- 561
- 1000
- 1000
- 1000
عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان، جلسه دهم
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "عمل به عهد بندگی اولین جلوه نصرت اباعبدالله (ع) در مقابل شیطان"، جلسه دهم، سال 1392
قرآن سراسر نور و هدایت است «الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(ابراهیم/1) کتابی است که خدای متعال برقلب وجود مقدس نبی اکرم نازل کرده است که به وسیله این کتاب مردم را از ظلمات به سوی سمت نور و صراط الهی هدایت کند. لذا اگر کسی اهل تمسک و توسل به آیات قرآن باشد، گاهی یک آیه قرآن برای هدایت و راهیابی انسان حقیقتاً کفایت میکند. اگر حقیقتی از منزلت و نورانیت قرآن بر قلب انسان نازل شود، حقیقتاً موانع انسان برداشته میشود و به مقام خشوع در مقابل خدای متعال میرسد، «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللَّهِ»(حشر/21) تمام قرآن اینطوری است.
اما بعضی از آیات فوقالعاده اند و بالذات گاهی آثار فوقالعاده ای هم دارند، این روایت نورانی در تفسیر صافی نقل شده است که وجود مقدس رسول الله صلوات الله علیه و آله فرمودند: آیهای در قرآن است که اگر همه مردم به این یک آیه قرآن متوسل شوند برای آنها کفایت می کند. وقتی از حضرت درباره این آیه سؤال شد؛ ایشان آیه معروفی از سوره مبارکه طلاق را تلاوت فرمودند: «وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ وَمَن یتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْرًا»(طلاق/3) برای تلاوت و مداومت بر این آیه، بخصوص بعد از نمازهای واجب آثار خوبی نقل شده است. این آیه شریفه، ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهرش سه مرحله است و به عبارتی سه نکته در آن بیان شده است. نکته اول این که «وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ»(طلاق/2و3) اگر کسی تقوای الهی پیشه کند خدای متعال او را از بنبستها خارج می کند و موانع راه او را برمیدارد و از زمینه و بستری، روزی او را میرساند که حساب نمیکرد.
خدای متعال در مسیر امتحان ما، بنبستهایی بین ما و خواستههایمان قرار میدهد و حائلی بین خواستههایمان پیدا میشود. خدای متعال، راه حلال رسیدن به خواسته هایمان را میبندد و راه حرام و شبههناک را به روی انسان باز میکند. در این فضایی که راه حلال بسته و راه شبههناک باز شده، خداوند متعال از انسان تکلیفی میخواهد که انسان به هیچ وجه نباید از آن تخلف کند. در این فرصت هایی که همه اسباب و عوامل به حسب ظاهر برخلاف مسیر تقوای الهی حکم میکنند، اگر کسی جانب خدای متعال را گرفت و تقوای الهی پیشه کرد و پروای الهی در وجودش بود؛ خداوند متعال موانع بین او و مقصدش را برمیدارد، بنبستهایی را که به حسب ظاهر در مسیر او بوده است باز میکند. میبیند بنبستی نبوده، راه باز است و آن نیازی را که میخواست به خاطر آن، از مسیر خدا و بندگی او فاصله بگیرد، خدای متعال آن را تأمین کرده است.
انسان یا جامعهای که در مسیر ادای تکلیف به بنبستهای ظاهری میرسند، اگر این بنبستها موجب نشود که از مسیر خدا فاصله بگیرند و دست از تقوا بردارند، خدای متعال این بنبستها را از سر راه آنها برمیدارد، چه فرد باشد چه جامعه باشد؛ «من یتقی الله یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا و یرزقه مِن حَیثُ لاَ یحْتَسِب» ، خدای متعال انسان را در معرض امتحان قرار میدهد امتحان، کار خدای متعال است، نه این که تصادفاً این اتفاق میافتد. تدبیر حضرت حق است. راههای حلال بسته میشود و راه شبههناک و حرام به روی انسان باز میشود و در زمینههای مختلف شرایط امتحان فراهم می شود از امتحان بر غریزه و مال و ...؛ مکرر قرآن این مطالب را بیان میکند. در قصه جناب یوسف، خدای متعال او را در شرایط امتحان قرار می دهد و از یوسف تقوا میخواهد «وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَای»(یوسف/23) خدای متعال در شرایطی از یوسف تقوا میخواهد که همه چیز حکم میکند او باید راه تقوا را رها کند. به حسب ظاهر برده این خانه است ، همه زمامش در دست زلیخا است. او را تهدید به اتهام، بدنامی و مجازات سنگین کردهاند «وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَابَ» و جناب یوسف را در شرایطی قرار داده است که همه چیز بر علیه او است.
جامعهای که اهل توکل نیست، حتما در بنبستها وا میدهد و در سختیها کوتاه میآید، چون تکیهگاه ندارد. آدمی که تکیهگاه ندارد میترسد و مستحق هم هست که بترسد، چرا نترسد؛ آدمی که قدرت خدای متعال را نمیبیند و به او اعتماد نمیکند، به زور ظاهری خودش اعتماد میکند، چنین کسی مستحق است که از زوردارتر بترسد؛ کشوری که به ذرات خانهاش اعتماد میکند، به پیاده نظام و سواره نظامش تکیه می کند، حتماً باید از کشوری که ذرات خانهاش قویتر است، بترسد، چرا نترسد؟! این ترس بر اساس محاسبات عقلایی عالم است.
خیلی جاها یک یکی از اولیای خدا توکل میکند و خدای متعال با توکل او یک تاریخ، یک جامعه و امت را از بنبست نجات میدهد. به تعبیر دیگر تقوای او سرچشمه تقوای جامعه است. جامعه به تبع او متقی میشوند. اگر او بترسد، میترسند. اگر او بایستد میایستند، مثل ابراهیم خلیل علیهالسلام. در امت ابراهیم، جمعیتی بت میپرستیدند. (بت، فقط چوب و سنگ نیست. برای آن هزار فلسفه دارند، این گونه نبود که همین طوری در مقابل هر سنگی سجده کنند، یا در مقابل کوهها سجده کنند. پشت سر سجده بر این بت ها، هزار فلسفه و فلسفه اجتماعی وجود داشت. مثل تکنولوژی، که جهان امروز آن را میپرستد. نگویید نمیپرستد. اتفاقا خوب هم در مقابلش سجده میکند. همه مناسبات تابع تکنولوژی است، این تکنولوژی پرستها تصور میکنند، خیلی بهتر از بت پرستهای زمان حضرت ابراهیم هستند؟) حضرت ابراهیم مأمور میشود برود تمام مقدساتشان را ویران کند. میرود و نمیترسد، این است که قرآن می فرماید «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کانَ أُمَّةً »(نحل/120) به تنهایی یک امت است.
آدمی که از دست دیگران میگیرد، محبت دیگران در دلش قرار میگیرد. اما کسی که فقط از دست خدا میگیرد، فقط خلیل خدا میشود؛ ابراهیم خلیل، هیچکس را رد نکرد، یعنی واسطه رحمت خدا بود، ولی از غیر خدا نگرفت. کسی که رحمت خدا را به دیگران میرساند و فقط هم از خود خدا میگیرد خلیل او میشود؛ در حالیکه ابراهیم را با منجنیق به سوی آتش پرتاب کردند و نزدیک بود تا در آتش نمرود جای بگیرد جبرئیل برای کمک آمد. اما ابراهیم فقط از خدای متعال کمک خواست وخدای متعال دعای او را اجابت کرد و فرمود: «یا نَارُ کونِی بَرْدًا وَسَلاَمًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ» با این اتفاق، دیگر جریان نمرود تمام شد. رعب مردم شکسته شد و متدین شدند.
کار حضرت امام نیز همین طوری بود. ایشان در وسط آتش ایستادند تا آتش خاموش شد و آنوقت مردم فوج فوج آمدند، «یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»(نصر/2)ما فکر میکنیم راحت بوده در حالیکه کسی میان این آتش سنگین رفته و آن را خاموش کرده است. الآن هم همینطور است. یک ملتی باید بایستد و این بتکده را ویران کند. خداوند متعال هم آتش را برای آن ها سرد میکند. وقتی آتش سرد شد همه ملتها میآیند، «یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا». این همان گردنهای است که جامعه مؤمنین باید از آن عبور کنند تا انشاء الله ظهور حضرت فراهم شود.
فتنه سقیفه، بزرگترین شیطنت و بتپرستی تاریخ است. آن کسی که باید مقابل این بت بایستد، وسط این شعله برود و شعله را خاموش کند، سیدالشهدا علیهالسلام است، آن کسی که این ظلمات را از تاریخ محو می کند و امواج فتنه را میشکند سید الشهداء علیه السلام است. فتنهای که همه تاریخ را دربرمیگیرد و از سر همه میگذرد، فیلسوف، عارف و موحد، همه را غرق میکند «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» کسی که دستش در دست امام نباشد، غرق می شود. این فتنه خیلی بزرگتر از این است که فلاسفه، عرفا، متکلمین و سیاستمداران از عهده آن برآیند؛ کسی که میتواند این کار را به انجام برساند، سیدالشهدا علیهالسلام است. ایشان در این میدان وارد شدند و به خدا توکل کردند ولی چه توکل عجیب و فوق العاده ای! اگر ابراهیم خلیل، اسماعیل و هاجر را کنار کعبه آورد؛ سیدالشهدا هم اهلبیتش را به کعبه آورد، خیلی ها میگفتند آنها را با خود به این میدان نبر. فرمود «ان الله شاء ان یراهن سبایا» کدام توکل بالاتر است؟ قربانی کردن اسماعیل یا قربانی کردن شبیه ترین مردم به رسول خدا؟ قربانی کردن اسماعیل سخت تر است یا علی اکبر را به تیغ این درندهها سپردن؟ خدا حامی این خون است و کار امام حسین علیهالسلام قطعاً به نتیجه میرسد. مزد این خون، ظهور است. با ظهور حضرت بقیه الله، همه بساط باطل جمع میشود و این، نتیجه آن توکل هاست، اگر این فتنه عظیم از جامعه مؤمنین برداشته شده است، فقط به برکت توکل سیدالشهدا علیهالسلام است و اگر بنبست بتپرستی از دنیای اسلام رخت بر بسته، فقط با این توکل و تقوا است.
قرآن سراسر نور و هدایت است «الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(ابراهیم/1) کتابی است که خدای متعال برقلب وجود مقدس نبی اکرم نازل کرده است که به وسیله این کتاب مردم را از ظلمات به سوی سمت نور و صراط الهی هدایت کند. لذا اگر کسی اهل تمسک و توسل به آیات قرآن باشد، گاهی یک آیه قرآن برای هدایت و راهیابی انسان حقیقتاً کفایت میکند. اگر حقیقتی از منزلت و نورانیت قرآن بر قلب انسان نازل شود، حقیقتاً موانع انسان برداشته میشود و به مقام خشوع در مقابل خدای متعال میرسد، «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللَّهِ»(حشر/21) تمام قرآن اینطوری است.
اما بعضی از آیات فوقالعاده اند و بالذات گاهی آثار فوقالعاده ای هم دارند، این روایت نورانی در تفسیر صافی نقل شده است که وجود مقدس رسول الله صلوات الله علیه و آله فرمودند: آیهای در قرآن است که اگر همه مردم به این یک آیه قرآن متوسل شوند برای آنها کفایت می کند. وقتی از حضرت درباره این آیه سؤال شد؛ ایشان آیه معروفی از سوره مبارکه طلاق را تلاوت فرمودند: «وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ وَمَن یتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْرًا»(طلاق/3) برای تلاوت و مداومت بر این آیه، بخصوص بعد از نمازهای واجب آثار خوبی نقل شده است. این آیه شریفه، ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهرش سه مرحله است و به عبارتی سه نکته در آن بیان شده است. نکته اول این که «وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ»(طلاق/2و3) اگر کسی تقوای الهی پیشه کند خدای متعال او را از بنبستها خارج می کند و موانع راه او را برمیدارد و از زمینه و بستری، روزی او را میرساند که حساب نمیکرد.
خدای متعال در مسیر امتحان ما، بنبستهایی بین ما و خواستههایمان قرار میدهد و حائلی بین خواستههایمان پیدا میشود. خدای متعال، راه حلال رسیدن به خواسته هایمان را میبندد و راه حرام و شبههناک را به روی انسان باز میکند. در این فضایی که راه حلال بسته و راه شبههناک باز شده، خداوند متعال از انسان تکلیفی میخواهد که انسان به هیچ وجه نباید از آن تخلف کند. در این فرصت هایی که همه اسباب و عوامل به حسب ظاهر برخلاف مسیر تقوای الهی حکم میکنند، اگر کسی جانب خدای متعال را گرفت و تقوای الهی پیشه کرد و پروای الهی در وجودش بود؛ خداوند متعال موانع بین او و مقصدش را برمیدارد، بنبستهایی را که به حسب ظاهر در مسیر او بوده است باز میکند. میبیند بنبستی نبوده، راه باز است و آن نیازی را که میخواست به خاطر آن، از مسیر خدا و بندگی او فاصله بگیرد، خدای متعال آن را تأمین کرده است.
انسان یا جامعهای که در مسیر ادای تکلیف به بنبستهای ظاهری میرسند، اگر این بنبستها موجب نشود که از مسیر خدا فاصله بگیرند و دست از تقوا بردارند، خدای متعال این بنبستها را از سر راه آنها برمیدارد، چه فرد باشد چه جامعه باشد؛ «من یتقی الله یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا و یرزقه مِن حَیثُ لاَ یحْتَسِب» ، خدای متعال انسان را در معرض امتحان قرار میدهد امتحان، کار خدای متعال است، نه این که تصادفاً این اتفاق میافتد. تدبیر حضرت حق است. راههای حلال بسته میشود و راه شبههناک و حرام به روی انسان باز میشود و در زمینههای مختلف شرایط امتحان فراهم می شود از امتحان بر غریزه و مال و ...؛ مکرر قرآن این مطالب را بیان میکند. در قصه جناب یوسف، خدای متعال او را در شرایط امتحان قرار می دهد و از یوسف تقوا میخواهد «وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَای»(یوسف/23) خدای متعال در شرایطی از یوسف تقوا میخواهد که همه چیز حکم میکند او باید راه تقوا را رها کند. به حسب ظاهر برده این خانه است ، همه زمامش در دست زلیخا است. او را تهدید به اتهام، بدنامی و مجازات سنگین کردهاند «وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَابَ» و جناب یوسف را در شرایطی قرار داده است که همه چیز بر علیه او است.
جامعهای که اهل توکل نیست، حتما در بنبستها وا میدهد و در سختیها کوتاه میآید، چون تکیهگاه ندارد. آدمی که تکیهگاه ندارد میترسد و مستحق هم هست که بترسد، چرا نترسد؛ آدمی که قدرت خدای متعال را نمیبیند و به او اعتماد نمیکند، به زور ظاهری خودش اعتماد میکند، چنین کسی مستحق است که از زوردارتر بترسد؛ کشوری که به ذرات خانهاش اعتماد میکند، به پیاده نظام و سواره نظامش تکیه می کند، حتماً باید از کشوری که ذرات خانهاش قویتر است، بترسد، چرا نترسد؟! این ترس بر اساس محاسبات عقلایی عالم است.
خیلی جاها یک یکی از اولیای خدا توکل میکند و خدای متعال با توکل او یک تاریخ، یک جامعه و امت را از بنبست نجات میدهد. به تعبیر دیگر تقوای او سرچشمه تقوای جامعه است. جامعه به تبع او متقی میشوند. اگر او بترسد، میترسند. اگر او بایستد میایستند، مثل ابراهیم خلیل علیهالسلام. در امت ابراهیم، جمعیتی بت میپرستیدند. (بت، فقط چوب و سنگ نیست. برای آن هزار فلسفه دارند، این گونه نبود که همین طوری در مقابل هر سنگی سجده کنند، یا در مقابل کوهها سجده کنند. پشت سر سجده بر این بت ها، هزار فلسفه و فلسفه اجتماعی وجود داشت. مثل تکنولوژی، که جهان امروز آن را میپرستد. نگویید نمیپرستد. اتفاقا خوب هم در مقابلش سجده میکند. همه مناسبات تابع تکنولوژی است، این تکنولوژی پرستها تصور میکنند، خیلی بهتر از بت پرستهای زمان حضرت ابراهیم هستند؟) حضرت ابراهیم مأمور میشود برود تمام مقدساتشان را ویران کند. میرود و نمیترسد، این است که قرآن می فرماید «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کانَ أُمَّةً »(نحل/120) به تنهایی یک امت است.
آدمی که از دست دیگران میگیرد، محبت دیگران در دلش قرار میگیرد. اما کسی که فقط از دست خدا میگیرد، فقط خلیل خدا میشود؛ ابراهیم خلیل، هیچکس را رد نکرد، یعنی واسطه رحمت خدا بود، ولی از غیر خدا نگرفت. کسی که رحمت خدا را به دیگران میرساند و فقط هم از خود خدا میگیرد خلیل او میشود؛ در حالیکه ابراهیم را با منجنیق به سوی آتش پرتاب کردند و نزدیک بود تا در آتش نمرود جای بگیرد جبرئیل برای کمک آمد. اما ابراهیم فقط از خدای متعال کمک خواست وخدای متعال دعای او را اجابت کرد و فرمود: «یا نَارُ کونِی بَرْدًا وَسَلاَمًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ» با این اتفاق، دیگر جریان نمرود تمام شد. رعب مردم شکسته شد و متدین شدند.
کار حضرت امام نیز همین طوری بود. ایشان در وسط آتش ایستادند تا آتش خاموش شد و آنوقت مردم فوج فوج آمدند، «یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»(نصر/2)ما فکر میکنیم راحت بوده در حالیکه کسی میان این آتش سنگین رفته و آن را خاموش کرده است. الآن هم همینطور است. یک ملتی باید بایستد و این بتکده را ویران کند. خداوند متعال هم آتش را برای آن ها سرد میکند. وقتی آتش سرد شد همه ملتها میآیند، «یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا». این همان گردنهای است که جامعه مؤمنین باید از آن عبور کنند تا انشاء الله ظهور حضرت فراهم شود.
فتنه سقیفه، بزرگترین شیطنت و بتپرستی تاریخ است. آن کسی که باید مقابل این بت بایستد، وسط این شعله برود و شعله را خاموش کند، سیدالشهدا علیهالسلام است، آن کسی که این ظلمات را از تاریخ محو می کند و امواج فتنه را میشکند سید الشهداء علیه السلام است. فتنهای که همه تاریخ را دربرمیگیرد و از سر همه میگذرد، فیلسوف، عارف و موحد، همه را غرق میکند «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» کسی که دستش در دست امام نباشد، غرق می شود. این فتنه خیلی بزرگتر از این است که فلاسفه، عرفا، متکلمین و سیاستمداران از عهده آن برآیند؛ کسی که میتواند این کار را به انجام برساند، سیدالشهدا علیهالسلام است. ایشان در این میدان وارد شدند و به خدا توکل کردند ولی چه توکل عجیب و فوق العاده ای! اگر ابراهیم خلیل، اسماعیل و هاجر را کنار کعبه آورد؛ سیدالشهدا هم اهلبیتش را به کعبه آورد، خیلی ها میگفتند آنها را با خود به این میدان نبر. فرمود «ان الله شاء ان یراهن سبایا» کدام توکل بالاتر است؟ قربانی کردن اسماعیل یا قربانی کردن شبیه ترین مردم به رسول خدا؟ قربانی کردن اسماعیل سخت تر است یا علی اکبر را به تیغ این درندهها سپردن؟ خدا حامی این خون است و کار امام حسین علیهالسلام قطعاً به نتیجه میرسد. مزد این خون، ظهور است. با ظهور حضرت بقیه الله، همه بساط باطل جمع میشود و این، نتیجه آن توکل هاست، اگر این فتنه عظیم از جامعه مؤمنین برداشته شده است، فقط به برکت توکل سیدالشهدا علیهالسلام است و اگر بنبست بتپرستی از دنیای اسلام رخت بر بسته، فقط با این توکل و تقوا است.
تاکنون نظری ثبت نشده است