- 487
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 16 تا 19 سوره اسراء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 16 تا 19 سوره اسراء _ بخش دوم"
فرمود ما هیچ کسی را قبل از اتمام حجت و بَعث رسول عذاب نمیکنیم
تمرّد اول از مترفین است بعد از تودهٴ مردم که فضا، فضای معصیت خواهد بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ﴿16﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ﴿17﴾ مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ﴿18﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً ﴿19﴾
چون این سوره در مکه نازل شد شاید بعضی از آیاتش مَدَنی باشد کما قیل لکن فضای این سوره فضای مکّی است. در آنجا لازم بود که دو راهی که دو گروه میروند یکی مستقیم و یکی منحرف بازگو کند لذا فرمود: ﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا﴾ آنگاه فرمود ما هیچ کسی را قبل از اتمام حجت و بَعث رسول عذاب نمیکنیم حالا اگر خواستیم عذاب کنیم راهش چیست? راهش این است که دستور میدهیم به اطاعت، آنها معصیت میکنند و قهراً وقتی به نصاب استحقاق رسید که «حق و ثبت و لزمت التعذیب» آنگاه ما تدبیر میکنیم اگر ما امر به اطاعت کردیم آنها اطاعت کردند ﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ﴾ میشود ضرورتی نیست بر عذاب کردن چون مساق این آیه مساق تعذیب هست فرمود: ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ یعنی جاهایی که ما میخواهیم ویران کنیم سوء سابقه اینها باعث است، زمینهٴ اینها باعث است وگرنه ما اساس اوّلمان و برنامه اوّلمان رحمت است که «أنت الذی تسعی رحمته أمام غضبه» پس اینچنین نیست که ذات اقدس الهی قبلاً تصمیم گرفته باشد کسی را عذاب بکند یا بخواهد قبل از استحقاق کسی را عذاب بکند. فرمود: ﴿مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ راهِ تعذیب حالا دارد ذکر میکند راه رحمت را هم قبلاً بیان فرمودند.
خب، بنابراین آنچه که محذوف است همان طاعت است ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ آنها معصیت میکنند ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾.
مطلب بعدی آن است که تمرّد اول از مترفین است بعد از تودهٴ مردم که فضا، فضای معصیت خواهد بود. قرطبی در تفسیر جامعش این ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ را دلیل گرفته برای اینکه عقل کافی نیست فقط باید از راه نقل ما مطالب را بفهمیم که در اوایل ورود این بحث این مطلب از غیرایشان نقل شد و ابطال شد ایشان هم جزء طرفداران این فکر است که عقل کافی نیست باید حتماً نقل باشد چون قائل به حُسن و قُبح عقلی نیستند این اشاعره، این هم سخن ایشان.
اما ملاک عِقاب را عقل میفهمد به خوبی اما کیفیت عِقاب، درکات عِقاب اینها را خیر جزئی است عقل نمیفهمد منافقین جایشان کجاست? فاسقین جایشان کجاست? آن گناهی که «تقطع الرجاء» چیست? آن گناهی که «تحبس الدعاء» چیست? آن گناهی که «تمنع الرزق» چیست? اینهایی که در دعای کمیل آمده اینها را هرگز عقل نمیفهمد. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در همان جلد دوم کافی در ایمان و کفر بابی را منعقد کرده است برای تأثیر گناهان کدام گناه است که «تقطع الرجاء»? کدام گناه است که «تحبس الدعاء»? کدام گناه است که «تنزل البلاء»? مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در وافی هم این روایات مرحوم کلینی را جمع کرده هم روایات جوامع دیگر را یک مجموعه خوبی در وافی در این بحث آورده آنچه که در دعای کمیل هست گوشهای از کلیات است و جزئیاتش که به منزلهٴ شرح این کلیات است در این مجموعه روایات است الآن چند جملهای که در دعای کمیل است بعضی از گناهان است که «تقطع الرجاء»، بعضی از گناهان است که «تحبس الدعاء»، بعضی از گناهان است که «تنزل البلاء» اینها را ائمه(علیهم السلام) مشخص فرمودند آنچه که مرحوم کلینی نقل کرد بعضی از این روایات است، آنچه که مرحوم فیض نقل کرده مجموع این روایاتی است که به ما رسیده.
خب، اینها را عقل هرگز نمیفهمد کدام گناه است که امیدِ را قطع میکند، کدام گناه است که بلا نازل میکند، کدام گناه است که مشکلی برای اعقاب انسان ایجاد میکند، کدام گناه است که روزی را کم میکند اینها را عقل نمیفهمد یا کدام طاعت است که رِحامت را بیشتر میکند، امید را بیشتر میکند، روزی را بیشتر میکند اینها را عقل نمیفهمد چون مسائل جزئی است اما اینکه بین عمل و پاداشاش رابطه است عملِ خیر اثر دارد و عملِ بد اثر سوء دارد اینها را کاملاً عقل میفهمد.
خب، مطلب مهم آن است که اینکه فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ کسی که دنیا میخواهد اما دیگر نفرمود با چه چیزی دنیا میخواهد یک وقت تلاش و کوششاش این است که در دامداری و کشاورزی و اینها سرگرم است و همین اشتغال به طبیعت او را از فراطبیعت بازداشت این ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ است. یک وقت است نه، یک آدم ریاکار است کارهای مذهبی را للدنیا میکند این هم ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ است اینچنین نیست که ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ مخصوص آن دامدارها و کشاورزهایی باشد که فقط سرگرم مال دنیا هستند نه آنکه دینفروشی میکند این هم ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ است نفرمود زینت دنیا را با کار میخواهد که آن در سورهٴ مبارکهٴ «هود» است که بحثش گذشت باز هم اشاره میشود.
فرمود کسی که عاجله میخواهد، یک چیز نقد میخواهد، دنیا طلب میکند این صفت به جای آن موصوف نشسته «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ» این خواه به کار دنیا باشد، خواه با کار آخرت باشد منافقانه خواه جمع بین هر دو این هم دامدار است هم ریاکار، هم کشاورز است هم ریاکار یا نه، فقط ریاکار است که ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾.
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ مستحضرید که فعل مضارع هم برای حال است هم برای آینده اگر شما بگویید «وجدته یُصلّی» یعنی من دیدم دارد نماز میخواند هم آن لحظهای که من این را دیدم مشغول نماز بود هم باز لحظاتی بعد اصلاً فعل مضارع این است اما خطّمشی دائمش این است، سنّت و سیرت دائمش این است آن را از آن «کان» میشود فهمید نه از خود فعل مضارع، اگر گفتید «وجدته صلّیٰ» یعنی دیدم نمازش را خوانده تمام شد و رفت، اما وقتی میگویید «وجدته یصلّی» یعنی من یافتم دارد نماز میخواند مشغول نماز بود آن حالی که من یافتم دیدم نماز میخواند و همین طور ادامه داشت اما حالا برای تفهیم این نکته که سنّت این شخص، خطّمشی این شخص دائماً این کار است در اینجا فعل مضارع کافی نیست باید «کان»ای و مانند آن باشد لذا فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ این فقط دنیاخواه است حالا یا فقط به کار آخرت مثل ریاکار یا فقط به کار دنیا مثل کسانی که سوداگر محضاند یا تلفیقی از سوداگری و ریاکاری است بالأخره عاجله میخواهد.
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ﴾ که این دو، سه قید هست. ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً﴾ که هم عذاب جسمی میبیند، هم عذاب روحی که ﴿یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ﴾ از ما دور است، مورد قهر و غضب ماست و مانند آن.
﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ﴾ دیگر «کان» در آن نیست ﴿وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ این «کان» از عمل گرفته شده به جزا داده شده حالا ملاحظه کنید ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ یعنی «سعی الآخرة» ﴿وَهُوَ مُؤْمِنٌ﴾ یعنی حُسن فعلی با حُسن فاعلی همراه است هم کارِ خوب میکند هم آدمِ خوبی است آن که کار خوب میکند درمانگاه، راه، پُل، کمک به مستضعفان و محرومان میکند آن حُسن فعلی دارد این بهرههای دنیایی میبرد اما چون مؤمن نیست در آخرت سهمی ندارد اگر حُسن فعلی با حُسن فاعلی ضمیمه شد یعنی معتقد به مبدأ و معاد و وحی و نبوّت بود از اینها با «اولئک» که تجلیل است و نشان رفعت درجه است یاد میکند میفرماید: ﴿أُولئِکَ﴾ این «کان» را به جای اینکه به عمل بدهد به جزا داد فرمود: ﴿کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ ما همیشه شکرگزار کسی هستیم که کارِ آخرت بکند حالا ولو یکبار کارِ آخرت کرده ولی ما دائماً شاکریم ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾ ما یادمان نرفته و نمیرود که فلان شخص در فلان وقت مشکلی را از یک مؤمن حل کرد گرچه او «قضیةٌ فی الواقعه» ولی ما همچنان یادِ ماست، خب خیلی فرق است که این «کان» در آنجا به طرف فعلِ فاعل میرود در اینجا به طرف جزایِ جزادهنده میآید هم تعبیر ﴿أُولئِکَ﴾ فرمود که ترفیع درجه آنهاست که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ هم مؤمن را خدا درجه عطا میکند، هم مؤمنِ عالِم را منتها مؤمنِ عالم را بیشتر مؤمنِ عادل را کمتر ولی بالأخره رفعت هست اگر ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ هست، اگر ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ هست باید برابر آن رفعتِ درجه حرف بزند لذا میفرماید: ﴿أُولئِکَ﴾ «هم» نمیفرماید برای اینکه اگر میفرمود «هم» خب مسئله حلّ بود مطلب درست بود.
پرسش:...
پاسخ: بله، این باید مَلکه باشد برایش دیگر «أراد» کارِ آخرت را و سعیِ آخرت کرده است اما منافقانه نیست این اراده در مقام فعل هست و کارش هم کارِ آخرت هست دلش میخواهد اما عقیده ندارد ولی باید معتقد باشد اگر معتقد بود همین طور است شما در همهٴ موارد قرآن اگر جایی هم نبود با قرینه هست در همه موارد قرآن وقتی سخن از بهشت است این دو عنصر را ذکر میکند آدمِ خوب، کارِ خوب ﴿آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ صِرف کارِ خوب را باعث ورود بهشت نمیداند اما سخن از عذاب که شد میگوید کارِ بد آدم را میسوزاند حالا چه انسان مسلمان باشد، چه غیرمسلمان منتها تفاوت مسلمان و غیرمسلمان در آن درکات است یک، در خلود است دو وگرنه کارِ بد باعث عذاب است دیگر نفرمود کسی کارِ بد بکند ﴿وَهُوَ کَافِرٌ﴾ فرمود معصیت این است ﴿وَلاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً﴾ خطرِ غیبت این است یا خطرِ مال حرام آن.
خب، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ اما منافقانه نیست ﴿وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ این شکر هم گاهی به این است که ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ اگر کسی کارِ خوب کرد در درجهٴ اول فرمود ما بهتر از او جزا میدهیم و اگر از این بالاتر خواست بفرماید میفرماید: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ و اگر خواست بالاتر از این بفرماید همان بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ کسی که کارِ خیر میکند حالا این اختصاصی به انفاق ندارد انفاقهای علمی را هم شامل میشود این طور نیست که حالا اگر کسی «خالصاً لوجه الله» درس گفته، «خالصاً لوجه الله» کتاب نوشته نظیر آن کشاورز نباشد این فقط برای جو و گندم باشد که تنها برای جو و گندم نیست ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ﴾ «مثل الذین ینفقون علومهم»، «مثل الذین ینفقون فضائلهم» منتها اموال به عنوان تمثیل ذکر شده نه تعیین ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ﴾ یکی شده هفت خوشه ﴿فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ﴾ یکی شده هفتصد حبّه ﴿وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ﴾ یکی شده 1400 برابر ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ دیگر یکی شد نامحدود این در برابر فضایل دیگر هم هست این طور نیست که حالا، حالا اگر کسی دیگری را راهنمایی کرده جوانی را واقعاً هدایت کرده او را نجات داده از کجروی، خب خدا به او چه خواهد داد معلوم نیست که این میشود شکر الهی.
پس ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ یک طور شکر است، ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ یک طور شکر است، ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ﴾ یک طور دیگر است. یک وقت در نمازجمعه به عرضتان رسید که این را خوب مطالعه کنید اینها این دعاها بعضی از این دعاها نظیر همین آیه ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ ولو بعضیها مثل مرحوم آخوند و مرحوم شیخ(رضوان الله علیهما) مثل شاگردان مرحوم آقای نائینی گفتند این دلیل بر برائتِ نقلی نیست، ولی خب عدهای هم به آن استدلال کردند بحثهای عمیقی از این نصف آیه، نصف آیه نیست ثلث آیه است ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ در ادعیه هم همین حرفها هست یعنی شما بخشهای عمیق اصولی را میبینید از همین یک سوم آیه به دست آوردند در دعاها هم همین طور است این دعای وداع صحیفه سجادیه این در آن نیست این دعای وداعی که مرحوم آقا شیخ عباس(رضوان الله علیه) در پایان مفاتیحالجنان نقل کرده به عنوان دعای ماه مبارک رمضان بعضی از جملههایش خیلی عمیق و علمی است خدای سبحان دوستانه با انسان حرف میزند میفرماید شما به دنبال چه چیزی میخواهید بگردید جاه میخواهید، جلال میخواهید، جمال میخواهید بله همه اینها چیزهای خوبی است مال میخواهید، سعادت میخواهید، رفاهِ ابد میخواهید چه چیزی میخواهید شما? شما هر چه میخواهید من در این مزایده شرکت میکنم برندهام من بیشتر میخرم شما کار میخواهید برای چه میخواهید کار بکنید اینکه به دنبال زید و عمرو راه افتادید منظورتان چیست? هر چه بخواهید من بیشتر میخرم. چقدر این دعا شیرین است «سوم» با «سین» یعنی دادوستد اینکه در کتابهای مکاسب ملاحظه فرمودید دخول در سوم برادر مُسلم مکروه است همین است مساومه کسی دارد گفتگو میکند چیز میخرد فتوای غالب فقها(رضوان الله علیهم) کراهت است کسی دارد در بنگاه معاملاتی رفته دارد زمینی میخرد یا خانهای میخرد آدم وارد معاملاتش میشود این مکروه است خیلی کماند کسانی که فتوا به حرمت داده باشند غالب فقها میگویند این کار مکروه است دخولِ در سوم اخی یعنی در این دادوستد گاهی این را در مزایده مطرح میکنند که چه کسی میخرد? چه کسی میخرد? که اینها میگویند در سُومِ فلان کالا سابقاً رسم این طور بود نمیدانم حضور داشتید یا نه آن وقتی که یکی از علما رحلت میکرد کتابهایش را میآوردند در کتابفروشیهای عمومی جای دیگر هم بود ولی محلّ ابتلای ما کتابفروشی بود ما اگر میخواستیم کتابی را بخریم میگفتند فلان روز آگهی مزایده میزنند، فلان عالِم رحلت کرد متأسفانه فرزندش روحانی نبود کتابها را آورده به فلان کتابفروشی که بفروشد او هم حراج میکند ما که میرفتیم میدیدیم که عدهای از این آقایان علما و کتابفروشها و کتابخرها حضور دارند و تلّی از کتاب هم آنجا حاضر بود آن کسی که کتابشناس بود و کتابفروش معروف تهران هم بود این چوبِ حراج دستش بود میگفت مثلاً این شِفای بوعلی است از قیمتهای فلان قیمت میرفت تا بالا «من یزید»، «من یزید» یعنی چه کسی بیشتر میخرد?
در عربها این چوبِ حراج را میزدند روی این میگفتند «من یزید»، «من یزید» چه کسی بیشتر میخرد? در ما عجمها و فارسزبانها میگویند چه کسی بیشتر میخرد اینجا اعلام آگهی مزایده است هر که بیشتر میخرید به او میدادند. اینکه آن بزرگوار گفت
بیمعرفت مباش که در من یزید عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند
یعنی در بازار معرفتفروشی و عشقفروشی جان میخواهد، مال میخواهد، فرزند میخواهد همه چیز میخواهد این چوب را میزنند میگویند «من یزید»، «من یزید»، «من یزید» چه کسی بیشتر میخرد? یک ابراهیم خلیلی پیدا میشود میگوید من بیشتر میخرم هر چه میخواهید میدهم این را میگویند «من یزید» چوب حراج را میگویند «من یزید»، «من یزید»، «من یزید» «بیمعرفت مباش که در من یزید عشق» یعنی «من یزید» یعنی در بازار حراج «اهل نظر معامله با آشنا کنند».
این معنا در این دعای وداع مرحوم آقاشیخ عباس آمده ذات اقدس الهی فرمود در بازار حراج من شرکت میکنم و من برندهٴ مزایدهام شما چه چیزی میخواهید هر چه میخواهید بفروشید به هر اندازه میخواهید بفروشید من بیشترش را میخرم شما میخواهید این کار را بکنید برای اینکه به دنیا برسید من دنیای کامل با آخرت به شما میدهم میخواهید نام پیدا کنید من به شما میدهم، میخواهید نان پیدا کنید من به شما میدهم، میخواهید محبوبیت پیدا کنید من به شما میدهم، میخواهید فرزندان خوب داشته باشید من به شما میدهم من در مزایده شرکت میکنم و من برندهام بیایید با من معامله کنید چقدر این دعا شیرین است فرمود با من معامله کنید این ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ همین است دیگر بیعت را هم که گفتند بیعت برای اینکه انسان با او بیع میکند دیگر ﴿أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ﴾ و مانند آن. فرمود هر هدفی که دارید بیایید با من معامله کنید ﴿مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ هر چه خواست بفروشد من بیشترش میخرم دیگر از من کسی بیشتر نمیخرد حواستان جمع باشد.
بنابراین چیز بدی نیست آدم جاه بخواهد، جمال بخواهد، جلال بخواهد، رفاه بخواهد فرمود با او معامله کردید ما به شما میدهیم دیگر حیاتِ دنیا میدهیم، حیات آخرت میدهیم.
یکی از بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که مردانِ متّقی هم دنیا را گرفتند هم آخرت را «أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ» خب خیلیها هستند که هم دنیا زندگی خوب دارند خودشان، فرزندانشان، فامیلهایشان آبرومندانه و مرفّه زندگی میکنند آخرت هم دارند منتها حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میدانند. این در بیانات نورانی حضرت امیر هست که متّقین «ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ» چندجا هست که حضرت دنیا و آخرت را به عنوان عاجل و آجل یاد کرده است. در نامه 27 اوایل آن نامه است فرمود نامه 27 «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ» آن با «همزه» است این با «عین» است. نقد و نسیه هر دو را اینها گرفتند آدم میتواند زندگی بکند دیگر اینچنین نیست که حالا اگر کسی اهل آخرت شد دنیایش خراب باشد که دنیایِ معقولِ مقبولِ آبرومندی خواهد داشت.
در بحثهای دیگر هم مشابه این بیان را فرمود منتها عدهای آنچنان بیراهه میروند که خیال کردند که تمام خیر در دنیاست و آخرت هیچ سهمی ندارد میفرماید شما مثل اینکه پیمان بستید آخرت را رها کنید در خطبهٴ 113 میفرماید: «قَدْ تَصَافَیْتُمْ عَلَی رَفْضِ الآجِلِ وَ حُبِّ الْعَاجِلِ» مثل اینکه قرارداد کردید با هم مواسات و مساوات و تسویه حساب کردید و حسابها را بررسی کردید و صافیتان این درآمد که آخرت را از دست بدهید دنیا را بگیرید شما هر چه بخواهید آخر باید بدانید نزد چه کسی است با چه کسی معامله کنید. آنگاه تهدید کرد در خطبهٴ 124 فرمود این را بدانید «وَ ایْمُ الله لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَیْفِ الْآخِرَةِ» بر فرض اینجا بازی کردید با روابط از شمشیرِ دنیا نجات پیدا کردید ولی از شمشیر آخرت نجات پیدا نمیکنید «وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَیْفِ الْآخِرَةِ» اینها موارد فراوانی است که وجود مبارک حضرت امیر عاجله را در برابر آخرت قرار داد نظیر آن آیاتی که در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» بود، در سورهٴ «انسان» بود که عاجله را در برابر قیامت قرار دادند.
خب، بنابراین اینکه فرمود: ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ این استمرار را داد به او گاهی میبینید یک کارِ خیر چندین سال اثر میگذارد همان راهنمایی که خضر(سلام الله علیه) در جریان دیوارسازی به اطلاع وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیهما) رساند این بود که این دیوار برای دوتا بچه یتیم است ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ حالا مرحوم امینالاسلام و بعضی دیگر مفسّران جدّ هفتم گفتند، بعضی جدّ هفتادم گفتند. جدّ هفتادم اینها آدم خوبی بود خدای سبحان خضرِ راه را میفرستد تا این بچهها بیسرپرست نمانند چنین خدایی است این طور نیست که حالا اگر کسی کارِ خیر کرده خدا یکبار پاداش داده تمام شده باشد این طور نیست فرمود ما همیشه شاکریم ﴿کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ از آن طرف یک فعلِ ماضی ذکر میکند از این طرف یک استمرار را به دنبالش میآورد این بیان ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ است بهتر از او را خدا پاداش میدهد گاهی بعد از هفت نسل، گاهی بعد از هفتاد نسل بالأخره خضر راه را میفرستد و مشکل را حل میکند.
پرسش:...
پاسخ: دیگر چه میشود عاجله دیگر ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ دیگر آخرت نیست چون خدای سبحان خالص را میپذیرد قبلاً هم این بحث گذشت که ریا ولو یک درصد هم باشد 99 درصد لله باشد یک درصد ریا باشد از بس این ویروس آلوده است که بقیه را هلاک میکند نه اینکه خودش هلاک بشود. بین قذارت و آلودگی و امثال ذلک با بهداشتی نبودن فرق است مثلاً کسی که دارد آشپزی میکند اگر یک مختصر خاکی ریخته بشود در این دیگِ بزرگ خوردن خاک خب حرام است مگر تربت سیدالشهدا(سلام الله علیه) آن هم مقدار محدود برای درمان. خاک خوردنش حرام است اگر این خاک را تنها کسی بخواهد بخورد خب حرام است، اگر وارد ظرف حلیم یا برنج یا آش بشود این ظرف غذایش زیاد باشد و این مستهلک بشود این حرمتی ندارد و میشود حلال میگویند مستهلک شده، اما اگر یک قطره خون در طشت آشپز باشد این قطره خون بیفتد در این دیگ این قطره خون مستهلک نمیشود بلکه مُهلک است کلّ این قضا را آلوده میکند.
بعضی از امورند که خودشان بد هستند ولی وقتی وارد فضای خوب شدند مستهلک میشوند بعضی از امورند که بد هستند وقتی وارد فضایی شدند مُهلکاند مستهلک نمیشوند ریا از این قبیل است، سُمعه از این قبیل است این مثل یک قطره خون است که کلّ آن عمل را از بین میبرد دیگر ﴿أَرَادَ الْآخِرَةَ﴾ نخواهد بود.
خب، اینکه فرمود اگر این کار را انجام بدهد خیر دنیا و آخرت به او میرسد این است اما آن حدیثی که گاهی نقل میشود «من جَدّ وجد» یا «من طلب شیئاً ناله أو بعضه» اینگونه از امور اولاً مطلقاند قابل تقییدند تا آن شیء مطلوب چه چیزی باشد مطلوب دنیا باشد یا مطلوب آخرت، اگر مطلوب آخرت باشد به اطلاقش محفوظ است، اگر نسبت به مطلوب دنیا باشد با همین چند قیدی که در این آیه است تقیید میشود هذا أولاً و ثانیاً در همان احادیث هم دارد که «ناله أو بعضه» این «ناله أو بعضه» منافات ندارد که به بعدش برسد اما همهاش بخواهد برسد مربوط به این است که آن کار، کارِ آخرت باشد.
لکن در سورهٴ مبارکهٴ «هود» این مطلب گذشت که اگر کسی به اراده بَسنده نکرد شروع به فعالیت کرد ما عملِ کسی را هدر نمیدهیم اگر کسی کار کرده است تنها به اراده و خواست نبود ما عملش را به مقصد میرسانیم اما نه به اندازهٴ اراده او به اندازهٴ عمل او این یک چیز معقولی است آیه پانزده سورهٴ مبارکهٴ «هود» که قبلاً گذشت این بود ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ میخواهد در دنیا خیلی خوب زندگی کند ﴿وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا﴾ ما برابر ارادهٴ او به او چیز نمیدهیم این شخص فقط دنیا میخواهد بسیار خب، اما برابر خواست او به او نمیدهیم برابر کار او به او میدهیم اینکه فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ این منافی با آیه محلّ بحث نیست در آیه محلّ بحث دوتا قید دارد برای اینکه آیه محلّ بحث فقط در مدار اراده است. آیه سورهٴ «هود» میفرماید اگر کسی دنیا میخواهد یک و برای دنیا کار میکند دو، ما به اندازهٴ کارِ او به او میدهیم سه نه به اندازهٴ ارادهٴ او چهار. این با آیات محلّ بحث هم منافات ندارد اگر در آن آیه سورهٴ «هود» آیه پانزده سورهٴ «هود» اینچنین میفرمود هر کس دنیا بخواهد ما به اندازه ارادهٴ او توفیه میکنیم بله منافات داشت اما در آنجا نفرمود ما به اندازهٴ اراده او به او میدهیم فرمود به اندازهٴ کارِ او به او میدهیم ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ این مطلب دوم.
اما مشابه این هم در آیات سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم مطرح است که بعضی دنیا میخواهند، بعضی آخرت میخواهند و خواستهٴ آنها معیار نیست عمل معیار است ﴿مِنکُم مَن یُرِیدُ الدُّنْیَا﴾ هست در آیه 145 سورهٴ «آلعمران» این است که ﴿وَمَن یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ نه «نؤتها» از او که «من» میتواند تبعیض باشد چه اینکه ﴿وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ﴾ آن هم ﴿نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ صِرف اراده نیست اگر در آیه محلّ بحث فرمود ما هر چه به اندازهٴ کافی به او میدهیم برای آن است که اراده با سعی همراه است ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ ولی در سورهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ کار که در آن نیست هر اندازه که کار کرد ما به او عطا میکنیم گاهی هم فیض الهی بر این است که بیش از آن مقداری که او کار کرده است عطا بکند.
باز در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیه 152 به این صورت آمده است ﴿مِنکُم مَن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ﴾ که این ناظر به مجاهدان و اسیرگیری و امثال ذلک است که اینها بعضیها دنیاطلباند، بعضیها آخرتطلباند که این خیلی با آیه محلّ بحث ما نه میتواند مؤیّد باشد نه مزاحم، ولی آن آیه قبلی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» و همچنین آیه سورهٴ مبارکهٴ «هود» راه جمعش همین است که بیان شد.
«و الحمد لله رب العالمین»
فرمود ما هیچ کسی را قبل از اتمام حجت و بَعث رسول عذاب نمیکنیم
تمرّد اول از مترفین است بعد از تودهٴ مردم که فضا، فضای معصیت خواهد بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ﴿16﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ﴿17﴾ مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ﴿18﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً ﴿19﴾
چون این سوره در مکه نازل شد شاید بعضی از آیاتش مَدَنی باشد کما قیل لکن فضای این سوره فضای مکّی است. در آنجا لازم بود که دو راهی که دو گروه میروند یکی مستقیم و یکی منحرف بازگو کند لذا فرمود: ﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا﴾ آنگاه فرمود ما هیچ کسی را قبل از اتمام حجت و بَعث رسول عذاب نمیکنیم حالا اگر خواستیم عذاب کنیم راهش چیست? راهش این است که دستور میدهیم به اطاعت، آنها معصیت میکنند و قهراً وقتی به نصاب استحقاق رسید که «حق و ثبت و لزمت التعذیب» آنگاه ما تدبیر میکنیم اگر ما امر به اطاعت کردیم آنها اطاعت کردند ﴿مَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ﴾ میشود ضرورتی نیست بر عذاب کردن چون مساق این آیه مساق تعذیب هست فرمود: ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً﴾ یعنی جاهایی که ما میخواهیم ویران کنیم سوء سابقه اینها باعث است، زمینهٴ اینها باعث است وگرنه ما اساس اوّلمان و برنامه اوّلمان رحمت است که «أنت الذی تسعی رحمته أمام غضبه» پس اینچنین نیست که ذات اقدس الهی قبلاً تصمیم گرفته باشد کسی را عذاب بکند یا بخواهد قبل از استحقاق کسی را عذاب بکند. فرمود: ﴿مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ راهِ تعذیب حالا دارد ذکر میکند راه رحمت را هم قبلاً بیان فرمودند.
خب، بنابراین آنچه که محذوف است همان طاعت است ﴿إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ آنها معصیت میکنند ﴿فَفَسَقُوا فِیهَا﴾.
مطلب بعدی آن است که تمرّد اول از مترفین است بعد از تودهٴ مردم که فضا، فضای معصیت خواهد بود. قرطبی در تفسیر جامعش این ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ را دلیل گرفته برای اینکه عقل کافی نیست فقط باید از راه نقل ما مطالب را بفهمیم که در اوایل ورود این بحث این مطلب از غیرایشان نقل شد و ابطال شد ایشان هم جزء طرفداران این فکر است که عقل کافی نیست باید حتماً نقل باشد چون قائل به حُسن و قُبح عقلی نیستند این اشاعره، این هم سخن ایشان.
اما ملاک عِقاب را عقل میفهمد به خوبی اما کیفیت عِقاب، درکات عِقاب اینها را خیر جزئی است عقل نمیفهمد منافقین جایشان کجاست? فاسقین جایشان کجاست? آن گناهی که «تقطع الرجاء» چیست? آن گناهی که «تحبس الدعاء» چیست? آن گناهی که «تمنع الرزق» چیست? اینهایی که در دعای کمیل آمده اینها را هرگز عقل نمیفهمد. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در همان جلد دوم کافی در ایمان و کفر بابی را منعقد کرده است برای تأثیر گناهان کدام گناه است که «تقطع الرجاء»? کدام گناه است که «تحبس الدعاء»? کدام گناه است که «تنزل البلاء»? مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در وافی هم این روایات مرحوم کلینی را جمع کرده هم روایات جوامع دیگر را یک مجموعه خوبی در وافی در این بحث آورده آنچه که در دعای کمیل هست گوشهای از کلیات است و جزئیاتش که به منزلهٴ شرح این کلیات است در این مجموعه روایات است الآن چند جملهای که در دعای کمیل است بعضی از گناهان است که «تقطع الرجاء»، بعضی از گناهان است که «تحبس الدعاء»، بعضی از گناهان است که «تنزل البلاء» اینها را ائمه(علیهم السلام) مشخص فرمودند آنچه که مرحوم کلینی نقل کرد بعضی از این روایات است، آنچه که مرحوم فیض نقل کرده مجموع این روایاتی است که به ما رسیده.
خب، اینها را عقل هرگز نمیفهمد کدام گناه است که امیدِ را قطع میکند، کدام گناه است که بلا نازل میکند، کدام گناه است که مشکلی برای اعقاب انسان ایجاد میکند، کدام گناه است که روزی را کم میکند اینها را عقل نمیفهمد یا کدام طاعت است که رِحامت را بیشتر میکند، امید را بیشتر میکند، روزی را بیشتر میکند اینها را عقل نمیفهمد چون مسائل جزئی است اما اینکه بین عمل و پاداشاش رابطه است عملِ خیر اثر دارد و عملِ بد اثر سوء دارد اینها را کاملاً عقل میفهمد.
خب، مطلب مهم آن است که اینکه فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ کسی که دنیا میخواهد اما دیگر نفرمود با چه چیزی دنیا میخواهد یک وقت تلاش و کوششاش این است که در دامداری و کشاورزی و اینها سرگرم است و همین اشتغال به طبیعت او را از فراطبیعت بازداشت این ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ است. یک وقت است نه، یک آدم ریاکار است کارهای مذهبی را للدنیا میکند این هم ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ است اینچنین نیست که ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ مخصوص آن دامدارها و کشاورزهایی باشد که فقط سرگرم مال دنیا هستند نه آنکه دینفروشی میکند این هم ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ است نفرمود زینت دنیا را با کار میخواهد که آن در سورهٴ مبارکهٴ «هود» است که بحثش گذشت باز هم اشاره میشود.
فرمود کسی که عاجله میخواهد، یک چیز نقد میخواهد، دنیا طلب میکند این صفت به جای آن موصوف نشسته «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ» این خواه به کار دنیا باشد، خواه با کار آخرت باشد منافقانه خواه جمع بین هر دو این هم دامدار است هم ریاکار، هم کشاورز است هم ریاکار یا نه، فقط ریاکار است که ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾.
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ مستحضرید که فعل مضارع هم برای حال است هم برای آینده اگر شما بگویید «وجدته یُصلّی» یعنی من دیدم دارد نماز میخواند هم آن لحظهای که من این را دیدم مشغول نماز بود هم باز لحظاتی بعد اصلاً فعل مضارع این است اما خطّمشی دائمش این است، سنّت و سیرت دائمش این است آن را از آن «کان» میشود فهمید نه از خود فعل مضارع، اگر گفتید «وجدته صلّیٰ» یعنی دیدم نمازش را خوانده تمام شد و رفت، اما وقتی میگویید «وجدته یصلّی» یعنی من یافتم دارد نماز میخواند مشغول نماز بود آن حالی که من یافتم دیدم نماز میخواند و همین طور ادامه داشت اما حالا برای تفهیم این نکته که سنّت این شخص، خطّمشی این شخص دائماً این کار است در اینجا فعل مضارع کافی نیست باید «کان»ای و مانند آن باشد لذا فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ این فقط دنیاخواه است حالا یا فقط به کار آخرت مثل ریاکار یا فقط به کار دنیا مثل کسانی که سوداگر محضاند یا تلفیقی از سوداگری و ریاکاری است بالأخره عاجله میخواهد.
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ﴾ که این دو، سه قید هست. ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً﴾ که هم عذاب جسمی میبیند، هم عذاب روحی که ﴿یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ﴾ از ما دور است، مورد قهر و غضب ماست و مانند آن.
﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ﴾ دیگر «کان» در آن نیست ﴿وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ این «کان» از عمل گرفته شده به جزا داده شده حالا ملاحظه کنید ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ یعنی «سعی الآخرة» ﴿وَهُوَ مُؤْمِنٌ﴾ یعنی حُسن فعلی با حُسن فاعلی همراه است هم کارِ خوب میکند هم آدمِ خوبی است آن که کار خوب میکند درمانگاه، راه، پُل، کمک به مستضعفان و محرومان میکند آن حُسن فعلی دارد این بهرههای دنیایی میبرد اما چون مؤمن نیست در آخرت سهمی ندارد اگر حُسن فعلی با حُسن فاعلی ضمیمه شد یعنی معتقد به مبدأ و معاد و وحی و نبوّت بود از اینها با «اولئک» که تجلیل است و نشان رفعت درجه است یاد میکند میفرماید: ﴿أُولئِکَ﴾ این «کان» را به جای اینکه به عمل بدهد به جزا داد فرمود: ﴿کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ ما همیشه شکرگزار کسی هستیم که کارِ آخرت بکند حالا ولو یکبار کارِ آخرت کرده ولی ما دائماً شاکریم ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً﴾ ما یادمان نرفته و نمیرود که فلان شخص در فلان وقت مشکلی را از یک مؤمن حل کرد گرچه او «قضیةٌ فی الواقعه» ولی ما همچنان یادِ ماست، خب خیلی فرق است که این «کان» در آنجا به طرف فعلِ فاعل میرود در اینجا به طرف جزایِ جزادهنده میآید هم تعبیر ﴿أُولئِکَ﴾ فرمود که ترفیع درجه آنهاست که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ هم مؤمن را خدا درجه عطا میکند، هم مؤمنِ عالِم را منتها مؤمنِ عالم را بیشتر مؤمنِ عادل را کمتر ولی بالأخره رفعت هست اگر ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ هست، اگر ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ هست باید برابر آن رفعتِ درجه حرف بزند لذا میفرماید: ﴿أُولئِکَ﴾ «هم» نمیفرماید برای اینکه اگر میفرمود «هم» خب مسئله حلّ بود مطلب درست بود.
پرسش:...
پاسخ: بله، این باید مَلکه باشد برایش دیگر «أراد» کارِ آخرت را و سعیِ آخرت کرده است اما منافقانه نیست این اراده در مقام فعل هست و کارش هم کارِ آخرت هست دلش میخواهد اما عقیده ندارد ولی باید معتقد باشد اگر معتقد بود همین طور است شما در همهٴ موارد قرآن اگر جایی هم نبود با قرینه هست در همه موارد قرآن وقتی سخن از بهشت است این دو عنصر را ذکر میکند آدمِ خوب، کارِ خوب ﴿آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ صِرف کارِ خوب را باعث ورود بهشت نمیداند اما سخن از عذاب که شد میگوید کارِ بد آدم را میسوزاند حالا چه انسان مسلمان باشد، چه غیرمسلمان منتها تفاوت مسلمان و غیرمسلمان در آن درکات است یک، در خلود است دو وگرنه کارِ بد باعث عذاب است دیگر نفرمود کسی کارِ بد بکند ﴿وَهُوَ کَافِرٌ﴾ فرمود معصیت این است ﴿وَلاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً﴾ خطرِ غیبت این است یا خطرِ مال حرام آن.
خب، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ اما منافقانه نیست ﴿وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ این شکر هم گاهی به این است که ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ اگر کسی کارِ خوب کرد در درجهٴ اول فرمود ما بهتر از او جزا میدهیم و اگر از این بالاتر خواست بفرماید میفرماید: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ و اگر خواست بالاتر از این بفرماید همان بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ کسی که کارِ خیر میکند حالا این اختصاصی به انفاق ندارد انفاقهای علمی را هم شامل میشود این طور نیست که حالا اگر کسی «خالصاً لوجه الله» درس گفته، «خالصاً لوجه الله» کتاب نوشته نظیر آن کشاورز نباشد این فقط برای جو و گندم باشد که تنها برای جو و گندم نیست ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ﴾ «مثل الذین ینفقون علومهم»، «مثل الذین ینفقون فضائلهم» منتها اموال به عنوان تمثیل ذکر شده نه تعیین ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ﴾ یکی شده هفت خوشه ﴿فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ﴾ یکی شده هفتصد حبّه ﴿وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ﴾ یکی شده 1400 برابر ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ دیگر یکی شد نامحدود این در برابر فضایل دیگر هم هست این طور نیست که حالا، حالا اگر کسی دیگری را راهنمایی کرده جوانی را واقعاً هدایت کرده او را نجات داده از کجروی، خب خدا به او چه خواهد داد معلوم نیست که این میشود شکر الهی.
پس ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ یک طور شکر است، ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ یک طور شکر است، ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ﴾ یک طور دیگر است. یک وقت در نمازجمعه به عرضتان رسید که این را خوب مطالعه کنید اینها این دعاها بعضی از این دعاها نظیر همین آیه ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ ولو بعضیها مثل مرحوم آخوند و مرحوم شیخ(رضوان الله علیهما) مثل شاگردان مرحوم آقای نائینی گفتند این دلیل بر برائتِ نقلی نیست، ولی خب عدهای هم به آن استدلال کردند بحثهای عمیقی از این نصف آیه، نصف آیه نیست ثلث آیه است ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ در ادعیه هم همین حرفها هست یعنی شما بخشهای عمیق اصولی را میبینید از همین یک سوم آیه به دست آوردند در دعاها هم همین طور است این دعای وداع صحیفه سجادیه این در آن نیست این دعای وداعی که مرحوم آقا شیخ عباس(رضوان الله علیه) در پایان مفاتیحالجنان نقل کرده به عنوان دعای ماه مبارک رمضان بعضی از جملههایش خیلی عمیق و علمی است خدای سبحان دوستانه با انسان حرف میزند میفرماید شما به دنبال چه چیزی میخواهید بگردید جاه میخواهید، جلال میخواهید، جمال میخواهید بله همه اینها چیزهای خوبی است مال میخواهید، سعادت میخواهید، رفاهِ ابد میخواهید چه چیزی میخواهید شما? شما هر چه میخواهید من در این مزایده شرکت میکنم برندهام من بیشتر میخرم شما کار میخواهید برای چه میخواهید کار بکنید اینکه به دنبال زید و عمرو راه افتادید منظورتان چیست? هر چه بخواهید من بیشتر میخرم. چقدر این دعا شیرین است «سوم» با «سین» یعنی دادوستد اینکه در کتابهای مکاسب ملاحظه فرمودید دخول در سوم برادر مُسلم مکروه است همین است مساومه کسی دارد گفتگو میکند چیز میخرد فتوای غالب فقها(رضوان الله علیهم) کراهت است کسی دارد در بنگاه معاملاتی رفته دارد زمینی میخرد یا خانهای میخرد آدم وارد معاملاتش میشود این مکروه است خیلی کماند کسانی که فتوا به حرمت داده باشند غالب فقها میگویند این کار مکروه است دخولِ در سوم اخی یعنی در این دادوستد گاهی این را در مزایده مطرح میکنند که چه کسی میخرد? چه کسی میخرد? که اینها میگویند در سُومِ فلان کالا سابقاً رسم این طور بود نمیدانم حضور داشتید یا نه آن وقتی که یکی از علما رحلت میکرد کتابهایش را میآوردند در کتابفروشیهای عمومی جای دیگر هم بود ولی محلّ ابتلای ما کتابفروشی بود ما اگر میخواستیم کتابی را بخریم میگفتند فلان روز آگهی مزایده میزنند، فلان عالِم رحلت کرد متأسفانه فرزندش روحانی نبود کتابها را آورده به فلان کتابفروشی که بفروشد او هم حراج میکند ما که میرفتیم میدیدیم که عدهای از این آقایان علما و کتابفروشها و کتابخرها حضور دارند و تلّی از کتاب هم آنجا حاضر بود آن کسی که کتابشناس بود و کتابفروش معروف تهران هم بود این چوبِ حراج دستش بود میگفت مثلاً این شِفای بوعلی است از قیمتهای فلان قیمت میرفت تا بالا «من یزید»، «من یزید» یعنی چه کسی بیشتر میخرد?
در عربها این چوبِ حراج را میزدند روی این میگفتند «من یزید»، «من یزید» چه کسی بیشتر میخرد? در ما عجمها و فارسزبانها میگویند چه کسی بیشتر میخرد اینجا اعلام آگهی مزایده است هر که بیشتر میخرید به او میدادند. اینکه آن بزرگوار گفت
بیمعرفت مباش که در من یزید عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند
یعنی در بازار معرفتفروشی و عشقفروشی جان میخواهد، مال میخواهد، فرزند میخواهد همه چیز میخواهد این چوب را میزنند میگویند «من یزید»، «من یزید»، «من یزید» چه کسی بیشتر میخرد? یک ابراهیم خلیلی پیدا میشود میگوید من بیشتر میخرم هر چه میخواهید میدهم این را میگویند «من یزید» چوب حراج را میگویند «من یزید»، «من یزید»، «من یزید» «بیمعرفت مباش که در من یزید عشق» یعنی «من یزید» یعنی در بازار حراج «اهل نظر معامله با آشنا کنند».
این معنا در این دعای وداع مرحوم آقاشیخ عباس آمده ذات اقدس الهی فرمود در بازار حراج من شرکت میکنم و من برندهٴ مزایدهام شما چه چیزی میخواهید هر چه میخواهید بفروشید به هر اندازه میخواهید بفروشید من بیشترش را میخرم شما میخواهید این کار را بکنید برای اینکه به دنیا برسید من دنیای کامل با آخرت به شما میدهم میخواهید نام پیدا کنید من به شما میدهم، میخواهید نان پیدا کنید من به شما میدهم، میخواهید محبوبیت پیدا کنید من به شما میدهم، میخواهید فرزندان خوب داشته باشید من به شما میدهم من در مزایده شرکت میکنم و من برندهام بیایید با من معامله کنید چقدر این دعا شیرین است فرمود با من معامله کنید این ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ همین است دیگر بیعت را هم که گفتند بیعت برای اینکه انسان با او بیع میکند دیگر ﴿أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ﴾ و مانند آن. فرمود هر هدفی که دارید بیایید با من معامله کنید ﴿مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ هر چه خواست بفروشد من بیشترش میخرم دیگر از من کسی بیشتر نمیخرد حواستان جمع باشد.
بنابراین چیز بدی نیست آدم جاه بخواهد، جمال بخواهد، جلال بخواهد، رفاه بخواهد فرمود با او معامله کردید ما به شما میدهیم دیگر حیاتِ دنیا میدهیم، حیات آخرت میدهیم.
یکی از بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که مردانِ متّقی هم دنیا را گرفتند هم آخرت را «أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ» خب خیلیها هستند که هم دنیا زندگی خوب دارند خودشان، فرزندانشان، فامیلهایشان آبرومندانه و مرفّه زندگی میکنند آخرت هم دارند منتها حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میدانند. این در بیانات نورانی حضرت امیر هست که متّقین «ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ» چندجا هست که حضرت دنیا و آخرت را به عنوان عاجل و آجل یاد کرده است. در نامه 27 اوایل آن نامه است فرمود نامه 27 «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ» آن با «همزه» است این با «عین» است. نقد و نسیه هر دو را اینها گرفتند آدم میتواند زندگی بکند دیگر اینچنین نیست که حالا اگر کسی اهل آخرت شد دنیایش خراب باشد که دنیایِ معقولِ مقبولِ آبرومندی خواهد داشت.
در بحثهای دیگر هم مشابه این بیان را فرمود منتها عدهای آنچنان بیراهه میروند که خیال کردند که تمام خیر در دنیاست و آخرت هیچ سهمی ندارد میفرماید شما مثل اینکه پیمان بستید آخرت را رها کنید در خطبهٴ 113 میفرماید: «قَدْ تَصَافَیْتُمْ عَلَی رَفْضِ الآجِلِ وَ حُبِّ الْعَاجِلِ» مثل اینکه قرارداد کردید با هم مواسات و مساوات و تسویه حساب کردید و حسابها را بررسی کردید و صافیتان این درآمد که آخرت را از دست بدهید دنیا را بگیرید شما هر چه بخواهید آخر باید بدانید نزد چه کسی است با چه کسی معامله کنید. آنگاه تهدید کرد در خطبهٴ 124 فرمود این را بدانید «وَ ایْمُ الله لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَیْفِ الْآخِرَةِ» بر فرض اینجا بازی کردید با روابط از شمشیرِ دنیا نجات پیدا کردید ولی از شمشیر آخرت نجات پیدا نمیکنید «وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَیْفِ الْآخِرَةِ» اینها موارد فراوانی است که وجود مبارک حضرت امیر عاجله را در برابر آخرت قرار داد نظیر آن آیاتی که در سورهٴ مبارکهٴ «قیامت» بود، در سورهٴ «انسان» بود که عاجله را در برابر قیامت قرار دادند.
خب، بنابراین اینکه فرمود: ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ این استمرار را داد به او گاهی میبینید یک کارِ خیر چندین سال اثر میگذارد همان راهنمایی که خضر(سلام الله علیه) در جریان دیوارسازی به اطلاع وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیهما) رساند این بود که این دیوار برای دوتا بچه یتیم است ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾ حالا مرحوم امینالاسلام و بعضی دیگر مفسّران جدّ هفتم گفتند، بعضی جدّ هفتادم گفتند. جدّ هفتادم اینها آدم خوبی بود خدای سبحان خضرِ راه را میفرستد تا این بچهها بیسرپرست نمانند چنین خدایی است این طور نیست که حالا اگر کسی کارِ خیر کرده خدا یکبار پاداش داده تمام شده باشد این طور نیست فرمود ما همیشه شاکریم ﴿کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ از آن طرف یک فعلِ ماضی ذکر میکند از این طرف یک استمرار را به دنبالش میآورد این بیان ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ است بهتر از او را خدا پاداش میدهد گاهی بعد از هفت نسل، گاهی بعد از هفتاد نسل بالأخره خضر راه را میفرستد و مشکل را حل میکند.
پرسش:...
پاسخ: دیگر چه میشود عاجله دیگر ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ دیگر آخرت نیست چون خدای سبحان خالص را میپذیرد قبلاً هم این بحث گذشت که ریا ولو یک درصد هم باشد 99 درصد لله باشد یک درصد ریا باشد از بس این ویروس آلوده است که بقیه را هلاک میکند نه اینکه خودش هلاک بشود. بین قذارت و آلودگی و امثال ذلک با بهداشتی نبودن فرق است مثلاً کسی که دارد آشپزی میکند اگر یک مختصر خاکی ریخته بشود در این دیگِ بزرگ خوردن خاک خب حرام است مگر تربت سیدالشهدا(سلام الله علیه) آن هم مقدار محدود برای درمان. خاک خوردنش حرام است اگر این خاک را تنها کسی بخواهد بخورد خب حرام است، اگر وارد ظرف حلیم یا برنج یا آش بشود این ظرف غذایش زیاد باشد و این مستهلک بشود این حرمتی ندارد و میشود حلال میگویند مستهلک شده، اما اگر یک قطره خون در طشت آشپز باشد این قطره خون بیفتد در این دیگ این قطره خون مستهلک نمیشود بلکه مُهلک است کلّ این قضا را آلوده میکند.
بعضی از امورند که خودشان بد هستند ولی وقتی وارد فضای خوب شدند مستهلک میشوند بعضی از امورند که بد هستند وقتی وارد فضایی شدند مُهلکاند مستهلک نمیشوند ریا از این قبیل است، سُمعه از این قبیل است این مثل یک قطره خون است که کلّ آن عمل را از بین میبرد دیگر ﴿أَرَادَ الْآخِرَةَ﴾ نخواهد بود.
خب، اینکه فرمود اگر این کار را انجام بدهد خیر دنیا و آخرت به او میرسد این است اما آن حدیثی که گاهی نقل میشود «من جَدّ وجد» یا «من طلب شیئاً ناله أو بعضه» اینگونه از امور اولاً مطلقاند قابل تقییدند تا آن شیء مطلوب چه چیزی باشد مطلوب دنیا باشد یا مطلوب آخرت، اگر مطلوب آخرت باشد به اطلاقش محفوظ است، اگر نسبت به مطلوب دنیا باشد با همین چند قیدی که در این آیه است تقیید میشود هذا أولاً و ثانیاً در همان احادیث هم دارد که «ناله أو بعضه» این «ناله أو بعضه» منافات ندارد که به بعدش برسد اما همهاش بخواهد برسد مربوط به این است که آن کار، کارِ آخرت باشد.
لکن در سورهٴ مبارکهٴ «هود» این مطلب گذشت که اگر کسی به اراده بَسنده نکرد شروع به فعالیت کرد ما عملِ کسی را هدر نمیدهیم اگر کسی کار کرده است تنها به اراده و خواست نبود ما عملش را به مقصد میرسانیم اما نه به اندازهٴ اراده او به اندازهٴ عمل او این یک چیز معقولی است آیه پانزده سورهٴ مبارکهٴ «هود» که قبلاً گذشت این بود ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا﴾ میخواهد در دنیا خیلی خوب زندگی کند ﴿وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا﴾ ما برابر ارادهٴ او به او چیز نمیدهیم این شخص فقط دنیا میخواهد بسیار خب، اما برابر خواست او به او نمیدهیم برابر کار او به او میدهیم اینکه فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ این منافی با آیه محلّ بحث نیست در آیه محلّ بحث دوتا قید دارد برای اینکه آیه محلّ بحث فقط در مدار اراده است. آیه سورهٴ «هود» میفرماید اگر کسی دنیا میخواهد یک و برای دنیا کار میکند دو، ما به اندازهٴ کارِ او به او میدهیم سه نه به اندازهٴ ارادهٴ او چهار. این با آیات محلّ بحث هم منافات ندارد اگر در آن آیه سورهٴ «هود» آیه پانزده سورهٴ «هود» اینچنین میفرمود هر کس دنیا بخواهد ما به اندازه ارادهٴ او توفیه میکنیم بله منافات داشت اما در آنجا نفرمود ما به اندازهٴ اراده او به او میدهیم فرمود به اندازهٴ کارِ او به او میدهیم ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ این مطلب دوم.
اما مشابه این هم در آیات سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم مطرح است که بعضی دنیا میخواهند، بعضی آخرت میخواهند و خواستهٴ آنها معیار نیست عمل معیار است ﴿مِنکُم مَن یُرِیدُ الدُّنْیَا﴾ هست در آیه 145 سورهٴ «آلعمران» این است که ﴿وَمَن یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ نه «نؤتها» از او که «من» میتواند تبعیض باشد چه اینکه ﴿وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ﴾ آن هم ﴿نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ صِرف اراده نیست اگر در آیه محلّ بحث فرمود ما هر چه به اندازهٴ کافی به او میدهیم برای آن است که اراده با سعی همراه است ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ ولی در سورهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ کار که در آن نیست هر اندازه که کار کرد ما به او عطا میکنیم گاهی هم فیض الهی بر این است که بیش از آن مقداری که او کار کرده است عطا بکند.
باز در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیه 152 به این صورت آمده است ﴿مِنکُم مَن یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ﴾ که این ناظر به مجاهدان و اسیرگیری و امثال ذلک است که اینها بعضیها دنیاطلباند، بعضیها آخرتطلباند که این خیلی با آیه محلّ بحث ما نه میتواند مؤیّد باشد نه مزاحم، ولی آن آیه قبلی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» و همچنین آیه سورهٴ مبارکهٴ «هود» راه جمعش همین است که بیان شد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است