display result search
منو
تفسیر آیه 1 سوره انفال _ بخش سوم

تفسیر آیه 1 سوره انفال _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 40 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 1 سوره انفال _ بخش سوم":

سائلان چه کسانی بودند و چه انگیزه‌ای داشتند، دوم اینکه مسئول کیست، سوم اینکه مسئول‌ عنه کیست؟
رسول یک واسطةالعِقد است، یک حلقهٴ ارتباطی بین خلق و خالق است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الاَنْفَالِ قُلِ الاَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ﴿1﴾

مطالب محوری این آیه کریمه چند تا بود. یکی بیان اینکه سائلان چه کسانی بودند و چه انگیزه‌ای داشتند، دوم اینکه مسئول کیست، سوم اینکه مسئول‌عنه کیست، چهارم اینکه حقیقت نَفل و نَفْل چیست، پنجم اینکه نصوص خاصه‌ای که در این زمینه وارد شده است انفال را چگونه تحلیل و تبیین می‌کند.
اما آن مطلب اول که انگیزهٴ سائلان چیست؟ گاهی سؤال، یک سؤال علمی است همان طوری که قبلاً گذشت و انگیزهٴ معرفتی دارد نظیر ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ و مانند آن می‌خواهند حکم فقهی یا حکم تکوینی یک شیئی را بفهمند یا از حقیقت شیئی باخبر بشوند نظیر ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ یا می‌خواهند حکم فقهی حالتهای ماهانهٴ زمان را بفهمند ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ حکم حقوقی تصرّف در اموال ایتام را بفهمند ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی﴾ و مانند آن.
گاهی گذشته از اینکه انگیزهٴ فقهی دارند انگیزه‌های شخصی هم این سؤال را همراهی می‌کند نظیر آیه محل بحث ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ اینجا فقط نمی‌خواستند بفهمند حکم انفال چیست چون داعیه‌ای داشتند و نزاعی هم بین اینها رخ داد برخی مدّعی بودند که این جوانها که رفتند به جبهه آنها سهم بیشتری دارند سالمندان می‌گفتند ما گرچه در متنِ معرکه حاضر نبودیم ولی پرچم را ما حفظ می‌کردیم، پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ما حفظ می‌کردیم، اثاث و اموال و سلاح را ما حفظ می‌کردیم و مانند آن. لذا سؤال آمیخته با یک انگیزه است این ﴿یَسْأَلُونَکَ﴾ چنین مورد است.

مطلب مهم گذشته این عناصر پنج‌گانه‌ای که یاد شد این است که رسول یک واسطةالعِقد است، یک حلقهٴ ارتباطی بین خلق و خالق است. خلق سؤال می‌کنند از رسول، ولی خدا جواب می‌دهد در حقیقت جواب را از خدا می‌خواهند و پاسخ را خدا عطا می‌کند این مثل آینه‌ای است که این حرف را منعکس می‌کند این‌‌چنین نیست که دیگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به خدا عرض کند خدایا آنها از من چنین چیزی خواستند، گاهی با دعا و نیایش پیغمبر همراه است، اما این‌‌چنین نیست که پیغمبر به خدا عرض کند خدایا آنها از من چنین چیزی مسئلت کردند چون ذات اقدس الهی خودش در صحنه سؤال حاضر است و می‌شنود، اگر عده‌ای از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال کردند که جریان انفال چیست، مال چه کسی است، چطوری باید توزیع بشود در آن مجلس سؤال خدا حاضر است فوراً آیه نازل می‌کند به پیغمبر می‌فرماید: ﴿قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ پس سائل مردم‌اند، مُجیب خداست در حقیقت مسئول واقعی خود خداست. از پیغمبر از آن جهت که شخص حقیقی دارد و عبدالله هست سؤال نکردند از آن جهت که واسطه و رابط بین خلق و خالق است سؤال کردند و تحلیل چنین سؤالی این است که در حقیقت مسئول خداست از خدا سؤال کردند که انفال برای چه کسی است و خدا هم که در آن صحنه حاضر بود فوراً جواب داد، گاهی ابتدایی است، گاهی جواب سؤال است.
جریان سؤال در حقیقت این است که اینها حکم را از خدا سؤال می‌کردند چون اینها باور کردند این معجزه را دیندد و ایمان آوردند و باورشان شد که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کسی است که ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ کسی است که ﴿لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾ پس وقتی که آنها از پیغمبر سؤال می‌کنند که حکم انفال چیست در حقیقت دارند از خدا سؤال می‌کنند و خود ذات اقدس الهی هم که در صحنه سؤال حاضر است همانجا جواب می‌دهد گاهی فاصله می‌شود، گاهی فاصله نمی‌شود.
﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الاَنْفَالِ﴾ ولی خدا دارد جواب می‌دهد یعنی در حقیقت این است که «یسئلوننی عن الأنفال» از من دارند سؤال می‌کنند من باید جواب بدهم منتها لازم نیست تو این سؤال آنها را به من منتقل بکنی من خودم می‌شنوم آنها چون توان آن را ندارند که مستقماً از من سؤال بکنند و حُکمی را دریافت بکنند از تو سؤال می‌کنند ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الاَنْفَالِ﴾ آنجا دیگر جواب نفرمود «قُل» یعنی تو در جواب بگو در حقیقت جواب را من می‌دهم، ولی تو جواب مرا برسان به مردم اینها که در حقیقت از پیغمبر سؤال می‌کردند که حکم انفال چیست؟ پیغمبر از آن جهت که رسول خداست و ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ است در حقیقت دارند سؤال می‌کنند حکم خدا در این زمینه چیست؟ آن وقت خدا فرمود حُکمش این است که ﴿الاَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ آنها هم در حقیقت وقتی مسلمان‌اند در وقتی مؤمن‌اند در حقیقت.
پرسش:...
پاسخ: چرا، این‌‌چنین نیست که آنها پیغمبر را به عنوان اینکه از خودش حرف بزند فرمود: ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ﴾ این سورهٴ مبارکهٴ «انفال» در مدینه نازل شد بسیاری از سُوَری که قبلای در مکه نازل شده بود این حرف را داشت که ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ﴾ همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که قبلاً خواندیم این بود که ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ﴾ خب من فقط مطیع وحی الهی‌ام و تابع وحی الهی. ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾.
خب، از کجا معلوم می‌شود که این سؤال با انگیزه بود؟ از نحوهٴ جواب برای اینکه آن سؤالهای بی‌انگیزهٴ نزاع و مخاصمه با چنین قرینه‌ای همراه نیست آنجا که فقط حکم فقهی یا حقوقی شیئی را بفهمند خدا آن حکم را ذکر می‌کند، اما دعوت به اصلاح و ترک مخاصمه و امثال ذلک او را همراهی نمی‌کند، لکن در خصوص این آیه می‌فرماید که انفال برای خدا و پیامبر است شما باتقوا باشید، روابط خودتان را با دیگری اصلاح کنید و مانند آن این معلوم می‌شود که سؤال با انگیزه بود.
خب، پس سائلان همان گروه مسلمین صدر اسلام بودند منتها سؤالشان با انگیزه بود. مطلب دوم اینکه مسئول به حسب ظاهر شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، ولی در حقیقت خداست. مطلب سوم اینکه مسئول‌عنه، حکم انفال است از جهت مالکیت و مصرف که مِلک کیست، چگونه باید توزیع بشود.
مطلب چهارم در جریان انفال است که جمع نَفَل بود و انفال هم معنا شد و مطلب پنجم روایاتی است که باید این انفال را تحلیل کند، تبیین کند که اگر امروز رسیدیم به بخشی از آن روایات خواهیم پرداخت.
پرسش:...
پاسخ: نه، آنکه دعاست به همه ما می‌فرماید که.
پرسش:...
پاسخ: بله، نه منظور این است که یک مطلب علمی را که از پیغمبر سؤال می‌کنند که حُکم این شیء چیست یا حقیقت روح چیست لازم نیست که پیغمبر به ذات اقدس الهی عرض کند که بارالها اینها از من حکم محیض را خواستند که حکم ایتام را خواستند یا معنای روح را خواستند این را به عرض خدا برساند بعد ذات اقدس الهی پاسخ بدهد که ﴿قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ﴾ یا ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ یا ﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی﴾ این سه تا آیه را نازل بکند.
می‌فرماید ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذی فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ﴾ در هیچ‌کدام از موارد اسئله را به ذات اقدس الهی عرضه نکرد. آن مسئله دعا که یک نحو عبادت است همه ما موظفیم نیازهایمان را با خدا درمیان بگذاریم این سؤال به معنی درخواست است، به معنی استعطاست. این ﴿یَسْأَلُونَکَ﴾ با آن سؤال فرق می‌کند چون بعضاً ما سه نوع سؤال داریم. یک نوع سؤال استفهامی داریم که این یعنی چه؟ مثل ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی﴾ و مانند آن این سؤال استفهامی است.
یک سؤالِ زیر سؤال بردن است فرمود: ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ اینها را بازداشت کنید در این ایست بازرسی این همین حکم همین است دیگر اینها را بازداشت کنید، ایست بدهید تا ما از آنها سؤال بکنیم این همان است که می‌گویند اینها زیر سؤال رفتند. ﴿وَقِفُوهُمْ﴾ ﴿وَقِفُوهُمْ﴾ یعنی اینها را متوقف کنید اینجا، جای بازرسی است، چرا؟ ﴿إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾ ما از آنها سؤال بکنیم این سؤال، سؤال استعتابی است، سرزنش است که چرا این کار را کردید. این سؤال، سؤال توبیخی است که چرا این کار را کردید.
یک قِسم سؤال، سؤال استعطاست، سؤال می‌کنیم که چه چیزی به ما بدهند آنها که می‌گویند این کلمه «عن» قرائت نشده ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الاَنْفَالِ﴾ یا می‌گویند «عن» به معنای «مِن» است «یسئلونک من الأنفال» این سؤال را سؤال استعطا دانستند یعنی از تو طلب عطا می‌کنند چیزی درخواست می‌کنند. «یسئلونک الأنفال» یعنی سؤال می‌کنند که مقداری از انفال را به آنها بدهید یا «یسئلونک من الأنفال» که گفتند «عن» به معنای «مِن» باشد. این هم تام نیست غرض از اینکه تام نیست برای اینکه جواب با او هماهنگ نیست غرض اینکه سؤال سه نحو سؤال است بیش از این هم هست که یک سؤال زیر سؤال بردن است که با استنکاک و توبیخ همراه است، یک سؤال استفهام است و یک سؤال استعطاع.
آن سؤالی که ﴿نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ٭ وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ﴾ سؤال کنید سؤال استعطاست که عبادت است آدم خواسته‌های خود را با ذات اقدس الهی درمیان بگذارد چه اینکه سؤال استفهامی هم عبادت است فرمودند که علم در مخازن الهی است و کلید او سؤال است ﴿فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ﴾ این ﴿فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خودِ سؤال، عبادت است. فرمود علوم الهی در مخزن غیب است و کلید این مخزن سؤال است که «جعل مفتاحهنّ سؤال».
خب، ﴿فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ﴾ لذا در نصوص باب تعلّم آمده است که سؤال کنید، جواب بشنوید برای اینکه یک مطلب علمی که جایی مطرح می‌شود ذات اقدس الهی چند نفر را اجر می‌دهد سائل و مجیب و مستمع و مُحِب آنکه سؤال می‌کند، آنکه جواب می‌گیرد، آنکه می‌شنود، آنکه هیچ‌کدام از این سه نفر نیست، ولی دوستار چنین محفل علمی است فرمود سؤال کنید برای اینکه خدا چهار نفر را لااقل اجر می‌دهد.
غرض آن است که این سؤال به معنای سؤالِ علمی، استفهامی، آمیخته با انگیزه، گاهی سؤال علمی و استفهامیِ محض است مثل ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی﴾ که می‌خواهند حُکم را بفهمند. یک وقت است نه، سؤالی است با انگیزهٴ نزاع و مخاصمه است قبلاً درگیر شدند که این مال برای چه کسی است چگونه باید توزیع بشود، بعد گفتند خب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرجع علمی همه ماست از او سؤال می‌کنیم که این انفال برای چه کسی است و چطور باید توزیع بشود؟ جواب آمد که ﴿الاَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ اینها دیگر ساکت شدند گاهی هم این طور است، گاهی هم نمی‌گوید بله، گاهی هم قُل نمی‌گوید ولی مردم نمی‌توانند بشنوند نقص از این طرف است اشاره شده مردم نمی‌توانند بلاواسطه سخن خدا را درک کنند لذا ذات اقدس الهی به پیغمبر می‌فرماید تو در جواب به مردم چنین ابلاغ بکن.
پرسش:...
پاسخ: بله، آن برای اینکه ماها را بفهماند ما که در صحنه حاضر نبودیم می‌خواهد به ما بفرماید چنین چیزی اتفاق افتاده مثل ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ همه این مسئله از این قبیل است وگرنه خود ذات اقدس الهی که نمی‌خواهد «قضیة فی واقعة» مشکل همان سائلان را حل کند که، می‌خواهد یک کتاب جهان‌شمولی نازل کند برای همه عصر و مصر. الآ‌ن روایاتی که درباره انفال هست آن روایت هم که خوانده بشود معلوم می‌شود این ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ یک سؤال روزی است سؤالی است به روز. الآن سؤال می‌کنند معدن نفت برای چه کسی است؟ .. و قلل جبال برای چه کسی است؟ دریاها برای چه کسی است؟ این ژ... حقوقی دریا را چه کسی باید تدوین کند؟ آیا شرکت خصوصی است؟ برای مردم است و اگر جواب ابتدایی باشد معلوم نیست که زمینهٴ مطلب چیست زمینه مطلب را درست می‌کنند دیگر ما الآن هم همین مشکل است بعد می‌فرماید نه این مشکل قبلاً هم بود یک عده با انگیزه‌های مالی و حقوقی سؤال می‌کردند این دریا برای چه کسی است و معدن برای چه کسی است و فکر می‌کردند که زمام اختیارشان به دست آنهاست بعد خدای سبحان حُکم فقهی‌اش را معین کرده یک، حُکم کلامی‌اش را معین کرده و حکم اخلاقی و حقوقی‌اش هم معین کرده دو و سه الآ‌ن هم همین طور است الآن هم اگر کسی بگوید نفت برای چه کسی است؟ دریا برای چه کسی است؟ رژیم حقوقی دریا را ما بر چه اساسی تدوین بکنیم برای اشخاص است، برای ملت است، یا برای قرآن و عترت است برای امام زمان(علیه السلام) است اگر برای امام زمان است یک فقیه جامع‌الشرایطی که نایب اوست باید حرف او را بزند.
غرض این است که انفال حُکمش این است همیشه این حرف زنده است ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ خب، پس در بین این امور پنج‌گانه غالب اینها مشخص شد مانده امر پنجم که «الأنفال ما هی» که باید روایت آن را مشخص بکند البته، بعضی از مصادیق انفال مشخص است که غنایم جنگی است و جریان جنگ بدر بود اما آیا همه انفال این است یا نه آن را باید نصوص مشخص کند. نه این سؤال، سؤال انگیزه‌ای است دیگر سؤال زیر سؤال بردن که نیست می‌خواهند بفهمند حُکم فقهی این چیست بعد خدای سبحان در جواب پاسخ داد که مالکش خدا و پیغمبر است نحوهٴ مصرف کردنش هم به دستور خود پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
پرسش:...
پاسخ: اگر استعطایی باشد با «مِن» باید بیاید، اما اگر نه استفهامی باشد با «عن» است دیگر ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی﴾ ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ در صورتی که استفهامی باشد با «عن» استعمال می‌شود اگر استعطایی باشد استعطا کنند یعنی طلب عطا کنند سؤال به این معنا باشد که چیزی به ما بدهید آن یا بدون حرف جرّ هست یا حرف جرش «مِن» است مثل ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ از او آن مقدار می‌خواهند.
خب، فرمود انفال برای خداست و برای رسول خدا این سوره از آن جهت که بسیاری از بخشهایش مربوط به جریان بدر است گذشته از اینکه سورهٴ «انفال» نام دارد سورهٴ «بدر» هم نامیده شد. در تفسیر آلوسی و مانند آن تلاشهای فراوانی شده است که چطور سورهٴ «انفال» بعد از سورهٴ «اعراف» قرار گرفته و با اینکه آن مکّی است این مدنی و یکی جزء طوال است یکی جزء طوال نیست و سورهٴ «انفال» مناسب است بعد سورهٴ «یونس» و «هود» و آنها ذکر بشود. یک شواهد فراوانی ذکر بکنند لکن همه آن شواهد اگر سورهٴ مبارکهٴ «انفال» در بعد از سورهٴ «یونس» و «هود» ذکر می‌شد باز هم همین راه بود لذا همان توبیخی بودن که ایشان ت.. پیدا کردند مترصّد شده آن بهترین راه است برای اینکه چطور سورهٴ «انفال» بعد از سورهٴ «اعراف» قرار گرفت، البته آن تناسب سرِ جایش محفوظ است.
اما این توهّم که آیه مبارکهٴ انفال با آیه خمس با آیه سورهٴ مبارکهٴ «حشر» که فیء است تنافی دارد هیچ منافاتی ندارد آن جریان خمس است و این هم در بعضی از نصوص آمده که کلّ این انفال کلّ آنچه که در جریان بدر اتفاق افتاده است برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود منتها خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بین مسلمین توزیع کرده است یک سلسله جایزه‌هایی را که خود این جایزه‌ها را می‌گویند تنفیل، تنفیل کرد یعنی جایزه قرار داد این جعاله را می‌گویند تنفیل فرمود اگر کسی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «من قتل قتیلاً فله کذا من أسر أسیراً فله کذا» اگر کسی از کفار را بکشد پاداشش این است، اگر کسی را اسیر بگیرد بهره‌اش این است اینها را می‌گویند تنفیل یعنی «جعل الشیء نافلة» گذشته از اینکه آن پاداش الهی سرِ جایش محفوظ است اگر «لتکون کلمة الله هی العلیا» شد گذشته از اینکه ذات اقدس الهی در همان سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود کسی که مجاهد فی سبیل الله است ﴿لاَیُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَیَقْطَعُونَ وَادِیاً إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ هیچ تیری نمی‌زند، هیچ تیری نمی‌خورند، هیچ تپه‌ای بالا نمی‌روند، هیچ جای حضیضی را پایین نمی‌آیند ﴿لاَیُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَیَقْطَعُونَ وَادِیاً إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ برای تشنگی‌شان یک اجر است، برای خستگی‌شان یک اجر است، برای گرسنگی‌شان اجر است همه اینها را فرموده اینها اجر هر مجاهد فی سبیل الله است چه کم، چه زیاد.
خب، اینکه فرمود: ﴿ولا یتو موت أن یغیض الکفار﴾ فرمود یک‌جا بروند دیدبانی کنند که دشمن را به خشم دربیاورند ما برایشان اجر می‌نویسیم قدم به قدم آن لحظه‌هایی را که مجاهدین فی سبیل الله برمی‌دارند در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» مشخص کرد اینها اجری است به اصطلاح متساویةالأقدام به همه رزمنده خواهند داد «کلّ علی قدره» اما چیز زاید بر آن مقدار در توزیع غنایم هم برای سواره نظام چقدر، برای پیاده نظام چقدر آن یک قاعده کلی است. اما حالا شمشیر و زره این مقتول برای قاتل است این را می‌گویند نَفل، تنفیل کردن یعنی چیزی را زیاد بر آن مقدار قرار دادن خب هر رزمنده‌ای که رفت، اجر معنوی‌اش محفوظ، سهمش هم محفوظ اگر پیاده‌نظام است چقدر سهم می‌برد، سواره‌نظام است چقدر سهم می‌برد یک سهم برای خودش یک سهم برای اسبش، اما اگر زره و خود و سپر و شمشیری از مقتول مانده است «من قتل قتیلاً فله ثوبه و سلبه» این دیگر می‌شود تنفیل یعنی «جعل الشیء نافلة للمجاهد» این جعاله‌گونه است. پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این کارها را می‌کرده البته به همه آن عهودش وفا کرده این طور نبود که اگر چیزی کم بیاید پیغمبر وفا نکند آ‌ن طور نبود.
اما حصر انفال در غنایم جنگی دلیل نداریم برای اینکه آیه اگر دلالت کرد که ﴿الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ معنایش این است که «کل ما صدق علیه أنه نَفْل و نَفل و هو لله» اما «الأنفال ما هی» این را نصوص یعنی عترت که عِدل قرآن‌اند باید مشخص بکند اینها مثبتین‌اند معارض هم نیستند مزاحم هم که نیستند اینکه حصر نکرده لذا در نوبت قبل اشاره شد که آنها که سؤال کردند ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ نظرشان آن قلل جبال و بطون ع.. و نمی‌دانم رژیم حقوق دریا و معدن نفت و اینها نبود نظر آنها همان غنایم بدر بود یا غنیمتهای جنگی بود ذات اقدس الهی برای اینکه به همه این مسائل اشاره کند با اینکه مناسب بود بفرماید «قل هی لله» اما مع‌ذلک اسم ظاهر آورد با جمع محلا به «الف» و «لام» آنها سؤالشان این است ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ﴾ «قل هی لله» این نظم طبیعی‌اش اما نفرمود «قل هی لله» چطور در جریان یتامی دیگر اسم ظاهر نیاورد که ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَی قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ﴾ نفرمود «اصلاح للیتامی خیر» اما اینجا برای اینکه ثابت کند انفال اختصاصی به مسئله غنایم جنگی ندارد هرچه که «صدق علیه انفال لله و رسول» است لذا اسم ظاهر آورد یک، با جمع محلا به «الف» و «لام» دو، این «الف» و «لامی» که روی انفال دوم است غیر از «الف» و «لامی» که در انفال اول است. «الف» و «لامی» که در انفال اول است می‌تواند عهد ذهنی سائلان باشد یعنی این غنایم جنگ بدر یا مطلق غنایم جنگی برای چه کسی است اما «الف» و «لامی» که روی انفال دوم است مطلق است نه آن انفال اول. ﴿قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾.
بنابراین روایاتی که آمده فرمود بتون..قلل جبال، نیزارها، دریاها، معادن اینها جزء انفال است برای کسی که مُرد و وارد ندارد ..صف المال اینها انفال است این مزاحم با آیه نیست برای اینکه اینها مثبتان‌اند و آیه هم زمینه چنین توسعه‌ای را باز کرده است ﴿قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ﴾ حالا مقداری ما این روایات را تا هر آنجا که برسیم بخوانیم یعنی اجمالاً اشاره بکنیم تفصیلش را شما خودتان ملاحظه می‌فرمایید. اگر کسی الهی می‌اندیشید فقط حُکم فقهی را سؤال می‌کرد از این اسئله هم در قرآن کریم کم نیست اینجا گذشته از اینکه سؤ‌ال فقهی منظورشان بود، انگیزه اقتصادی و مالی هم آن را همراهی می‌کرد لذا با هم اختلاف داشتند قرآن دوتا کار کرد یکی حُکم فقهی و حقوقی را مشخص کرد، یکی هم آن اختلاف داخلی را حل کرد فرمود: ﴿وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ﴾ آنها را در بین آنها مردانی بودند که فقط سؤال فقهی می‌خواستند بکنند، حُکم فقهی را بفهمند، اما آن جوّ حاکم این بود که کسی می‌خواست هم بفهمد برای چه کسی است و هم خودش بهره‌ای ببرد همین سعدبن ابی‌وقّاص قصه‌اش در نوبت قبل اشاره شده این شمشیر را گرفته سه بار آن طوری که برخی از مفسّران اهل سنت نقل کردند سه بار پیغمبر به او در فرصتهای گوناگون فرمود: «ردّه حیث أخذته» برگردان آخر برای تو نیست به تو نباید برسد بین جوانها و سالمندان یک نزاع لفظی درگرفت آنها گفتند ما رفتیم جبهه شما اینجا در سنگرها نشسته بودید اینها گفتند ما پیغمبر را حفظ کردیم، ما پرچم را حفظ کردیم بنابراین ما هم سهم داریم. در چنین فضایی هم می‌خواستند حُکم فقهی معلوم بشود، هم اختلاف داخلی پایان بپذیرد این بخش از آیه هم حُکم فقهی را مشخص کرد، هم ﴿وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ﴾ آن اختلاف داخلی‌شان را برطرف کرد.
پرسش:...
پاسخ: آن حُکم فقهی نیست حُکم کلامی است. آن حُکم فقهی نیست در حُکم فقهی ذات اقدس الهی برای همه سهم مشخص کرد گاهی برای عامّه مسلمین این ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً﴾ است بعد فرمود: ﴿کلا وعد الله حسنا﴾ فرمود همه‌شان آدمهای خوبی‌اند، همه‌شان مسلمان‌اند منتها یک عده توفیق داشتند بروند یک عده نرفتند البته برای آنها واجب عینی نبود اگر واجب عینی بود دیگر خدای سبحان وعدهٴ حُسنا به آنها نمی‌داد اما درجات معنوی‌اش سرِ جایش محفوظ است ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً﴾ بعد در ضمن فرمود قائدین هم باز مورد عنایت حق‌اند.
پرسش:...
پاسخ: غنایم حکم دیگری است آنچه که برای مجاهد است یک حساب است، آنچه که برای مسلمین است مثل اراضی.. حُکم دیگری دارد.
در کتاب شریف وسائل کتاب خمس، کتاب زکات که تمام شد کتاب خمس است بعد کتاب انفال ابتکاری که مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) کرده است این ابتکار هم جالب توجه است این خود بابندی نشان می‌دهد که طرز تفکر آن محدّث چیست مثلاً می‌خواهند بگویند که مطلق غنا نزد مرحوم کلینی محرّم است یا نه؟ کلینی کتاب فقهی بازی ارائه نکرده فقط احادیث را جمع کرده بدون شرح احادیث را جمع کرده این احادیث را نظیر استبصار مرحوم شیخ طوسی نیست که جمع کرده روایات را و بیانات فقهی هم کنارش هست ولو می‌گویند به جمع تبرّعی شبیه است چنین بیان فقهی هم مرحوم کلینی در روایات ندارد فقط روایات را جمع کرده از نحوه جمع‌آوری و تبویب یعنی باب‌بندی مرحوم کلینی به آرای فقهی و کلامی او می‌خواهند پی ببرند. می‌بینید در مکاسب محرّمه آنجا که کاری است حرام و کسبی است حرام آنجا سخن از غنا مطرح نیست غنا را مرحوم کلینی در باب اطعمه و اشربه محرّم آنجا که با مِی و امثال ذلک سر و کار دارند آنجا ذکر می‌کنند می‌گویند به نظر کلینی خود غنا ذاتاً حرام نیست آن غنای میکده، آن غنایی که با مِی‌گساری همراه است آن سنخ غنا حرام است به دلیل اینکه ایشان روایاتش حرمت غنا را در باب اشربه کنار مِی ذکر کرده این یک نحو استنباط فقهی است از نحوهٴ باب‌بندی او وگرنه فتوای روشنی از ایشان نقل نشده.
در جریان خمس و انفال هم همین طور است مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) باب صوم و زکات و صلات و اینها را در فروع کافی یاد کرده اما مسئله خمس و انفال را در اصول کافی ذکر کرده اصول کافی بعد از کتاب عقل و جهل بعد کتاب علم که اینها بحثهای معرفتی است که راه شناخت را نشان می‌دهد بعد وارد مسئله توحید می‌شود و نبوت می‌شود و امامت می‌شود و بعد از مسئله توحید و اسمای حُسنا و امثال ذلک وقتی کتاب حجت را اعم از نبوت و امامت ذکر می‌کند در پایان کتاب حجت هنوز نرسیده به فروع کافی که مربوط به فقه است آنجا مسئله خمس و انفال را ذکر می‌کند برای اینکه اینها در اختیار امام است اینها جزء شئون امامتِ امام است، اگر روایات انفال خوب بررسی بشود معلوم می‌شود قلمرو نفوذ امامت امام را دارد بیان می‌کند وگرنه خب ایشان می‌توانست اینها را جزء فروع کافی ذکر بکند از این باب‌بندی مرحوم کلینی به خوبی پیداست که اینها جزء شئون امامت است.
به هر تقدیر البته در وسائل و امثال وسائل اینها ملحوظ نشده ولی در کافی این‌‌چنین است مسئله خمس و انفال در اصول کافی یعنی جلد دوم است و جلد سوم کافی از فروع فقهی شروع می‌شود.
مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله علیه) بعد از کتاب خمس جریان انفال را ذکر می‌کند که می‌فرماید «باب انفال یختصّ بالإمام» «باب أن الأنفال کلّ ما یستفید من الغنیمة و کلّ أرض مُلکت بغیر قتال و کلّ أرض موات و رئوس الجبال و بطون الاو..ملوک و ..غیر المقسومه و میراث من لا وارث له و ما یغنمه المقاتلون بغیر إذنه» روایات فراوانی چه در این باب، باب اول و چه در باب سوم در این بابها دارد که این عناوینی که مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله علیه) ذکر کرده است این تقریباً مستفاد از روایات فراوانی است که ایشان در باب اول ذکر کرده که حالا شاید مطالعه‌اش را به عهده شما آقایان واگذار کنیم اُولاست برای اینکه یکی، دوتا روایت نیست ما بخوانیم در بعضی از این نصوص آیه محلّ بحث را یعنی آیه انفال را ذکر فرمود، در بعضی از نصوص آیه سورهٴ «حشر» را ذکر فرمود، در همین روایت نُه باب یک از باب انفال حریر از زراره عن ابی‌عبدالله(علیه السلام) سؤال می‌کند که «ما تقول» آنچه را که خدای سبحان درباره انفال فرمود: ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ این چیست؟ فرمود: «و هی کلّ أرض جلا أهلها من غیر أن یحمل علیها بخیل و لا رجال و لا رکاب فهی .لله و للرسول» یا در روایت ده این باب محمدبن مسلم از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل می‌کند که «أنه سمعه یقول إن الأنفال ما کان من أرض لم یکن فیها ..دماء» آنجا که بدون خونریزی در اختیار مسلمین قرار گرفت «أو قوم صولحوا و اتو..بأیدیهم و ما کان من أرض خرب أو بتون ..فهذا کله من الطیر والأنفال لله و للرسول فما کان لله فهو للرسول...» تا پایان این باب.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:33

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن