیل علم، عبادت، خدمت به خلق خدا و ... باز میدارد بالعرض مذموم میشود.
تاکنون نظری ثبت نشده است