- 79
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 20 و 21 سوره یونس _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 20 و 21 سوره یونس _ بخش دوم"
مشرکان قرآن کریم را معجزه نمیدانستند و آنرا کلام شعری یا معاذالله سحر تلقی میکردند
مشرکان میگفتند یا کتابی غیر از این بیاور یا خطوط کلی همین کتاب را عوض کن
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ ٭ وَ إِذا أذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فِی ٰایاتِنا قُلِ اللَّهُ أسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ
مشرکان حجاز گذشته از اینکه دربارة توحید ربوبی مشکل جدی داشتند و همچنین درباة معاد منکر بودند درباره وحی و نبوت هم مشکل جدی داشتند و قرآن کریم را معجزه نمیدانستند و این را کلام شعری یا معاذالله سحر تلقی میکردند لذا به پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم میگفتند یا کتابی غیر از این بیاور یا خطوط کلی همین کتاب را عوض کن گاهی میگفتند اگر پیغمبری چرا معجزه نمیآوری آنچه که مربوط به تغییر کتاب یا تغییر خطوط کلی کتاب بود در آیات 15 و 16 همین سوره مبارکه یونس گذشت آنچه مربوط به اختراع و پیشنهاد معجزه تازه است در آیه 20 و 21 مطرح است که گفتند چرا معجزه نمیآوری این حرف را در بسیاری از آیات قرآن کریم ذات اقدس اله از آنها نقل کرد بعد پاسخ داد که مگر قرآن کریم معجزه نیست و ما این معجزه بیّن را برای شما آوردیم و شما نمیپذیرید در سوره مبارکه عنکبوت آیه 50 و 51 به این صورت بیان شده ﴿و قالوا لولا أنزل علیه آیات من ربّه قل إنّما الآیات عند الله و إنّما أنا نذیر مبین﴾ فرمود شما در مبدأ فاعلی آیه سؤال دارید یا در همان امر نازل شده و آیهٴ الهی اگر دربارة مبدا فاعلی آیه بحث میکنید که به دست ما نیست آن به ارادة ذات اقدس اله وابسته است ﴿ما کان لرسول أن یأتی بٰایة إلاّ بإذن الله﴾ این را ذات اقدس اله باید برابر آن علم الهی اراده بکند و معجزهای بدست پیغمبر ظهور پیدا کند اگر دربارة نازل شده سخن دارید خوب این معجزه است دیگر این آیه الهی است مشکل شما چیست لذا به هر دو مطلب عنایت کرده است یعنی در آیه 50 و51 به هر دو مطلب عنایت دارد یکی راجع به مبدأ فاعلی معجزه است فرمود ﴿قل إنّما الاٰیات من عند الله و إنّما أنا نذیر مبین﴾ هم در بارة خود آن نازل شده پاسخ دادند فرمودند ﴿أولم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتاب یتلیٰ علیهم إنّ فی ذلک لرحمة وذکریٰ لقوم یؤمنون﴾ آنها معجزه میخواهند ما هم کتاب آوردیم و معجزه ماست اگر در اعجاز او تردید دارید ﴿فاْتوا بسوره من مثله﴾ ﴿إن کنتم فی ریب مما نزّلنا علی عبدنا فاْتوا بسورة من مثله﴾ در آیه محل بحث تهدید کرد فرمود که شما هدفتان مکر در این آیات الهی و توهین این آیات الهی و تحقیر آنها و معجزه را به مسخره گرفتن است انکار معجزه کردن است و مانند آن اکنون که نصاب به اینجا رسید ﴿فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین﴾ این تهدید است در همین سوره مبارکه یونس آیهای که در پیش داریم یعنی آیه ١٠٢ این سوره این است که ﴿فهل ینتظرون إلاّ مثل أیّام الذین خلوا من قبلهم قل فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین ٭ ثمّ ننجّی رسلنا و الذین ٰامنوا کذٰلک حقّاً علینا ننج المؤمنین﴾ فرمود حادثة سهمگینی و عذاب الهی میآید که در این عذاب فقط انبیاء و پیروان آنها سالم و محفوظ میمانند و شما در طعمة عذاب فرو میروید اینکه منتظر باشید یعنی منتظر عذاب الهی یک تهدیدی را به همراه دارد نظیر آنچه که در پایان سوره مبارکه هود آمده آیه 122 که ﴿وانتظروا إنّا منتظرون ٭ لله غیب السمٰوات و الأرض﴾ موارد دیگری نیز هست که سخن از انتظار است و دعوت به انتظار است آنها هم از سنخ تهدید است پس چه در سوره مبارکه هود و چه در سوره مبارکه یونس که امر به انتظار میکند این در جقیقت در سیاق تهدید است.
اما این سوال که چون قرآن کریم کتاب تدوین و مطابق با نظام تکوین است در نظام تکوین حق و باطل مخلوط است در قرآن کریم هم معاذ الله باید حق و باطل مخلوط باشد این سخن ناصواب است برای اینکه گرچه قرآن کتاب تدوینی خداست و برابر با تکوین است ولی در نظام تکوین که باطل نیست یعنی هیچ موجودی در آسمانها و زمین باطل خلق نشده نه بیهدف است نه بیراه است نه بیساختار درونی هر موجودی چه در آسمان باشد چه در زمین این عناصر سه گانه اصلی را داراست یعنی هم هدف دارد یک, هم راهی است که آن را به هدف برساند خلق شده دو, هم ابزار ساختار درونی او طوری است که با طی کردن این راه میتواند به آن مقصد برسد سه, این میشود حق این است که وجود مبارک موسی کلیم فرمود ﴿ربّنا الذی أعطی کلّ شیء خلقه ثم هدیٰ﴾ یعنی هر چیزی را با ساختار منظم آفرید بعد او را هدایت کرد به مقصدش پس مقصدی هست یک,راهی هست دو, ابزار و ساختار درونی طوری است که اگر به کار گرفته شود به مقصد میرسد این سه , ﴿أعطی کل شیء خلقه﴾ خلق او را آن چه لایق اوست و مناسب اوست در خور اوست به او داد ثم هدی هدایت کرد او را به هدف رساند ذرّه ای در آسمان و زمین باطل وجودندارد این یک اصل قرآنی است که تکوین منزه از بطلان است چه اینکه در سوره مبارکه آل عمران هست که ﴿ربّنا ما خلقت هذا باطلاً﴾ خودش هم قریب به این مضمون در چند جای قرآن کریم آمده است که ﴿خلق السمٰوات و الأرض بالحقّ﴾ ﴿ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینها باطلاً ذٰلک ظنّ الذین کفروا﴾ ﴿ما خلقنا هما إلاّ بالحقّ﴾ تمام موجودات آسمان و زمین به حق خلق شدهاند هیچ کدام از اینها باطل نیست در قرآن کریم هم همینطور است ﴿لاٰ یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ یعنی قرآن حق است نسخ نمیشود بطلانش ظاهر نمیشود چون بطلانی ندارد و حق محض است ولی همانطوری که در نظام تکوین فسادی بوسیلة طاغیان راه پیدا میکند ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ هست ﴿یبغونها عوجاً﴾ هست یعنی ما راه را کج نکردیم ما همه این راهها را مستقیم خلق کردیم یک کسی میآید حالا این راه را خودش کج میکند ﴿یبغونها عوجاً﴾ ما فرض کنید این کارگاه تمام این آهنها و میل گردها را مستقیم خلق کردیم برای اینکه آن مستقیم است که کار آمد است برای معماری و مهندسی حال یک کسی در اثر سوء اختیار خودش یکی از این آهنها را کج کرده اوست که کج کرده و انسان میتواند مثل این کج بکند اما آنچه کج میکند در حیطهٴ نفس خودش است نه در تکوین در تکوین ممکن است چیزی را به هم بزند و منفجر بکند و آتش بزند ولی نظام نظام هم وقتی خواست آتش بزند برابر نظم آتش میزند حالا بر فرض خواست یک جایی را منفجر بکند با یک اصول فنی ریاضی مهندسی شده چقدر مواد تی ان تی(YNT) لازم دارد کجا کار بگذارد کی کار بگذارد چه ساعتی آن کلیدش را بکشد و روشن کند و شاسی آن را بکشد اینطور نیست که هر جایی را بخواهند منفجر کنند بدون اصول مهندسی و بی حساب و کتاب باشد بر فرض هم خلاف هم بخواهند بکنند نظم دارد حالا بر فرض هم کسی خواست بیراهه برود بالاخره یبراهه رفتن هم نظم دارد اینکه بیراهه یعنی بدون علل و اسباب درباره نظام تکوین اینچنین است که نظام تدوین هم همین است این قرائتهای مختلف تفسیر به رأیها است همین طور است قرآن کریم منزه از آن است که باطل را بپذیرد ﴿لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ چه اینکه نظام تکوین هم همین است و ولی همینطوری که ﴿إنّ الملوک إذا دخلوا قریةً أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذّلة﴾ یک، همانطوری که ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ دو, و همانطوری که ﴿إذا تولی سعی فی الأرض لیفسد فیها﴾ سه, و از این آیات دیگران هم ﴿یحرّفون الکلم عن مواضعه﴾ منتها در تورات و انجیل تحریف خود تورات ممکن بود برای آنها اینجا تحریف قرآن محال است و اما تفسیر به رأی و اختلافِ قرائت و پلورالیزم و اینها بساطش پهن شده این بطلانی است در محدود اندیشه خود آنها وگرنه در حریم قرآن راه ندارد چه اینکه در حریم نظام هم راه ندارد.
اما این سوال که آنچه را که مرتاضها میکنند حق است یا نه؟ ممکن است کسی پیغمبر نباشد و خبر از غیب بدهد این هم پاسخش داده شد که آنچه که مرتاضها انجام میدهند گاهی صدق است گاهی کذب گاهی با سهو و نسیان همراه است گاهی با تذکر چه اینکه بخش عظیمی از اینها در اثر ارتباط با جن است نه با فرشتگان.
اما این سوال که طینت افراد مختلف است یا نه البته طینت در حد اقتضاست اینطور نیست که علت تامه باشد و باعث جبر شود و اختیار را از انسان بگیرد.
اما آیهٴ بعد ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسَّتهم إذا لهم مکر فی ٰایاتنا﴾ فرمود که بشر طوری است که جزوع است قدرت تحملش کم است اگر یک حادثهای تلخ باشد برای او فوراً به طرف خدا مراجعه میکند آیهٴ 12 همین سوره مبارکه یونس که قبلاً گذشت به این صورت است که ﴿و اذا مسّ الإنسان الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ در آن آیه فرمود وقتی مشکلش را حل کردیم میرود و دیگر یادش نیست که به ما مراجعه کرده ﴿فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضرّ مسّه کذٰلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون﴾ این مال کسانی است که شکر گذاری نمیکنند اما آیهٴ محل بحث چیز بدتر از آن را بیان میکند نسبت به کفار فرمود اینها مشکلاتی برایشان پیش میآید یک, ما مشکلشان را حل میکنیم دو, اینها بجای اینکه از ما قدردانی بکنند و موحّد باشند به فکر براندازی هستند بعد فرمود اینها نمیدانند که اگر آنها بخواهند مکر بکنند مأموران ماکر تر از آنها هستند این از آن لطائف آیات قرآن کریم است المیزان را اگر کسی بخواهد بداند که المیزان چیست حرفهایش چیست در این آیات مشخص میشود مثلاً یک آیه ای است که شما در خدمت تبیان هستید در خدمت مجمع البیان هستید در خدمت تفاسیر دیگر هم هستید اینها تفاوتشان در بعضی از وجوه و برخی از تقریرات است اما نوآوری در آنها خیلی کم است شما این بخش از المیزان را حتماً ملاحظه کنید ببینید از این کریمه چه میخواهد استفاده کند فرمود ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسّتهم﴾ اولاً نقص و عیب و مشکلات دامنگیر آنها میشود در اثر بدرفتاری و جهل و نسیان و سهو اینها کسی به اینها آسیب نمیرساند مگر در اثر قصور یا تقصیر خود اینها اما رحمت مال ماست ما میرسانیم این یک، و رحمت چون لذیذ است مثل آن است که آنها دارند میچشد و لذت میبرند به ذائقه اینها میرسد در ذائقه آنها گوارا است به جای اینکه حق شناسی بکنند حالا که لذت برند میگویند ﴿قد مسّ آبائنا الضرّاء و السراء﴾ این تاریخ است این طبیعت است دیگر گاهی پشت به زین و گهی زین به پشت یعنی گاهی آنطور است گاهی این طور است چیزی در کار نیست معاذ الله بعد دربارة قرآن میگویند یا کتاب دیگر بیاور یا همین کتاب را اگر حفظ کردی خطوط کلیاش را عوض کن یا معجزهٴ دیگری بیاور شروع میکنند به این کارها این براندازی اینها ماکرانه است در سیاق مکر است ولی ما یک مدتی به اینها مهلت میدهیم چه اینکه در آیهٴ 12 فرمود به اینکه مشکلاتی که دامنگیرشان شد به ما مراجعه میکنند ما مشکلشان را حل میکنیم این هم میروند و یادشان میرود ما هم کاری به آنها نداریم فعلاً شکر نکردند موحّد و مومن نشدند ما هم آنها را رها کردیم اما به این فکر باشند که با دین بازی کنند و بگویند این نیست و مکری بکنند و پیغمبر را از بین ببرند و دین را براندازند اینها مهلت نمیدهیم چه کار میکنیم؟ مدبرات ما و ماموران ما پیش اینها هستند ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ و یمکرون و مانند آن اینچنین نیست که آنها مثلاً پشت درهای بسته باشند و کاری بکنند و تصمیمی داشته باشند هر کاری که بخواهند بکنند مأموران ما آنجا حضور دارند و ثبت میکنند ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ این اِلتفات از غیبت به خطاب است فرمود مواظب باشید هر کاری که بخواهید بکنید مأموران ما هستند مینویسند این را مثلاً در تبیان و مجمع البیان و تفسیر های دیگر مینویسند و گزارش میدهند و اینها اما مینویسندی که قرآن دارد و سیدنا الاستاد بهره میبرد چیز دیگری است فرمود ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ این إنّ در مقام تحلیل است آن حکم معلّل عبارت از این است که ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ شما اگر بخواهید مکر بکنید ذات اقدس اله مکرش بیش از شماست بدلیل اینکه مأموران الهی آنجا هستند و مینویسند خوب این چه تعلیل است؟ یادداشت میکنند یادداشت کردن که سرعت نیست حالا تا بشود قیامت و تا بشود 50 هزار سال و تا بشود یوم الحساب خیلی طول میکشد مدعای شما این است که ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ این مدعا دلیل این است که چون مأموران ما آنجا مینویسند خوب حالا نوشتن چه دلیلی است بر اینکه خدا اَسرع مکراً است؟ اما اگر معنای کتابت مشخص شود معلوم میشود که خدا چگونه اَسرع مکراً است در بخشهای دیگر فرمود به اینکه اینها ﴿مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین﴾ این اصل کلی بعد فرمود اینها ﴿یمکرون﴾ ﴿و لا یحیق مکر السیئ إلاّ بأهله﴾ این هم یک اصل کلی بعد فرمود اینها ﴿یمکرون﴾ ﴿و عند الله مکرهم و إن کان مکرهم لتزول منه الجبال﴾ این کم کم زمینه را نزدیک میکند که خدا چگونه اَسرع مکراً است بیان سیدنا الاستاد این است که این ﴿یکتبون﴾ که ملائکه مینویسند چگونه مینویسند؟ یعنی مثلاً یک قلم دستشان است که مینویسند که فلان گروه در پشت درهای بسته اینگونه توطئه کردند؟ در فلان کنفرانس برای بر اندازی اینگونه گفتند اینکه اَسرع مکراً نشد که فرمایش ایشان با استمداد از بعضی روایاتی که در ذیل آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ جاثیه آمده است به این صورت است آیه 28 و 29 سورهٴ مبارکهٴ جاثیه این است فرمود بساط قیامت که پهن شد ﴿و تریٰ کلّ أمّة جاثیة کلّ أمّة تُدعیٰ إلی کتابها الیوم تجزون ما کنتم تعملون﴾ بعد میفرماید ﴿هذا کتابنا ینطق علیکم بالحقّ﴾ به مردم آمادة پذیرش عذاب در قیامت اینچنین خطاب میکند که این کتاب ماست نامة اعمال شما در دست ماست که ﴿ینطق علیکم بالحق﴾ چرا ﴿ینطق علیکم بالحق﴾؟ برای اینکه ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ از آن روایاتی که جزء غرر کلمات اهل بیت است ذیل این آیه است که به کمک آن روایت سیدنا الاستاد به این نتیجه رسیده فرمود خدا در قیامت نمیگوید که مأموران ما بودند و هر چه شما میکردید مینوشتند این ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ باید تفسیر شود طبق آیهٴ 29 سورهٴ مبارکهٴ جاثیه فرمود خدا به اینها میفرماید ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ این ما مفعول نستنسخ است در آن روایت وجود مبارک امام به آن مخاطبش میفرماید مگر شما عرب نیستید مگر جزو فصیحان عرب نیستید مگر قواعد عربی نمیدانید مگر نمیدانید استنساخ و نسخه برداری یعنی چه؟ استنساخ یعنی یک نسخة اصل وجود دارد یک, کسی آن نسخة اصل را تبدیل میکند از روی آن به یک نسخة دیگر این دو, اگر اینچنین باشد که اینها استنساخ کردند باید که نسخة اصل در جای دیگری باشد نسخة فرع در جای دیگر باید بگوئید استنسختُ عنه یعنی از آن او نسخه برداری کردم نستنسخ عنه از روی آن من نسخه برداری میکنم اما اینجا حرف جر ندارد محذوف هم نیست فرمود آن چیزی که پیش شما است که شما انجام میدهید این استنساخ ماست ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ پس متن عمل شما را ما استنساخ میکنیم پس متن عمل آن نسخة فرعی است پس نسخة اصلی کجاست؟ ندارد که ما از روی کار شما نسخه گرفتیم و عکس برداری کردیم فرمود آن چه که شما میکنید نسخة ماست اگر بفرماید آنچه که شما میکنیم ما مینویسیم خوب این همان کتابت متعارف است اما فرمود ما متن عمل شما را استنساخ میکنیم آنوقت این سؤال مطرح میشود که نسخة اصل چیست؟ اینی که اینها عمل میکنند که استنساخ شده است آن نسخة اصل کجاست نفرمود ما روی کار شما نسخه برمیداریم که کار شما بشود اصل ما از روی کار شما نسخه برداری کنیم اینطور نفرمود که فرمود کار شما استنساخ شدة ماست آن نسخة اصل چیست؟ ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ یعنی متن عمل شما مستنسَخ ماست ما مستنسِخیم نسخه برداریم متن عمل شما مستنسخ ماست یک مستنسَخ منه میخواهد، آن مستنسَخ منه قضای الهی است وقتی ذات اقدس اله یک گروهی را مهلت داد عقل از درون نقل از بیرون همة راههای هدایت را برای او فراهم کرد دید او بیراهه میرود مدتها مهلت داد سالها مهلت داد دَرِ توبه و انابه را باز کرد ﴿یعفو عن کثیر﴾ کرد دید او همچنان بیراهه میرود تا رسید به حدی که بخواهد یک نظام دینی را بردارد فرمود دیگر ما آنجا برابر قضای الهی فرمان صادر میکنیم که این شخص را با اندیشه و فکر و ابزار سیاسی او به دلخواه او با توطئة او او را بگیرید این میشود نسخة اصل وقتی نسخة اصل شد درون این شخص شروع میکند به توطئه به فکر و اندیشه و اراده این متن عملی که از درون اینها میکشند و بیرون میآورند این نسخه بدل است نسخة اصل پیش خداست فرمود ما ﴿اَسرع مکراً﴾ هستیم إن لدینا ما تفکرون ما بنا یمان بر این است که شما را حالا برداریم چگونه برمیداریم سیل و زلزله میآریم نخیر با دست شما با فکر و اندیشه شما شما را برمیداریم چگونه برمیداریم؟ شما اینچنین میاندیشید اینچنین توطئه میکنید اینچنین پشت درهای بسته نقشه میکشید اینچنین میخواهید کار بکنید ما متن کار شما را نسخه برداری میکنیم از روی آن اصل دستور سقوط شما از آنجا صادر شده ﴿إنّا کنّا نستنسخ﴾ چه چیزی را ﴿ما کنتم تعملون﴾ را خوب ﴿ما کنتم تعملون﴾ نسخة اصلش کجاست یکوقت است میگوید انا کنا نکتب ما کنتم تمکرون نظیر آیه سوره یونس آن بحث ساده را دارد هر چه شما بکنید مأموران ما مینویسند ﴿ورسلنا لدیهم یکتبون﴾ این یک معنای ساده دارد اما یک وقتی نمیگوید مأموران ما حرف و کار شما را مینویسند میفرماید مأموران ما کار شما را استنساخ میکنند یعنی متن کار شما نسخه بدل است نه اینکه مینویسند فلانها در فلان جا نشستند و تصمیم گرفتند اینگونه نیست ﴿ما کنتم تعملون﴾ نسخه بدل است اگر ﴿ما کنتم تعملون﴾ نسخه بدل است یک نسخهٴ اصل هم دارد نسخه اصل لدینا است ان لدینا ما کنتم تمکرون و ﴿الله أسرع مکراً﴾ ما یک مدتی بالاخره مهلت میدهیم اینطور نیست که حالا انسان بخواهد با پیغمبر و با اسلام بازی کند ما هم مهلت بدهیم شما از آنجا دستور صادر میشود که اینها را با زبان و قلم اینها و اندیشه اینها اینها را بگیرید این میشود نسخهٴ اصل مأموران الهی در حقیقت مأموران اجرا هستند آنوقت آنچه را که اینها عمل میکنند برابر نسخهٴ اصل عمل میکنند یعنی فرشتگان نمیبینند اینها چکار میکنند فرشتگاه یک چشمشان به آن قضا و قدر و لوح محفوظ الهی است یک چشمشان اینجاست دستشان هم در اندیشهها و ارادهای اینهاست از درون جان اینها این نسخه بدل را میکشند میآورند بیرون که مطابق نسخهٴ اصل است این است که وجود مبارک حضرت امیر میفرماید «واعلموا عباد الله أنّ علیکم حُفّاظ صدق من أنفسکم رصداً علیکم من أنفسکم» این بیانات نورانی حضرت امیر سلام الله علیه است در نهجالبلاغه اینجا رصد خانه است رصد الهی است یک عده رقیب شمایند در مرصاداند در درون شمایند از اعضا و جوارح شمایند اندیشه شما و انگیزة شما رصد الهی است وقتی خواست شما را بگیرد فکر و اندیشه شما شما را میگیرد میل و هوش شما شما را میگیرد مگر هوش انسان مستقل است یا بنده خداست اگر هوش انسان جزء جنود سمٰوات و الارض است همان هوش به فرمان الهی انسان را میگیرد جوری ابزار را بررسی میکند که انسان خیال میکند که این خردورزی به سود اوست بعد میبیند که به چاه افتاده فرمود «أنَّ علیکم رصداً من أنفسکم أنَّ جوارحکم جنوده و خلواتکم عیونه» فرود تمام اعضا و جوارح شما سربازان الهی است یکوقت هم یک حرفی میزند سقوط میکند یک فکری میکند سقوط میکند یک امضائی میکند که سقوط میکند بالاخره خدای متعال یک مدتی مهلت میدهد اینطور نیست که حالا همواره ستار باشد یک وقت هم ﴿إنّا من المجرمین منتعقون﴾ در میآید فرمود آنچه را که اینها عمل میکنند نسخه بدل است نسخهٴ اصل کجاست لدینا است پس ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چرا اَسرع مکراً؟ برای اینکه قبل از اینکه این آقا به فکر این باشد که براندازی را در سر بپروراند خدا میخواهد که او را ساقط کند فرمود چون ما تصمیم گرفتیم که او را بیاندازیم در چاه این فکر را در او پیدا شد برای اینکه ما مدتها صبر کردیم اینها جزء حرفهایی نیست که در مجمع البیان پیدا شود یا در المنار پیدا شود ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چرا؟ ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ چه گونه یکتبون؟ ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ کار شما نسخه بدل است قضای ما نسخهٴ اصلی است ما تصمیم گرفتیم شما را براندازیم لذا با فکر شما توطئهای صورت گرفت به فکر کودتای نوژه بیافتید ما دهها بار به شما مهلت دادیم لذا این علت با آن معلوم میشود هماهنگ این مدعا با آن دلیل میشود سانخ ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چرا ؟ چون ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ چگونه یکتبون؟ ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ اگر ما همین را با آن روال عادی معنا کنیم این چه ربطی بین علت و معلول است و چه ربطی بین دلیل و مدعا است مدعا این است که ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ مکر خدا زودتر از مکر شما اثر میکند چرا برای اینکه مأموران ما مینویسند؟ مینویسند برای اینکه در قیامت باید شما حسابرسی کنید خیر مأمور مینویسد اینطور نیست که کار شما بشود نسخة اصل مأموران ما نسخه فرع داشته باشند که از روی کار شما بنویسند بلکه کار شما میشود فرع و قضا و قدر ما میشود اصل ما تصمیم گرفتیم شما را برداریم چگونه برمیداریم؟ ما لشگر کشی نمیکنیم که «إنّ جوارحکم جنوده» اینطور نیست که حالا از جای دیگر سرباز بیاورند که با زبان و دست آدم و با پای آدم یک جایی را نباید برورد میرود و حرفی را نباید بزند و میزند کاری که نباید بکند میکند و سقوط میکند.
سوال و جواب: نه این کیفر و انتقام الهی است و اشاره شد بعد از اینکه دههها بار خدای متعال مهلت داد اول ذات اقدس اله از راه عقل از درون از راه نقل از بیرون این شخص را هدایت میکند این شخص به سوء اختیار خودش دهها بار بیراهه رفت و خدای سبحان راه توبه و انابه را به او باز کرد رفقای خوب و کتابهای خوب و مواضع خوبی نصیب اوکرد تشییع جنازه ها و مجالس ختمی نصیب او کرد و ماه مبارک رمضانهایی نصیب او کرد همه اینها موعظه است مجلس ختم و تشیع مرده و عیادت مریض و راهنمایی دوستان این است همه اینها را دید و بیراهه رفت ذات اقدس اله گفت همه اینها را که دیدی بیراهه رفتی ما ستّاری کردیم بیا توبه کن «انت الذی فتحت لعبادک باباً إلی عفرک و سیّت التوبة» آن را هم پشت سرگذاشت و ﴿نبذ ... کتاب الله وراء ظهورهم﴾ از آن به بعد ذات اقدس اله میبیند که او قابل نیست این نه تنها از این دین بهرهای نمیبرد به فکر براندازی دین است دیگر خدا که به امثال این مهلت نمیدهد حالا که میخواهد بگیرد از جای دیگر لشگر کشی نمیکند چون ﴿لله جنود السمٰوات و الأرض﴾ هم او را با امضای خود او میگیرد این متن اختیار است نه جبر.
پس اینکه فرمود ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ این مدعا است چرا اَسرع مکراً؟ برای اینکه ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ این را توضیح بدهید یعنی چه؟ چگونه یکتبون در سوره مبارکه جاثیه میفرماید که ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ به روایتی که ذیل این آیه است حتماً مراجعه کنید که وجود مبارک معصوم سلام الله علیه این خط فکری را ایجاد کرد و این راه را نشان داد بعد سیدنا الاستاد ادامه داد که وجود مبارک معصوم میفرماید که مگر شما عرب فصیح نیستید مگر هیچ کاتبی را مستنسِخ میگویند مستنسِخ یعنی نسخه بردار آن نسخهٴ اصل کجاست؟ اگر نسخه اصل عمل مردم باشد باید بفرماید ما از روی کار شما استنساخ میکنیم این را که نفرمود پس استنساخ نسخهٴ اصل میطلبد یک, اگر نسخه اصل کار مردم باشد باید خدا بفرماید که ما از روی کار شما نسخه میگرفتیم در حالیکه نفرمود این دو, نه تنها آن را نفرمود بلکه فرمود آن که مستنسَخ ماست متن کار شماست پس یک مستنسَخ عنهی هست سه, و آن لدینا یمکرون است چهار. نسخه اصل پیش ماست ما تصمیم گرفتیم این شخص را با قلم او بگیریم و او سقوط میکند.
سوال و جواب: بله اینها چون ذات اقدس اله این جزو صفات نقص باشد بله ولی از صفات فعل خداست یک, مثل اینکه خدای سبحان کسی را ایذای ابتدایی نمیکند اما ﴿جزاء سیّئة سیّئة مثلها﴾ و این عدل است مکر فرمود و ﴿مکروا ومکرالله و الله خیر الماکرین﴾ در جوشن کبیر است در دعاهای دیگر هست که خدا ماکر است و در قرآن دارد که خداوند خیر الماکرین است آن مکر السیئ از ذات اقدس اله دور است مکر یعنی وسیلهای قرار دادن که این شخص به آن مقصد نرسد و مرموز هم باشد این اگر بجا باشد که چیز خیلی خوبی است.
سوال جواب: چه دنیا چه آخرت مکر به این معنی که ذات اقدس اله نگذارد یک تبهکاری به مقصد برسد این جزء حسنات است مکر الیسئ از ذات اقدس اله دور است اولاً اینها صفت فعل است نه ذات ثانیاً مکر سیئ داریم و مکر حسن و خدای سبحان خود را به عنوا ن خیر الماکرین معرفی کردهاست فرمود ما خیر الماکرین هستیم مکر اینها پیش ما است ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ و راه مکرش هم همین است.
سوال و جواب: بله به استناد این آیه. اما ابزار در اختیار ذات اقدس اله است و خداوند یک مدتی به اینها مهلت میدهد و اینطور نیست که اینها را مجبور کند و این ابزار از کار بیافتند این ابزار را مسخر انسان قرار داده فرمود ﴿سخّر لکم ما فی السمٰوات وما فی الأرض﴾ همین موجودات آسمان و زمین که جنود الهی هستند ذات اقدس اله این جنود را مسخّر بشر قرار داده که بشر از آن استفاده کند چه آسمان برود چه زمین برود فرمود شما میتوانید کشتی هایی بسازید که مواخر ره باشد در یا شکن و دریا شکاف باشد ما بحر را آسمان را و زمین را برای شما مسخر کردیم برای اینکه عمل صالح کنید و امثال آن حالا اگر یک کسی از این تسخیر الهی خواست سوء استفاده کند اینطور نیست که حالا ا گر دار الامر بین عاصی و بین الله اینها دیگر حرفهای این عاصی را گوش کنند آنگاه است که ذات اقدس اله براساس ﴿و لله جنود السمٰوات و الأرض﴾ بدون اینکه از جای دیگر لشکرکشی کند شخص را با افکار و عقائد و اندیشههای سوئی که دارد با دست او او را میگیرند ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسّتهم إذا لهم مکر فی آیاتنا﴾ حالا یک وقتی یک کسی دسیسه بازی میکند کم فروشی میکند گران فروشی میکند ظلم به کسی میکند تا یک حدودی ذات اقدس اله گذشت میکند بلکه توبه کند بلکه صاحب حق بگذرد و مانند آن اما حالا دین را بخواهند براندازی کنند یادر آیات الهی مکر بکنند اینجا دیگر خدا مهلت نمیدهد ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چگونه و به چه دلیل؟ برای اینکه ﴿إنّ رسلنا یکتبون﴾ دیگر فورا از غیبت به خطاب التفات پیدا کرد چون همه غیبت بود اینجا یک تهدید رودر روست ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ نه یمکرون تا حالا هرچه ضمیر بود غایب بود اما اینجا تهدید رو در روست چگونه یکتبون ﴿إنّا کنّا فستنسخ ما کنتم تعملون﴾ شما همان وقتی که پشت درهای بسته قصد براندازی کردید ببینید که زیر پایتان خالی شد دارید میافتید برای اینکه کسی خواست شما را بگیرد و چون میخواست شما را بگیرد این کار را میکنید همان وقتی که انسان قصد کرده در برابر دین بایستد این باید بفهمد که اینها مأموران ا لهی هستند آمدند که او را ساقط کنند با دست او او را ساقط میکنند اگر دیگری او را ساقط کند عذابش کم است اما با دست او اگر او ساقط کند ﴿یوم یعض الظالم علی یدیه﴾ اگر کسی خدای ناکرده به فکر مکر در آیات الهی است باید بداند که یک کسی زیر پایش را دارد خالی میکند و خدای سبحان هم تهدید کرد فرمود ما یک مدتی مهلت میدهیم وقتی هم بخواهیم بگیریم که از سقف و در و پنجره نمیآییم که ﴿فأتی الله بنیانهم من القواعد﴾ فرمود ما از ریشه میزنیم خوب این از کجا میخواهد فرار کند اگر این زمین این خانه روی گسل لرزان زمینی قرار بگیرد خوب جا برای فرار نیست ﴿فأتی الله بنیانهم﴾ نه من سقوفهم و جدرانهم و حیطانهم و أبوابهم بلکه ﴿فأتی الله بنیانهم من القواعد﴾ .
حالا گناه وقتی به آنجا برسد چه چیزی را خدا مهلت داد گناه های فرعی و جزئی یک وقتی کسی معصیت کرده اینها خوب قابل بخش یا قابل تأخیر است که ذات اقدس إله در قیامت پاداش بدهد و مانند آن حالا شاید توبه کند یا عند الموت یا عند الاحتضار یا عند البرزخ یا در قیامت که یک راهی برای تأخیر هست اما حالا ﴿مکر فی آیاتنا﴾ بخواهد با دین در بیافتد این را خدا مهلت نمیدهد. أعاذ الله من شرور أنفسنا وسیّئات أعمالنا.
الحمد لله رب و العالمین
مشرکان قرآن کریم را معجزه نمیدانستند و آنرا کلام شعری یا معاذالله سحر تلقی میکردند
مشرکان میگفتند یا کتابی غیر از این بیاور یا خطوط کلی همین کتاب را عوض کن
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ ٭ وَ إِذا أذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فِی ٰایاتِنا قُلِ اللَّهُ أسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ
مشرکان حجاز گذشته از اینکه دربارة توحید ربوبی مشکل جدی داشتند و همچنین درباة معاد منکر بودند درباره وحی و نبوت هم مشکل جدی داشتند و قرآن کریم را معجزه نمیدانستند و این را کلام شعری یا معاذالله سحر تلقی میکردند لذا به پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم میگفتند یا کتابی غیر از این بیاور یا خطوط کلی همین کتاب را عوض کن گاهی میگفتند اگر پیغمبری چرا معجزه نمیآوری آنچه که مربوط به تغییر کتاب یا تغییر خطوط کلی کتاب بود در آیات 15 و 16 همین سوره مبارکه یونس گذشت آنچه مربوط به اختراع و پیشنهاد معجزه تازه است در آیه 20 و 21 مطرح است که گفتند چرا معجزه نمیآوری این حرف را در بسیاری از آیات قرآن کریم ذات اقدس اله از آنها نقل کرد بعد پاسخ داد که مگر قرآن کریم معجزه نیست و ما این معجزه بیّن را برای شما آوردیم و شما نمیپذیرید در سوره مبارکه عنکبوت آیه 50 و 51 به این صورت بیان شده ﴿و قالوا لولا أنزل علیه آیات من ربّه قل إنّما الآیات عند الله و إنّما أنا نذیر مبین﴾ فرمود شما در مبدأ فاعلی آیه سؤال دارید یا در همان امر نازل شده و آیهٴ الهی اگر دربارة مبدا فاعلی آیه بحث میکنید که به دست ما نیست آن به ارادة ذات اقدس اله وابسته است ﴿ما کان لرسول أن یأتی بٰایة إلاّ بإذن الله﴾ این را ذات اقدس اله باید برابر آن علم الهی اراده بکند و معجزهای بدست پیغمبر ظهور پیدا کند اگر دربارة نازل شده سخن دارید خوب این معجزه است دیگر این آیه الهی است مشکل شما چیست لذا به هر دو مطلب عنایت کرده است یعنی در آیه 50 و51 به هر دو مطلب عنایت دارد یکی راجع به مبدأ فاعلی معجزه است فرمود ﴿قل إنّما الاٰیات من عند الله و إنّما أنا نذیر مبین﴾ هم در بارة خود آن نازل شده پاسخ دادند فرمودند ﴿أولم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتاب یتلیٰ علیهم إنّ فی ذلک لرحمة وذکریٰ لقوم یؤمنون﴾ آنها معجزه میخواهند ما هم کتاب آوردیم و معجزه ماست اگر در اعجاز او تردید دارید ﴿فاْتوا بسوره من مثله﴾ ﴿إن کنتم فی ریب مما نزّلنا علی عبدنا فاْتوا بسورة من مثله﴾ در آیه محل بحث تهدید کرد فرمود که شما هدفتان مکر در این آیات الهی و توهین این آیات الهی و تحقیر آنها و معجزه را به مسخره گرفتن است انکار معجزه کردن است و مانند آن اکنون که نصاب به اینجا رسید ﴿فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین﴾ این تهدید است در همین سوره مبارکه یونس آیهای که در پیش داریم یعنی آیه ١٠٢ این سوره این است که ﴿فهل ینتظرون إلاّ مثل أیّام الذین خلوا من قبلهم قل فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین ٭ ثمّ ننجّی رسلنا و الذین ٰامنوا کذٰلک حقّاً علینا ننج المؤمنین﴾ فرمود حادثة سهمگینی و عذاب الهی میآید که در این عذاب فقط انبیاء و پیروان آنها سالم و محفوظ میمانند و شما در طعمة عذاب فرو میروید اینکه منتظر باشید یعنی منتظر عذاب الهی یک تهدیدی را به همراه دارد نظیر آنچه که در پایان سوره مبارکه هود آمده آیه 122 که ﴿وانتظروا إنّا منتظرون ٭ لله غیب السمٰوات و الأرض﴾ موارد دیگری نیز هست که سخن از انتظار است و دعوت به انتظار است آنها هم از سنخ تهدید است پس چه در سوره مبارکه هود و چه در سوره مبارکه یونس که امر به انتظار میکند این در جقیقت در سیاق تهدید است.
اما این سوال که چون قرآن کریم کتاب تدوین و مطابق با نظام تکوین است در نظام تکوین حق و باطل مخلوط است در قرآن کریم هم معاذ الله باید حق و باطل مخلوط باشد این سخن ناصواب است برای اینکه گرچه قرآن کتاب تدوینی خداست و برابر با تکوین است ولی در نظام تکوین که باطل نیست یعنی هیچ موجودی در آسمانها و زمین باطل خلق نشده نه بیهدف است نه بیراه است نه بیساختار درونی هر موجودی چه در آسمان باشد چه در زمین این عناصر سه گانه اصلی را داراست یعنی هم هدف دارد یک, هم راهی است که آن را به هدف برساند خلق شده دو, هم ابزار ساختار درونی او طوری است که با طی کردن این راه میتواند به آن مقصد برسد سه, این میشود حق این است که وجود مبارک موسی کلیم فرمود ﴿ربّنا الذی أعطی کلّ شیء خلقه ثم هدیٰ﴾ یعنی هر چیزی را با ساختار منظم آفرید بعد او را هدایت کرد به مقصدش پس مقصدی هست یک,راهی هست دو, ابزار و ساختار درونی طوری است که اگر به کار گرفته شود به مقصد میرسد این سه , ﴿أعطی کل شیء خلقه﴾ خلق او را آن چه لایق اوست و مناسب اوست در خور اوست به او داد ثم هدی هدایت کرد او را به هدف رساند ذرّه ای در آسمان و زمین باطل وجودندارد این یک اصل قرآنی است که تکوین منزه از بطلان است چه اینکه در سوره مبارکه آل عمران هست که ﴿ربّنا ما خلقت هذا باطلاً﴾ خودش هم قریب به این مضمون در چند جای قرآن کریم آمده است که ﴿خلق السمٰوات و الأرض بالحقّ﴾ ﴿ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینها باطلاً ذٰلک ظنّ الذین کفروا﴾ ﴿ما خلقنا هما إلاّ بالحقّ﴾ تمام موجودات آسمان و زمین به حق خلق شدهاند هیچ کدام از اینها باطل نیست در قرآن کریم هم همینطور است ﴿لاٰ یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ یعنی قرآن حق است نسخ نمیشود بطلانش ظاهر نمیشود چون بطلانی ندارد و حق محض است ولی همانطوری که در نظام تکوین فسادی بوسیلة طاغیان راه پیدا میکند ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ هست ﴿یبغونها عوجاً﴾ هست یعنی ما راه را کج نکردیم ما همه این راهها را مستقیم خلق کردیم یک کسی میآید حالا این راه را خودش کج میکند ﴿یبغونها عوجاً﴾ ما فرض کنید این کارگاه تمام این آهنها و میل گردها را مستقیم خلق کردیم برای اینکه آن مستقیم است که کار آمد است برای معماری و مهندسی حال یک کسی در اثر سوء اختیار خودش یکی از این آهنها را کج کرده اوست که کج کرده و انسان میتواند مثل این کج بکند اما آنچه کج میکند در حیطهٴ نفس خودش است نه در تکوین در تکوین ممکن است چیزی را به هم بزند و منفجر بکند و آتش بزند ولی نظام نظام هم وقتی خواست آتش بزند برابر نظم آتش میزند حالا بر فرض خواست یک جایی را منفجر بکند با یک اصول فنی ریاضی مهندسی شده چقدر مواد تی ان تی(YNT) لازم دارد کجا کار بگذارد کی کار بگذارد چه ساعتی آن کلیدش را بکشد و روشن کند و شاسی آن را بکشد اینطور نیست که هر جایی را بخواهند منفجر کنند بدون اصول مهندسی و بی حساب و کتاب باشد بر فرض هم خلاف هم بخواهند بکنند نظم دارد حالا بر فرض هم کسی خواست بیراهه برود بالاخره یبراهه رفتن هم نظم دارد اینکه بیراهه یعنی بدون علل و اسباب درباره نظام تکوین اینچنین است که نظام تدوین هم همین است این قرائتهای مختلف تفسیر به رأیها است همین طور است قرآن کریم منزه از آن است که باطل را بپذیرد ﴿لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه﴾ چه اینکه نظام تکوین هم همین است و ولی همینطوری که ﴿إنّ الملوک إذا دخلوا قریةً أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذّلة﴾ یک، همانطوری که ﴿ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس﴾ دو, و همانطوری که ﴿إذا تولی سعی فی الأرض لیفسد فیها﴾ سه, و از این آیات دیگران هم ﴿یحرّفون الکلم عن مواضعه﴾ منتها در تورات و انجیل تحریف خود تورات ممکن بود برای آنها اینجا تحریف قرآن محال است و اما تفسیر به رأی و اختلافِ قرائت و پلورالیزم و اینها بساطش پهن شده این بطلانی است در محدود اندیشه خود آنها وگرنه در حریم قرآن راه ندارد چه اینکه در حریم نظام هم راه ندارد.
اما این سوال که آنچه را که مرتاضها میکنند حق است یا نه؟ ممکن است کسی پیغمبر نباشد و خبر از غیب بدهد این هم پاسخش داده شد که آنچه که مرتاضها انجام میدهند گاهی صدق است گاهی کذب گاهی با سهو و نسیان همراه است گاهی با تذکر چه اینکه بخش عظیمی از اینها در اثر ارتباط با جن است نه با فرشتگان.
اما این سوال که طینت افراد مختلف است یا نه البته طینت در حد اقتضاست اینطور نیست که علت تامه باشد و باعث جبر شود و اختیار را از انسان بگیرد.
اما آیهٴ بعد ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسَّتهم إذا لهم مکر فی ٰایاتنا﴾ فرمود که بشر طوری است که جزوع است قدرت تحملش کم است اگر یک حادثهای تلخ باشد برای او فوراً به طرف خدا مراجعه میکند آیهٴ 12 همین سوره مبارکه یونس که قبلاً گذشت به این صورت است که ﴿و اذا مسّ الإنسان الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ در آن آیه فرمود وقتی مشکلش را حل کردیم میرود و دیگر یادش نیست که به ما مراجعه کرده ﴿فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا إلی ضرّ مسّه کذٰلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون﴾ این مال کسانی است که شکر گذاری نمیکنند اما آیهٴ محل بحث چیز بدتر از آن را بیان میکند نسبت به کفار فرمود اینها مشکلاتی برایشان پیش میآید یک, ما مشکلشان را حل میکنیم دو, اینها بجای اینکه از ما قدردانی بکنند و موحّد باشند به فکر براندازی هستند بعد فرمود اینها نمیدانند که اگر آنها بخواهند مکر بکنند مأموران ماکر تر از آنها هستند این از آن لطائف آیات قرآن کریم است المیزان را اگر کسی بخواهد بداند که المیزان چیست حرفهایش چیست در این آیات مشخص میشود مثلاً یک آیه ای است که شما در خدمت تبیان هستید در خدمت مجمع البیان هستید در خدمت تفاسیر دیگر هم هستید اینها تفاوتشان در بعضی از وجوه و برخی از تقریرات است اما نوآوری در آنها خیلی کم است شما این بخش از المیزان را حتماً ملاحظه کنید ببینید از این کریمه چه میخواهد استفاده کند فرمود ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسّتهم﴾ اولاً نقص و عیب و مشکلات دامنگیر آنها میشود در اثر بدرفتاری و جهل و نسیان و سهو اینها کسی به اینها آسیب نمیرساند مگر در اثر قصور یا تقصیر خود اینها اما رحمت مال ماست ما میرسانیم این یک، و رحمت چون لذیذ است مثل آن است که آنها دارند میچشد و لذت میبرند به ذائقه اینها میرسد در ذائقه آنها گوارا است به جای اینکه حق شناسی بکنند حالا که لذت برند میگویند ﴿قد مسّ آبائنا الضرّاء و السراء﴾ این تاریخ است این طبیعت است دیگر گاهی پشت به زین و گهی زین به پشت یعنی گاهی آنطور است گاهی این طور است چیزی در کار نیست معاذ الله بعد دربارة قرآن میگویند یا کتاب دیگر بیاور یا همین کتاب را اگر حفظ کردی خطوط کلیاش را عوض کن یا معجزهٴ دیگری بیاور شروع میکنند به این کارها این براندازی اینها ماکرانه است در سیاق مکر است ولی ما یک مدتی به اینها مهلت میدهیم چه اینکه در آیهٴ 12 فرمود به اینکه مشکلاتی که دامنگیرشان شد به ما مراجعه میکنند ما مشکلشان را حل میکنیم این هم میروند و یادشان میرود ما هم کاری به آنها نداریم فعلاً شکر نکردند موحّد و مومن نشدند ما هم آنها را رها کردیم اما به این فکر باشند که با دین بازی کنند و بگویند این نیست و مکری بکنند و پیغمبر را از بین ببرند و دین را براندازند اینها مهلت نمیدهیم چه کار میکنیم؟ مدبرات ما و ماموران ما پیش اینها هستند ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ و یمکرون و مانند آن اینچنین نیست که آنها مثلاً پشت درهای بسته باشند و کاری بکنند و تصمیمی داشته باشند هر کاری که بخواهند بکنند مأموران ما آنجا حضور دارند و ثبت میکنند ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ این اِلتفات از غیبت به خطاب است فرمود مواظب باشید هر کاری که بخواهید بکنید مأموران ما هستند مینویسند این را مثلاً در تبیان و مجمع البیان و تفسیر های دیگر مینویسند و گزارش میدهند و اینها اما مینویسندی که قرآن دارد و سیدنا الاستاد بهره میبرد چیز دیگری است فرمود ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ این إنّ در مقام تحلیل است آن حکم معلّل عبارت از این است که ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ شما اگر بخواهید مکر بکنید ذات اقدس اله مکرش بیش از شماست بدلیل اینکه مأموران الهی آنجا هستند و مینویسند خوب این چه تعلیل است؟ یادداشت میکنند یادداشت کردن که سرعت نیست حالا تا بشود قیامت و تا بشود 50 هزار سال و تا بشود یوم الحساب خیلی طول میکشد مدعای شما این است که ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ این مدعا دلیل این است که چون مأموران ما آنجا مینویسند خوب حالا نوشتن چه دلیلی است بر اینکه خدا اَسرع مکراً است؟ اما اگر معنای کتابت مشخص شود معلوم میشود که خدا چگونه اَسرع مکراً است در بخشهای دیگر فرمود به اینکه اینها ﴿مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین﴾ این اصل کلی بعد فرمود اینها ﴿یمکرون﴾ ﴿و لا یحیق مکر السیئ إلاّ بأهله﴾ این هم یک اصل کلی بعد فرمود اینها ﴿یمکرون﴾ ﴿و عند الله مکرهم و إن کان مکرهم لتزول منه الجبال﴾ این کم کم زمینه را نزدیک میکند که خدا چگونه اَسرع مکراً است بیان سیدنا الاستاد این است که این ﴿یکتبون﴾ که ملائکه مینویسند چگونه مینویسند؟ یعنی مثلاً یک قلم دستشان است که مینویسند که فلان گروه در پشت درهای بسته اینگونه توطئه کردند؟ در فلان کنفرانس برای بر اندازی اینگونه گفتند اینکه اَسرع مکراً نشد که فرمایش ایشان با استمداد از بعضی روایاتی که در ذیل آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ جاثیه آمده است به این صورت است آیه 28 و 29 سورهٴ مبارکهٴ جاثیه این است فرمود بساط قیامت که پهن شد ﴿و تریٰ کلّ أمّة جاثیة کلّ أمّة تُدعیٰ إلی کتابها الیوم تجزون ما کنتم تعملون﴾ بعد میفرماید ﴿هذا کتابنا ینطق علیکم بالحقّ﴾ به مردم آمادة پذیرش عذاب در قیامت اینچنین خطاب میکند که این کتاب ماست نامة اعمال شما در دست ماست که ﴿ینطق علیکم بالحق﴾ چرا ﴿ینطق علیکم بالحق﴾؟ برای اینکه ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ از آن روایاتی که جزء غرر کلمات اهل بیت است ذیل این آیه است که به کمک آن روایت سیدنا الاستاد به این نتیجه رسیده فرمود خدا در قیامت نمیگوید که مأموران ما بودند و هر چه شما میکردید مینوشتند این ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ باید تفسیر شود طبق آیهٴ 29 سورهٴ مبارکهٴ جاثیه فرمود خدا به اینها میفرماید ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ این ما مفعول نستنسخ است در آن روایت وجود مبارک امام به آن مخاطبش میفرماید مگر شما عرب نیستید مگر جزو فصیحان عرب نیستید مگر قواعد عربی نمیدانید مگر نمیدانید استنساخ و نسخه برداری یعنی چه؟ استنساخ یعنی یک نسخة اصل وجود دارد یک, کسی آن نسخة اصل را تبدیل میکند از روی آن به یک نسخة دیگر این دو, اگر اینچنین باشد که اینها استنساخ کردند باید که نسخة اصل در جای دیگری باشد نسخة فرع در جای دیگر باید بگوئید استنسختُ عنه یعنی از آن او نسخه برداری کردم نستنسخ عنه از روی آن من نسخه برداری میکنم اما اینجا حرف جر ندارد محذوف هم نیست فرمود آن چیزی که پیش شما است که شما انجام میدهید این استنساخ ماست ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ پس متن عمل شما را ما استنساخ میکنیم پس متن عمل آن نسخة فرعی است پس نسخة اصلی کجاست؟ ندارد که ما از روی کار شما نسخه گرفتیم و عکس برداری کردیم فرمود آن چه که شما میکنید نسخة ماست اگر بفرماید آنچه که شما میکنیم ما مینویسیم خوب این همان کتابت متعارف است اما فرمود ما متن عمل شما را استنساخ میکنیم آنوقت این سؤال مطرح میشود که نسخة اصل چیست؟ اینی که اینها عمل میکنند که استنساخ شده است آن نسخة اصل کجاست نفرمود ما روی کار شما نسخه برمیداریم که کار شما بشود اصل ما از روی کار شما نسخه برداری کنیم اینطور نفرمود که فرمود کار شما استنساخ شدة ماست آن نسخة اصل چیست؟ ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ یعنی متن عمل شما مستنسَخ ماست ما مستنسِخیم نسخه برداریم متن عمل شما مستنسخ ماست یک مستنسَخ منه میخواهد، آن مستنسَخ منه قضای الهی است وقتی ذات اقدس اله یک گروهی را مهلت داد عقل از درون نقل از بیرون همة راههای هدایت را برای او فراهم کرد دید او بیراهه میرود مدتها مهلت داد سالها مهلت داد دَرِ توبه و انابه را باز کرد ﴿یعفو عن کثیر﴾ کرد دید او همچنان بیراهه میرود تا رسید به حدی که بخواهد یک نظام دینی را بردارد فرمود دیگر ما آنجا برابر قضای الهی فرمان صادر میکنیم که این شخص را با اندیشه و فکر و ابزار سیاسی او به دلخواه او با توطئة او او را بگیرید این میشود نسخة اصل وقتی نسخة اصل شد درون این شخص شروع میکند به توطئه به فکر و اندیشه و اراده این متن عملی که از درون اینها میکشند و بیرون میآورند این نسخه بدل است نسخة اصل پیش خداست فرمود ما ﴿اَسرع مکراً﴾ هستیم إن لدینا ما تفکرون ما بنا یمان بر این است که شما را حالا برداریم چگونه برمیداریم سیل و زلزله میآریم نخیر با دست شما با فکر و اندیشه شما شما را برمیداریم چگونه برمیداریم؟ شما اینچنین میاندیشید اینچنین توطئه میکنید اینچنین پشت درهای بسته نقشه میکشید اینچنین میخواهید کار بکنید ما متن کار شما را نسخه برداری میکنیم از روی آن اصل دستور سقوط شما از آنجا صادر شده ﴿إنّا کنّا نستنسخ﴾ چه چیزی را ﴿ما کنتم تعملون﴾ را خوب ﴿ما کنتم تعملون﴾ نسخة اصلش کجاست یکوقت است میگوید انا کنا نکتب ما کنتم تمکرون نظیر آیه سوره یونس آن بحث ساده را دارد هر چه شما بکنید مأموران ما مینویسند ﴿ورسلنا لدیهم یکتبون﴾ این یک معنای ساده دارد اما یک وقتی نمیگوید مأموران ما حرف و کار شما را مینویسند میفرماید مأموران ما کار شما را استنساخ میکنند یعنی متن کار شما نسخه بدل است نه اینکه مینویسند فلانها در فلان جا نشستند و تصمیم گرفتند اینگونه نیست ﴿ما کنتم تعملون﴾ نسخه بدل است اگر ﴿ما کنتم تعملون﴾ نسخه بدل است یک نسخهٴ اصل هم دارد نسخه اصل لدینا است ان لدینا ما کنتم تمکرون و ﴿الله أسرع مکراً﴾ ما یک مدتی بالاخره مهلت میدهیم اینطور نیست که حالا انسان بخواهد با پیغمبر و با اسلام بازی کند ما هم مهلت بدهیم شما از آنجا دستور صادر میشود که اینها را با زبان و قلم اینها و اندیشه اینها اینها را بگیرید این میشود نسخهٴ اصل مأموران الهی در حقیقت مأموران اجرا هستند آنوقت آنچه را که اینها عمل میکنند برابر نسخهٴ اصل عمل میکنند یعنی فرشتگان نمیبینند اینها چکار میکنند فرشتگاه یک چشمشان به آن قضا و قدر و لوح محفوظ الهی است یک چشمشان اینجاست دستشان هم در اندیشهها و ارادهای اینهاست از درون جان اینها این نسخه بدل را میکشند میآورند بیرون که مطابق نسخهٴ اصل است این است که وجود مبارک حضرت امیر میفرماید «واعلموا عباد الله أنّ علیکم حُفّاظ صدق من أنفسکم رصداً علیکم من أنفسکم» این بیانات نورانی حضرت امیر سلام الله علیه است در نهجالبلاغه اینجا رصد خانه است رصد الهی است یک عده رقیب شمایند در مرصاداند در درون شمایند از اعضا و جوارح شمایند اندیشه شما و انگیزة شما رصد الهی است وقتی خواست شما را بگیرد فکر و اندیشه شما شما را میگیرد میل و هوش شما شما را میگیرد مگر هوش انسان مستقل است یا بنده خداست اگر هوش انسان جزء جنود سمٰوات و الارض است همان هوش به فرمان الهی انسان را میگیرد جوری ابزار را بررسی میکند که انسان خیال میکند که این خردورزی به سود اوست بعد میبیند که به چاه افتاده فرمود «أنَّ علیکم رصداً من أنفسکم أنَّ جوارحکم جنوده و خلواتکم عیونه» فرود تمام اعضا و جوارح شما سربازان الهی است یکوقت هم یک حرفی میزند سقوط میکند یک فکری میکند سقوط میکند یک امضائی میکند که سقوط میکند بالاخره خدای متعال یک مدتی مهلت میدهد اینطور نیست که حالا همواره ستار باشد یک وقت هم ﴿إنّا من المجرمین منتعقون﴾ در میآید فرمود آنچه را که اینها عمل میکنند نسخه بدل است نسخهٴ اصل کجاست لدینا است پس ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چرا اَسرع مکراً؟ برای اینکه قبل از اینکه این آقا به فکر این باشد که براندازی را در سر بپروراند خدا میخواهد که او را ساقط کند فرمود چون ما تصمیم گرفتیم که او را بیاندازیم در چاه این فکر را در او پیدا شد برای اینکه ما مدتها صبر کردیم اینها جزء حرفهایی نیست که در مجمع البیان پیدا شود یا در المنار پیدا شود ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چرا؟ ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ چه گونه یکتبون؟ ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ کار شما نسخه بدل است قضای ما نسخهٴ اصلی است ما تصمیم گرفتیم شما را براندازیم لذا با فکر شما توطئهای صورت گرفت به فکر کودتای نوژه بیافتید ما دهها بار به شما مهلت دادیم لذا این علت با آن معلوم میشود هماهنگ این مدعا با آن دلیل میشود سانخ ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چرا ؟ چون ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ چگونه یکتبون؟ ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ اگر ما همین را با آن روال عادی معنا کنیم این چه ربطی بین علت و معلول است و چه ربطی بین دلیل و مدعا است مدعا این است که ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ مکر خدا زودتر از مکر شما اثر میکند چرا برای اینکه مأموران ما مینویسند؟ مینویسند برای اینکه در قیامت باید شما حسابرسی کنید خیر مأمور مینویسد اینطور نیست که کار شما بشود نسخة اصل مأموران ما نسخه فرع داشته باشند که از روی کار شما بنویسند بلکه کار شما میشود فرع و قضا و قدر ما میشود اصل ما تصمیم گرفتیم شما را برداریم چگونه برمیداریم؟ ما لشگر کشی نمیکنیم که «إنّ جوارحکم جنوده» اینطور نیست که حالا از جای دیگر سرباز بیاورند که با زبان و دست آدم و با پای آدم یک جایی را نباید برورد میرود و حرفی را نباید بزند و میزند کاری که نباید بکند میکند و سقوط میکند.
سوال و جواب: نه این کیفر و انتقام الهی است و اشاره شد بعد از اینکه دههها بار خدای متعال مهلت داد اول ذات اقدس اله از راه عقل از درون از راه نقل از بیرون این شخص را هدایت میکند این شخص به سوء اختیار خودش دهها بار بیراهه رفت و خدای سبحان راه توبه و انابه را به او باز کرد رفقای خوب و کتابهای خوب و مواضع خوبی نصیب اوکرد تشییع جنازه ها و مجالس ختمی نصیب او کرد و ماه مبارک رمضانهایی نصیب او کرد همه اینها موعظه است مجلس ختم و تشیع مرده و عیادت مریض و راهنمایی دوستان این است همه اینها را دید و بیراهه رفت ذات اقدس اله گفت همه اینها را که دیدی بیراهه رفتی ما ستّاری کردیم بیا توبه کن «انت الذی فتحت لعبادک باباً إلی عفرک و سیّت التوبة» آن را هم پشت سرگذاشت و ﴿نبذ ... کتاب الله وراء ظهورهم﴾ از آن به بعد ذات اقدس اله میبیند که او قابل نیست این نه تنها از این دین بهرهای نمیبرد به فکر براندازی دین است دیگر خدا که به امثال این مهلت نمیدهد حالا که میخواهد بگیرد از جای دیگر لشگر کشی نمیکند چون ﴿لله جنود السمٰوات و الأرض﴾ هم او را با امضای خود او میگیرد این متن اختیار است نه جبر.
پس اینکه فرمود ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ این مدعا است چرا اَسرع مکراً؟ برای اینکه ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ این را توضیح بدهید یعنی چه؟ چگونه یکتبون در سوره مبارکه جاثیه میفرماید که ﴿إنّا کنّا نستنسخ ما کنتم تعملون﴾ به روایتی که ذیل این آیه است حتماً مراجعه کنید که وجود مبارک معصوم سلام الله علیه این خط فکری را ایجاد کرد و این راه را نشان داد بعد سیدنا الاستاد ادامه داد که وجود مبارک معصوم میفرماید که مگر شما عرب فصیح نیستید مگر هیچ کاتبی را مستنسِخ میگویند مستنسِخ یعنی نسخه بردار آن نسخهٴ اصل کجاست؟ اگر نسخه اصل عمل مردم باشد باید بفرماید ما از روی کار شما استنساخ میکنیم این را که نفرمود پس استنساخ نسخهٴ اصل میطلبد یک, اگر نسخه اصل کار مردم باشد باید خدا بفرماید که ما از روی کار شما نسخه میگرفتیم در حالیکه نفرمود این دو, نه تنها آن را نفرمود بلکه فرمود آن که مستنسَخ ماست متن کار شماست پس یک مستنسَخ عنهی هست سه, و آن لدینا یمکرون است چهار. نسخه اصل پیش ماست ما تصمیم گرفتیم این شخص را با قلم او بگیریم و او سقوط میکند.
سوال و جواب: بله اینها چون ذات اقدس اله این جزو صفات نقص باشد بله ولی از صفات فعل خداست یک, مثل اینکه خدای سبحان کسی را ایذای ابتدایی نمیکند اما ﴿جزاء سیّئة سیّئة مثلها﴾ و این عدل است مکر فرمود و ﴿مکروا ومکرالله و الله خیر الماکرین﴾ در جوشن کبیر است در دعاهای دیگر هست که خدا ماکر است و در قرآن دارد که خداوند خیر الماکرین است آن مکر السیئ از ذات اقدس اله دور است مکر یعنی وسیلهای قرار دادن که این شخص به آن مقصد نرسد و مرموز هم باشد این اگر بجا باشد که چیز خیلی خوبی است.
سوال جواب: چه دنیا چه آخرت مکر به این معنی که ذات اقدس اله نگذارد یک تبهکاری به مقصد برسد این جزء حسنات است مکر الیسئ از ذات اقدس اله دور است اولاً اینها صفت فعل است نه ذات ثانیاً مکر سیئ داریم و مکر حسن و خدای سبحان خود را به عنوا ن خیر الماکرین معرفی کردهاست فرمود ما خیر الماکرین هستیم مکر اینها پیش ما است ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ و راه مکرش هم همین است.
سوال و جواب: بله به استناد این آیه. اما ابزار در اختیار ذات اقدس اله است و خداوند یک مدتی به اینها مهلت میدهد و اینطور نیست که اینها را مجبور کند و این ابزار از کار بیافتند این ابزار را مسخر انسان قرار داده فرمود ﴿سخّر لکم ما فی السمٰوات وما فی الأرض﴾ همین موجودات آسمان و زمین که جنود الهی هستند ذات اقدس اله این جنود را مسخّر بشر قرار داده که بشر از آن استفاده کند چه آسمان برود چه زمین برود فرمود شما میتوانید کشتی هایی بسازید که مواخر ره باشد در یا شکن و دریا شکاف باشد ما بحر را آسمان را و زمین را برای شما مسخر کردیم برای اینکه عمل صالح کنید و امثال آن حالا اگر یک کسی از این تسخیر الهی خواست سوء استفاده کند اینطور نیست که حالا ا گر دار الامر بین عاصی و بین الله اینها دیگر حرفهای این عاصی را گوش کنند آنگاه است که ذات اقدس اله براساس ﴿و لله جنود السمٰوات و الأرض﴾ بدون اینکه از جای دیگر لشکرکشی کند شخص را با افکار و عقائد و اندیشههای سوئی که دارد با دست او او را میگیرند ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسّتهم إذا لهم مکر فی آیاتنا﴾ حالا یک وقتی یک کسی دسیسه بازی میکند کم فروشی میکند گران فروشی میکند ظلم به کسی میکند تا یک حدودی ذات اقدس اله گذشت میکند بلکه توبه کند بلکه صاحب حق بگذرد و مانند آن اما حالا دین را بخواهند براندازی کنند یادر آیات الهی مکر بکنند اینجا دیگر خدا مهلت نمیدهد ﴿قل الله أسرع مکراً﴾ چگونه و به چه دلیل؟ برای اینکه ﴿إنّ رسلنا یکتبون﴾ دیگر فورا از غیبت به خطاب التفات پیدا کرد چون همه غیبت بود اینجا یک تهدید رودر روست ﴿إنّ رسلنا یکتبون ما تمکرون﴾ نه یمکرون تا حالا هرچه ضمیر بود غایب بود اما اینجا تهدید رو در روست چگونه یکتبون ﴿إنّا کنّا فستنسخ ما کنتم تعملون﴾ شما همان وقتی که پشت درهای بسته قصد براندازی کردید ببینید که زیر پایتان خالی شد دارید میافتید برای اینکه کسی خواست شما را بگیرد و چون میخواست شما را بگیرد این کار را میکنید همان وقتی که انسان قصد کرده در برابر دین بایستد این باید بفهمد که اینها مأموران ا لهی هستند آمدند که او را ساقط کنند با دست او او را ساقط میکنند اگر دیگری او را ساقط کند عذابش کم است اما با دست او اگر او ساقط کند ﴿یوم یعض الظالم علی یدیه﴾ اگر کسی خدای ناکرده به فکر مکر در آیات الهی است باید بداند که یک کسی زیر پایش را دارد خالی میکند و خدای سبحان هم تهدید کرد فرمود ما یک مدتی مهلت میدهیم وقتی هم بخواهیم بگیریم که از سقف و در و پنجره نمیآییم که ﴿فأتی الله بنیانهم من القواعد﴾ فرمود ما از ریشه میزنیم خوب این از کجا میخواهد فرار کند اگر این زمین این خانه روی گسل لرزان زمینی قرار بگیرد خوب جا برای فرار نیست ﴿فأتی الله بنیانهم﴾ نه من سقوفهم و جدرانهم و حیطانهم و أبوابهم بلکه ﴿فأتی الله بنیانهم من القواعد﴾ .
حالا گناه وقتی به آنجا برسد چه چیزی را خدا مهلت داد گناه های فرعی و جزئی یک وقتی کسی معصیت کرده اینها خوب قابل بخش یا قابل تأخیر است که ذات اقدس إله در قیامت پاداش بدهد و مانند آن حالا شاید توبه کند یا عند الموت یا عند الاحتضار یا عند البرزخ یا در قیامت که یک راهی برای تأخیر هست اما حالا ﴿مکر فی آیاتنا﴾ بخواهد با دین در بیافتد این را خدا مهلت نمیدهد. أعاذ الله من شرور أنفسنا وسیّئات أعمالنا.
الحمد لله رب و العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است