display result search
منو
تفسیر آیات 77 تا 82 سوره طه

تفسیر آیات 77 تا 82 سوره طه

  • 2 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 31 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 77 تا 82 سوره طه"

فرمان الهی برهجرت حضرت موسی(علیه السلام) و بنی‌اسرائیل
علت هجرت شبانه حضرت موسی(علیه السلام) از مصر
چگونگی وراثت بنی‌اسرائیل از سلطنت فرعون

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لاَّ تَخَافُ دَرَکاً وَلاَ تَخْشَی ﴿77﴾ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ ﴿78﴾ وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی ﴿79﴾ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْناکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی ﴿80﴾ کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلاَ تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی ﴿81﴾ وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَی ﴿82﴾

فرمان الهی برهجرت حضرت موسی(علیه السلام) و بنی‌اسرائیل:
بعد از موفقیت وجود مبارک موسای کلیم در آن مناظره و مبارزه درباریان فرعون هم پیشنهاد دادند هم خود فرعون اهل این کار بود تصمیم قتل وجود مبارک موسای کلیم و همراهانش را گرفت که گفت ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت آیهٴ 127 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَی وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ چون خود فرعون و درباریان او بت‌پرست بودند بعد از پیروزی وجود مبارک موسای کلیم زمزمه‌ای در مردم مصر پدید آمد عده‌ای هم پذیرفتند، عده‌ای هم تردید پیدا کردند ولی بالأخره وضع مصر به ناسامانی رفت درباریان و فراعنه به او گفتند که تو همین طور رها می‌کنی که او هر کاری را در مصر انجام بدهد فرعون گفت ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ﴾ یعنی ما همان روش طغیانِ قبلی را ادامه می‌دهیم مردهای اینها را می‌کُشیم زنهای اینها را نگه می‌داریم دیگر نظیر قبل خواهد بود بنابراین توطئهٴ قتل وجود مبارک موسای کلیم و مؤمنان به آن حضرت گرفته شد خدای سبحان که با هر توطئه‌گری هست که ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لاَ یَرْضَی مِنَ الْقَوْلِ﴾ از این صحنه باخبر هست به موسای کلیم گزارش داد آنها تصمیم قتل تو و مؤمنان را گرفتند بر شما لازم است که هجرت کنید نظیر اینکه صنادید قریش تصمیم قتل وجود مبارک پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را گرفتند ذات اقدس الهی به آن حضرت اعلام کرد و دستور هجرت داد منتها صنادید قریش تصمیم قتل ‌عام نداشتند ولی فرعون تصمیم قتل بسیاری از همراهان موسای کلیم را داشت لذا ذات اقدس الهی به موسای کلیم فرمود بر تو هجرت لازم است یک، عدّه‌ای را هم به عنوان مهاجر به همراه ببری دو، در اسلام این‌چنین نبود که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شده باشد عدّه‌ای را به همراه ببرد چون آنها فقط در لیلةالمبیت قصد شهید کردن خود حضرت را داشتند با جریان موسای کلیم فرق می‌کند لذا در همین آیات سورهٴ مبارکهٴ «طه» فرمود: ﴿وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی﴾ دیگر الآن جریان عصا و ید بیضا و آ‌ن معجزات دیگر کارگر نیست باید هجرت کنید تا جان خود و مؤمنان را حفظ بکنید این بر تو لازم است.
علت هجرت شبانه حضرت موسی(علیه السلام) از مصر:
در جریان اسرا همان طوری که ملاحظه فرمودید سیر در شب است سیر در شب گاهی در اثر برکات خاصّ شب است که ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ برای اینکه ﴿إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلاً﴾ اشتغالات فراوان روز مانع آن حضور جمعیِ قلب است ولی سکوتِ شب و آرامش شب و تنهایی شب و تاریکی شب برای خود نشئه‌ای است ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ به شرط اینکه افراد در روز این‌قدر خاطرات آلوده به ذهن نسپارند که اگر در شب خواستند مناجات کنند همهٴ آنها غوغایی در درون او ایجاد کند این همان ﴿إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحاً طَوِیلاً﴾ است. شبِ این‌گونه افراد همان سَبحِ طویل است ولی اگر کسی روز مواظب خود بود این سَبح طویل را راهنمایی کرد و هدایت کرد غوغای بیخودی را به دل راه نداد آن‌گاه چنین فردی در شب نشئهٴ خاصّ خود را دارد ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً﴾ لکن جریان اسرای وجود مبارک موسای کلیم دربارهٴ این قوم برای آن بود که اینها شناخته نشوند یک، و هراسی نداشته باشند از اینکه تحت تعقیب باشند دو، و اگر ارتش جرّار فرعون اینها را تعقیب کرد اینها نفهمند چه کسی به دنبال اینهاست خیال می‌کنند دنبالهٴ جمعیت خود اینهاست سه، این نکات باعث شد که اینها شبانه حرکت کردند وقتی یکدیگر را دیدند که تقریباً به مأمن رسیده‌اند چه موقع ﴿تَرَاءَی الْجَمْعَانِ﴾ آن وقتی که ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ اینها به دنبال قومِ موسای کلیم حرکت کردند خب این جمعیّت فراوان تا خودشان را تجهیز کنند و راه بیفتند مقدار زیادی از شب گذشت روز که شد یکدیگر را دیدند چون یکدیگر را دیدند یک چند لحظه‌ای بعضیها احساس خطر کردند وجود مبارک موسای کلیم همهٴ اینها را مطمئن کرد اینکه فرمود شب بروید برای این جهت است آنها هم شبانه همین که تحت تعقیب قرار دادند به دنبال اینها راه افتادند.

چگونگی وراثت بنی‌اسرائیل از سلطنت فرعون:
بخشی از اینها در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» بین این دو قصّه و این دو جریان بخشی از جریانها به عنوان حالا یا جملهٴ معترضه، قصّهٴ معترضه واقع شد یا نکات دیگری را به همراه داشت از اینکه بنی‌اسرائیل پیروز شدند برگشتند به مصر سرزمین فراعنه را اینها مالک شدند و به ارث بردند آن در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» بین این دو جریان هست که فرمود: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ ٭ فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ﴾ همهٴ نیروهای ارتشی‌اش را آماده کرد ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ﴾ گفت اینها یک گروه کمی‌اند ما مسلّماً پیروز می‌شویم ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ﴾ بعد این قسمتش جملهٴ معترضه است فرمود: ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم﴾ ما فرعون و قِبطیان مصر را ﴿مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ﴾ از باغها و چشمه‌هایی که فراهم کرده بودند بیرون کردیم ﴿وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ﴾ گنجهایی که داشتند، منزلتهایی که داشتند، کرامتهای دنیایی که داشتند از همهٴ اینها بیرون کردیم ﴿کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ اینها را به بنی‌اسرائیل دادیم خب چه موقع، بعد از جریان اینکه بنی‌اسرائیل از دریا گذشتند و آزمون شدند و مدتها ﴿یَتِیهُونَ فِی الأرْضِ﴾ چهل سال در بیابان سرگردان بودند و بالأخره دوباره به مصر برگشتند مالک این میراث شدند این قصّه بعد از چند سال است لکن به عنوان جملهٴ معترضه بین آمدن فرعون و غرق شدن فرعون این یک تکّه واقع شد.

تبیین معنای کلمه "مُشرقین":
خب، بعد فرمود: ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ﴾ در قرآن کریم اِمساء آمده، اِصباح آمده، اظهار آمده، اشراق هم آمده دارد ﴿ فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ٭ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ﴾ ، ﴿تُظْهِرُونَ﴾ یعنی «تَدخلون فی الظهر»، ﴿تُمْسُونَ﴾ یعنی «تدخلون فی المساء» ﴿تُصْبِحُونَ﴾ یعنی «تدخلون فی الصباح» أصبح، أمسیٰ، أظهر یعنی «دخل فی الصبح و المساء و الظهر» أشرقَ هم بشرح ایضاً یعنی «دخل فی طلوع الشمس» ﴿مُّصْبِحِینَ﴾ هم در قرآن آمده، ﴿مُّشْرِقِینَ﴾ هم آمده یعنی وارد زمانی شدید که آفتاب از مشرق طلوع کرده اینها اول که حرکت کردند مُمسی بودند در اِمساء یعنی در مساء یعنی در شب حرکت کردند ولی وقتی که به مقصد رسیده‌اند مُشرق شدند ﴿فَأَتْبَعُوهُم﴾ در حال اشراق آن‌گاه ﴿فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ﴾ در چنین حالی یکدیگر را شناختند وگرنه شب ممکن بود از دور ببینند یعنی آثارشان را مشاهده کنند و صدا را بشنوند اما نمی‌دیدند که چه کسانی هستند، چقدرند، در کدام منطقه با موسای کلیم گفتگو می‌کنند و مانند آن، اما وقتی که صبح شد کاملاً یکدیگر را دیدند.
پاسخ موسای کلیم(علیه السلام) در برابر وحشت بنی‌اسرائیل:
چون ﴿تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ پیروان موسای کلیم عرض کردند که حالا اینها می‌آیند ما را می‌گیرند برای اینکه ما راه برگشت که نداریم جلو هم که دریاست ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ وجود مبارک موسای کلیم اینجا بود که به اینها تَشر زد حرف ردع به عنوان ﴿کَلاَّ﴾ را با صراحت ذکر کرد فرمود: ﴿کَلاَّ﴾ اینها به ما دسترسی ندارند چون خدای سبحان به او وحی کرد که ﴿لاَّ تَخَافُ دَرَکاً﴾ کسی به شما نمی‌رسد از دریا هم که نمی‌ترسید فرمود: ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ اگر خدا دستور بدهد که برگردیم مبارزه کنیم ما پیروزیم، اگر فرمان بدهد دریا برویم ما ظفرمندیم ﴿فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ﴾ این بحر ﴿فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ﴾ .
مسیر هجرت حضرت موسی(علیه السلام) و پیروان او:
اما جریان دریا، جریان دریای مصر مثل جریان خندق مدینه اگر یک وقت گفتند که اطراف مدینه خندق کَندند در جریان جنگ احزاب نباید مدینه فعلی را که خیلی وسیع شد در نظر گرفت مدینه 1400 سال قبل خیلی وسیع نبود کَندن خندق در اطراف آن مدینه آن بخشی که آ‌نها می‌خواستند بیایند خیلی دشوار نبود در جریان مصر هم خیلی مشخص نیست که مقرّ وجود مبارک موسای کلیم و مؤمنان اطراف او کجا بوده است در طرف شرق رود نیل بود یا در طرف غرب رود نیل بود مصرِ چند قرن قبل مثل مصر فعلی بود که رود نیل از وسط شهر می‌گذشت اینها روشن نیست لکن این مقدار روشن است اگر اینها در قسمت غرب رود نیل بودند باید هم از رود نیل می‌گذشتند هم از بحرِ احمر یعنی دریای سرخ برای اینکه اینها وارد سرزمین سینا و شام و صحرای شام و اینها شدند دیگر قرآن کریم مشخص نکرد کجا بروید اما بحثهای تاریخی، بحثهای روایی مشخص کرده است که اینها وارد سرزمین سینا و صحرای شام و اینها شدند . سرزمین سینا و ارض شام اینها در شرق بخشی هم در شمال شرقی مصر است ولی بالأخره رود نیل از وسط مصرِ کنونی می‌گذرد دریای شرق، بحر أحمر به اصطلاح دریای سرخ در شرق مصر است اینها اگر بخواهند وارد صحرای سینا بشوند هیچ چاره‌ای نیست مگر اینکه از دریای احمر بگذرند اگر سفرشان و هجرتشان به غرب بود کاری به دریای سرخ نداشتند اما طبق نقل روایات اینها آمدند به سرزمین سینا و صحرای شام یعنی به طرف شرق حرکت کردند خب چاره جز این نیست که از بحر احمر بگذرند دیگر. در قرآن هم سخن از نهر نیست سخن از بحر است گرچه ممکن است نهرهای بزرگ را هم بحر بگوند ولی ظاهرش دریاست همین دریای سرخ، دریای سرخ هم قابل عبور نبود کشتیها به زحمت عبور می‌کرد یعنی کشتیهای آن روز و هیچ راه برای عبور نبود فرعون فکر می‌کرد که یقیناً به اینها دسترسی دارد برای اینکه راه برای عبور از دریا که نداشتند پیروان موسای کلیم(سلام الله علیه) هم با جملهٴ اسمیه با تأکید گفتند ﴿إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ جملهٴ اسمیه است، تأکید «إنّ» است، «لام» است یعنی حالا حتماً اینها می‌آیند ما را می‌گیرند وجود موسای کلیم فرمود: ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ خب، پس بنابراین چون اینها برابر تاریخ به طرف شرق مصر آمدند یعنی به صحرای سینا یا به صحرای شام آمدند باید از بحر احمر می‌گذشتند حالا چه از رود نیل گذشته باشند چه از رود نیل نگذشته باشند اگر در قسمت غرب رود نیل بودند که حتماً از رود نیل گذشتند و آمدند به بحر احمر، اگر بین بحر احمر و رود نیل به سر می‌بردند که نیازی به عبور از رود نیل نبود مستقیماً از دریای احمر گذشتند.
ناتوانی علوم تجربی از درک حقیقت معجزه:
این بحر را خدا بحر کرد یعنی این‌چنین نبود که آب اول باشد این هوا در شرایط خاص تبدیل به ابر بعد باران می‌شود باران باعث پیدایش دریا شد الآن این بارانهایی که ما داریم محصول دریاست ولی از اول دریا محصول و مولود باران بود به وسیلهٴ باران دریا پدید آمد خب، وقتی که این هوا در شرایط خاص تبدیل به ابر بشود باردار بشود و ببارد دریا پدید می‌آید این دریا را که ذات اقدس الهی به بار آورد گاهی منفجر می‌کند، گاهی تبخیر می‌کند، گاهی خشک می‌کند، گاهی جای خشک را دریا می‌کند مثل کارِ طوفان، گاهی دریا را خشک می‌کند مثل کارِ موسای کلیم این طور نیست که اینها حاکم بر قدرت الهی باشند اینها برابر عادات‌اند مستحضرید که علوم تجربی فقط یعنی فقط حرفِ اثباتی می‌زند آن علوم فلسفی است که دو طرف را به عهده دارد هم اثبات را هم نفی را، علوم تجریدی است که حاکم بر همهٴ علوم است وگرنه علوم تجربی آ‌نچه را که بشر دید طبق او باید فتوا بدهد که ما تاکنون این‌چنین دیده‌ایم، این‌چنین یافته‌ایم که بیماری با دارو درمان می‌شود بله، اما بیماری با غیر دارو درمان نمی‌شود این حرفِ علمی نیست که اگر یک عالِم تجربی بزند برای اینکه آن را که تجربه نکرده که، اگر با صدقه، اگر با صِلهٴ رَحِم، اگر با دعای ولیّ خدا بیماری درمان یافت یا مُرده‌ای زنده شد یک عالِم تجربی فقط باید ساکت باشد برای اینکه رشتهٴ او رشتهٴ تجربه است نه فوق تجربه، تجربه فقط آنچه را که یاد گرفت می‌گوید و راهِ استقلال را می‌رساند نه راه انحصار را. شما در مفهوم و منطوق خوانده‌اید که ما وقتی می‌توانیم از جمله مفهوم بگیریم که دو نکتهٴ محوری را جمله به ما برساند یکی اینکه این مقدّم، علّت مستقلّ این نتیجه و تالی هست یک، دو این مقدّم علّت منحصره است هیچ علّتی غیر از این نیست چون هیچ علّتی غیر از این نیست اگر این مقدّم حاصل نشد تالی یقیناً حاصل نمی‌شود اما اگر ما فقط علّت مستقلّه را اثبات کردیم علّت منحصره را اثبات نکردیم که نمی‌توانیم مفهوم بگیریم. علوم تجربی اگر تجربه باشد نه فرضیه و اگر علم باشد نه قیاس و خیال و گمان و وهم، اگر علم باشد حداکثر مجاز است که یک فتوا بدهد بگوید فلان کار باعث فلان شیء است همین، اما غیر از این راه دیگر نیست آنکه علم تجربی نیست آن را که تجربه نکرده اگر معجزات را می‌دید این حرف را نمی‌زد، اگر کرامات را می‌دید این حرف را نمی‌زد، اگر تأثیر دعا و صدقه و صلهٴ رَحم را می‌دید که این حرف را نمی‌زد.
اثبات حقیقت معجزه و ضرورت آن در فلسفه و کلام:
بنابراین آن علمی که بر اساس قواعد کلّی تجریدی سخن می‌گوید که دایر بین نفی و اثبات است حرفِ عقلی است آن هم فتوای ثبوتی می‌دهد هم فتوای سلبی، اما علوم تجربی فقط به اندازهٴ خودش باید حرف بزند که بگوید ما تا حال تجربه کردیم که از راه عادی نمی‌شود به دریا رفت بله درست است، اما عصای موسی که با عصاهای دیگر یکسان نیست وجود مبارک موسای کلیم که با افراد دیگر یکسان نیست اگر ارادهٴ ذات اقدس الهی تعلّق بگیرد که این آبهای رفته، رفته باشد و نیامده نیاید خب این وسط می‌شود خشک دیگر.
پرسش:...
پاسخ: اینها از نیل ظاهراً نگذشتند از مهم‌تر از نیل گذشتند یعنی از دریای احمر گذشتند اگر رود نیل در قسمت شرق اینها بود اینها باید هم از رود نیل بگذرند هم از دریای احمر تا برسند به صحرای سینا یا برسند به صحرای شام، اما اگر اینها بین دریای سرخ و رود نیل قرار داشته باشند و رود نیل در غرب اینها قرار بگیرند اینها از نیل نگذشتند اصلاً اینها فقط از بحر احمر گذشتند که در شرق اینها بود چون اینها هجرتشان به طرف شرق مصر بود نه به طرف غرب مصر، به هر تقدیر اگر ﴿یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاَماً﴾ است هیچ علمی حقّ اعتراض ندارد یعنی اصلاً قد و قامت علوم تجربی حرفِ اثباتی می‌زند حرف سلبی ندارد یعنی نمی‌تواند بگوید غیر از این نیست این فقط باید بگوید ما تاکنون همینها را یافتیم اما علت و عوامل دیگری در عالَم وجود ندارد این کارِ علم تجربی نیست اصلاً. خب، پس بنابراین وقتی که می‌رسیم به جهان‌بینی یعنی فلسفه و کلام آن کاملاً اثبات می‌کند می‌گوید هر دو ممکن است هم از راه عادی هم از راه غیر عادی، بلکه حتماً باید راه غیر عادی به نام معجزه باشد تا دیگران بپذیرند نه تنها عیب ندارد، نه تنها ممکن است بلکه ضروری است کسی که از طرف خدای سبحان پیام می‌آورد بالضروره باید کاری بکند که احدی نتواند مثل او بکند تا مردم بفهمند از طرف خدای سبحان است خب پس آن که متولّی این علوم است نه تنها می‌گوید ممکن است می‌گوید بلکه ضروری است آن که رشتهٴ او این نیست حقّ اظهار نظر ندارد.
تحقق وعده و وعید الهی در مسیر هجرت بنی‌اسرائیل:
﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً﴾ همین عصایی که اژدها می‌شود همین عصا می‌تواند دریا را به صورت جادهٴ خشک در بیاورد همین کار را هم کرده منتها فرعون و درباریانشان با آن جنود نه با افراد عادی چون قصد قتل داشتند گرچه برخی از مفسّران اضافه کردند گفتند فرعون آمده که اینها را به مصر برگرداند راهِ ترمیم را پیش گرفته در حالی که این‌چنین نیست برابر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گفت: ﴿سَنُقَتِّلُ﴾ این «سین» هم «سین» تحقیق است نه تسویف ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ﴾ قصد قتل گرفته لذا همان طوری که در جریان لیلةالمبیت هجرت برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تشریع شد در چنین جریانی هجرت برای موسای کلیم تصریح شده منتها جایی نداشتند مسلمانهایی نبودند مؤمنینی نبودند که موسی و همراهانش را بپذیرند این گروه فراوان باید به جایی بروند که با مواعده الهی با وعد الهی سامان بپذیرند راهشان را پیدا کنند. لذا فرمود در همان سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» که اینها مشرقِین به یکدیگر برخورد کردند وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ٭ فَأَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ ٭ وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِینَ ٭ وَأَنجَیْنَا مُوسَی وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ ٭ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الأخَرِینَ﴾ این ﴿الْأَخَرِینَ﴾ همان ﴿الْأَخَرِینَ﴾ قبلی است یعنی فرعون و جنود او.
پرسش:...
پاسخ: ترتیب می‌فهمیم نه خروج چون دارد.
تبیین معنای آیه ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾:
﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ که در همین بخشهای خودمان است آنها از دریا خارج شدند اینها در دریا ماندند ولی بخشی از راه را با هم در دریا بودند یعنی بخشی از همراهان وجود مبارک موسای کلیم در دریا بودند اینها هم به دنبال آنها آمدند چون اگر آنها تمام شده بودند و دریا به هم می‌آمد دیگر اینها وارد نمی‌شدند اینها وارد دریا شدند در حالی که بخشی از همراهان وجود مبارک موسای کلیم در دریا بودند یا نه، ضرورتی هم ندارد کلاً در دو حال ممکن است وجود مبارک موسی و همراهانشان از دریا کاملاً خارج شدند و جاده همچنان جادهٴ یَبس و خشک بود فرعون و جنودش وارد این جادهٴ خشک دریا شدند همهٴ اینها که وارد شدند ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ هر دو راهش ممکن است. خب، اما این فرو آمدنِ آب دریا بعد از این بود که تمام پیروان وجود مبارک موسای کلیم از دریا گذشتند ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ همان طوری که جریان خشک شدن دریا معجزه است، جریان فرود آمدن و فرو بردن اینها هم معجزه است لذا با تعبیر ﴿مَا غَشِیَهُمْ﴾ که کنایه از عظمت تَغشیه و پوشاندن و فرو بردن و به کام خود غرق کردن است تعبیر کرده ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ که دیگر قابل وصف نیست.
تأکید قرآن بر ضلالت وعدم هدایت فرعون:
﴿وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی﴾ گاهی ذات اقدس الهی بین مثبت و منفی جمع می‌کند برای تأکید نظیر اینکه می‌فرماید: ﴿أَمْوَاتٌ غَیْرُ أَحْیَاءٍ﴾ فرمود یک عدّه مُردهٴ غیر زنده‌اند خب مرده زنده نیست دیگر اما جمع بین اموات و غیر احیا برای تأکید است اینجا هم از همان قبیل است که فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی﴾ هم طبق نکتهٴ دیروز که در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» یعنی سورهٴ «مؤمن» نه «مؤمنون» در سورهٴ «غافر» یعنی سورهٴ «مؤمن» فرعون گفته بود ﴿وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ﴾ خدای سبحان می‌فرماید: ﴿وَمَا هَدَی﴾ او مدّعی هدایت قوم بود ولی هدایت نکرد نمی‌توانست هدایت کند و هم تأکیداً بین نفی و اثبات جمع کرد فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی﴾ نظیر ﴿أَمْوَاتٌ غَیْرُ أَحْیَاءٍ﴾ خب حالا اینها از دریا نجات پیدا کردند.
پرسش:...
پاسخ: خوف و خشیت یقیناً با هم فرق دارد این یک مطلب است اما اینجا به قرینهٴ ﴿إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده بعد در بخشهای دیگر هم ذات اقدس الهی تهدید کرده فرمود اینها به دنبال شما می‌آیند می‌خواهند شما را بگیرند فرمود هیچ کدام از اینها به شما نمی‌رسد ﴿لاَّ تَخَافُ دَرَکاً﴾ از اینکه ﴿إِنَّا لَمُدْرَکُونَ﴾ بگویید، ﴿وَلاَ تَخْشَی﴾ از دریا، وقتی تأسیس داریم چرا بر تأکید حمل بکنیم خوف و خشیت هر دو از هم جداست حرفی در آن نیست اما متعلّقها هم فرق می‌کنند خب.
وعده الهی به حضور موسای کلیم(علیه السلام) در کوه طور:
فرمود: ﴿یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ﴾ حالا اینها نجات پیدا کردند از دریا گذشتند خدای سبحان می‌فرماید ما مواعده‌ای داریم الآن می‌خواهیم حکومت تشکیل بدهیم حکومت هم که بی‌قانون نیست قانون هم کتاب آسمانی است ما برای اینکه برای شما حکومت و سامان و سازماندهی داشته باشیم مواعده‌ای با وجود مبارک موسای کلیم داریم که این را به مناجاتمان دعوت می‌کنیم این چهل شبانه‌روز مهمان ماست به او کتاب می‌دهیم که کیفیت ادارهٴ مصر را در آن کتاب می‌نویسیم و مانند آن، به شما هم مَنّ و سَلویٰ می‌دهیم دو، شما منتظر آن مواعده باشید که وجود مبارک موسای کلیم آن کتاب را به نام تورات از طرف ما تلقّی کند به شما برساند در این مَنّ و سلویٰ هم طغیان نکنید اینها گفتگوهایی است که ذات اقدس الهی با موسای کلیم(سلام الله علیه) در میان می‌گذارد که به بنی‌اسرائیل ابلاغ کند. ﴿یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ﴾ شما سالیان متمادی قبل از موسای کلیم، بعد از موسای کلیم(سلام الله علیه) آسیبها را از فرعون دیدید ما شما را از آن راه نجات دادیم دیگر بیّن‌الرشد شد که دیگر هیچ عاملی سبب پیروزی شما نشد مگر قدرت اعجاز پس ﴿قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْناکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ﴾ یک مواعده و قراردادی با موسای کلیم بستیم که جانِب اَیمن طور که این «اَیمن» منصوب است تا صفت باشد برای «جانب» مجرور نیست که طورِ ایمن باشد یا وادی ایمن باشد ﴿جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ﴾ مثل ﴿شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ﴾ که این اَیمن صفت شاطی، شاطی یعنی جانب نه صفت وادی در بحثهای قبل هم که در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» بود برخیها احتمال دادند که آن وادی، وادی یُمن و برکت و میمنت و اینها بشود که بشود وادی ایمن ولی آنچه از ظاهر این آیات برمی‌آید وادی ایمن ما نداریم جانب ایمنِ وادی، شاطیء ایمنِ وادی یعنی کسی که رو به شرق ایستاده است طرف راستش این وادی دو قسمت دارد بخش اَیسر دارد و بخش ایمن این قسمت طور در جانبِ ایمنِ این وادی است اگر کسی رو به مشرق بایستد این کوه طور در طرف راست اوست خب، به موسای کلیم وعده دادیم که رهبر شماست ﴿جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ﴾ بعد شما در این مدّت هم غذا می‌خواستید ما هم غذا به شما دادیم مَنّ و سلویٰ دادیم دیگر ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی﴾
جایگاه بحث ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾:
این بحثها در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مبسوطاً گذشت جریان تعلیم اسما و اینها هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت تا آنجا که ممکن بود در تفسیر تسنیم بحثهایش آمده مشکل جریان تعلیم اسما این است که فقط یک جا در قرآن کریم ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ﴾ آمده چون قرآن خودش را باید تفسیر کند اگر مطلبی فقط یک‌جا در قرآن ذکر بشود جزء مطالب عمیق و پیچیدهٴ قرآن است باید به کمک روایات حل بشود در قرآن کریم قصّهٴ سجده کردن و جریان بهشت و خروج از بهشت و اینها مکرّر آمده اما جریان تعلیم اسما که خدای سبحان اسمای حسنا را به آدم(سلام الله علیه) القا کرده و آدم(سلام الله علیه) به دستور خدا اسمای حسنا را به فرشتگان اِنباء کرده این یک جا آمده بنابراین خیلی پیچیده است تا آنجا که ممکن بود در بحثهای قبلی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت هر پیغمبری(علیه الصلاة و علیه السلام) مقداری از اسمای حسنا را آشناست و خاتم آنها(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به جمیع آنها آشنا هستند.
عواقب طغیان از فرمان الهی:
خب، فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» ﴿وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ﴾ ما دریا را شکافتیم ﴿فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ٭ وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ این مشخص می‌کند که ﴿وَاعَدْناکُمْ﴾ نه یعنی با شما مواعده کردیم با رهبر شما موسای کلیم مواعده کردیم که بیاید با ما مناجات کند کتاب را از ما دریافت کند که قانون اساسی ادارهٴ مصر است به شما ابلاغ کند لذا ﴿وَاعَدْناکُمْ﴾ به این معنا که «واعدنا موسی» ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً﴾ آن‌گاه جریان اتّخاذ عجل و اینها را اینجا ذکر می‌کند. در این محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «طه» فرمود ما این کار را کردیم مواعده کردیم مَنّ و سلویٰ را هم در آنجا سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت نازل کردیم ﴿کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ﴾ ما طیّب و طاهر را به شما دادیم شما هم طیّب و طاهر مصرف کنید نه در حقوق یکدیگر تعدّی کنید نه اسراف و تبذیر را روا بدارید نه در این کار طغیان کنید ﴿وَلاَ تَطْغَوْا﴾ در این أکل نه پرخوری کنید، نه بدخوری کنید، نه سهم دیگری را بخورید تجاوز نکنید، چرا؟ برای اینکه ﴿فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی﴾ اگر کسی طغیان کرده است غضب خدا بر او نازل می‌شود «حلّ دِیْنه» یعنی وقت اَداست نه حلال می‌شود گفتند دِیْنش حلول کرد یعنی وقتش رسید، سررسید را می‌گویند حَلّ خب، ﴿فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی﴾ این صغرا، ﴿وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی﴾ این کبرا، گاهی آیات قرآن به روال قیاس استثنایی است، گاهی آیات قرآن به روال قیاس اقترانی است این یک صغرا و کبراست فرمود طغیان نکنید هر کس طغیان کرد غضب الهی بر او حلال می‌شود پس شما اگر طغیان کردید غضب الهی بر شما حلال می‌شود این نتیجهٴ قیاس اول، هر کس طغیان کرد غضب الهی بر او حلال می‌شود و هر کس غضب الهی بر او حلال شد سقوط می‌کند پس هر طاغی ساقط است نتیجهٴ قیاس دوم ﴿وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی﴾ آن فعل اوّلی مضارع است ولی نتیجه به عنوان ماضی، اگر کسی غضب خدا بر او حلال بشود او بعد ساقط می‌شود یَهویٰ است نه فقط هویٰ چون مستقبل محقّق‌الوقوع است در حکم ماضی است از او به فعل ماضی یاد کرده است فرمود اگر کسی مستحقّ عذاب الهی شد یقیناً سقوط می‌کند که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا‌».
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن