display result search
منو
تفسیر آیات 124 تا 129 سوره طه

تفسیر آیات 124 تا 129 سوره طه

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 29 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 124 تا 129 سوره طه"

عواقب نسیان عهد الهی
مراد از نسیان عهد الهی در قصه حضرت آدم(علیه السلام)
تعارض دلالی روایت اخیر با ظاهر قرآن و روایت جمیل

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی ﴿124﴾ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً ﴿125﴾ قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی ﴿126﴾ وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُّ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَی ﴿127﴾ أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لَأُوْلِی النُّهَی ﴿128﴾ وَلَوْ لاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَاماً وَأَجَلٌ مُسَمّی ﴿129﴾

عواقب نسیان عهد الهی
این بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ «طه» با سرفصل خاص شروع شد که تذکّر اصول اعتقادی و احکام شرعی چه اثر دارد، نسیان عهد الهی چه اثری. آیهٴ 115 سورهٴ «طه» این بود ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾ این سرفصل این بخش اخیر است مثل تیتر بحث است عنوان بحث است که نسیان چه اثری دارد و تذکّر چه اثری، پایان همین بخش هم این است که ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ منتها آن نسیان برای قبل از شریعت بود که یک جریان واقعهٴ خاصّ آن عالَم بود و این نسیان یک اصل کلی است برای همه مردم لذا در آیه بعد فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ﴾ یعنی تنها دربارهٴ این گروهی که گرفتار معیشتِ ضَنک می‌شوند نیست یک اصل کلی است که نسیان احکام الهی چه آثار تلخی دارد و قبل از این عالَم همین حکم بود بعد از این عالم هم همین حکم است منتها حکم هر عالمی مناسب با آن عالم است وجود مبارک آدم(سلام الله علیه) قبل از اینکه وارد زمین بشود مورد آزمایش مناسب آن عالم قرار گرفت تعهّدی سپرد و فراموش کرد یعنی ترک کرد و آثارش هم همان رنج و درد و خروج از جنّت و مأمور شدن به هبوط به زمین است این امر، امر تکوینی است یک وقت است به کسی می‌گویند تو از مسجد بیرون برو آن یک دستور تشریعی است ممکن است کسی اطاعت کند ممکن است کسی معصیت کند اما اینکه فرمود: ﴿اهْبِطَا﴾ یک امر تکوینی است جا برای عصیان نیست هنوز شریعتی نیامده اولاً، و آنجا هم جا برای عصیان نیست ثانیاً، بنابراین سرفصل این بخش از آیات نسیان است و تذکّر، پایان‌بخش این قصّه هم نسیان است و تذکّر و اختصاصی به قوم و عصر و مصری ندارد.

مراد از نسیان عهد الهی در قصه حضرت آدم(علیه السلام)
مطلب دیگر آن است که آنچه که فرمود: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾ این راجع به نسیان عهد الهی است آن عهد الهی چیست، از این بخش آیات برنمی‌آید و این مربوط به نهی از خوردن میوهٴ آن درخت نیست که بگوییم ﴿لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ﴾، این نهی را وجود مبارک آدم(سلام الله علیه) فراموش کرد این با خود آیه سازگار نیست گرچه روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشت کافی یعنی روضهٴ کافی صفحهٴ 113 نقل کرد آن حدیث مفصّل دلالت دارد بر اینکه وجود مبارک آدم نهیِ خدا را فراموش کرده است یعنی این نهیی که شد ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾، این نهی را فراموش کرد حالا یا نسیان به معنی فراموشی است یا نسیان به معنی ترک است. برابر آن روایت نسیان به این نهی تعلّق گرفته حالا یا به معنی فراموشی یا به معنای ترک.

اشکال سندی روایت کلینی در معنای نسیان عهد الهی آدم(علیه السلام)
اما دوتا اشکال در این روایت بود یکی اشکال سندی بود که آیا این ابی‌حمزه همان علی‌بن‌ابی‌حمزه بطائنی است یا ابوحمزه ثمالی است زحمت فراوانی که بعضی آقایان کشیدند ثابت کردند که این ابی‌حمزه ثمالی است که موثّق است نه علی‌بن‌ابی‌حمزه بطائنی که جزء واقفی‌هاست اشکال دوم دربارهٴ محمدبن‌فضیل بود آن هم با سعی بلیغ کوشیدند ثابت کردند که این محمدبن‌فضیل موثّق است و اشکال سندی ندارد خب، سعیشان مشکور در قبال دو سه نفر از آقایان هم زحمت کشیدند آنها به نتیجه نرسیدند که این روایت سند معتبری داشته باشد. دو مطلب است که نباید فراموش بشود یکی اینکه دربارهٴ این محمدبن‌فضیل بعضی آقایان مثل مرحوم آقای خویی دوازده نفر را به عنوان محمدبن‌فضیل نقل کردند بعضی ازدی‌اند بعضی کوفی‌اند بعضیها با بعضی متّحدند خیلی از اینها مجهول‌اند بعضی از اینها متعارض‌اند بعضی از اینها موثّق‌اند حالا ما بر فرض اینکه هیچ مشکلی دربارهٴ این سند نباشد راه تضعیف محمدبن‌فضیل که او مرمی‌بالغلوّ است اگر راهش همان راه تندرویها یا کُندرویهای بعضیها باشد این درست نیست شما ببینید این الفوائد الرجالیه مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله علیه) را که مطالعه می‌کنید این رجالِ مصطلح نیست کتاب رجالی مصطلح نظیر رجال نجاشی و اینها اما بسیاری از قواعد رجالی را ایشان دارد در الفوائد الرجالیه مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله علیه) دارد که راه تضعیف بعضیها این بود که عدّه‌ای از بزرگان دربارهٴ ائمه(علیهم السلام) مطالب بلندی را نقل می‌کردند عده‌ای که توان تحمّل آن را نداشتند اینها را به غلوّ رَمی می‌کردند یکی از کسانی که مرمیّ بالغلوّ است عند الفقها محمدبن‌سَنان است عبدالله‌بن‌سنان را تقویت می‌کنند محمدبن‌سنان مرمی‌ّ بالضعف است سند ضعف محمدبن‌سنان همان روایتهای معتبر و مهمّی است که دیگران این را به صورت غلوّ می‌دانند وگرنه او مشکل دیگری ندارد این راهی که مرحوم بحرالعلوم در الفوائد الرجالیه طی می‌کند یک راه خوبی است یعنی اگر کسی اهل بیت را معادل قرآن کریم بشناسد که هست این چیزهایی که دربارهٴ اینها نقل کردند غلوّ نیست مگر دربارهٴ قرآن غلوّ است از عربی مبین تا علیٌّ حکیم قرآن است اینها هم از عربی بودن تا علیّ حکیم علی و اهل بیت‌اند دیگر فرقی بین اینها که نیست حالا قرآنی است که دارد حرف می‌زند این طور نیست که بین امام معصوم با قرآن فرقی باشد مگر چیزی دربارهٴ قرآن می‌توان گفت که قرآن نداشته باشد یا بشود غلوّ مثلاً، چون امامت و ولایت و حدیث ثقلین آن طوری که باید در حوزه‌ها مطرح نشده بود اگر کسی چهارتا فضیلت دربارهٴ اهل بیت می‌گفت، می‌گفتند ـ معاذ الله ـ غلوّ است، راهی که مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله علیه) طی کرده است یک راه خوبی است که اگر دلیلی بر ضعف محمد‌بن‌سنان از راههای دیگری دارید خب آن دلیل مُتّبع است اگر سند رمی به غلوّ و ضعف همین روایتهاست که دربارهٴ اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده است که اینها که مشکلی ندارد این یک راه خوبی است.

تعارض دلالی روایت اخیر با ظاهر قرآن و روایت جمیل
بر فرضی که این روایت مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) که در جلد هشت کافی در روضهٴ کافی صفحهٴ 113 نقل کرده درست باشد فرمایش مرحوم مجلسی در مرآةالعقول دارد این مجهولٌ بگوییم این هم درست نیست خیلی از بزرگان بالأخره گفتند ما راهی برای تصحیح این روایت پیدا نکردیم این راه هم درست نباشد ما بگوییم این روایت معتبر است این روایت معارض دارد بعد العرض علی کتاب الله می‌بینیم آن روایت معارضش مطابق با قرآن است و این روایت مطابق با قرآن نیست آن روایت جمیل است که عیّاشی نقل کرده در همان روایت جمیل وجود مبارک امام(سلام الله علیه) می‌فرماید این عهدی را که آدم فراموش کرده است نهی نیست به دلیل اینکه در همین گفتگو شیطان نهی را تذکّر می‌دهد می‌گوید خدا شما را نهی نکرده است ﴿إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ﴾ پس نهی مطرح بود نه اینکه نهی مَنسی بود پس اگر نسیانی هست برابر آیهٴ 115 سورهٴ «طه» به عهد دیگر برمی‌گردد، بنابراین آن سعی که شده برای تثبیت و تصحیح سند روایت مرحوم کلینی سعیش مشکور ولی بازده فقهی یا حقوقی یا تفسیری نخواهد داشت برای اینکه معارض است با روایت جمیل و آن دوتا روایت که یکی این روایت جمیل که معارض‌اند بعد العرض علی کتاب الله می‌بینیم روایت جمیل است مطابق با کتاب خداست و این روایت مطابق با کتاب خدا نیست.

عدم فاصله میان نسیان عهد الهی آدم(علیه السلام) با وسوسه شیطان
پرسش:
پاسخ: خب، قرینه می‌خواهد بین «فاء» و «ثمّ» فرق است ما آنجا هم دلیل نداریم که فاصله شده شاید خود اصل این کار بلافاصله بود نتایجش بعد بود اصل «فاء» آن است که ترتّب باشد بلافاصله اصل «ثمّ» آن است که ترتّب باشد مع الفاصله فرق «فاء» و ثمّ این است. خب، بنابراین این قصّه از نسیان شروع شده منتها نسیان در عالَم دیگر و ما را هشدار می‌دهد که وقتی بشر وارد این سرزمین شد باید که مواظب عهد الهی باشد نه فراموش بکند مگر جایی که مبادی در اختیارش نباشد نه نسیان به معنای ترک دامنگیرش بشود.

شقاوت ظاهری و باطنی؛ عقوبت نسیان عهد الهی
حالا مطلب دیگر اینکه در همان بخش که وجود مبارک آدم(سلام الله علیه) مخاطب خدا قرار گرفت که ﴿إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیهَا وَلاَ تَعْرَی﴾ یا ﴿فَتَشْقَی﴾ اینها شقاوتِ ظاهری است برای اینکه سخن از پاداش و کیفر و امثال ذلک نیست لکن در آیهٴ 123 و 124 سورهٴ «طه» و امثال ذلک این می‌تواند هم ظاهری باشد هم باطنی، هم دنیایی باشد هم اُخروی بنابراین فرق بین آیهٴ 123 و 124 سورهٴ «طه» از یک طرف، با آیهٴ 117 سورهٴ «طه» از طرف دیگر روشن است آنجا فقط می‌تواند شَقای ظاهری باشد چون دیگر پاداش و کیفر مطرح نیست اما آیهٴ 123 و 124 این می‌تواند عموم یا اطلاق داشته باشد هم شقای ظاهری را هم شقای باطنی را، هم شقای دنیایی را هم شقای اخروی را همه را شامل بشود.

رابطه اعراض و اعتراض با معارضه
مطلب بعدی آن است که ما یک اعراض داریم یک اعتراض داریم یک معارضه، اول انسان اعراض می‌کند یعنی عرض صورتش یا عرض بدنش را برمی‌گرداند بعد این اعراضش را کامل‌تر می‌کند اعتراض می‌کند بعد این اعتراض را تکمیل می‌کند معارضه می‌شود اول گاهی انسان مقداری از دین فاصله می‌گیرد بعد نسبت به دین ـ معاذ الله ـ اعتراض دارد بعد در برابر دین می‌ایستد اگر کسی اعراض کرد و خود را درمان نکرد گرفتار معیشت ضَنک خواهد شد و کور هم محشور می‌شود.

عینیت عدم بصیرت دنیوی با اعمی شدن در قیامت
مطلب مهم آن است که در قرآن کریم یک بخش‌اش مربوط به این است که جزای سیّئه مثل همان سیّئه است ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ بخش دیگر این است که جزا عین عمل است خب مِثل با عین خیلی فرق می‌کند اگر مثل شد واقعاً یک چیز دیگر است منتها مُماثل و معادل عمل هست اگر عین او شد یعنی همان است که به این صورت در آمده است هر دو تعبیر درست است اما آن بخشی که دارد ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ یعنی معادل اوست بیشتر نیست در برابر ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ یا ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ در برابر او «مَن جاء بالسیّئه فعلیه مثلها» همین دیگر بیشتر از او نیست «شرّ منها» نیست اما در مقام ما گذشته از اینکه آن مثل را تفهیم می‌کند عین را هم تبیین می‌کند می‌فرماید ما این را کور محشور می‌کنیم این در قیامت از ما سؤال می‌کند که چرا ما را کور محشور کردی حالا عذاب می‌کنی مطلب دیگر است ولی ﴿کُنتُ بَصِیراً﴾ جواب می‌دهد که ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ آیات الهی را ما برای تو فرستادیم تو ندیدی ترک کردی چون این ﴿نَسِیتَهَا﴾ به معنای فراموشی نیست چون اگر فراموشی باشد که «رُفع عن امّتی تِسْعٌ» یکی‌اش نسیان است تو ترک کردی امروز هم متروکی خب، یعنی آن ترکِ تو امروز به این صورت متروک شدن در آمده است تو به حسب ظاهر ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ است ولی فرمود اگر تحقیق بکنید این جزا عین آن عمل است چرا، برای اینکه تو در دنیا ناسی شدی نسیان کردی، نسیان کردی یعنی چه؟ یعنی ترک کردی، ترک کردی یعنی چه؟ یعنی آیات ما را ندیدی دیگر از آیات ما اعراض کردی آیات ما طرف رو به قبله بود مثلاً تو از قبله برگشتی خب این آیات را ندیدی دیگر بوستان و کوثر طرف قبله بود تو اعراض کردی رو برگرداندی ندیدی امروز هم بهشت را نمی‌بینی، اولیا را نمی‌بینی، رحمت الهی را نمی‌بینی خب، همینهایی که می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ همینها خدا را نمی‌بینند یعنی اینها قهرِ خدا را می‌بینند ولی مِهر خدا را نمی‌بینند خدای سبحان با هر کسی که گفتگو می‌کند با تمام اسم روبه‌رو می‌شود اسمای مستأثره که ظهور ندارد که از بحث خارج است تخصّص است نه تخصیص چون با آن ظهور ندارد اما اسامی دیگر که ظهور دارد با تمام حیثیت روبه‌روی اوست منتها بعضیها نیم‌رخ نگاه می‌کنند بعضیها اصلاً نگاه نمی‌کنند.

عینیت ذکر و نسیان ¬دنیوی با ذکر و نسیان در قیامت
خب، پس دو مطلب است یکی اینکه این شخص در دنیا هم آیات الهی را ترک کرد در آخرت هم متروک است پس ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ دوّمی از این دقیق‌تر است «جزاء سیئةٍ عینها» نه «مِثْلُهَا» چرا، برای اینکه تو که در دنیا اِعراض کردی پشت کردی اینها را ندیدی دیگر خب امروز هم نمی‌بینی در مسئلهٴ ذکر چگونه ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ مطرح است در مسئلهٴ نسیان هم بشرح ایضاً فراموش نکنی که فراموش می‌شوی به یاد خدا باشی خدا به یاد شماست این چهار امر یعنی چهار امر مقابل هم است دیگر ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾، ﴿نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ﴾ یا ﴿کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾، ﴿أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ «إن نَسیتم تُنْسَوْن، إن ذکرتم تُذکرون» اگر به یاد خدا باشید خدا به یاد شماست، دین او را ترک کردید خدا شما را ترک می‌کند این می‌شود جزا عین عمل.

پرسش:
پاسخ: ﴿کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ تو ترک کردی حالا هم متروکی نظیر «ان ذکرتم یذکرکم الله» است ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ است نتیجهٴ ذکر همین است در قرآن کریم به صورت اصل کلّی یک جا بیان کرده موارد دیگر هم مشابه آن است.

توفیق عمل صالح ،مرهون رحمت ابتدائی و پاداشی خداوند
تمام احسانها و رحمتها و اطاعتهای انسان محفوف به دو رحمت خداست یک رحمت ابتدایی است که انسان را بیدار می‌کند بعضیها بیدار می‌شوند بعضی بیدار نمی‌شوند آنها که بیدار شدند و اعتنا کردند و به راه افتادند پاداششان را می‌گیرند پاداش خدا مسئلهٴ سوم است لطف خدا مسئلهٴ اول است این وسط بیداری و اطاعت بندهٴ صالح است تمام یعنی تمام اطاعتهای افراد مؤمن و موفّق محفوف به دو لطف خداست با یک لطف او را بیدار می‌کند با لطف دیگر به او پاداش می‌دهد خیلیها این شیپور را می‌شنوند ولی به خواب می‌روند خب اینها دیگر لطف اول خدا شامل همه شد اینها عمداً خودشان را به خواب زدند آنهایی که بیدار شدند اطاعت کردند لطف مزید را دریافت می‌کنند این لطف مزید پاداش است آن لطف اوّلی ابتدایی است این بیان نورانی حضرت سجاد(سلام الله علیه) که فرمود: «مِنَّتُک ابْتداءٌ» همین است آیه‌ای که دارد ﴿تابَ عَلَیهم لِیَتُوبوا﴾ این یک اصل کلی است که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) از این اصل کلّی مطالب فراوانی را اجتهاداً استنباط کردند اول توبهٴ خداست بر بنده یعنی «رجع لطف الربّ إلی العبد» این را بیدار کرد بعضی از این بیداری سوء استفاده می‌کنند به هوش نمی‌آیند هیچ ﴿نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾ بعضیها طبق این بیداری راه می‌افتند حالا که راه افتادند خدای سبحان آن توبهٴ سوم را نصیب می‌کند ﴿تابَ عَلَیهم لِیَتُوبوا﴾ آن وقت ﴿یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ﴾ آنجا ﴿أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ این سومی یعنی سومی، سومی توبهٴ خداست به عنوان پاداش که او توّاب رَحیم است، اوّلی توبهٴ خداست «تَابَ» یعنی «رجع لطفه الی العبد» دومی که وسط هست توبهٴ مصطلح است این اختصاصی به توبه ندارد که بفرماید ﴿تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبوا﴾ بعد ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ﴾ این سه فصل نمی‌خواهد همهٴ مراحل همین طور است در اینجا هم همین طور است اول خدا به یاد آدم است انسان را با فطرت، با وحی، با عقل بیدار می‌کند بعضیها این یاد را ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ می‌شوند بعضیها هم از این یاد حدّاکثر بهره را می‌برند به یاد خدا هستند آن وقت ﴿أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ می‌شود، ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ﴾ می‌شود و مانند آن.

عینیت جزا با عمل در محجوب بودن از خداوند
اینجا هم مسئلهٴ نسیان همین طور است می‌فرماید تو ترک کردی الآن هم متروکی این می‌شود جزا عین عمل، بنابراین آیات دیگری که دارد ﴿بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ که یک طایفه است، دو ﴿إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ که طایفهٴ ثانیه است باء و امثال باء ندارد، وضعش مشخص می‌شود اگر آنجایی که فرمود: ﴿إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ دیگر باء مقدّر نیست جزا عین عمل است شما ترک کردی صورتت را برگرداندی ندیدی خب امروز هم نمی‌بینی شما رفتی چیزهای دیگر را دیدی خب امروز هم همانها را می‌بینی همینهایی که می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ همینها کور محشور می‌شوند می‌گویند ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی﴾ خب می‌گویند شما رو برگرداندی بهشت آن طرف بود شما رو را برگرداندی خب نمی‌بینی دیگر ﴿کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾.

غبار آلود شدن فطرت انسان ها در اثر گناه
راه دیگری برای محجوب بودن اینها را در سورهٴ مبارکهٴ «مطفّفین» بیان کرده فرمود ما به تو آینه دادیم ما که از هر طرف خودمان را نشان دادیم ﴿فَأَیْنَمَا تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ شما وقتی وارد کعبه شدی دیگر نباید بگویی قبله کجاست «أَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ» قبله است دیگر چطور در حال سفر در حال حرکت نوافل را گفتند ﴿فَأَیْنَمَا تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ او از هر طرف خودش را نشان می‌دهد و بحث هم در مقام سوم است نه مقام اول که اکتناه ذات باشد یا اکتناه صفات که مقام سوم است آنها مستحیل است احدی به او راه ندارد وجه خدا، فیض خدا، ظهور خدا همه جا هست اگر کسی درون کعبه رفت دیگر نباید سؤال بکند قبله کجاست که «أَیْنََما تُوَلُّوْا» قبله است دیگر اگر کسی در جهان هستی دارد زندگی می‌کند ﴿فَأَیْنَمَا تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ است حالا آینه‌ای به انسان داده که جهان‌نماست این را می‌گویند جام جم، جام جم همین است دیگر آن جام جهان‌نما که برای آن سلطان معروف به نام جَم بود آن به اصطلاح جهان‌نما بود آن را می‌گفتند جامِ جم این جام جم در حقیقت در درون همهٴ ماست به نام فطرت این همه جا را نشان می‌دهد اگر کسی خدای ناکرده این صحنهٴ جام جم را این آینه را غبارآلود بکند خب این جایی را نشان نمی‌دهد دیگر غبار روی حق نیست برای اینکه او بی‌پرده برون آمد غبار روی این آینهٴ دل است لذا در سورهٴ مبارکهٴ «ق» دارد ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ نه «عنّا» خیلی از جاها را نمی‌دیدی امروز می‌بینی خب، پس از روی خدا پرده را برنمی‌دارند بلکه از روی جانِ انسان که پرده کشید این پرده را برمی‌دارند در سورهٴ مبارکهٴ «مطفّفین» آمده است که ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ رِیْن این چِرک است دیگر ﴿رَانَ﴾ یعنی چرک گرفته صحنهٴ دل که آینه بود با گناه غبارآلود شد خب این دل جایی را نشان نمی‌دهد با این آینهٴ غبارآلود اگر کسی وارد صحنهٴ قیامت بشود خب جایی را نمی‌بیند دیگر کور است.

علت انتساب ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ بر اعمی شدن در قیامت
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که بحثش قبلاً گذشت آنجا فرمود: ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ آنجا بیان شد که چرا در قیامت این شخص ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ است آیهٴ 72 سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که بحثش قبلاً گذشت این بود ﴿وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ برای اینکه در دنیا بالأخره امید درمان هست، امید توبه هست، امید برگشت هست، اما آنجا جا برای برگشت نیست نشئهٴ تکلیف تمام شد لذا آنجا اگر کسی کور شد برای همیشه کور است دیگر اما اینجا بالأخره راه برای درمان هست کوری به دست خود آدم بود دیگر می‌تواند بیدار بشود لذا ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾.

عینیت جزا با عمل در نعمت و رحمت الهی
پس دو مطلب است یکی جزا مثل عمل است از او بیشتر نیست، دوم اینکه جزا خود عمل است شما در دنیا ندیدی الآن هم در قیامت نمی‌بینی منتها همان معقول شده محسوس ما گفتیم دین، صراط و امثال ذلک این به این صورت در آمده است دیگر ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ﴾ کذا و کذا آن معقول می‌شود محسوس همین قرآن، همین عترت، همین نماز می‌شود همان بهشت وگرنه آنجا سخن از کندوی عسل نیست که عسل تولیدشدهٴ کندو باشد که همین صوم و صلات می‌شود عسل، اگر صوم و صلات می‌شود عسل و کسی اهل صوم و صلات نبود خب در قیامت شیرین‌کام نیست اگر این تیغ‌زدنها و آبرو بُردنها می‌شود ضریع یعنی همان بوتهٴ پرتیغ در قیامت هم طعام همینهاست ﴿لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ﴾. بنابراین هم جزا بیش از عمل نیست و هم جزا عین عمل است منتها کسی که اصل کلی را رعایت بکند به همین قانون می‌رسد چه در طرف رحمت الهی چه در طرف نقمت الهی در طرف نقمت الهی که محلّ بحث است فرمود این اختصاص به این آقایی که ما گفتیم ندارد ﴿وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ﴾ هر کسی بیراهه رفته، تجاوز کرده، تعدّی کرده ﴿وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ﴾ این‌چنین است ﴿وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَی﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» که به خواست خدا در پیش داریم آنجا در طرف رحمت یک اصل کلی را ذکر کرده در آیهٴ 87 و 88 سورهٴ «أنبیاء» در جریان یونس(سلام الله علیه) این‌چنین فرمود: ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾ «نَّقْدِرَ» غیر از «نَقدُرَ» است آن «قَدُرَ یَقُدُر» است به معنی قدرت است این «قَدَرَ یَقدِر» است به معنای فشار و تنگ گرفتن و به سختی انداختن است، ﴿مَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ﴾ یعنی کسی که روزیش تنگ است این ﴿لَن نَّقْدِرَ﴾ یعنی ما تنگ نمی‌گیریم بر او ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ٭ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ﴾ این ﴿وَکَذلِکَ﴾ اصل کلی است دیگر چه در طرف رحمت و عنایت الهی باشد ﴿کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ﴾ است چه در طرف نقمت و عذاب الهی باشد ﴿وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ﴾ است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:22

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن