display result search
منو
جریان درگیری حق و باطل و فاتح بودن حضرت زهرا (س)، جلسه سوم

جریان درگیری حق و باطل و فاتح بودن حضرت زهرا (س)، جلسه سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 102 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "جریان درگیری حق و باطل و فاتح بودن حضرت زهرا (س)"، جلسه سوم، سال 1394


امام صادق علیه السلام در حدیث نورانی عقل و جهل دامنه آن درگیری را توضیح داده اند. ایشان فرمودند: «خدای متعال عقل را از یمین عرش، نورانی آفرید و به او فرمان اقبال و ادبار داد و تمام اوامر و نواهی در همین اقبال و ادبار خلاصه می شوند. خداوند عقل را به خاطر مقام بندگی که داشت تکریم و احترام کرد و برای او هفتاد و پنج لشکر آفرید؛ ایمان و خیر و یقین و توکل و رضا و صبر و زهد و... تا با این قوا در عالم بندگی کند و جهل را از دریای شور و تلخ آفرید «خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِیّاً فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ یُقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَکْبَرْتَ» حکمت چه بود؟ حتما خلقت حکمتی داشته است، بعد به او فرمود: برو پس رفت و دیگر به طرف حضرت حق برنگشت. سپس خدای متعال فرمود: «استکبرت» استکبار کردی و بزرگترین جرم و گناه همان استکبار است. حضرت در خطبه قاصعه نیز فرموده اند که کبر یا عزت قرقگاه حضرت حق است و به احدی اجازه ورود به آن داده نشده است. ملائکه مقرب نیز به همین امر امتحان شدند و ابلیس هم از همین امر تخطی کرد که رجم شد و شش هزار سال عبادتش نادیده گرفته شد. ابلیس وقتی دید که خدای متعال برای عقل، قوا و لشکر آفریده است عرضه داشت من بنای درگیری با او را دارم پس به من هم قوا بده تا این درگیری، درگیری متوازنی باشد. خداوند نیز از او تعهد گرفت و فرمود تو را تقویت می کنم ولی اگر این بار استکبار کردی، تو و قوای تو به طور کلی از محیط رحمت دور می شوید و مورد لعن قرار می گیرید. او پذیرفت و خداوند هفتاد و پنج لشکر برای او آفرید؛ شر و کفر و یأس و جور و ... که همه صفات رذیله قوای جهل هستند و او با این ها اهداف خود را پیش می برد.
البته واضح است تکلیفی که خداوند از جهل می خواهد تکلیف عقل نیست ولی بالاخره او هم قدرت و تکلیف دارد و با اختیار خود استکبار کرده است و یکی از اشتباهات او این بود که بنای درگیری با عقل گذاشت در حالی که اگر تسلیم عقل می شد شاید او هم دگرگون می شد و با نور عقل نورانی می شد و به واسطه عقل مورد لطف قرار می گرفت.
در درگیری میان عقل و جهل، درگیری از ناحیه جهل شروع شده است. شاید میدان جهاد اکبری هم که در درون ماست امتداد همین درگیری است و ما باید در این میدان، مملکت وجود خود و قوای وجودی خود را که تحت فرمان ماست برای عقل تسخیر کنیم و با نور و قوای عقل خدا را عبادت کنیم. البته کسانی که در این کار به نحو کامل موفق هستند آن دو دسته ای هستند که حامل ولایت حضرت هستند یعنی انبیاء و عباد ممتحن(بنده هایی که خدای متعال آن ها را امتحان کرده و این گوهر عقل را بر مملکت وجود آن ها حاکم کرده است) که با قوای عقل خدا را بندگی می کنند. قوای عقل در این بندگان مانند شعاع نور خورشید ظهور پیدا کرده و با آن عبادت می کنند. فرمود: مابقی مؤمنین از بعضی از قوای عقل برخوردارند و تا وقتی که از جهل و صفات آن پاک نشوند و از صفات جهل تبری نجویند، همه صفات عقل در آن ها ظهور پیدا نمی کند و به کمال در عقل نمی رسند.
اما منظور از عقل و جهل چیست؟ بنابر آنچه بزرگان فرموده اند و از روایات نیز استفاده می شود، عقل مقامی از مقامات خلقت نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و حقیقت نوری ایشان بر عرش خدا مقدم است. ایشان در حدیثی به عموی خود جناب عباس فرمودند: خدای متعال عرش را از نور من آفریده و نور من از عرش بهتر است. آن منزلتی که حضرت از یمین عرش آفریده شده اند، مراتبی از خلقت وجود مقدس ایشان است. جهل را نیز بزرگان فرموده اند: ابلیس الابالسه (رئیس شیاطین)، اما اینکه منظور کدام شیطان است؛ شیطان انسی حضرت یا شیطان جنی؟ «وَ کَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»(أنعام/112) این را بزرگان باید بیان کنند که کدام یک از این دو دسته بنای درگیری با حضرت را در عالم گذاشته اند و عالم را به میدان درگیری و جنگ تبدیل کرده اند و موضوع این درگیری هم عبودیت و استکبار است.
حضرت عبد مطلق خداوند هستند و می خواهند با قوای نورانی خودشان تمام عالم را وارد محیط بندگی خدای متعال کنند. اگر کسی در میدان درگیری جهاد اکبر پیروز شد و قوای خود را در اختیار وجود مقدس حضرت قرار داد، همه قوای او را نورانی می کنند و به درک حقیقت عبادت یعنی عبادت با قوای نبی اکرم صلی الله علیه وآله و معرفت در پرتوی معرفت ایشان موفق می شود «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ» و بعد طعم عبادت و بندگی را می چشد.
بنای طرف دیگر بر بسط و گسترش استکبار و شیطنت و درگیری با خدای متعال است و با قوای خود که همان صفات رذیله است، جهان را اداره می کند و نیروهایی که تحت اختیار او قرار می گیرند را دعوت می کند و وعده می دهد که اگر پذیرفتند بر آن ها سلطنت پیدا می کند و با قوای ظلمانی بر آن ها حکومت می کند. موضوع این میدان درگیری این است که یک طرف وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله و طرف دیگر جهل است و این درگیری به ارض که محل ظهور خلیفة الله است کشیده شده و در ابتدا قوا و فرماندهان نبی اکرم صلی الله علیه وآله یعنی انبیاء و اوصیای الهی، کسانی که شاگرد حضرت در توحید هستند و توحید را در عالم ارواح از ایشان تعلّم فرموده اند، آمده اند تا زمینه را برای ظهور خود حضرت در این عالم مهیا کنند و با دشمنان حضرت درگیر بوده اند. درگیری بین حضرت و جهل در قالب درگیری انبیاء و اوصیای الهی با فراعنه تاریخ ( که قوای جهل در آن ها حاکم است و فرماندهان لشکر جهل هستند) ظهور پیدا کرده است تاآن گاه که بساط عالم مهیا شد. این پیامبری که «أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً» هستند، آخر همه هم می آیند و شخص خودشان برای میدان داری این جنگ مبعوث شدند، لباس بشر پوشیدند و به میدان آمدند و دوران جدیدی شروع شد «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ» و درهایی از حقایق و توحید به وسیله این وجود مقدس گشوده شد که تا به حال مسدود بود، راه هایی از عبادت و بندگی به سوی عبادالله توسط حضرت باز شد که قبلا مسدود بود. دشمن هم در طرف دیگر، لباس بشر پوشید و آمد. حضرت از پاک ترین مجاری آمدند «الْأَصْلَابَ الطَّاهِرَةَ وَ نَقَلْتَهُ مِنْهَا إِلَى الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ» تعبیر در زیارت از راه دور حضرت است که «إِذْ وَکَّلْتَ لِصَوْنِهِ وَ حَرَاسَتِهِ وَ حِفْظِهِ وَ حِیَاطَتِهِ مِنْ قُدْرَتِکَ عَیْناً عَاصِمَةً حَجَبْتَ بِهَا عَنْهُ مَدَانِسَ الْعَهْرِ وَ مَعَایِبَ السِّفَاحِ» حضرت با طهارت مطلق، در این عالم نزول اجلال کردند و لباس بشر پوشیدند و شخصا ادامه این میدان درگیری را بر عهده گرفتند. آن طرف هم از ناپاک ترین مجاری بودند و این صف آرایی در مقابل حضرت جدی شد یعنی یک طرف عقل و طرف دیگر جهل با تمام قوا درگیر هستند. باطن همه درگیری ها همین است و اگر کسی ظاهر صحنه ها را ببیند فقط دست و شمشیر و نیزه ها و... را می بیند ولی اگر کسی باطن درگیری را ببیند، چیز دیگری است. در روز عاشورا جهل و شیاطین با همه قوا به میدان نبی اکرم صلی الله علیه وآله آمدند و حضرت هم به وسیله سبط بزرگوارشان با همه قوا درگیر شدند. در این میدان درگیری واضح است که فاتح مطلق کیست و هیچ گاه نبی مکرم اسلام، عبد و خلیفه مطلق خدا از جهل و شیاطین شکست نمی خورد و پیروزی در همه صحنه ها ظاهرا و باطنا علی الاطلاق برای ایشان است «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»(منافقون/8)
درگیری بر سر اعزاز کلمه حق و توحید و شکست کلمه باطل و بالعکس است و از اول هم موضوع نزاع چیزی غیر از این نبوده است. آن ها اگر با امیرالمؤمنین علیه السلام درگیر هستند بر سر خلافت دنیا نیست بلکه بر سر مأموریت ایشان است. این ها قوای جهل هستند و درگیری آنان به خاطر استکبارشان است و می خواهند استکبار بر خدای متعال را توسعه دهند. تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه قاصعه این است که ابلیس می خواهد بیماری مسری خودش را که استکبار است، سرایت بدهد تا همه مستکبر باشند، چرا؟ چون«إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ»
اگر کسی این میدان درگیری را دید، می فهمد که فاتح مطلق نبی اکرم صلی الله علیه وآله هستند و البته واضح است که کار با اعلام، ختم نمی شود. چرا نام نافقین را اعلام نفرمودند؟ در روایات هست که گاهی در ضمن یک جمع اشاره ای به منافقین شده است (این روایت را به خصوص عامه نقل کرده اند) ولی اصلا مگر مسأله با اعلام حل می شود؟ فتنه های بسیار سنگینی می خواهد تا صفوف جدا شوند؛ کوره جنگ صفین را باید حضرت علی علیه السلام داغ کند و کار به برسر نیزه رفتن قرآن برسد تا صف خوارج جدا شود و باطن ها آشکار گردد «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ»(عنکبوت/2)
در امتحان های سنگین است که وقتی کوره داغ می شود، ناخالصی ها از طلا جدا می شود و جبهه نبی اکرم صلی الله علیه وآله خالص می شود و جهنمی ها جهنمی می شوند «فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ»(أنفال/37). بنابراین مسأله این نیست که مگر حضرت آن ها نمی شناختند؟ بله به خوبی می شناختند ولی برای این که (به بیان برخی از بزرگان) حرکت عالم به طرف خدای متعال سریع تر شود، منافقین را تحمل کردند ولی میدان هایی را طراحی کردند که در این میدان ها صفوف از هم جدا می شود مانند جنگ صفین و روز عاشورا.
شیطان در مقابل حضرت دو جبهه گشوده است؛ یکی کفر و دیگری نفاق که در دو جبهه مغضوبین و ضالّین صف آرایی کرده اند و در هر دو جبهه حضرت پیروز مطلق هستند. جبهه نفاقی که تا مدینةالنبی آمده «وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ»(توبة/101) حتی تا کنار حضرت آمده که فرمود: «إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ»(منافقون/1) و از این بالاتر حتی تا خانه پیامبر صلی الله علیه وآله هم آمده که داستانش در سوره تحریم بیان شده است، فتنه ای که شکل اجتماعی به خود می گیرد «وَ إِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ»(تحریم/4)
این میدان درگیری که جبهه نفاق گشوده اند آن قدر سنگین است که خدای متعال به مؤمنین خطاب می کند «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ »(تحریم/6) خودتان را از این جبهه نجات دهید. آن قدر فتنه سنگین است که خدای متعال مؤمنین را دعوت می کند که «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»(تحریم/8) خیرخواه ولیّ خدا باشید. در این فتنه سنگین بی تردید آن که پیروز می شود وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه وآله است و حتی شکست ظاهری هم بی معناست. در اینجا دو دسته هستند که گمان می کنند حضرت یا همان جبهه حق شکست می خورند؛ یکی آن هایی که میدان درگیری را نمی بینند و دنبال دولت قبل از وقت و دولت مستأجر هستند و خیال می کنند که کار به نفع جبهه باطل تمام شده است. البته در اینجا کسانی که همه میدان درگیری را می بینند؛ در متن شکستی که برای دیگران تلقی شکست می شود، پیروزی را لمس می کنند مانند زینب کبری سلام الله علیها که در گودال قتلگاه به امام سجادعلیه السلام عرضه می دارد که اینجا زیارتگاه می شود و غوغایی به پا می شود و اینگونه باقی نمی ماند.
دیگر آن کسانی که هدف را نفهمیدند و گمان کردند که شکست اتفاق افتاده است. در حالی که آن کسی که هدف را می بیند، می فهمد که فاتح مطلق حضرت نبی اکرم صلی الله علیه وآله است. در شام کسی رو به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: دیدید شکست خوردید؟! حضرت فرمود: بگذار مؤذن اذان بگوید، معلوم می شود که چه کسی شکست خورده است. وجود مقدس پیامبرصلی الله علیه وآله که به دنبال رفعت ذکر خود نیستند و فقط به دنبال رفعت ذکر خدای متعال هستند «وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ»(شرح/4). این که ما یاد ایشان را رفعت بخشیدیم و در عالم بلند آوازه شده اند برای این است که ایشان رفعت ذکر خداوند را می خواهند. واضح است که اگر نام حضرت رفعت پیدا کند، کلمه توحید رفعت پیدا می کند و اگر این نام ها فراموش و محو شود، یاد خداوند فراموش می شود «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ» این فراموشی همان نقشه ای است که جبهه جریان معاویه با جمله «دفناً دفناً» به مغیره اشاره کرده است.
آن میدان درگیری که حضرت زهرا سلام الله علیها وارد آن شدند و فاتح مطلق آن هستند، حداقل میدان درگیری عقل و جهل است که مأموریت مستقیم برای جدا کردن صف ها در اولین درگیری با ایشان است که کوثر نبی اکرم صلی الله علیه وآله هستند و ادامه رسالت و هدایت حضرت در وجود مقدس ایشان است. قرآن و انوار اهل بیت علیهم السلام در ظرف وجودی ایشان نازل شده است و با ابتلائات ایشان است که صف بندی آشکار می شود. ایشان با عهدی که قبل از خلقت در قالب بشر با خدا بستند، این امتحان را پس دادند که بیایند و با تحمل بلای خودشان ما را شفاعت و دستگیری کنند و صفوف را از هم جدا کنند. ایشان کوثر نبی اکرم صلی الله علیه وآله و مشکات انوار و قلب پیامبر صلی الله علیه وآله هستند «روحی التی بین جنبی» که عهده دار این صحنه هستند و پیروزی مطلق هم با ایشان است و در همان فتنه پشت در، کوره ای از امتحان را درست کردند و البته اصل بلا متوجه خودشان بود و در بلای ایشان همه تاریخ دو صف شدند. آن هایی که حضرت را تصدیق کردند و به وسیله ایشان به باطن کتاب و حقیقت نبوت و ولایت، هدایت یافتند و آن هایی که به شک و ریب و تکذیب رسیدند و از حقیقت نبوت و ولایت محروم شدند و وارد جبهه نفاق و کفر شدند و تحت ولایت ابلیس قرار گرفتند. کار انسان با ولیّ خدا اول از شک شروع می شود و بعد به بدگمانی و بعد به تکذیب می رسد.
پس در اینجا دو صف بوجود آمد یک طرف حضرت زهرا سلام الله علیها و یک طرف دیگران، آن هایی که بیدارند، می فهمند که اگر یک طرف فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند و یک طرف همه عالم، باید همه عالم را کنار بگذارند و می فهمند حق کجاست. اما وقتی فتنه سنگین شد و یک طرف عنوان صحابه و عناوین جعلی دیگر داشتند، امتحان سخت می شود و با این که می فهمند ولی طرف دیگر را انتخاب می کنند. من احتمال می دهم که وقتی حضرت در محراب عبادت می ایستند، خداوند به ملائکه اش مباهات می کند که شمایی که می گفتید «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»(بقره/30) ما بندگی می کنیم لذا به آنها گفته می شود در همین روایت که «یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى‏ أَمَتِی‏ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی‏» نگاه کنید که او چگونه عبادت می کند آیا شما می توانید این گونه عبادت کنید؟
خداوند در لیلة المبیت نیز جبرئیل و ملائکه مقرب دیگر را مخاطب قرار می دهد که شما هم می توانید اینگونه باشید؟ شاید در این صحنه هم مباهات کرده که با حضور حضرت علی علیه السلام در خانه، حضرت زهرا سلام الله علیها پشت در آمدند، شما می توانید این کار را بکنید؟ در این صف بندی، امیر المؤمنین علیه السلام مأمور به صبر هستند و مأمور به درگیری با ادامه این جریان هستند که در سه جبهه ناکثین و مارقین و قاسطین خلاصه می شود و حضرت هر سه را ناکام و ابتر گذاشتند و الا هر کدام از این سه جبهه برای این که همه را گمراه کند، کافی بودند. این ها دشمنان نبی اکرم صلی الله علیه وآله هستند و مقیاس درگیری اینجاست که آن کسی که باید سپر پیامبر و حضرت علی علیهم السلام شود و کار را به انجام برساند، فاطمه زهراسلام الله علیها است که به میدان آمده و کار را هم تمام کرده منتها عجله نکنید که پیروزی قطعی در راه است. حضرت فرمودند: وقتی من مبعوث شدم، شیطان مأیوس شد. البته برای شیطان که دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول می کشد این زمان ها، زمان نیست ولی این که شیطان مأیوس شده قطعی است «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ »(مائده/3)
وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها محور درگیری و پیروز مطلق آن هستند و لذا لیلة القدر نبی اکرم صلی الله علیه وآله هستند. وقتی حضرت در رؤیای صادقه دیدند بنی تیم و عدی از منبرشان بالا می روند و مردم را به قهقراء به کفر و استکبار برمی گردانند، نگران بودند که بعد جبرئیل آیاتی را آورد از جمله سوره مبارکه قدر که با وجود مقدس فاطمه زهراسلام الله علیها جای نگرانی نیست ولو دولت هزار ماهه برای آن ها تقدیر شود «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3)
در روایتی حضرت فرموده اند که چرا خدای متعال فاطمه را فاطمه نامید؟ عرض کرد: برای این که اسمی داشته باشند. بله فاطمه اسم هست ولی نکته اش اینجاست که خدای متعال، حوادث را قبل از وقوع می داند و می دانست که این ها به حضرت دختر می دهند و حضرت ازدواج می کند و از این طریق در نسل حضرت و خلافت طمع می کنند. لذا وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها به دنیا آمد قبل از آن وقایع، نامش را فاطمه نهاد چون این وجود مقدس و نسل طاهر ایشان طمع آن ها را قطع کردند «سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ طَمَعَهُمْ وَ مَعْنَى فَطَمَتْ قَطَعَتْ» ایشان طمع آن ها را در بهره وری از این وادی قطع کرد و نه فقط به تنهایی بلکه با یک نسل به میدان آمد و کار را تمام کرد، سیدالشهداء علیه السلام را آورد که ابتلاء ایشان، امتحان فاطمه زهرا سلام الله علیهاست و خداوند عهدش را قبل از تولد از حضرت می گیرند و پایان کار با ظهور و غلبه مطلق است «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى»(لیل/1-2). وقتی حضرت ظهور می کند حجاب ها برداشته می شود و حقیقت نبوت و ولایت درعالم آشکار می شود.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی