display result search
منو
تفسیر آیات 100 و 101 سوره توبه

تفسیر آیات 100 و 101 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 37 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 100 و 101 سوره توبه"

سبقت در هجرت و سبقت در نصرت جزو فضائل هست اما هیچکدام از اینها رافع تکلیف نیست
اگر کسی گناه کرد گرفتار کیفر گناه خود خواهد شد و ذات اقدس الهی از گناهکار راضی نیست

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدَاً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (100) وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لاَتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذَابٍ عَظِیمٍ (101)﴾

گرچه هجرت و نصرت مخصوصاً سبقت در هجرت و سبقت در نصرت جزو فضائل هست اما هیچکدام از اینها رافع تکلیف نیست طوری که اگر کسی بعداً مرتکب گناهی شده باشد خدا از او صرفنظر بکند اینچنین نیست بلکه هر کسی اگر گناه کرد گرفتار کیفر گناه خود خواهد شد و ذات اقدس الهی از گناهکار راضی نیست اگر در ذیل این آیه آمده که (رضی الله عنهم و رضوا عنه) این ناظر به حال کسانی است که حدوثاً و بقائاً دارای وصف هجرت و نصرت بودند و عمده آن است که «المهاجر من هجر السیّئات» از خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که مصداق بارز هجرت آن است کسی از معصیت به اطاعت مهاجرت کند ﴿و الرّجز فاهجر﴾ اگر کسی از گناه مهاجرت کرد مرضی خدا است بنابراین صرف سبقت در هجرت یا نصرت گرچه فضیلت است اما رافع تکلیف نیست جناب فخر رازی تلاش و کوشش زیادی کردند که با این آیه افضلیت ابابکر را ثابت کنند و استحقاق ایشان را برای امامت غافل از اینکه این آیه هرگز ناظر به این نیست که کسی بعداً چه کار می‌کند ناظر به آن است که کسی تا حال این کار را کرده است مرضی خدا است اگر این کارهای او لله باشد اگر خود این کارها لله نبود که مورد رضا نیست اگر تاکنون این کارها مرضی خدا بود تاکنون مورد رضایت است و اگر از این به بعد یک خطایی از او ظاهر بشود که ﴿إنّ الله لایرضی عن القوم الفاسقین﴾ یا ﴿لایهدی القوم الفاسقین﴾ لایرضی که قبلاً آیاتش هم خوانده شد بنابراین این تلاش و سعی ایشان هم نارواست چه اینکه ﴿والّذین اتبعوهم بإحسانٍ﴾ برخی از مفسران اهل سنت اینچنین معنا کرده¬اند که شما درباره صحابه حرف بد نزنید ﴿والّذین اتّبعوهم بإحسانٍ﴾ یعنی شما تابع صحابه باشید به احسان و نیکی درباره اینها جز نیک چیز دیگر نگویید این هم با سایر خطوط کلی قرآن کریم ناسازگار است ما موظفیم دربارهٴ نیکان نیک بگوییم و درباره بدان هم تبری بجوییم این تولّی و تبرّی جزو دستورات دینی ما است که ما همانطوری که ذات اقدس الهی از گناه و گناهکار منزجر است ﴿و کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً﴾ بندگان خدا هم باید همینطور باشند از سیّئ و صاحب سیّئ از کار سیّئ و صاحب سیّئ و مسیئ باید تبرّی داشته باشند. مطلب دیگر آن است که گرچه سبقتی در هجرت و نصرت از نظر تاریخی نصیب ما نیست ولی هرکدام ما موظفیم بلکه مورد تشویق و اینها هم هست که بگوییم ﴿واجعلنا للمتّقین إماماً﴾ آنهایی که جزو سابقون اولون از مهاجر و انصار بودند آنها برابر با بخشهای پایانی سوره مبارکه فرقان اینها امام دیگران هستند در بخشهای پایانی سوره مبارکه فرقان آیهٴ 74 سورهٴ فرقان این است که ﴿ والّذین یقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا و ذرّیاتنا قرهٴ أعین و اجعلنا للمتقین إماماً ﴾ اینها که دارای همتهای والا هستند نه تنها برای خودشان تقوا طلب می‌کنند بلکه به خدای سبحان عرض می‌کنند آن توفیقی بده که متقیان به ما اقتدا کنند ما امام متّقین باشیم هر کسی در حوزه خودش حالا یا در منزل خودش امام متقین است یا در محله خودش امام متقین است یا در مسجد خودش امام متقین است یا در حوزه درسش امام متقین است یا در حوزه امامت جماعت و جمعه‌اش یا در حوزهٴ ریاستش بالاخره اگر تقوای او کامل بود در سیرت و سنت او جز تقوا چیزی دیگر نشد قهراً متقیان به او اقتدا می‌کنند یعنی عمل او را می‌بینند و برابر عمل او شیفته عمل او هستند و به دنبال عمل او هم عمل صالح انجام می‌دهند این شخص در حوزه کاری خود امام المتقین است هر کدام از ما مأموریم این دعاها را داشته باشیم ما را تشویق هم کردند که گفتند شما از ذات اقدس الهی بخواهید بگویید ﴿واجعلنا للمتقین إماماً﴾ اگر کسی در خانه‌اش طوری بود که ﴿قو أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودها النّاس و الحجارهٴ﴾ او در منزلش راست زندگی کرد و راست گفت آن طوری هم که در بیرون بود در درون بود آن طوری هم که در درون بود در بیرون منزل هم باشد بچه‌ها ببینند این یک رنگ است آن حرفی را که بیرون می‌زند در درون هم همانطور عمل می‌کند و هرکاری هم که در درون منزل دارد در بیرون هم همانجور رفتار می‌کند قهراً آنها تربیت می‌شوند پس اگر کسی ﴿قو أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارهٴ﴾ شد در داخل منزل با رفتار خودش با سنت و سیرت خودش مربی بچه‌های خوبی بود این امام متقیان است در همان حوزه چهار پنج نفره اگر استادی این چنین بود و اگر امام جمعه یا جماعتی این چنین بود و اگر نویسنده‌ای این چنین بود بالاخره هر کسی در حوزه کاری خود کسانی که با او مأنوسند ببینند این راست می‌گوید و راستی هم برای جان آدم لذیذ است هیچ میوه‌ای به اندازه راستی برای ذائقهٴ جان شیرین و گوارا نیست لازم نیست به انسان بگویند هر کاری را که این آقا می‌کند شما هم بکنید آدم خودش مجذوب می‌شود چنین آدمی امام متقیان است ﴿واجعلنا للمتقین إماماً﴾ سابقون أوّلون جزء مصادیق این آیه پایانی سوره مبارکه فرقانند کسانی که سبقت داشتند به هجرت و جزء سابقون اولون بودند یا سبقت داشتند به نصرت و جزء سابقین اولین بودند اینها جزء امام متقین‌اند حالا تا برسد به آن امام معصوم که امام الأئمّه است در حقیقت به ما گفتند شما می‌توانید امام دیگران باشید یعنی طرزی زندگی کنید که مردان بزرگ و پرهیزگار به شما اقتدا کنند نه فقط در نماز به شما اقتدا کنند در همه کارها به شما اقتدا کنند خب پس ﴿والسّابقون الأوّلون﴾ جزء ﴿و اجعلنا للمتقین إماماً﴾ بودند ﴿من المهاجرین و الأنصار و الّذین اتّبعوهم بإحسانٍ رضی الله عنهم و رضوا عنه) در دو بخش از قرآن کریم یک اصل کلی را که جزو محکمات است اشاره کرده یکجا فرمود ﴿إن عدتم عدنا﴾ یک جا فرمود ﴿إن تعودوا نَعُد﴾ فرمود اینچنین نیست که حالا اگر ما اینجا وعده دادیم یا وعید دادیم این برای ابد باشد این وعده ما تابع کارهای شما است این وعید ما هم تابع کارهای شما است اگر شما برگشتید اوضاع هم برمی‌گردد ﴿إن عدتم عدنا﴾ ﴿إن تعودوا نَعُد﴾ پس اینچنین نیست که اگر کسی جزء مهاجرین باشد یا جزء انصار باشد و رضایت ابدی برای او تأمین شده باشد نمونه¬اش هم جریان ثعلبه بود که خواندیم کسانی هم بودند که صحابت را درک کردند هجرت را درک کردند نصرت را درک کردند و ملعون هم شدند آن هم طبق شواهد قرآنی و روایی آن هم بحثش گذشت بعد فرمود ﴿ و ممّن حولکم من الأعراب منافقون ﴾ ذات اقدس الهی که ﴿أعطی کلّ ذی حقٍ حقّه﴾ اینچنین نیست که به طور جمع حکم بکند و خصوصیتهایی که مال برخی افراد هست آنها را ملحوظ نکند حق هر ذی حقّی را رعایت می‌کند یک فتنه‌ای اگر در بین دسیسه-گران وجود دارد آن را هم بازگو می‌کند دو اعلام خطر هم کند سه آبروی او را هم تا آن مرز امکان حفظ می‌کند چهار و رهبر مسلمین یعنی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام معصوم﴿ سلام الله علیه﴾ آن خصوصیت را بازگو می‌کند که چه کسی است و چه کاری دارد می‌کند پنج اما آبرو را در فضای جامعه حفظ می‌کند مگر اینکه آنها دیگر تجری کنند به سوء اختیار خودشان به حریم اسلام و مسلمین بخواهند تعدی کنند که ﴿ أم حسب الّذین فی قلوبهم مرض أن لن یخرج الله أضغانهم﴾ آن روز دیگر بالاخره آنچه در درون آنها است بیرون می‌آورد. خب لذا هم خوبها را ذکر می‌کند هم بدها را ذکر می‌کند این اختصاصی به، جزو خطوط کلی اسلام است اختصاصی به حوزهٴ قرآن و مانند آن ندارد درباره اهل کتاب درباره یهودیها فرمود اینها اینطوری هستند داخلشان آدم‌های خوب است اهل نماز شب هستند مبین آیات الهی هستند آیات الهی را اقامه می‌کنند اجرا می‌کنند بزرگانی هم بودند که در ایران قبل از جریان الحاد مانی این جریان زرتشتی را حفظ کردند یا جریان یهودی و مسیحی را حفظ کردند ﴿ومن أهل الکتاب أمهٴ قائمهٴ یتلون آیات الله ﴾ در ایران بودند در غیر ایران بودند و ذات اقدس الهی آنها را هم به عظمت یاد می‌کند اما آنهایی که اهل کتاب هستند ﴿ومن أهل الکتاب أمهٴ قائمهٴ﴾ نیستند و کارشان دسیسه و تحریف است آن را هم مشخص می‌کند در سوره مبارکه نساء آیه 46 اینچنین فرمود ﴿ من الّذین هادوا یحرّفون الکَلِم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا و اسمع غیر مسمع ﴾ پس هم در بین اهل کتاب آن رجال علمی و دینی و با تقوا را به نیکی یاد کرد فرمود ﴿ و من أهل الکتاب أمهٴ قائمهٴ یتلون آیات الله ﴾ این با عظمت با تجلیل از آنها اسم برد بعد هم فرمود ﴿ و من الّذین هادوا یحرّفون الکلم ﴾ تا مردم بدانند که اینها یکدست نیستند که بحث فعلی ما دربارهٴ اهل کتاب و اقلیتهای دینی نیست بحث در این است که این جزو خطوط کلی قرآن کریم است که بازگو می‌کند در جریان مؤمنین که فرمود عده‌ای جزو سابقون اوّلون هستند جزو مهاجرین هستند جزو انصار هستند واتّبعوهم بإحسان هستند جزو رضی الله عنهم هستند و رضوا عنه هستند در این اثناء هم فرمود که نه مواظب باشید یک عده آدمهای فتنه¬گر هم در بینشان هست هم از این روستاییها هم از این شهری¬ها ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون﴾ این یک ﴿و من أهل المدینهٴ مردوا علی النّفاق﴾ این دو برخیها خیال می‌کردند که این یک تقدیم و تأخیری است یعنی و ممّن حولکم من الأعراب و من أهل المدینهٴ منافقون ولی اینچنین نیست سر این تکرار که به صورت جمله مستقل آمدند گفتند به اینکه یک عده منافقین در آن روستائیها هستند روستائی هستند منافق هستند اما شهری آن سیاست بازی¬اش منافقانه¬تر است او تمرین کرده‌تر است او فتنه‌جوتر است ﴿ومن أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق﴾ اینها مارد هستند متمرد هستند و متمرّن هستند هم تمرین کرده¬اند هم متمرد اینها کارآزموده هستند در نفاق آن روستایی¬هایشان منافق هستند البته اما اینها یک منافق کارآمدی هم هستند پس ﴿وممن حولکم من الأعراب منافقون﴾ این یک ﴿ومن أهل المدینهٴ﴾ نه تنها منافق در بین آنها هست بلکه اینها ﴿مردوا علی النفاق﴾ این مُرود که شیطان مارد از همین باب است مَرَده هم جمع مارد است نه جمع مرید مَرَده یعنی انسانهای متمرد شیطان را هم که مارد می‌گویند به همین مناسبت است این هم از یکدستی و خلوص نشان می‌دهد آن سنگ امرد یا رمل امرد آن جا که گیاهی در آن نباشد و اینها امرد را به این مناسبت امرد می‌گویند این یکدست منافق است منتها نرم است یک نفاق نرمی دارد که کسی باخبر نیست نفاق او سرکش نیست اگر یک رمل نرمی باشد که گیاه نروید می‌گویند رملهٴ مَرداء خب پس اینها سرکشی ندارند که کسی بفهمد مارد هستند هم تمرین کرده هستند که مَرَدَ به معنی مَرَنَ آمده و هم نفاقشان نرم است سرکشی نیست که زود بفهمند فرمود شهری¬ها هم اینطوری است شهریها اینطوری هستند روستائیها هم همچنان البته شهریها بدتر از روستاییهایند ﴿مردوا علی النفاق﴾ بعد فرمود ﴿لاتعلمهم نحن نعلمهم﴾ اینکه فرمود تو نمی‌دانی نه یعنی تو پیغمبر چون در همین سوره مبارکه توبه دو جا آمده که یک مقدارش هم گذشت که فرمود ﴿ قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ﴾ فرمود هر کاری که می‌کنید بکنید خدا می‌بیند پیغمبر می‌بیند یکجا دارد ﴿والمؤمنون﴾ یکجا ندارد پس هر کاری را که انسان انجام می‌دهد وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌بیند مسأله روایات عرض اعمال که فراوان است هر کاری را انسان انجام می‌دهد وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌بیند این که فرمود لاتعلمهم نظیر آن آیه است که در سوره مبارکه انفال خواندیم آیهٴ 60 سوره انفال این بود که ﴿ و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوهٴ ﴾ فرمود شما آن نیروهای نظامی خود را تجهیز کنید همیشه آماده باشید ﴿ومن رباط الخیل﴾ هم آن نیروی هوایی‌تان زمینی¬تان بالاخره سواره نظام‌تان پیاده نظام‌تان همه اینها را آماده کنید برابر روز ﴿ترهبون به﴾ چند گروه را یک ﴿عدوّ الله و عدوّکم﴾ که اینها را می‌شناسید خب کسی که کافر است دشمن خدا است شما می‌شناسید کسی که رودرروی با شما می‌جنگد این دشمن شما است می‌شناسید گروه سوم ﴿ و ءاخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم﴾ یک گروه فتنه¬گری هم هستند که شما آنها را نمی‌شناسید خدا آنها را می‌شناسد شما برای آنها هم مسلّح و آماده باشید این سه گروه به فکر براندازی هستند آنهایی که صریحا کافر هستند آنهایی که صریحاً با شما درگیر جنگ هستند یک گروهی هم هستند که شما آنها را نمی‌شناسید خدا آنها را می‌شناسد اینها همان گروه منافق هستند ﴿ و ءَاخرین من دونهم ﴾ که ﴿ لاتعلمونهم الله یعلمهم ﴾ اینجا نفرمود لاتعلمهم به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگفت به مؤمنین خطاب کرد که شما آنها را نمی‌شناسید برابر آیاتی که در همین سوره مبارکه توبه که محل بحث است آمده و سایر آیات هرکاری را که انسان انجام می‌دهد وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه ﴿ علیهم السلام﴾ می‌بینند بنابراین سخن در این نیست که پیغمبر﴿ص﴾ نمی‌داند ﴿ قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ﴾ اما سخن در این است که جامعه اسلامی نمی‌داند این چند تا خاصیت دارد یکی اعلام خطر است به منافقین و متمرّدین که بالاخره ما می‌دانیم شما دارید چکار می‌کنید با کسی روبرو هستید که هم می‌داند و هم مکر شما کلیدش به دست او است مشکل شما این است که شما نمی‌بینید کسی را که شما را می‌بیند و نمی‌دانید که کلید مکر شما هم به دست او است ﴿و عند الله مکرهم و إن کان مکرهم لتزول منه الجبٰال﴾ بالاخره مکر یک کار مستوری است یک کار شفاف و روشنی نیست این کارهای مستور پیچیده بالاخره یک رمزی دارد فرمود این رمز کار شما پیش ما است آن وقت شما با این چطوری می‌توانید اصلاً فرض ندارد کسی در برابر خدا بخواهد بجنگد یک وقت است ممکن است کسی در برابر یک ارتش قهاری می‌جنگد می‌گوید من ولو یک لحظه هم باشد مقاومت می‌کنم ولی بعد کشته می‌شوم این فرض دارد یک کسی در برابر یک لشگر جرّار بایستد بگوید من ولو به اندازه یک تیر مقاومت می‌کنم بعد کشته می‌شوم این فرض دارد اما اگر کسی بخواهد با کسی بجنگد که تمام هستی او سرباز او است این فرضش محال است نه خود کار محال این بیان نورانی حضرت امیر ﴿سلام الله علیه﴾ است که شما بدانید که «أن جوارحکم جنوده» «واعلموا عباد الله أن جوارحکم جنوده و خلواتکم عیونه» فرمود همه اعضای شما سربازان خدا هستند حالا اگر کسی خواست خدا خواست کسی را بگیرد خب با دست او می‌گیرد دیگر یک حرفی را می‌زند رسوا می‌شود یک جایی را امضا می‌کند یک چیزی را امضا می‌کند یک جایی می‌رود که گرفتار می‌شود اینطور نیست که ذات اقدس الهی اگر خواست کسی را بگیرد از جای دیگری لشگر کشی بکند خود این شخص سرباز او است خب در چنین حالی جنگ با خدا مقدور نیست اصلاً مفروض نیست فرض صحیح ندارد فرمود به اینکه بدانید کلید کارهای شما پیش ما است ما فعلاً آبرویتان را حفظ کردیم یک هشدار اجمالی به امت اسلامی است که بدانید داخل شماها اینطوری هم هستند یک عده منافقین ساده¬لوح ابتدایی هستند در روستاها یک عده منافقین کارکرده سیاست باز هستند در شهرها ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون﴾ ﴿و من أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق ﴾ بدانید به طور اجمال که این دو گروه هستند ﴿لاتعلمهم﴾ اما ﴿نحن نعلمهم﴾ خب این یک وظیفه خوبی است البته روزی که لازم باشد برابر ﴿أم حسب الّذین فی قلوبهم مرض﴾ یعنی آیه 29 سورهٴ 47 که به نام مبارک پیغمبر ﴿ علیه و آله آلاف التحیهٴ و الثناء﴾ است در آن سورهٴ 47 آیهٴ 29 به این صورت آمده ﴿ أم حسب الذین فی قلوبهم مرض أن لن یخرج الله أضغانهم ﴾ این مطلق است هم در دنیا هم در آخرت ممکن است باشد بالاخره یک روزی خدا آن درون را بیرون می‌آورد حالا اگر مصلحت بود در دنیا، نبود در آخرت آن هم که فرمود اینها کیدهایشان را می‌کنند ﴿و عند الله مکرهم و إن کان مکرهم لتزول منه الجبٰال﴾ هم برای همین است که به اینها هشدار بدهد شما در برابر ذات اقدس الهی توان مقاومت ندارید خب چندین خاصیت دارد این اعلام یکی به خود منافقین فهماندن است یکی به امت اسلامی هشدار دادن است یکی رهبر مسلمین را محتاط کردن است که اینها هستند و اسلام اینها را به عنوان (رضی الله عنه) یا ﴿واتّبعوا بإحسانٍ﴾ اینها را باور نکنند ﴿ و ممّن حولکم من الأعراب منافقون﴾ این یک ﴿و من أهل المدینهٴ مردوا علی النفاق ﴾ دو ﴿لاتعلمهم﴾ اما ﴿نحن نعلمهم﴾ بعد هم فرمود به اینکه اگر اینها بالاخره توبه نکردند و به همان نفاقشان ادامه دادند ما اینها را چند بار عذاب می‌کنیم ﴿سنعذّبهم مرّتین﴾ حالا یا عذاب دنیا یا عذاب آخرت یا دو بار اینها را رسوا می‌کنیم هم عذاب مال هم عذاب جان یک وقت هم عذاب سیاسی هم عذاب اجتماعی این برای مرتین وجوهی گفته شد یک وجه دیگری هم محتمل است که حالا عرض می‌کنیم این درباره منافقین چند جا همین سوره مبارکه توبه گذشت نظیر آیهٴ 85 این سوره توبه که فرمود ﴿ و لاتعجبک أموالهم و أولادهم إنّما یرید الله أن یعذّبهم بها فی الدنیا و تزهق أنفسهم و هم کافرون ﴾ فرمود اینهایی که از امکانات مالی یا فرزند و قبیله برخوردارند دارای فرزندان زیادی هستند و دارای مال زیادی هستند شما را به اعجاب و شگفتی وادار نکند برای اینکه اینها مورد تعذیب الهی هستند خدا می-خواهد به وسیله همین‌ها خب اگر خدای ناکرده فرزند نااهل درآمد معتاد درآمد بساط کار را به هم زد همان فرزند وسیله تعذیب پدر است دیگر مال هم همینطور است ﴿ولاتعجبک أموالهم و أولادهم إنّما یرید الله أن یعذّبهم بها فی الدنیا و تزهق أنفسهم و هم کافرون ﴾ احتمال اینکه منظور از این مرّتین تکرار و کثرت باشد نه دو بار این هست چون در قرآن کریم از این تعبیرات هم آمده وقتی می‌گویند دو بار یعنی بیش از یکبار نه دو بار یعنی کمتر از سه بار در سوره مبارکهٴ ملک که آیهٴ چهارم به این صورت آمده است ﴿ ثم ارجع البصر کرّتین ینقلب إلیک البصر خاسئاً و هو حسیر﴾ معنایش این نیست که شما اگر دو بار نگاه بکنید عالم را بی‌نظم نمی‌بینید مثلاً اگر بار سوم نگاه بکنید اینچنین است نخیر منظور آن است که بیش از یک بار حالا یا دو بار یا سه بار یا ده بار یا بیست بار یا صد بار صد بار هم نگاه بکنی اینطور است این که فرمود شما دو بار کرّتین نه یعنی دو مرتبه یعنی مکرر انجام بدهی حالا دو مرتبه یا بیشتر.
جواب سؤال حالا یکبار بله یکبار تکرار کرد یا دو بار تکرار کرد چون بالاخره تثنیه یاء و نون یا الف و نون برای تعدد همان ماده است یکبار تکرار کرد یا دو بار اصل تعبیر هم این است ﴿فارجع البصر هل تری من فطور﴾.
جواب سؤال بسیار خوب اینجا هم همینطور است ممکن است که اینکه فرمود ﴿سنعذّبهم مرّتین ﴾ ما چند بار اینها را عذاب می‌کنیم به انحاء گوناگون آنها را رسوا می‌کنیم گاهی عذاب سیاسی دارد گاهی عذاب اجتماعی دارد گاهی عذاب فرزند دارد گاهی عذاب مال دارد گاهی عذاب حیثیتی دارد گاهی عذابهای زندان دارد گاهی عذاب شکست دارد اینچنین نیست که فقط دو بار عذاب بدهد نظیر دو رکعت نماز صبح که همین دو رکعت است و بیشتر نیست بنابراین اینکه فرمود ﴿سنعذّبهم مرتین﴾ اینچنین نیست که دو بار در برابر سه بار باشد یعنی بیش از یک بار حالا یا دو بار مصطلح است یا بیشتر این هم محتمل است چه اینکه در سوره مبارکه احزاب هم مشابه این آمده است آیه 30 سوره احزاب این است که ﴿ یا نساء النبی من یأت منکنّ بفاحشهٴ مبینهٴ یضاعف لها العذاب ضعفین ﴾ نه یعنی دو بار ﴿ و کان ذلک علی الله یسیراً﴾ یعنی ما چند بار بالاخره مکرر عذاب می‌کنیم بنابراین هم محتمل است که ﴿سنعذّبهم مرتین﴾ ناظر به دو بار عذاب رسمی و مهم باشد و هم ممکن است ناظر به این باشد که چندین بار ما اینها را عذاب می‌کنیم ﴿سنعذّبهم مرتین﴾ تازه این مال دنیا ﴿ثمّ یردّون إلی عذاب عظیم﴾ در برابر فوز عظیمی که بهره مهاجرین و انصار می‌شود اینها گرفتار عذاب عظیم هستند برای اینکه آنها به همان دلیل که حافظان دین هستند از فوز عظیم برخوردار هستند اینها به دلیل اینکه مخرّبان دین هستند گرفتار عذاب عظیم هستند آنها جزو ﴿واجعلنا للمتقین إماماً﴾ هستند اینها جزو ائمهٴ کفر هستند برای اینکه همین اینها که ﴿مردوا علی النفاق﴾ یک عده را هم به دنبال خودشان می‌کشانند ﴿فقاتلوا أئمهٴ الکفر إنّهم لا أیمان لهم﴾ همینها که در زمان پیغمبر با دیدن پیغمبر عصرشان با دیدن قرآن و معجزه به این صورت ﴿مردوا علی النفاق﴾ درآمدند خب دیگران هم در بعد از پیغمبر ﴿ صلّی الله علیه و آله و سلّم ﴾ کاملاً گمراه کردند اینها که می‌شوند جزو ائمه کفر گرفتار عذاب عظیم هستند آنها که می‌شوند جزو ائمه تقوا از فوز عظیم برخوردار هستند .
جواب سؤال: این چون با آیات قبلی که همین سورهٴ مبارکه توبه دارد و بعد که ﴿ قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ﴾ سازگار نیست فرمود هرکاری که بکنید پیغمبر می‌بیند وجود مبارک پیغمبر ﴿ صلّی الله علیه و آله و سلّم ﴾ فرمود به اینکه «تنام عینى و لاینام قلبى» قلب من نمی‌خوابد غفلت سهو نسیان جهل اینها خواب قلب است خب اگر دو جا در همین سوره مبارکه توبه فرمود هر کاری که می‌کنید خدا می‌داند و پیغمبر هم می‌داند یکجا مؤمنین هم اضافه شده است که منظور ائمه ﴿ علیهم السلام ﴾ هستند یکجا اضافه نشده و اینها چون مثبتین هستند تعارضی هم ندارند خب پس اگر همین سوره دو جا فرمود هر کاری که می‌کنید پیغمبر می‌داند معلوم می‌شود آن از آن جهتی که دارای ولایت الهی است می‌فهمد و می‌داند منتها آیا وظیفه دارد که اجرا بکند یا نه آن راه دیگر است در نوبتهای قبل هم گذشت که بعضی از علوم است که فوق تکلیف است تکلیف‌آور نیست علم ملکوتی اینچنین است علم غیب اینچنین است اینها عالم هستند که چه می‌گذرد ولی در برابر او مکلف نیستند خود پیغمبر اکرم ﴿ صلّی الله علیه و آله و سلّم ﴾ رسماً در محکمه اعلام کرد که «إنّما أقضی بینکم بالأیمان و البیّنات» صریحاً اعلام کرد فرمود که من در محکمهٴ قضا فقط روی شاهد و سوگند حکم می‌کنم مدعی باید بیّنه اقامه کند منکر باید سوگند یاد کند بعد هم فرمود اگر کسی سوگند دروغی یاد کرد یا شاهد زور و بینه دروغی ارائه کرد و مالی را با حکم من از محکمه من گرفت «فکأنّه قطعهٴ من النار» این را صریحاً اعلام کرد گاهی اتفاق می‌افتاد در قضاهای حضرت امیر ﴿سلام الله علیه﴾ یا قضاهای خود پیغمبر اکرم ﴿ صلّی الله علیه و آله و سلّم ﴾ برای اثبات کرامت و معجزه اینها از آن علم غیب استفاده کنند ولی بنا بر این نبود که بنا بر علم غیب محکمه انجام بشود که اگر مردم بدانند که فوراً اسرار آشکار می‌شود که کسی از ترس خلاف نمی‌کند که بنابراین آن علم ملکوتی فوق تکلیف محکمه و نماز جمعه و نماز جماعت و عبادات و اینها است لذا اگر طبق آن علم ملکوتی کسی بداند که امشب که نوزده ماه مبارک رمضان است وقتی وارد مسجد بشود حتماً شمشیر می‌خورد او دیگر مکلف نیست که به آن عمل نکند جریان سید الشهداء ﴿ سلام الله علیه ﴾ اینطور است جریان امام مجتبی ﴿ سلام الله علیه﴾ اینطور است آن اصلاً با علم به ذات تکلیف نبود در هیچ کار باعث تکلیف نبود گاهی که ذات اقدس الهی دستور می‌داد برابر آن برای حفظ کرامت یا معجزه انجام بدهد اینطور است که قضاهای حضرت امیر از این قبیل دارد که غالب خب آخر آنروز زیر مجموعهٴ حضرت امیر حکومتهای فراوانی بود دیگر یعنی کل حکومت اسلامی بعد از شکست امپراطوری ایران و امپراطوری روم و درهم شکستن شبه جزیرهٴ العرب تقریباً قسمت مهم روی زمین که آلان به صورت پنجاه دولت یا پنجاه کشور در آمده آنروز همه‌اش در اختیار حضرت امیر بود البته عده‌ای طغیان داشتند سرکشی داشتند و آن حکومتها و آن معیارهای اصلی آن پرونده‌های مهم به دست خود حضرت امیر تعقیب می‌شد حضرت امیر هم برابر ایمان و بیّنات حکم می‌کردند خود پیغمبر ﴿ صلّی الله علیه و آله و سلّم ﴾ همینطور است آن علم ملکوتی فوق آن است که باعث تکلیف باشد یک علمی نیست که در علم اصول بگویند این حجّت است این مافوق حجت است یک علمی است که در اصول فقه حجیت آن تثبیت می‌شود به درد فقه می‌خورد یک علمی است به درد نظام هستی می‌خورد لذا ذات اقدس الهی فرمود هر کاری که می‌کنید پیغمبر می‌بیند ﴿ قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ﴾ این سین هم سین تحقیق است نه سین تسویف برای اینکه اینچنین نیست که خدا بعدها ببیند ﴿قل اعملوا فسیری الله﴾ سین تحقیق است یعنی حتماً البته خدا می‌بیند پیغمبر هم می‌بیند .
جواب سؤال آن از اجمال و تفصیل است مثل اینکه آدم در قفسه کتابخانه خود یک کتاب دارد می‌خواهد بیاورد می‌خواهد نیاورد ولی در اختیار خودش است این «لو شائوا علموا» یعنی در اختیار خودش است می‌خواهند از اجمال به تفصیل بیاورند و مانند آن .
جواب سؤال آن دربارهٴ ملائکه است دعای کمیل را می‌فرمایید آن درباره ملائکه است آن خدای سبحان آنروز هم گذشت که او با ما ستّارانه رفتار می‌کند برای اینکه آبروی ما محفوظ باشد درباره فرشته‌ها که اصلاً فرشته‌ها را فرستاده ﴿إنّ علیکم لحافظین ٭ کرام الکاتبین ٭ یعلمون ما تفعلون ﴾ اصلاً آنها را فرستاده که اعمال ما را بنویسند اگر ما یک قدری روبراه باشیم بعضی از کارهای ما را هم ذات اقدس الهی حتی اجازه نمی‌دهد که آنها هم بفهمند .فرمود این فرشتگان را فرستادی برای اعمال ما اصلاً اینها کارشان هم همین است اما اینچنین نیست که حالا علم اینها بالذات باشد که تو اینها را فرستادی اینها مأمور تو هستند و چیزی که مخفی شده برآنها «و برحمتک أخفیته و بلطفک سترته» نه اینکه آنها غفلت کردند آنها اهل غفلت و سهو و نسیان نیستند تو نگذاشتی آنها بفهمند همانطوری که علم آنها با تعلیم شما است غفلت آنها هم با اغفال شما است سهو آنها هم با اسهاء شما است نسیان آنها هم با انساء شما است شما اجازه ندادید آنها بفهمند «و برحمتک أخفیته» خب.
جواب سؤال بله منتها حالا درجاتش فرق می‌کند البته اول آنجا در اصل پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به برکت پیغمبر عالم می‌شوند دیگر آنجا اینطور است خب بنابراین نسبت به شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در همین سوره توبه دو جا به صراحت فرمود هرکاری می‌کنند تو می‌دانی این دیگر نمی‌شود گفت که یک همچه کار مهم سیاسی که یک عده روستایی یک عده شهری دارند فتنه می‌کنند این نداند اینطور نیست کسی یک کار ریز در خانه¬اش بکند در مطبخ خانه¬اش انجام بدهد پیغمبر می‌بیند این کار اساسی را نداند نمی‌شود که .
جواب سؤال نه علم غیب است دیگر خب بنابراین این‌که فرمود ﴿لاتعلمهم﴾ مناسب این است که برابر همان آیه 60 سوره انفال معنا بشود که به مسلمین خطاب می‌کند که شما مجهز باشید مسلح باشید ﴿و أعدوا لهم ما استطعتم من قوهٴ و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله﴾ یک ﴿و عدوّکم﴾ دو ﴿و آخرین من دونهم﴾ که ﴿لاتعلمونهم الله یعلمهم﴾ سه که در حقیقت شما نمی‌دانید.
جواب سؤال بله؟ آن بله خب نسبت به او بالأصاله این است اینها همه‌شان مثبتین هستند معارض هم نیستند مفهوم ندارد که الله یعلم و رسول الله لایعلم به دلیل همان دو جای همین سوره مبارکه توبه فرمود ﴿ قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله ﴾ اینها چون مثبتین هستند معارض هم نیستند که مثلاً من بگویم اینجا مفهوم دارد یعنی الله یعلم و رسول الله مع ذلک لایعلم بعد بگوییم که آن آیه که دارد رسول الله یعلم اینها معارض هستند اینها مثبتان هستند و مثبتین هستند تعارض ندارند ﴿لاتعلمهم﴾ اولاً خطاب به مردم است نه خطاب به رسول الله رسول الله خودش عالم است ثانیاً اگر باشد یعنی بالاصاله خدا می‌داند اینچنین نیست که فقط خدا می‌داند پیغمبر نمی‌داند لا بالأصاله و لا بالتّبع به تعلیم الهی برای اینکه با آن دو تا آیه‌ای که در همین سوره توبه آمده ﴿ قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله﴾ هماهنگ نیست.
« والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:49

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی