display result search
منو
تفسیر آیه 120 سوره توبه_بخش اول

تفسیر آیه 120 سوره توبه_بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 31 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 120 سوره توبه_بخش اول"

قصد غربت به این معنی است که بگویند من این کار را قربه الی الله انجام می‌دهم
اسلام شرط وجوب نیست شرط صحت است.

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَاکَانَ لْأَهْلِ المَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَن نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَیُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَنَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَیَطَأُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الکُفَّارَ وَلاَیَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَیُضِیعُ أَجْرَ المُحْسِنِینَ (120)﴾
در جریان غزوه تبوک که عده‌ای تخلف کردند آن آیات قبل راجع به بعد ...فی الذین خلفوا توبه آنها و لزوم استغفار آنها مطرح شد قبلاً در همین سوره مبارکه توبه فرمود وقتی اسلام در خطر است ولی مسلمین اقدام کرده است بر شما لازم است که همه‌تان حضور پیدا کنید و آنجا که حضور همگان لازم نیست گروهی از شما اگر شرکت کردید کافیست آن آیاتی که دارد انفرو فی سبیل الله جمیع ثبات او جمیعا ناظر همین است نفرتان و بسیج نظامی‌تان لازم است یا صبه صبه گروه گروه یا گردان گردان یا جمیع انفروا ثبات که ثبات جمع ثبه است ثبه یعنی گروه گروه ثبات یعنی گروه گروه یا گروه گروه یا جمیعاً آنجا که نظیر تهاجم روح و امثال آنها مطرح است آنجا سخن از بسیج عمومی است نفر عمومی است که از آن به عنوان نفر جمیع یاد شده است آنجا که نظیر جیش عثامه و مانند آن مطرح است غزوات دیگر آن ثبه ثبه هم کافیست این چند نفری که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اعزام می‌کند پس اینکه در آیات قبل خواندیم انفروا ثبات او انفروا جمیعا یا ثبه ثبه گروه گروه طائفه طائفه گردان گردان بروید یا همه‌تان شرکت کنید در جریان غزوه تبوک خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شرکت کردند و مهاجم جراری مثل قیصر روم قصد تهاجم داشت اینجا ثبه و گروه و گردان و طائفه کافی نبود اینجا نفر عمومی همان بسیج عمومی لازم بود و در چنین فضایی فرمود به اینکه هیچ کس حق تخلف ندارد نه شهروندان مدنی نه اطرافیان ما کان لاهل المدینه و من حولهم من اعراب یعنی همه مسلمانها خوب بعد وقتی در چنین حالاتی نباشد غزوه‌های عمومی نباشد جنگهای عمومی نباشد آیات بعد آیه 121 به بعد شروع می‌شود که و ما کان المومنون لینفروا کافه نفر عمومی لازم نیست بلکه نفر گروهی کافی است که آن آیات بعدی است که یان سه طائفه از آیات کاملاً به هم منسجم هستند یک طائفه ناظر به تخلف عده‌ای است که آنها گناه کردند باید توبه می‌کردند که جریان توبه آنها مطرح شد که ...الناس الذین خلفوا این طائفه دوم که محل بحث است لزوم نفر و بسیج عمومی در صورت خطر اسلام طائفه سوم آن است که اگر آنطور نباشد که اصل اسلام در خطر است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم حضور داشته باشد نفر گروهی کافی است که و ما کان المومنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه دو تفسیر درباره این آیه نفر معروف است و جامع این مسائل سه‌گانه هم آن آیاتی است که قبلاً طرح شده فرمود انفروا ثبات او انفروا جمیعا یا ثبه ثبه در جایی که لزوم نفر عمومی احساس نشد یا نه جمیعاً آنجایی که بسیج عمومی لازم باشد اما اینکه آیا من حولهم من الاعراب اهل کتاب را هم شامل می‌شود یا نه البته بنا بر اینکه اهل کتاب مکلف به فروع هستند کما هو الحق شامل آنها هم می‌شود ولی خوب آنها که شرکت نمی‌کنند آنها اطاعت نمی‌کنند معصیت می‌کنند ولی آیه شامل آنها می‌شود.

سوال: جواب: بله اگر بیایند بله اما نمی‌آیند وقتی بیایند یعنی از آن شیطنت خودشان دست بردارند دیگر کافر نباشند اهل کتاب با حفظ عنوان اهل کتاب که نمی‌آید اسلام را یاری کند که بیایند یعنی توبه کنند و اگر چنانچه در آن حالت بخواهند اقدام بکنند از آنها قبول نمی‌شود برای اینکه فی سبیل الله نیست مگر اینکه آنها یک کافر مستضعفی باشند که اینها را به عنوان فی سبیل الله درک کنند چون سخن از فی سبیل الله است به قصد غربت است فیض بردن است اگر چنانچه اینها بخواهند فیض ببرند باید به قصد غربت این کار را بکنند قصد غربت هم به این معنی است که بگویند این طبق دستور اسلام مقرب لله است و من این کار را قربه الی الله انجام می‌دهم از کافر که حرف خدا را قبول ندارد پیغمبر خدا را قبول ندارد دین خدا را قبول ندارد بعد از احراز اینکه این در کتاب خدا است و پیغمبر خدا است این را رد می‌کند از چنین کسی قصد قربت چگونه متناشی می‌شود؟ خوب پس اسلام شرط وجوب نیست شرط صحت است یعنی بر مکلفان واجب است چه مسلمان چه غیر مسلمان که اطاعت کنند اما از خصوص مسلمانها صحیح است چون قصد قربت از اینها متناشی می‌شود
سوال: جواب: kHK –آن بلد اسلامی در خطر بود وگرنه اگر کافر بودند که آنها کاری به اینها نداشتند مثل سایر مثل مکه
سوال: جواب: دفاع از وطن به دستور حق یک وقت است انسان در نواجب توسلی است خدا فرمود به اینکه از وطنتان دفاع بکنید این شخص سوال: جواب: می‌گوید چون خدا فرمود من از وطن خودم دفاع کنم من هم از وطن خودم دفاع می‌کنم چنین کسی ماجور است اما اگر نه به عنوان اینکه سرزمین من است و محبوب من است خوب بالاخره هر کسی به سرزمین خودش علاقمند است چه انسان مسلمان باشد یا نه و چه انسان باشد یا حیوان شما ببینید در منطقه جنگل هم بالاخره هر حیوانی از منطقه خودش حمایت می‌کند و از اینها هم پائینتر شما لابد فرمایشات مرحوم بوعلی را در هنگام اشارات خواندید که دفاع از زیرمجموعه و حوزه استحفاظی این خصیصه حیوان است انسان جای دیگر است انسانیت بالاتر از آن است این است که اگر کسی از وطن خودش دفاع نکند از سرزمین خودش دفاع نکند از بچه‌ها و ناموس خودش دفاع نکند از حیوان پست تر است برای اینکه نصاب حیوانیت این است که انسان از زیر مجموعه خود دفاع بکند اگر کسی غذا نخورد پس معلوم می‌شود از حیوانات هم پست تر است برای اینکه یک حیوان می‌فهمد اگر غذا نخورد می‌میرد اگر کسی از زن و بچه‌اش دفاع نکند حیوان نیست نه انسان نیست اینکه قرآن می‌فرماید اولئک کالانعام بل هم اضل که نمی‌خواهد فحش بدهد یک کتابی است سراسر ادب یک کتابی که سرتاپایش ادب است که به کسی بد نمی‌گوید که می‌گوید اینها حیوانند بلکه از حیوان پست تر هستند می‌گویید نه فردا که روز حقیقت شود پدید معلوم می‌شود که چه کسی حیوان است چه کسی انسان بالاخره یک روزی باید در عالم یک کسی حرف آخر را باید بزند یا نه؟ این همه مکتبها و جنگ هفتاد و دو ملت و آراء گوناگون غالب اینها می‌میرند و روشن نه‌ می‌شود حق با کیست آن وقت یک صحنه‌ای باید باشد معلوم شود
سوال: جواب: دو تا حرف است اگر قصد قربت بکند قصد قربت که از اینها متمشی نمی‌شود که اینها که وظیفه‌شان را انجام دادند دفاع کردند در جهنم می‌روند منتهی در جهنم آنها خبیثتر است یا پاداش دنیایی دارند کفاری که کار خیر می‌کنند برکاتشان در دنیا نصیب آنها می‌شود نه در آخرت به اینها می‌دهند یا اگر در آخرت هم بخواهند جزا ببینند تخفیف در عذاب است چون انسان اگر موحد نباشد مسلمان نباشد که بهشت نمی‌رود که غرض آن است که این که این را تحقیق کردند بالاخره یک روز باید یک جایی معلوم بشود حق با کیست دنیا که جای روشن شدن حق نیست یک جایی در عالم هستی باید باشد که معلوم بشود حق با کیست و آن معاد است در دنیا ممکن است براهین عقلی اقامه بشود ادله نقلی اقامه بشود تا یک حدودی مشخص می‌شود حق با کیست ولی دنیا داری است که حقش با باطل آمیخته است نه تنها مخلوط است بلکه ممزوج است خاصیت نشعه دنیا است یک مقدار دستگاه صافی برایش هست برهان عقلی است ادله نقلی است تا کسانی که اهل راه هستند برایشان مشخص بشود ولی غالب اینها می‌میرند و برایشان روشن نمی‌شود این اقوال که یک صحنه‌ای باید باشد که در آنجا خود حق ظهور بکند و آن معاد است که دیگر هیچ جا برای ترکیب نیست قرآن کریم که درباره عده‌ای می‌فرماید اولئک کالانعام نه اینکه می‌خواهد فحش بدهد یا بد بگوید می‌گوید حقیقت اینها انعام است می‌گویید نه؟ دو روز دیگر صبر کنید آن ذیل آیه فتاکلون افواجا می‌بینند یک عده به صورت حیوانات درآمدند و برای آنها هم معلوم می‌شود که واقعاً حیوان بودند این است که کتابهای حکمت نظیر ...اشارات مرحوم بو علی دارند که اگر کسی از زیر مجموعه خود دفاع نکند از حیوان هم پست تر است به همین مرغ خانگی استشهاد می‌کند می‌گوید این مرغ خانگی مادامی که یک نفر است از خودش دفاع می‌کند اما وقتی چهار تخم مرغ را زیر پرش گذاشتند و این مادر شد دیگر این مرغ دیروز نیست هر کدام از این اعضای خانواده بخواهند به سراغ او بروند یا به سراغ بچه‌‌هایش بروند حمله می‌کند این مرغی که مادر شد احساس می‌کند که مسئول است این با مرغهای دیگر فرق می‌کند با سابقه خودش هم فرق می‌کند این مرز حیوانیت است اگر کسی این احساس را نداشته باشد که از زیر مجموعه خودش از ناموسش از بچه‌هایش از زن و بچه‌اش دفاع بکند این از حیوان پست تر است حالا نه مرغ شرقی مرغ غربی هم همینطور است نه مرغ شمالی جنوبی هم هیمنطور است نه مرغ اهلی وحشی هم همینطور است این خاصیت حیوانیت است که هر حیوانی از زیر مجموعه‌اش دفاع بکند کدام مار و عقربی است که از بچه‌اش دفاع نمی‌کند کدام ماهی دریایی است که از بچه‌اش دفاع نمی‌کند کدام حیوان جنگلی است که از بچه‌آش دفاع نمی‌کند خاصیت این نصاب حیوانیت است اگر کسی یک آ‌دم بی تفاوتی باشد بل هم اضل است خوب پس اگر کسی از سرزمین خود دفاع کرد در آنجا هم گفت ما لنا ان لانقاتل فی سبیل الله و قداخرجنا من دیارنا و ابنائنا آن که در سوره مبارکه بقره بحث شد به برکت فی سبیل الله بود از وطن خودش می‌رود وگرنه کسی دفاع بکند قیام بکند کشته بشود برای اینکه بگوید قد اخرجنا من دیارنا وابنائنا همین این که بهشت نمی‌رود حرف آنها این بود که و ما لنا ان لانقاتل فی سبیل الله فقد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا صرف اینکه این انتفاضه فلسطین روز به روز پرفروغتر است به برکت انقلاب اسلامی است وگرنه قبلاً که سبقه اسلامی نداشت فقط جبهه خلق در کار بودند که اینطور کشته نمی‌دادند اینکه انتفاضه شد و همه را به ستوه آورد به برکت انقلاب و بعد هم جنوب لبنان پیروز شد همین بود دیگر اینجا ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم اینجا است که خدا شخصاً وعده فرمود و کان حقاً علینا نصر المومنین نه تنها ان تنصر الله خوب از او راستگوتر کیست من اصدق من الله وعدا من اصدق من الله قیلا من اوفوا وقد عهدی من الله فرمود کان حقاً علینا نصر المومنین من وامدارم به اینکه مظلومی را یاری بکنم این حرفها بود که انتفاضه فلسطین را راه انداخت آن مادر بچه را می‌فرستد به میدان و بعد هم خوشحال حرفی که در سوره مبارکه بحث شده بود این بود که و آنها گفتند که و ما لنا ان لانقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا قبلاً فی سبیل الله نبود قبل از پیروزی انقلاب قبلا این بود که اخرجنا من دیارنا همین بود این جنگ و گریز در کشورهای کفر هم بود در ویتنام هم بود عمده حرفشان به این برگشت در برابر ان پیامبرشانکه و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله لقد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا پس اگر کسی از سرزمین خود دفاع نکند این نه تنها حیوان است بلکه واقعا از خیوان پست تر است و آن روزی که حقیقت مشخص می‌شود مشخص خواهد شد ارگ کسی از یرزمین خود دفاع کند اما نه فی سبیل الله برای نفت و گاز دفاع کند این در حد یک حیات حیوانی است یک حیوان آزادی است که زیر بار ستم نمی‌رود زندگی دنیایی او هم تامین می‌شود اما اگر نه بگوید خدا به من گفته ظلم پذیری حرام است همانطوری که ظلم کردن حرام است ظلم پذیری هم حرام است این می‌شود شهید.
سوال: جواب: آنها هم اگر استکبار جهانی می‌گذاشت که حرف اهل بیت به آنجا می‌رسید آنجا هم مثل دیگران شیعه می‌شدند الان آنها منتظر تبلیغ فی انفسهم قولا بلیغا هستند آنها هم بیچاره‌ها دسترسی ندارند شما ببینید ایران قبل از صفویه را به استثنای آن بخشهای خاصی نظیر قم و جاهایی که خودشان از زرتشتیت به تشیع آمدند جاهی دیگر را ببینید آباء و اجداد خیلی از علماء سنی بودند قبل از صفویه شما در برخی از شهرهای بزرگ و کلان ایران که سفر می‌کنیم می‌بینید یک دانه امام زاده نیست اما جاهایی که مهد تشیع است می‌بینید قدم به قدم این سادات رفتند آنجا را نورانی کردند این اگر برسد مردم می‌فهمد ان وقت که سربازان تیمور و عدی رفتند جور دیگری شدن اینجاها که علوی آمدن جور دیگر شدند الان هم ار آزاد باشد آدم حرف اهل بیت را برساند آن مسیحی درباره حضرت امیر آنگونه می‌نویسد همین چند سال قبل در همان سوریه یک مجلس و همایش عظیمی گرفتند بعنوان وجود مبارک اما سجاد و صحیفه سجادیه یک سخنرانی هم برای کسانی که از قم و ایران دعوت شده بودند بود من دیدم این مسیحی دعوت نداشت یک شاعر مسیحی وسط مجلس پاشد درباره عظمت امام سجاد دارد شعر می‌خواند همین شامی که امام سجاد را با غل آوردند این دیگر سنی یا شیعه نبود که مسیحی بود در عظمت امام سجاد بدون دعوت دارد شعر می‌گوید این وقتی که چهارتا حرف بشنود درک می‌کند الان همبه این بیچاره‌ها حرف صحیخ نمی‌رسد.
سوال: جواب: آنجا را که وجود مبارک پیامبر دارد ... استدعاء است آنجا که مومنین می‌گویند اسبتاء است حتی یقول الرسول یک و الدین آمنوا معه یعنی یقول الذین آمنوا معه این دو تا یقول است این عطف تکرار می‌کند آنجا که رسول می‌گوید استدعاء است این دعا است و دعا عبادت است آنجا که برخی از همراهان متوسط یا ضعیف می‌گویند استبطاء است یعنی طول کشیده بطیئ شده چرا نیامده تا قائل کی باشد این دوتا قول است دوتا قائل است و دوتا معنی دارد.
فرمایش بزرگان این است اگر کسی از زیر مجموعه خود دفاع نکند حیوان نیست و اگر از زیر مجموعه خود دفاع بکند یک حیوان خوبی است مثل اینکه اگر یک کارمندی رشوه نگیر یک حیوان خوبی است انسانیت کجاست اما احسان بکند و خدمات بکند و باقصد قربت انجا م دهد و از وقت نزند این تازه وارد مرز انساینت می‌شود برهان آن حکماء برای اینکهاگر کسی رشوه گرفت از حیوان پست تر است و رشوه نگرفت تازه حیوان خوبی است این است می‌گویند شما این کلب معلم و این باز که حیوان لاشخوار هستند اینها وقتی تربیت شوند امینند یک باز علف که نمی‌خورد خوب لاشخوار را قرآن می‌گوید وقتی شما تربیت کردید تعلمونهن مما علمکم الله فکلوا مما امسکن این باز شکاری لاشخوار و این کلب حالا شما این سگ را تربیت کردید شده کلب معلم این کلب معلم در تمام این سنگلاخهای سینه کوه تلاش و کوشش می‌کند پایش هم زخمی می‌شود تا آن کبک سید شده را بگیرد سگ است لاشخوار است گرسنه هم هست دویده حالا این کبک شکاری را گرفته یا آن آهوی تیر خورده را گرفته این تمام تلاش و کوشش این است که دم بجنباند و آهسته آهسته برورد و خود را این آهو را به شکارچی برساند بعد هم این شکارچی این کبک را می‌خورد و یک مقداری آن آخرهاش آن استخوانها را پیش این سک بیچاره می‌اندازد این خاصیت یک سگ است اگر سگ به اینجا نرسد جزء کلاب هراش می‌شود و آن را شهرداری جمع می‌کند این است که مرحوم بوعلی و دیگران می‌گویند اگر یک کارمندی بدزدد از حیوان پست تر است سرش این است این هم که شرغی و غربی ندارد اینطور نیست که شگ ایرانی اینطور باشد و سگ غیر ایرانی اینگونه نباشد سگ چه در محیط اسلامی چه در محیط کفر چه در محیط غرب چه در محیط شرق چه الان چه در زمان گذشته ولی تربیت شده همین است و قرآن هم روی دست پروده‌های روی ره‌آوردهای تربیت شده امر گذاشته این سگ بالاخره نجس است دیگر و این ذبیحه هم که بالاخره باید ذبح بشود یک وقت است که تیر می‌کشد انسان اگر آن شرایط اقرار کند رمی کند موقع رمی کردن بسم الله بگوید آهن باشد تیز باشد بالاخره حل است اما اگر این تیر خورده به پای آهو این آهو زنده است خوب این با تیر که نمرد که به جای حساسش نخورد به پایش خورد لنگان لنگان این سگ شکاری هم او را گرفته یا آن یوز پلنگ این را گرفته آن حیوان شکاری این را گرفته زنده بود یا نه اصلاً یک بازی را آن بازبان فرستاده یک کبکی را در هوا خفه کرده این دیگر ذبح نمی‌خواهد که سر بریدن نمی‌خواهد این خفه شده در اسلام حلال است نه میته است نه لایزکی است نه احکام غیر مزکی بر او بار است نه احکام میته بر او بار است نه نجس است نه حرام البته اگر سگ شکاری گرفته باشد آنجا که سگ دست زده دهان زده آنجا را باید شست این یک نجاست بالاعرض دارد و اما اگر چنانچه شگ گرفته و این را خفه کرده خوب این طیب و طاهر است یعنی میته نیست البته آن قسمت را باید شست فرمود فکلوا مما امسکنا این برایشان حلال است این نه ذبح می‌خواهد نه نهر می‌خواهد اگر باز شکاری بود که خوب همانطور چون خود او نجس العین نیست سگ اگر او را گرفته و خفه کرده آنجایی که سگ دهان زده آنجا را می‌شویند این دسترنج یک حیوان است و اگر کسی در کار خود امین نباشد بل هم اضل است می‌گویید نه؟ فردا معلوم می‌شود بالاخره یک روزی باید باشد که این حرفها ظهور کند یا نه ذیل کریمه فتاکلون افواجا این را هم ذمخشعی نقل کرده هم مرحوم شیخ طوسی در تبیان یعنی فریقین نقل کردند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده عده‌ای در قیامت به صورت حیوانات درمی‌آیند اگر قرآن می‌گویند اینها حیوانند نمی‌خواهد توهین کند می‌گوید آنها که اهل معنی هستند که الان می‌دانند همان که وجود مابرک امام سجاد در صحنه عرفات نشان آن همراهش داشت خوب اینها دیدند که یک عده حیوانات هستند که دارند زوزه می‌کشند دیگر آنها که می‌گفتند کثر الحجیج و قل الضجیج حضرت فرمود نه قل الحجیج و کثر الضجیج می‌گویید نه؟ ببینید خوب آنهایی که اهل ولایت نبودند امام زمانشان را تنها گذاشتند بیراهه رفتند همانهایی بودند که حضرت آنها را به آن صورن نشان داد آن چند نفر که به صورت انسان بودند اهل ولایت بودند محب اهل بیت بودند شیعه بودند امام زمانشان را یعنی وجود مبارک امام سجاد را به رسمیت می‌شناختند غرض آن است که حد انسانیت مشخص است که چیست اگر انسان ندزدد و رشوه نگیرد و اهل رشوه نباشد تازه شرط ورود انسانیت را پیدا می‌کند حیوانیت را پشت سر گذاشته انسانیت کجا خلیفه اللهی کجا؟ آنها مقام دیگر است مطلب دیگر اینکه این کلمه رغبت هم نظیر همین یقول الرسول که گفته شد این در حقیقت تکرار شده است نه اینکه یک کلمه هم به معنای اعراض شده هم به معنای گریز شده هم به معنای گرایش این چون تکرار شده ولایرغب بانفسهم عن نفسه این مثل این سات که لایرغب عن نفسه لایرغب بانفسهم این به منزله تکرار است گرچه واو و امثال واو در اینجا نیامده لذا این رغبت به کلمه و انفسهم وابسته می‌شود و انفسهم به آن متعلق بشود یک معنی است عن نفسه که به او متعلق بشود یک معنای دیگر است
سوال: جواب: حکم اخلاقی اینها در آیات قبل که مسئله عاطفی آنجا ذکر شده است آن هم البته وجوب است منتهی از جهت تعدیل عواطف آمده است مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی فرمود ما شما را گاهی با صراق می‌آزماییم گاهی با ضراء گاهی با غنیمت گاهی با غرامت گاهی با نعمت گاهی با نقمت و این دو حال در دو مقطع تاریخی است گاهی در یک مقطع تاریخی مثل جنگ این صراء و ضراء گاهی انسان سالم است گاهی مریض گاهی وضعش تهی دست است گاهی توانگر گاهی در قبض است گاهی در بسط اینها حالات متفاوت است که خدا می‌آزماید ولی در مقطع جنگ فرمود در همین صحنه جنگ گاهی غنیمت را می‌گیرید گاهی غرامت می‌دهید گاهی تیر می‌زنید گاهی تیر می‌خورید گاهی مصیبید گاهی مصاب همه اینها به مصیبت نیست گرچه بعضیها خواستند بگویند که بخشی یا همه‌اش ناظر به مصیبت است اینچنین نیست فرمود ذلک بانهم لایصیبهم زمق ولانصباً ولامخمصه فی سبیل الله اینها راجع به مصیبت است که انسان مصاب می‌شود و عبارت را برگرداندند با تکرار فعل جدا فرمود و لایتعون موت عن یقیض الکفار ولاینالون من ند...که است هم می‌شود صراء آن می‌شود ضراء مشابه همان آیه 111 همین سورهآنجا را
که قبلاً اشاره شد که ان اللله اشتری من المسلمین انفسهم یقاتلون فی سبیل الله و یَقتلون و یُقتلون این یک نمونه نمونه دیگر این است که شما که به جبهه می‌روید بدانید که اهدی الحسنیین نصیب شما می‌شود بالاخره یا غنیمت سات یا غرامت است هر دوی آن حسنی است اگر شهادت بود حسنی است و اگر پیروزی بود حسنی است این اهدی الحسنیین که در همین سوره مبارکه توبه سخنش گذشت ناظر به همین است در سوره توبه آیه 50 به بعد این بود ان تصبک حسنه تسره و ان تصبک مصیبه یقول قد اخذنا امرنا من قبل و یتبلو بهم فرحون همین منافقان و همین ستون پنجم و اینها منتظرند وقتی شما به جبهه رفتید چه به سرتان می‌آید اگر غنیمت و پیروزی نصیبتان شد اینها بدشان می‌آید اگر غرامت و شکست دامنگیرتان شد اینها خوشحال می‌شوند قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا فرمود شما در جواب بگویید که آن مصیبت هم برای ما غنیمت است آن غنیمت هم برای ما غنیمت است شما اینطور حرف بزنید بگو لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا ما علینا نداریم هر چه او می‌نویسد لنا است اگر غنیمت باشد لنا است غرامت هم باشد لنا است و این غرامت یک غرامت نسبی است ما یک چیز مختصری می‌دهیم و هزارها برابر می‌گیریم پس علینا نیست لن یصیبنا ان اکرموا که این بحثش مبسوطاً گذشت لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا اگر شهادت نوشت لنا است نه علینا اگر پیروزی نوشت هم لنا است قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا و علی الله فلیتوکل المتوکلون بعد این را باز کرد فرمود قل هل تربصون بلا الا اهدی الحسنیین اگر شهادت است مکه لنا است و حسنی است و اگر پیروزی است که هم حسنیین است صراء و ضراء حسنیین است و آنجایی که ذمع و مخمصه و نصب باشد حسنی است آن جایی که ما گام بگذاریم در جایی که یقیض الکفار ما سیلی‌شان بزنیم هم لنا است پس اینچنین نیست که همه اینها مصیبت باشد برخی مصیبت است چون انسان مورد مصاب است.
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:15

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی