display result search
منو
موانع سقوط انسان، جلسه سوم

موانع سقوط انسان، جلسه سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 203 دریافت شده
سخنرانی آیت الله حسین مظاهری با موضوع «موانع سقوط انسان»، جلسه سوم

درباره تمسک به قرآن علاوه بر روایت ثقلین روایات فراوانی هست.که به ما دستور داده شده که سرمشق زندگی ما باید قرآن باشد. مخصوصا در زمانی که انحراف زیاد باشد.
مرحوم کلینی در کافی شریف یک روایتی از پیغمبر اکرم نق می کند.
فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ‌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ‌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلِیلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْیَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ‌ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ‌. فَإِنَّ التَّفَکُّرَ حَیَاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَیْکُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ‌.
یعنی هرگاه فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک شما را دچار شبهه کرد به قرآن مراجعه کنید، فتنه یعنی آن چیزی که انسان را دچار اضطراب و ابهام و جهالت کرده و برای روح و فکر و جسم انسان موجب فشار است، این یکی از معانی فتنه است، این جور چیزی در زندگی اجتماعات زیاد است و در جامعه اسلامی ما چنین چیزهائی پیش می‌آید در شناخت یک راه و وظیفه گاهی شبهه بوجود می‌آید که راه را برای انسان مجهول می‌کند و بسیاری راه را گم می‌کنند آنچه در این مواقع به کار می‌آید پیامبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) میفرمودند قرآن است «فإنّه شافع مشفّع و ماحل مصدّق» این یک تعبیر بسیار ادبی است یعنی قرآن آن حقیقتی است که اگر به سود شما شفاعت کرد شفاعت او پذیرفته خواهد شد و اگر از شما شکایت کرد شکایت او هم پذیرفته خواهد شد. یعنی یک جامعه اگر به قرآن اقبال کند و قرآن را بفهمد و برطبق هدایت قرآن عمل کند قرآن به او کمک خواهد کرد و خدا دست او را خواهد گرفت و راه او را خواهد گشود و اگر پشت کند به قرآن ضربه خواهد خورد و این همان چیزی است که شما در جوامع اسلامی در طول قرن‌ها دیدید، چه عاملی موجب می‌شود که امروز در کشورهای اسلامی بسیاری از آحاد مردم حقائق روشن را درک نکنند؛ دوری از قرآن، نمی‌شود گفت ملت‌های اسلامی همه می‌خواهند موضع‌گیری دولت‌هایشان در قبال صهیونیست قاطع باشد در عین حال آن دولت‌ها جرأت می‌کنند که این موضع‌گیری قاطع را نداشته باشند. چنین چیزی امکان ندارد ملت‌ها خواب هستند و اگر ملت‌ها با قرآن انس می‌داشتند وضع کشورهای اسلامی جور دیگری بود. «مَنْ جَعَلَهُ أمَامَهُ قَادَهُ إلَى الْجَنَّة» هر کس به دنبال قرآن حرکت کند او را به بهشت خواهد برد «وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إلَى النَّار» و هر کس راه خود را از غیر قرآن انتخاب کند این کار او را به آتش هدایت خواهد کرد «هُوَ الدَّلِیلُ عَلَى خَیْرِ سَبِیل»
روایت بسیار مشهوری از پیامبر بزرگوار اسلام صلوات‌الله‌علیه‌وآ‌له نقل شده که حاکی از اهمیت بالای قرآن و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) در نزد ایشانست. آن حضرت در این روایت که به روایت ثقلین معروف و مورد اتفاق شیعه و سنی است و حضرت آن را در مواقع حساس و مهم و از جمله در آخرین ساعات عمر مبارکشان، بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد، در حالیکه از شدت ضعف و ناراحتی، توان ایستادن نداشتند فرمودند:
من دو چیز گرانبها در میان شما باقی گذاشتم، کتاب خدا و عترتم را، این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا زمانی که کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند، مادامی که شما به آنان تمسک جویید، هیچگاه گمراه نخواهید شد.
یعنی باید علاوه بر گرانقدری این دو امر، بر جداناپذیری و عدم افتراق بین آنها توجه داشت و اینکه این دو تا آن زمان ثقلین و دو امر بزرگ هستند که با هم باشند و در کنار یکدیگر موردتوجه قرار گیرند، چیزی که متأسفانه در امت بزرگ اسلامی کمتر به آن توجه شده است. یعنی عده‌ای فقط به قران تمسک می‌کنند و عترت را رها نموده‌اند که در واقع به قرآن هم تمسک نکرده‌اند، و بعضی تنها به عترت توجه کرده‌اند، و چون تمسک به قرآن را وجهة خویش نساختند، در واقع به عترت هم عنایت ندارند، زیرا تمسک به قرآن، بدون عترت و عترت منهای قرآن، خواسته و سفارش شده پیامبر نیست و انسان‌ها را به سر منزل مقصود نمی‌رساند.
لذا مسلمان، زمانی مسلمان است که هم به قرآن و هم به عترت تمسک کند و به ریسمان هر دو چنگ زند یعنی با یکدست قرآن را اخذ کند و با دست دیگر، دامن عترت را بگیرد و دست نیاز به سوی آنها دراز نماید.
اما قبل از اینکه به معنای تمسک به قرآن و عترت بپردازیم و مراتب و درجات آشنایی و عرفان به آنها را بررسی کنیم، ذکر دو نکته و مطلب اساسی، لازم و ضروری است.
ابتدا اینکه، این قرآنی که در دست ماست و تمام مسلمانان جهان با آن سروکار دارند، به همین صورت و بدون حتی یک حرف کم یا زیاد، از زمان پیام‌آور وحی یعنی پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله بدست ما رسید و بنا به وعده خود قرآن، به همین نحو تا قیامت هم باقی خواهد ماند.
اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظوُنَ
«بی‌تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده‌ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود».
توضیح اینکه از زمان آغاز وحی بر وجود مبارک پیامبر، حضرت نویسندگانی را برگزیده بودند تا آنچه را که جبرئیل امین بر ایشان نازل می‌کند، بنویسند. این افراد که به کتاب وحی مشهور بودند و 17نفر می‌رسیدند و در صدر آنها امیرالمؤمنین علی(ع) قرار داشتند. البته چنین نبود که قرآن، به همان ترتیب زمانی نزول، جمع‌آوری گردد، بلکه بواسطه امر خداوند، پیامبراکرم، هر کدام از آیات یا سوره‌ها را با تقدم و تأخر نزول، در جای خودش قرار می‌دادند. مثلاً وقتی آیات سوره ال‌عمران نازل می‌گردید، بر پیامبر نیز وحی می‌شد که آیات این سوره را در میان سوره‌های بقره و نساء قرار بده.
نشانه این جابجایی را ما در آیات زیادی، از مله در آیاتی که در اواخر عمر پیامبر نازل شده و طبعاً می‌بایست در انتهای قرآن آمده باشد یعنی آیاتی که در حجة الوداع برای نصب امیرالمؤمنین علی(ع) به خلافت و اکمال دین نازل شده‌اند به خوبی می‌بینیم، در حالکیه این آیات، در سورة مائده که پنجمین سورة مبارکه قرآن شریف و از ابتدایی‌ترین سوره‌هاست، قرار گرفته و واقع شده‌اند.
به هر صورت، این نحوه ترتیب و جمع‌آوری آیات و سوره‌ها، از طرف خداوند تبارک وتعالی است که توسط جبرئیل بر پیامبر بزرگوار اسلام فرو فرستاده شده است و به اجماع هم فرق اسلامی، کوچکترنی کم یا زیادی در آن صورت نگرفته و ادعای تحریف، توسط جاهلان روسیاه، یک امر خرافی و کذب مسلم است و به عنون یک خیانت تلقی می‌گردد.
بحث جمع‌آوری قرآن‌ها و نشر قرآن واحد که عثمان متصدی آن بوده و در زمان او انجام گرفته، بحث دامنه‌داری است و اگر چه جنبة معلومات عمومی خوبی دارد، ولی پرداختن به آن نه در حوصلة این کتاب است و نه با عنوان کتاب ما اخلاق و جوان چندان ارتباطی دارد، لذا ما آن را به کتب مربوطه محول می‌نماییم.
نکتة دوم اینکه قرآن، از لحاظ محتوا و تنوع موضوعات، کتابی فوق‌العاده عجیب و بی‌نظیر است، ضمن اینکه عنوان هیچیک از این موضوعات را نمی‌توان بر قرآن نهاد. قرآن، خود را کتابی معرفی می‌کند که تصویر عالم وجود است، یعنی علم اولین و آخرین را داراست و تبیان و مبین هر چیزی است.
وَ لارَطبٍ وَ لا یابِسٍ اِلاّ فیِ کِتابٍ مُبینٍ
«و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ثبت است».
وَ نَزَّلْنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ
«و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و بر تو نازل کردیم».
برای مثال قرآن‌کریم مشحون از مطالب فلسفی است و فلاسفه از این حیث، شاگردان قرآنند. یعنی اگر فیلسوف گرانمایه‌ای همچون صدرالمتألهین قدس‌سره، توانسته به مضامین عالیه فلسفی برسد و مثلاً برهان متعالی صدیقین را بنا نهد، افتخار شاگردی قرآن را دارد. کما اینکه قرآن برهان نظم، برهان حدوث، برهان امکان و حرکت و … دارد، اما با این همه، قرآن کتاب فلسفه نیست.
عرفان قرآن نیز چنین است، اما با این وجود، قرآن را نمی‌توان کتاب عرفان نام نهاد.
آیات زیادی در قرآن‌کریم راجع به علوم طبیعی وجود دارد که در زمرة معجزات قرآنست، ولی باز قرآن، کتاب علوم طبیعی شمرده نمی‌شود. پس قرآن چه کتابی است؟
اگر بخواهیم در یک جمله قرآن را تعریف کنیم باید بگوییم که قرآن، کتاب آدم‌سازی و کارخانه انسان‌سازی است و بسان اقیانوس بی‌منتهایی است که در وجود خود، همه زیورهای کمال و تعالی را داراست و اگر ما غواص گونه در اعماق آن غوطه‌ور شویم و از گوهرها و لؤلؤ آن بهره ببریم،‌ سرور دنیا و آخرت خواهیم بود.
گفتیم که همه و مخصوصاً جوانها در این دنیا یک پناهگاهی لازم دارند که در گرفتاریها و بن‌بست‌ها و در وقت مشکلات متمسک به آن پناهگاه شوند. اگر انسان در زندگی پناه نداشته باشد، حتماً بیچاره می‌شود. اول مصیبتش ضعف اعصاب و احساس پوچ بودن در این زندگی است. گفتم از نظر قرآن و از نظر اسلام، اول چیزی که می‌تواند انسان را در بن‌بست‌ها نجات بدهد و پناهگاه خوبی برای او باشد، تمسک به قرآن است. به تجربه هم اثبات شده افرادی که پناه به قرآن می‌برند، غم و غصه‌های آن رفع شده یا لااقل تخفیف پیدا می‌کند و گره‌ها باز می‌شود. انسان در بن‌بست‌ها گاهی که گمان ندارد دری برای او گشاده می‌شود. از این جهت دربارة تمسک به قرآن در خود قرآن و در روایات ما سفارش زیاد شده است.
قرآن، کلام خداست که به زبان ما جاری می‌شود؛ یعنی وقتی شما قرآن می‌خوانید خدا حرف می‌زند با زبان شما. از این جهت پیش اهل دل، قرآن کلام نازل است؛ یعنی یک کلامی از طرف حق نازل شده است و با زبان شما صادر می‌شود و در خود این نهفته است که قرآن تقویت اراده و نورانیت و نشاط می‌دهد، و این معنا در خود قرآن نهفته است. قرآن، رفع گرفتاریها می‌کند. در بن‌بست‌ها راه نجات را نشان می‌دهد و خود قرآن برای انسان دری می‌گشاید که هیچ‌گاه تصور او را نمی‌کرده است. در روایات اهل بیت راجع به خواص آیات قرآن زیاد سفارش شده است. شاید از شیعه و سنی بیش از هزار روایت داشته باشیم راجع به خواص قرآن و در یک روایت صحیح السندی مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) نقل می‌کند از امام(ع) که ایشان فرمودند:
خُذْ مِنَ الْقُرْآنِ مَا شیئْتَ لَما شِئْتَ از قرآن هر چه را که می‌خواهی بگیر. از سورة حمد، سورة قُلْ هُوَ الله، سورة یس، سورة جمعه و خلاصه از هر کجای قرآن می‌خواهی بگیر که قرآن درمان هر دردی است. قرآن رفع بن‌بست و رفع مشکلات است. به قدری در این باره سفارش شده است که اگر با درستی و راستی عقیده، کسی هفت مرتبه حمد بر سر بالین مریضی بخواند حتماً خوب می‌شود. امام صادق(ع) می‌فرمود: اگر هفتاد مرتبه سورة حمد را بر سر مرده‌ای خواندی و زنده شد تعجب نکن. البته عقیده می‌خواهد. یک کسی خدمت حضرت ولی‌عصر(عج) رسید که درد بی‌درمان داشت. همه گفتند دردش بی‌درمان است. حضرت ولی‌عصر دست مبارک خود را گذاشتند روی آنجا که درد می‌کرد و آیاتی از آخر سورة حشر را خواندند. وقتی تمام شد، یک فشاری دادند و آن درد بی‌درمان خوب شد. به تجربه اثبات شده که برای همة دردهای بی‌درمان و برای گرفتاریهای بی‌درمان و برای مشکلات، سورة حمد آیة‌الکرسی و آخر سورة حشر و چهار قل خیلی مؤثر است. البته دل می‌خواهد، البته عقیده می‌خواهد.
ما راجع به قرآن روایات فراوانی داریم که قرآن می‌تواند نشاط بدهد. قرآن می‌تواند تقویت اراده بدهد و می‌تواند انسانی را که احساس پوچی در خودش می‌کند، مغزدار کند. بالاخره جوان می‌تواند به واسطة تمسک به قرآن یک پناهی در این دنیا پیدا کند، مخصوصاً در دنیای پر از تلاطم و فساد. در این باره گفتم که تمسک به قرآن مراتبی دارد که اگر ما بخواهیم به راستی قرآن پنه ما باشد، باید به آن تمسک کنیم.
مرتبة اولش خواندن قرآن است. از جوانها، از بی‌سواد و باسواد تقاضا دارم همینطور که قرآن می‌گوید: فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ تا می‌توانی قرآن بخوان و در روایات هم داریم و به تجربه هم اثبات شده است. وقتی از خانه بیرون می‌آیی، یازده مرتبه سورة قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد بخون. یک چهار قل بخوان، مسلم بر می‌گردی به خانه‌ات با حفظ قرآن، خدا حافظ توست.
هر کجا باشی، وقت خواب سه تا قل هو الله بخوان، یک چهار قل بخوان، دیگر خوابهای آشفته نمی‌بینی، خواب خوب می‌بینی و در حفظ قرآن نور می‌دهد. قرآن انسان را از غم و غصه نجات می‌دهد و پناه خوبی است برای درمانده‌ها و گرفتارها. تجربه کن و ببین خواندن قرآن چقدر نشاط می‌دهد و به مرور زمان، چه گرفتاریها را رفع می‌کند.
مرتبة دوم فهم قرآن است. این را هم قرآن از ما می‌خواهد. یک مسلمان باید فهم قرآن داشته باشد. در این باره یک آیه‌ای داریم که از نظر تأکید خاص به خودش می‌فرماید:
اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ‌ اَقْفالُها مگر قفل بدبختی و غفلت به دلت است که فهم قرآن تدبر در قرآن نداری؟ چرا باید سرسری قرآن بخوانی یا اصلاً قرآن در متن زندگی تو نباشد؟ باید تدبر در قرآن بکنی؛ زیرا قرآن همه چیز دارد.
ما باید از قرآن برداشت داشته باشیم. حیف است یک کسی دیپلمش را بگیرد و اصطلاحاتی از علوم طبیعی به دست بیاورد، اما در فهم قرآن جاهل باشد. این ننگ است و مشمول نفرین قرآن آمده برای اینکه به ما علم بدهد. این آیة شریفه در قرآن تکرار شده:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمّیّینَ‌ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ‌یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ پیغمبر و قرآنش چیست؟ پیغمبر یک معلم تربیتی و آموزشی است و قرآنش هم یک کتاب تربیتی و آموزشی است. قرآن علاوه بر آنکه انسان را تربیت می‌کند و یک کتاب تربیتی است، یک کتاب علمی است و به انسان آموزش می‌دهد و ما فعلاً از این نظر عقبیم یعنی نمره نیاوردیم. در این مدت بعد از انقلاب نمره نیاوردیم همة ما از این نظر صفریم. اکنون بحمدالله که جوانهای عزیز رو به قرآن آورده‌اند، عالی است. اما وقتی عالی‌تر است که رو به فهم قرآن، رو به معنای قرآن وجود داشته باشد. قرآن سهل و ممتنع است؛ ‌یعنی همه از قرآن می‌توانند استفاده کنند. به قول امام صادق(ع) قرآن ظاهر و باطن و باطنش هم باطن دارد. اگر امام صادق(ع) تا روز قیامت می‌گفت باطنش باطن دارد، باز هم باطنش باطن دارد. اینکه در روایات داریم باطنش هفتاد تا هفتصد و بیشتر شاید باشد، از باب مثال است. هر کسی به اندازة سعة وجودی خودش، و به اندازة استعداد و سوادش می‌تواند از قرآن استفاده کند.
دو سوره است که مرتب یک آیة آن تکرار می‌شود: یک سورة الرحمن و یک سورة قمر. در سورة قمر این جمله تکرار می‌شود:
وَ لَقَدْ یَسَّرْنا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهُلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ما قرآن را نازل کردیم برای تذکر، برای تفهیم و تفهم و برای بیداری. چرا کسی بیدار نمی‌شود؟ چرا متذکر نیست؟ چرا متعلم نیست؟ مرتب این جمله در سورة قمر تکرار می‌شود. نظیر فَبِاَیِّ الاءَ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ که در سورة‌ الرحمن تکرار می‌شود. این هم یک نحو فصاحت و بلاغت است و تکرار آن برای تأکید است.
حتی در حوزه‌های علمیه از این جهت عقبیم. سنی عقب است اما نه به اندازة ما، شیعه عقبتر است و غیر روحانیت هم که اصلاً صفرند. دانشگاهها و دبیرستانها همگی دراین باره صفرند. این نقص باید رفع شود. سنی‌ها بیشتر از ما تفسیر دارند. بیشتر در قرآن کار کرده‌اند، اما متأسفانه آنها به لفظ پرداختند و نرفتند در معنا. نرفتند در بطن. شاید هم بعضی از آنها نخواستند بروند، نرفتند در بطن و از اهل‌بیت استفاده نکردند، برای اینکه اهل‌بیت مبین تأویل قرآنند. آنها از خود می‌‌خواستند تفسیر کنند و به جایی نرسیدند و بعضی اوقات هم به جای غلط رسیدند. شیعه هم که اهل‌بیت را دارد، آن طور که باید از قرآن استفاده کند نکرده است. دانشگاهها و دبیرستانها و افراد مردم که دیگر هیچ. چه باید کرد؟ خیلی از گرفتاریها از اینجا سرچشمه می‌گیرد. در روایات می‌خوانید که در روز قیامت چند دسته نفرین می‌کنند: یکی آن عالمی که در محلی باشد و از او استفاده نکرده باشند. دیگر مسجدی که در محله‌ای باشد و از آن استفاده نکرده باشند. سوم قرآن که میان جمعیتی باشد و از آن استفاده نکرده باشند.
در روز قیامت، پیغمبر نفرین می‌کند به آن ملتی که از قرآن استفاده نکردند:
یا رَبِّ اِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقرآنَ مَهْجُوراً می‌گوید:‌ ای خدا اینها بودند که به قرآن من پشت پا زدند، اینها بودند که در مدرسه‌شان و دبیرستانشان و دانشگاهشان تدریس قرآن نبود. خدایا داد مرا و داد قرآن مرا از این مردم بگیر.
خوب اگر پیغمبر که مظهر رحمت خداست، در روز قیامت به ما نفرین کند، آیا در دنیا نفرین نمی‌کند؟ آیا پیغمبر نگرانی از ما ندارد که ما از قرآن استفاده نمی‌کنیم و فهم قرآن را نداریم؟ الآن در همین قم مقدس قرآن وجود دارد؟
طلبه‌های فاضل فراوان هستند، اما جلسة‌ تفسیر کم است. چرا استفاده نمی‌کنند باید در مسجد جمع شوند، اول قرآن بخوانند، بعد هم تفسیر قرآن بکنند و الا آن محله‌آی که چنین نباشد، مشمول نفرین پیغمبر است.
این گرفتاریها از کجا پیدا می‌شود؟ چرا این قدر گرفتاری وجود دارد؟ چرا این قدر ضعف اعصاب داریم؟ چرا این قدر احساس پوچی می‌کنند؟ وقتی که می‌خواهیم ریشه‌یابی کنیم، می‌آییم به مسائل دنیا فکر می¬کنیم. باید ریشه‌یابی ما همیشه مربوط به دنیا و مادیت نباشد، یک مقدار ریشه‌یابی باید برود در معنا و یک مقدار ریشه‌یابی با عینک اسلام و با عینک قرآن و با عینک روایات اهل‌بیت باشد. ببینند گرفتاریها از کجاست.
بالاخره همه و مخصوصاً جوانهای عزیز باید فهم قرآن داشته باشند. این البته احتیاج دارد به کارکردن و اهمیت دادن و پشتکار داشتن. فهم قرآن هم، خودش مراتب دارد. معنا و ترجمه از جمله مراتب آن است. وقتی قرآن می‌خوانید، ترجمه‌اش را بدانید، اما یک مقدار بالاتر، تفسیر هم بتوانید بفهمید. این آیه چه می‌خواهد بگوید. بتوانید بفهمید که سنی و شیعه چه گفته‌اند و بفهمید که راجع به این آیه اهل‌بیت چه فرمودند. تفسیر منهای اهل‌بیت می‌شود تفسیر به رأی و آن هم یک بدبختی است مبین، آنها هستند. چنان که قرآن هم می‌گوید: مبین پیغمبراکرم(ص) و بعد از آن حضرت ائمة طاهرین(ع) هستند.
یک شیعه علاوه بر اینکه ترجمة قرآن می‌داند، علاوه بر اینکه تفسیر قرآن می‌داند، باید برداشت از قرآن داشته باشد. باید مجتهد در قرآن باشد. مخصوصاً یک طلبه و یک دانشگاهی در اثر کارکردن در قرآن و در اثر کارکردن در تفسیرها و ممارست، ملکه پیدا می‌کند همانطور که در طب تخصص پیدا می‌کند، در تفسیر قرآن هم تخصص پیدا کند. این کار همه‌اش مربوط به اهل علم و حوزه‌ها نیست. قرآن که فقط برای حوزه‌ها نیست.
وَ لَقَدْ یَسَّرْنا الْقُرآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ خطاب به همه است.
مرتبه سوم، عمل به قرآن است. قرآن کتاب عمل است. کسی می‌تواند بگوید من تمسک به قرآن دارم و در رفع گرفتاری تمسک به قرآن می‌کنم که عمل به قرآن بکند. کسی نمی‌تواند بگوید که چیزی در دنیا هست که در قرآن نیست از مسائل اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی؛ نمی‌شود که در قرآن راه‌حلی نباشد. زیاد اصرار شده که همه چیز در قرآن هست:
وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ تر و خشکی نیست مگر در قرآن آمده است.
این قرآن کتاب عمل است. برای سیاست داخلی و خارجی ما، قرآن باید سرمشق باشد. برای بازار و اجتماع و اقتصاد ما، قرآن باید سرمشق باشد. برای خانه و زندگی ما، قرآن باید سرمشق باشد. برای عفت و غیرت ما، قرآن باید سرمشق باشد. برای معاشرت ما با خودمان یا بیگانه، قرآن باید سرمشق باشد. در زندگی اگر آیه‌ای از قرآن را عمل نکردیم معلوم است تمسک به قرآن نکردیم. کسی که حتی در ماه مبارک رمضان غیبت می‌کند و در روایات فراوانی هم داریم کسی که غیبت بکند، دروغ بگوید، تهمت بزند، نمامی و سخن‌چینی کند، روزه‌اش باطل است و فقها فرموده‌اند مراد از بطلان آن است که روح روزه تمام شده و دیگر اسکلتی بیشتر نیست و قضا ندارد، آیا این روزه می‌تواند روز قیامت برای او کاری کند؟ نه نمی¬تواند:
لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتْمُوهُ دلت می‌خواهد گوشت مرده بخوری؟ نه. پس غیبت نکن. پیغمبراکرم(ص) فرمودند که روزه مستحبی بگیرید و موقع افطار بیایید از من اجازه بگیرید و افطار بکنید. همه روزه گرفتند. موقع افطار پیرمردی آمد و گفت: من روزه¬ا‌م و دو دخترم هم روزه هستند. اجازه بدهید، افطار کنیم. پیامبر(ص) فرمودند: تو روزه‌ای و برو افطارکن؛ اما دو دخترت روزه نیستند. گفت:‌ یا رسول الله! روزه هستند. پیامبر(ص) فرمود: برو به آنها بگو استفراغ کنید. پیرمرد آمد و گفت: پیغمبر(ص) فرموده که استفراغ بکنید. دختران حالت استفراغ پیدا کردند و دو تا لختة گوشت گندیده و متعفن افتاد روی زمین آمدند پیش پیغمبر و گفتند:‌ یا رسول‌الله اینها گوشت نخورده بودند، آن هم چنین گوشتی. این چیست؟
پیغمبر(ص) فرمودند: مگر نخوانده‌ای:
لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ روایتی از امام حسین(ع) در تحف العقول نقل شده است و از امام سجاد هم هست و استاد بزرگوار ما حضرت امام (رضوان‌الله تعالی علیه) بارها در درس اخلاقشان به ما تذکر می‌دادند. روایت این است: اَلْغیبَةُ اِدامُ کِلابِ اَهْلِ النّارِ غیبت، نان خورش سگهای جهنم است. حضرت امام معنا می‌کردند و می‌گفتند: معنای کلام امام حسین این است که غیبت در غیبت کننده تأثیر می‌گذارد، روی هویت او اثر می‌گذارد و او را به صورت سگی در می‌آورد و می‌برد جهنم. آنجا گرسنه‌اش می‌شود و غذا می‌خواهد. آن غیبتها، چرک و خون و نظیر گوشت مرده شده و می‌برند برایش می‌گویند: بخور!
در شب ماه مبارک رمضان به جای اینکه تمسک به اهل‌بیت پیدا کند و مثلاً دعای افتتاح بخواند، ابوحمزه بخواند، نشسته از اول شب تا به صبح قمار می‌کند. خوب آیة قرآن را چه کار می‌کنی؟ باز هم می‌توانی بگویی من تمسک به قرآن کردم و قرآن حاجت مرا نداد:
اِنَّما الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ‌الْاَنْصابُ وَ‌الْاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ فَاجْتَنِبُوهُ این کار پلید است، کار شیطان است. این کار بین تو و کسی که با او قمار می‌کنی عداوت می‌آورد، محبت را می‌برد، ضعف اعصاب می‌آورد. نگو برد و باخت ندارد. نتیجة همان برد و باخت در قمار موجود است.
قرآن می‌گوید:
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْاَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ از دو چیز بپرهیز: از بت‌پرستی و از ساز و آواز و موسیقی بپرهیز؛ یعنی مثل بت‌پرستی از اینها بپرهیز. گناه داشتن حرفی است و پا گذاشتن روی قرآن حرف دیگری است. آیا رسانه‌های گروهی راجع به موسیقی و ساز و آواز و فیلمهای نکبت بارشان به قرآن عمل می‌کنند؟ آیا ما در خانه‌های خودمان عمل به قرآن می‌کنیم؟
قرآن کتاب عمل است. این کتاب برای زندگی ماست و در متن زندگی ما دخالت دارد. نمی‌شود چیزی در متن زندگی ما باشد که در قرآن نباشد. باید ما عامل به قرآن باشیم تا دنیای آبادی داشته باشیم. این وعدة خداست.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِینَّهُ حَیوةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ هر که عمل به قرآن کند و هر که مؤمن باشد، در همین دنیا یک حیات طیب دارد. حیات طیب یعنی چه یعنی زندگی منهای غم و غصه؛ و الا اگر زندگی توأم با غم و غصه باشد مرگ تدریجی است و این حیات طیب نیست. زندگی منهای دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی و ضعف اعصاب خوب است. زندگی توأم با ضعف اعصاب و توأم با نگرانی از آینده، نکبت‌بار است و حیات طیب نیست. قرآن می‌گوید: تو عمل به من کن، من وعده می‌دهم و حتماً عمل می‌شود. یک زندگی طیب مال تو، زندگی صددرصد توأم با نشاط، زندگی صددرصد با خوشی.
آیة دیگری در سورة انعام هست و از جوانها می‌خواهم که این آیه همیشه در نظرشان باشد. اما نه فقط علم؛ بلکه علم توأم با عمل داشته باشند. قرآن می‌فرماید:
فَاَیُّ الْفَریقَیْنِ اَحَقُّ بِالْاَمْنِ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ چه کسی استحقاق امنیت دل دارد؟ امنیت دل چیست؟ امنیت دو قسم است: یکی امنیت ظاهری مثل اینکه به حمدالله الآن همه جا امنیت است. من الآن دارم می‌گویم و شما دارید می‌شنوید. اینجا امنیت است و ناامنی مثل آن وقتی است که آمریکای جنایتکار به واسطة صدام بمب بر سر ایرانیان می‌ریخت.
اما مهمتر از این، امنیت دل است. یعنی دل منهای غم و غصه، دل منهای دلهره، دل منهای اضطراب خاطر، دل منهای نگرانی و توأم با نشاط. چه کسی استحقاق این چنین امنیتی را دارد؟ خود قرآن می‌گوید:
اَلَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا ایمانَهُمْ بِظُلْمٍ آن مؤمنی که گناه در زندگیش نیست. این جواب قرآن است. این تأکید قرآن است. این وعدة قرآن است. جوانها! دختر خانمها! آقا پسرها! روی سخن با شماهاست.
اگر یک آیندة روشن و با نشاطی می‌خواهید به سوی قرآن بیایید. فقط علم به تنهایی نمی‌تواند؛ تمکن مالی نمی‌تواند؛ شوهر خوب به تنهایی نمی‌تواند؛ زن خوب به تنهایی نمی‌تواند، تشکیل خانوادة خوب به تنهایی نمی‌تواند پس چه چیزی می‌تواند؟
قرآن می‌گوید عمل به قرآن می‌تواند امنیت دهد. بعد قرآن بار دیگر این وعده را تأکید می‌کند:
اُولئِکَ لَهُمُ الْاَمْنُ حتماً این امنیت را دارد. خیال نکنید که امنیت را نمی‌دهیم، حتماً می‌دهیم. مهمتر از این می‌فرماید:
وَ هُمْ مُهْتَدُونَ علاوه بر اینکه امنیت می‌دهیم، دست عنایت ما، روی سر شماست. خوشا به حال آن جوانی که دست عنایت خدا روی سرش باشد و وای به کسی که دست عنایت خدا از روی سرش برداشته شده است!
لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ تو خوابی اما دست عنایت خدا روی سر توست. تو غفلت داری اما دست خدا روی سر توست. عمل به قرآن یعنی زندگی توأم با نشاط، یعنی زندگی که در آن مشکل نباشد و اگر مشکل آمد بتوانی آن را باز کنی. راه بازکردن مشکل دست خداست و خدا به تو یاد می‌دهد. باز شدن راه در بن‌بست‌ها به دست خداست و خدا وعده داده است برای متقین چنین کند:
وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ از آن راهی که گمان ندارد مشکلش را حل می‌کند. پروردگار عالم برایم تتقین راه باز می‌کند. آیه‌ای دیگر هم یادم آمد که مختصر ا ست اما خیلی با تأکید، به جوانها هدیه کنم:
وَ کانَ حَقّاً عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤمِنینَ جوان حق پیدا می‌کند به خدا وقتی که مؤمن باشد. کسی که حق پیدا می‌کند خدا او را یاری می‌کند. این وعدة خداست. بعد هم اهل‌ ادب می‌دانند که چه تأکیدی دارد با لفظ کانَ آن هم به طور ماضی و مقدم شده و سایر تأکیدها. یعنی حتماً و حتماً دست عنایت ما و نصرت ما مال کسی است که عمل کند به قرآن و از بی‌ادب سرمشق بگیرد و ادب بیاموزد. الآن دنیای غرب با آن عملش؛ دنیای ژاپن با آن تخصصش و کامپیوترش؛ دنیای غرب مثل آلمان با آن فعالیت و تخصصش گرفتارند. آلمان و ژاپن که در جنگ جهانی دوم یک تپه خاک شدند، با فعالیتشان توانستند دوش به دوش آمریکای جنایتکار و بلکه مقدم بر آمریکا از نظر اقتصادی و از نظر تخصص و از نظر علم بشوند. ولی همین ژاپن یک دنیا مصیبت است. در آلمان، جوانهایش پناه می‌برند به مواد مخدر و پناه می‌برند به مسکرات و پناه می‌برند به قرصهای خواب‌آور برای اینکه بتوانند دو سه ساعت بخوابند.
دنیای غرب، الآن یک وحشی به تمام معناست. در قلب همین اروپای متمدن،‌ قضیة بوسنی و هرزگوین چندین ماه است جریان دارد و اینها خفه‌اند، بلکه تأیید هم می‌کنند. برای اینکه نسل اسلام را در آنجا نابود کنند. چرا؟ چون علم منهای تقوا به اینجا می‌رسد. الآن همین ژاپن را وقتی شما حساب بکنی از همه جا خرافاتش بیشتر است. الآن بت‌پرستی در ژاپن هست. الآن بدبختی و نکبت و فساد اخلاق ژاپن را پر کرده است. این زلزله‌ای که آمد، چندین برابرش اخلاق، ژاپن را صدمه زده است. اینها همه به خاطر این است که وقتی دین نباشد، وقتی قرآن نباشد، این تمدن خودش را نابود می‌کند. معلوم است وقتی که انسان سگ درنده شد، خودش، خودش را نابود می‌کند. شوروی جنایتکار را ببین که یک روزی بمبها بر سر ما می‌ریخت اما طولی نکشید همان بمبها بر سر خودش ریخت و به اندازه‌ای نکبت و بدبختی گریبانگیرش شد که به این روز افتاد. حالا آیا متنبه شد؟ نه؛ الآن قضیة چچن را جلو آورده است. این قدر انسان احمق می‌شود؟ بله؛ قرآن می‌گوید انسان وقتی که دین نداشته باشد، کور و کر و نفهم می‌شود، و منافات هم ندارد با اینکه علم داشته باشد و اسلحه‌های پیشرفته هم بسازد. وقتی دین نباشد، انسان یک سگ درنده است. قرآن می‌گوید:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لَجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها و لَهُمْ أعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونِ بِها اُولئِکَ کَالْاَنْعامَ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اوُلئکَ هُمُ الْغافِلُونَ
وقتی که خدا بر مملکتی حاکم نشد، وضعش این است که راه بدبختی و جهنم را پیش می‌گیرد و دوان دوان می‌رود. نه چشم دارد که ببیند نه گوش دارد که بشنود و نه دل دارد که بفهمد. اینها حیوانند و از حیوان هم پست‌ترند.
به قول آن اهل دل: «اگر این بَلْ هُمْ اَضَلُّ نبود آدم دق می‌کرد». الآن سرطان و میکروب ضررش برای دنیا بیشتر است یا حزب صهیونی و آمریکای جنایتکار؟ آفرین به این قرآن و حرفش! آفرین به قرآن و نطفش! خدایا تو را قسم می‌دهم به زهرا(س) که ما را از خواب غفلت بیدار فرمایی!
قسم اول از موارد تمسک به قرآن و چنگ‌زدن به ریسمان کتاب الهی که از همة اقسام آن ساده‌تر است و بسیار راحت هم حاصل می‌شود و آسان بدست می‌آید، خواندن قرآن است. یعنی هر مسلمانی در اولین وهله از عنایت به کتاب آسمانی اسلام، باید بتواند آن را بخواند. این حداقل کاری است که در رابطه با قرآن می‌توان انجام داد. حتی در زمان‌های قدیم که اکثر مردم از نعمت حضور در کلاس درس و خواندن و نوشتن عمومی محروم بودند، بر این امر مهم توجه داشتند و بر آن اصرار می‌ورزیدند و بسیار اتفاق می‌افتاد که افراد اگر چه سواد خواندن و نوشتن نداشتند ولی دارای سواد قرآنی بودند به نحوی که براحتی می‌توانستند قرآن‌مجید را قرائت نمایند.
وجود جلسات متعدد قرائت قرآن از دوران کودکی تا سنین کهنسالی و سخت‌گیری استاد بر قرائت صحیح و توجه به قرائت روزانه مقداری از قرآن توسط خود افراد، حاکی از رونق این کار بزرگ در میان مردم بوده است اما متأسفانه امروزه علیرغم اقبال مردم به قرآن در زمینه‌های مختلف و تلاش بی‌وقفه و گسترده نظام مقدس جمهوری اسلامی در نشر و آموزش این کتاب هدایت و سعادت، کم نیستند کسانی که یا نمی‌توانند حتی قرآن را بخوانند و یا بطور دست و پا شکسته و غلط و ناصحیح آن را ادا می‌کنند و به اصطلاح در اولین قدم از قرب به قرآن ناتوان مانده و باز ایستاده‌اند که این عیب بسیار بزرگی برای یک مسلمان و مخصوصاً یک شیعه آنهم در نظام و حکومتی که منتسب به قرآن و اهلبیت(ع) است و همه گونه امکانات و وسایل برای دستیابی به آن مهیاست می‌باشد.
قرآن‌مجید در رابطه با قرائت و خواندن قرآن، آیه‌ای دارد که در نوع خود منحصر به فرد است و با یک لحن عامی که همه را شامل می‌شود، امر به خواندن قرآن می‌فرماید:
فَاقْرَءُوا ما تَیَسَّرَ مشنَ القُرآنِ، عَلِمَ أَن سَیَکثونُ مِنکُم مَرضی وَ آخَرُونَ یَضرِبُونَ فیِ الْأَرضِ یَبْتَغُونَ مِن فَضلِ اللهِ وَ آخَرُونض یُقاتِلُونَ فیِ سَبیلِ اللهِ فَاقرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنهُ
«اینک هر چه از قرآن میسر می‌شود بخوانید. خدا می‌داند که بزودی در میانتان بیمارانی خواهند بود، و عده‌ای دیگر در زمین سفر می‌کنند و در پی روزی خدا هستند، و گروهی دیگر در راه خدا پیکار می‌نمایند. پس هر چه از قرآن میسر شد تلاوت کنید».
یعنی آنچه مهم است خواندن و قرائت قرآن است،‌ حالا می‌خواهد توجه به معنا باشد یا نباشد، حال فراغت باشد یا نباشد، انسان در سلامتی باشد یا نباشد، عمده، خواندن قرآنست آنچه که میسر و مقدور باشد.
در ازای قرائت قرآن که جاری نمودن کلام آسمانی و نورانی وحی بر زبان است، نه تنها دل و جان انسان روشن و صیقلی می‌گردد و نه تنها، خانه‌ای که در آن تلاوت قرآن شود، برای ملائکه، فرشتگان و اهل آسمان‌ها همچون ستاره‌ها برای اهل زمین می‌درخشد، بلکه ثواب کثیر و بی‌نهایتی نیز برای قاری آن در نظر گرفته شده است بطوری که بر هر حرف از قرآن، حسنه‌ای به او عطا می‌گردد. مثلاً اگر بگوید: الم، برای هر کدام از این حروف، حسنه‌ای جداگانه‌ای خواهد داشت.
پیامبر گرامی اسلام(ص) مکرراً می‌فرمود: هر خانه‌ای که در آن قرآن تلاوت گردد، برکتش زیاد و موجب رفت و آمد و نزول ملائکه می‌گردد، به خلاف منازلی که با جدایی ساکنین آن از قرآن، تاریک است و چون مایه خروج فرشتگان الهی از خاانه شده‌اند، برکت نیز از آن رخت بر می‌بندد و علاوه بر اینها، اینگونه افراد در قیامت، مورد نفرین و لعن و شکایت قرآن نیز واقع می‌شوند.
در روایات می‌خوانیم که در آخرت، چند گروه از انسان شکایت می‌کنند. اول؛ عالمی که از علم او استفاده نشده است، دوم، مسجدی که مورد بی‌اعتنایی واقع گردیده است و سوم، قرآنی که در میان مردم بوده ولی حتی قرائت هم نشده است.
قرآن نه تنها در روزگار واپسین، موجب رستگاری، نجات و آبرومندی قاریان خویش است، بلکه در همین دنیای مادی نیز دارای اثرات شگفت‌انگیز و خارق‌العادة وضعی است، به نحوی که اگر هفتاد مرتبه سورة حمد که دارای جایگاه ویژه‌ای از اهمیت در قرآن‌مجید است را بر بالین مریض در حال مرگ بخوانند و او نجات یابد و یا حتی بالاتر، اگر بر مرده‌ای بخوانند و او زنده شود. نباید تعجب کرد.
در روایات آمده است که هر کس سورة مبارکه واقعه را شب‌ها بخواند، روزی او وسیع می‌شود و به یک زندگانی مرفه و آسوده‌ای دست می‌یابد که به تجربه به اثبات رسیده است.
آیات مبارکه مشهور به آیةالکرسی نیز که در حفاظت قاری بسیار مجرب و زبان‌زد همه مردم و خاص و عام است،‌ خوشه دیگری از خروارها بار احسان آیات قرآن‌کریم است.
به هر صورت، خواندن قرآن، کمترین کاری است که در تمسک به قرآن انجام می‌شود و پائین‌ترین مرتبه‌ای است که هر کسی باید بدان مجهز باشد و شخصی که فاقد این حداقل است، تن به ننگی آشکار داده و نقص بزرگی را برای خود خریده است.
قسم دوم از موارد تمسک به قرآن که در پله‌ای بالاتری قرار دارد و طبعاً دارای ارزش بیشتری نیز هست، تدبر و اندیشه در آیات این کتاب نورانی است. برای رسیدن به این مقصود، دیگر به روخوانی و تلاوت تنها اکتفا نمی‌شود بلکه به معانی آیات نیز توجه و عنایت می‌گردد. لذا ابتدا با رجوع به ترجمه‌های تحت‌اللفظی که قرآن‌های مترجم به آن پرداخته‌اند،‌ این اقدام آغاز و سپس با مطالعه و مراجعه به تفاسیر، خصوصاً یک تفسیر جامع، این کار کامل می‌گردد.
در این صورت دیگر، قاری هر آیه‌ای را که می‌خواند، متناسب با آن، ترجمه و تفسیرش را هم می‌داند و چون با زبان قرآن آشنا شده است، احساس یک مخاطب را دارد که خداوند متعال، گویا با او در حال تکلم است و این احساس، حالتی بس شیرین و لذت‌بخش است. از طرف دیگر، وقتی که قاری، شأن‌ نزول آیاتی را که می‌خواند مدنظر داشته باشد، به راحتی می‌تواند در جو حاکم بر زمان نزول آیات قرار بگیرد و کلمات نورانی قرآن را با جان و دل لمس و درک نماید.
تدبر و تأمل در آیات قرآن نیز از جمله مواردی است که قرآن‌مجید به آن پرداخته و غافلین از آن را مورد عتاب و سرزنش شدید قرار داده است که:
اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ، اَم عَلی قُلُوبٍ اَقفالُها؟!
«آیا به آیات قرآن نمی‌اندیشند؟ یا مگر بر دل‌هایشان قفل‌هایی نهاده شده است؟».
این از انصاف بسیار بدور است که ما در مسائل روزمره که در مجلات، روزنامه‌ها و دیگر وسایل ارتباط جمعی منعکس می‌شود، گفتگو می‌کنیم، نقد و بررسی می‌نماییم و به اصطلاح تحلیل می‌گذاریم، ولی در کنکاش و دقت در کتابی که متضمن سعادت ابدی ماست و سلامت دنیا و آخرت ما بدان بستگی دارد، هیچ لزومی نمی‌بینیم که این بی‌توجهی اصولاً با زندگانی یک مسلمان، سازگاری ندارد.
باید این سنت حسنه، در منابر و مجالس ما بیشتر مورد عنایت قرار بگیرد، بدینصورت که هم واعظ و سخنران خود را ملزم به بیان تفسیر قرآن بداند و هم شنوندگان و پای منبری‌ها از آنها بخواهند که بعضاً به جای بحث‌ها و حرف‌هایی که بیشتر جنبة مجلس‌آرایی و سخن گرمی دارد، به قرآن و تفسیر آن، البته با زبانی گویا و بیانی همه فهم بپردازند و روح و روان مستمعین خود را از سرچشمه‌های زلال معرفت حق و آیات او سیراب سازند.
البته این اختصاص به منبر و واعظ و گوینده ندارد، بلکه اگر مردی در منزل، تفسیری را مطالعه کرد که حتماً باید مطالعه کند و احساس کرد که می‌تواند برداشت‌هایش را برای زن و فزرندانش بیان نماید، باید آنها را از این خیر کثیر محروم نسازد و زمینه را برای رشد خانواده‌اش در فرهنگ قرآنی آماده کند. برای انجام این کار، هنر چندانی لازم نیست، زیرا به قدری در خود قرآن، تنوع مطالب از داستان و اخلاق و فقه و مسائل اجتماعی فراوان است که به راحتی جایگاه خود را در میان مخاطبینش باز می‌کند، و فقط کافی است که مجرایی برای جریان یافتن این انوار آسمانی باز باشد، که آن، گفتن و شنیدن است.
سومین مرتبه از اقسام و مراتب تمسک به قرآن که در واقع مهمترین و شاخص‌ترین درجه تمسک به قرآن است، عمل و انجام دستورات و فرامین قرآن است. گفتیم که قرآن، کتاب علم است، علومی متنوع و متفاوت و آن را از شگفتی‌های قرآن بر شمردیم، ولی آنچه از همه مهمتر است، اینست که قرآن، کتاب زندگی و دستورالعمل اجرایی از گاهواره تا گور است.
البته باید توجه داشت که هر کتاب و قانون اجرایی، نیاز به یک مبین و مفسری دارد که به تمام زوایا و نکات مبهم و مجمل آن کتاب و قانون، آشنایی کامل داشته باشد و بتواند منظور و مقصود و شیوه و روش قانونگذار را بیان نماید. قرآن‌مجید نیز از این امر مستثنی نیست و بالطبع، این نیازمندی را دارد که پیامبرگرامی اسلام و اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، از سوی خداوند متعال برای بیان این امر مهم، منصور گردیده‌اند.
لذا اگر ما می‌گوییم قرآن کتاب عمل و زندگی است، چنین گمان و تصور نشود که خود قرآن به تنهایی و بدون نیاز به یک مبین و مفسر می‌تواند مورد استفادة همگان قرار بگیرد، امری که نادانان و ساده‌لوحان بر آن اصرار می‌ورزیدند که حسبنا کتاب الله، کتاب خدا برای ما کافی است، چه فکر و کلام جاهلانه و امر انحرافی و ناصوابی؟!
اما ببینیم که عمل به قرآن یعنی چه؟ آیا عمل به قرآن، چیزی است که ما تاکنون با آن بیگانه بوده‌ایم و اینک می‌بایست پس از آشنای و شناخت قرآن به عمل به دستورات آن بپردازیم یا نه، عمل به قرآن، عمل به دانسته‌های دینی است که بطور فراگیر در متن زندگانی هر مسلمان وجود دارد ولی به عللی که هر کس به آن علل در خودش بهتر از دیگران واقف است، مورد بی‌توجهی واقع شده و به فعلیت در نمی‌آید؟!
با کمی دقت در آیات قرآنی، به آسانی در می‌یابیم که عمل به قرآن، جز اجرای اوامر و فرامین الهی که ما از آنها به عنوان فروع دین نام می‌بریم و رعایت یک سری مسائل اخلاقی، چیز دیگری نیست. یعنی اگر ما آنگونه که می‌بایست نماز بخوانیم و حق آنرا ادا نماییم، به روشنی، یکی از دستورات بارزو صریح قرآن‌مجید را عمل نموده‌ایم و عامل به قرآن محسوب می‌گردیم اما اگر در اقامه آن کاهل بودیم، همه کارهایمان را بر نماز ترجیح دادیم و یا آن را به طور دست و پا شکسته و ناقص و غلط به جای آوردیم، در اینجاست که نه تنها عامل به قرآن نیستیم، بلکه مورد تهدید و سرزنش شدید قرآن نیز واقع می‌شویم که: وای بر نمازگزاران، آنان که در نمازشان کوتاهی می‌کنند.
اگر ما آنطور که قرآن می‌فرماید: خمس و زکات اموالمان را پرداختیم و در دادن آن به وسوسة شیطان انسی و جنی توجه ننمودیم و به اصطلاح ما، ان قلت و قلت نکردیم، بدیهی است که ما عامل به قرآن در این مسئله خواهیم بود.
اگر ما به رهنمود قرآن در مورد گوش و دل و چشم توجه کردیم و آنها را در مسیر صحیح بکار بردیم و از آلودگی به شنیدنی‌های حرام مثل آهنگ‌ها و موسیقی‌های شهوت‌انگیز و دیدنی‌های حرام مثل فیلم‌های مبتذل و نوامیس مردم و تصمیم و فکرهای حرام، آنها را حفظ کردیم و تقوای الهی را در مورد آنها اجرا نمودیم، براستی ما متمسک به قرآن و مورد عنایت حق تعالی خواهیم بود.
اگر زنان و دختران ما بدرستی مسئلة حجاب را رعایت کنند و به بهانه‌ها و اشکال مختلف از نشان دادن موهای خود و پوشیدن جوراب‌های نازک بدن نما و رفتارهای جلف و ناشایست که برای یک زن و دختر مسلمان ننگ است پرهیز نمایند، هم از لعن خدا و ملائکه و پیامبر و مؤمنین مصون مانده‌اند و هم واقعاً به آیات حجاب قرآن‌مجید، تمسک و عمل کرده‌اند.
عمل به قرآن، روشن‌ترین قسم از اقسام تمسک به قرآن است که برای عامل آن یک زندگانی پاکیزه، بی‌دردسر و فارغ از مشکلات دنیای مادی و بدور از دلهره و اضطراب خاطر را به ارمغان می‌آورد.
جامعه‌ای هم که از این افراد عامل تشکیل شده باشد یعنی کسانی که به اوامر قرآن، عمل، و از نواهی آن اجتناب می‌نمایند و به عبارت دیگر، جامعه‌ای که سرمشق آنها، قرآن باشد و تقوا بر آنها حکومت کند، مشمول برکت و رحمت الهی از آسمان و زمین خواهند بود که:
وَ لَوْ اَنَّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحنا عَلَیهِم بِرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرضِ
«و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گرائیده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم».
اما اگر از عمل به اوامر الهی و دستورات قرآن سرپیچی شد و تقوا و شکرانه نعمت از جامعه‌ای رخت بربست دو مشکل اساسی و بدبختی بزرگ بر آنها مستولی خواهد گردید.
و آنها را از هستی ساقط خواهد نمود. یکی مشکل کمبود و گرانی و دیگر مشکل ناامنی، ظاهری و چه ناامنی باطنی و روحی. بیان آیه بسیار صریح است، ببینید:
فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الجُوعِ وَ الخَوْفِ بِما کانُوا یَصنَعُونَ
«پس نعمت‌های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آنچه انجام می‌دادند، طعم گرسنگی و هراس را به مردم آن چشانید».
آخرین و بالاترین مرتبه تمسک به قرآن که در واقع اکتسابی هم نیست و به دنبال مراتب اول و دوم و سوم پدید می‌آید، استفاده کردن از حقیقت و نور قرآن است، یعنی وقتی کسی به قرآن تمسک جست و از تلاوت و ترجمه و تدبر و تفسیر تا مرحله عمل به آن را پیمود، ناخودآگاه در خویشتن احساس روشنایی و نورانیتی می‌کند که راهنمای او به طرف رستگاری است و او را به سمت هدایت می‌کشاند.
قَدْجاءَ‌کُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ
«قطعاً برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است».
اینجاست که به راستی با چشم و دل خدا را می‌بیند، با گوش دل کلام خدا را می‌شنود و به آسانی به خطابات قرآن لبیک می‌گوید: یعنی این قرآن و عمل به اوامر و نواهی آنست که چشم و گوشی به دل انسان می‌دهد که با آن می‌تواند خدا را ببیند و کلام او را بشنود و از همه مهمتر، نوری بر دل او می‌تاباند که تمام زوایای تاریک آن را روشن می‌سازد و تمام ابعاد آن را مصفاً می‌گرداند. آن وقت دیگر صفات رذیله براحتی رنگ می‌بازند و از بین می‌روند، جایگاه فرمانروایی شیطان در قلب متلاشی و نابود می‌گردد، بت‌های روییده در تاریکی و ظلمت دل، یکی یکی سرنگون و واژگون می‌شوند و تمناهای نفسانی جای خود را به تماشاگری روحانی و محوشدن در جمال الهی می‌دهند،‌ غم‌ها و غصه‌ها، نگرانی‌ها و اضطراب‌ها مبدل به آرامش و وقار و اطمینان و سرور می‌شوند و در یک کلمه، آنچه غیر خداست می‌رود و هر آنچه خدایی است می‌آید.
سپس راههای سلامتی یکی پس از دیگری بر انسان عرضه می‌شود، راههایی که به مقام لقاء الهی منتهی می‌گردند. مقام و مقصدی که هر انسانی تا به آن نرسد، همچنان شخصی را می‌ماند که در طلب گم کرده‌اش، به هر سمت و سویی سرک می‌کشد تا نشان از این راه کسب می‌نماید در صراط‌مستقیم قرار بگیرد و بدین شکل عزیز گم گشته‌اش را بیابد و آن را سخت در آغوش کشد. آنگاه همچون تشنه‌ای که به سرچشمة آب زلال و گوارا برسد، جانش سیراب می‌گردد و از آن پس، دیگر انتظار هیچ‌چیز و هیچ‌کس دیگر را نمی‌کشد و در طلب آن خود را به زحمت نمی‌اندازد. سیر صعودی از ناسوت به ملکوت و از آنجا به جبروت و لاهوت که فرشته امین وحی الهی را نیز یارای حضور در آن نیست آسان می‌شود، ملائک، خود به خدمت حاضر می‌گردند و بر این خدمتگزاری افتخار می‌کنند و انسان را دید و بصیرتی ماورای دنیای مادی می‌بخشند و قدرت و نیرویی مافوق دیگران اعطا می‌نمایند.
دوستی می‌گفت: در حرم مطهر امام حسین(ع) نشسته بودم و انتظار اذان صبح را می‌کشیدم تا نماز را ادا کنم،‌ بهمین خاطر از شخصی که کنارم نشسته بود وقت را جویا شدم، گفت: مگر نمی‌ینی ملائکه شب به بالا می‌روند و ملائکه روز نزول می‌کنند، پس وقت نماز شده است و اینگونه آنها اوقات را می‌یابند.
طی‌الارض کردن در مدت کوتاه با مسافت‌های طولانی طی‌اللسان داشتن یعنی مثلاً یک ختم قرآن در مدتی اندک از یک ساعت تا چند دقیقه که همه بطور کم یا زیاد در احوالات بزرگان خوانده و یا شنیده‌ایم، از برکات حکومت قرآن بر دل و تابیدن نور الهی آن بر جان و روان است. در اینجا من از همة مردم، خصوصاً جوانان و نوجوانان عزیز از دختر و پسر که دارای قلوبی پاک و دل‌هایی با صفا و اراده‌هایی محکم و ایمان‌هایی زلال هستند می‌خواهم که تمسک به قرآن را فراروی خویش قرار دهند و با طی مراتب شریف آن به مقام و مرتبه و درجه‌ای نایل شوند که مختص انسان است و دیگران را در آن حظ و بهره‌ای نیست.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:02

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  • کاربر مهمان
    عالی بود

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی