- 151
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 71 و 72 سوره اسراء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 71 و 72 سوره اسراء _ بخش اول"
خلقت انسان در دنیا با خلقت انسان در آخرت فرق میکند
دعوت تشریعی این است کسی را هدایت میکنند و اختیار شخص فاصله است میخواهد بپذیرد، میخواهد نپذیرد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ﴿71﴾ وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً ﴿72﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در مکه نازل شد و عناصر محوری سُوَر مکّی اصول اعتقادی و همچنین خطوط کلی اخلاق و فقه و حقوق است نه جزئیات و فرعیّات فقهی و حقوقی و مانند آن و جریان معاد هم از اصول کلّی اعتقاد هست لذا همان طوری که در بخشی از آیات قبل راجع به معاد مطالبی فرمودند الآن هم درباره معاد مطلبی را ارائه میدهند.
مطلب دوم آن است که خلقت انسان در دنیا با خلقت انسان در آخرت فرق میکند در دنیا انسان اصلی دارد و نسلی هم اصلش با وضع خاص پدید آمد، هم نسلش با وضع مخصوص پدید میآید. در جریان اصل انسان فرمود اول تراب بود، بعد طین شد، بعد ﴿حَمَإٍ مَّسْنُونٍ﴾ شد، بعد ﴿صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ﴾ شد، بعد ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ و مانند آن.
درباره نسل هم فرمود نطفه بود عَلقه شد، مضغه شد، استخوان شد استخوان را گوشت پوشاندیم به صورت جنین شد ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾ آن دربارهٴ اصل انسان، این هم دربارهٴ نسل انسان ولی درباره معاد نه اصلش نظیر اصل دنیاست، نه نسلی نظیر نسل دنیا دارد آنجا اصلاً سخن از نسل نیست که با توالد و تولید افراد به دنیا بیایند همه دفعتاً از خاک سر برمیدارند لذا مسئلهٴ نَسَب و مسئله نژاد و قبیله و خانواده در قیامت اصلاً مطرح نیست برای اینکه همه دفعتاً از خاک زنده میشوند و اگر دربارهٴ آیات معاد آمده است که پدر از پسر فرار میکند یا برادر از برادر فرار میکند این به علاقهٴ «ما کان» است یعنی کسی که در دنیا برادر دیگری بود امروز از او فرار میکند، کسی که در دنیا پدر بود امروز از پسر فرار میکند و بالعکس نه اینکه در آنجا پدری و پسری مطرح است.
پرسش:...﴿إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾ یعنی چه؟
پاسخ: یعنی به لحاظ کسانی که در دنیا اهلشان بودند ﴿یَنقَلِبُ إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾ وگرنه در آخرت نسلی در کار نیست.
بنابراین اصل پیدایش افراد در معاد به سبک پیدایش افراد در دنیا نیست.
مطلب سوم آن است که اینها با دعوت الهی ذات اقدس الهی همین که بخواند، دعوت کند اینها زنده میشوند دعوت هم دو قِسم است یک دعوت تشریعی است که فرمود خدا افراد را به هدایت دعوت میکند یا به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ و مانند آن. اینها دعوتهای تعلیمی، تدریسی، دعوتهای تشریعی است اینها با اختیار مخاطب همراه است گاهی اطاعت است، گاهی عصیان است و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: بله، حالا این بعد از ورود در بهشت و جهنم است اما الآن در طلیعهٴ معاد که افراد میخواهند زنده بشوند محور بحث است، خب.
وقتی میخواهند افراد این دعوتی که در معاد هست دعوت تکوینی است نه دعوت تشریعی و اعتباری دعوت تشریعی این است کسی را هدایت میکنند، راهنمایی میکنند اختیار این شخص فاصله است میخواهد بپذیرد، میخواهد نپذیرد خداوند هدایت میکند، دعوت میکند انبیا دعوت میکنند بعضی میپذیرند بعضی نمیپذیرند چون دعوت تشریعی است اما دعوت تکوینی دیگر عصیانپذیر نیست ذات اقدس الهی وقتی کسی را دعوت کرد او حتماً باید اجابت بکند و اجابت هم میکند اینکه فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا﴾ این دعوت تکوینی است نه دعوت تشریعی لذا عصیانپذیر نیست همگان سر از قبر برمیدارند این هم یک مطلب.
مطلب دیگر این است که دعوت به چه نام است یک، دعوت به چه سوی است این دو، حالا مراحل بعدی را قرآن ذکر میکند اما در این مرحله که دعوت به چه نام است و دعوت به کدام سَمت است اینها را در همین بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» میشود فهمید. در اینجا فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ گرچه ممکن است ذات اقدس الهی دفعتاً هر کسی را به نام مخصوص او صدا بزند که زید است، عمرو است، بَکر است، خالد است، ولید است هر چه هست هیچ محذوری ندارد که دفعتاً واحده افراد را به اسامی آنها صدا بزند و آنها زنده بشوند لکن در این کریمه فرمود ما افراد را به امامشان دعوت میکنیم میگوییم علوی بیاید، حَسنی بیاید، حسینی بیاید، آنهایی که این راه را رفتهاند بیایند اما اگر عدهای جزء ائمه کفر بودند ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ﴾ به اسم آنها صدا میزنیم آنها که کافر و منافق بودند در آن ردیف صف میبندند پس ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾.
مطلب بعدی آن است که جناب زمخشری در کشّاف دارد که این «مِن بِدَع التفسیر» از مطالب بدیع و نکات تازه تفسیری این است که اینها میگویند این امام جمع اُمّ است ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ نه یعنی ما گروه گروه دعوت میکنیم هر فردی را به اسم امام جمع اُمّ است به اسم مادرش میخوانیم این بر اساس سه نکته ایشان ذکر میکند حرف خود ایشان نیست نقل میکند میگویند که یکی به احترام حضرت مریم(سلام الله علیها) است که اگر افراد را به اسم پدر بخوانند در جریان عیسی(سلام الله علیه) مشکل پیش میآید لذا افراد را به اسم مادر میخوانند احترام مریم محفوظ بماند، احترام عیسی(سلام الله علیهما) محفوظ بماند این یک نکته.
نکته دیگر برای اظهار شرف امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) است که اینها را به احترام فاطمه(سلام الله علیها) افراد را به اسم مادرشان میخوانند، این دو نکته.
سوم در جهت مقابل این نکته اول و دوم است آنهایی که بالأخره بیگناهند، بیتقصیرند پدری ندارند فقط مادر دارند برای اینکه آنها شرمنده نشوند به نام مادر اینها را میخوانند، خب بعد میگوید من حالا این نکتهٴ بدیع است که از لفظی که امام جمع اُم باشد این خودش محتاج به تأمّل است یکی اینکه آن لطافتی که در این معنا هست آن هم محتاج به تأمّل است ولی بالأخره اثبات اینکه امام جمع اُمّ است و این نکات را هم به همراه دارد محتاج به دلیل است بالأخره ، پس.
پرسش:...
پاسخ: او را بعدیها رَد میکنند نه خود.
پرسش:...
پاسخ: بله، حالا به آن فرمایشات مرحوم علامه و دیگران میرسیم انشاءالله ولی زمخشری در کشّاف این را رد نمیکند این حرف زمخشری در کشّاف تا اینجا همین مقدار است بعدیها مثل البحرالمحیط ابوحیّان اندلسی مرتّب بر فرمایشات زمخشری نقدی دارند بلافاصله و امام رازی نقد دارد تا نوبت به سیدناالاستاد برسد این فرمایشات را یکی پس از دیگری انشاءالله نقل میکنیم هم آنچه که ابوحیّان در البحرالمحیط دارد چون غالباً ابوحیّان نسبت به حرفهای زمخشری نقد دارند و امام رازی هم سخنان ایشان را نقد میکند سیدناالاستاد هم بینقد نیست این فرمایشات را یکی پس از دیگری انشاءالله نقل میکنیم ولی خود زمخشری تا اینجا رَد نکردند، خب.
پرسش:...
پاسخ: این در کشّاف نیست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله، این اشکالی است دیگران کردند وگرنه خود زمخشری در کشّاف این حرفها را ندارد که این کشّاف و این هم زمخشری حالا میرسیم به فرمایشات بحر ابوحیّان و امام رازی و سیدناالاستاد.
بنابراین ما افراد را به امامشان دعوت میکنیم یا به اُمّ دعوت میکنیم لکن این دعوت کردنِ افراد به امام نشان آن است که هر کسی تابع رأس خودش است گرچه در خود قرآن کریم از این مطلب سخنی به میان نیامده ولی به ضمیمهٴ روایت این مسئله بازگو میشود، طرح میشود در جریان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیه 260 آنجا نموداری از احیای افراد به اسم رأس و رئیسشان مطرح شده خدای سبحان به حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) دستور داد این چهار مرغ را میگیری ذبح میکنی اجزایش را متفرّق میکنی تا شبههٴ اینکه چگونه اجزای پراکنده دوباره به هم مرتبط میشوند و حالت اوّلی ظهور میکند حل بشود. در آیه 260 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به این صورت آمده است ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلکِن لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ﴾ در روایت و تاریخ آمده است که سَرهای این چهار حیوان را نزد خودت نگه بدار و اینها را با داشتن این سر به اسمشان بخوان که هر بدنی تابع رأس خودش است یعنی کنایه از اینکه هر جمعیّتی تابع رئیس خودش است، هر امّتی تابع امام خودش است اینکه سر نزد تو باشد و با داشتن سر اینها را بخوانی این با ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ حل میشود و این دعوت، دعوت تکوینی است دیگران اگر این صدا را میزدند و دعوت میکردند که مرغها زنده نمیشدند وجود مبارک ابراهیم خلیل است که وقتی اینها را این سرها را نزد خود نگه میدارد و آن ابدان پراکنده و متفرّقشده را به اسم این سر میخواند به اسمشان میخواند و سر در دست اوست اینها حرکت میکنند، زنده میشوند، برمیگردند این هم نمودار است که این امام همان رئیس است و رأس است و امثال ذلک، خب.
پس به نام رئیس میخوانند اما در اینکه اینها فوراً اجابت میکنند در بخشی از آیات قرآن کریم آمده است که اینها بلافاصله تابع آن دعوتکنندهاند و هیچ ترقّبی و انتظار در این کار نیست ﴿یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ﴾ یعنی همین که دعوتکننده اینها را خواست اینها منتشر میشوند در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیه 25 این است ﴿مِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّماءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ﴾ همین که شما را دعوت کرد شما از قبرهایتان بیرون میآیید حالا به چه نام دعوت میکند این در آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده اصل دعوت را ذات اقدس الهی به عهده دارد، اجابت اینها را در آیه 25 سورهٴ مبارکهٴ «روم» مشخص کرده است، نام دعوت هم در همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده دعوت هم غیر از «دَعْ» است دعوت ناقص است، «دَعْ» مضاعف اینکه در بخشی از آیات دارد اینها ﴿یَدُعُّ الْیَتِیمَ﴾ آن مضاعف است در سورهٴ مبارکهٴ «ماعون» آیه دو ﴿فَذالِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ﴾ این مضاعف است و افرادی هم که «دَعّ الی النار» میشود آن هم از همین قبیل است ﴿یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ﴾ یعنی «یُدفعون الی النار» آن از بحث کنونی کاملاً بیرون است و جداست این دارد که آنها ﴿یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ﴾ به طرف نار جهنّم دفع میشوند از همین قبیل است از باب ﴿یَدُعُّ الْیَتِیمَ﴾ است، خب. آیه سیزده سورهٴ مبارکهٴ «طور» این است که ﴿یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ دَعّاً﴾ پس آن رأساً از بحث کنونی بیرون است.
دعوتی هم هست که خود جهنم دعوت میکند که این مربوط به طلیعهٴ قیامت نیست در قیامت ذات اقدس الهی همه را از قبر برمیخیزاند با یک دعوت عمومی اینها منتشر میشوند وقتی صحنهٴ قیامت، ساهرهٴ قیامت تشکیل شد و تطایر کتاب و انطاق جوارح و حساب و صراط و کتاب همه مشخص شد اگر کسی بعد از روشن شدن حساب بخواهد از جهنم فرار بکند مقدورش نیست برای اینکه خود آتش جهنم او را دعوت میکند ﴿تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّی﴾ این ﴿تَدْعُوا﴾ تکوینی است دیگر جهنّم یعنی «تجذبه» اینطور نیست که او بتواند از دست جهنم نجات پیدا کند گاهی ذات اقدس الهی به مأموران قیامت دستور میدهد ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ گاهی خود نارِ جهنم اینها را دعوت میکند یعنی جذب میکند که ﴿تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّی﴾ کسی فاصله گرفت، جدا شد، بخواهد فرار کند این مقدورش نیست کاملاً جهنم او را به سَمت خود جذب میکند مقدورش نیست که از جهنم بتواند فرار کند که آن آیه را هم حالا انشاءالله اشاره میکنیم، خب.
در این بخش از آیات فرمود ما افراد را به نام امامشان میخوانیم تا معلوم بشود اینها تابع چه دینیاند، تابع چه ملتیاند، خب به کدام سَمت میخوانیم؟ همه جمع شدهاند به نام امام دعوت شدند حالا زنده شدند دعوت میکنید به سوی چه چیزی؟ حالا اینها جمع شدند و زنده شدند فرمود اینها به کتابشان دعوت میشوند ما اینها را به نامهٴ اعمالشان دعوت میکنیم آن را در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» بخشی از آن بیان شد فرمود آیه 28 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» این است ﴿وَتَرَی کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ هر امّتی را به نامهٴ اعمالشان دعوت میکنیم اینها حالا شدند امّت، چرا؟ برای اینکه ما تکتک اینها را که دعوت نکردیم اینها را به اسم امامشان دعوت کردیم وقتی به اسم امامشان دعوت کردیم اینها میشوند اُمم حالا که اُمم شدند اینها را به نامهایشان دعوت میکنیم ﴿جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ خب اینها را دعوت کردیم برای چه کاری؟ کجا میخواهیم ببریم؟ به نامهٴ اعمالشان که اینها مهمان سفرهٴ خودشاناند بالأخره ما از مهمانها باید پذیرایی کنیم اینها را کجا میبریم؟ به کدام سالن و اتاق میبریم؟ هر کسی را به سالن و اتاق نامهٴ اعمالش میبریم این مهمان اعمال خودش است ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ٭ هذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ٭ فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ ٭ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوْا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ﴾ و مانند آن، خب.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون دارد که ﴿جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ این کتاب را چه کسی نوشت؟ ما نوشتیم ما از روی چه نسخه نوشتیم؟ آنچه در جان شما بود نوشتیم ما از نزد خودمان ننوشتیم این نظیر کتابهای آسمانی نیست که ذات اقدس الهی بنگارد با وحی و امثال وحی این کتاب اعمال است این کتاب را اعمال را بر اساس نسخه اصل نوشتیم ما، ما از درون شما درآوردیم. ﴿کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نه «بما کنتم تعملون» این همان ظاهر این طایفه از آیات است که جزا را عین عمل میداند آن طایفه آیاتی که دارد «تجزون بما کنتم تعملون» به وسیلهٴ همین آیاتی که دارد ﴿تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن تفسیر میشود که جزا عینِ عمل است، خب و هر کسی هم وقتی نامهٴ اعمالش را ببیند میگوید ﴿مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾ همهٴ اعمال را یکجا حاضر میبیند میگوید اینها اعمال من هستند.
دوتا مطلب مهم در آیهٴ 28 و 29 سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» است که الآن مقدماتش حاصل نیست و ظرفیّتش هم نیست که بیان بشود ولی اجمالاً اشاره میشود که در فرصت مناسب انشاءالله وقتی به آن سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» رسیدیم حل بشود و آن یک مطلب اول این است که ظاهرش این است که همان طوری که هر فردی کتابی دارد امّت هم کتابی دارد، جامعه کتابی دارد جامعه حیاتی دارد، وجودی دارد، حیاتی دارد، کتابی دارد قهراً مسائل سیاسی جامعه، مسائل اجتماعی جامعه، مسائلی که مربوط به عموم است اینها در نامهٴ جامعه نوشته میشود هر کسی یک حیثیّت فردی دارد که در نامهٴ فردی او آن اعمال نوشته میشود، یک حیثیّت جمعی و اجتماعی و سیاسی دارد که این کارها در نامههای اجتماعی نوشته میشود برای اینکه فرمود ما هر کسی را به نام امامش دعوت میکنیم حالا که امّت شدند اینها را به کتابِ خود اینها دعوت میکنیم نه اینکه «کل شخص یُدعیٰ الی کتابه» بلکه ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ ظاهرش این است.
سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) مایلند که اجتماع وجودی دارد و کتابی دارد و احکام و حِکَمی دارد. اشکالی که بر این حرف هست این است که وحدت مساوق با وجود است اگر چیزی واحد نباشد وجود نیست، وحدت نداشته باشد وجود ندارد جامعه وحدت ندارد وحدتش اعتباری است قهراً وجود ندارد وجودش اعتباری است که انشاءالله پاسخش باید در ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» مطرح بشود.
مطلب دیگر که آن هم مهم است البته بحثهای آن اهمّ از این مطلب است منتها بحثهای اول عمیق و علمی است بر اساس آن کتابها نوشته شده که آیا جامعه وجود دارد یا وجود ندارد و اینها. اما این مطلب دوم که اهمّ از مطلب اول است چون یک مطلب ناآشنایی است و آن مطلب ناآشنا این است که چون مربوط به جریان معاد است و محلّ ابتلای خیلیها نیست نظیر وجود جامعه کتابی نوشته بشود بحثی شده باشد این نیست آن مطلب این است که ما یک نامهٴ معهود داریم که ﴿وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾ یا ﴿رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ﴾ ﴿أَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ﴾ و مانند آن هر کاری که ما میکنیم اینها مینویسند این درست است این درکش هم آسان است سخت نیست و ظاهر بخشی از ادلّه هم همین است اما این آیه سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» میفرماید: ﴿إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ ما استنساخ میکنیم نه کتابت، کتابت این کسی که دارد حرف میزند یا کار انجام میدهد کسی همین حرفها را یا کارهای او را مینویسد این آسان است اما استنساخ یعنی ما یک نسخهٴ اصل داریم که بر اساس این نسخهٴ اصل آن نسخهٴ فرع را تنظیم میکنند از روی این نسخهٴ اصل پس یک نسخهٴ اصل لازم است، یک نسخهٴ فرع که این نسخهنویسی را میگویند استنساخ.
مطلب بعدی آن است که اگر اعمال ما نسخهٴ اصل باشد آنها که مینویسند میشود گفت استنساخ است یعنی رفتار ما و گفتار ما بشود نسخهٴ اصل آنها یعنی فرشتگان از روی این نُسَخ اصلی مطالبی را یادداشت میکنند این هم قابل تطبیق است که بپذیریم این استنساخ است اما آیه میفرماید آنچه را که شما عمل میکنید ما استنساخ میکنیم یک روایت نورانی در ذیل این آیه است که وجود مبارک امام(سلام الله علیه) فرمود: «أوَ لستمُ عُرُبا» مگر شما عرب نیستید فصاحت عربی نمیدانید و قوانین و ادبیات عرب را نمیدانید خدا میفرماید: ﴿مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ را ما استنساخ میکنیم نه نَسخ، نه نسخهنویسی میکنیم، نه آنچه را که شما انجام میدهید ما برابر او مینویسیم خیر، آنچه را که شما انجام میدهید این استنساخ ماست ﴿نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نه «عمّا کنتم تعملون»، نه بر اساس کار شما، کار شما را ما استنساخ میکنیم پس یک نسخهٴ اصلی لازم است که این کاری که شما انجام میدهید ما یکی پس از دیگری بیرون میکشیم و این مطابق با آن نسخهٴ اصل است این جریان قضا و قدر را ثابت میکند، جریان علم پیشین خدا را ثابت میکند منتها با حفظ مبادی و اختیار که خدای سبحان میداند زید با مِیل و ارادهٴ و اختیار خود به طرف صلاح میرود با اینکه میتواند به طرف فساد برود هر چه هم او را به طرف فساد دعوت میکنند او با میل و اختیار خودش به طرف صلاح گرایش دارد دیگری میتواند به طرف صلاح برود و هر چه او را دعوت میکنند به طرف صلاح ولی او به سوء اختیار خود به طرف فساد میرود ما آنچه در نهان و درونِ اوست استنساخ میکنیم یعنی یک نسخهٴ اصلی داریم که نزد ماست آنچه را که او انجام میدهد مطابق با آن نسخهٴ اصلی انجام میگیرد ﴿إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ﴾ نه «نکتب» ﴿نَسْتَنسِخُ﴾ نه «عمّا کنتم تعملون» ﴿نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ این ﴿مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ استنساخ ماست پس یک نسخهٴ اصلی نزد خداست این استدلال وجود مبارک حضرت است در ذیل این روایت تقریباً میدانم نود درصد این مطلب حل نشده است شاید ده درصد هم حل نشده باشد اما خب چون البته مبادیاش حاصل نیست، روایاتش حاصل نیست اینکه در خود روایات مطالبی است غُرر آنهاست و از این نکات الآن دهها مفسّر شما میبینید همه همینطور معنا میکنند میگویند یعنی ما اعمال شما را به وسیله فرشتهها مینویسیم اما وقتی به روایات اهلبیت مراجعه میکنید میگوید مگر ما عرب نیستید خدا که نگفت «إنّا نکتبُ»، «إنّا نَکتب» آیات دیگر است ﴿نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ﴾ یک، ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ این درست است، ﴿رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ﴾ این درست است، این سه طایفه آیه یک معنای قابل فهم عمومی دارد اما این از آن قبیل نیست که کسی یک مختصر درس بخواند بفهمد فرمود ما آنچه در درون شماست استنساخ میکنیم از یک نسخهٴ اصلی ما قبلاً میدانیم شما چه کار هستید.
پرسش:...
پاسخ: آن دیگر علمِ ازلی خداست اینها انشاءالله به لطف الهی وقتی به ذیل آیه سورهٴ «یس» رسیدیم حل میشود منتها این روایت یک مقدار آدم را آرام میکند معلوم میشود که قواعد عربی، آشنایی به عربی، عربیِ قویِ غنی در فهم آیات ضروری و لازم است فرمود: «أو لستم عُربا» مگر ادبیات عرب را نمیدانید قرآن به لسان عربیِ مبین آمده اینجا که نگفته «انا نکتب»، نگفت «ننسخُ»، نگفت «نستنسخ عمّا کنتم تعملون» هیچ کدام از این تعبیرات را به کار نبرده فرمود عین آنچه را که شما عمل میکنید ما استنساخ میکنیم همین نسخه اصل نزد ماست ﴿إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ﴾.
به هر تقدیر این مطلب دوم قویتر از آن مطلب اول است که جامعه وجود دارد، جامعه کتاب دارد، احکام سیاسی، اجتماعی افراد را در آن نامهٴ جامعه مینویسند چون دارد ﴿کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ نه «کلّ فردٍ یُدعیٰ إلی کتابه» آن آیات دیگر است در آیات دیگر دارد هر کسی به نامهٴ عملش دعوت میشود.
بنابراین اگر ما دو دعوت داشتیم و دو کتاب اینها معارض هم نیستند اگر بعضی از ادلّه دلالت میکرد که هر کسی را دعوت میکنند این محشور میشود این ممکن است و اگر آیه محلّ بحث سورهٴ «اسراء» که دارد ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ﴾ نه «کلّ فرد» ﴿کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ این هم یک دعوت است پس ما دو دعوت داریم یک دعوت فردی و یک دعوت جمعی حالا که دعوت فردیمان مشخص، دعوت جمعیمان مشخص شد سؤال میکنیم ما را برای چه کاری احضار کردی؟ یعنی «إلی کتابه و إلی کتابها» هر کسی را به نامهٴ عمل او در بخشهای مسائل فردی، هر امّتی را «الی کتابها» در مسائل سیاسی و اجتماعی ﴿تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ آنجا که افراد را به کتاب شخصی خودشان دعوت میکنند بخشی از آنها در همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «حاقّه» و آن سَمتها اشاره شده که فرمود آنهایی که به کتابشان دعوت میشوند اگر اهل یُمن و برکت باشند جزء اصحاب میمنتاند و به طرف یُمن دعوت میشوند و اگر اهل مشئمه و مشئومبودن و زشتی باشند به طرف مشئمه دعوت میشوند در سورهٴ مبارکهٴ «حاقّه» آیهٴ 24 به بعد این است آیهٴ نوزده این است ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا کِتَابِیَهْ﴾ با یک صدای بلند میگوید آقایان بیاید نامهٴ مرا بخوانید ﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلاَقٍ حِسَابِیَهْ ٭ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ٭ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ٭ قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ٭ کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِمَا أَسْلَفُتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ﴾ اما ﴿مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ﴾ آن هم میخواند منتها دیگر با نگرانی اینکه میگوید ﴿مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾ همین است دیگر آنگاه ﴿فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ ٭ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ٭ یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ٭ مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ ٭ هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ﴾ آنجا خدا فرمود: ﴿کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِمَا أَسْلَفُتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ﴾ اینجا میفرماید: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾، خب.
پس افراد شده چهار مطلب یکی اینکه به چه نام دعوت میشوند این دو طایفه است، یک طایفه بالصراحه دارد که به امام، یکی هم به نحو عموم دارد هر کسی را ما دعوت میکنیم هم به شخصه دعوت میشوند هم به اسم رهبرشان. دو مطلب دیگر این است که اگر به شخصه دعوت شدند وقتی که دعوت شد و زنده شد میگوید مرا برای چه چیزی حاضر کردید؟ میگوید «إلی کتابک» دعوت به نامهٴ عملت مهمانسرای او همان نامهٴ عمل اوست آنهایی که به نام جمعیت و اجتماع و رهبر و امام دعوت شدند میگوید کجا باید برویم؟ میگویند به کتاب عمومی، به کتاب سیاسی و اجتماعیتان که ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه، نه ﴿إلَی کِتَابِهَا﴾ است چون دارد کتاب خودش را میخواند بعد اینها این کتاب را بعضیها به دست راست میدهند بعضیها به دست چپ میدهند این معلوم میشود نامهٴ اعمالش است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: حالا نه، آن نسخهٴ اصل چیست باید بماند ولی متن آنچه که از جان افراد درمیآید این نسخهٴ دوم است. آنچه که نزد خدای سبحان است نسخهٴ اصل است که این را برابر با آن انجام میدهند آن وقت فرشتگان دیگری هستند که آدم وقتی این کارها را انجام داد مینویسند دو گروهاند بعضیها کارهای فردی را مینویسند، بعضیها کارهای جمعی را مینویسند اینها کارها تقسیمشده است ولی یک عده هستند که آنچه که در درون افراد نهادینه شده است این را درمیآورند این را میگویند استنساخ یک نسخهٴ اصل است نزد آنها آنچه که در درون اینهاست استنساخ میکنند وقتی که ظهور پیدا کرد آن وقت کرام کاتبین بخشی مربوط به اعمال فردی است را مینویسند، بخشی مربوط به اعمال جمعی است را مینویسند آیا آن بخشهای سیاسی، اجتماعی که مربوط به کارهای جمعی است فصلی از فصول این کتاب است؟ «یُحتمل» یک کتاب جداگانه است؟ «یُحتمل» این باید جداگانه بحث بشود ولی غرض این است که کارها جداست، مأموریتها هم جدا. در آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به هر دو قسمت اشاره کرده یکی را شفّاف، یکی را به صورت نیمهشفّاف آنکه به صورت شفّاف بیان کرده فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ خب حالا که دعوت کردیم همه را به نام رهبرشان وقتی در ساهرهٴ معاد و صحنهٴ قیامت حضور پیدا کردند کجا باید بروند؟ به طرف کتابشان که در سورهٴ «حاقّه» و مانند آن دارد که به طرف کتابشان میروند اینجا به صورت صریح نفرمود به طرف کتابشان میروند بلکه به طور اجمال فرمود: ﴿فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ﴾ یعنی ما بعد از اینکه اینها را دعوت کردیم اگر از آنها سؤال بکنند کجا باید برویم؟ میگوییم کنار سفرهٴ کتابتان آنجا باید پذیرایی بشوید. ﴿فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ﴾ مستحضرید که مؤمن هر دو دستش یمین است مؤمن «کلتا یدیه یمین» از وجود مبارک ابیابراهیم امام کاظم(سلام الله علیه) رسیده است که ذات اقدس الهی دو دست بیدستیاش یمین است «کلتا یدی الرحمٰن یمین» دستی را میگویند یمین که با او مِیمنت و کار بابرکت و میمون انجام بدهند. کافر و منافق اصلاً دست راست ندارند چون اینها با دست راست هم معصیت میکنند همان طوری که با دست چپ معصیت میکنند مؤمن اصلاً دست چپ ندارد برای اینکه با دست چپ هم کار یُمن و برکت انجام میدهد همانطوری که با دست راست یُمن و برکت انجام میدهد «کلتا یدی المؤمن یمین» این میشود «أصحاب المیمنة»، «أصحاب الیمین» برخیها «أصحاب المشئمه»اند شئامت و زشتی و قُبح و معصیت وامثال ذلکاند لذا نامهٴ اعمال بعضیها به دست راستشان، نامهٴ اعمال بعضیها به دست چپشان. پس افراد به نام رهبرشان دعوت میشوند وقتی که همهشان دعوت شدند همهٴ اینها را به طرف مهمانسرایشان میبرند مهمانسراها فرق میکند آن نامهٴ اعمال هر کسی مهمانسرای اوست که فرمود: ﴿فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ﴾ و هیچ ستمی هم به اینها نمیشود اینکه فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «طه» هم مشابه این آمده که اصلاً ﴿لاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ اینها به هیچ وجه ستمی نمیشوند در سورهٴ «مریم» هم هست، در سورهٴ «طه» هم هست که اصلاً در سورهٴ «مریم» آیهٴ شصت دارد ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾. حالا چون دارند اذان میگویند وقت هم گذشته.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
خلقت انسان در دنیا با خلقت انسان در آخرت فرق میکند
دعوت تشریعی این است کسی را هدایت میکنند و اختیار شخص فاصله است میخواهد بپذیرد، میخواهد نپذیرد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ﴿71﴾ وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً ﴿72﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» در مکه نازل شد و عناصر محوری سُوَر مکّی اصول اعتقادی و همچنین خطوط کلی اخلاق و فقه و حقوق است نه جزئیات و فرعیّات فقهی و حقوقی و مانند آن و جریان معاد هم از اصول کلّی اعتقاد هست لذا همان طوری که در بخشی از آیات قبل راجع به معاد مطالبی فرمودند الآن هم درباره معاد مطلبی را ارائه میدهند.
مطلب دوم آن است که خلقت انسان در دنیا با خلقت انسان در آخرت فرق میکند در دنیا انسان اصلی دارد و نسلی هم اصلش با وضع خاص پدید آمد، هم نسلش با وضع مخصوص پدید میآید. در جریان اصل انسان فرمود اول تراب بود، بعد طین شد، بعد ﴿حَمَإٍ مَّسْنُونٍ﴾ شد، بعد ﴿صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ﴾ شد، بعد ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ و مانند آن.
درباره نسل هم فرمود نطفه بود عَلقه شد، مضغه شد، استخوان شد استخوان را گوشت پوشاندیم به صورت جنین شد ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾ آن دربارهٴ اصل انسان، این هم دربارهٴ نسل انسان ولی درباره معاد نه اصلش نظیر اصل دنیاست، نه نسلی نظیر نسل دنیا دارد آنجا اصلاً سخن از نسل نیست که با توالد و تولید افراد به دنیا بیایند همه دفعتاً از خاک سر برمیدارند لذا مسئلهٴ نَسَب و مسئله نژاد و قبیله و خانواده در قیامت اصلاً مطرح نیست برای اینکه همه دفعتاً از خاک زنده میشوند و اگر دربارهٴ آیات معاد آمده است که پدر از پسر فرار میکند یا برادر از برادر فرار میکند این به علاقهٴ «ما کان» است یعنی کسی که در دنیا برادر دیگری بود امروز از او فرار میکند، کسی که در دنیا پدر بود امروز از پسر فرار میکند و بالعکس نه اینکه در آنجا پدری و پسری مطرح است.
پرسش:...﴿إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾ یعنی چه؟
پاسخ: یعنی به لحاظ کسانی که در دنیا اهلشان بودند ﴿یَنقَلِبُ إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾ وگرنه در آخرت نسلی در کار نیست.
بنابراین اصل پیدایش افراد در معاد به سبک پیدایش افراد در دنیا نیست.
مطلب سوم آن است که اینها با دعوت الهی ذات اقدس الهی همین که بخواند، دعوت کند اینها زنده میشوند دعوت هم دو قِسم است یک دعوت تشریعی است که فرمود خدا افراد را به هدایت دعوت میکند یا به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ و مانند آن. اینها دعوتهای تعلیمی، تدریسی، دعوتهای تشریعی است اینها با اختیار مخاطب همراه است گاهی اطاعت است، گاهی عصیان است و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: بله، حالا این بعد از ورود در بهشت و جهنم است اما الآن در طلیعهٴ معاد که افراد میخواهند زنده بشوند محور بحث است، خب.
وقتی میخواهند افراد این دعوتی که در معاد هست دعوت تکوینی است نه دعوت تشریعی و اعتباری دعوت تشریعی این است کسی را هدایت میکنند، راهنمایی میکنند اختیار این شخص فاصله است میخواهد بپذیرد، میخواهد نپذیرد خداوند هدایت میکند، دعوت میکند انبیا دعوت میکنند بعضی میپذیرند بعضی نمیپذیرند چون دعوت تشریعی است اما دعوت تکوینی دیگر عصیانپذیر نیست ذات اقدس الهی وقتی کسی را دعوت کرد او حتماً باید اجابت بکند و اجابت هم میکند اینکه فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا﴾ این دعوت تکوینی است نه دعوت تشریعی لذا عصیانپذیر نیست همگان سر از قبر برمیدارند این هم یک مطلب.
مطلب دیگر این است که دعوت به چه نام است یک، دعوت به چه سوی است این دو، حالا مراحل بعدی را قرآن ذکر میکند اما در این مرحله که دعوت به چه نام است و دعوت به کدام سَمت است اینها را در همین بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» میشود فهمید. در اینجا فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ گرچه ممکن است ذات اقدس الهی دفعتاً هر کسی را به نام مخصوص او صدا بزند که زید است، عمرو است، بَکر است، خالد است، ولید است هر چه هست هیچ محذوری ندارد که دفعتاً واحده افراد را به اسامی آنها صدا بزند و آنها زنده بشوند لکن در این کریمه فرمود ما افراد را به امامشان دعوت میکنیم میگوییم علوی بیاید، حَسنی بیاید، حسینی بیاید، آنهایی که این راه را رفتهاند بیایند اما اگر عدهای جزء ائمه کفر بودند ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ﴾ به اسم آنها صدا میزنیم آنها که کافر و منافق بودند در آن ردیف صف میبندند پس ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾.
مطلب بعدی آن است که جناب زمخشری در کشّاف دارد که این «مِن بِدَع التفسیر» از مطالب بدیع و نکات تازه تفسیری این است که اینها میگویند این امام جمع اُمّ است ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ نه یعنی ما گروه گروه دعوت میکنیم هر فردی را به اسم امام جمع اُمّ است به اسم مادرش میخوانیم این بر اساس سه نکته ایشان ذکر میکند حرف خود ایشان نیست نقل میکند میگویند که یکی به احترام حضرت مریم(سلام الله علیها) است که اگر افراد را به اسم پدر بخوانند در جریان عیسی(سلام الله علیه) مشکل پیش میآید لذا افراد را به اسم مادر میخوانند احترام مریم محفوظ بماند، احترام عیسی(سلام الله علیهما) محفوظ بماند این یک نکته.
نکته دیگر برای اظهار شرف امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) است که اینها را به احترام فاطمه(سلام الله علیها) افراد را به اسم مادرشان میخوانند، این دو نکته.
سوم در جهت مقابل این نکته اول و دوم است آنهایی که بالأخره بیگناهند، بیتقصیرند پدری ندارند فقط مادر دارند برای اینکه آنها شرمنده نشوند به نام مادر اینها را میخوانند، خب بعد میگوید من حالا این نکتهٴ بدیع است که از لفظی که امام جمع اُم باشد این خودش محتاج به تأمّل است یکی اینکه آن لطافتی که در این معنا هست آن هم محتاج به تأمّل است ولی بالأخره اثبات اینکه امام جمع اُمّ است و این نکات را هم به همراه دارد محتاج به دلیل است بالأخره ، پس.
پرسش:...
پاسخ: او را بعدیها رَد میکنند نه خود.
پرسش:...
پاسخ: بله، حالا به آن فرمایشات مرحوم علامه و دیگران میرسیم انشاءالله ولی زمخشری در کشّاف این را رد نمیکند این حرف زمخشری در کشّاف تا اینجا همین مقدار است بعدیها مثل البحرالمحیط ابوحیّان اندلسی مرتّب بر فرمایشات زمخشری نقدی دارند بلافاصله و امام رازی نقد دارد تا نوبت به سیدناالاستاد برسد این فرمایشات را یکی پس از دیگری انشاءالله نقل میکنیم هم آنچه که ابوحیّان در البحرالمحیط دارد چون غالباً ابوحیّان نسبت به حرفهای زمخشری نقد دارند و امام رازی هم سخنان ایشان را نقد میکند سیدناالاستاد هم بینقد نیست این فرمایشات را یکی پس از دیگری انشاءالله نقل میکنیم ولی خود زمخشری تا اینجا رَد نکردند، خب.
پرسش:...
پاسخ: این در کشّاف نیست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله، این اشکالی است دیگران کردند وگرنه خود زمخشری در کشّاف این حرفها را ندارد که این کشّاف و این هم زمخشری حالا میرسیم به فرمایشات بحر ابوحیّان و امام رازی و سیدناالاستاد.
بنابراین ما افراد را به امامشان دعوت میکنیم یا به اُمّ دعوت میکنیم لکن این دعوت کردنِ افراد به امام نشان آن است که هر کسی تابع رأس خودش است گرچه در خود قرآن کریم از این مطلب سخنی به میان نیامده ولی به ضمیمهٴ روایت این مسئله بازگو میشود، طرح میشود در جریان حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیه 260 آنجا نموداری از احیای افراد به اسم رأس و رئیسشان مطرح شده خدای سبحان به حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) دستور داد این چهار مرغ را میگیری ذبح میکنی اجزایش را متفرّق میکنی تا شبههٴ اینکه چگونه اجزای پراکنده دوباره به هم مرتبط میشوند و حالت اوّلی ظهور میکند حل بشود. در آیه 260 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به این صورت آمده است ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلکِن لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ﴾ در روایت و تاریخ آمده است که سَرهای این چهار حیوان را نزد خودت نگه بدار و اینها را با داشتن این سر به اسمشان بخوان که هر بدنی تابع رأس خودش است یعنی کنایه از اینکه هر جمعیّتی تابع رئیس خودش است، هر امّتی تابع امام خودش است اینکه سر نزد تو باشد و با داشتن سر اینها را بخوانی این با ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ حل میشود و این دعوت، دعوت تکوینی است دیگران اگر این صدا را میزدند و دعوت میکردند که مرغها زنده نمیشدند وجود مبارک ابراهیم خلیل است که وقتی اینها را این سرها را نزد خود نگه میدارد و آن ابدان پراکنده و متفرّقشده را به اسم این سر میخواند به اسمشان میخواند و سر در دست اوست اینها حرکت میکنند، زنده میشوند، برمیگردند این هم نمودار است که این امام همان رئیس است و رأس است و امثال ذلک، خب.
پس به نام رئیس میخوانند اما در اینکه اینها فوراً اجابت میکنند در بخشی از آیات قرآن کریم آمده است که اینها بلافاصله تابع آن دعوتکنندهاند و هیچ ترقّبی و انتظار در این کار نیست ﴿یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ﴾ یعنی همین که دعوتکننده اینها را خواست اینها منتشر میشوند در سورهٴ مبارکهٴ «روم» آیه 25 این است ﴿مِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّماءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ﴾ همین که شما را دعوت کرد شما از قبرهایتان بیرون میآیید حالا به چه نام دعوت میکند این در آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده اصل دعوت را ذات اقدس الهی به عهده دارد، اجابت اینها را در آیه 25 سورهٴ مبارکهٴ «روم» مشخص کرده است، نام دعوت هم در همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده دعوت هم غیر از «دَعْ» است دعوت ناقص است، «دَعْ» مضاعف اینکه در بخشی از آیات دارد اینها ﴿یَدُعُّ الْیَتِیمَ﴾ آن مضاعف است در سورهٴ مبارکهٴ «ماعون» آیه دو ﴿فَذالِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ﴾ این مضاعف است و افرادی هم که «دَعّ الی النار» میشود آن هم از همین قبیل است ﴿یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ﴾ یعنی «یُدفعون الی النار» آن از بحث کنونی کاملاً بیرون است و جداست این دارد که آنها ﴿یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ﴾ به طرف نار جهنّم دفع میشوند از همین قبیل است از باب ﴿یَدُعُّ الْیَتِیمَ﴾ است، خب. آیه سیزده سورهٴ مبارکهٴ «طور» این است که ﴿یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ دَعّاً﴾ پس آن رأساً از بحث کنونی بیرون است.
دعوتی هم هست که خود جهنم دعوت میکند که این مربوط به طلیعهٴ قیامت نیست در قیامت ذات اقدس الهی همه را از قبر برمیخیزاند با یک دعوت عمومی اینها منتشر میشوند وقتی صحنهٴ قیامت، ساهرهٴ قیامت تشکیل شد و تطایر کتاب و انطاق جوارح و حساب و صراط و کتاب همه مشخص شد اگر کسی بعد از روشن شدن حساب بخواهد از جهنم فرار بکند مقدورش نیست برای اینکه خود آتش جهنم او را دعوت میکند ﴿تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّی﴾ این ﴿تَدْعُوا﴾ تکوینی است دیگر جهنّم یعنی «تجذبه» اینطور نیست که او بتواند از دست جهنم نجات پیدا کند گاهی ذات اقدس الهی به مأموران قیامت دستور میدهد ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ گاهی خود نارِ جهنم اینها را دعوت میکند یعنی جذب میکند که ﴿تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّی﴾ کسی فاصله گرفت، جدا شد، بخواهد فرار کند این مقدورش نیست کاملاً جهنم او را به سَمت خود جذب میکند مقدورش نیست که از جهنم بتواند فرار کند که آن آیه را هم حالا انشاءالله اشاره میکنیم، خب.
در این بخش از آیات فرمود ما افراد را به نام امامشان میخوانیم تا معلوم بشود اینها تابع چه دینیاند، تابع چه ملتیاند، خب به کدام سَمت میخوانیم؟ همه جمع شدهاند به نام امام دعوت شدند حالا زنده شدند دعوت میکنید به سوی چه چیزی؟ حالا اینها جمع شدند و زنده شدند فرمود اینها به کتابشان دعوت میشوند ما اینها را به نامهٴ اعمالشان دعوت میکنیم آن را در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» بخشی از آن بیان شد فرمود آیه 28 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» این است ﴿وَتَرَی کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ هر امّتی را به نامهٴ اعمالشان دعوت میکنیم اینها حالا شدند امّت، چرا؟ برای اینکه ما تکتک اینها را که دعوت نکردیم اینها را به اسم امامشان دعوت کردیم وقتی به اسم امامشان دعوت کردیم اینها میشوند اُمم حالا که اُمم شدند اینها را به نامهایشان دعوت میکنیم ﴿جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ خب اینها را دعوت کردیم برای چه کاری؟ کجا میخواهیم ببریم؟ به نامهٴ اعمالشان که اینها مهمان سفرهٴ خودشاناند بالأخره ما از مهمانها باید پذیرایی کنیم اینها را کجا میبریم؟ به کدام سالن و اتاق میبریم؟ هر کسی را به سالن و اتاق نامهٴ اعمالش میبریم این مهمان اعمال خودش است ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ٭ هذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ٭ فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ ٭ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوْا أَفَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ﴾ و مانند آن، خب.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون دارد که ﴿جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ این کتاب را چه کسی نوشت؟ ما نوشتیم ما از روی چه نسخه نوشتیم؟ آنچه در جان شما بود نوشتیم ما از نزد خودمان ننوشتیم این نظیر کتابهای آسمانی نیست که ذات اقدس الهی بنگارد با وحی و امثال وحی این کتاب اعمال است این کتاب را اعمال را بر اساس نسخه اصل نوشتیم ما، ما از درون شما درآوردیم. ﴿کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نه «بما کنتم تعملون» این همان ظاهر این طایفه از آیات است که جزا را عین عمل میداند آن طایفه آیاتی که دارد «تجزون بما کنتم تعملون» به وسیلهٴ همین آیاتی که دارد ﴿تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن تفسیر میشود که جزا عینِ عمل است، خب و هر کسی هم وقتی نامهٴ اعمالش را ببیند میگوید ﴿مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾ همهٴ اعمال را یکجا حاضر میبیند میگوید اینها اعمال من هستند.
دوتا مطلب مهم در آیهٴ 28 و 29 سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» است که الآن مقدماتش حاصل نیست و ظرفیّتش هم نیست که بیان بشود ولی اجمالاً اشاره میشود که در فرصت مناسب انشاءالله وقتی به آن سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» رسیدیم حل بشود و آن یک مطلب اول این است که ظاهرش این است که همان طوری که هر فردی کتابی دارد امّت هم کتابی دارد، جامعه کتابی دارد جامعه حیاتی دارد، وجودی دارد، حیاتی دارد، کتابی دارد قهراً مسائل سیاسی جامعه، مسائل اجتماعی جامعه، مسائلی که مربوط به عموم است اینها در نامهٴ جامعه نوشته میشود هر کسی یک حیثیّت فردی دارد که در نامهٴ فردی او آن اعمال نوشته میشود، یک حیثیّت جمعی و اجتماعی و سیاسی دارد که این کارها در نامههای اجتماعی نوشته میشود برای اینکه فرمود ما هر کسی را به نام امامش دعوت میکنیم حالا که امّت شدند اینها را به کتابِ خود اینها دعوت میکنیم نه اینکه «کل شخص یُدعیٰ الی کتابه» بلکه ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ ظاهرش این است.
سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) مایلند که اجتماع وجودی دارد و کتابی دارد و احکام و حِکَمی دارد. اشکالی که بر این حرف هست این است که وحدت مساوق با وجود است اگر چیزی واحد نباشد وجود نیست، وحدت نداشته باشد وجود ندارد جامعه وحدت ندارد وحدتش اعتباری است قهراً وجود ندارد وجودش اعتباری است که انشاءالله پاسخش باید در ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» مطرح بشود.
مطلب دیگر که آن هم مهم است البته بحثهای آن اهمّ از این مطلب است منتها بحثهای اول عمیق و علمی است بر اساس آن کتابها نوشته شده که آیا جامعه وجود دارد یا وجود ندارد و اینها. اما این مطلب دوم که اهمّ از مطلب اول است چون یک مطلب ناآشنایی است و آن مطلب ناآشنا این است که چون مربوط به جریان معاد است و محلّ ابتلای خیلیها نیست نظیر وجود جامعه کتابی نوشته بشود بحثی شده باشد این نیست آن مطلب این است که ما یک نامهٴ معهود داریم که ﴿وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾ یا ﴿رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ﴾ ﴿أَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ﴾ و مانند آن هر کاری که ما میکنیم اینها مینویسند این درست است این درکش هم آسان است سخت نیست و ظاهر بخشی از ادلّه هم همین است اما این آیه سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» میفرماید: ﴿إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ ما استنساخ میکنیم نه کتابت، کتابت این کسی که دارد حرف میزند یا کار انجام میدهد کسی همین حرفها را یا کارهای او را مینویسد این آسان است اما استنساخ یعنی ما یک نسخهٴ اصل داریم که بر اساس این نسخهٴ اصل آن نسخهٴ فرع را تنظیم میکنند از روی این نسخهٴ اصل پس یک نسخهٴ اصل لازم است، یک نسخهٴ فرع که این نسخهنویسی را میگویند استنساخ.
مطلب بعدی آن است که اگر اعمال ما نسخهٴ اصل باشد آنها که مینویسند میشود گفت استنساخ است یعنی رفتار ما و گفتار ما بشود نسخهٴ اصل آنها یعنی فرشتگان از روی این نُسَخ اصلی مطالبی را یادداشت میکنند این هم قابل تطبیق است که بپذیریم این استنساخ است اما آیه میفرماید آنچه را که شما عمل میکنید ما استنساخ میکنیم یک روایت نورانی در ذیل این آیه است که وجود مبارک امام(سلام الله علیه) فرمود: «أوَ لستمُ عُرُبا» مگر شما عرب نیستید فصاحت عربی نمیدانید و قوانین و ادبیات عرب را نمیدانید خدا میفرماید: ﴿مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ را ما استنساخ میکنیم نه نَسخ، نه نسخهنویسی میکنیم، نه آنچه را که شما انجام میدهید ما برابر او مینویسیم خیر، آنچه را که شما انجام میدهید این استنساخ ماست ﴿نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نه «عمّا کنتم تعملون»، نه بر اساس کار شما، کار شما را ما استنساخ میکنیم پس یک نسخهٴ اصلی لازم است که این کاری که شما انجام میدهید ما یکی پس از دیگری بیرون میکشیم و این مطابق با آن نسخهٴ اصل است این جریان قضا و قدر را ثابت میکند، جریان علم پیشین خدا را ثابت میکند منتها با حفظ مبادی و اختیار که خدای سبحان میداند زید با مِیل و ارادهٴ و اختیار خود به طرف صلاح میرود با اینکه میتواند به طرف فساد برود هر چه هم او را به طرف فساد دعوت میکنند او با میل و اختیار خودش به طرف صلاح گرایش دارد دیگری میتواند به طرف صلاح برود و هر چه او را دعوت میکنند به طرف صلاح ولی او به سوء اختیار خود به طرف فساد میرود ما آنچه در نهان و درونِ اوست استنساخ میکنیم یعنی یک نسخهٴ اصلی داریم که نزد ماست آنچه را که او انجام میدهد مطابق با آن نسخهٴ اصلی انجام میگیرد ﴿إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ﴾ نه «نکتب» ﴿نَسْتَنسِخُ﴾ نه «عمّا کنتم تعملون» ﴿نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ این ﴿مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ استنساخ ماست پس یک نسخهٴ اصلی نزد خداست این استدلال وجود مبارک حضرت است در ذیل این روایت تقریباً میدانم نود درصد این مطلب حل نشده است شاید ده درصد هم حل نشده باشد اما خب چون البته مبادیاش حاصل نیست، روایاتش حاصل نیست اینکه در خود روایات مطالبی است غُرر آنهاست و از این نکات الآن دهها مفسّر شما میبینید همه همینطور معنا میکنند میگویند یعنی ما اعمال شما را به وسیله فرشتهها مینویسیم اما وقتی به روایات اهلبیت مراجعه میکنید میگوید مگر ما عرب نیستید خدا که نگفت «إنّا نکتبُ»، «إنّا نَکتب» آیات دیگر است ﴿نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ﴾ یک، ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ این درست است، ﴿رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ﴾ این درست است، این سه طایفه آیه یک معنای قابل فهم عمومی دارد اما این از آن قبیل نیست که کسی یک مختصر درس بخواند بفهمد فرمود ما آنچه در درون شماست استنساخ میکنیم از یک نسخهٴ اصلی ما قبلاً میدانیم شما چه کار هستید.
پرسش:...
پاسخ: آن دیگر علمِ ازلی خداست اینها انشاءالله به لطف الهی وقتی به ذیل آیه سورهٴ «یس» رسیدیم حل میشود منتها این روایت یک مقدار آدم را آرام میکند معلوم میشود که قواعد عربی، آشنایی به عربی، عربیِ قویِ غنی در فهم آیات ضروری و لازم است فرمود: «أو لستم عُربا» مگر ادبیات عرب را نمیدانید قرآن به لسان عربیِ مبین آمده اینجا که نگفته «انا نکتب»، نگفت «ننسخُ»، نگفت «نستنسخ عمّا کنتم تعملون» هیچ کدام از این تعبیرات را به کار نبرده فرمود عین آنچه را که شما عمل میکنید ما استنساخ میکنیم همین نسخه اصل نزد ماست ﴿إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ﴾.
به هر تقدیر این مطلب دوم قویتر از آن مطلب اول است که جامعه وجود دارد، جامعه کتاب دارد، احکام سیاسی، اجتماعی افراد را در آن نامهٴ جامعه مینویسند چون دارد ﴿کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ نه «کلّ فردٍ یُدعیٰ إلی کتابه» آن آیات دیگر است در آیات دیگر دارد هر کسی به نامهٴ عملش دعوت میشود.
بنابراین اگر ما دو دعوت داشتیم و دو کتاب اینها معارض هم نیستند اگر بعضی از ادلّه دلالت میکرد که هر کسی را دعوت میکنند این محشور میشود این ممکن است و اگر آیه محلّ بحث سورهٴ «اسراء» که دارد ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ﴾ نه «کلّ فرد» ﴿کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ این هم یک دعوت است پس ما دو دعوت داریم یک دعوت فردی و یک دعوت جمعی حالا که دعوت فردیمان مشخص، دعوت جمعیمان مشخص شد سؤال میکنیم ما را برای چه کاری احضار کردی؟ یعنی «إلی کتابه و إلی کتابها» هر کسی را به نامهٴ عمل او در بخشهای مسائل فردی، هر امّتی را «الی کتابها» در مسائل سیاسی و اجتماعی ﴿تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ آنجا که افراد را به کتاب شخصی خودشان دعوت میکنند بخشی از آنها در همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «حاقّه» و آن سَمتها اشاره شده که فرمود آنهایی که به کتابشان دعوت میشوند اگر اهل یُمن و برکت باشند جزء اصحاب میمنتاند و به طرف یُمن دعوت میشوند و اگر اهل مشئمه و مشئومبودن و زشتی باشند به طرف مشئمه دعوت میشوند در سورهٴ مبارکهٴ «حاقّه» آیهٴ 24 به بعد این است آیهٴ نوزده این است ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُا کِتَابِیَهْ﴾ با یک صدای بلند میگوید آقایان بیاید نامهٴ مرا بخوانید ﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلاَقٍ حِسَابِیَهْ ٭ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ٭ فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ٭ قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ٭ کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِمَا أَسْلَفُتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ﴾ اما ﴿مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ﴾ آن هم میخواند منتها دیگر با نگرانی اینکه میگوید ﴿مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾ همین است دیگر آنگاه ﴿فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ ٭ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ٭ یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ٭ مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیَهْ ٭ هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ﴾ آنجا خدا فرمود: ﴿کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِمَا أَسْلَفُتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ﴾ اینجا میفرماید: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾، خب.
پس افراد شده چهار مطلب یکی اینکه به چه نام دعوت میشوند این دو طایفه است، یک طایفه بالصراحه دارد که به امام، یکی هم به نحو عموم دارد هر کسی را ما دعوت میکنیم هم به شخصه دعوت میشوند هم به اسم رهبرشان. دو مطلب دیگر این است که اگر به شخصه دعوت شدند وقتی که دعوت شد و زنده شد میگوید مرا برای چه چیزی حاضر کردید؟ میگوید «إلی کتابک» دعوت به نامهٴ عملت مهمانسرای او همان نامهٴ عمل اوست آنهایی که به نام جمعیت و اجتماع و رهبر و امام دعوت شدند میگوید کجا باید برویم؟ میگویند به کتاب عمومی، به کتاب سیاسی و اجتماعیتان که ﴿کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه، نه ﴿إلَی کِتَابِهَا﴾ است چون دارد کتاب خودش را میخواند بعد اینها این کتاب را بعضیها به دست راست میدهند بعضیها به دست چپ میدهند این معلوم میشود نامهٴ اعمالش است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: حالا نه، آن نسخهٴ اصل چیست باید بماند ولی متن آنچه که از جان افراد درمیآید این نسخهٴ دوم است. آنچه که نزد خدای سبحان است نسخهٴ اصل است که این را برابر با آن انجام میدهند آن وقت فرشتگان دیگری هستند که آدم وقتی این کارها را انجام داد مینویسند دو گروهاند بعضیها کارهای فردی را مینویسند، بعضیها کارهای جمعی را مینویسند اینها کارها تقسیمشده است ولی یک عده هستند که آنچه که در درون افراد نهادینه شده است این را درمیآورند این را میگویند استنساخ یک نسخهٴ اصل است نزد آنها آنچه که در درون اینهاست استنساخ میکنند وقتی که ظهور پیدا کرد آن وقت کرام کاتبین بخشی مربوط به اعمال فردی است را مینویسند، بخشی مربوط به اعمال جمعی است را مینویسند آیا آن بخشهای سیاسی، اجتماعی که مربوط به کارهای جمعی است فصلی از فصول این کتاب است؟ «یُحتمل» یک کتاب جداگانه است؟ «یُحتمل» این باید جداگانه بحث بشود ولی غرض این است که کارها جداست، مأموریتها هم جدا. در آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به هر دو قسمت اشاره کرده یکی را شفّاف، یکی را به صورت نیمهشفّاف آنکه به صورت شفّاف بیان کرده فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ خب حالا که دعوت کردیم همه را به نام رهبرشان وقتی در ساهرهٴ معاد و صحنهٴ قیامت حضور پیدا کردند کجا باید بروند؟ به طرف کتابشان که در سورهٴ «حاقّه» و مانند آن دارد که به طرف کتابشان میروند اینجا به صورت صریح نفرمود به طرف کتابشان میروند بلکه به طور اجمال فرمود: ﴿فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ﴾ یعنی ما بعد از اینکه اینها را دعوت کردیم اگر از آنها سؤال بکنند کجا باید برویم؟ میگوییم کنار سفرهٴ کتابتان آنجا باید پذیرایی بشوید. ﴿فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ﴾ مستحضرید که مؤمن هر دو دستش یمین است مؤمن «کلتا یدیه یمین» از وجود مبارک ابیابراهیم امام کاظم(سلام الله علیه) رسیده است که ذات اقدس الهی دو دست بیدستیاش یمین است «کلتا یدی الرحمٰن یمین» دستی را میگویند یمین که با او مِیمنت و کار بابرکت و میمون انجام بدهند. کافر و منافق اصلاً دست راست ندارند چون اینها با دست راست هم معصیت میکنند همان طوری که با دست چپ معصیت میکنند مؤمن اصلاً دست چپ ندارد برای اینکه با دست چپ هم کار یُمن و برکت انجام میدهد همانطوری که با دست راست یُمن و برکت انجام میدهد «کلتا یدی المؤمن یمین» این میشود «أصحاب المیمنة»، «أصحاب الیمین» برخیها «أصحاب المشئمه»اند شئامت و زشتی و قُبح و معصیت وامثال ذلکاند لذا نامهٴ اعمال بعضیها به دست راستشان، نامهٴ اعمال بعضیها به دست چپشان. پس افراد به نام رهبرشان دعوت میشوند وقتی که همهشان دعوت شدند همهٴ اینها را به طرف مهمانسرایشان میبرند مهمانسراها فرق میکند آن نامهٴ اعمال هر کسی مهمانسرای اوست که فرمود: ﴿فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ﴾ و هیچ ستمی هم به اینها نمیشود اینکه فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «طه» هم مشابه این آمده که اصلاً ﴿لاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾ اینها به هیچ وجه ستمی نمیشوند در سورهٴ «مریم» هم هست، در سورهٴ «طه» هم هست که اصلاً در سورهٴ «مریم» آیهٴ شصت دارد ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ شَیْئاً﴾. حالا چون دارند اذان میگویند وقت هم گذشته.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است