- 71
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 3 تا 6 سوره توبه _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 3 تا 6 سوره توبه _ بخش دوم"
افشای بسیاری از اسرار منافقان در سورهٴ توبه
آثار سوء انتشار اخبار کذب در میان مسلمانان
برائت از مشرکان پس از اقتدار حکومت اسلامی
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ ٭ فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾
افشای بسیاری از اسرار منافقان در سورهٴ توبه
برخی از نکات تفسیری که در این آیه مانده است حالا مطرح میشود این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تا چهارده اسم برایش ذکر شده است که یکی از آن اسمای چهاردهگانه «فاضحه» است برای اینکه بسیاری از اسرار منافقین با این سوره افشا شده است در این سوره مکرر آمده و منهم کذا و منهم کذا و منهم کذا گرچه نام اینها را نمیبرد ولی برخی از اینها معروف بودند ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِن لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا﴾ این قدر این منهم منهم آمد که نزدیک بود اسرار درونی خیلیها فاش بشود بعد از اقتدار حکومت مرکزی هیچ چارهای جز افشاگری نبود کسانی که این حرفها را زده بودند برای خواص معروف بودند برای دیگران هم بالتبع معروف شدند لذا وقتی ذات اقدس الهی فرمود: منهم کذا منهم کذا اینها وقتی یک مقداری از صدقات و اموال بیتالمال به آنها برسد راضیاند اگر یک مقداری دیر بشود یا توقع آنها برآورده نشود اعتراض میکنند ﴿یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ﴾ و مانند آن.
انتشار اخبار بیاساس توسط منافقان و افراد ضعیفالایمان
از این جهت این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» بنام سوره «فاضحه» نام گرفته است یعنی افشا کننده در جریان جنگ تبوک خب برخی از سرداران اسلام شهید شدند هم منافقین هم یک عدهای که ضعیفالایمان بودند و نه کفر آنها نه ایمان اینها حساب شده نبود اینها جزء «مرجفون» بودند در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» «مرجفون» را در کنار منافقین ذکر فرمود معلوم میشود دو گروهاند گرچه وصف مشترکی دارند مرجفون کسانیاند که اراجیف منتشر میکنند اراجیف که از ماده رجفه است و جمع همین ماده است آن خبرهای لرزان را میگویند «رجفه» آن اخبار بیاساس لرزان را میگویند اراجیف مرجفون کسانیاند که این اخبار بیاساس را منتشر میکنند چون خبر اگر پایه دارد خب میماند دیگر وقتی بیپایه باشد جعلی باشد و گزارش دروغ باشد به آن میگویند رجفه اراجیف مرجفون اینچنیناند منافقین و مرجفون بعد از جریان جنگ تبوک که بعضی از سرداران اسلام شهید شدند اینها منتشر کردند که ـ معاذاللهـ اسلام شکست خورد و پیغمبر ـ معاذاللهـ شکست خورد در نهان اینها هم بود ﴿بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤْمِنُونَ إِلَی أَهْلِیهِمْ أَبَداً﴾ ذات اقدس الهی هم در آن بخش پردهبرداری کرده است فرمود شما فکر میکردید که حالا پیغمبر و سرداران اسلام که جبهه رفتند سالم برنمیگردند حالا بر فرض سالم برنگشتند و شهید شدند شما آخر برای چه دارید میجنگید؟ ﴿بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤْمِنُونَ إِلَی أَهْلِیهِمْ أَبَداً﴾ شما اگر به این فکرید که چهار روز بیشتر بمانید این طرفی نخواهید بست و اگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شهید میشد یا دیگران هم که همراه او بودند شهید میشدند بر اساس ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾ بر اساس ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الخَالِدُونَ﴾ این نظام تنظیم شده است این مرجفون و همچنین منافقین که در آن آیه فرمود: ﴿وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَکُنتُمْ قَوْماً بُوراً﴾ اینها دست به این اراجیف میزدند بور جمع بائر است همان طوری که زمین زندگی گاهی دائر است گاهی بایر زمینه اجتماعی هم همینطور است گاهی زمینه اجتماعی عدهای بایر است و قرآن کریم از این گونه افراد و جامعهها به عنوان قوم بور یاد میکند که بور جمع بایر است یعنی بیحاصل هستید بالأخره ﴿وَکُنتُمْ قَوْماً بُوراً﴾ آن سرزمین دایر بالأخره قابل کشت و زرع است و میوه میدهد اما زمینه بایر قابل میوه دادن نیست این گروه در جریان جنگ تبوک شروع کردند به نقل اراجیف.
آثار سوء انتشار اخبار کذب در میان مسلمانان
این نقل اراجیف آثار سوء فراوانی داشت یکی اینکه افراد متوسطالایمان را متزلزل میکرد یا لااقل ترسی در دل اینها ایجاد میکرد این یک و قهراً باید تضعیف حکومت مرکزی میشد و ثانیاً دست مشرکین را باز میکرد آنها هرجا به مسلمانها دسترسی پیدا میکردند نقض عهد میکردند میکشتند اینکه مشرکین شروع کردند به نقض عهد مسلمانها را هر جا میدیدند میکشتند آزار میکردند برای اینکه مرجفون و منافقین در جریان غزوه تبوک اراجیف پخش کردند گفتند پیغمبر شکست خورده است اسلام شکست خورده این آثار سوء را برای دشمنها داشت دیگر وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دیگران در کمال سلامت از این غزوه تبوک برگشتند و نقص و نقض عهد مشرکین را هم دیدند این بخش از آیات قرآن کریم که نازل شده است آن را کاملاً ابلاغ کردند که ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ دیگر حکومت اسلامی را شما به ستوه آوردید ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾
انشایی بودن آیات برائت از مشرکان
مطلب بعدی آن است که این جمله ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ و همچنین ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ جمله خبریهای است که به داعی انشاء القا شده است این خبر نیست از هم اکنون دارند اعلان برائت میکنند این اعلان برائتی که در مکه میشود اینها همهشان جمله انشائیه است محتوا انشائی است ولو با جملههای خبری القا بشود بعد از القای برائت که انشاء است آن گاه که گزارش میدهند که میشود خبر پس بار اول که وقتی به سطح مردم میرسانند این انشاء است با طرف معاهده هم که در گیرند انشاء است وقتی میخواهند به سطح اطلاع عمومی برسانند این دیگر جنبه خبری پیدا میکند یعنی به مردم میفهمانند که حکومت مرکزی اسلام با نظام شرک برائت کرده یعنی تبری جسته از آنها.
پرسش ...
پاسخ: حالا شایعه را ممکن است که خود منافقین و مرجفین بسازند گاهی هم ممکن است دشمن بسازد ولی در فاصله مکانی زیادی که بین مدینه و مکه بود بعید بود که مثلاً اینها شایعه را مکه ساخته باشند و مدینه پخش کرده باشند الآن ممکن است الآن به وسیله اینترنت یا وسیله نزدیکتر از او هم ممکن است یک شایعهای از دشمن تراشیده بشود پایگاهشان در داخل منتشر بکند بعد آنها دامن بزنند این ممکن است ولی آن روزها هم ممکن بود ولی در شایعههای دور دسیسهاش هم ممکن است لکن اثباتش آسان نیست.
اخراج یهودیان از مدینه توسط خدای سبحان
همین منافقین همین یهودیهایی که داخل مدینه بودند کم آدمی نبودند وقتی قرآن کریم از براندازی توطئه یهودیها خبر میدهد میگوید این کار بیسابقهای بود که هیچ کس نمیتوانست بکند فقط خدا کرده ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لأَوَّلِ الحَشْرِ﴾ که این اول حشر، اول حشر یعنی کار فقط کار الهی بود کسی نمیتوانست آنها را بیرون کند مثلاً بیرون کردن شاه از امام برآمد اما فرار کردن افراد دیگر حالا خب وقتی آن قدرت مرکزی رفت و کم کم انقلابیون قدرتی پیدا کردند این وابستههای او هم یکی پس از دیگری مجبور شده فرار کند اما آن کسی که سنگ اول را نهاد و باعث متواری شدن شاه بود مثلاً امام بود این است که قرآن کریم روی این نکته خیلی تکیه میکند ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لأَوَّلِ الحَشْرِ﴾ هیچ فکر نمیکردید که شما با داشتن کوخ و آنها با داشتن کاخ با داشتن چندین دژ و قلعه مستحکم شما بتوانید اینها را متواری کنید شما بالأخره نسیهخور بودید و قرض گیر و وامدار آنها سرمایهداران مدینه بودند دیگر یک قدری جو و یک قدری گندم از آنها قرض میگرفتید بالأخره پول و اقتصاد به دست همین یهودیان مدینه بود قدرت هم که دست اینها بود قلعهها هم که برای اینها بود این قلاع را آنها داشتند دیگر قلعه خیبر و اینها در اختیار آنها بود نه دوستها فکر میکردند آنها متواری میشوند نه دشمنها ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ نه دوستها فکر میکردند قدرت پیدا میکنند که این یهودیهای مقتدر را متواری کنند از سرزمین مدینه و نه آنها باورشان میشد که ناچار میشوند فرار کنند ولی برای اولین بار ذات اقدس الهی این کار را کرده بعدها حالا شما مسلمانها قدرت پیدا کردید یهودیهای مانده را از مدینه بیرون راندید.
برائت از مشرکان پس از اقتدار حکومت اسلامی
در جریان قدرت مرکزی این بود که فرمود ما باید بعد از جریان جنگ تبوک این شایعه و اراجیفی که اینها منتشر کردند و دستشان به هر مسلمانی رسید آسیب میرسانند ما باید اعلام تبرّی کنیم بستن عهد آن روزی که عهد را میبستند به سود حکومت مرکزی بود یعنی به سود اسلام و مسلمین بود و همین عهد بعد از فتح مکه گرچه به سود مسلمین نبود ولی مسلمانها ضرر نکردند به سود مشرکین بود. به سود مشرکین بود نه سود معنوی اینها یک بهره مهربانانهای از حکومت اسلامی بردند آن روزی که آنها عهد بستند که از شرّ مشرکین در امان باشند مسلمانها آن قدر مقتدر نبودند بعد از فتح مکه که قدرتشان افزایش یافت این تعهد به سود مشرکین بود نه یعنی مسلمانها ضرر کردند مشرکین از سیادت از بزرگواری از آقایی مسلمانها بهرهمند شدند در امان بودند مثل اینکه خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خانه ابوسفیان را بست قرارداد. فرمود: «اذهبوا فأنتم الطُلقاء» نظیر اینکه در یک بخشی از زمان یک سرباز مسلمان موظف بود در برابر ده تا سرباز مقاومت کند بعدها در اثر کثرت مسلمین این یک سرباز باید در برابر دو سرباز مقاومت میکرد این اختلاف زمان اختلاف مکان فرصتهای خاص خودش را دارد این عهدها هم همینطور است بعد از اینکه قدرت مرکزی پا گرفت و نقض عهد آنها را دیدند آمدند گفتند ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ برای اینکه ما بیش از این نمیتوانیم تحمل کنیم اما مع ذلک کسانی که نسبت به ما بد عهدی نکردند آن عهدشان پیش ما محترم است ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم﴾ که آن حکم جداگانهای است که ذکر میکنند خب.
اعلام ممنوعیت مشرکان از ورود به مسجدالحرام توسط امیرمؤمنان
وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حالا شده رئیس حکومت اسلامی با آن جلال و شکوهی که قرآن کریم فرمود: ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ این باید به آنها ابلاغ بشود نه در حد گفتن مسئله در حد ابلاغ رسمی و سیاسی که دیگر مشرک مسجد الحرام نیاید چون دیگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میخواهد سال بعد عازم مکه بشود و مسجد الحرام بیاید دیگر با آن اقتدار دینی صریحاً ببیند که به این آیه قرآن عمل نمیشود این هماهنگ نیست اگر خدا فرمود ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ این در حد گفتن مسئله حل نمیشود این یک مأمور رسمی مثل حضرت امیر (سلام الله علیه) میخواهد و هر گونه تهدید را هم تحمل بکند در کمال فصاحت و بلاغت این برائت نامه را بخواند صریحاً به آنها بگوید «لا یطوفن بالبیت عریان و لا مشرک» و مانند آن که این دیگر به صورت قطع نامه عملی بشود تا سال بعد که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عازم مکه است دیگر حرم مطهر الهی از این آلودگیها در امان باشد لذا حضرت یک سال مکه را تأخیر انداخت برای اینکه این احکام الهی پیاده بشود و وجود مبارک حضرت امیر هم در کمال شهامت هم برائت و تبری حکومت مرکزی را اعلام کرد و هم آن احکام چندگانه فقهی را که هیچ مشرکی حق ندارد وارد مسجدالحرام بشود و هیچ کس حق ندارد برهنه طواف بکند و مانند آن خب.
لزوم رعایت قوانین حکومت اسلامی توسط اهل کتاب
مطلب دیگر آن است که وقتی حکومت مرکزی شکل گرفت دیگر اینچنین نیست که هر کسی بتواند بگوید من چون دینم جداست و مذهب و ملّتم جداست برای خود برنامه دارم. دین جدا باشد مثل اقلیتهای دینی مثل یهودیها، مسیحیها اما بالأخره حکومت مرکزی احکامی که دارد قانون اساسی که دارد باید برای همه محترم باشد لذا بعد از اینکه مکه فتح شد نسبت به همه کسانی که در حجاز به سر میبردند یک سلسله اصولی به عنوان قانون اساسی ابلاغ شده است دربارهٴ یهودیها هم که اینها ﴿وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الحَقِّ﴾ اینها هیچ چارهای ندارند مگر اینکه ﴿حَتَّی یُعْطُوا الجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ اینها آن کسانیاند که بالأخره باید مالیات اسلامی مالیات خاص خودشان را بپردازند اگر حکومت مرکزی حاکم است اقلیتهای دینی هم باید شرایط خودشان را بپذیرند هم نسبت به اقلیتهای دینی که ﴿یُعْطُوا الجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ آمده هم نسبت به مشرکین آمده خب مطلب دیگر این است که چون این تبرّی یک تبرّی خاصی است تنها در حد یک مسئله گفتن و امثال ذلک نیست تنوین ﴿بَرَاءَةٌ﴾ و همچنین تنوین ﴿وَأَذَانٌ﴾ تنوین تنویع است یعنی نوع خاصی از برائت نوع خاصی از اعلان مطلب دیگر آن است که در قبل از فتح مکه هر گونه نقض عهدی را اینها مجبور بودند تحمل بکنند مسلمانها ولی بعد از فتح مکه وقتی قدرتی پیدا کردند دیگر این تحملشان به پایان رسید اینچنین نبود که آنها قبلاً نقض عهد نمیکردند و در تاریخ نزول برائت نقض عهد کردند نقض عهد آنها سابقه داشت منتها حالا قدرت مرکزی اسلام ضعیف بود ناچار شد اینها را تحمل بکند.
اعلام خصوصی و اعلان عمومی برائت از مشرکان
اینکه فرمود: ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ﴾ این با آن ﴿بَرَاءَةٌ﴾ فرق دارد آن ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این یک قطعنامه سیاسی است که با گروه خاص خودشان کار دارند با طرف تعهد اما این دومی تقریباً به منزله گزارش است که ایها الناس بدانید ما ارتباطمان با مشرکین قطع است مثل اینکه حکومت مرکزی اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صریحاً به جهانیان اعلام کرده است که ما دیگر با اسرائیل رابطه نداریم و این ایران دو تا حرف زد یک حرف با سفیر سابق اسرائیل در ایران با مسئولین سفارتخانه آن قطع رابطه را اعلام کرد که ما با شما رابطه نداریم باید تخلیه کنید این همان است که ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ یک اعلام عمومی هم در رسانههای گروهی در سطح منطقه در سطح بینالمللی کرد که حکومت اسلامی با اسرائیل رابطه ندارد این همان ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ﴾ است نه الی اسرائیل یعنی به جهانیان بگویید ما با اسرائیل رابطه نداریم این دو تا کار است این دومی غیر از اولی است مطلب دیگر آن است که چون جریان برائت خیلی مهم است بسیاری از موارد هم تکرار شده هم به اسم ظاهر آمده با اینکه میتوانست به ضمیر بیاید وقتی میفرماید: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ بعد هم فرمود: ﴿﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این تکرار ﴿بَرِیءٌ﴾ برای همان اهمیت مسئله است که همگان بفهمند چه در آن اعلان خصوصی چه در این اعلان عمومی.
سرّ بهکارگیری اسم ظاهر ﴿الکَافِرِینَ﴾ به جای ضمیر
مطلب دیگر آن است که این از باب تعلیق حکم مشعر به علیت است حکم به وصف مشعر به علیّت است به ضمیر بسنده نفرمود اسم ظاهر آورد مثلاً فرمود: ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ بعد مناسب بود بفرماید «و ان الله مخزیکم» اما به جای ضمیر اسم ظاهر آورد به دو نکته یکی اینکه سبب خزی مشخص است مشخص بشود که کفر است ثانیاً اینکه این خزی اختصاصی به شما ندارد هر کسی که کافر باشد در برابر ذات اقدس الهی گرفتار خزی خواهد شد لذا هم در آنجا که فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ به اسم ظاهر ذکر فرمود به ضمیر اکتفا نکرد و هم در آیه سوم که فرمود: ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ اینجا هم به اسم ظاهر نفرمود «و بشرهم بعذاب الیم» فرمود ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾
پرسش ...
استثنای مشرکان تعهدپذیر از مبتلا شدن به عذاب دنیوی
پاسخ: بله چون دو نکته بود یکی اینکه چون اختصاصی به مشرکین حجاز ندارد یکی اینکه علت کفر را میخواهد ذکر بکند در آن صدر فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ مناسب این بود که «و ان الله مخزیکم» اما اینکه اسم ظاهر میآورد برای همین دو نکته است یکی اینکه این اختصاصی به شما ندارد یکی اینکه سبب خزی شما هم کفر شماست چه اینکه در آیه بعد هم همین دو نکته ملحوظ است ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ «و بشرهم بعذاب الیم» نفرمود فرمود: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ برای همین دو نکته.
پرسش ...
پاسخ: کسی که کافر است منتها در جریان عذاب دنیایی آنهایی که عهد بستند و عهدشان محفوظ است و عهدشان را رعایت میکنند آنها را استثنا کرده وگرنه از نظر عذاب معنوی استثنا نشده یعنی آیه چهار که دارد: ﴿إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ استثنا میکند این استثنای از عذاب آخرت نیست این استثنای از برائت عهدی است یک، استثنای از عذاب دنیاست دو، چون اینکه فرمود ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ گذشته از اینکه عذاب آخرت را به همراه دارد آن عذابهایی که در جریان جنگ حنین که بعد از این جریان چیز اتفاق افتاده است شامل او میشود همین کفار در جنگ حنین و مانند آن بعضی اسیر شدند بعضی کشته شدند بعضی محاصره شدند و مانند آن خب اما این عذاب اخروی دیگر استثنا پذیر نیست اینچنین نیست که مشرکینی که عهد بستند و عهدشان را رعایت کردند عذاب اخروی نداشته باشند این ﴿إِلاَّ الَّذِینَ﴾ استثنای از برائت است استثنای از آن حکم سیاسی اسلام است نه استثنای از آن حکم کلامی حکم کلامی برای همیشه هست.
خب اینکه فرمود: ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا﴾ این توبه و تولّی را که ذکر میکند برای اینکه انسان یا برمیگردد یا رخ میتابد اگر رجوع به اسلام کرده است میگویند تاب و رجع اگر رو برگرداند میگوید تولّی رو برگرداند توبه اینها حدوثی است ولی تولّی اینها بقایی است اینها نیامده بودند که حالا رو برگردانند که بنابراین ﴿فَإِن تُبْتُمْ﴾ یعنی حدوثاً ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ﴾ یعنی بقائاً چون توبه اینها حدوثی است یعنی اگر هم اکنون توبه بکنید ﴿فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ اما اگر بخواهید تولّی قبلیتان را ادامه بدهید چون دیگر تولّیشان حدوثی نیست که ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ﴾ یعنی «دمتم علی تولیکم و بقیتم علی اعراضکم» بدانید که گرفتار عذاب الیم خواهید شد.
تفاوت نقض عهد با نقص عهد
مطلب دیگر آن است که بین نقض عهد و نقص عهد فرق است نقض عهد گاهی به این است که تمام مواد تعهد ترک میشود گاهی به این است که بعضی از مواد تعهد ترک میشود اگر یک عهدنامهای است مثلاً دارای ده ماده یا پنج ماده اگر همه آن مواد ترک شد میگویند نقض عهد کرد اگر بعضی از آن مواد هم ترک شد میگویند نقض عهد کرد ولی اگر چنانچه تمام آن مواد نقض شد و ترک شد نمیگویند نقص عهد این نقص برای ترک بعضی از ترک است کل نیست پس نقض عهد دو مصداق دارد یکی ترک کل یکی ترک بعض ولی نقص عهد برای ترک بعض است اصولاً ناقص همین است ناقص آن است که یک مقداری را گذاشتند یک مقداری را تفویت کردند در اینجا فرمود که نقض لازم نیست نقص هم ضرر دارد این یک، نقص چشمگیر هم لازم نیست نقص کم هم ضرر دارد این دو، این نکره در سیاق نفی که فرمود: ﴿ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً﴾ از همین باب است یعنی حالا که مقتدر شدید بگذارید هیچ یک از این مواد عهدنامه شما آسیب نبیند همهاش را باید اجرا بکنند.
مراد از عبارت ﴿لَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ﴾
مطلب دیگر آن است که این کلمه ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ﴾ که اینها به بحثهای به نکات ادبی این تفسیر برمیگردد این مظاهره ﴿و لم یظاهروا علیکم احدا﴾ که هم اینجا بود هم در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه بود این یا از ظهر است یا از ظهور گاهی افعال ادبی از آن جوامد مشتق میشود برای اینکه کارهایی که از آن جوامد و جامدها نشأت میگیرد آن کارها را میخواهند به صورت فعل بیان کنند مثلاً کاری که انسان با دست انجام میدهد با ید انجام میدهد از این کار یک امر مشتقی را مصدر جعلی بیان میکنند و از او فعل میسازند از دست، ایدی، اید عنوان تأیید و مؤیِّد و مؤیَّد و اینها را ساختند کارهایی که با گوشههایی از دست انجام میگیرد مثلاً با ساعد انجام میگیرد ساعد بین زند است و مرفق یعنی بین مچ است و آرنج این قسمت را میگویند ساعد اگر چند نفر با این ساعدها کار بکنند میگویند مساعده کردند یعنی ساعد به ساعد شد و از این مساعده به معنای مطلق عون و کمک و همیاری و همدلی استفاده میکنند و آن کارهایی که انسان با عضد و بازو انجام میدهد اگر چند نفر این بازوهایشان را گذاشتند میگویند معاضده کردند معاضدت کردند اعتضاد کردند اعتضاد، معاضد و مانند آن یعنی از عضد کمک گرفتن و از اینجا به مطلق معاونت و همدلی و همکاری هم اطلاق شد کارهایی که انسان پشت به پشت هم میدهد تا یک قدرت بیشتری برخیزد ظهر به ظهر است میگویند مظاهره. اینکه فرمود: ﴿وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً﴾ از همین قبیل است خب مظاهره کردن یعنی این و اگر دوش به دوش بدهند در جریان کشت کردن و مانند آن میگویند مکاتفه کردند مکاتفه، معاضده مساعده اینها از همین اعضا مشتق است یک وقت است که این مظاهره یا لم یظاهروا از ظهر نیست از ظهور است کاری که انسان پیروز انجام میدهد آن است که خودش را نشان بدهد و آن شکست خورده مخفی میشود اگر کسی ظاهر شد یعنی پیروز شد و اگر کسی مخفی شد یعنی مغلوب شد شکست خورد اینکه فرمود: ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ﴾ ﴿وَکَفَی بِاللّهِ شَهِیداً﴾ و مانند آن یعنی اسلام ظاهر بشود پیروز بشود و دیگران مخفی بشوند و شکست بخورند این از ظهور است که ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾ یا ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ اینکه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «صف» آمده است که وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) ﴿قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ ﴿ظَاهِرِینَ﴾ یعنی غالبین پس این ظهور با غلبه هماهنگ است این ﴿یُظَاهِروا﴾ یا از ظهر مشتق است یا از ظهور یعنی یا اینها پشتوانه دیگری پشتیبان کفارند تا به شما آسیب برسانند یا باعث پیروزی دشمنان و خفا و شکست شما هستند این کلمه ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ است که ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ﴾.
امنیت نداشتن مشرکان پس از گذشت ماههای حرام
آنها که اشهر سیاحه را همان اشهر حرم تلقی میکردند با گذشت آن چهار ماه اینچنین نیست که ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ به این معنا باشد که دیگر شما مطلقید برای اینکه این چهار ماه همان چهار ماه حرام است یعنی رجب و ذیالقعده و ذیالحجه و محرم این دیگر قابل انسلاخ نیست و انسلاخش معنایش این است که در آن هشت ماه دیگر سال و اما اگر آن اشهر سیاحه چهار ماه مهلت باشد این با گذشت آن چهار ماه دیگر اصلاً رخت برمیبندد ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ یعنی آن چهار ماهی که مهلت دارید که از دهم ذیالحجه است تا دهم ربیع الاخر دیگر وقتی که ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ دیگر تکرار نخواهد شد و چون ظاهراً اشهر سیاحه غیر از اشهر حرم است با گذشت آن چهار ماهی که مهلت دادند به استثنای آن مدتی که مربوط به اشهر حرم است دیگر آنها در امان نیستند.
«و الحمد لله رب العالمین»
افشای بسیاری از اسرار منافقان در سورهٴ توبه
آثار سوء انتشار اخبار کذب در میان مسلمانان
برائت از مشرکان پس از اقتدار حکومت اسلامی
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ ٭ فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾
افشای بسیاری از اسرار منافقان در سورهٴ توبه
برخی از نکات تفسیری که در این آیه مانده است حالا مطرح میشود این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» تا چهارده اسم برایش ذکر شده است که یکی از آن اسمای چهاردهگانه «فاضحه» است برای اینکه بسیاری از اسرار منافقین با این سوره افشا شده است در این سوره مکرر آمده و منهم کذا و منهم کذا و منهم کذا گرچه نام اینها را نمیبرد ولی برخی از اینها معروف بودند ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِن لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا﴾ این قدر این منهم منهم آمد که نزدیک بود اسرار درونی خیلیها فاش بشود بعد از اقتدار حکومت مرکزی هیچ چارهای جز افشاگری نبود کسانی که این حرفها را زده بودند برای خواص معروف بودند برای دیگران هم بالتبع معروف شدند لذا وقتی ذات اقدس الهی فرمود: منهم کذا منهم کذا اینها وقتی یک مقداری از صدقات و اموال بیتالمال به آنها برسد راضیاند اگر یک مقداری دیر بشود یا توقع آنها برآورده نشود اعتراض میکنند ﴿یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ﴾ و مانند آن.
انتشار اخبار بیاساس توسط منافقان و افراد ضعیفالایمان
از این جهت این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» بنام سوره «فاضحه» نام گرفته است یعنی افشا کننده در جریان جنگ تبوک خب برخی از سرداران اسلام شهید شدند هم منافقین هم یک عدهای که ضعیفالایمان بودند و نه کفر آنها نه ایمان اینها حساب شده نبود اینها جزء «مرجفون» بودند در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» «مرجفون» را در کنار منافقین ذکر فرمود معلوم میشود دو گروهاند گرچه وصف مشترکی دارند مرجفون کسانیاند که اراجیف منتشر میکنند اراجیف که از ماده رجفه است و جمع همین ماده است آن خبرهای لرزان را میگویند «رجفه» آن اخبار بیاساس لرزان را میگویند اراجیف مرجفون کسانیاند که این اخبار بیاساس را منتشر میکنند چون خبر اگر پایه دارد خب میماند دیگر وقتی بیپایه باشد جعلی باشد و گزارش دروغ باشد به آن میگویند رجفه اراجیف مرجفون اینچنیناند منافقین و مرجفون بعد از جریان جنگ تبوک که بعضی از سرداران اسلام شهید شدند اینها منتشر کردند که ـ معاذاللهـ اسلام شکست خورد و پیغمبر ـ معاذاللهـ شکست خورد در نهان اینها هم بود ﴿بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤْمِنُونَ إِلَی أَهْلِیهِمْ أَبَداً﴾ ذات اقدس الهی هم در آن بخش پردهبرداری کرده است فرمود شما فکر میکردید که حالا پیغمبر و سرداران اسلام که جبهه رفتند سالم برنمیگردند حالا بر فرض سالم برنگشتند و شهید شدند شما آخر برای چه دارید میجنگید؟ ﴿بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالمُؤْمِنُونَ إِلَی أَهْلِیهِمْ أَبَداً﴾ شما اگر به این فکرید که چهار روز بیشتر بمانید این طرفی نخواهید بست و اگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شهید میشد یا دیگران هم که همراه او بودند شهید میشدند بر اساس ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾ بر اساس ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الخَالِدُونَ﴾ این نظام تنظیم شده است این مرجفون و همچنین منافقین که در آن آیه فرمود: ﴿وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَکُنتُمْ قَوْماً بُوراً﴾ اینها دست به این اراجیف میزدند بور جمع بائر است همان طوری که زمین زندگی گاهی دائر است گاهی بایر زمینه اجتماعی هم همینطور است گاهی زمینه اجتماعی عدهای بایر است و قرآن کریم از این گونه افراد و جامعهها به عنوان قوم بور یاد میکند که بور جمع بایر است یعنی بیحاصل هستید بالأخره ﴿وَکُنتُمْ قَوْماً بُوراً﴾ آن سرزمین دایر بالأخره قابل کشت و زرع است و میوه میدهد اما زمینه بایر قابل میوه دادن نیست این گروه در جریان جنگ تبوک شروع کردند به نقل اراجیف.
آثار سوء انتشار اخبار کذب در میان مسلمانان
این نقل اراجیف آثار سوء فراوانی داشت یکی اینکه افراد متوسطالایمان را متزلزل میکرد یا لااقل ترسی در دل اینها ایجاد میکرد این یک و قهراً باید تضعیف حکومت مرکزی میشد و ثانیاً دست مشرکین را باز میکرد آنها هرجا به مسلمانها دسترسی پیدا میکردند نقض عهد میکردند میکشتند اینکه مشرکین شروع کردند به نقض عهد مسلمانها را هر جا میدیدند میکشتند آزار میکردند برای اینکه مرجفون و منافقین در جریان غزوه تبوک اراجیف پخش کردند گفتند پیغمبر شکست خورده است اسلام شکست خورده این آثار سوء را برای دشمنها داشت دیگر وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دیگران در کمال سلامت از این غزوه تبوک برگشتند و نقص و نقض عهد مشرکین را هم دیدند این بخش از آیات قرآن کریم که نازل شده است آن را کاملاً ابلاغ کردند که ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ دیگر حکومت اسلامی را شما به ستوه آوردید ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾
انشایی بودن آیات برائت از مشرکان
مطلب بعدی آن است که این جمله ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ و همچنین ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ جمله خبریهای است که به داعی انشاء القا شده است این خبر نیست از هم اکنون دارند اعلان برائت میکنند این اعلان برائتی که در مکه میشود اینها همهشان جمله انشائیه است محتوا انشائی است ولو با جملههای خبری القا بشود بعد از القای برائت که انشاء است آن گاه که گزارش میدهند که میشود خبر پس بار اول که وقتی به سطح مردم میرسانند این انشاء است با طرف معاهده هم که در گیرند انشاء است وقتی میخواهند به سطح اطلاع عمومی برسانند این دیگر جنبه خبری پیدا میکند یعنی به مردم میفهمانند که حکومت مرکزی اسلام با نظام شرک برائت کرده یعنی تبری جسته از آنها.
پرسش ...
پاسخ: حالا شایعه را ممکن است که خود منافقین و مرجفین بسازند گاهی هم ممکن است دشمن بسازد ولی در فاصله مکانی زیادی که بین مدینه و مکه بود بعید بود که مثلاً اینها شایعه را مکه ساخته باشند و مدینه پخش کرده باشند الآن ممکن است الآن به وسیله اینترنت یا وسیله نزدیکتر از او هم ممکن است یک شایعهای از دشمن تراشیده بشود پایگاهشان در داخل منتشر بکند بعد آنها دامن بزنند این ممکن است ولی آن روزها هم ممکن بود ولی در شایعههای دور دسیسهاش هم ممکن است لکن اثباتش آسان نیست.
اخراج یهودیان از مدینه توسط خدای سبحان
همین منافقین همین یهودیهایی که داخل مدینه بودند کم آدمی نبودند وقتی قرآن کریم از براندازی توطئه یهودیها خبر میدهد میگوید این کار بیسابقهای بود که هیچ کس نمیتوانست بکند فقط خدا کرده ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لأَوَّلِ الحَشْرِ﴾ که این اول حشر، اول حشر یعنی کار فقط کار الهی بود کسی نمیتوانست آنها را بیرون کند مثلاً بیرون کردن شاه از امام برآمد اما فرار کردن افراد دیگر حالا خب وقتی آن قدرت مرکزی رفت و کم کم انقلابیون قدرتی پیدا کردند این وابستههای او هم یکی پس از دیگری مجبور شده فرار کند اما آن کسی که سنگ اول را نهاد و باعث متواری شدن شاه بود مثلاً امام بود این است که قرآن کریم روی این نکته خیلی تکیه میکند ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لأَوَّلِ الحَشْرِ﴾ هیچ فکر نمیکردید که شما با داشتن کوخ و آنها با داشتن کاخ با داشتن چندین دژ و قلعه مستحکم شما بتوانید اینها را متواری کنید شما بالأخره نسیهخور بودید و قرض گیر و وامدار آنها سرمایهداران مدینه بودند دیگر یک قدری جو و یک قدری گندم از آنها قرض میگرفتید بالأخره پول و اقتصاد به دست همین یهودیان مدینه بود قدرت هم که دست اینها بود قلعهها هم که برای اینها بود این قلاع را آنها داشتند دیگر قلعه خیبر و اینها در اختیار آنها بود نه دوستها فکر میکردند آنها متواری میشوند نه دشمنها ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾ نه دوستها فکر میکردند قدرت پیدا میکنند که این یهودیهای مقتدر را متواری کنند از سرزمین مدینه و نه آنها باورشان میشد که ناچار میشوند فرار کنند ولی برای اولین بار ذات اقدس الهی این کار را کرده بعدها حالا شما مسلمانها قدرت پیدا کردید یهودیهای مانده را از مدینه بیرون راندید.
برائت از مشرکان پس از اقتدار حکومت اسلامی
در جریان قدرت مرکزی این بود که فرمود ما باید بعد از جریان جنگ تبوک این شایعه و اراجیفی که اینها منتشر کردند و دستشان به هر مسلمانی رسید آسیب میرسانند ما باید اعلام تبرّی کنیم بستن عهد آن روزی که عهد را میبستند به سود حکومت مرکزی بود یعنی به سود اسلام و مسلمین بود و همین عهد بعد از فتح مکه گرچه به سود مسلمین نبود ولی مسلمانها ضرر نکردند به سود مشرکین بود. به سود مشرکین بود نه سود معنوی اینها یک بهره مهربانانهای از حکومت اسلامی بردند آن روزی که آنها عهد بستند که از شرّ مشرکین در امان باشند مسلمانها آن قدر مقتدر نبودند بعد از فتح مکه که قدرتشان افزایش یافت این تعهد به سود مشرکین بود نه یعنی مسلمانها ضرر کردند مشرکین از سیادت از بزرگواری از آقایی مسلمانها بهرهمند شدند در امان بودند مثل اینکه خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خانه ابوسفیان را بست قرارداد. فرمود: «اذهبوا فأنتم الطُلقاء» نظیر اینکه در یک بخشی از زمان یک سرباز مسلمان موظف بود در برابر ده تا سرباز مقاومت کند بعدها در اثر کثرت مسلمین این یک سرباز باید در برابر دو سرباز مقاومت میکرد این اختلاف زمان اختلاف مکان فرصتهای خاص خودش را دارد این عهدها هم همینطور است بعد از اینکه قدرت مرکزی پا گرفت و نقض عهد آنها را دیدند آمدند گفتند ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ برای اینکه ما بیش از این نمیتوانیم تحمل کنیم اما مع ذلک کسانی که نسبت به ما بد عهدی نکردند آن عهدشان پیش ما محترم است ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم﴾ که آن حکم جداگانهای است که ذکر میکنند خب.
اعلام ممنوعیت مشرکان از ورود به مسجدالحرام توسط امیرمؤمنان
وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حالا شده رئیس حکومت اسلامی با آن جلال و شکوهی که قرآن کریم فرمود: ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ این باید به آنها ابلاغ بشود نه در حد گفتن مسئله در حد ابلاغ رسمی و سیاسی که دیگر مشرک مسجد الحرام نیاید چون دیگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میخواهد سال بعد عازم مکه بشود و مسجد الحرام بیاید دیگر با آن اقتدار دینی صریحاً ببیند که به این آیه قرآن عمل نمیشود این هماهنگ نیست اگر خدا فرمود ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ این در حد گفتن مسئله حل نمیشود این یک مأمور رسمی مثل حضرت امیر (سلام الله علیه) میخواهد و هر گونه تهدید را هم تحمل بکند در کمال فصاحت و بلاغت این برائت نامه را بخواند صریحاً به آنها بگوید «لا یطوفن بالبیت عریان و لا مشرک» و مانند آن که این دیگر به صورت قطع نامه عملی بشود تا سال بعد که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عازم مکه است دیگر حرم مطهر الهی از این آلودگیها در امان باشد لذا حضرت یک سال مکه را تأخیر انداخت برای اینکه این احکام الهی پیاده بشود و وجود مبارک حضرت امیر هم در کمال شهامت هم برائت و تبری حکومت مرکزی را اعلام کرد و هم آن احکام چندگانه فقهی را که هیچ مشرکی حق ندارد وارد مسجدالحرام بشود و هیچ کس حق ندارد برهنه طواف بکند و مانند آن خب.
لزوم رعایت قوانین حکومت اسلامی توسط اهل کتاب
مطلب دیگر آن است که وقتی حکومت مرکزی شکل گرفت دیگر اینچنین نیست که هر کسی بتواند بگوید من چون دینم جداست و مذهب و ملّتم جداست برای خود برنامه دارم. دین جدا باشد مثل اقلیتهای دینی مثل یهودیها، مسیحیها اما بالأخره حکومت مرکزی احکامی که دارد قانون اساسی که دارد باید برای همه محترم باشد لذا بعد از اینکه مکه فتح شد نسبت به همه کسانی که در حجاز به سر میبردند یک سلسله اصولی به عنوان قانون اساسی ابلاغ شده است دربارهٴ یهودیها هم که اینها ﴿وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الحَقِّ﴾ اینها هیچ چارهای ندارند مگر اینکه ﴿حَتَّی یُعْطُوا الجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ اینها آن کسانیاند که بالأخره باید مالیات اسلامی مالیات خاص خودشان را بپردازند اگر حکومت مرکزی حاکم است اقلیتهای دینی هم باید شرایط خودشان را بپذیرند هم نسبت به اقلیتهای دینی که ﴿یُعْطُوا الجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ آمده هم نسبت به مشرکین آمده خب مطلب دیگر این است که چون این تبرّی یک تبرّی خاصی است تنها در حد یک مسئله گفتن و امثال ذلک نیست تنوین ﴿بَرَاءَةٌ﴾ و همچنین تنوین ﴿وَأَذَانٌ﴾ تنوین تنویع است یعنی نوع خاصی از برائت نوع خاصی از اعلان مطلب دیگر آن است که در قبل از فتح مکه هر گونه نقض عهدی را اینها مجبور بودند تحمل بکنند مسلمانها ولی بعد از فتح مکه وقتی قدرتی پیدا کردند دیگر این تحملشان به پایان رسید اینچنین نبود که آنها قبلاً نقض عهد نمیکردند و در تاریخ نزول برائت نقض عهد کردند نقض عهد آنها سابقه داشت منتها حالا قدرت مرکزی اسلام ضعیف بود ناچار شد اینها را تحمل بکند.
اعلام خصوصی و اعلان عمومی برائت از مشرکان
اینکه فرمود: ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ﴾ این با آن ﴿بَرَاءَةٌ﴾ فرق دارد آن ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این یک قطعنامه سیاسی است که با گروه خاص خودشان کار دارند با طرف تعهد اما این دومی تقریباً به منزله گزارش است که ایها الناس بدانید ما ارتباطمان با مشرکین قطع است مثل اینکه حکومت مرکزی اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صریحاً به جهانیان اعلام کرده است که ما دیگر با اسرائیل رابطه نداریم و این ایران دو تا حرف زد یک حرف با سفیر سابق اسرائیل در ایران با مسئولین سفارتخانه آن قطع رابطه را اعلام کرد که ما با شما رابطه نداریم باید تخلیه کنید این همان است که ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ یک اعلام عمومی هم در رسانههای گروهی در سطح منطقه در سطح بینالمللی کرد که حکومت اسلامی با اسرائیل رابطه ندارد این همان ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ﴾ است نه الی اسرائیل یعنی به جهانیان بگویید ما با اسرائیل رابطه نداریم این دو تا کار است این دومی غیر از اولی است مطلب دیگر آن است که چون جریان برائت خیلی مهم است بسیاری از موارد هم تکرار شده هم به اسم ظاهر آمده با اینکه میتوانست به ضمیر بیاید وقتی میفرماید: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ بعد هم فرمود: ﴿﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این تکرار ﴿بَرِیءٌ﴾ برای همان اهمیت مسئله است که همگان بفهمند چه در آن اعلان خصوصی چه در این اعلان عمومی.
سرّ بهکارگیری اسم ظاهر ﴿الکَافِرِینَ﴾ به جای ضمیر
مطلب دیگر آن است که این از باب تعلیق حکم مشعر به علیت است حکم به وصف مشعر به علیّت است به ضمیر بسنده نفرمود اسم ظاهر آورد مثلاً فرمود: ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ بعد مناسب بود بفرماید «و ان الله مخزیکم» اما به جای ضمیر اسم ظاهر آورد به دو نکته یکی اینکه سبب خزی مشخص است مشخص بشود که کفر است ثانیاً اینکه این خزی اختصاصی به شما ندارد هر کسی که کافر باشد در برابر ذات اقدس الهی گرفتار خزی خواهد شد لذا هم در آنجا که فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ به اسم ظاهر ذکر فرمود به ضمیر اکتفا نکرد و هم در آیه سوم که فرمود: ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ اینجا هم به اسم ظاهر نفرمود «و بشرهم بعذاب الیم» فرمود ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾
پرسش ...
استثنای مشرکان تعهدپذیر از مبتلا شدن به عذاب دنیوی
پاسخ: بله چون دو نکته بود یکی اینکه چون اختصاصی به مشرکین حجاز ندارد یکی اینکه علت کفر را میخواهد ذکر بکند در آن صدر فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ مناسب این بود که «و ان الله مخزیکم» اما اینکه اسم ظاهر میآورد برای همین دو نکته است یکی اینکه این اختصاصی به شما ندارد یکی اینکه سبب خزی شما هم کفر شماست چه اینکه در آیه بعد هم همین دو نکته ملحوظ است ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ «و بشرهم بعذاب الیم» نفرمود فرمود: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ برای همین دو نکته.
پرسش ...
پاسخ: کسی که کافر است منتها در جریان عذاب دنیایی آنهایی که عهد بستند و عهدشان محفوظ است و عهدشان را رعایت میکنند آنها را استثنا کرده وگرنه از نظر عذاب معنوی استثنا نشده یعنی آیه چهار که دارد: ﴿إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ استثنا میکند این استثنای از عذاب آخرت نیست این استثنای از برائت عهدی است یک، استثنای از عذاب دنیاست دو، چون اینکه فرمود ﴿وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ گذشته از اینکه عذاب آخرت را به همراه دارد آن عذابهایی که در جریان جنگ حنین که بعد از این جریان چیز اتفاق افتاده است شامل او میشود همین کفار در جنگ حنین و مانند آن بعضی اسیر شدند بعضی کشته شدند بعضی محاصره شدند و مانند آن خب اما این عذاب اخروی دیگر استثنا پذیر نیست اینچنین نیست که مشرکینی که عهد بستند و عهدشان را رعایت کردند عذاب اخروی نداشته باشند این ﴿إِلاَّ الَّذِینَ﴾ استثنای از برائت است استثنای از آن حکم سیاسی اسلام است نه استثنای از آن حکم کلامی حکم کلامی برای همیشه هست.
خب اینکه فرمود: ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا﴾ این توبه و تولّی را که ذکر میکند برای اینکه انسان یا برمیگردد یا رخ میتابد اگر رجوع به اسلام کرده است میگویند تاب و رجع اگر رو برگرداند میگوید تولّی رو برگرداند توبه اینها حدوثی است ولی تولّی اینها بقایی است اینها نیامده بودند که حالا رو برگردانند که بنابراین ﴿فَإِن تُبْتُمْ﴾ یعنی حدوثاً ﴿وَإِن تَوَلَّیْتُمْ﴾ یعنی بقائاً چون توبه اینها حدوثی است یعنی اگر هم اکنون توبه بکنید ﴿فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ اما اگر بخواهید تولّی قبلیتان را ادامه بدهید چون دیگر تولّیشان حدوثی نیست که ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ﴾ یعنی «دمتم علی تولیکم و بقیتم علی اعراضکم» بدانید که گرفتار عذاب الیم خواهید شد.
تفاوت نقض عهد با نقص عهد
مطلب دیگر آن است که بین نقض عهد و نقص عهد فرق است نقض عهد گاهی به این است که تمام مواد تعهد ترک میشود گاهی به این است که بعضی از مواد تعهد ترک میشود اگر یک عهدنامهای است مثلاً دارای ده ماده یا پنج ماده اگر همه آن مواد ترک شد میگویند نقض عهد کرد اگر بعضی از آن مواد هم ترک شد میگویند نقض عهد کرد ولی اگر چنانچه تمام آن مواد نقض شد و ترک شد نمیگویند نقص عهد این نقص برای ترک بعضی از ترک است کل نیست پس نقض عهد دو مصداق دارد یکی ترک کل یکی ترک بعض ولی نقص عهد برای ترک بعض است اصولاً ناقص همین است ناقص آن است که یک مقداری را گذاشتند یک مقداری را تفویت کردند در اینجا فرمود که نقض لازم نیست نقص هم ضرر دارد این یک، نقص چشمگیر هم لازم نیست نقص کم هم ضرر دارد این دو، این نکره در سیاق نفی که فرمود: ﴿ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً﴾ از همین باب است یعنی حالا که مقتدر شدید بگذارید هیچ یک از این مواد عهدنامه شما آسیب نبیند همهاش را باید اجرا بکنند.
مراد از عبارت ﴿لَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ﴾
مطلب دیگر آن است که این کلمه ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ﴾ که اینها به بحثهای به نکات ادبی این تفسیر برمیگردد این مظاهره ﴿و لم یظاهروا علیکم احدا﴾ که هم اینجا بود هم در سورهٴ مبارکهٴ ممتحنه بود این یا از ظهر است یا از ظهور گاهی افعال ادبی از آن جوامد مشتق میشود برای اینکه کارهایی که از آن جوامد و جامدها نشأت میگیرد آن کارها را میخواهند به صورت فعل بیان کنند مثلاً کاری که انسان با دست انجام میدهد با ید انجام میدهد از این کار یک امر مشتقی را مصدر جعلی بیان میکنند و از او فعل میسازند از دست، ایدی، اید عنوان تأیید و مؤیِّد و مؤیَّد و اینها را ساختند کارهایی که با گوشههایی از دست انجام میگیرد مثلاً با ساعد انجام میگیرد ساعد بین زند است و مرفق یعنی بین مچ است و آرنج این قسمت را میگویند ساعد اگر چند نفر با این ساعدها کار بکنند میگویند مساعده کردند یعنی ساعد به ساعد شد و از این مساعده به معنای مطلق عون و کمک و همیاری و همدلی استفاده میکنند و آن کارهایی که انسان با عضد و بازو انجام میدهد اگر چند نفر این بازوهایشان را گذاشتند میگویند معاضده کردند معاضدت کردند اعتضاد کردند اعتضاد، معاضد و مانند آن یعنی از عضد کمک گرفتن و از اینجا به مطلق معاونت و همدلی و همکاری هم اطلاق شد کارهایی که انسان پشت به پشت هم میدهد تا یک قدرت بیشتری برخیزد ظهر به ظهر است میگویند مظاهره. اینکه فرمود: ﴿وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً﴾ از همین قبیل است خب مظاهره کردن یعنی این و اگر دوش به دوش بدهند در جریان کشت کردن و مانند آن میگویند مکاتفه کردند مکاتفه، معاضده مساعده اینها از همین اعضا مشتق است یک وقت است که این مظاهره یا لم یظاهروا از ظهر نیست از ظهور است کاری که انسان پیروز انجام میدهد آن است که خودش را نشان بدهد و آن شکست خورده مخفی میشود اگر کسی ظاهر شد یعنی پیروز شد و اگر کسی مخفی شد یعنی مغلوب شد شکست خورد اینکه فرمود: ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ﴾ ﴿وَکَفَی بِاللّهِ شَهِیداً﴾ و مانند آن یعنی اسلام ظاهر بشود پیروز بشود و دیگران مخفی بشوند و شکست بخورند این از ظهور است که ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾ یا ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ اینکه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «صف» آمده است که وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) ﴿قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ ﴿ظَاهِرِینَ﴾ یعنی غالبین پس این ظهور با غلبه هماهنگ است این ﴿یُظَاهِروا﴾ یا از ظهر مشتق است یا از ظهور یعنی یا اینها پشتوانه دیگری پشتیبان کفارند تا به شما آسیب برسانند یا باعث پیروزی دشمنان و خفا و شکست شما هستند این کلمه ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ است که ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ﴾.
امنیت نداشتن مشرکان پس از گذشت ماههای حرام
آنها که اشهر سیاحه را همان اشهر حرم تلقی میکردند با گذشت آن چهار ماه اینچنین نیست که ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ به این معنا باشد که دیگر شما مطلقید برای اینکه این چهار ماه همان چهار ماه حرام است یعنی رجب و ذیالقعده و ذیالحجه و محرم این دیگر قابل انسلاخ نیست و انسلاخش معنایش این است که در آن هشت ماه دیگر سال و اما اگر آن اشهر سیاحه چهار ماه مهلت باشد این با گذشت آن چهار ماه دیگر اصلاً رخت برمیبندد ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ یعنی آن چهار ماهی که مهلت دارید که از دهم ذیالحجه است تا دهم ربیع الاخر دیگر وقتی که ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ﴾ دیگر تکرار نخواهد شد و چون ظاهراً اشهر سیاحه غیر از اشهر حرم است با گذشت آن چهار ماهی که مهلت دادند به استثنای آن مدتی که مربوط به اشهر حرم است دیگر آنها در امان نیستند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است