display result search
منو
تفسیر آیات 22 تا 26 سوره انعام _ بخش دومp

تفسیر آیات 22 تا 26 سوره انعام _ بخش دومp

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 71 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 22 تا 26 سوره انعام _ بخش دوم"
- گروهی از اهل کتاب‌اند که به تثلیث مبتلا شدند
- مشرکین در قیامت به جرمشان اعتراف می‌کنند
- انسان هر کاری که می‌کند در مسیر جان خود قدم برمی‌دارد


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿22﴾ ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشرِکینَ ﴿23﴾ انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِم وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ﴿24﴾ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ ﴿25﴾ وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ ﴿26﴾

در ذیل آیه کریمه ﴿وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعًا﴾ و همچنین ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾ روایاتی وارد شده است که بعضی از آن روایات در نوبت قبل خوانده شد یکی از آن روایات این است که منظور از ﴿وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ گروهی از اهل کتاب‌اند که به تثلیث مبتلا شدند اینها خود را موحد می‌پنداشتند در حالی‌که واقعاً جزء مشرکینند و شرک آنها آن روز ظاهر می‌شود چه اینکه در برخی از روایات وارد شده است که آنها که به ولایت اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السّلام) معتقد نبودند در حقیقت «کلمة لا اله الا الله حصنی» را بدون شرط قبول کردند نه با شروطش اینها خود را موحد می‌پندارند در حالی که موحد حقیقی نیستند این روایات مطلبشان حق است لکن نمی‌تواند به عنوان شأن نزول برای آیه باشد یا تفسیر بر آیه باشد به عنوان تطبیق هست چون این آیات در مکه نازل شد صدر و ذیل این آیات ناظر به مشرکین است ناظر به کفار است و مانند آن کسانی که اصل توحید را قبول کردند منتها گرفتار تثلیث شدند یا اصل اسلام را پذیرفتند ولی گرفتار انحراف از ولایت شدند اینها ملحق‌اند در حقیقت نه اینکه این آیات ناظر به آنها باشد.
مطلب بعدی آن است که در قرآن کریم از جریان مشرکین به این صورت یاد کرده است که اینها در قیامت به جرمشان اعتراف می‌کنند آنجا که اعضا و جوارح سخن می‌گوید سخن از شهادت است آنجا که خودشان حرف می‌زنند سخن از اعتراف است مسئله اعتراف در چند جای قرآن کریم آمده است که ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا ِلأَصْحابِ السَّعیرِ﴾ یا می‌گویند ﴿اعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ﴾ اینها اعتراف واقعی ندارند یعنی واقعاً معرفت برای ایشان پیدا نشده است به دلیل همین آیه‌ای که بعداً خواهیم خواند و دیروز اشاره شده است که ﴿لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ﴾ اینها اگر واقعاً اهل معرفت بودند و اعتراف می‌کردند که حق با موحدان الهی است حق با انبیا و اولیا الهی است قهراً توبه واقعی کنار چنین اعترافی هم ظهور می‌کند دیگر ممکن نیست کسی آن فشار مرگ را ببیند فشار برزخ را ببیند آن تلخی ساهره و قیامت را ببیند این فشار سؤال و جواب را ببیند وارد جهنم هم بشود بعد توبه نکند چنین کسی معلوم می‌شود به سوء اختیار خود این انحراف را به منزله فصل مقوم خود قرار داد در حد ملکه نیست که بتواند برگردد در حد فصل مقوم است برای اینکه فرمود: ‌﴿لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ﴾ که دو آیه بعد از آیاتی است که به خواست خدا مورد بحث قرار می‌گیرد پس اعتراف اینها یک اعتراف صوری است از این جهت که فرمود:‌ ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾ معلوم می‌شود که اینها واقعاً دروغ می‌گویند اینکه گفتند ما مشرک نبودیم واقعاً مشرک بودند و این هم که می‌گویند ﴿اعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا﴾ یا ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ﴾ این صوری است نه واقعی به دلیل اینکه اینها برگردند دوباره تن به شرک و کفر خواهند بود.
مطلب بعدی آن است که برابر همان آیه معروف سورهٴ مبارکهٴ « مائده» که انسان هر کاری که می‌کند در مسیر جان خود قدم برمی‌دارد این جا هم فرمود:‌ ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾ اصل شرک را که فرمود:‌ ﴿إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ فرمود اینها به ‌خودشان ظلم می‌کنند نه به‌ دیگران و این مکر و خدعه هم علیه خود اینها است که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون﴾ دروغ اینها هم علیه خود اینهاست دروغ دو جهت دارد یکی اینکه ظلم است قبیح است معصیت است این در حقیقت علیه خودشان است یکی اینکه وقتی گزارش می‌دهند یک کسی مستمع باید باشد تا بپذیرد هیچ کسی غیر از خود اینها حرف اینها را قبول نمی‌کند چون سراسر عالم شاهد به وحدانیت حق‌اند ذات اقدس الهی و فرشتگان الهی که عالم به توحیدند آنها که ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ﴾ آنها که موحد هستند و شاهد به توحیدند پس آنها که خبر شرک آلود مشرکین را که قبول نمی‌کنند می‌ماند صحنه عالم صحنه عالم که ﴿یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ﴾ چیزی در عالم نیست که خبر دروغ مشرکان را بپذیرد قهراً این مشرک است که دارد خود را فریب می‌دهد ﴿کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾ بالأخره این خبر کذب باید در جایی اثر کند آنها که مشمول آیهٴ سورهٴ «آل عمران‌» هستند بر‌اساس ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ﴾ که این اخبار کاذبانه را نمی‌پذیرد موجودات عالم تکوین هم که سراسر مسبحند مسلِّم‌اند منقادند مطیعند و‌﴿یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ﴾ پس شرک را قبول نمی‌کنند می‌ماند خود این مشرکین حضرت فرمود اینها ﴿کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾ پس یک مسئله این است که شرک ظلم است و ظلم علیه خود انسان است نه علیه نظام این را درآیات فراوانی ذات اقدس الهی خبر داد که مشرکین به خودشان ظلم می‌کنند بلکه هر تبه‌کاری به خود ظلم می‌کند نظیر آیه 57 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که درباره اهل کتاب اسرائیلیها فرمود:‌ ﴿وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾ و همین مسئله یعنی کفر ورزیدن مشرک شدن یا منافق شدن یک خدعه است این در حقیقت خُدعه علیه خود آنهاست نه خدعه نسبت به نظام باشد یا نسبت به ذات اقدس الهی باشد در سورهٴ مبارکهٴ « بقره» آیهٴ نه این بود که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ چه اینکه در مسئله اسراف هم فرمود:‌ ﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ﴾ غرض آن است که انسان هر کاری که می‌کند اگر کار خیر است در صدد شکوفایی جان خود قدم بر‌می‌دارد و اگر یک کار شر است در اثر فرو بردن جان خود قدم بر‌می‌دارد تمام حسنات و سیئات به خود انسان بر‌می‌گردد کذب مشرکان هم علیه خود اینهاست لذا فرمود:‌ ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ﴾ بعد فرمود:‌ ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ این ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ نه یعنی بتهای اینها گم شد آن بت بودن اینها گم شده است وگرنه مشرکین بالأخره یک عده را می‌پرستند حالا یا ستاره‌هاست یا انسانهای مقدس‌اند یا فرشتگان‌اند و مانند آن آنها را می‌پرستند در قیامت معبود‌ها با عابد‌ها سخنی می‌گویند و می‌گویند کارتان باطل بود شما در حقیقت ما را نمی‌پرستیدید هوستان را می‌پرستیدید یا شیطان را می‌پرستیدید که شیطان دستورتان داد که بت‌پرستی را رواج بدهید این محاجّه‌ای که بین بت‌پرستها و بتهاست نشان می‌دهد که اینها در قیامت بتها را گم نمی‌کنند آن بت بودن را گم می‌کنند آن بت بودن گم می‌شود در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» آیهٴ چهارده این است ﴿إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ﴾ یعنی این بتها کاری از آنها ساخته نیست و در قیامت شما اینها را می‌بینید آنها شما را می‌بینند و آنها می‌گویند کارتان باطل بود آنها می‌گویند ما به شرک شما کافریم یعنی به ایمان موحدان معتقدیم ما به توحید موحدان مؤمنیم و به شرک شما مشرکان کافریم مشابه تعبیری که در سورهٴ مبارکهٴ« فاطر» آمده است در سایر سُوَر هست که محّاجه‌ای بین بت‌پرست‌ها و بت‌ها برقرار می‌شود که ﴿خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ﴾ و مانند آن این القاء قول نشان می‌دهد که اینها کاملاً یکدیگر را می‌بینند خب پس اگر بت‌پرست بتها را در قیامت می‌بینند و خود بتها در قیامت به بت‌پرست می‌گویند شرک شما باطل بود ما موحدیم معلوم می‌شود بت‌پرست بت را گم نمی‌کند یعنی آن چوبها را گم نمی‌کند یا آن انسانها را گم نمی‌کند یا آن فرشته‌ها را گم نمی‌کند آن سمت دروغین ربوبیّت اینها که در حقیقت کذب است آن گم می‌شود فرمود:‌ ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ آنچه را که اینها فریه بسته بودند آن را گم می‌کنند آنچه که اینها فریه بسته بودند اصل پیکر این بتها نبود اصل وجود این بتها نبود بلکه اصل ربوبیّت اینها بود و الوهیّت اینها بود و مانند آن ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ نظیر آنچه که درباره موسای کلیم(سلام الله علیه) آمده است که ﴿تلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِرٍ وَ لا یُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى﴾ یعنی«تلقف الکید» نه «تلقف العصی والعباد» اینجا هم فرمود: ‌﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ نه« ما کانوا ینحتون» دربارهٴ آنچه که اینها می‌تراشیدند فرمود: ‌﴿وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ﴾ ﴿أُفِّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ﴾ اما درباره این ﴿ضَلَّ﴾ یعنی آن سمتهایی که اینها به این بتها می‌دادند آن گم شده است بعد در قیامت معلوم می‌شود اینها هیچ سمتی ندارند حالا یا ستاره‌اند یا همین ستاره‌ای که ﴿إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴾ شد یا تناصر نجوم شد در قیامت به صورت دیگری ظهور می‌کند چه اینکه ارضی که تبدیل شده است به صورت دیگری ظهور می‌کند خب پس چیزی که گم می‌شود همان سمتهای دروغین ربوبیّت و الوهیّت اینها است بعد فرمود: ‌﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ احتجاجهای فراوانی در مدتهایی که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکه تشریف داشتند با مشرکین و وثنیین حجاز در میان گذاشتند چه اینکه احتجاجهای فراوان در همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» هست فرمود اینها بعد از اینکه حجت الهی بالغ شده است به نصاب تمامیت و کمال رسید اینها دیگر قبول نکردند از آن به بعد ما توفیق فهم را از آنها گرفتیم ما دو تا راه برای ترقی فکری و علمی و عملی انسان به انسان دادیم که این دو تا راه قابل جمع است برخی از راه دل می‌روند بعضی از راه فکر و اندیشه و چشم و گوش می‌روند بعضی هر دو راه را با هم طی می‌کنند بعضی اصلاً متحجرند و جامدند با هیچ کدام از این دو مسیر حرکت نمی‌کنند این دو تا راه را خدا در قرآن کریم فرمود ما به انسانها دادیم یکی راه درون است که فرمود ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ این ﴿فَأَلْهَمَها﴾ « قضیة فی واقعه» نیست که یک بار خدا الهام کرده باشد و گذشته باشد همواره اگر کسی راه دل را باز کند راه الهام هست این راه هست یکی هم راه درس و مدرسه و حوزه و دانشگاه است راه محضر استاد است و کتاب خواندن است و گوش دادن است چیز نوشتن و چیز نگاشتن آن را در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» بیان کرد که فرمود:‌ ﴿وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ فرمود روزی که از مادر متولد شدید از این علوم بیرونی چیزی نمی‌دانستید این « نکره» هم در سیاق نفی است و مفید عموم ﴿وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا﴾ یک کودک نوزاد هیچ چیز نمی‌داند اما مجاری فکری فراوانی فرمود ما در اختیار شما گذاشتیم ﴿و جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ از راه «سمع» و « بصر» که مهمترین عامل بیرونی‌اند گرچه از راه لمس شَمّ و ذوق هم می‌توان مسائل فکری را تأمین کرد ولی مهمترین و رایجترین راه فکری همان سمع و بصر است انسان کتابی را مطالعه می‌کند درسی را گوش می‌دهد و مانند آن که از راه «سمع» و «بصر» مطالبی را به دل وارد می‌کند و آگاه می‌شود خب فرمود:‌ ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ این ﴿تَشْکُرُونَ﴾ یعنی« لعلکم تتحرکون من الجهل الی العلم» اینکه فرمود:‌ ﴿وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا﴾ شکر «سمع» و«بصر» «فؤاد» این است که شما عالم بشوید پس دو تا راه وجود دارد یکی راه درون و یکی راه بیرون مثالی هم که ذکر می‌کردند این بود یک وقت است که انسان در منطقه‌ای زندگی می‌کند که از آنجا چشمه و چاه می‌جوشد که از درون این چشمه و چاه آب فوران می‌کند و آن مزرعه را سر سبز می‌کند یک وقت است که از راه استخر با کانالهای بیرونی آب می‌آید از باران یا علل و عوامل دیگری باران از بیرون می‌آید و آن سرزمین را تأمین می‌کند گاهی ممکن است انسان یک مزرعه و باغی داشته باشد که هم در درون این باغ چاه و چشمه حفر شده است و هم از آب باران استفاده می‌کند هم از آب نهر استفاده می‌کند هم از آب بحر استفاده می‌کند چنین باغی همیشه سر سبز و خرم است زیرا هم از درون آب دارد هم از بیرون بعضیها فقط آب درون دارند یعنی در درون این باغ چشمه و چاهی هست ولی از آب بیرون کمک نمی‌گیرند بعضیها هستند که از آب بیرون مدد می‌گیرند از آب نهر و بحر کمک می‌گیرند درون آنها چشمه‌ای نیست بالأخره جمع هر دو ممکن است یعنی هم ممکن است انسان « روضة من ریاض الجنه‌ای» باشد که از درون او چشمه ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ همیشه می‌جوشد و از بیرون هم که علوم الهی به وسیله کتابها و اساتید بهره او می‌شود که ﴿و جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ این دو تا راه باز است ذات اقدس الهی هیچ کدام را بدون این دو راه خلق نکرده است بلکه هر دو راه را فرا‌سوی همه انسانها نصب کرد ولی هشدار داد که اگر کسی به وسیله گناه و تبه‌کاری راه درون را و راه بیرون را بست آن‌گاه می‌خشکد مِثل سرزمین شوره‌زار فرمود شرک مشرکان و کفر کافران و عصیان تبه‌کاران این رین است چرک است غبار است ﴿کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ این رین و چرک و غبار دو تا کار می‌کنند کم کم دهانه آن چشمه و چاه را می‌بندد فریادی و ندایی از درون بر‌نمی‌خیزد دیگر انسان از ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ طرفی نمی‌بندد مجاری ادراک بیرون را هم می‌بندد یعنی جلوی چشم و گوش را هم می‌بندد حرف از چشم و گوش اینها نفوذ نمی‌کند به درون دل اینها نمی‌رسد فرمود اینها این چنین‌اند یعنی مشرکین حجاز الآن در این حالتند اینها می‌آیند پیش تو اما برای اینکه حرف خودشان را بزنند نه سخن تو را بشنوند ما گفتیم ﴿فَبَشِّرْ عِبادِ ٭ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ اینها در صدد تفحص‌اند ببینند «احسن الاقوال» چیست و حرف کیست آن را بپذیرند اما این مشرکین در اثر اینکه ﴿فَطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ این رسوبات بسته است, چون بسته است می‌آیند حرف تو را بشنوند که با تو جدال کنند نه با تو بحث کنند و مناظره کنند و احسن الاقوال را بشنوند ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ﴾ این گروه که می‌آیند حرف خودشان را بزنند نه حرف تو را بشنوند و بحث بکنند کسانی‌اند که ما توفیق فهم درون و بیرون را از اینها گرفتیم یعنی اینها را به حال خوشان رها کردیم نه اینکه ما دهانه آن چشمه و چاه را از درون بستیم یا دهانه چشم و گوش را از بیرون بستیم بلکه سیئات اینها که ﴿کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ بسته است خود اینها به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌گویند: ﴿قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ﴾ دلهای ما در کِنان است در ستر است کنان و اکنه مثل عنان و اعنه تقریباً این معنا را می‌فهمانند کنان چیزی است که شیئی را در او مستور می‌کنند این گناه چیزی است که این دل که چشمه جوشان الهی است در او بسته است از هر طرف بسته است آن‌وقت اگر دهانه چشمه و یا چاه بسته باشد آب بالا نمی‌آید نه از بیرون راه دارد چون چشم و گوش بسته است نه از درون راه دارد چون دهانه چاه و چشمه بسته است این گناه می‌بندد این رین است چرک است این آیه را شما هر روز باید شفافی کنید اگر یک روز دو روز یک سال دو سال چند سال بگذرد بالأخره این غبار چهره آئینه را آلوده می‌کند دیگر صفحه شفاف آئینه آئینه نیست فرمود:‌ ﴿کَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ این ﴿کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ مفید استمرار است دیگر همان فعل مضارع استمرار را می‌رساند هم این کانه‌ای که در آمده خب, اگر عمر انسان به غفلت و گناه آلوده بشود این دهانه‌ها بسته می‌شود لذا در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» حرف آنها اول نقل شد بعد در این آیهٴ محلّ بحث فرمود که ما آنها را به کیفر تلخشان مبتلا کردیم در آیهٴ پنج سورهٴ «فصلت» این است که ﴿وَ قالُوا قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُون﴾ اینها به جد گفتند ما حرف تو را نمی‌فهمیم این تنها درباره پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبود اصل کلی است که هر که بیراهه رفته است این انحراف و گناه در دل را می‌بندد در زمان شعیب پیغمبر(علی نبینا و آله و علیه الصلاة و علیه السّلام) عده‌ای به شعیب عرض کردند یا شعیب ﴿ما نَفْقَهُ کَثیرًا مِمّا تَقُولُ﴾ ما نمی‌فهمیم تو چه می‌گویی؟ اوایل می‌فهمیدند ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ بعد هم نمی‌فهمند می‌گویند اینها افسانه است می‌گویند اسطوره است ﴿یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیرًا مِمّا تَقُولُ﴾ ما نمی‌فهمیم چه می‌گویی اصلاً خب اینها که می‌گویند ﴿قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ﴾ بعد می‌گویند ﴿وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ﴾ یعنی ما تو را درک نمی‌کنیم, ما تو را به عنوان اینکه پسر عبداللهی می‌شناسیم اما به عنوان «رسول الله» نمی‌بینیم نمی‌شناسیم این سخن که ﴿وَ قالُوا قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجاب﴾ حرف خود آنهاست چه اینکه گروهی از اسرائیلیها به موسای کلیم می‌گفتند قلوب, درباره خود پیغمبر هم می‌گفتند: ﴿قُلُوبُنَا غُلْفٌ﴾ ما«اغلفیم» دلبسته‌ایم حرف تو را نمی‌فهمیم ذات اقدس الهی می‌فرماید اینکه اینها الان نمی‌فهمند راست می‌گویند برای اینکه ما توفیق فهم را از اینها گرفتیم اما ما که توفیق فهم را گرفتیم به همان معنی است که ﴿وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ﴾ است یعنی لطف الهی شامل حال اینها شده بود از هر دو راه یکی بر اساس ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ بود که به دیگران دادیم به اینها هم دادیم, یکی بر اساس ﴿جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ﴾ بود که درباره دیگران روا داشتیم درباره اینها هم روا داشتیم اینها مجاری ادراکی را بستند در اثر گناه همان‌ طوری که ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا﴾ از این طرف انحراف هم باعث بستن مجرای فهم می‌شود, لذا آنها اول گفتند ﴿وَ قالُوا قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ﴾ آن‌گاه ذات اقدس الهی هم فرمود:‌﴿وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً﴾ نه اینکه ـ معاذ الله ‌ـ ابتدائاً خدا قلب یک عده‌ای را بسته باشد تا تفکر جبری پدید بیاید که تا فخر رازی بگوید این دلیل است بر صحت مکتب ما اشاعره چون هرگز ذات اقدس الهی آن سنت حسنه خود را ابطال نمی‌کند اینکه فرمود: ‌﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ برای همه نفوس است چون ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ اگر فرمود:‌ ﴿فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها﴾ فرمود:‌﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ اگر در سورهٴ «نحل» فرمود:‌ ﴿جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ این برای همه خلق خداست ولی گناه جلوی این فکر را می‌بندد همان طوری که تقوا جلوی این دهانه چاه و چشمه را باز می‌کند خب اگر ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا﴾ شد «ان عصیتم و کفرتم و اشرکتم» دیگر «لایجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا» وقتی فارق بین حق و باطل به انسان داده نشد, انسان بین حق و باطل فرق نمی‌گذارد تشخیص نمی‌دهد, به حق تشخیص نمی‌دهد, منتها این به حق تشخیص ندادن امتناع به اختیاری است که از سوء اختیار خود اینها نشأت گرفته, این چنین نیست که ـ معاذ الله ـ خداوند جلوی چشم کسی را بگیرد جلوی گوش کسی را بگیرد جلوی فهم کسی را بگیرد اینها در همین آیه که گفت ذات اقدس الهی فرمود:‌ ﴿وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوه﴾ یعنی ما ستاره‌ها و کنانهایی قرار دادیم برای اینکه مبادا بفهمند این از سوء اختیار خود اینها است درباره فؤاد فرمود درباره گوش فرمود اما درباره چشم نفرمود درباره چشم در آیات دیگر است که ﴿أَعْیُنُهُمْ فی غِطاءٍ عَنْ ذِکْری﴾ چه اینکه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 198 این است ﴿وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ فرمود اینها اهل نظرند نه اهل« بصر» می‌آیند تو را نگاه می‌کنند ولی تو را نمی‌بینند خب تو را به عنوان اینکه شخص معین هستی پسر عبداللهی که می‌بینند لذا این بدگوییها را نسبت به تو روا می‌دارند اما تو را به عنوان اینکه «رسول الله» هستی نمی‌بینند ﴿وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ اینها اهل نظرند نه اهل« بصر» گوش می‌دهند اما نمی‌فهمند برای اینکه این مجاری کاملاً بسته شد ذکرخدا باعث بینایی چشم و شنوایی گوش است و اگر انسان غافل بود هم چشم بسته است, هم گوش, بسته بودن گوش را در این آیه بیان کرد بسته بودن چشم را در آن آیه که ﴿أَعْیُنُهُمْ فی غِطاءٍ عَنْ ذِکْری﴾ چشم اینها در غطاء است در حصار است یعنی با چشم که باید آیات الهی را بررسی کنند اهل نظریه باشند نیستند اهل نظر هستند اما اهل نظریه نیستند.
‌پرسش: از روایات مستفیضهٴ طینت استفاده می‌شود که خداوند متعال در مبنای علم ازلی نسبت به ذاتیتهای آینده از همان ابتدا یک طینت سجین به بعضیها داده ...
پاسخ: آن محصول سوء اختیار خود اینهاست وگرنه هرگز ذات اقدس اله کسی را بد نیافرید فرمود:‌ ﴿فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ این نفی جنس است هیچ کسی را بدون فطرت خلق نکرده و روایات طینت هم ناظر به این است که بعد از اینکه ذات اقدس الهی اینها را از درون و بیرون مسلّح کرده است و اینها بر اساس ﴿بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ مجاری ادراکی درون و بیرون را بسته‌اند آن‌گاه خداوند اینها را به حال خود رها کرده است.
‌پرسش: «من یهدی الله فلا مضل له و من یضلل فلا هادی له» بعد اگر خدا به آنها هدایت تکوینی ...
پاسخ: خدا که هدایت کرده به هدایت تشریعی خداوند به هدایت تشریعی همگان را هدایت کرده است هم در هدایت اولیه فرمود: ‌﴿قَدَّرَ فَهَدى﴾ هم درباره هدایت تشریعی فرمود:‌ ﴿شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنّاسِ﴾ ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ﴾ برای همه مردم است هرگز خدا کسی را بدون هدایت خلق نکرده برای اینکه ﴿لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ عقل از درون وحی از بیرون تا هیچ کسی در قیامت احتجاج نکند ﴿لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ﴾ بعد از اینکه نام خیلی از انبیا را می‌برد ﴿رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ﴾ در پایان سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آن‌گاه فرمود ما این همه انبیا را فرستادیم تا کسی در قیامت حجت نداشته باشد اینکه فرمود ما جلوی چشم و گوش اینها را از بیرون و جلوی دل اینها را از درون بستیم یعنی در‌اثر سیئات اینها آن لطف را از اینها گرفتیم وگرنه ما در ابتدای خلقت بر اساس ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها﴾ اصلاً همه را مستوی الخلقه خلق کردیم معنای تسویه نفوس چیست؟ ﴿فَأَلْهَمَها﴾ این« فاء» شارح تسویه نفوس است ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها﴾ خب مستوی الخلقه بودن بدن معلوم است دست مستوی الخلقه است معلوم است اگر کسی دستش پنج انگشت معتدل دارد معلوم می‌شود مستوی الخلقه است اگر کسی چهار انگشت دارد یا شش انگشت دارد کم و زیاد دارد استوای خلقت بدن معلوم است استوای خلقت نفس به چیست؟ ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها﴾ تسویه نفس به چیست؟ ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ نفسی مستوی الخلقه است که ملهمه باشد در فجور و تقوا این برای همه است در سورهٴ مبارکهٴ «روم» هم که فرمود:‌ ﴿لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ﴾ همه را به فطرت توحیدی آفریده و این استدلال کلی سورهٴ مبارکهٴ «نساء» این است که اگر ذات اقدس الهی از درون و بیرون انسانها را تأمین نکرده باشد اینها در قیامت حجت دارند بر خدا برای اینکه کسی در قیامت که «یوم الحجاج» است احتجاج نکند ﴿لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ این همه انبیا را فرستاده است پس معلوم می‌شود که اگر کسی این سرمایه را در راه صحیح به کار برد ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا﴾ خیلی از علوم به او داده می‌شود و اگر در راه باطل به کار برد ﴿خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ چیزی دیگر درک نمی‌کند این چیزی که درک نمی‌کند نه یعنی اصلاً چیزی را درک نمی‌کند این در آدم کشی در بمب‌سازی در مکر و خیانت و امثال ذلک برای خود یک شیطان ممثل است اما چیزی که نافع و سودمند باشد درک نمی‌کند لذا در قیامت انواع و اقسام شعله‌ها و سوخت و سوزها را خوب می‌فهمد از بهشت خبری ندارد آنجا چیست؟ همین‌ها که کورندجهنم را خوب می‌بینند از وحشت آ‌تش متأثرند یکدیگر را می‌بینند ولعنت هم می‌فرستند بریکدیگر اگر نمی‌دیدند که لعن نمی‌کردند اما بهشت‌ را نورانیت اولیا و انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السّلام) را نمی‌بینند مثل اینکه در دنیا در دنیا با بودن این همه مراکز مذهبی و دینی و اولیای الهی اینها اینها را نمی‌بینند هر‌جا جای فساد است می‌بینند همین معنا در قیامت برای کسانی که ﴿وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا﴾ ظهور می‌کند همین کوران قیامت می‌گویند ﴿رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا﴾ خب پس اینکه فرمود: ‌﴿وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ﴾ یعنی مبادا بفهمند مِثل ﴿فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ﴾ مبادا بفهمند.
‌پرسش: استاد درباره اهل بهشت را نمی‌گویند می‌گویند ...
پاسخ: نه اینها اجمالاً می‌دانند یک عده راحت‌اند چون یک عده وقتی به یکدیگر می‌رسند می‌گویند که آن رجالی که ما اینها را مسخره می‌کردیم کجایند خب اگر می‌دیدند دربهشت بودند دیگر سؤال نمی‌کردند ولی بهشتی‌ها آنها را می‌بینند بهشتی‌ها از یک عده‌ای سؤال می‌کنند اینها که دردنیا به تبه‌کاری آلوده می‌شدند کجا هستند؟ به اینها می‌گویند نگاه کنید ﴿فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فی سَواءِ الْجَحیمِ﴾ آنها می‌بینند ولی اینها خبر ندارند, اینها کورند اینها لذائذ را آن چیزی که انسان از دیدنش لذت می‌برد آن را نمی‌بینند از شنیدنش لذت می‌برد آنها را نمی‌شنوند اما از چیزهایی که از دیدنش رنج می‌برند آنها را می‌بینند.
‌پرسش: استاد منافقون منافقان چطور در روز قیامت به مؤمنان می‌گوییم که ...
پاسخ: نه می‌بینند یک صحنه‌ای است اینها دارند روشن هستند می‌آیند می‌روند اینها افتادند در تاریکی.
‌پرسش: آن نور را می‌بینند چطور؟
پاسخ: اینها می‌فهمند یک عده با نور دارند حرکت می‌کنند ﴿قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا﴾ گفتند منتظر ما باشید که ما از نور شما کمک بگیریم خب اگر اینها که خودشان نور می‌داشتند که می‌دیدند اگر کسی ببیند باید نور داشته باشد باید چشمی داشته باشد و نور داشته باشد مثل اینکه یک نابینایی با یک بینایی دارند حرکت می‌کنند و این نابینا می‌بیند این بینا او را رها کرده به یک سمتی دارد می‌رود که همگان به آن سمت دارند حرکت می‌کنند این نابینا را گذاشتند در محدوده فشار اینها می‌گویند: ﴿انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ﴾ خب اگر نور می‌داشتند اینجا که دیگر ﴿لا یَرَوْنَ فیها شَمْسًا وَ لا زَمْهَریرًا﴾ دیگر آفتابی نیست ماهی نیست برقی نیست هر کسی نور دارد با خودش دارد دیگر نور را انسان با خودش می‌برد ﴿یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ کسی نور نبرد در تاریکی گرفتار .
‌پرسش: استاد اگر این مشرکینی که الآن کور هستند ...
پاسخ: بله, آنها چون قبل از اقامه حجت بود تمامیت حجت بود اینها منتظر بودند که حجتی بیاید ایمان بیاورند لذا ایمان آوردند.
پرسش...
پاسخ: آن‌وقت حجت خدا نبود, آن‌وقت سمع و بصرشان از بیرون تأمین نمی‌شد اینها در زمان جاهلیّت بودند ولی وقتی اسلام آمد اینها را راهنمایی کرد حجت خدا آمد اینها را راهنمایی کرد پذیرفتند لذا فرمود که این گروه در برابرحجت خاضع بودند اما آنها که در برابر و.... چون مرحوم امین‌الاسلام از ابن‌عباس نقل می‌کند که ابوسفیان, ابوجهل و امثال ذلک, اینها آمدند گفتند حرفت چیست؟ که شأن نزول ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ﴾ را ایشان این‌چنین ذکر می‌کنند بعد عده‌ای از ابوسفیان گفت سؤال کردند که خب این چه گفته بالأخره گفت«لم ادری الا انه تحرک شفتا» من نفهمیدم چه گفته فقط لبان او حرکت کرده بعد گفتند: ﴿إِنْ هذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ﴾ خب این گروه که عالماً عامداً دارند فطرت خود را خاموش می‌کنند به جایی می‌رسند که کم کم قدرت درک از اینها گرفته می‌شود این طورند نه اینکه خداوندـ معاذ الله ـ جلوی درک کسی را بگیرد بعد او را هم به عذاب الیم گرفتار بکند وگرنه حجت بر خدا تمام بود که.
‌پرسش: از آن آیات مربوطه استفاده می‌شود که انسانها همه دارای یک فطرت هستند ولی دو طینت دارند و همان طوری که فطرت از ابتداء است سیرت هم از ابتداء است.
پاسخ: بله طینت یعنی چه؟
‌پرسش: طینت سرشت غیر از فطرت است دو مفهوم است.
پاسخ: بله یعنی انسان یک بدنی دارد یک روحی روحش که با اساس فطرت توحید خلق شده بر اساس ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ خلق شده است.
‌پرسش: آن روح را در نهایت می‌گویند روح علیین و سجین تقسیم به دو تا می‌کنند
پاسخ: یعنی روحی که در پایان امر یک عده علیّون‌اند یک عده سجین‌اند در ابتدا که این‌چنین نیست در ابتدا که اگر آن باشد ﴿لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ تام نیست ـ معاذ الله ـ
پرسش: آن ارواحهم و ابدالهم صریحاً در روایت طینت داریم
پاسخ: اما آنها بله, همینهایی هستند که خداوند می‌داند اینها به سوء اختیار خودشان به این صورت در‌می‌آیند یعنی کسانی که به سوء اختیار خودشان در دنیا در برابر انبیا و اولیا قرار می‌گیرند هم اکنون وضعشان روشن است کسانی که با حسن اختیار خودشان تابع ولایت اولیای الهی(علیهم السّلام)‌اند هم اکنون وضعشان روشن است اگر کسی الان در اُفق زمان حرکت بکند یک وقت کسی خیال می‌کند به اینکه جریان معاد مثلاً در فلان گوشه تاریخ هجری شمسی یا قمری یا میلادی است حل این‌گونه از معارف برایش دشوار است که خب می‌گوید ما در اُفق زمانیم قیامت که بعد قیام می‌کند چگونه الآن وضع روشن است اما اگر گفتیم قیامت وقتی قیام می‌کند که چه‌وقت و کجا رخت بر‌بندد یعنی ﴿وَ اْلأَرْضُ جَمیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ اگر این مجموعه نظام بر‌چیده شد ما نه تاریخ میلادی داریم نه تاریخ هجری اگر این چنین شد وضع همگان هم اکنون روشن است آینده همه هم اکنون روشن است مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده است روزی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اصحاب فرمود چیست در دست راست من عرض کردند ما نمی‌دانیم فرمود اسامی همه اهل بهشت و آباء و اجدادتان « الی یوم القیامه» در دست راستم است بعد دست چپش را بلند کرد فرمود چه در دست چپ من است عرض کردند ما نمی‌دانیم فرمود اسامی اهل جهنم به هر قبیله و هر قومی و آباء و اجدادشان «الی یوم القیامه» در دست چپ من است خب اگر حالا شما بررسی کنید احتمال بدهید این ‌طور باشد یک عده مؤمن هستند یک عده کافر اینها که مؤمن هستند نورانی‌اند اینها که کافراند ظلمانی‌اند اینها در همین مسیر حرکت می‌کنند دفعتاً ﴿إِذا زُلْزِلَتِ اْلأَرْضُ زِلْزالَها﴾ شد ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ﴾ کل این مجموعه بر‌چیده شد وقتی مجموعه برچیده شد اینها که معدوم نمی‌شوند که اینها «تنتقلون من دار الی دار» به یک نشئه‌ای می‌رسند که آن نشئه دیگر کی و کجا ندارد آن نه در شرق است نه در غرب نه در شمال است نه در جنوب نه تاریخ هجری دارد نه تاریخ میلادی پس هم اکنون ثابت است وقتی این اکنون که گفته می‌شود الآن در مقابل ماضی و مضارع نیست همیشه این هست نسبت به کسانی که در آن محدوده فکرمی‌کنند و اهل بینش‌اند هم «خلق الله الارواح قبل الاجساد» درست است هم «الارواح جنود مجنده» درست است هم مسئله طینت درست برای اینکه اینها وقتی که بساط زمان و زمین بر‌چیده شد اینها در اینجا هستند چون آنجا زمانی و زمینی نیست اگر کسی منزه از زمان و زمین بود هم اکنون آنها را می‌بیند وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) فرمود از ما نیست کسی که نگوید بهشت و جهنم الآن مخلوق‌اند وقتی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معراج رفت جهنمی‌ها را هم اکنون در جهنم دید اینکه فیلم نبود اینکه صورت نبود بهشتی‌ها را هم اکنون در بهشت دید اینکه قصه نبود که گفتند اینها امتان تو‌اند فرمود اینها چه کسی هستند عرض کردند اینها ربا‌خوارانی‌اند که با داشتن گوشت حلال حرام می‌خوردند اینها چه کسی هستند که لبانشان را قیچی می‌کنند واعظان بی‌اتعاظ‌اند خب اگر این سلسله معارف مقداری جای خودش را باز بکند معلوم می‌شود این همه روایاتی که از اهل بیت(علیه السّلام) رسیده است بهشت الآن موجود است جهنم الآن موجود است از ما نیست کسی که بگوید بهشت و جهنم خلق نشده و این همه آیات قرآن دارد که ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ ﴿وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ نه تنها خلق شده نزدیک است نه تنها نزدیک است خیلی نزدیک است ﴿أُعِدَّتْ‌﴾ هست ﴿أُزْلِفَتِ‌﴾ هست ﴿ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ﴾ خب یک وقتی آدم دفعتاً همین جا نشسته می‌بیند از زمان و زمین گذشته صحنه عوض شده نمی‌داند که مرده که بعد‌ها می‌فهمد مرده خیلیها نمی‌فهمند الآن مردند اگر این حرفها درست شد آن‌گاه مسئله طینت وضعش را روشن می‌کند مسئله فطرت وضعش را روشن می‌کند نه اینکه ـ‌ معاذ الله ـ یک عده را ذات اقدس الهی بد خلق کرده باشد یک عده را فقط یک عده را خوب خلق کرده باشد البته همگان را بر اساس فطرت خلق کرده بعضی عالی‌اند بعضی اعلی ولی آن نصاب لازم را همه دارند که حجت خدا بر آنها تمام بشود نه حجت آنها بر خدا اینکه فرمود: ‌﴿وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا﴾ بعد از اینکه اینها در سورهٴ « فصلت» و امثال «فصلت» دارند که ﴿قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ﴾ یعنی ما تو را درک نمی‌کنیم شما وقتی به مغنی مراجعه می‌کنید می‌بینید مثلاً گاهی مفعول به معنای فاعل است مثل ﴿وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاْلآخِرَةِ حِجابًا مَسْتُورًا﴾ ای «حجاباً ساترا‌» وقتی به سخنان اهل معرفت گوش می‌دهید می‌بینند نه اینجا مستور به معنی خود مستور است بعضی از حجابها ساتراند مثل این دیوار این ستون این حجاب است و ساتر بعضی از حجابها خوشان مستورند مثل گناه حجاب است گناه نمی‌گذارد انسان حرف را درک کند و بفهمد اما دیدنی نیست حجاب دو قسم است یک حجاب مشهور مثل همان در و دیوار یک حجاب مستور مثل گناه خب اگر ﴿بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ قلبش می‌شود محجوب «اِلهى قَلْبى‏ مَحْجُوبٌ» قلب با چه محجوب است با گناه محجوب است خود گناه یک حجابی است مستور بر خلاف در و دیوار که حجاب مشهورند خب در سورهٴ مبارکهٴ «نحل»، «اسراء» هم‌مشابه این مضمون آمده که اگر اینها قرآن قرائت بکنید بین تو و بین اینها حجابی است مستور آیهٴ 45 سورهٴ «اسراء» این است ﴿وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاْلآخِرَةِ حِجابًا مَسْتُورًا﴾ که این حجاب مستور است درک نمی‌کنند تو را نمی‌فهمند این همان است که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود:‌ ﴿وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ اینها نگاه می‌کنند ولی نمی‌بینند خب نمی‌بینند معلوم می‌شود که حجاب است یعنی آنها در حقیقت محجوب ‌هستند نه تو محجوب باشی منتها آنها چشمشان ﴿أَعْیُنُهُمْ فی غِطاءٍ عَنْ ذِکْری﴾ اهل بصر نیستند تو را ببینند ﴿وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُورًا﴾ .
«و الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:28

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی