display result search
منو
تفسیر آیات 34 تا 35 سوره توبه _ بخش سوم

تفسیر آیات 34 تا 35 سوره توبه _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 59 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 34 تا 35 سوره توبه _ بخش سوم"

توصیف ویژگی‌های متفاوت احبار و رهبان در مسائل مالی
چگونگی شکر نعمت‌های جسمی و مالی
نفوذ تفکر اسرائیلی در میان برخی مسلمانان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾

سرّ تعبیر به «کثیر» در توصیف احبار و رهبان
اینکه فرمود کثیری از احبار و رهبان برای اینکه در بین عالمان اهل کتاب زاهدان و راهبان آنها مردان صالحی هم هستند لذا نفرمود همه احبار و رهبان این‌چنین‌اند در مواردی که گروهی تبهکارند و اقلیتی در صلاح و فلاح‌اند قرآن کریم هم عیب و نقص آن کثیر را ذکر می‌کند و هم کمال و صلاح آن قلیل را در همین جریان اهل کتاب که فرمود: ﴿إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ﴾ درباره آن گروه قلیلشان که اهل صلاح و فلاح‌اند فرمود: ﴿وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ﴾ یا ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ﴾ و مانند آن در که آیات از آن گروه اقلّی با عظمت و تجلیل یاد کرده است مواردی از این قبیل که اکثری مبتلی به یک فسادند و اقلی سالمند حکم اکثری را ذکر می‌کند یا کثیر را ذکر می‌کند ﴿ وَتَرَی کَثِیراً مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ﴾ و مانند آن اگر تعبیر به کثیر دارد برای اینکه حرمت آن قلیل محفوظ باشد
پرسش ...
تفاوت واژهٴ اکثر با کثیر
پاسخ: گاهی که افراد قسمت مهمشان به یک طرف باشند و گروه کمی به یک طرف دیگر تعبیر به کثیر می‌کنند چون کثیر در مقابلش قلیل است کثیر بیشتر از اکثر است چون اکثر در مقابل کثیر است و کثیر در مقابل قلیل اگر گفتند کثیر این حرف را می‌زنند و قلیل آن حرف یعنی مثلاً 90 درصد این‌طور است10 درصد این‌طور اما اگر گفتند اکثر این‌طور است در قبال اکثر کثیر است یعنی 60 درصد این‌طور است40 درصد آن‌طور اینکه در کتابهای فقهی می‌بینید مثلاً مرحوم صاحب جواهر یا اینها که بالأخره فنّی حرف می‌زنند می‌گویند «الأشهر کذا بل المشهور» چون مشهور بالاتر از اشهر است وقتی گفتند اشهر این است یعنی این حکم شهرت بیشتری دارد مقابل او هم از شهرت برخوردار است مقابل او مشهور است ولی این اشهر است یا می‌گویند «ذهب الأکثر بل الکثیر» برای آن است که کثیر بیشتر از اکثر است اکثر در مقابل کثیر است کثیر در مقابل قلیل اگر در جواهر یا سایر کتابهای فقهی از اشهر به مشهور اضراب می‌کنند یا از اکثر به کثیر اضراب می‌کنند سرّش همین است و قرآن کریم هم این نکات را رعایت می‌فرمایند آنجا که گروه کمی صالح‌اند ولی بسیاری از آنها فاسدند تعبیر به کثیر می‌کند آنجا که نه خیلیهایشان صالح‌اند ولی بیشترشان طالح‌اند تعبیر به اکثر می‌کند
پرسش ...
پاسخ: این دیگر مربوط به آن ظهور عرفی است ولی بالأخره کثیر در مقابل قلیل است اکثر در برابر کثیر
پرسش ...
پاسخ: بالأخره تطبیق عنوان بر مصداق بحث دیگر است ولی کثیر بیشتر از اکثر است مشهور بیشتر از اشهر است و مانند آن چون در مقابل مشهور شاذّ و نادر است در مقابل اشهر مشهور و قرآن هم براساس این نکات گاهی تعبیر به کثیر می‌فرماید گاهی تعبیر به اکثر.
نقد وجوه ذکر شده در تفسیر المنار دربارهٴ اکل مال به باطل
مطلب دیگر آن است که این احبار و رهبان که اموال مردم را به باطل می‌خوردند وجوه فراوانی در المنار آمده که بسیاری از اینها حق است که در خلال بحثها آمده ولی برخی از آن وجوه همان شائبه تفکر وهابیت است که مثلاً نذر یا وقف بر مراکزی که در آنجا صلحاء مدفونند و مانند آن این را هم جزء کارهایی که احبار و رهبان می‌کردند می‌دانند فقط وقف بر مسجد را اینها روا می‌دانند امّا وقف بر امامزاده وقف بر حرم و نذر کردن برای کسی که مثلا دعا بکند وقف برای مردان صالح اینها همان آن تفکر وهابیت است که متأسفانه در ایشان و در نوشته‌های ایشان کم و بیش هست مسئله شفاعت مسئله توسّل واقع برای اینها حل نشد خیال می‌کنند اینها با توحید مخالف هستند لذا بسیاری از این مواردی که ایشان در المنار می‌شمارند می‌تواند مشترک باشد بین همه مذاهب ولی برخی از آنها که تفکر وهابیت هست و در بین مسیحیها و کلیمیها قسمت مهم مسیحیها رواج داشت آنها البته باطل است این اقرارگیری پاپها از تبهکاران که آنها مخفیانه بروند پیش او اعتراف به گناه بکنند و او گناه را ببخشد و در قبالش پولی دریافت بکند حالا یا این پول را به شخص او بدهند یا به شخصیت حقوقی بدهند بله اینها أکل مال به باطل است زیرا انسان باید پیش خدای خود اقرار بکند و این اقرار به گناه خودش وسیله است «جعلت الاقرار بالذنب الیک وسیلتی﴾ یکی از بهترین وسیله‌ای که ذات اقدس الهی به ما امر کرد فرمود: ﴿ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ همان توبه است همان اقرار به گناه است پیش ذات اقدس الهی ما که نمی‌توانیم از این اطلاق ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ تمسک بکنیم بگوییم فلان کار خوب است برای اینکه وسیله است این تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود آن عام است چه چیز وسیله است؟ این را باید قرآن و سنت بگوید قرآن فقط به ما می‌فرماید که برای تقرب إلی الله وسیله أخذ کنید در روایات آمده است نماز وسیله خوبی است زکات وسیله خوبی است ولایت اهل‌بیت(علیهم السلام و الصلاة) از بهترین وسایل است و مانند آن اقرار به وحدانیت خدا اقرار به ربوبیت خدا و عبودیت خود هم از بهترین وسایل است«یتوسل إلیک بربوبیتک» یا «فقد جعلت الاقرار بالذنب الیک وسیلتی» هم اقرار به گناه هم اقرار به عبودیت هم اعتراف به ربوبیت ذات اقدس الهی اینها وسایل است خب حالا اگر کسی مالی را وقف کرد برای حرم برای معبد یک زاهدی که عده‌ای آنجا دعا دارند نماز دارند توسل دارند این همان شائبه وهابیت است متأسفانه که در آنها ظهور کرده و این را هم أکل مال به باطل می‌دانند خیال می‌کنند این کارها با توحید مطابق نیست
توصیف ویژگی‌های متفاوت احبار و رهبان در مسائل اقتصادی
گاهی هم اینها این احبار و رهبان به تعبیر خود المنار با سران ستم یا با متکاثران ثروت از راه تساهل برخورد می‌کردند یعنی به میل اینها فتوا می‌دادند و از این راه درآمدی داشتند این هم أکل مال به باطل بود گاهی هم نسبت به توده غیر اسرائیلی اینها حکم می‌کردند به اینکه اموالشان فیء یهودیهاست آن هم از سنخ أکل مال به باطل است در آیهٴ 75 سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» این‌چنین آمده ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلیْکَ﴾ خب اینجا ببینید کمال ادب و انصاف را رعایت کرده و فرمود در همین مسیحیها در همین یهودیها آدمهای شریف مؤمن صالح و پاک هستند که اگر شما یک قنطار یعنی به اندازه پوست گاو پُر از طلا بکنید این‌قدر فراوان باشد این را به این آقا امانت بسپارید خیانت نمی‌کند ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ﴾ این ﴿یُؤَدِّهِ إِلیْکَ﴾ این همه طلا را اگر امانت به او بدهید این کاملاً أدا می‌کند ولی ﴿وَمِنْهُم مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ﴾ بعضی از این یهودیها هم هستند که اگر یک دینار به آنها بدهید که این تنوین آن هم تنوین تقلیل و تحقیر است حالا یک دینار هم به او بدهید این ﴿لاَ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمَاً﴾ که این اسرائیل کنونی از همین قبیل است فرمود به اینکه نه تنها مال شما اگر به دست آنها برسد غارت می‌کنند یک امر بین المللی که مسئله امانت است که گذشته از جنبه الهی صبغه انسانی هم دارد اگر به عنوان امانت هم به اینها بدهید خیانت می‌کنند اسرائیلی کنونی همین است ﴿وَمِنْهُم مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ﴾ تقلیل و تحقیر یک دینار به عنوان امانت هم به او بدهی نه اینکه مال شما به دست او بیافتد به عنوان امانت هم بدهی ﴿لاَ یُؤَدِّهِ﴾ مگر اینکه بتوانی با زبان زور بگیری از اینها ﴿لاَ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمَاً﴾ اگر اهل قیام و ترس و انزوا و اینها باشی خب می‌خورند اگر مردانه مبارزه بکنی زبان آنها که زبان زور است به آنها بفهمانی بله می‌توانی مالت را بگیری وگرنه اینها جز زبان زور چیزی نمی‌فهمند ﴿إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمَاً﴾ خب این خیانت اسرائیلی نسبت به مال مسلمانها یک منشأ فقهی دارد برای آنها و آن این است که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ﴾ مال عربها اگر به دست ما رسید مال مسلمانها اگر به دست ما رسید بر ما حلال است فیء ماست از هر راه که شد خب این را که توده مردم فتوا نمی‌دهند که این را احبار و رهبانشان فتوا می‌دهند دیگر حرف توده مردم این نیست که چه چیز حلال است چه چیز حلال نیست که حرف احبار و رهبانشان این است خب این راه را باز کردن بدون دریافت یک وجه المصالحه‌ای و دین‌فروشی از آن رهبران ستم که نیست پس ﴿إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ﴾ هم مال مسلمانها اگر به دست آنها بیافتد بر اساس اینکه گفتند ﴿لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ﴾ أکل مال باطل است هم در قبال این فتوایی که عده‌ای را بسیج کردند فلسطینیهای بیچاره را آواره کنند در قبال این چیزی گرفتند خب این هم أکل مال به باطل است بسیاری از اینها با دریافت فتوا از احبار و رهبانشان به جان مسلمانهای فلسطینی افتادند دیگر خب ﴿لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾ عالماً عامداً فتوا به خلاف دادند
قدرناشناسی احبار و رهبان نسبت به تورات
درباره این گروه است که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بحثش گذشت آیهٴ 91 که فرمود اینها این توراتی را که ما آن را نور قرار دادیم این را به صورت یک کاغذ پاره در آوردند آیهٴ 91 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این بود ﴿وَمَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَی بَشَرٍ مِن شَیْ‏ءٍ﴾ که منکر وحی خاص و نبوت مخصوص بودند یعنی منکر حقیت قرآن ﴿قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَیٰ نُوراً وَهُدیً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ﴾ شما این را به صورت یک کاغذ پاره درآوردید این تورات الهی که نور است نه حاضرید این را برای مردم درست معنا کنید نه حاضرید خودتان آنچه را که می‌فهمید عمل بکنید این یک قرطاس یک کاغذبازی است بالأخره این بحثهای دینی شما کاغذ بازی است این همین که می‌گویند ادارات ما کاغذبازی است همین است یعنی این کتاب قانون شده قرطاس، قرطاس غیر از نامه است اینکه می‌گویند کاغذ فلان کس به دست من رسید این از نظر ادبی درست نیست آن نانوشته را می‌گویند کاغذ آنکه در بازار کاغذ فروشها است آنکه نوشتند و مکتوب است آن دیگر کاغذ نیست آن نامه است فرمود شما این را یک مشت کاغذ باطله قرار دادید اصلاً گویا چیزی در آن نوشته نیست ﴿تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ﴾ این قرطاس بازی کاغذبازیها همین است مثل اینکه این شکایت مال این شخص شاکی نباشد مثل اینکه آن دادخواست مال آن طرف نباشد مثل اینکه این دستور و بخشنامه از مسئول صادر نشده باشد همه اینها می‌شود قرطاس. نامه نیست بخشنامه نیست دادنامه نیست قرطاس است این می‌شود کاغذبازی فرمود شما کاغذبازی کردید این نور است شما این را در حدّ یک کتاب عادی هم تلقی نکردید بالأخره یک بخشنامه‌ای یک قانونی یک حسابی یک کتابی ﴿قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَیٰ نُوراً وَهُدیً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ﴾ خب شما همین هستید دیگر و این کار هم با دریافت یک مالی از رهبران زور و زر بهره شما شد این کار را که تورات را به صورت قرطاس دربیاورند این کار احبار و رهبان بود وگرنه توده مردم که این تورات را به سر می‌گذاشتند این دیگر کار احبار و رهبان است دیگر ﴿تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیراً﴾ در مسائل سیاسی که مربوط به کتمان شرائط نبوت و آثار نبوت و علائم نبی و اینهاست این را هم کتمان کردند و یک سلسله درآمدهایی هم از آن سلاطینشان داشتند اینها وجوه درآمد نامشروع احبار و رهبان بود
حلال کردن ربا خواری و امانت مسلمانان توسط احبار و رهبان
در جریان رباخواری بالأخره توده مردم بنی‌اسرائیل اگر تن به ربا دادند و گفتند حلال است «و بأکلهم الربا» برای اینکه همین احبار و رهبان گفتند به اینکه از مسلمانها بخواهید ربا بگیرید عیب ندارد از عربها بخواهید ربا بگیرید عیب ندارد حالا از اسرائیلی نگیرید از آنها بخواهید بگیرید عیب ندارد خب پس تحلیل ربا تحلیل امانت که این آیات قرآنی است ناظر به آنهاست در قبالش اینها بالأخره یک کاری یک چیزی بهره‌شان شده است که فتوا به تحلیل ربا و تحلیل اموال مسلمین دادند این می‌شود ﴿کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ﴾ خب و با همین هم ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ﴾ هزینه‌های فراوانی می‌کنند که نگذارند مردم تبلیغ سوء که می‌کنند همین است در قبال این تبلیغ سوء هم می‌کنند هم «ینصرفون عن سبیل الله» هم «یصدون أنفسهم عن سبیل الله» هم «یصدون غیرهم عن سبیل الله» آن‌گاه این گروه را و همچنین مسلمانهایی که تفکر اسرائیلی دارند فرمود به اینکه ﴿فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾
نفوذ تفکر اسرائیلی در بین برخی از مسلمانان
یک بیان نورانی از امام هشتم(سلام الله علیه) هست که این بیان را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در بخش پایانی کتاب شریف توحید ذکر کردند آنجا در مسئله حدوث و قدم عالم و اراده الهی و اینها که سخن مبسوطی به میان می‌آید در مسئله بداء و اینها سخنی مطرح می‌شود وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) به آن متکلم خراسان می‌گوید: «أحسبک أنّک ضاهیت الیهود» من فکر می‌کنم که تفکر اسرائیلی در تو پیدا شده آخر چرا برهانی حرف نمی‌زنی من درباره حدوث دلیل می‌آورم نمی‌پذیری أدلّه قدم را نفی می‌کنم نمی‌پذیری آن اراده ازلی را تثبیت می‌کنم نمی‌پذیری اراده فعلی را تثبیت می‌کنم «إنّی أحسبک أنّک ضاهیت الیهود» یک تفکر اسرائیلی در تو پیدا شده چرا این طور فکر میکنی؟ خب این تهاجم فرهنگی هم یعنی همین آن روز عرض شد به اینکه در کره زمین در بخش اسلامی حوزه علمیه در ایران بود چون هر جا امام باشد مهد علم است وقتی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حجاز بودند حوزه علمیه و مهد علوم اسلامی حجاز بود وقتی وجود مبارک حضرت امیر در مدینه بودند باز حوزه علمیه و مهد علوم الهی حجاز بود و وقتی حضرت تشریف بردند به عراق و در کوفه مستقر شدند عراق مهد علوم الهی شد اهل بیت(علیهم السّلام) هر کدامشان در عراق بودند عراق حوزه علمیه بود وقتی برگشتند مدینه، مدینه شده حوزه علمیه و مهد علوم وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) که ایران تشریف آوردند آن روز ایران مهد علوم الهی بود همه علماء از دور و نزدیک به خراسان آمده بودند خب آن روز حضرت به این شخص فرمود: «إنّی أحسبک أنّک ضاهیت الیهود» چرا مثل اسرائیلیها فکر میکنی؟ بالأخره متقن بیندیش اگر کسی اسرائیلی فکر کرد یا اسرائیلی عمل کرد با اسرائیلی در﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾ شریک است ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ﴾ دیگر عام است شامل همه این گروه خواهد بود
چگونگی شکر نعمت‌های بدنی و مالی
مطلب دیگر آن است که شکر نعمت بدنی را گفتند صوم و صلات و حج و امثال ذلک است این عبادتهای بدنی شکر سلامت و نعمت بدن است دادن زکات و کفارات و نذورات و صدقات و اینها شکر نعمت مالی است که در قبال آن نعم مالی انسان باید شاکر باشد ظاهر این آیه که می‌فرماید: ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ مطلق است هرگونه کنزی محرم است باید در راه خدا انفاق بشود لکن براساس قانون جمع بین ادله و تقیید مطلق و تخصیص عام باید مراجعه بکنیم به آیات دیگری که ذات اقدس الهی اصل مالکیت را امضاء کرده اوّلاً حقوق دیگران را مشخص کرده ثانیاً بعد از پرداخت و تأدیه حقوق دیگران بقیه اموال را برای شخص حلال دانسته ثالثاً و مرز انفاق مستحبی را هم مشخص کرده است تا حدی که به خود انسان آسیبی نرسد رابعاً و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ «معارج» آیهٴ 22 به بعد این است ﴿إِلَّا الْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ ٭ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ یعنی مال را به اشخاص نسبت می‌دهد اصل مالکیت را امضاء می‌کند می‌فرماید مال حلال را که اشخاص فراهم کردند ملک آنهاست در اموال آنها یک سلسله حقوقی است برای کسی که روی سؤال دارد برای کسی که محروم است و روی سؤال ندارد که در نوبتهای قبل هم اشاره شد که یک عده مستمندی هستند که ﴿یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾ چون اینها عفیف هستند کسانی که از اوضاع خانوادگی آنها خبر ندارند جاهل به وضع خانوادگی آنها هستند اینها را غنی می‌پندارند یحسب این فقراء را جاهل به حال اینها أغنیاء ﴿یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ﴾ منشأ این حسبان و گمان هم عفت‌ورزی این مستمند است ﴿یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ﴾ «یحسبهم منَ التَّعَفُّفِ أغنیاء» خب در این کریمه فرمود: ﴿وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ این یک اصل کلی که در مقام تثبیت اصل حکم است
لزوم میانه‌روی در انفاق
در مقام اجرا هم فرمود به اینکه مردان الهی کسانی هستند که وقتی انفاق بکنند از آن حد وسط نمی‌گذرند در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» عباد الرحمن را که می‌ستاید می‌فرماید آیهٴ 67 سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» این است که ﴿وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً﴾ نه افراط دارند در انفاق که به عائله خودشان سخت بگیرند نه تفریط دارند که حقوق مستمندان را ندهند ﴿وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً﴾ چه اینکه به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آیهٴ 29 سورهٴ مبارکهٴ «إسراء» فرمود حالا که می‌خواهی انفاق بکنی﴿لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً﴾ نه اهل تفریط و قبض باش که دست به گردن بنشینی با دست بسته زندگی کنی نه آن‌قدر گشاده دست باشی که به خودت و عائله‌ات آسیب برسانی ﴿لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ﴾ که نتوانی انفاق بکنی دستت بسته نباشد و کاملاً هم با دست باز زندگی نکن که چیزی برای خودت نگه نداری ﴿وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً ٭ إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً﴾
پرسش ...
پاسخ: خب «إستنزلوا الرّزق بالصّدقه» معنایش این نیست که جمیع اموال را صدقه بدهید این جنس است این به نحو قضیه مهمله است که در حکم قضیه جنسیه است صدقه بدهید روزیتان بیشتر می‌شود این راه خوبی هم هست «تاجروا الله بالصّدقه» «إذا أملقتم فتاجروا الله بالصّدقه» اینها از بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است «إستنزلوا الرّزق بالصّدقه» فرمود اگر یک وقتی مشکلی پیدا کردید وضع مالی‌تان بد شد با خدا دادوستد کنید «إذا أملقتم فتاجروا الله» به چه چیز تاجروا؟ «بالصّدقه» اینها معنایش این نیست که هر چه دارید بدهید که
پرسش ...
پاسخ: نه ﴿وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾ آن معنایش این نیست هیچ چیز برای خودش نگیرد که آن هم گاهی اتفاق می‌افتد «قضیّة فی واقعة» یا «قضیّة شخصیّه» نظیر ﴿وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ﴾ که این دیگر مخصوص آن انسانهای کامل است مثل اهل‌بیت(علیهم السّلام) در حد وجوب نیست و رجحان هم به آن حد نمی‌رسد مگر نسبت به خود معصوم که آنها به وظیفه خودشان عالم‌اند وگرنه دیگری که نمی‌تواند آن واجب النّفقه خودش را گرسنه نگه بدارد به دیگری بدهد چون بالأخره بچه‌های آدم واجب النفقه‌اند مگر خود این بچه‌ها در حد انسان کامل باشند که خودشان اقدام بکنند چه اینکه کردند.
علّت جمع بودن ضمیر در یتقونها
خب از اینکه فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا﴾ و نفرمود «و لا ینفقونهما» این وجوهی گفته شد که بخشی از آن وجوه قبلاً گذشت یکی از آن وجوه آن است که اگر تثنیه‌ای داشته باشیم که هر کدام از این دو ضلع افراد فراوانی دارند می‌شود به لحاظ افراد این مثنا جمع بیاورند نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «حجرات» آیهٴ 9 آمده است که ﴿ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا﴾ نه «إقتتلا» چون طائفه مشتمل بر افراد است پس این تثنیه از آن سنخ تثنیه‌هایی است که هر دو طرفش دارای افراداند به لحاظ آن افراد می‌شود ضمیر جمع آورد فعل جمع آورد نفرمود «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلا» فرمود: ﴿وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا﴾ اینجا هم ذهب افرادی دارد فضه افرادی دارد به لحاظ کثرت افراد ذهب و فضه فرمود: ﴿وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ خب از
تبیین مسألهٴ تجسم اعمال در روایات شیعی
اینکه فرمود ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾ مگر این مبالغه‌اش بیشتر از آن است که بفرماید «یوم تحمی»؟ این بحثها که سخن از تجسم اعمال و وجود ملکوتی و نزول از مخزن غیب و امثال ذلک مطرح است مستحضرید که دست جناب عبده خالی است المنار در این بحثها خیلی پیاده است لذا می‌گوید به اینکه ما نظیر آن سلف صالح باید بگوییم که تصدیق واجب است بحث تفصیلی نکنیم و ایمان بیاوریم اما حالا در روایات شیعه مسئله تجسم اعمال، اعمال یک ظاهری دارند یک باطنی دارند یک وجود مُلکی دارند این کارها از راه دور آمده به جاهای دور میرود در عین حال که واحد است کثیر است وحدت در عالم با کثرت در عالم دیگر هماهنگ است اگر این ذهب و فضه از دست هزارها نفر گذشت در آنِ واحد برای همه آنها ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾ خواهد بود و اگر از دست هزارها نفر دیگر هم گذشت که با آن صدقه جاریه دادند در آنِ واحد برای همه هم روح و ریحان خواهد بود یک موجود واحد شخصی در یک عالم می‌تواند با کثرت شخصی در عالم دیگر ظهور کند
تفاوت مقدار انفاق در نگاه فقه و اطلاق
خب مطلب دیگر آن است که اینکه تا به حال گفته شد حد و مرزی برای انفاق هست این به لحاظ بحث فقهی است بله که انسان چقدرش برایش واجب است؟ چقدر مستحب است؟ چقدر برای خودش می‌تواند ذخیره کند؟ چقدر برای عائله‌اش می‌تواند ذخیره کند؟ امّا مسئله اخلاقی و زهد یک حساب دیگری دارد زهد آن است که انسان به چیزی علاقه نداشته باشد هیچ‌کدام نه قلیلش نه کثیرش در حد یک ابزار بداند
تعریف زهد و تبیین رازقیت خدای سبحان
زهد آن است که انسان بگوید این مالی که دست من است اصلش عندالله است اینکه در معرض زوال است من برای حصول طمأنینه‌ام به آنچه در دست خداست دل بسته‌ام نه آنچه در دست خود من است آنچه در دست من است ندانم روزی کیست و آنچه روزی من است ندانم در دست کیست طبق مناجات خواجه انصاری خب اگر این‌چنین است انسان مطمئن است حالا از دست او گذشت آنکه گفت: ﴿ مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ که ﴿ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ او که محال است انجام بدهد او هم عهده دار شد که روزی را تأمین بکند در نوبتهای قبل اشاره شد که وجود مبارک حضرت امیر به اباذر(رضوان الله علیه) فرمود حالا منطقه ربذه یک جای بی آب وعلفی است الآن هم کسی برود بعد از گذشت چند قرن می‌بیند جای سوزانی است یک مختصر چاهی است در آن فاصله معین قبر اباذر(رضوان الله علیه) آنجا وجود مبارک حضرت امیر طبق نقل مرحوم کلینی در هنگام تودیع ابی‌ذر به ابی‌ذر فرمود اگر تمام کره زمین مثل یک فلز بشود که چیزی از زمین نروید و هیچ قطره بارانی هم از آسمان نبارد اینها رطل بشوند بسته بشوند آسمان بسته زمین هم بسته در چنین فضایی خدا می‌تواند بنده‌اش را تأمین کند این را می‌گویند ایمان اگر کسی به اینجا برسد اینها نه خرافه است نه افسانه است نه دروغ است هم علم است هم عقل است هم نقل اینجا که برسد راحت است چیزی برای او دردآور نیست فرمود اباذر نگران نباش اگر هیچ قطره‌ای از بالا نیاید و هیچ گیاهی از زمین سبز نشود خدا می‌تواند بنده متقی را تأمین کند آن یک حساب دیگری است بنابراین ما یک حقوقی داریم همین که حالا بحث شد یک بحث زهد داریم که کمال روح به آن است این است که انسان به هیچ چیزش دل نبندد آن وقت راحت است زهد هم این است که «فلیکن بما فی ید الله اوثق منه بما فی یده» آن وقت آدم راحت است ما می‌خواهیم کیف بکنیم خوب زندگی بکنیم یک چیز معقولی است دیگر آدم همیشه می‌خواهد راحت باشد کیف بکند با نشاط باشد امّا نشاط در چیز دیگر است خب انسان وقتی آرامش داشته باشدچه چیزی بهتر از این؟ اگر وصل بشود به انبار الهی این همیشه راحت می‌شود
زهد و توکل مرحوم الهی قمشه‌ای
شیخنا الاستاد مرحوم الهی قمشه‌ای(رضوان الله علیه) یک وقتی زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری همین قم در مدرسه دارالشفاء فرمود من اشارات بوعلی سینا تدریس می‌کردم بعد که دوران تدریس تمام شد تشریف بردند تهران ایشان فرمود من یک روزی داشتم عبور می‌کردم یک کسی از پشت رسید سلام گرم کرد به من من دیدم نمی‌شناسمش وقتی نشناختم خب جواب گرمی هم از ما نشنید گفت که استاد شما من را نمی‌شناسید؟ ایشان فرمود من به او گفتم نه آن سال 36 قمری بود که می‌گفتند سال مَجاعه سال مَجاعه یعنی سال گرانی قحطی جوع گرسنگی آن سال فراون بود سال 1336 هجری قمری سال قحطی بود سال مَجاعه به اصطلاح تعبیر می‌کردند گفت که شما در مدرسه دارالشفاء اشارات و تنبیهات بوعلی‌سینا تدریس می‌کردید عده‌ای حضور داشتند من یکی از شاگردان محضر شما بودم و الآن آمدم اینجا و امسال هم سال قحطی است و من هم در انبار دولت کار می‌کنم غلات دست من است اگر اجازه بدهید من یک گونی برنج و یک حلب روغن برای شما بدهم بعداً حساب می‌کنیم ایشان فرمود من به او گفتم خب بالأخره شما آدرس منزل ما را که ندارید گفت حالا بگویید من بفرستم گفت خانه ما وصل انبار حق است چون وصل انبار حق است برای ما سال مَجاعه و غیرمَجاعه یکسان است ما اصلاً احساس فقر نمی‌کنیم اگر کسی خانه‌اش وصل خانه کسی باشد که ﴿ مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ این نگران چیزی نیست فرمود به اینکه اگر آن راه نشد کسی گرفتار خدای نا کرده آن حرمت شد به او می‌گویند ﴿ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾
«غفر الله لنا و لکم نلتمس منکم الدعا»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:07

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی