- 206
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 25 تا 27 سوره توبه _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 25 تا 27 سوره توبه _ بخش دوم"
اعتبار حسن فعلی و حسن فاعلی در جهاد فی سبیل الله
آزمون مسلمانان در جنگ حنین و ظهور مشکل توحیدی اکثر آنان
امکان توبه برای کافران و فرار کنندگان از جنگ
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ ٭ ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزَاءُ الکَافِرِینَ ٭ ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِکَ عَلَی مَن یَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾
اعتبار حسن فعلی و حسن فاعلی در جهاد فی سبیل الله
در جریان جهاد دو عنصر محوری را معتبر فرمود یکی حسن فعلی و دیگری حسن فاعلی یکی اینکه کار باید برای تقویت دین و جهاد با کفار باشد دوم اینکه کار باید برای رضای خدا و به قصد قربت باشد که از این دو عنصر محوری به عنوان جهاد فی سبیلالله باشد پس اگر کسی با دشمنان دین بجنگد ولی قصدش قربةً الیالله نباشد این جهاد فی سبیلالله نیست مطلب بعدی این بود که فرمودند برای نیل به چنین مقامی ناچارید محبت خدا را بر محبت غیر خدا ترجیح بدهید محبت گرچه یک امر قلبی است و امور قلبی مستقیماً تحت اختیار نیست ولی مبادی اختیاریه دارد برهان و معرفت از یک سو و تمرین و ریاضتهای عملی از سویی دیگر زمینه پیدایش معرفت را پیدا میکند اگر کسی خدا را و قیامت را و معارف دین را با برهان به خوبی بشناسد و باور کند و در موقع عمل دستور ذات اقدس الهی را مقدم بدارد گر چه ممکن است در اوایل امر «خوفاً من النار» باشد یا «شوقاً الی الجنة» ولی اگر تمرین بکند سرانجام به محبت میرسد که حباً لله این کارها را انجام میدهد وقتی معنای جهاد مشخص شد که مجموع حسن فعلی و فاعلی است و راه تحصیل معرفت الهی مشخص شد
یاری مجاهد فی سبیل الله از سوی خدای سبحان
آن گاه سوگند یاد کرد فرمود که در همه آن موارد که شما این دو عنصر محوری را داشتید خدا به عهد و وعدهاش وفا کرد شما را در آن مواطن یاری کرد ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾ که این لام، لام قسم است در آن مواطن فراوان نظیر بدر نظیر احد نظیر خندق نظیر جنگهای دیگر به حسب ظاهر در هیچ جبههای شما پیروز نبودید برای اینکه عِدّه و عُدّه آنها بیش از شما و کاملتر از شما بود در اصول نظامی هم جهت تجهیزات هم جهت نیروی انسانی آنها بیشتر و مقدمتر بودند و نصرت شما بر آنها به عنایت الهی بود پس ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾ برای اینکه در آن مواطن شما مجاهد فی سبیلالله بودید در آن مواطن محبت خدا بر محبت غیر خدا مقدم بود سرانجام نصرت الهی هم نصیب شما شد و خدا به وعدهاش وفا کرد و فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُم﴾
علت شکست ابتدایی مسلمانان در جنگ حنین
اما در جریان حنین شما گرچه حسن فعلی داشتید یعنی به قصد جهاد با دشمنان دین رفتید ولی آن حسن فاعلی را از دست دادید اعتمادتان به قدرتتان بود نه به قدرت الهی آن توکل و آن اعتماد علی الله را از کف دادید و به قدرت خودتان تکیه کردید بعضی از شما صریحاً این را به زبان آوردید گفتید «لن نغلب الیوم من قلة» دیگر ما ترس شکست نداریم در اثر اینکه جمعیت ما کم باشد یا تجهیزات نظامی ما کمتر باشد ما از این جهت هراس شکست داشته باشیم دیگر اینچنین نیست ما دیگر شکست بخور نیستیم وقتی این حرف از زبان بعضی از شما در آمد و به سمع مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید «ساءه ذلک» بدش آمد همان طوری که در سورهٴ «اسراء» ذات اقدس الهی دارد ﴿کُلُّ ذلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِندَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً﴾ چیزی که یسوء الانسان آدم از آن بدش میآید میگویند سیئه گناه را هم سَیّءْ میگویند از این جهت است فرمود این کار سَیّءْ باعث کراهت الهی است خدا بدش میآید نقل کردند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی این سخن را از بعضی از مجاهدین جبهه حنین شنید که «لن نغلب الیوم من قلة» ما دیگر شکستبخور نیستیم در اثر کمی چون جمعیت ما بیشتر از آنها است «ساءه ذلک» بدش آمد از این حرف برای اینکه در همه موارد انسان به قدرت الهی تکیه کند چون آنچه در دست انسان است واقعاً ابزار الهی است خود انسان جزء سربازان خدا است چه رسد به امکانات و تجهیزات اگر کسی به خودش تکیه کرد یا به سربازان یا به تجهیزات نظامی این معلوم میشود که فی سبیلالله نیست یعنی حسن فعلی دارد ولی حسن فاعلی ندارد این به خودش متکی است لذا در جریان جنگ حنین فرمود که ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾ که در آن مواطن به حسب ظاهر عِدّه و عُدّه شما کم بود و شما شکست را برای خودتان پیش بینی میکردید ولی امداد غیبی به داد شما رسید و شما را یاری کرد در یوم حنین که شما به کثرتتان تکیه کردید از این کثرت کاری ساخته نبود این کثرت به قلت مبدل شد بسیاری از شما ترسیدید و فرار کردید این کثیر شده قلیل بعد عنایت الهی به برکت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شامل حال همه شد این ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً﴾ آنجا مجدداً ظهور کرد پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با آن چند نفری که آنجا مقاومت کردند زمینه پیروزی را فراهم کردند و شما دوباره برگشتید خب بنابراین در مجموع چه جنگ حنین چه جنگهایی دیگر در همه موارد شما اندک بودید و خدا شما را یاری کرد زیرا گرچه در جنگ حنین کثیر بودید گرچه غفلت کردید به کثرت خود تکیه کردید اما این کثرت ﴿فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً﴾ آنها سنگرگیری کردند شما مغرور بودید ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ پشت کردید به آنها فرار کردید آنهایی که در صحنه بودند خیلی کمتر از سپاه مخالف بودند ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا﴾ این شده ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی ... وَیَوْمَ حُنَیْنٍ﴾ پس در یوم حنین هم باز نصرت غیبی مشکل شما را حل کرد این است که انسان احتیاجش در حال قدرت به دعا کمتر از احتیاج او در حال ضعف نیست اینطور نیست مریض محتاج به دعا باشد و سالم محتاج به دعا نباشد میگویند احتیاج مریض به دعا بیش از احتیاج سالم به دعا نیست برای اینکه سالم ممکن است خدای ناکرده در یک مدت کوتاهی این سلامتی را از دست بدهد حفظ سلامت موجود به عنایت الهی است حفظ قدرت موجود به عنایت الهی است
تفسیر ادبی آیهٴ محل بحث
خب ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ﴾ این یوم عطف است بر ایامی که مطوی است چون مواطن کثیره یعنی ایام کثیره چون چنین معنایی از مواطن کثیره استنباط میشود لذا این یوم حنین عطف است بر آن ایامی که ضمناً از تعبیر مواطن کثیره استفاده میشود گرچه وطن به آن اقامتگاه دائمی است اما در اینجا مواطن جمع موطن به معنای موضع است یعنی مواضع کثیره نه وطن مصطلح در روز حنین هم شما مانند ایام دیگر کثرتی داشتید این کثرت کارآمد نبود ﴿فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً﴾ هیچ کاری از این کثرت بر نیامد نه اینکه بعضی از کارها را کردید و در تتمیم نیاز به ما داشتید نه هیچ کاری از این کثرت بر نیامد برای اینکه آنها سنگرگیری کردند و تا حمله کردند شما فرار کردید ﴿وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ﴾ زمین وسیع بین مکه و طائف در سرزمین حنین با همه وسعتی که داشت ماندید هیچ راهی نداشتید مگر فرار ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ بین تولیت و ادبار میگویند فرق است ادبار مطلق به پشت کردن است اما تولیه وجه یک حیله نظامی است که زمینه فرار را دارد تولیه وجه صرف ادبار نیست بلکه یک فرار نظامی است یک حیله نظامی است که آن فرار از جبهه باشد یک وقت انسان به طور عادی پشت میکند آن میشود ادبار در قبال اقبار یک وقتی تولیه وجه دارد برای فرار که این میشود حیله نظامی لذا تولیه با ادبار این نیست که مرادف هم باشند در هر زمینه جنگ یک خصوصیتی در تولیه است که در ادبار نیست ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: چون هم تأکید را میرساند حال تأکیدی است و هم آن حیله را میرساند که هیچ چارهای نداشتید مگر اینکه از این حیله جنگی استفاده کنید خب.
ازمون مسلمان در جنگ حنین و ظهور مشکل توحیدی اغلب آنان
در جریان جنگ حنین یک آزمونی بود آنجا که محبت غیر خدا مقدم بود ﴿فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً﴾ آنجا که محبت خدا مقدم بود که توبه کردید که سکینه بر شما نازل شد و مانند آن و اینکه ما گفتیم اگر محبت غیر خدا بر خدا مقدم شد ﴿فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ این یک تهدید ضمنی بود حتی نسبت به کسانی که مجاهد ظاهریاند اینها در جبهه حنین حضور داشتند و داشتند جهاد هم میکردند ولی محبت غیر خدا بر محبت خدا مقدم بود برای اینکه برای کسی که محبت بر خدا بر محبت غیر خدا تقدیم میدارد قدرت خدا را بر قدرت خودش مشیت خدا را بر مشیت خودش اراده خدا را بر اراده خودش مقدم میدارد دیگر به قدرت خودش تکیه نمیکند اینکه معجب است و مغرور است وقتی در بحثهای روانی تحلیل میکنی خصوصیات او را میبینی نزد این شخص قدرت او بر قدرت خدا مقدم است برای اینکه به قدرت خودش تکیه کرد اگر یک گروهی جمعیتشان بیش از جمعیت مخالف باشد تجهیزات نظامیشان هم بیش از تجهیزات نظامی آنها باشد اینها به این عِدّه و عُدّه تکیه کنند یعنی چه؟ یعنی اینها مستقلاً در اختیار ما است این یک دعوای ربوبیت است اما اگر بر اساس ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ حرکت کنند هرگز به این عده و عده تکیه نمیکنند همان وقتی که انسان جزء فئه قلیله است چگونه به خدا اعتماد دارد الآن هم که جزء فئه کثیره است به همان روال به خدا اعتماد دارد اینکه در بخش پایانی سورهٴ «یوسف» است ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ همین است ببینید خیلیها به این فکرند که در باندشان یا جناحشان یا حزبشان یا این را ببین یا آن را ببین این یک مشکل توحیدی دارد عدهای هستند علی صراطالمستقیماند خیلی تلاش میکنند خیلی کوشش میکنند خیلی فعالیت میکنند اصلاً به این فکرها نیستند یک وظیفه دینی دارند و تشخیص میدهند این شد شد نشد نشد این کسی که به دنبال زید و عمر میگردد تا از آنجا یک مددی بگیرد این وقتی درون خود را میشکافد میبیند یک خلأ توحیدی است ممکن است یکی معادل او یا بیش از او کار بکند با این و آن هم تماس بگیرد اما واقع بینه و بین الله این و آن را یک سربازی از سربازان الهی میداند خب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه دیگر بالأخره به افراد مراجعه میکردند از آنها کمک میگرفتند دعوت میکردند بیایید این دعوتها در حقیقت احیای آنها بود نه اینکه تکیهگاه قدرت اینها همان اشخاص باشند پس در جریان جنگ حنین آن لحظهای که محبت غیر خدا بر محبت خدا مقدم شد ﴿فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ تهدیدشان کرد پس اینچنین نیست یک وقت است انسان به جبهه نمیرود یک وقت با اعتماد به قدرت خودش به جبهه میرود در هر دو حال محبت خود را بر محبت خدا ترجیح داد یک وقت است که از روی ترس نمیرود یک وقت است که نه با اعتماد به قدرت خودش به جبهه میرود در هر دو حال این شخص محبت غیر خدا بر محبت خدا ترجیح داد لذا تهدید جامع است هر دو گروه را شامل میشود چه اینکه شامل اینها هم شد ولی وقتی که متنبه شدند و پشیمان شدند﴿أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾.
تفاوت سکینه نازل شده بر پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سکینه مؤمنان
مطلب دیگر آن است که آنچه را که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دریافت میکند آن لطف خاص هم به او میرسد هم به صحابه میرسد هم به مؤمنین و اما آنچه که به دیگران میرسد مخصوص خود آنها است این تکرار یک حرف جر یعنی این علی این نشانه همین تفاوت است نفرمود «ثم انزل الله سکینته علی رسوله و المؤمنین» این تکرار ﴿عَلَی﴾ برای آن است که آن سکینهای که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد غیر از آن سکینهای است که بر مؤمنین نازل شده است بیان ذلک آن است که یک وقت است که انسان منشأ خیر است هر گونه رحمتی به او برسد این رحمت رحمت جامع است رحمت امت است برای اینکه خود این شخص اصولاً یک عنصری است که هر خیری هر تلاش و کوششی که خودش کرده دسترنج خودش بود برای دیگران میخواهد چه رسد به آن خیرهای موهبتی چنین آدمی اگر خیری به او برسد این یک آبشار ریزش است این یک سکوی ریزش است بالأخره این آب انبار نیست این یک سکوی ریزش است شما میبینید برکهها در بیابان کم نیست چاه کم نیست این قطرات باران که میآید همانجا میماند در چاه میماند در برکه میماند اما روی این سینه کوه و آبشار وقتی بیاید آنجا دیگر نمیماند مرتب از آنجا به اطراف پخش میشود فرق قله کوه سینه کوه آبشار با چاه همین است انسان کامل این چنیناند که اگر خیری به آنها برسد مثل آبشار مرتب به دیگران منتقل میشود طبعشان این است یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که با استناد آن بیان وجود مبارک امام سجاد عمل کرده است همه عمل میکنند ولی حضرت سجاد(سلام الله علیه) بیش از دیگران آن بیان این است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود که هر حاجتی که دارید از ذات اقدس الهی مسئلت کنید و قبل از در خواست حاجت از ذات اقدس الهی صلوات بر محمد و آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بفرستید این برای آن است که دو چیز را اگر از خدا بخواهید آن صلوات را که یقیناً خدا اجابت میکند این حاجتتان که همراه با آن صلوات ذکر شده است آن را هم میپذیرد دیگر دو چیز را از خدا بخواهید یکی را قبول بکند یکی را قبول نکند به صورت تبعض صفقه این روا نیست آن حاجت دیگر را هم روا میکند یک لطیفهای سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی در شرح این حدیث داشتند که اصولاً صلواتی که انسان به اهل بیت میفرستد ولو چیزی هم نخواهد مشکلش حل میشود برای اینکه این صلوات رحمت است وقتی بر اینها رحمت ریخت به دیگران میرسد این طور نیست که آن رحمت آنجا بماند اینها مثل چاه باشند اینها مثل برکه باشند اینها مثل آبشارند وقتی خیری به اینها میرسد به دیگران هم نایل خواهد شد لذا برخی از مفسرین میگویند ﴿أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ﴾ با این ﴿وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾ فرق میکند همین که بر وجود مبارک پیغمبر سکینه الهی نازل شد کل این دوازده هزار نفر هم جان گرفتند یعنی یک روح تازهای در اینها پیدا شد آن فرار را ادامه ندادند لااقل توقف کردند گوش دادند ببینند که از طرف فرمانده لشکر یا فرمانده کل قوا چه چیزی گفته میشود بعد کم کم دیدند عباس عموی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که جهوریالصوت بود دارد یک ندایی میدهد شعاری میدهد کم کم رفتند گوش دادند دیدند همه را دارد دعوت میکند پیغمبر اینجا است اسلام در خطر است پیغمبر در خطر است برگردید خب همین که بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن سکینه خاص نازل شد این سپاه حنین یک آرامشی احساس کردند آن آرامش مخصوص نصیب صحابه جداگانه شد که ﴿وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾ حالا این مؤمنین اگر همه سپاهیان جنگ حنین باشند خب غیر از آن سکینهای است که از ناحیه رهبرشان به آنها رسیده اگر منظور آن صحابه خاص باشند نظیر حضرت امیر و سایر اصحابی که آنجا بودند خب آن هم یک فیض مخصوصی است ولی بالأخره بین سکینتین فرق است لذا حرف علی تکرار شد آن اولی یک لطف خاصی بود که از طرف خدا که به رهبر این قوم رسید برکت او شامل همه امت شد لذا از فرار باز ایستادند متوقف شدند ببینند که چه خبر است و کم کم برگشتند ﴿أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾.
پرسش ...
زمینه نزول سکینه الهی در جنگ حنین
پاسخ: نه حضرت در آن حالت یک حالت متوسطی داشت بعد وقتی که بنا بشود سپاهیان فرار بکنند خدای ناکرده اسلام شکست بخورد و این یک زمینه نگرانی است دیگر مشابه آنچه که در بخش پایانی سورهٴ «یوسف» است ﴿حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ﴾ یا آنجا که ﴿وَزُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ منتها وقتی رسول میگوید ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ استدعاست وقتی ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ میگوید ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ استبطاء است آنها میگویند دیر شده اظهار بُطء میکنند میگویند چرا به کندی آمده چرا به تأخیر افتاده چرا این سؤالشان با چرا همراه است ولی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگز ادبش معالله اجازه نمیدهد که استبطائاً دعا بکند این فقط استدعائاً دعا میکند و این چنین دعایی عبادت است دیگر عرض میکند خدایا بده عرض نمیکند دیر شد تأخیر شد بطیء شد که پس ﴿حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ آن ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است فقط در غالب دعا است و این عبادت است اما از برخی از همراهان آن حضرت احیاناً در حالت استبطاء است که این به بُطء و به کندی و به تأخیر مبتلا شد خب.
کمک مؤمنان و تعذیب کافران توسط خدای سبحان
﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾ ﴿وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا﴾ که شما در آن صحنه حاضر بودید ندیدید این فرشتهها را این کمکی بود که به شما شد در قبال ﴿وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ نه اینکه با همین نیروها شما آن کار را کردید ﴿وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ نظیر اینکه ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ بالأخره معذِّب او است باز هم حواستان جمع باشد اینطور نیست که حدوثاً کمک گرفتید و بقائاً مستقل بودید حالا سکینه را نازل کرد آن جنود غیر مرئی را نازل کرد ولی شما مشکل را حل کردید باز هم بدانید بعد از اینکه جنود نازل شد سکینه نازل شد جنود غیر مرء نازل شد شما در حد ابزار بودید که ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ در حقیقت او تعذیب کرده این خاصیت تقدیم محبت خدا بر محبت غیر خدا ممکن نیست کسی در بخش محبت دوستی خدا را بر غیر خدا ترجیح بدهد ولی در بخش معرفت به خودش تکیه کند خب این محبت مسبوق آن معرفت است ﴿وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزَاءُ الکَافِرِینَ﴾ این تعذیب دنیایی است تعذیب اخروی کفار محفوظ
امکان توبه برای فرار کنندگان از جنگ
اما ذات اقدس الهی نسبت به همگان آن رحمت سائقه و سابق را گوشزد میکند میفرماید بالأخره در جمع شما و آنها یک خطا و گناهی رخ داده است ولی راه توبه همچنان باز است هم برای شما هم برای آنها شما که تولیه وجه کردید فرار از زحف کردید ما گفتیم «لا تولوا ادبارکم» و عهد خدا مسئولاند فرار از حرب معصیت کبیره است ﴿مَا کَانَ لأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ﴾ هیچ کس حق ندارد در جبهه جنگ پیغمبر را تنها بگذارد و فرار بکند این جزء معصیتهای کبیره است که همین بحث در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» خواهد آمد که شما این گناه را کردید ولی راه توبه باز است آن کفاری هم که رو در رو با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اصحابش شمشیر کشیدند راه برای توبه آنها هم باز است لذا همین قبیله ثقیف همین قبیله هوازن اینها بعدها مسلمان شدند راه توبه باز بود این ﴿ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِکَ عَلَی مَن یَشَاءُ﴾ یک اصل فراگیر و جامع است هم درونی را شامل میشود هم بیرونی را هم مسلمان فاسق را هم غیر مسلمان ملحد را شامل میشود ﴿وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾.
«والحمدلله رب العالمین»
اعتبار حسن فعلی و حسن فاعلی در جهاد فی سبیل الله
آزمون مسلمانان در جنگ حنین و ظهور مشکل توحیدی اکثر آنان
امکان توبه برای کافران و فرار کنندگان از جنگ
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ ٭ ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزَاءُ الکَافِرِینَ ٭ ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِکَ عَلَی مَن یَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾
اعتبار حسن فعلی و حسن فاعلی در جهاد فی سبیل الله
در جریان جهاد دو عنصر محوری را معتبر فرمود یکی حسن فعلی و دیگری حسن فاعلی یکی اینکه کار باید برای تقویت دین و جهاد با کفار باشد دوم اینکه کار باید برای رضای خدا و به قصد قربت باشد که از این دو عنصر محوری به عنوان جهاد فی سبیلالله باشد پس اگر کسی با دشمنان دین بجنگد ولی قصدش قربةً الیالله نباشد این جهاد فی سبیلالله نیست مطلب بعدی این بود که فرمودند برای نیل به چنین مقامی ناچارید محبت خدا را بر محبت غیر خدا ترجیح بدهید محبت گرچه یک امر قلبی است و امور قلبی مستقیماً تحت اختیار نیست ولی مبادی اختیاریه دارد برهان و معرفت از یک سو و تمرین و ریاضتهای عملی از سویی دیگر زمینه پیدایش معرفت را پیدا میکند اگر کسی خدا را و قیامت را و معارف دین را با برهان به خوبی بشناسد و باور کند و در موقع عمل دستور ذات اقدس الهی را مقدم بدارد گر چه ممکن است در اوایل امر «خوفاً من النار» باشد یا «شوقاً الی الجنة» ولی اگر تمرین بکند سرانجام به محبت میرسد که حباً لله این کارها را انجام میدهد وقتی معنای جهاد مشخص شد که مجموع حسن فعلی و فاعلی است و راه تحصیل معرفت الهی مشخص شد
یاری مجاهد فی سبیل الله از سوی خدای سبحان
آن گاه سوگند یاد کرد فرمود که در همه آن موارد که شما این دو عنصر محوری را داشتید خدا به عهد و وعدهاش وفا کرد شما را در آن مواطن یاری کرد ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾ که این لام، لام قسم است در آن مواطن فراوان نظیر بدر نظیر احد نظیر خندق نظیر جنگهای دیگر به حسب ظاهر در هیچ جبههای شما پیروز نبودید برای اینکه عِدّه و عُدّه آنها بیش از شما و کاملتر از شما بود در اصول نظامی هم جهت تجهیزات هم جهت نیروی انسانی آنها بیشتر و مقدمتر بودند و نصرت شما بر آنها به عنایت الهی بود پس ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾ برای اینکه در آن مواطن شما مجاهد فی سبیلالله بودید در آن مواطن محبت خدا بر محبت غیر خدا مقدم بود سرانجام نصرت الهی هم نصیب شما شد و خدا به وعدهاش وفا کرد و فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُم﴾
علت شکست ابتدایی مسلمانان در جنگ حنین
اما در جریان حنین شما گرچه حسن فعلی داشتید یعنی به قصد جهاد با دشمنان دین رفتید ولی آن حسن فاعلی را از دست دادید اعتمادتان به قدرتتان بود نه به قدرت الهی آن توکل و آن اعتماد علی الله را از کف دادید و به قدرت خودتان تکیه کردید بعضی از شما صریحاً این را به زبان آوردید گفتید «لن نغلب الیوم من قلة» دیگر ما ترس شکست نداریم در اثر اینکه جمعیت ما کم باشد یا تجهیزات نظامی ما کمتر باشد ما از این جهت هراس شکست داشته باشیم دیگر اینچنین نیست ما دیگر شکست بخور نیستیم وقتی این حرف از زبان بعضی از شما در آمد و به سمع مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید «ساءه ذلک» بدش آمد همان طوری که در سورهٴ «اسراء» ذات اقدس الهی دارد ﴿کُلُّ ذلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِندَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً﴾ چیزی که یسوء الانسان آدم از آن بدش میآید میگویند سیئه گناه را هم سَیّءْ میگویند از این جهت است فرمود این کار سَیّءْ باعث کراهت الهی است خدا بدش میآید نقل کردند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وقتی این سخن را از بعضی از مجاهدین جبهه حنین شنید که «لن نغلب الیوم من قلة» ما دیگر شکستبخور نیستیم در اثر کمی چون جمعیت ما بیشتر از آنها است «ساءه ذلک» بدش آمد از این حرف برای اینکه در همه موارد انسان به قدرت الهی تکیه کند چون آنچه در دست انسان است واقعاً ابزار الهی است خود انسان جزء سربازان خدا است چه رسد به امکانات و تجهیزات اگر کسی به خودش تکیه کرد یا به سربازان یا به تجهیزات نظامی این معلوم میشود که فی سبیلالله نیست یعنی حسن فعلی دارد ولی حسن فاعلی ندارد این به خودش متکی است لذا در جریان جنگ حنین فرمود که ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ﴾ که در آن مواطن به حسب ظاهر عِدّه و عُدّه شما کم بود و شما شکست را برای خودتان پیش بینی میکردید ولی امداد غیبی به داد شما رسید و شما را یاری کرد در یوم حنین که شما به کثرتتان تکیه کردید از این کثرت کاری ساخته نبود این کثرت به قلت مبدل شد بسیاری از شما ترسیدید و فرار کردید این کثیر شده قلیل بعد عنایت الهی به برکت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شامل حال همه شد این ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً﴾ آنجا مجدداً ظهور کرد پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با آن چند نفری که آنجا مقاومت کردند زمینه پیروزی را فراهم کردند و شما دوباره برگشتید خب بنابراین در مجموع چه جنگ حنین چه جنگهایی دیگر در همه موارد شما اندک بودید و خدا شما را یاری کرد زیرا گرچه در جنگ حنین کثیر بودید گرچه غفلت کردید به کثرت خود تکیه کردید اما این کثرت ﴿فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً﴾ آنها سنگرگیری کردند شما مغرور بودید ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ پشت کردید به آنها فرار کردید آنهایی که در صحنه بودند خیلی کمتر از سپاه مخالف بودند ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا﴾ این شده ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی ... وَیَوْمَ حُنَیْنٍ﴾ پس در یوم حنین هم باز نصرت غیبی مشکل شما را حل کرد این است که انسان احتیاجش در حال قدرت به دعا کمتر از احتیاج او در حال ضعف نیست اینطور نیست مریض محتاج به دعا باشد و سالم محتاج به دعا نباشد میگویند احتیاج مریض به دعا بیش از احتیاج سالم به دعا نیست برای اینکه سالم ممکن است خدای ناکرده در یک مدت کوتاهی این سلامتی را از دست بدهد حفظ سلامت موجود به عنایت الهی است حفظ قدرت موجود به عنایت الهی است
تفسیر ادبی آیهٴ محل بحث
خب ﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ﴾ این یوم عطف است بر ایامی که مطوی است چون مواطن کثیره یعنی ایام کثیره چون چنین معنایی از مواطن کثیره استنباط میشود لذا این یوم حنین عطف است بر آن ایامی که ضمناً از تعبیر مواطن کثیره استفاده میشود گرچه وطن به آن اقامتگاه دائمی است اما در اینجا مواطن جمع موطن به معنای موضع است یعنی مواضع کثیره نه وطن مصطلح در روز حنین هم شما مانند ایام دیگر کثرتی داشتید این کثرت کارآمد نبود ﴿فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً﴾ هیچ کاری از این کثرت بر نیامد نه اینکه بعضی از کارها را کردید و در تتمیم نیاز به ما داشتید نه هیچ کاری از این کثرت بر نیامد برای اینکه آنها سنگرگیری کردند و تا حمله کردند شما فرار کردید ﴿وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ﴾ زمین وسیع بین مکه و طائف در سرزمین حنین با همه وسعتی که داشت ماندید هیچ راهی نداشتید مگر فرار ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ بین تولیت و ادبار میگویند فرق است ادبار مطلق به پشت کردن است اما تولیه وجه یک حیله نظامی است که زمینه فرار را دارد تولیه وجه صرف ادبار نیست بلکه یک فرار نظامی است یک حیله نظامی است که آن فرار از جبهه باشد یک وقت انسان به طور عادی پشت میکند آن میشود ادبار در قبال اقبار یک وقتی تولیه وجه دارد برای فرار که این میشود حیله نظامی لذا تولیه با ادبار این نیست که مرادف هم باشند در هر زمینه جنگ یک خصوصیتی در تولیه است که در ادبار نیست ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾.
پرسش ...
پاسخ: چون هم تأکید را میرساند حال تأکیدی است و هم آن حیله را میرساند که هیچ چارهای نداشتید مگر اینکه از این حیله جنگی استفاده کنید خب.
ازمون مسلمان در جنگ حنین و ظهور مشکل توحیدی اغلب آنان
در جریان جنگ حنین یک آزمونی بود آنجا که محبت غیر خدا مقدم بود ﴿فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً﴾ آنجا که محبت خدا مقدم بود که توبه کردید که سکینه بر شما نازل شد و مانند آن و اینکه ما گفتیم اگر محبت غیر خدا بر خدا مقدم شد ﴿فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ این یک تهدید ضمنی بود حتی نسبت به کسانی که مجاهد ظاهریاند اینها در جبهه حنین حضور داشتند و داشتند جهاد هم میکردند ولی محبت غیر خدا بر محبت خدا مقدم بود برای اینکه برای کسی که محبت بر خدا بر محبت غیر خدا تقدیم میدارد قدرت خدا را بر قدرت خودش مشیت خدا را بر مشیت خودش اراده خدا را بر اراده خودش مقدم میدارد دیگر به قدرت خودش تکیه نمیکند اینکه معجب است و مغرور است وقتی در بحثهای روانی تحلیل میکنی خصوصیات او را میبینی نزد این شخص قدرت او بر قدرت خدا مقدم است برای اینکه به قدرت خودش تکیه کرد اگر یک گروهی جمعیتشان بیش از جمعیت مخالف باشد تجهیزات نظامیشان هم بیش از تجهیزات نظامی آنها باشد اینها به این عِدّه و عُدّه تکیه کنند یعنی چه؟ یعنی اینها مستقلاً در اختیار ما است این یک دعوای ربوبیت است اما اگر بر اساس ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ حرکت کنند هرگز به این عده و عده تکیه نمیکنند همان وقتی که انسان جزء فئه قلیله است چگونه به خدا اعتماد دارد الآن هم که جزء فئه کثیره است به همان روال به خدا اعتماد دارد اینکه در بخش پایانی سورهٴ «یوسف» است ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ همین است ببینید خیلیها به این فکرند که در باندشان یا جناحشان یا حزبشان یا این را ببین یا آن را ببین این یک مشکل توحیدی دارد عدهای هستند علی صراطالمستقیماند خیلی تلاش میکنند خیلی کوشش میکنند خیلی فعالیت میکنند اصلاً به این فکرها نیستند یک وظیفه دینی دارند و تشخیص میدهند این شد شد نشد نشد این کسی که به دنبال زید و عمر میگردد تا از آنجا یک مددی بگیرد این وقتی درون خود را میشکافد میبیند یک خلأ توحیدی است ممکن است یکی معادل او یا بیش از او کار بکند با این و آن هم تماس بگیرد اما واقع بینه و بین الله این و آن را یک سربازی از سربازان الهی میداند خب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه دیگر بالأخره به افراد مراجعه میکردند از آنها کمک میگرفتند دعوت میکردند بیایید این دعوتها در حقیقت احیای آنها بود نه اینکه تکیهگاه قدرت اینها همان اشخاص باشند پس در جریان جنگ حنین آن لحظهای که محبت غیر خدا بر محبت خدا مقدم شد ﴿فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ﴾ تهدیدشان کرد پس اینچنین نیست یک وقت است انسان به جبهه نمیرود یک وقت با اعتماد به قدرت خودش به جبهه میرود در هر دو حال محبت خود را بر محبت خدا ترجیح داد یک وقت است که از روی ترس نمیرود یک وقت است که نه با اعتماد به قدرت خودش به جبهه میرود در هر دو حال این شخص محبت غیر خدا بر محبت خدا ترجیح داد لذا تهدید جامع است هر دو گروه را شامل میشود چه اینکه شامل اینها هم شد ولی وقتی که متنبه شدند و پشیمان شدند﴿أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾.
تفاوت سکینه نازل شده بر پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با سکینه مؤمنان
مطلب دیگر آن است که آنچه را که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دریافت میکند آن لطف خاص هم به او میرسد هم به صحابه میرسد هم به مؤمنین و اما آنچه که به دیگران میرسد مخصوص خود آنها است این تکرار یک حرف جر یعنی این علی این نشانه همین تفاوت است نفرمود «ثم انزل الله سکینته علی رسوله و المؤمنین» این تکرار ﴿عَلَی﴾ برای آن است که آن سکینهای که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد غیر از آن سکینهای است که بر مؤمنین نازل شده است بیان ذلک آن است که یک وقت است که انسان منشأ خیر است هر گونه رحمتی به او برسد این رحمت رحمت جامع است رحمت امت است برای اینکه خود این شخص اصولاً یک عنصری است که هر خیری هر تلاش و کوششی که خودش کرده دسترنج خودش بود برای دیگران میخواهد چه رسد به آن خیرهای موهبتی چنین آدمی اگر خیری به او برسد این یک آبشار ریزش است این یک سکوی ریزش است بالأخره این آب انبار نیست این یک سکوی ریزش است شما میبینید برکهها در بیابان کم نیست چاه کم نیست این قطرات باران که میآید همانجا میماند در چاه میماند در برکه میماند اما روی این سینه کوه و آبشار وقتی بیاید آنجا دیگر نمیماند مرتب از آنجا به اطراف پخش میشود فرق قله کوه سینه کوه آبشار با چاه همین است انسان کامل این چنیناند که اگر خیری به آنها برسد مثل آبشار مرتب به دیگران منتقل میشود طبعشان این است یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که با استناد آن بیان وجود مبارک امام سجاد عمل کرده است همه عمل میکنند ولی حضرت سجاد(سلام الله علیه) بیش از دیگران آن بیان این است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود که هر حاجتی که دارید از ذات اقدس الهی مسئلت کنید و قبل از در خواست حاجت از ذات اقدس الهی صلوات بر محمد و آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بفرستید این برای آن است که دو چیز را اگر از خدا بخواهید آن صلوات را که یقیناً خدا اجابت میکند این حاجتتان که همراه با آن صلوات ذکر شده است آن را هم میپذیرد دیگر دو چیز را از خدا بخواهید یکی را قبول بکند یکی را قبول نکند به صورت تبعض صفقه این روا نیست آن حاجت دیگر را هم روا میکند یک لطیفهای سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی در شرح این حدیث داشتند که اصولاً صلواتی که انسان به اهل بیت میفرستد ولو چیزی هم نخواهد مشکلش حل میشود برای اینکه این صلوات رحمت است وقتی بر اینها رحمت ریخت به دیگران میرسد این طور نیست که آن رحمت آنجا بماند اینها مثل چاه باشند اینها مثل برکه باشند اینها مثل آبشارند وقتی خیری به اینها میرسد به دیگران هم نایل خواهد شد لذا برخی از مفسرین میگویند ﴿أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ﴾ با این ﴿وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾ فرق میکند همین که بر وجود مبارک پیغمبر سکینه الهی نازل شد کل این دوازده هزار نفر هم جان گرفتند یعنی یک روح تازهای در اینها پیدا شد آن فرار را ادامه ندادند لااقل توقف کردند گوش دادند ببینند که از طرف فرمانده لشکر یا فرمانده کل قوا چه چیزی گفته میشود بعد کم کم دیدند عباس عموی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که جهوریالصوت بود دارد یک ندایی میدهد شعاری میدهد کم کم رفتند گوش دادند دیدند همه را دارد دعوت میکند پیغمبر اینجا است اسلام در خطر است پیغمبر در خطر است برگردید خب همین که بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن سکینه خاص نازل شد این سپاه حنین یک آرامشی احساس کردند آن آرامش مخصوص نصیب صحابه جداگانه شد که ﴿وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾ حالا این مؤمنین اگر همه سپاهیان جنگ حنین باشند خب غیر از آن سکینهای است که از ناحیه رهبرشان به آنها رسیده اگر منظور آن صحابه خاص باشند نظیر حضرت امیر و سایر اصحابی که آنجا بودند خب آن هم یک فیض مخصوصی است ولی بالأخره بین سکینتین فرق است لذا حرف علی تکرار شد آن اولی یک لطف خاصی بود که از طرف خدا که به رهبر این قوم رسید برکت او شامل همه امت شد لذا از فرار باز ایستادند متوقف شدند ببینند که چه خبر است و کم کم برگشتند ﴿أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾.
پرسش ...
زمینه نزول سکینه الهی در جنگ حنین
پاسخ: نه حضرت در آن حالت یک حالت متوسطی داشت بعد وقتی که بنا بشود سپاهیان فرار بکنند خدای ناکرده اسلام شکست بخورد و این یک زمینه نگرانی است دیگر مشابه آنچه که در بخش پایانی سورهٴ «یوسف» است ﴿حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ﴾ یا آنجا که ﴿وَزُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ منتها وقتی رسول میگوید ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ استدعاست وقتی ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ میگوید ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ استبطاء است آنها میگویند دیر شده اظهار بُطء میکنند میگویند چرا به کندی آمده چرا به تأخیر افتاده چرا این سؤالشان با چرا همراه است ولی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگز ادبش معالله اجازه نمیدهد که استبطائاً دعا بکند این فقط استدعائاً دعا میکند و این چنین دعایی عبادت است دیگر عرض میکند خدایا بده عرض نمیکند دیر شد تأخیر شد بطیء شد که پس ﴿حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ آن ﴿مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است فقط در غالب دعا است و این عبادت است اما از برخی از همراهان آن حضرت احیاناً در حالت استبطاء است که این به بُطء و به کندی و به تأخیر مبتلا شد خب.
کمک مؤمنان و تعذیب کافران توسط خدای سبحان
﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ﴾ ﴿وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا﴾ که شما در آن صحنه حاضر بودید ندیدید این فرشتهها را این کمکی بود که به شما شد در قبال ﴿وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ نه اینکه با همین نیروها شما آن کار را کردید ﴿وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ نظیر اینکه ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ بالأخره معذِّب او است باز هم حواستان جمع باشد اینطور نیست که حدوثاً کمک گرفتید و بقائاً مستقل بودید حالا سکینه را نازل کرد آن جنود غیر مرئی را نازل کرد ولی شما مشکل را حل کردید باز هم بدانید بعد از اینکه جنود نازل شد سکینه نازل شد جنود غیر مرء نازل شد شما در حد ابزار بودید که ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ در حقیقت او تعذیب کرده این خاصیت تقدیم محبت خدا بر محبت غیر خدا ممکن نیست کسی در بخش محبت دوستی خدا را بر غیر خدا ترجیح بدهد ولی در بخش معرفت به خودش تکیه کند خب این محبت مسبوق آن معرفت است ﴿وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزَاءُ الکَافِرِینَ﴾ این تعذیب دنیایی است تعذیب اخروی کفار محفوظ
امکان توبه برای فرار کنندگان از جنگ
اما ذات اقدس الهی نسبت به همگان آن رحمت سائقه و سابق را گوشزد میکند میفرماید بالأخره در جمع شما و آنها یک خطا و گناهی رخ داده است ولی راه توبه همچنان باز است هم برای شما هم برای آنها شما که تولیه وجه کردید فرار از زحف کردید ما گفتیم «لا تولوا ادبارکم» و عهد خدا مسئولاند فرار از حرب معصیت کبیره است ﴿مَا کَانَ لأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ﴾ هیچ کس حق ندارد در جبهه جنگ پیغمبر را تنها بگذارد و فرار بکند این جزء معصیتهای کبیره است که همین بحث در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» خواهد آمد که شما این گناه را کردید ولی راه توبه باز است آن کفاری هم که رو در رو با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اصحابش شمشیر کشیدند راه برای توبه آنها هم باز است لذا همین قبیله ثقیف همین قبیله هوازن اینها بعدها مسلمان شدند راه توبه باز بود این ﴿ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِکَ عَلَی مَن یَشَاءُ﴾ یک اصل فراگیر و جامع است هم درونی را شامل میشود هم بیرونی را هم مسلمان فاسق را هم غیر مسلمان ملحد را شامل میشود ﴿وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾.
«والحمدلله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است