display result search
منو
بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه

بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 232 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام سید حسین حسینی قمی با موضوع «بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه»، سال 1400

کسی از امیرمومنان علیه السلام درخواست موعظه کرد. امام در پاسخ به او حکمت 150 را بیان فرمودند.

سید رضى در پایان این حکمت می گوید: اگر در تمام این کتاب جز این سخن نمى بود، پند سودمند و حکمت رسا و بصیرت، صاحب بصر و عبرت نگرنده صاحب اندیشه را کافى بود. امیرمومنان قبل از اینکه این موعظه و حکمت را بیان بفرمایند، بر بالای منبر رفته و خیلی اشک ریختند. کتاب کنزالعمال می گوید این موضوع برای بعد از جنگ نهروان بود. سه جنگ سنگین داخلی تحمیلی بر امیر مومنان که خیلی از یاران حضرت را از امام گرفته بودند. گریه حضرت به حدی زیاد و بلند بود که محاسن حضرت پر از اشک بود و اشک حضر به بدن کسانی که اطراف منبر بودند پاشیده می شد. این حکمت نزدیک به چهل موعظه است. امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 150 نهج‌البلاغه می‌فرمایند از کسانی نباش که امید دارند آخرت آبادی داشته باشند ولی عملی انجام نمی‌دهند. در ذیل این فرمایش در شرح نهج‌البلاغه آمده است که متاع بی‌ارزش دنیا بدون تلاش به کسی نمی‌رسد، چطور برخی انتظار دارند که بدون عمل وارد بهشت جاودان الهی شوند و با دست خالی به بهشت بروند.

بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
«همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می‌کنند پس (دشمنان دین را) به قتل می‌رسانند و (یا خود) کشته می‌شوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده، و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ پس از این معامله‌ای که کردید بسی شاد باشید که این به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگ است.»

در پاسخ مردى که از او خواسته بود اندرزش دهد، چنین فرمود:
«همانند آن کس مباش که بى آنکه کارى کرده باشد به آخرت امید مى بندد و به آرزوى دراز خود توبه را به تأخیر مى افکند. گفتارش به گفتار زاهدان ماند و کردارش به کردار دنیاپرستان. هر چه از دنیا بهره اش دهند، سیر نگردد و اگر بى بهره اش دارند، قناعت نکند.»

نعمتى را که به او ارزانى داشته اند، سپاس نتواند گفت، باز هم، خواهان باز مانده آن است. دیگران را از زشتکارى منع مى کند و خود از کارهاى زشت باز نمى ایستد. از دیگران کارهایى را مى طلبد که خود انجام نمى دهد. نیکان را دوست دارد ولى عمل نیکان ندارد. با گنهکاران دشمنى مى ورزد و خود یکى از آنهاست. به سبب بسیارى گناهانش از مرگ بیزار است، ولى در انجام دادن کارهایى که سبب بیزارى او از مرگ شده، پاى مى فشرد. چون بیمار شود از کرده خود پشیمان شود و چون تندرستى خویش بازیابد به لهو و شادى روى نهد. اگر از بیمارى بهبود یابد بر خود مى بالد و چون بیمار گردد نومید مى شود. هرگاه بلایى به او رسد، خدا را بزارى مى خواند و اگر به آسایشى رسد، چون مغروران، رخ برمى تابد. نفسش در پندارها بر او چیره شود و آنجا که پاى یقین در میان مى آید بر نفس خود چیرگى نیابد. اگر دیگران گناهى کنند، خردتر از گناه او، بر آنان بیمناک شود و براى خود پاداشى بیش از عملش مى طلبد. اگر بى نیاز شود، سرمست و مغرور شود و اگر بینوا گردد، نومید و ناتوان در عمل کوتاه آید و در خواستن مبالغت ورزد. اگر محنتى بر او عارض شود از جاده شریعت پاى بیرون نهد. سخنان عبرت آمیز گوید و خود عبرت نگیرد. اندرز مى دهد و خود اندرز نپذیرد. در گفتار بر خود ببالد و به کردار از همه کمتر باشد. در آنچه ناپایدار است با دیگران رقابت کند و در آنچه پایدار است به مسامحت بگذرد. غنیمت در نظرش غرامت است و غرامت را غنیمت انگارد. از مرگ مى ترسد و پیش از آنکه فرصت از دست بشود، به کار نیک نمى شتابد. گناه دیگران را بزرگ مى شمارد و بزرگتر از گناه آنان را، اگر خود مرتکب شود، خرد مى انگارد. طاعت و عبادت خود را بسیار مى شمارد، هر چند، اندک باشد و طاعت و عبادت دیگران را حقیر مى انگارد، هر چند، بسیار باشد. بر مردم طعن مى زند و خویشتن را مى ستاید. در نزد او لذت جویى و لهو با توانگران دوست داشتنى تر است از ذکر گفتن با فقیران. به زیان دیگران و سود خود داورى کند ولى به سود دیگران و زیان خود داورى نمى کند. دیگران را راه مى نماید ولى خود را به گمراهى مى کشد. مى خواهد که همگان فرمانبردار او باشند و حال آنکه، خود همواره راه عصیان در پیش مى گیرد. مى خواهد که حق او را بکمال ادا کنند و خود، حق کسى را بکمال ادا نمى کند. از مردم مى ترسد ولى نه به خاطر خدا ولى از خدا در کارهاى بندگان او نمى ترسد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:40

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی