display result search
منو
تفسیر آیات 90 تا 93 سوره مائده بخش سوم

تفسیر آیات 90 تا 93 سوره مائده بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 108 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 90 تا 93 سوره مائده بخش سوم"
- بیان حکم تکلیفی افراد شارب خمر و قمارباز قبل از نزول آیات حرمت
- دیدگاه فریقین در تبیین معنای احسان در حدیث رسول خدا(ص)
- بیان سرّ آفرینش دریا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الخَمْرُ وَالمَیْسِرُ وَالأَنْصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿90﴾ إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ العَدَاوَةَ وَالبَغْضَاءَ فِی الخَمْرِ وَالمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿91﴾ وَأَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِن تَوَلِّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَی رَسُولِنَا البَلاَغُ المُبِینُ ﴿92﴾ لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیَما طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللّهُ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ ﴿93﴾

واجب الاجتناب بودن خمر و میسر
مطالب دیگری که مربوط به آیهٴ حرمت خمر است این است که ذات اقدس الهی از این امور چهارگانه به عنوان رجس تعبیر کرد و فرمود که خمر و میسر و انصاب و ازلام رجس‌اند. در بعضی از آیات دیگر هم فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ﴾ ؛ منتها آن ﴿مِنَ الأَوْثَانِ﴾ خصوصیتی ندارد و هر چه رجس است واجب الاجتناب است، بنابراین خمر و میسر هم واجب الاجتناب‌اند. گذشته از این که امر ﴿فَاجْتَنِبُوهُ﴾ بعداً آمده تعبیر به رجس به ضمیمهٴ آیه‌ای که دارد ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ﴾، برای تثبیت حرمت کافی است.
نهی از شی از طرف خدا به خاطر اهمیت آن
مطلب دیگر آن است که گاهی ذات اقدس الهی از شیئی نهی می‌کند که آن کار را نکنید، گاهی برای اهمیت مطلب می‌گوید که نزدیک فلان شیء نروید: ﴿لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ﴾ ، ﴿وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلاً﴾ ؛ گاهی به صورت امر به اجتناب است و گاهی به صورت نهی از قُرب است. این فاجتنبوا همان تأثیری را دارد که نهی از قُرب آن اثر را دارد؛ گاهی می‌گوید دور باش و گاهی می‌گوید نزدیک نشو، پس ﴿لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ﴾ نهی از نزدیک شدن است و فاجتنبوا امر به دور شدن است که هر دوی اینها قوی‌تر از نهیِ از اصل عمل است. یک وقت است که می‌فرماید: ‌«لا تاکلوا مال الیتیم‌» که این نهی از اکل و تصرف است و یک وقت از این قوی‌تر است و می‌فرماید: ﴿لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الیَتِیمِ﴾. دربارهٴ شرب خمر یک وقت است که دستور دینی این است که ‌«لا تَشرَبِ الخَمر‌» و یک وقت این است که ‌«فاجتنبه‌»؛ نزدیک او نشو و دور باش؛ خواه بگوید نزدیک نباش و خواه بگوید دور باش، این دلالتش بر حرمت شدید‌تر است از آن است که نهی کند از شُربش.
ناتمام بودن تدریج در برخی تفاسیر
مطلب دیگر آن است که تدریجی که احیاناً در بعضی از کتابها آمده؛ مثل المنار و مانند آن و بعد مورد قبول بعضی‌ها قرار گرفت ناتمام است، چه اینکه قرآن کریم که سخن خداست هرگز نمی‌آید چیزی که رجس است و تمام آثار سوء بر او بار است را در یک جا سودمند معرفی کنند منتها سودش کم و بعد بگوید که این رجس است. تدریج در بیان این است که اوّل نگوید و بعد بگوید، نه اینکه اوّل بگوید خوب است و بعد بگوید بد است؛ مثل اینکه بسیاری از این احکام فقهی در مکه نازل نشده بود؛ صوم در مکه نازل نشده، خمس در مکه نازل نشده، حج و جهاد در مکه نازل نشده است با اینکه «بُنِیَ الاسلامُ علی خَمس» که اینها جزء مبانی اسلام‌اند نه اینکه در مکه چیزی نازل بشود و دلالت بکند بر اینکه اینها واجب نیست و بعد در مدینه آیه‌ای نازل بشود و دلالت بکند بر اینکه واجب است، اینطور راه تدریج نیست.
گاهی گفته می‌شود ذات اقدس الهی در سورهٴ ‌«نحل‌» که سورهٴ مکی است از شراب به عنوان یکی از منافع یاد کرده است که آیهٴ سورهٴ ‌«بقره‌» که ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ﴾ این نحوِ منفعت را قرآن مثلاً امضا کرده، چه اینکه آیه سورهٴ مبارکهٴ ‌«نحل‌» ناظر به این است: ﴿وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخیلِ وَ اْلأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فی ذلِکَ َلآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ ؛ فرمود که از میوه‌های درخت خرما و همچنین انگور شراب می‌گیرید و رزق حَسَن هم بهرهٴ شما خواهد شد، آن منافع دیگر مثلاً رُبّی که می‌گیرید و فوائد دیگری که دارد رزق حَسَن است و سکر و شراب هم که سُکر آور است را هم از این خرما و کشمش و انگور می‌گیرید که آیهٴ 67 سورهٴ ‌«نحل‌» یک تعبیر نرمی از شراب در آن شده است که فرمود: شما از خرما و انگور شراب می‌گیرید و بعد کم کم در آیات بعد بیان کرد که گرچه این منفعت است ولی ضررش بیشتر است.
در حالی که آیهٴ 67 سورهٴ ‌«نحل‌» اصلاً ناظر به حکم نیست، ناظر به بد و خوب نیست و ناظر به حلال و حرام نیست، بلکه ناظر به سیر تکوینی قضیه است، چون این آیات سورهٴ ‌«نحل‌» در مکه نازل شد و سوری که در مکه نازل می‌شد ناظر به اصول دین بود و فروع دین کمتر در آنها مطرح بود، مخصوصاً این بخش از آیات سورهٴ ‌«نحل‌» که دارد قدرت توحیدی خدا را تبیین می‌کند؛ خدایی که برای شما زمین خلق کرد، خدایی که انعام خلق کرد، خدایی که میوه‌ها را برای شما خلق کرد و بهره می‌برید، آنچه که کار شماست را بتها که برای شما نکردند، حالا این کار چه حلال چه حرام بعداً باید مشخص بشود! ‌فرمود که این کار‌ها را که بتها برای شما نکردند، این کار‌ها را خدا انجام داده است؛ یعنی اگر درخت خرما یا درخت انگور است که شما بهره‌های گوناگون می‌برید و شراب درست می‌کنید یا رُبّ درست می‌کنید یا استفاده‌های دیگر می‌برید این را که بتها برای شما انجام نداده‌اند، این را خدا انجام داده، پس خدا را باید عبادت کنید.
در آیات سوره مکی سخن از حلیت و حرمت و حلال و حرام بودن و امثال ذلک نیست؛ گذشته از این که تلویحاً هم فرموده است که سَکَر رزق غیر حَسَن است، برای اینکه تفصیل چون قاطع شرکت است این چنین فرمود: ﴿تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا﴾؛ یعنی آن رُبّی که می‌گیرید و بهره‌هایی دیگری که از انگور و خرما می‌برید رزق حَسَن است و سَکَر دیگر رزق حَسَن نیست، البته احتمال اینکه سَکَر به معنای شراب نباشد مست، چه اینکه در لغت حبشی‌ها سَکَر به معنای سرکه است نه به معنای شراب؛ ولی اگر به این معنای رایج حجازی‌ها باشد سَکَر گفتن دلیل آن نیست که آن آیه به زبان نرم سخن گفته است، چه اینکه در اوایل همین سورهٴ مبارکهٴ «نحل‌» انواع و اقسام بهره‌هایی که از دامداری می‌برند را ذکر فرمود: ﴿وَ اْلأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ ٭ وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ ٭ وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغیهِ إِلاّ بِشِقِّ اْلأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ ٭ وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ﴾ .
بیان سرّ آفرینش دریا
باز به دنبال همین در همان سورهٴ ‌«نحل‌» آیهٴ 12 فرمود: ﴿وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ﴾ و بعد به جریان بحر می‌رسد در آیهٴ 14: ﴿وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها﴾ که ماهی‌های فلس دار و غیر فلس دار را استفاده می‌کردند و این آیه در صدد آن نیست که این ماهی هایی که شما می‌خورید همه‌اش حلال است تا ما بعد بگوییم که آیه بعداً تخصیص خورده و ماهی های غیر فلس دار حرام است و فلس دار حلال است. این آیه در صدد آن است که دریا و منافع دریا را خدا آفرید و صحرا و برکات صحرا را خدا آفرید و از بتها کاری ساخته نیست، سیاق و لسان آیه این است نه اینکه ﴿تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا﴾ یک لسان نرمی است دربارهٴ شراب. منظور است که آنچه که در دست شماست محصولات دریایی یا صحرایی فیض خداست، چه این که آهن را نازل کرده است مخلوق خداست؛ حالا یک وقت از این آهن استفادهٴ حرام می‌کند یا یک وقت استفاده حلال می‌کند آن یک چیز دیگری است، غرض آهن را بتها نیافریدند خدا آفریده است.
رجس عامل قطعی ارتباط با خدا
مطلب دیگر آن است که در بسیاری از موارد این کلمهٴ افعل، افعلِ تعیینی است نه افعل تفضیلی؛ یعنی در سورهٴ مبارکهٴ ‌«بقره‌» که آمد: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾ معنایش این نیست که نفع اینها کبیر است منتها اثم اکبر است، اصلاً قرآن این نفع را امضا نکرده است. چیزی که سراسر رجس است؛ هم رابطهٴ انسان را با خدا قطع می‌کند و هم رابطه انسان را با خلق خدا قطع می‌کند و نه فایده دینی دارد و نه فایده دنیایی، چنین چیزی نفعی ندارد تا ما بگوییم نفع دارد منتها ضررش بیش از نفع است، اصلاً نفع ندارد.
مشابه این تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ ‌«حج‌» آمده است. شما در بسیاری از آیاتی که راجع به تحریم وثنیت و صنمیت و بت پرستی است مستحضرید که خدا فرمود: این بتها هیچ کاره‌اند و نمی‌توانند مگس سَرِ خودشان را بپرانند ؛ کسی که نمی‌تواند خودش را از یک مگس ضعیف حفظ کند سودی هم به حال شما ندارد، مع ذلک در سورهٴ مبارکهٴ ‌«حج‌» آیهٴ 12 و 13 این چنین فرمود: ﴿یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ ٭ یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشیرُ﴾، با اینکه قرینهٴ منفصله این است که از بت هیچ کار ساخته نیست و آن نمی‌تواند مگس را از خود دفع کند چه رسد به اینکه به حال شما نافع باشد! به قرینهٴ متصله هم یعنی آیهٴ 12 سوره ٴ‌«حج‌» این است که اینها غیر خدا را می‌خوانند که غیر خدا نه تقرب به آن سودمند است و نه تجنّب از آن زیان بار؛ نه پرستش آنها برکت دارد و نه ترک و رجم اینها زیان بار است، مع ذلک در آیهٴ 13 فرمود: ﴿یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ﴾ آیا این اقرب، اقربِ تفضیلی است؟ یعنی نفعش قریب است و ضَرّش اقرب یا اصلاً نفع ندارد؟ این چنین نیست که معبود‌های غیر اله نفع داشته باشند و نفعشان قریب باشد منتها ضررشان اقرب! این چنین نیست. در غالب این موارد این افعل، افعلِ تعیینی است نه تفضیلی.
سیاق آیات با هم نازل نشد، بلکه اینها را با هم نوشتند؛ یک وقت است که نظیر آن چهار ـ پنج آیه که اینجا می‌خوانیم نشان می‌دهد که با گذشته و آینده رابطه ندارد و با هم نازل شده است. یک وقت است که اینها را وَرّاقان و کاتبان با هم نوشتند که گاهی فاصله یک سال است، گاهی فاصله دو سال است و گاهی فاصله دو ماه است و با هم نازل نشدند.
تبیین معنای «یدعوا» در آیه
﴿یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ فرق گذاشته که در آنها ﴿یَعْبُد﴾ بود و در اینجا ﴿یَدْعُوا﴾ است؛ فرمود: ﴿یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ و آنجا دارد: ﴿مِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّهَ﴾ پیداست که دو مطلب است. برخی‌ها هستند که مسلمان صوری و شناسنامه‌ای‌اند و خدا را می‌پرستند اما زبانی: ﴿وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّهَ عَلیٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلیٰ وَجْهِهِ﴾ ؛ اما یک عده‌ای ﴿یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّه﴾ هستند و همان‌ها اگر هستند ﴿مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ هستند.
بنابراین اگر همانها هستند آنجایی که غیر خدا را می‌خواهند دو مطلب است: یکی اینکه غیر خدا ﴿لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ﴾ و یکی اینکه غیر خدا ﴿ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ﴾ . همین جایی که غیر خداست و ﴿لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ﴾ است مع ذلک ﴿ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ﴾ است، آیا اقرب، اقربِ تفضیلی است یا تعیینی؟ اگر غیر خدا هیچ کاره است ‌و «لا یَملکُ لنفسه نَفعاً و لا ضَرّاً‌» فضلاً از غیر، چگونه ضَرّش اقرب از نفع است؟ در اینگونه از موارد نشان می‌دهد که اقرب افعلِ تعیینی است نه تفضیلی. در آیهٴ قبل فرمود که اینها بی خاصیت است (یک)، بعد فرمود که نه تنها بی خاصیت است سرگرمی به اینها ضرر دار و زیان بار است.
تبیین اقرب تعیینی در آیه
یک وقت انسان کار بی‌خاصیت می‌کند که می‌شود مباح و یک وقت است که عبادتِ یک معبود بی خاصیت زیان بار است. آیهٴ 12 سورهٴ ‌«حج‌» می‌گوید که این بتها هیچ کاره‌اند؛ نه تقرب به آنها سودمند است و نه اجتناب از آنها زیان بار، بعد می‌گوید که پرستش اینها ضرر دارد و ضررش نزدیک‌تر از نفع است. ضررش که نزدیک‌تر از نفع است آیا این اقرب افعل تفضیلی است یعنی نفع اینها قریب است و نفع عبادت قریب است ولی ضرر عبادت اقرب یا اینکه این ضررِ محض است؟ همانطوری که در ﴿أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ﴾ که با بودن طبقه اوّل اصلاً به طبقه دوم و سوم ارث نمی‌رسد یا ﴿أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدّی إِلاّ أَنْ یُهْدی﴾ ؛ کسی که دعوت به حق می‌کند در مقابلِ دیگری، او اصلاً نباید پیروی بشود و این یکی احق است احق تعیینی نه تفضیلی، در اینگونه از موارد هم اینگونه است.
بنابراین اگر مسئلهٴ میگساری و قمار بازی در کنار بت پرستی قرار گرفت و بتها نه ضارّند و نه نافع، بلکه ضرر اینها اقرب از نفع اینهاست و این اقرب هم اقرب تعیینی است نه تفضیلی، دربارهٴ میگساری و قمار بازی هم اینگونه است، برای اینکه قمار بازی را فرمود که این رجس است و عمل شیطان است و تمام ضرر هم از آنجا است، برای اینکه رابطه انسانی را به هم می‌زند و ارتباط با خدا را قطع می‌کند. آن وقت چنین چیزی که نمی‌تواند نافع باشد تا بعد در سوره ٴ‌«بقره‌» این چنین گفته بشود که ﴿وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾ .
نفع مادی به خیال آنها بود نه نفع مادی که قرآن امضا بکند؛ نفع مادی که قرآن امضاء بکند از محلَّلات است؛ یعنی غذا خوردن، نوشیدن و پوشیدن کاری حلالی است که قرآن این را نفع می‌داند و امضا می‌کند؛ اما اگر کسی یک شبه با قمار بازی چیزی را مالک بشود را اصلاً امضاء نمی‌کند و می‌گوید اکل مال به باطل است. قمار چه سودی دارد؟ آنکه باخت مال باخته است و غمگین است؛ هم اندوه درونی دارد و هم دستش خالی است، آن برنده هم که اکل مال باطل پیدا کرده، قرآ‌ن کجایش را امضاء کرده تا ما بگوییم نفع دارد منتها اثمش بیش از نفع است؟ اگر ﴿وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ﴾ است و اگر اینها سُحت‌اند و اگر اینها نارند آن وقت نفعش کجاست؟
بنابراین اینکه فرمود: ﴿إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾ یعنی ‌«اثمهما اکبر من نفعهما الذی زعمتموه‌»، آن نفعی که شما می‌پندارید؛ مثل اینکه طبیبی به یک جوان معتاد بگوید که ضرر هروئین بیشتر از آن نفع آن است، مگر هروئین نفع دارد سَمّ یک نفع کاذب دارد و مسیرش مسیر هلاکت است، این چنین نیست که نفع داشته باشد منتها ضرر هروئین بیشتر از نفعش باشد، این چیزی که مهلک است که نافع نیست. پس چیزی را که دین باطل می‌داند صریحاً اصلاً نفع ندارد و ناگزیر آن افعل می‌شود افعل تعیینی نه افعل تفضیلی.
منافع به زعم مردم است نه اینکه منافع الهی دارد؛ یک وقت است که جریان بهره برداری از پشم و مو و کُرک دامها است که در سورهٴ ‌«نحل‌» فرمود: ﴿وَ اْلأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ﴾ که این منافع معقول و مشروع است؛ اما چیزی که رجس است و اکل مال به باطل است و جز ضرر چیزی ندارد که قرآن آن را منفعت نمی‌داند. پس اگر منفعت بداند یعنی منفعت به گمان شما است نه اینکه واقعاً منفعت است. نه آن تعبیر منفعت باید انسان را مغرور بکند، نه آن ماده و نه این هیئت افعل. نه هیئت افعلِ ﴿إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾ باید راه زن باشد، برای اینکه مشابهش در ﴿ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ﴾ در مسئلهٴ دعوت غیر خدا آمد و نه آن مادهٴ منافع، برای اینکه چیزی که اکل مال به باطل است قرآن آن را اصلاً منفعت نمی‌داند و چیزی که رجس است خدا آن را منفعت نمی‌داند و ناگزیر می‌شود چیزی را که شما به گمان خودتان منفعت می‌پندارید.
بیان حکم تکلیفی افراد شارب خمر و قمارباز قبل از نزول آیات حرمت
مطلب بعدی آن است که عده‌ای از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ـ حالا یا مسئله دار بودند یا واقعاً دلسوزانه سؤال کردند ـ گفتند که اگر این رجس است و عمل شیطان است گروهی قبل از ما و قبل از اینکه آیات نازل بشود مبتلا بودند و شراب می‌خوردند یا از مال قمار استفاده می‌کردند، حکم چیست؟ این آیه نازل شد که ﴿لَیْسَ عَلَیٰ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا﴾ ؛ یعنی این قانون عطف بر گذشته نمی‌شود، آنها قبلاً مؤمن بودند و اگر مؤمن بودند، متقی بودند و مشکلی از جهات دیگر نداشتند از جهت شرب خمر و قمار مشکلی ندارند، چون قبلاً حرام نشده بود و مشمول عفو الهی‌اند. این تعبیر عفو در خیلی از موارد است؛ دربارهٴ ربا که در هر صورت حرب با خداست: ﴿فأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ ، مع ذلک فرمودند که ربا خوارانی که قبل از آمدنِ حکم خدا مبتلا به ربا خواری بودند حرجی بر آنها نیست به شرطی که بعد از نزول آیه و نهی الهی اینها نهی پذیر باشند، گذشته‌ها را خدا کاری ندارد و عفو می‌کند: ﴿مَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهیٰ فَلَهُ ما سَلَفَ﴾ ، آنگاه در مسایل وضعی هم ﴿فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ﴾ که باید اصل سرمایه برگردد نه بیش از آن و نه کم از آن.
مشابه‌اش در بحثهای نکاح آمده و در جمع بین اختین آمده: ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ اْلأُخْتَیْنِ إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ﴾ که این ﴿إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ﴾ نشانهٴ آن است که کسانی که قبل از نزول این آیه مبتلا بودند حرجی بر آنها نیست و شما برای آنها دلسوزی نکنید یا نگویید که پس آنها چه؟ مشابه اینها در سورهٴ مبارکهٴ ‌«بقره‌» در جریان قبله هم آمده بود که بعد از این که حکم قبله به طرف بیت المقدس رسیده است، آیهٴ 143 سورهٴ مبارکهٴ ‌«بقره‌» این است که ﴿وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَیٰ النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدًا وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلیٰ عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبیرَةً إِلاّ عَلَیٰ الَّذینَ هَدَى اللّهُ﴾ و بعد فرمود: ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَءُوفٌ رَحیمٌ﴾؛ بعد از اینکه حکم قبله از کعبه به بیت‌المقدس برگشت عده‌ای گفتند آنها که قبلاً نماز می‌خواندند و مُردند چه؟ یا عبادتهای قبلی ما چه شد؟ فرمود که خدا ایمان شما را ضایع نمی‌کند؛ قبلاً به دستور خدا به طرف کعبه نماز می‌خواندید مقبول است و الآن باید به طرف بیت المقدس نماز بخوانید.
بنابراین احکام و آیات شبیه این آیهٴ محل بحث زیاد است که حکم شامل گذشته نمی‌شود؛ اگر این افراد نسبت به گذشته مشکل بی ایمانی یا ضعف ایمان یا مشکل بی تقوایی نداشتند از این جهت محذوری نیست، چون این حکم را قرآن کریم مکرّر و شاید به بیش از ده عنوان این را تثبیت کرده است؛ از آن إنّما شروع کرده تا به آیهٴ 92 که فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا﴾؛ هم امر به اطاعت کرده است و هم نهی از مخالفت کرده است که همه اینها ارشاد است. ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ ارشاد است به همان حکم قبلی و نهی از بر حذر داشتن از مخالفت هم ارشاد است به حکم قبلی: ﴿فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ﴾؛ اگر رو بر گرداندید که تحدید می‌کند، ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَی رَسُولِنَا البَلاَغُ المُبِینُ﴾؛ پیامبر ما کار خودش را کرده و از آن به بعد تصمیم گیری به عهده خداست.
در چنین فضایی که با امرهای مکرر و با نهی‌های مکرر و با تبیین و تعلیل های دقیق آنها رفتند یا دلسوزی بکنند یا مسئله دار بودند و گفتند که اگر هست پس آنهایی که مثلاً قبلاً این کار را می‌کردند حتی در جنگها هم شهید شدند چه؟ می‌فرماید: ﴿لَیْسَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا﴾؛ در صورتی که آنها قبل از مرگشان مؤمن و با تقوا بودند و مشکلی نداشتند از این جهت محذوری نیست.
بیانی دیگر درباره شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیه مطلب دیگری هم است و آن این است که عده‌ای تقریباً رهبانیت را بر خود تحمیل کردند و پرهیز از لذتها را بر خود تحمیل کردند؛ نظیر عثمان بن مظعون و مانند آن که از غذای خوب، از لباس خوب و از مسکن خوب پرهیز می‌کردند. آیه نازل شد که ﴿لَیْسَ عَلَیٰ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا﴾ ؛ ولی سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) همان نقل اوّل را که عده زیادی از مفسران آن را به عنوان شأن نزول ذکر کردند تقویت می‌کند و آن آیه‌ای که رهبانیتِ تحمیلی را ابطال می‌کند بحث قبلی بود که ﴿لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ که آن آیه در جای خود است یا ﴿مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ هم در موطن خودش است.
اینها که مؤمن بودند، قبل از این مسیحی نبودند یا قبل از این کلیمی نبودند، بلکه اینها أمّیین بودند و در اصطلاح قرآن امّی در قبال اهل کتاب است. اینها که قبلاً مسیحی نبودند و اگر مسیحی بودند یا کلیمی بودند باید طبق دین خودشان عمل می‌کردند. گرچه متاسفانه الآن مسیحیت این را تحلیل می‌کند و می‌گوید که در دین ما اصلاً حلال است ـ معاذ الله ـ ؛ ولی اینها که امّی بودند در مقابل اهل کتاب و مشرک بودند در مقابل اهل کتاب حکم تکلیفی نداشتند. حتی قبل از سورهٴ مبارکهٴ ‌«بقره‌» و بعد از نازل شدن سوره ‌«اعراف‌» اگر کسی صغرا را تطبیق کرده بود و از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیده بود و تعبیر اثم بر شراب شده بود، بعد حجت بر او تمام بود، چون در سورهٴ ‌«اعراف‌» که در مکه نازل شد فرمود که هر چه که اثم بر او صادق است محرَّم است . اگر حجت بر کسی تمام شده بود و از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیده بود که این اثم است، یقیناً حرام است و این را هم می‌دانستند که هر چه که مصداق اِثم است حرام است؛ منتها بیان صغرا در سورهٴ مبارکهٴ ‌«بقره‌» به صورت صریح آمده است که ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ﴾ .
ایشان می‌فرمایند که قبل از سورهٴ ‌«بقره‌» خمر حرام شده بود؛ منتها اینها راهی برای اثبات اثم نداشتند.
با نازل شدن سوره مبارکهٴ ‌«‌بقره» که خمر مصداق اثم نبود؛ منتها اینها راهی برای اثبات نداشتند. در سورهٴ ‌«اعراف‌» که در مکه نازل شده است فرمود که خداوند هر چه که مصداق اثم است حرام کرده و خمر هم که اثم است، این بعداً که اثم نشده بلکه بعداً اثبات شده نه اینکه بعداً ثابت شده باشد، ثبوتش که قبل بود. اگر برای کسی قبلاً ثابت شده بود و از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیده بود که این هم اثم است، حرمت برای او تثبیت شده است.
بیانی از مرحوم سید مرتضی (رضوان الله علیه) است که می‌فرماید: مفسرین یک تلاش غیر سودمندی دارند و یک غفلتی که باید دربارهٴ آن مغفول عنه کار می‌کردند و نکردند. آن تلاش غیر سودمند این است که زحمتهای زیادی کشیدند تا این تکرار را توجیه کنند که فرمود: ﴿جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا﴾ که این تقوا سه بار تکرار شد با سه خاصیت: دربارهٴ اوّل تقوا است و ایمان است و عمل صالح، صالحات هم که جمع محلاّ به الف و لام است یعنی باید همه کار‌های خیر را انجام دهد. بار دوم تقوا است و ایمان و دیگر عمل صالحات نیست. بار سوم تقوا است و دیگر ایمان نیست منتها احسان است، حالا احسان یعنی احسان به غیر که متعدی است یا احسان یعنی انجام فعل حَسَن؟ یک بحث مبسوطی در این زمینه دارند تا فایده تکرار را تشریح کنند.
آن مطلبی که مغفول عنه است این است که اگر چیزی حلال است و اگر چیزی مباح است، اگر کسی مباح را مرتکب بود چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه متقی و چه غیر متقی، این شرط دخیل نیست. اگر خمر قبلاً حرام نبود چه انسان متقی باشد و چه انسان متقی نباشد یک کار حلالی را انجام داده است . این را باید حل کرد. پاسخش همان است که اشاره شد چون آنها از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال کردند که کسانی که قبلاً به خمر و میسر مبتلا بودند آیا الآن عذاب می‌بینند یا نه؟ آیه نازل شد اگر مشکلی از راه دیگر نداشته باشند از این جهت مشکلی ندارند ، چون قبلاً حرام نشده بود که آیه ناظر به این است، پس این شرط به جاست.
تکرار هم ناظر به درجات تقوا می‌تواند باشد و ناظر به تداوم تقوا می‌تواند باشد و همان پاسخی که در خیلی از موارد است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا﴾ است، یا اینجا که دارد: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ اْلأَنْصابُ وَ اْلأَزْلامُ﴾: یعنی اگر مؤمنید دیگر بت پرست نباشید که خطاب به مؤمنین است. این اوامر مکرر یا قیود مکرر یا ناظر به تفاوت مراتب است، یا ناظر به تداوم حالات است، یا ناظر به اجمال و تفصیل است و یا ناظر به حال و ملکه است و به هر تقدیر این بیان و مشابه این در قرآن زیاد است و قائن داخلی هم احیاناً تأیید می‌کند.
دیدگاه فریقین در تبیین معنای احسان در حدیث رسول خدا(صلّیٰ الله علیه و آله و سلّم)
بار اوّل تقوا است و ایمان است و عمل صالح، وقتی این تثبیت شد و عمل صالح ملکه شد و دیگر نیازی به گفتن نیست تقوا است و ایمان که ایمان باید در تقوا ملکه بشود. اگر ایمان در تقوا ملکه شد آنگاه احسان مطرح است و احسان یا ناظر به آن حدیث شریف است که از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که فریقین نقل کردند و یا برخی‌ها خیال کردند که این احسان، احسانِ متعدی است یعنی احسان به غیر، در حالی که صحبت از احسان به غیر نیست.
احسان یعنی کار حَسَن کردن و کار حَسَن کردن شاید ناظر به همان حدیثی باشد که از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که فرمود: احسان «أن تَعبُدَ الله کأنَّک تَراه فإن لم تَکُن تَراه فإنه یَراک» ؛ مقام احسان آن است که انسان طوری خدا را عبادت بکند که گویا می‌بیند که مقام کأنّ است نه مقام أنّ. مقام أنّ همان است که حضرت امیر(سلام الله علیه) در جواب ذِعلَب فرمود: «ما کنتُ اعبدُ ربّاً لَم اَرَهُ» که مقام أن و إن است نه کأنّ. این مقام کَأنّ همان است که در خطبهٴ همّام آمده که «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ» . شاید احسان ناظر به آن حدیث باشد، بنابراین نمی‌شود گفت که این احسان متعدی است و ارتباط با غیر را تأمین می‌کند. عمده همان سؤال مرحوم سید مرتضی است که با آن وضع پاسخ داده می‌شود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:05

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی