display result search
منو
تفسیر آیات 138 تا 141 سوره اعراف بخش دوم

تفسیر آیات 138 تا 141 سوره اعراف بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 79 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 138 تا 141 سوره اعراف بخش دوم "

دعوت به قیام، صبر و بردباری و پرهیز از کم حوصلگی و مانند آن مخصوص جریان هدایت بنی‌اسرائیل است
مبارزه با ظلم، طغیان و مانند آن مخصوص مبارزه با آل فرعون است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ جاوَزْنا بِبنی‌اسرائیل الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهًا کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ٭ إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ٭ قالَ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغیکُمْ إِلهًا وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمینَ ٭ وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ﴾

موسای کلیم (سلام الله علیه) یک جریانی با آل فرعون دارد و یک جریانی با آل اسرائیل این دو جریان یک سلسله مشترکاتی دارند یک سلسله ما به‌التفاوتی، مسئله مبارزه با خرافات، جهل، سفاهت، شرک، وثنیت و مانند آن مشترک بین این دو قصه و این دو جریان است مبارزه با ظلم و طغیان و مانند آن مخصوص مبارزه با آل فرعون است دعوت به قیام، صبر و بردباری و پرهیز از کم حوصلگی و مانند آن این مخصوص جریان هدایت بنی‌اسرائیل این بحر همان طوری که بعضی از آقایان هم سعیشان مشکور مرقوم فرمودند با یم یک تفاوتهایی هم دارد از تاج‌العروس زبیدی در این باره آمده است که یم چند تا معنا دارد یکی از معانی یم همان دریاست چه اینکه در صحاح جوهری هم آمده، دوم البحر الذی لا یدرک قعره دریای عمیقی که رفتن به عمقش مقدور هر کسی نیست آن را هم می‌گویند یم، سوم لُجه بحر است آن قسمت موج‌خیز بحر و آن هم تقریباً شبیه معنای دوم است لجه در قبال جُدّه است جده آن کرانه و کناره دریاست آن بخشهایی که به ساحل نزدیک است لجه آن عمقش را می‌گویند آن وسطش را می‌گویند این قسمتهای کرانه‌ای و کناره‌ای و بندری را می‌گویند جده و این شهری که در کنار مکه هست آن جُدّه هست نه جَده در فقه در قسمتهای اطعمه و اشربه و مانند آن آنجا که می‌گویند لو جُد السمک یعنی اگر ماهی بیفتد در کنار و خودش بیاید آیا حلال است یا حرام است و مانند آن اصولاً منطقه‌های بندری و کرانه و این بخشهای ساحلی را می‌گویند جُد و جُده خب جُده در مقابل لجه است بحر لجه که در سورهٴ «نور» یاد شده است ﴿کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیِّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ﴾ ناظر به همین است آن قسمت عمیق دریا و موج‌خیز دریا آن قسمتها به عنوان لجه است چه اینکه یم را بر آن دریایی اطلاق می‌کنند که آبش عذب باشد یا نهر کبیری که مائش عذب باشد او را هم می‌گویند یم اینها مصادیقی است که برای یم گفته شده بنابراین نیل می‌تواند یم باشد چه اینکه دریای دیگر هم می‌تواند یم باشد این چنین نیست که یم اختصاصی به رود نیل داشته باشد و رود بزرگ را بگویند یم حالا اینجا منظور از این بحر ظاهراً رود نیل نباشد ﴿وَ جاوَزْنا بِبنی‌اسرائیل الْبَحْرَ﴾ یک قصه دیگری است که این زمینه ورود بنی‌اسرائیل به آن ارض موعودشان است به اصطلاح سرزمین شام و بیت المقدس و اینها.
پرسش...
پاسخ: بله آن هم لابد با معجزه بود چون اینها راه کشتی و مانند آن نداشتند که از دریا بگذرند که چون خدا به خود اسناد می‌دهد می‌فرماید ما اینها را از دریا عبور دادیم وگرنه ضمان به طور عادی انسان وارد کشتی می‌شود از جایی به جایی بگذرد که دیگر خدا می‌فرماید: ﴿وَ جاوَزْنا بِبنی‌اسرائیل الْبَحْرَ﴾ این باء او هم باء مصاحبه است خدایی که ﴿معکم این ما کنتم﴾ این خدا با لطف خاص شما را از دریا عبور داد منتها حالا راه عبور دریا را در جریان رود نیل ذکر فرمود برای اینکه ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ را به همراه داشت و اینجا ذکر نفرمود و از اینکه فرمود: ﴿وَ جاوَزْنا بِبنی‌اسرائیل الْبَحْرَ﴾ معلوم می‌شود به طریق غیر عادی بود دیگر ﴿فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ﴾ به یک دیار عرب‌نشینی رسیدند دیگر این قطبیها و عبریها در مصر بودند و آن منطقه ظاهراً اعراب بودند از قبیله اینها نبودند بالأخره، از مصریها نبودند ﴿فَأَتَوْا عَلی قَوْمٍ﴾ که ﴿یَعْکُفُونَ عَلی أَصْنامٍ لَهُمْ﴾ عکوف آن ملازمت آمیخته با احترام است اعتکاف را هم همین بود و کسی در مسجد ملازم باشد همراه با تعظیم، تکریم، تجلیل و مانند آن را ﴿یعکفون علی اصنام﴾ یعنی سنت اینها و سیرت اینها نسبت به اصنام دائمی بود مستمر بودند از یک سو و با تکریم آمیخته بود از سوی دیگر ﴿قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهًا کَما لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ به موسای کلیم (سلام الله علیه) هم عرض کردند برای ما یک معبودی قرار بده که ما او را ببینیم و او را بپرستیم همان طوری که این مردم یک معبود حسی دارند آن‌گاه موسای کلیم فرمود :﴿انکم قوم تجهلون﴾ حذف متعلق را هم می‌گویند دلیل بر عموم است نفرمود شما در این بخش جاهلید فرمود شما اصلاً جاهلید چون حذف متعلق مفید عموم است این برای تشدید جهل آنها و تثبیت جهل آنها به نحو تأکید دلالت خوبی دارد که ﴿انکم قوم تجهلون﴾ البته تناسب موضوع اقتضا می‌کند که مهم‌ترین محور جهل اینها درباره جهان‌بینی و خداشناسی باشد موسای کلیم (سلام الله علیه) چند بشارت داشت یکی مربوط به حکومت و سیاست بود که آن را در آیه 128 و 129 قبلاً خواندیم در همین سورهٴ «اعراف» که فرمود: ﴿إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ و هم چنین فرمود: ﴿عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ این یک بشارت سیاسی و حکومتی است که فرمود ممکن است در آینده ذات اقدس الهی زمین را در اختیار شما قرار بدهد دشمنان شما را از بین ببرد و شما را حاکم در زمین قرار بدهد بعد نگاه می‌کند ببیند شما چه می‌کنید که این مربوط می‌شود به مسئله حکومت و سیاست آن سرزمین که به عهده مردم بنی‌اسرائیل قرار می‌دهد اما این بشارت ناظر به مسائل فرهنگی، فکری است فرمود: ﴿إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ اگر فقط می‌فرمود کاری که اینها می‌کنند باطل است خب آن یک اظهار نظر علمی بود اما تنها اظهار نظر علمی که نفرمود بلکه بشارت به تبار داد تبار یعنی هلاکت فرمود: ﴿إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فیهِ﴾ و اگر هم می‌فرمود اینها در قیامت به جهنم می‌روند باز هم از انذار اخروی سخن گفت نه مسائل خرافات‌زدایی و مانند آن ولی درباره دنیا می‌فرماید اینها در آینده از بین خواهند رفت یعنی این‌گونه از خرافات و وثنیت و بت‌پرستی و امثال ذلک رخت برمی‌بندند در این دیار چه اینکه در عصر موسی و هارون (سلام الله علیه) تا این بخشهایی که وجود مبارک داوود و سلیمان (سلام الله علیه) حکمرانی می‌کردند دیگر خرافات وثنیت و امثال ذلک نبود کسی آمده به عنوان سامری که این بساط را پهن بکند که وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا﴾ من این را خاکستر می‌کنم خاکسترش هم می‌ریزم در دریا تا دیگر کسی به فکر گوساله‌پرستی نباشد ﴿فانّ إِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ﴾ آن قهر موسوی هم او را گرفته دیگر آن سرزمین، سرزمین وثنیت نبود خب اینکه وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این یک بشارت خرافات زدایی است به نبوغ فکری، فرهنگی الهی همراه آن بشارتهای سیاسی و حکومت.
مطلب مهم که مطلب روز ما هم است این است که بعضی ممکن است اصلاً اسرائیلی فکر بکنند این اسرائیلی موسای کلیم (سلام الله علیه) را برای جهان‌بینی، برای توحید، برای دین، برای رسیدن به بهشت اینها که نمی‌خواست برای ستم‌ستیزی می‌خواستند همین برای اینکه با فرعون دربیفتد مبارزه با ظلم یک جنبه انسانی دارد اگر لنین و استالین هم بودند یک عده همراهشان راه می‌افتادند اما وقتی کسی بیاید اولین حرفش این باشد الله هست و دیگران نه، چون الله هست و دیگران نه بنابراین فرعون نه، هامان نه، قارون نه، پهلوی نه، غرب نه، شرق نه کسی که این حرف را بفهمد کم است وگرنه تا آنجا که موسای کلیم می‌فرمود به اینکه فرعون نه، هامان نه، قارون نه، بنی‌اسرائیل می‌گفتند آمنا و سلمنا وقتی می‌فرماید خدا آری، قیامت آری، احکام آری، دستورات الهی آری اینها می‌گویند: ﴿اجْعَلْ لَنا إِلهًا کَما لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ خب پس شما موسای کلیم را برای چه می‌خواستید؟ برای «لا اله الا الله» معلوم می‌شود نخواستید ببینید گاهی می‌بینید وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید شما هم دارید اسرائیلی فکر می‌کنید اگر کسی موسای کلیم (سلام الله علیه) را برای «لا اله الا الله» بخواهد هم در مبارزه با فرعون و هامان و قارون او را همراهی می‌کند هم در اثبات توحید الهی، پرستش ذات اقدس الهی، وحدت ربوبی از او تبعیت می‌کند اما اگر نه موسای کلیم را برای مبارزه با فرعون و هامان و قارون بخواهد وقتی یک بتی هم دید می‌گوید: ﴿اجْعَلْ لَنا إِلهًا کَما لَهُمْ آلِهَةٌ﴾ خب وجود مبارک موسی فرمود اصلاً من را برای چه چیزی می‌خواستید؟ به چه جهت به من ایمان آوردید؟ برای اینکه من فرعون را بریزم دریا همین؟ یا ذات اقدس الهی عبادت بشود؟ گاهی هم ممکن است انسان امام را برای همین بخواهد که با غرب و شرق درافتاده، با پهلوی درافتاده همین؟ یا نه برای «لا اله الا الله»‌اش می‌خواهند؟ برای اجرای احکام و عترتشان می‌خواهند؟ آن روزی که امام (رضوان الله علیه) در همین ایام پربرکت فجر، غرب را گفت نه، شرق را گفت نه، و ازنا و اقمار داخلی‌شان را گفت نه، ژاندارمهای منطقه را گفت نه خب خیلیها قبولش داشتند حالا که دوره تثبیت نظام اسلامی است، دوره سازندگی است دوره استقرار احکام قرآن و عترت است می‌بینید بعضیها از انقلاب ارتداد حاصل می‌کنند ارتد الناس عن الانقلاب درمی‌آیند این حرف همیشه زنده است اینکه وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: قرآن «یجری کما یجری مجری الشمس و القمر» همین است به امام صادق (سلام الله علیه) عرض کردند چطور ما هر نامه‌ای را از هر دوست برسد یک چند بار خواندیم برای ما خستگی می‌آورد، کهنه می‌شود این را دور می‌اندازیم اما قرآن این طور نیست شب می‌خوانیم، روز می‌خوانیم، صبح می‌خوانیم، هر سال می‌خوانیم، هر ماه می‌خوانیم هر وقت بخوانیم تازه است فرمود این «یجری کما یجری الشمس و القمر» شما اگر الآن سنّتان پنجاه سال باشد هیچ وقت می‌گویید من از دست این آفتاب خسته شدم الآن پنجاه سال درمی‌آید این نور است نور که خستگی ندارد که فرمود: «یجری کما یجری الشمس و القمر» هر روز تازه است این کتاب را ببینید هر روز تازه است حرف به روز دارد ارائه می‌کند شما وقتی سؤال کنید موسای کلیم فرمود آخر شما مرا برای چه می‌خواستید؟ خب خیلیها هستند علیه ظلم مبارزه می‌کنند ما که نیامدیم شعار ظلم‌ستیزی بدهیم این شعار ظلم‌ستیزی، نه شرقی، نه غربی اینها جنبه نفی انقلاب است، جنبه صفات سلبی انقلاب است آن صفات ثبوتی انقلاب «لا اله الا الله» است فرمود من اول این را گفتم بعد آن را پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم همین طور بود شما نگاه کنید غالب مفسرین که تحلیل کردند گفتند چطور هم فقرا با پیغمبر دشمن بودند، هم اغنیا دشمن بودند، تهی‌دست و توانگر علیه پیغمبر سنگ می‌زدند البته تهی‌دستها کمتر توانگرها بیشتر برای اینکه او یک حرفی زد که هم فقیر با او مخالف بود هم غنی بعد وقتی فهمیدند هم غنی با او موافق شد هم فقیر آن که نیامد که شعار اقتصادی بدهد که اگر شعار اقتصادی می‌داد خب فقرا دورش جمع می‌شدند اگر شعار اعتقادی داد هم آن تهیدست وثنی و هم آن توانگر صنمی هر دو علیه او به مبارزه برخاستند در جریان طائف هم آن باغدار دستور می‌داد هم آن کارگر سنگ می‌زد پای حضرت را تا آن قسمت ساقش را خونی کردند دیگر آن کارگر بود که سنگ می‌زد دیگر خب پس حضرت شعار اقتصادی نداد که برای شما نان تهیه کنیم، مسکن تهیه کنیم تا فقرا دورش جمع بشوند شعار اعتقادی داد شعار اعتقادی با خرافات مبارزه کردن است، با جهل مبارزه کردن است، با سنت پوسیده جاهلی مبارزه کردن است، با تقلید کور جنگیدن است، به خدا روی آوردن است این هم برای توانگر سخت است هم برای تهیدست وقتی هم فهمیدند هم خدیجه (سلام الله علیها) تمکین کرد و هم فقرای سفه اینها حرف همه انبیا بود وجود مبارک موسای کلیم فرمود اصلاً می‌دانید من برای چه قیام کردم؟ من برای این قیام نکردم که فرعون را بریزم در دریا من برای این قیام کردم که وثنیت را بریزم در دریا فرعون هم یک بت بود دیگران هم بتهای دیگر هستند اینها هم که بت هستند اینها را هم می‌ریزم در دریا فرعون را می‌ریزم در دریا ﴿عِجْلاً جَسَدًا لَهُ خُوارٌ﴾ سامری را هم می‌گویند: ﴿ُثمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا﴾ آن خاکستر گوساله سوزانده سامری را هم وجود مبارک موسی فرمود این را هم من می‌ریزم دریا ﴿لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا﴾ خب پس معلوم می‌شود که هرچه که خرافات است باید ریخت دور آن خرافات گاهی گوساله سامری است، گاهی کاخ فرعونی است، گاهی صنمیت و وثنیت فرعونی است بنابراین اینکه وجود مبارک موسای کلیم (سلام الله علیه) به اینها فرمود: ﴿انکم قوم تجهلون﴾ برای تحلیل همین مسئله است فرمود اصلاً شما می‌دانید به چه دلیل به دنبال من راه افتادید؟ و من چرا رهبری شما را قبول کردم؟ ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ نباشد ستم‌ستیزی گوشه‌ای از کار امام بود و جنبه فرعی داشت خداپرستی، دینداری جنبه اصلی است آن یک جنبه است وقتی خداپرستی و دینداری باشد البته ستم‌ستیزی است همه برکات در همین دینداری است دیگر خب فرمود: ﴿إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ که یک بشارت فرهنگی، فکری است برهان مسئله هم این است ﴿أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغیکُمْ إِلهًا وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمینَ﴾ اینکه بعضیها مرقوم فرمودند که خب انبیای الهی فراوان‌اند حتی گفتند یکصد و بیست و چهار هزار پیامبرند از کجا معلوم می‌شود اکثر انبیا از بنی‌اسرائیل‌اند البته ما از جریان اقوام ماورای اقیانوس اطلس و هند و کبیر خبری نداریم چه اینکه قرآن کریم از جریان آن خاور دور و باختر دور سخنی به میان نیاورده و اگر هم می‌آورد راهی برای اثبات نداشت لذا فرمود بعضیها را گفتیم، بعضیها را نگفتیم همان بخشهای مهم خاورمیانه را می‌فرمود که راه تحقیق برای مردم باز باشد بالأخره یا تاریخ خواندند یا سفر کردند یا شنیدند اینها را گفته و از طرفی دیگر به عنوان اصل جامع در سورهٴ «نحل» و مانند آن فرمود که هیچ سرزمینی نیست که اندیشه آنجا باشد و وحی نباشد هرجا بشر هست پیغمبر هست هرجا بشر هست هدایت الهی هست حالا یا خود پیغمبر است از اولوالعزم یا پیغمبر غیر اولوالعزم یا نمایندگان آنها می‌آیند نظیر آنچه که در جریان سورهٴ مبارکهٴ «یس» به میان آمده اینکه فرمود: ﴿وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمینَ﴾ یعنی مردم عصر خود، خداوند شما را بر مردم این عصر فضیلت داد این درست است بر مردم جمیع عصر هم فضیلت داد این هم درست است برای اینکه آن انبیای ابراهیمی رقمی که برای بنی‌اسرائیل فرستادند برای اقوام دیگر نبود و اینها چون کفران نعمت کرده‌اند عذابی هم که دامنگیر همین بنی‌اسرائیل شد دامنگیر هیچ ملتی هم نشد کدام قوم را ذات اقدس الهی فرمود: ﴿کونوا قردة خاسئین﴾ فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ ﴿قتلهم الانبیاء بغیر حق و قولهم قلوبنا غلف﴾ این همه رذایلی که ذات اقدس الهی از بنی‌اسرائیل نقل کرده؟ از چه کسی نقل کرده چون اینها از نعمتهای فراوانی برخوردار بودند و کفران نعمت کردند چوب تحقیر را هم بیش از دیگران خوردند خب ﴿قالَ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغیکُمْ إِلهًا وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَی الْعالَمینَ﴾ و این نعمت را ذات اقدس الهی باز بیان کرد ﴿وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ این ﴿انجیناکم﴾ اگر منظور این باشد که ذات اقدس الهی این کار را کرده این قرینه ﴿جاوزنا﴾ خواهد بود، قرینه ﴿اورثنا﴾ خواهد بود و مانند آن اگر منظور آن است که نه، خدا و موسای کلیم و هارون (سلام الله علیهما) این کار را انجام دادند منتها اینها به عنوان خلافت و مظهریت و ذات اقدس الهی به عنوان اصالت آن وقت و ﴿اذ انجیناکم﴾ یعنی خداوند دستور داد فیض ذات اقدس الهی به وسیله موسی و هارون (سلام الله علیهما) به شما رسید نظیر کاری که خضر (سلام الله علیه) دارد در آن سه جریان که خضر و موسی (سلام الله علیهما) خضر یک جا فقط نام خدا را می‌برد ﴿فأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما﴾ یک جا نام خود را ببرد ﴿فَأَرَدْتُ أَنْ أَعیبَها﴾ در جریان کشتی یک جا هم نام خود و ذات اقدس الهی را می‌برد ﴿فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْرًا مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْمًا﴾ خب اینکه می‌بینید ولی خدا کار را به اذن خدا، نام خود را در کنار نام خدا به اذن خدا می‌برد چون همه اینها وحی است برای اینکه اینها مظهر ذات اقدس الهی هستند باز جناب عبدو یا شاگردش رشید رضا در تفسیر المنار ذیل همین آیه باز قلم‌فرسایی کرده، باز علیه شیعه و علیه توسل و علیه شفاعت آن سخنان خام را گفته خب او اگر در فضای علمی شیعه نفس می‌کشید می‌فهمید که چند مسئله است که در برخی از مسائل اینها آمدند سواره سخن می‌گویند در بخشی از مسائل هم اصلاً نیامدند و پیاده‌اند اول اینکه اگر کسی غیر ذات اقدس الهی را وحده بپرستد این مُلحد است نه تنها موحّد نیست مشرک هم نیست برای اینکه فقط خدا را عبادت نمی‌کند یک، خدا را با غیر عبادت نمی‌کند دو، فقط غیر خدا را عبادت می‌کند خب این یک، آنها که خدا را با غیر خدا عبادت می‌کنند آنها مشرک‌اند شریک برای غیر خدا قائل‌اند که هم خدا را عبادت می‌کنند هم غیر خدا را اینها مشرک‌اند نظیر ریاکارها و امثال ذلک چون ریاکار غیر خدا را عبادت می‌کند کار ریاکار ارائه است یا کار سمعه طلب اسماع است اینها که اسماع می‌کنند یا ارائه می‌کنند تا طرف سمعه کند یا ریا ببیند یا بشنود ‌این است کار را برای جلب رضای این بیننده یا شنونده می‌کند یک، به او می‌فهماند که من دارم برای رضای خدا کار می‌کنم دو، یک آدم مرائی برای خدا که کار نمی‌کند آدم مرائی به غیر خدا نشان می‌دهد یا به گوشش می‌رساند یا سمعه است یا ریا، یا اسماع است یا ارائه به او نشان می‌دهد که من دارم برای خدا کار می‌کنم و نمی‌کند چون آن که برای خدا کار می‌کند که به غیر نشان نمی‌دهد ریاکار که اصلاً اخلاص ندارد این دروغ می‌گوید در هر ریایی یک دروغی نهفته است وقتی شما ریا را تحلیل می‌کنید به این برمی‌گردد وقتی که دارد کسی کاری می‌کند که تا دیگران بشنوند می‌شود سمعه یا ببینند می‌شود ریا این دارد نشان می‌دهد می‌گوید ببینید من دارم برای خدا کار می‌کنم و نمی‌کند چون آنکه بخواهد برای خدا کار بکند که به دیگری نشان نمی‌دهد که خب پس این هم دروغ می‌گوید هم ابتلا به شرک دارد معنای ریا این نیست که یک قدری برای خدا یک قدری برای غیر خدا معنای ریا این نیست که کسی برای خدا کار بکند بعد به دیگری نشان بدهد معنای ریا این است که برای جلب توجه دیگران دروغ می‌گوید بگوید من دارم برای خدا عبادت می‌کنم خب به هر تقدیر اگر کسی یک قدری برای خدا، یک قدری برای غیر خدا، خدا و غیر خدا در نظرش باشد این می‌شود شرک البته مشرکین این چنین نیستند مشرکین فقط غیر خدا را عبادت می‌کنند حالا این دیگر جای آن نیست که به جناب المنار و امثال المنار بگوییم که این حرفها حرفهای شما نیست مشرک که اصلاً خدا را نمی‌پرستد حرف آنها این است که او نامحدود است ما محدودیم به او دسترسی نداریم اینها را بپرستیم مشرک فقط غیر خدا را می‌پرستد یک، و معنای شرک این است که این عبادتی که برای خداست به دیگری دادند نه مشرک یک قدری خدا را عبادت می‌کند یک قدری غیر خدا را تا شبیه ریا بشود جناب المنار خیال می‌کند به اینکه مشرک یک قدری خدا را عبادت می‌کند یک قدری غیر خدا را اصلاٌ وثنی خدا را عبادت نمی‌کند فقط بتها را عبادت می‌کند یک، تا بتها او را به خدا نزدیک بکنند دو، خب اگر بتواند خدا را عبادت بکند دیگر نیازی به بت نمی‌بیند که منتها سر تسمیه اینها به شرک آن است که عبادتی که برای خداست اینها به غیر خدا دارند می‌دهند این معنای شرک این است نه اینکه اینها مثل ریاکاران یک قدری خدا را ضمیمه بکنند عبادت غیر خدا را به خدا به هر تقدیر.
پرسش...
پاسخ: بله یعنی ما اینها را عبادت می‌کنیم نه اینکه خدا را عبادت بکنیم منتها چون دسترسی به خدا نداریم می‌خواهیم پیش خدا نزدیک باشیم این معبودهای ما، ما را به خدا نزدیک می‌کنند نه اینکه نعبد الله و ایاهم فقط بتها را عبادت می‌کنند خب.
پرسش...
پاسخ: اصلاً شرک با ریا شباهت ندارد شرک خفی خود ریا شرک خفی است آن شرکی که وثنیین دارند این است که صد در صد این اصنام و اوثان را عبادت می‌کنند یک، سرّ نامگذاری اینها به مشرک این است که این عبادتی که برای خداست به غیر خدا می‌دهند نه اینکه اینها یک قدری خدا را عبادت می‌کنند یک قدری غیر خدا را خب حالا به این دو، سه صفحه المنار حتماً مراجعه بفرمایید.
مطلب اول اینکه حرف ایشان البته این است اگر کسی فقط غیر خدا را عبادت بکند این موحّد است در غیر خداپرستی همان طوری که ما فقط خدا را عبادت می‌کنیم او فقط غیر خدا را عبادت می‌کند این یک، اگر کسی یک قدری خدا یک قدری غیر خدا را عبادت کند این مشرک در عبادت است این دو، و اگر کسی نه غیر خدا را وحده عبادت کند نه غیر خدا را با خدا ضمیمه کند و عبادت کند بلکه غیر خدا را بپرستد تا او را به الله نزدیک کند این کار مشرکین است مشرکین همین یکی را می‌کردند همین سومی را می‌کردند مسئله شفاعت بود مسئله وسیله بود از اینجا به بعد دیگر می‌تازد قلم را باز می‌کند علیه شیعه‌ها می‌گوید مشرکین هم همین توسل را داشتند می‌گویند: ﴿ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی﴾ یا می‌گفتند: ﴿هولاء شفعانا عند الله﴾ خب اینها را وسیله قرار می‌دادند چون وسیله قرار می‌دادند قرآن این را شرک دانسته شیعه‌ها هم همین کار را می‌کنند چیز دیگر نیست که بعد از اینکه جریان مجسمه علما و دانشمندان را از یک سو ذکر می‌کند مجسمه سیاست‌مدارها را از سوی دیگر ذکر می‌کند بعد به عنوان استطراد فقهی بحث مجسمه‌گذاری را بازگو می‌کند و این حرفها را تشریح می‌کند خب می‌گوید آن چیزی هم که شیعه‌ها دارند هم همین است بعد علیه وهابیها حرف می‌زند اگر کسی بلند شود با خرافات شیعه مبارزه بکند این را به وهابیت متهم می‌کنند می‌گویند اینها وهابی‌اند در حالی که گروهی از حنابله تندرو آنها وهابی‌اند دیگرانی که حرف قرآن را می‌زنند که وهابی نیستند این خلاصه سخن جناب صاحب المنار حالا ببینید پیاده بودن آنها تا اینجا معلوم شد که اصلاً شرکی که قرآن می‌گوید به این معنا نیست که وثنیین و صنمیین یک قدری خدا را عبادت بکنند یک قدری غیر خدا را این صنمیین فقط غیر خدا را عبادت می‌کنند منتها عبادتی که صد در صد علی لله الدین الخالص این را از خدا گرفتند به غیر خدا دادند اما.
پرسش...
پاسخ: همین است یعنی این حق او را به دیگری دادند او را شریک قرار داد در استحقاق عبادت آن که مستحق عبادت است الله است اینها استحقاق عبادت را به سنگ و گل دادند خب والذی ینبغی ان یقال این است که وثنیین دو تا کار می‌کنند یکی اینکه اینها را عبادت می‌کنند نه اینها را قبله قرار می‌دهند نه بت معبد است نه بت قبله است بلکه بت معبود است و هرگز شیعه چنین کاری را نمی‌کند که غیر خدا را عبادت بکند این یک، می‌شود توسل و شفیع جریان توسل و شفیع وسیله قرار دادن و شفیع قرار دادن این باید به اذن خدا باشد وثنیین در اینکه بتها را شفعا می‌دانستند این سِمت را برای خود بتها بالاستقلال قائل بودند اگر از آنها سؤال می‌کردی چه کسی این بتها را شفیع قرار داد؟ می‌گفتند خود بتها شفیع‌اند اگر از آنها سؤال می‌کردی که آیا نفعی از اینها به شما می‌رسد؟ می‌گفتند آری اینها همان ارباب متفرقون بودند تنها سخن از عبودیت نیست بلکه سخن از ربوبیت هم هست که قائل به ارباب متفرقون‌اند آن‌گاه فرق جوهری حداقل در سه عنصر محوری است یک شیعه هرگز غیر خدا را عبادت نمی‌کند به الوهیت نمی‌پذیرد در حالی که وثنیین به الوهیت غیر خدا تن در داد بالاتر از الوهیت، ربوبیت است چون آن که رب است و مدبّر است و مربّی او را عبادت می‌کنند شیعه هرگز به ربوبیت غیر خدا تن در نمی‌دهد ربّ آنها ﴿ربّ العالمین﴾ است در حالی که وثنیین گرفتار ارباب متفرق بودند الیوم هم یک عده‌ای در غرب و شرق جهان هستند که برای غیر خدا تأثیر قائل‌اند، سِمَت قائل‌اند به عنوان ارباب متفرقون این دو، سوم اینکه این سِمَت که غیر خدا شفیع است، غیر خدا مقرب است این را هم برای احدی غیر خدا قائل نیستند مگر به اذن خدا، خدا هر که را شفیع قرار داد اینها می‌پذیرند خدا هر که را وسیله قرار داد اینها می‌پذیرند اگر خدا درباره وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود این وسیله خوبی است و آن کار خود را به دست پیغمبر انجام داد فرمود: ﴿إلاّ ان أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ﴾ فرمود مردم را خدا و پیغمبر توانگر می‌کنند این اغنا را به پیغمبر اسناد داد فرمود از فضل خدا و پیغمبر بهره‌ای نصیب شما می‌شود چه کسی باید به یک موجود سِمَت شفاعت عطا بکند؟ خدا چه کسی باید به یک موجود سِمَت وسیله بودن عطا بکند؟ خدا. انبیا آمدند به وثنیین گفتند آخر شما یا دلیل عقلی بیاورید که اینها وسیله‌اند، یا دلیل نقلی، اگر نه دلیل عقلی داریم نه دلیل نقلی دارید با این خرافات مبارزه کنید بیندازید دور بالأخره حرف یا باید با پشتوانه عقل باشد یا باید با پشتوانه نقل در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» فرمود: ﴿ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ فرمود یا دلیل عقلی یا دلیل نقلی یا یکی از کتابهای انبیای گذشته بیاورید دلالت بکند بر اینکه اینها سِمَت شفاعت دارند اینها سِمَت وسیله بودن دارند یا برهان عقلی اقامه کنید ما برهان عقلی اقامه می‌کنیم می‌گوییم خدا خلیفه‌ای دارد اگر از شمس کاری ساخته است از قمر کاری ساخته است انسان کامل هزارها بار از شمس و قمر بالاتر از او کار ساخته است این دلیل عقلی، دلیل نقلی ما این است که خدا اینها را وسیله قرار داد فرمود: ﴿بعد ان أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ﴾ مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) از هانری کربن همین پروفسور معروف سوربن فرانسه می‌گفت اگر جهان غرب بفهمد شما شیعه‌ها چه می‌گویید معنای تجلی را بفهمد مهمترین جایزه علمی عصر را به آن عالم می‌دهد که مسئله تجلی را حل کند مسئله شرک نیست، مسئله استقلال نیست وثنیین این دو کار را داشتند عبادت می‌کردند یک، چون الهشان بود ربوبیت قائل بودند «ارباب متفرقون» دو، به استناد این دو اصل منحوس استقلال در شفاعت و وسیله قائل بودن را داشتند سه، چه کسی اینها را وسیله کرد؟ فرمود: اینکه شما در برابر وحی یک چیزهایی را می‌پرستید یک برهانی برای ما اقامه کنید در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» ببینید آیه سوم سورهٴ «احقاف» این است که ﴿ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ الَّذینَ کَفَرُوا عَمّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ ٭ قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ آخر این بتهایی که شما می‌خوانید به ما خبر بدهید که به چه استنادی اینها را می‌خوانید ﴿أَرُونی﴾ یعنی اخبرونی ﴿ما ذا خَلَقُوا مِنَ اْلأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ﴾ آخر اینها یا باید مستقل در خالقیت باشند تا مستقل در ربوبیت و پرستش باشند یا لااقل شریک خدا باشند در خالقیت تا شریک خدا باشند در عبادت یا شریک خدا باشند در ربوبیت تا شریک خدا باشند در الوهیت اینکه نیست اگر یک هم چنین مدعایی دارید به احد الدلیلین ما را قانع کنید ﴿ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾ اگر راست می‌گویید بالاخر یا دلیل عقلی بیاورید یا دلیل نقلی یا یک وحی آسمانی ارائه کنید که اینها این سِمَت را دارند یا برهان عقلی ارائه کنید که اینها این سِمَت را دارند یک موجود هیچ کاره را بیندازید در دریا ما که می‌گوییم کسی را وسیله قرار می‌دهیم که او معلم مدبّرات آسمان و زمین است مگر نه آن است که فرشتگان فراوانی مدبرات‌اند این یک، مگر نه آن است که همه این مدبّرات در پیشگاه اهل‌بیت خاضع‌اند خب این انسان کاملی که «سبحنا و سبحت الملائکه» کیست امروز؟ خب چطور شما مدبّرات را قبول دارید معلم مدبّرات را قبول ندارید این جبرئیل است، این میکائیل است، این اسرافیل است، این عزرائیل (سلام الله علیهم اجمعین) است اینها را قبول دارید اینها کارگشای جهان خلقت‌اند مگر اینها به اذن خودشان کارگشایند یا به اذن‌الله خدا که فرمود اینها مدبّرند خب یقیناً به اذن خدا مدبّرند خب اینها که شاگرد ائمه‌اند مشکلتان چیست؟ مشکل شمای جناب المنار چیست آیه خلافت را قبول ندارید مشکلتان چیست؟ نقل قبول ندارید؟ خب اگر مدبّرات را پذیرفتید این مدبّرات که تحت تدبیر و تعلیم اهل‌بیت‌اند انسان کامل‌اند پس بنابراین گذشته از اینکه فرق جوهری اول هست وثنیین به ربوبیت قائل‌اند شیعه قائل نیست یک، وثنیین به الوهیت آلهه فتوا دادند و شیعه فتوا نمی‌دهد دو، وثنین اگر به شفاعت یا اگر به وسیله بودن قائل‌اند نه دلیل عقلی دارند نه دلیل نقلی و بالاستقلال این سِمَت جعلی افترایی تهمتی بدعتی را برای بتها قائل‌اند آنها در وسیله بودن مستقل‌اند کسی آنها را وسیله نکرد خب اگر یک موجودی در وسیله بودن مستقل باشد می‌شود موجود مستقل، می‌شود انسان در وصف مستقل باشد در ذات مستقل نباشد؟ اگر یک کسی یک سِمَتی داشته باشد به او بگویند این سِمَت را چه کسی به تو داد؟ می‌گوید خودم خب تا خودت مستقل نباشی که وصف مستقل نداری پس معلوم می‌شود فقط در ذات مستقلی خب این سِمَت شفاعت را چه کسی به این اصنام و اوثان داد این سِمَت وسیله بودن را چه کسی با اصنام و اوثان داد غیر از خودشان پس می‌شوند مستقل این است که است اقدس الهی به پیغمبر فرمود آخر یک دلیل اقامه کنید ﴿ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا﴾ این می‌شود دلیل نقلی، ﴿أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ﴾ این می‌شود دلیل عقلی خب بنابراین فرقهای اساسی و مهمی که شیعه دارد در ذات اقدس الهی تجلی کرده اینجا این از لطیف‌ترین اصطلاحات قرآن است که ﴿فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ﴾ اگر جریان تجلی هست، اگر جریان مظهریت است اگر جریان آیتیت است، اگر جریان ﴿ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ﴾ است پس ذات اقدس الهی در این آینه اثر می‌گذارد نه در غیر این آینه و انسان این آئینه‌ها را تکریم می‌کند برای اینکه آن صاحب‌صورت را در این آینه‌ها می‌نگرد.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:48

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی